شبهۀ شیعه: اصحاب از یهود و نصاری پیروی کردند.
شیعه در طعن اصحاب محمد صلی الله علیه و سلم شبهات زیادی را مطرح میکند که یکی از آن شبهات، شبهۀ زیر است که اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را متهم به پیروی کردن از نصاری و بنی اسرائیل میکنند..
شیعیان میگویند:
خداوند در ابتدي سوره عنكبوت ميفرمايد: گمان نكنيد بدون امتحان شدن، ايمان شما پذيرفته ميشود. چنانچه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيز هشدار ميداد كه بعد از من گمراه نشويد.
آيا داستان گوسالهپرستي بني اسرائيل براي مسلمانان نبايد درس عبرتي باشد؟ مگر خداوند از اينان به خاطر صبرشان در برابر آزار فرعون تجليل نكرد؟ (سوره اعراف، آيه 137) چه شد كه سرانجام كارشان آن شد كه شنيديد؟ آيا جز مردودي در امتحان الهي است؟
به روايات زير دقّت فرمائيد:
1. عن أبي سعيد - رضي الله عنه - : أن النبي - صلى الله عليه وسلم - قال: «لتتبعن سنن من قبلكم شبرا بشبر، وذراعا بذراع، حتى لو سلكوا جحر ضب لسلكتموه». قلنا: يا رسول الله، اليهود والنصارى. قال: «فمن»؟ (بخارى:3456)
ترجمه: رسول اكرم - صلى الله عليه و آله وسلم - فرمود: «شما وجب به وجب و ذراع به ذراع از روش پيشينيان، پيروي خواهيد كرد. حتي اگر آنان وارد سوراخ سوسماري شده باشند شما نيز وارد آن خواهيد شد».
راوي مي گويد: گفتيم: اي رسول خدا! منظور از گذشتگان، يهود و نصارا است؟ فرمود: «پس چه كسي است»؟!
2. عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَأْخُذَ أُمَّتِي بِأَخْذِ الْقُرُونِ قَبْلَهَا شِبْرًا بِشِبْرٍ وَذِرَاعًا بِذِرَاعٍ» فَقِيلَ «يَا رَسُولَ اللَّهِ كَفَارِسَ وَالرُّومِ» فَقَالَ «وَمَنْ النَّاسُ إِلَّا أُولَئِكَ» (بخارى:7319)
ترجمه: نبي اکرم - صلى الله عليه و آله وسلم - فرمود: «تا زماني که امت من وجب به وجب و گام به گام از امت هاي گذشته، تقليد نکند، قيامت برپا نخواهد شد». صحابه عرض کردند: اي رسول خدا! منظور از امتهاي گذشته، همان ايراني ها و رومي ها هستند؟ فرمود: «مگر غير از آنان، کسي ديگر هم هست».
3. «عن عبد اللّه بن عمر و قال: قال رسول اللّه صلياللهعليهوسلم ليأتينّ علي امّتي ما اتي علي بني اسرائيل حذو النعل بالنعل...».(ترمذی: 2641)
يعني: امّتم مو به مو از رفتار بني اسرائيل پيروي ميكنند.
جواب:
دقت کنید؛ واضحات آشکار تاریخی جلوی چشم ماست و عقیدۀ اهل تشیع و افسانه های آنها را نیز همه از حفظیم ، شیعه میگوید: اصحاب بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خلافت و فدک را غصب کردند ، فاطمه را زدن و فرزندش را سقط کردند و خانه اش را آتش زدند و.... الی آخر
ولی این مسائلی که شیعه به آن معتقد است و بر روی آن پافشاری دارد به هیچ وجه از بنی اسرائیل و از مسیحیان گزارش نشده است ، در صورتی که در روایت اول آمده که شما “وجب به وجب” از امت پیشین پیروی میکنید! یهودیان که جانشین موسی رو گرامی داشتند و اصلاً غصبی در کار نبوده و هیچ کدام از امت یهود و نصاری حق نبوت کسی را غصب نکردند، پس اگر شیعه پافشاری میکند که این روایت در شأن اصحاب است ، باید این را نیز قبول کند که بنی اسرائیل هیچ وقت نبوّت را از کسی غصب نکردند(نبوت و سلطنت داوود و سلیمان را به یاد بیاورید) و خانۀ کسی را آتش نزدند و به همین ترتیب افسانۀ شهادت و غصب و ... بر باد میرود.
* حال بیایید ببینیم که مصداق دقیق این احادیث چه اشخاص و چه گروهی هستند.
ما در قرآن خدا و در کتب حدیث جستجو میکنیم و اعمال زشت یهود و نصاری را از آن استخراج میکنیم و آن را بر امت اسلامی عرضه میکنیم تا ببینیم کدام گروه از عمل ناپسند یهود و نصاری پیروی کرده اند و میکنند .
1. یک نمونه از آن احادیث؛ حدیث صحیح و معروفی است که طبق آن پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «لَعَنَ اللَّهُ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ»
((بخاری و مسلم) وسائل الشیعه ج3ص235 و الانتصار ج5 ص 21 و من لایحضره،بحار الانوار و..)
یا با این لفظ: «لعن الله اليهود والنصارى اتخذوا قبور أنبيائهم وصالحيهم مساجد = لعنت خدا بر یهود و نصاری باد که قبور انبیاء و بزرگانشان را مساجد(محل عبادت) قرار دادند»
(تفسير ابن کثیر ج 3 ص 82 زیر آیۀ (کهف:22) - بيروت – لبنان)
حال بیایید کمی در عالم اسلامی سیر کنیم که چه گروهی از اهل قبله در این مورد مشابه یهود و نصاری هستند ودقیقاً از آنها تبعیت کرده اند.
مشخص و واضح است که جز اهل تشیع گروه دیگری برای بزرگان خود مرقد و بارگاه و ضریح و مسجد نمی سازند و آن را عبادتگاه قرار نمیدهند و این شیعیان هستند که جلوی قبر سجده میکنند و صاحبان قبور را "اله" قرر دادند و چنان مقامی به این مقابر و ضریح ها داده اند که گمان میکنم از یهود و نصاری هم جلو زده باشند!
در كتاب روايي و مفاتيح و ساير كتب شيعه ثواب يك زيارت گاهی از هزار حج و گاهي از يك ميليون حج بهتر و گاهي هر قدمي را يک حج و عمره به حساب آوردند چنانکه شاعر شیعه به صراحت میگوید:
يك طواف مرقد سلطان علي موسي الراضا ... هفت هزار و هفتصد و هفتاد حج اكبر است!
كسي نبوده از ايشان بپرسد اگر ثواب زيارت از يک ميليون و يا هزار حج بالاتر است پس چرا در قرآن حتي در نيم آيه از آيات قرآن به اين ثواب اشاره نشده، بلكه از این کارها نهي شده و آيات زيادي خواندن غير خدا را شرک معرفی کرده.
2. یهود و نصاری در مورد عیسی و موسی و بزرگانشان غلو کردند که خدا خطاب به آنها میفرماید: يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ (نساء:171) .. و یهود عزیر را پسر خدا دانسته و مسیحیان میگویند: عیسی پسر خداست و اصلاً میگویند: عیسی خود خداست(نعوذ بالله) و بر همه چیز حاضر و ناظر است ولی خدا خطاب به آنها میگوید: إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ (نساء:171) = قطعاً مسيح عيسى پسر مريم پيامبر خدا ست.
و شیعه هم اینچنین غلوهایی را در مورد بزرگانشان دارند.. تا جایی که در بعضی روایات شیعی آمده که حضرت علی بر ابرها سوار است (مدينة المعاجز ج1 ص542،هاشم بحرانی و بحار الانوار و تفسیر المیزان و..) و ائمه یک شبه راه مدینه تا بغداد را طی میکنند(مصباح الانوار ج 2 ص 251_شبّر) و ائمه از نور هستند و ائمه علم گذشته و آینده را میدانند و ائمه حاضر و ناظر و گواه بر اعمال ما هستند و... هزار داستان نامعقول و عجیب و غریب دیگر که بیشتر به قصه های هزار و یکشب شبیه است تا یک عقیده دینی!
اکنون نهایت غلو شیعیان را در اشعار آنها ببینید که شاعران آنان میگویند:
الف: جهان اگر فنا شود علی فناش میکند .. قیامت اگر به پا شود علی به پاش میکند!
ب: در مذهب عارفان آگاه ... الله علی است و علی است الله!! (نعوذ بالله)
پ: بجز از علی نباشد به جهان گره گشایی ... طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی!
3.یا این خصوصیت یهود و نصاری که قرآن آن را در "آیۀ 111 سورۀ بقره" اینگونه بیان کرده است:
«وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (بقره:111) = و گفتند هرگز كسى به بهشت درنيايد مگر آنكه يهودى يا مسیحی باشد اين آرزوهاى ايشان است بگو اگر راست مىگوييد دليل خود را بياوريد»
حالا ببینید که همین قول را دقیقاً از اهل تشیع داریم چنانکه در کتاب(حق الیقین ص ۵۳۷ ملا باقر مجلسی) آمده: همه ی مردم بجز شیعه دوزخی اند.
زین العابدین بن علی عاملی که نزد شیعه ملقب به شهید ثانی است می گوید:
«إذ القائلون بإسلامهم يريدون ما ذكرناه من الحكم بصحة جريان أكثر أحكام المسلمين عليهم في الظاهر، لا أنهم مسلمون في نفس الامر، ولذا نقلوا الاجماع على دخولهم النار (حقائق الإيمان ص 133، مرعشی _ قم) = کسانی که می گویند مخالفان مسلمان هستند می خواهند اجرای بیشتر احکام مسلمین در ظاهر بر آنها درست باشد، چون آنها فقط در نفس امر مسلمانند، و لذا اجماع شده که آنها به جهنم می روند »
نعمت الله جزائری: «إنهم كفار أنجاس بإجماع علماء الشيعة الإمامية وإنهم شرٌّ من اليهود والنصارى
(الانوار النعمانیه ج3 ص 306)= اهل سنت بدتر از یهودی، نصرانی، و به اجماع تمام علماء شیعه کافر و نجس هستند»
کلینی در الکافی :«عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول: إن الله خلقنا من نور عظمته، ثم صور خلقنا من طينة مخزونة مكنونة من تحت العرش، ... وخلق أرواح شيعتنا من طينتنا ..ولذلك صرنا نحن وهم: الناس، وصار سائر الناس همج، للنار وإلى النار»
= «خداوند ما (ائمّه) را از نور عظمت خود آفريدهاست و سپس از خاكي كه زير عرش بودهاست جسم ما را آفريدهاست!... و ارواح شيعيان ما را از جنس خاك ما آفريدهاست ... و بنا براين ما و آنها انسان هستيم و بقيّهء مردم وحشي و براي آتش هستند و به سوی آتش میروند».
اصول كافي ج1 ص389_ دار الكتب الإسلامية – طهران؛ باب:خلق أبدان الائمة وارواحهم وقلوبهم عليهم السلام و مانند آن را: صفّار در بصائر الدّرجات ص 40،و مفيد در الاختصاص ص 216 و ..
خلاصه اینکه همه بد و خبیث و دیو دو سر هستنند ولی شیعه ها نازنین و فرشته و بچه مسلمان پاک! از همه مهمتر متن قرآن رو ببینیم که میگوید: یهود و نصاری میگفتند: همه جهنمین به جز ما ... و شیعه هم میگوید همه جهنمین به جز ما .. چه تشابه و تفاهمی!!
این شعر معروفشون را نیز بخوانید:
عبادت بی ولایت حقه بازی است ... اساس مسجدش بت خانه سازی است
چرا سنی نمی خواهد بفهمد ... وضوی بی ولایت آب بازی است!!!
4. باز هم یک شباهت دیگر بین شیعه و یهود و نصاری
معروف است که مسیحیها بهشت فروشی میکنند، قولنامه امضا میکنند و پولی پرداخت میکنند و بهشتی میشوند یا با اعتراف کردن به گناهانشان جلو کشیش از گناه پاک میشوند و یا هزار روش دیگر که برای بدست آوردن بهشت قرار داده اند.. شیعه ها مانند همین کار را کرده اند !
میگویند: تو بیا فلان قبر(مثلاً:قبر حضرت علی) را "عارفاً بحقه"زیارت کن خدا ثواب 100 هزار شهید را به تو میدهد! .. میگویند هر کس در دلش حبّ علی باشد دیگر آتش جهنم بر او حرام است .. هر که در ایّام محرم یک قطره اشک از چشمانش به خاطر حسین بریزد (نه به خاطر خدا) ..آن شخص همۀ گناهانش بخشیده میشود! حالا جالب اینجاست که یکی از دوستان میگفت:در همین مورد از یک آخوند پرسیده شدکه: یعنی ما میتوانیم نماز نخوانیم و روزه نگیریم و فقط روز عاشورا را گریه کنیم؟ یعنی به این شکل معاف میشویم؟ آخوند در جواب میگوید: نه اینجوریا هم نیست.. درست است گناهانتان بخشیده میشود ، درست است بی نمازی و بی روزه ای و اینها بخشیده میشود ولی باید توجه داشته باشید که مرگ خبر نمیکند شاید دو روز قبل از محرّم مُردی آنوقت تکلیف چیست؟!
دقت کردید حرف روحانی شیعه را؟ این آخوند خوب خوبش! بود آخر عجیب بود که نگفت: تو که عشق حسین و اهل بیت در قلبت هست ؛ این قلب را آتش لمس نمیکند! و یا للعجب از این اعتقادات!
در بالا فقط چهار نمونۀ تبعیت شیعیان از یهود و نصاری را مشاهده کردید که البته سخن در این بحث بسیار است ولی طبق قول معروف: «عاقل را اشارتی کافیست!»
در آخر :
مخاطب مخصوص این حدیث اصحاب رسول صلی الله علیه و سلم نیستند بلکه تمام امت اسلامی مورد خطاب رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند چنانکه در حدیث ابوهریره رضی الله عنه آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: « لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَأْخُذَ أُمَّتِي بِأَخْذِ الْقُرُونِ قَبْلَهَا شِبْرًا بِشِبْرٍ وَذِرَاعًا بِذِرَاعٍ ». = قيامت برپا نخواهد شد تا زماني که "امت من" وجب به وجب و گام به گام از امت هاي گذشته، تقليد نکند» (دقت کنید بر کلمۀ "امتی"= امت من)
حال دیدید که حدیثی که شیعه آن را عَلَم کرده کاملاً بر ضد خود اوست؟؟ و اینجاست که سخن ابن تیمیه به کار می آید که فرمودند: «شیعه به هر حدیثی که علیه اهل سنت استناد کند ما میتوانیم همان حدیث را بر ضدّ او به کار ببریم!»
"شیخ الاسلام" روحت شاد که اکنون صدق گفتارت را به وضوح مشاهده کردیم!
التماس دعا
- 8651 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
پاسخ اجمالی به شبهات
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار شبهه درباره ی شیعه مطرح شده که بسیار خلاصه و مجمل به آن ها پاسخ می گوئیم.
1- مسجد ساختن کنار قبور انبیا و اولیا
شکی نیست که قبر نبی اکرم در مسجد ایشان، قبر حضرت ابراهیم در بیت المقدس، قبر حضرت اسماعیل در کنار کعبه، و قبر بسیاری از انبیای بنی اسرائیل در خود کعبه قرار دارد. پس آیا همه ی مسلمانان - و از جمله خود وهابی ها که چنین ادعاهای مسخره ای دارند - بر خلاف فرمایش حضرت رسول عمل می کنند؟ یا این که اتخاذ قبر به عنوان مسجد، بحثی جداست از ساختن مسجد کنار قبر؟!
البته نویسنده ادعا کرده است:
این ادعایی است از روی ناآگاهی و جهالت نویسنده، زیرا همین امروز در شهر بخارا قبر بخاری صاحب یکی از کتب سته (ششگانه) اهل سنت، مرقد و بارگاه دارد و همین اشاره برای عاقلان کافی است. اگر چه قبر بیشتر بزرگان شان حتی احمد حنبل که وهابیون خود را به او منتسب می کنند، نیز دارای مقبره بوده است.
به این ترتیب اهل سنت شبیه یهود و نصاری هستند. البته وهابیون تنها خود را مسلمان به حساب می آورند و برای اهل سنت وجودی قائل نیستند!
2- غلو درباره ی ائمه
اولا مطالبی که ذکر شده نه تنها غلو نیست، بلکه حتی ذره ای از فضایل اهل بیت هم نیست!
ثانیا آنچه اهل سنت به زور درباره ی عدالت جمیع صحابه و نیز تطهیر همسران پیامبر می گویند، خود غلوی است آشکار و معارض بسیاری از آیات قرآن و احادیث معتبر و متفق علیه شیعه و سنی. همین طور چیزهائی که در خصوص برخی صحابه مثل ایمان ابوبکر یا علم عمر یا حیای عثمان و امثال این ها نقل می کنند، مطالبی است که با مطالب چند صفحه قبل و بعد همان کتاب هائی که این ها را آورده اند، متضاد است.
ثالثا نویسنده ی جاهل مقاله نمی داند که آنچه درباره ی غلو بزرگان شان وارد شده آن قدر است که خودشان هم اعتراف به کذب بودن این ها کرده اند. برخی از این داستان های هزار و یکشب (!) را علامه امینی در جلد یازدهم کتاب ارزشمند الغدیر ذکر کرده است. مثلا احمد حنبل (رئیس حنبلیان) می گوید: خدا در هر سال قبر مرا زیارت می کند!!! یا مالک بن انس (رئیس مالکیان) می گوید من هر شب رسول خدا را زیارت می کند!! یا به رسول خدا به دروغ حدیثی نسبت داده اند که به ابوحنیفه (رئیس حنفیان) افتخار کرده است!!
این هم شباهت دیگری از اهل سنت به یهود و نصاری!
3- نجات شیعه و هلاک آخرین
اولا شکی نیست که همه ی مسلمین قائلند به این که هر کس مسلمان باشد نجات یافته است و غیر آن ها جهنمی است. آیه ی قرآن دلیل اصلی آن هاست و البته روایات نبوی که موید است: « وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآَخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ » (آل عمران:85)
با استدلال نویسنده، همه ی مسلمین - و از جمله وهابیون - زیر سوال می روند و به یهود شبیه می گردند!
ثانیا در حدیث معروف و متفق علیه بین شیعه و سنی وارد شده که رسول اکرم فرمودند: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد. یک فرقه نجات یافته و بقیه در آتش اند.
شیعه ی امامیه ی اثنی عشری می گوید آن فرقه مائیم، بقیه ی فرق هم می گویند مائیم. خود اهل سنت هم چنین ادعائی دارند. مثلا عبد القاهر بغدادی کتابی دارد به این نام: " الفرق بين الفرق وبيان الفرقة الناجية " و در آن به خیال خودش ثابت می کند که اهل سنت همان فرقه ی ناجیه هستند. او پس از بررسی مفصل فرق مختلف می نویسد:
الفصل الثانى من فصول هذا الباب فى بيان تحقيق النجاة لاهل السنة والجماعة
پس اهل سنت در این مورد هم شبیه یهود و نصاری هستند!
4- ثواب های ساده
اولا احادیث ثواب گریه بر حضرت اباعبدالله آن قدر زیاد است که حتی شمارش آن هم ممکن نیست! و احادیث گریستن رسول اکرم بر ایشان در کتب معتبر اهل سنت هم نقل شده است.
ثانیا علمای اهل سنت دستور العمل هائی دارند که با عمل به آن ها به راحتی می توان گناهان را پاک کرده و بهشتی شد! یکی از آن ها نگاه به کعبه است.
کسی که "ایمانا و تصدیقا" به کعبه بنگرد، همه ی گناهانش آمرزیده و ریخته می شود. و هرکس به کعبه بنگرد، به منزله ی قیام کننده و روزه گیرنده و مجاهد در راه خداست، بلکه افضل از اوست. و نگاه به کعبه معادل است با یکسال قیام و رکوع و سجود.
أخرج الأزرقي والجندي عن ابن المسيب قال من نظر إلى الكعبة ايمانا وتصديقا خرج من الخطايا كيوم ولدته أمه.
وأخرج الأزرقي والجندي عن أبي السائب المدني قال من نظر إلى الكعبة ايمانا وتصديقا تحاتت ذنوبه كما يتحات الورق من الشجر.
وأخرج ابن أبي شيبة والأزرقي والجندي والبيهقي في شعب الايمان عن عطاء قال النظر إلى البيت عبادة والناظر إلى البيت بمنزلة القائم الصائم المخبت المجاهد في سبيل الله.
وأخرج الجندي عن عطاء قال إن نظرة إلى هذا البيت في غير طواف ولا صلاة تعدل عبادة سنة قيامها وركوعها وسجودها.
وأخرج ابن أبي شيبة والجندي عن طاوس قال النظر إلى هذا البيت أفضل من عبادة الصائم القائم الدائم المجاهد في سبيل الله.
الدر المنثور، جلال الدين السيوطي، ج 1 ص 136
آیا با استدلال احمقانه ی نویسنده، نمی توان ادعا کرد که این خود فروش بهشت است به بهائی ناچیز؟! و آیا شباهتی دیگر از اهل سنت به یهود و نصاری ثابت نشد؟!
والسلام علی من اتبع الهدی
بسم الله الرحمن الرحیم بلکه
بسم الله الرحمن الرحیم
بلکه امامیه پیروی از محِوس وآتش پرستان کردند
به عنوان در مورد اعیاد
غدیر را از آستین خود بیرون آورده وبر فطر واضحی برتری دادند ونامش را عید الکبیر گذاشتند مراحِعه شود به (تهذیب الاحکام ۶/۲۴ و وسائل ۳۸۸/۱۴
اختراع عید بابا شحِاع الدین عید مقتل عمر رضی الله عنه مراحِع شود به بحار الانوار ۹۸/۳۲۷
تعظیم نوروز آتش پرستان کتاب مستدرک الوسائل بابی دارد با عنوان (استحباب صلاه النیروز )یعنی اینها نماز می خونند برای روز عید نوروز سبحان الله مستدرک الوسائل ۶/۳۵۲ وروایت آورده در مورد نماز در این روز و غسل و روزه
وهمینطور محِلسی در بحار ۵۰/۱۰۱
یتبع انشاء الله
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
کدام نسبت دروغین؟!
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حسنی! می بینم که در اینجا نیز افاضات فرموده اید!
اولا شما اگر مردید از نوشته ی نویسنده ی مقاله (آقای ابوبكر بن حسين) دفاع کنید که گفته:
و بعد مدعی شده که در چهار مورد شیعه از یهود تبعیت نموده است.
ولی بنده نشان دادم که اتفاقا در هر چهار مورد، اهل سنت سخنان و رفتارهائی چون شیعیان دارند و به همان دلایل مذکور، می توانند مصداق حدیث پیامبر قرار گیرند. اگر قرار باشد با این موارد بخواهیم شیعه را تابع یهود بنامیم، اهل سنت هم تابع یهود خواهند بود.
ثانیا نویسنده ی مقاله طبق حدیث رسول خدا مدعی شده که شیعه از یهود و نصاری تبعیت کرده اند. اما شما آمده اید و از خود گفته اید که:
بالاخره سخن نویسنده ی مقاله را بپذیریم یا سخن شما را؟!
اگر ادعای شما نویسندگان سایت، تبعیت شیعه از یهود و نصاری است، که ما نشان دادیم اهل سنت در موارد یاد شده از ما جلوترند!
و اگر ادعایتان تبعیت شیعه از مجوس است، مسائلی را برایتان ذکر کنیم که اهل سنت هم - بنا بر استدلال مذکور - تابع ایشانند.
و البته بین خود این مساله را حل کنید و یکی تان بنویسد تا معلوم شود بالاخره کدام نسبت دروغ و ناصواب را می خواهید به شیعه بدهید! حداقل خودتان نوشته های همدیگر را زیر سوال نبرید!!
بسم الله الرحمن
بسم الله الرحمن الرحيم
برادرمان ابوبكر بن حسين اثبات كردن رافضه پيروى از نصارى و يهود مى كنند
ومن هم اثبات كردم علاوه بر يهودى بودن پيروى از مجوس هم مى كنند.
ودر آينده نزديك ثابت مى كنم مشابهت بيشتر رافضه با يهود و هندو ها بحول الله وقوته
أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق
لطفاً بر اعصاب خود مسلط باشید!!
جناب" غریبۀ آشنا" اولاً خونسرد باشید ، این همه خود زنی نکنید!! چیزی نشده که، تازه این فقط یه خوردش بود.. کجا تا بشید کپی مولای خودتون(=عبدالله بن سباء یهودی!)
باور کنید .. نمیتونید بفهمید که من همین الان چقدر خندم گرفته! بخدا گل گفتی ای شیخ الاسلام.. گل گفتی.. روحت شــــــــــــــاد .. بحث در مورد طعن بر صحابه بود حالا بحث تغییر کرده و شیعه ها میان از خودشون دفاع میکنند!!! سبحـــــــــــــــــــــان الله!
اما بعد! : اولاً: قبر هیچ کدام از انبیاء به جز قبر حضرت رسول صلی الله علیه وسلم معلوم نیست ، و اینکه میگید قبر حضرت اسماعیل در جلو کعبه است این از خیالات شماست و اینکه قبر ابراهیم در بیت المقدسه هم همینطور و قبر انبیاء بنی اسرائیلی که دیگه ........ صحبتش رو نکنیم بهتره... و کسانی که چنین چیزی گفتند این رو فراموش کردند که اگر قبر انبیاء در خانۀ کعبه قرار داره، پس ما اومدیم بر روی قبرهای انبیا بنا ساختیم و محدودۀ قبر اونها رو هم مشخص نکردیم بلکه روی قبرها رو پوشوندیم و مردمی که وارد خانۀ خدا میشدند از روی اون قبرها میگذاشتند!!!
و اگر قبر حضرت اسماعیل کنار خانۀ کعبه قرار دارد و اونطور که بعضی ها میگویند قبر مادرش نیز کنار اوست! پس ما که داریم دور خانۀ خدا طواف میکنیم داریم روی قبر حضرت اسماعیل و مادرش راه میریم!! و این بی احترامی به صاحب قبر است و از این عمل نهی شده و اگر واقعاً قبر انبیاء در خانۀ کعبه یا کنار آن بود چرا خود پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم مکانی نساخت که مردم برن از صاحبان این قبرها حاجت بخوان!! اصلاً چرا محل قبر حضرت اسماعیل و پیامبران بنی اسرائیلی رو با ذکر نام و محل دقیق آن مشخص نکرد؟؟!
*شیخ الاسلام ابن تیمیه در مبحث “مقتل سیدنا علی” میفرمایند: «گنبد و بارگاه و قبرهاي منسوب به پيامبران جعلي و دروغين است.
ابن تیمیه میفرماید:«تنها درباره قبر ائمه دروغ پردازي نشده بلکه قبرهاي منسوب به پيامبران نيز، ساختگي است مانند: قبري که در دامنه کوهي در لبنان نزديک بعلبک که به آن قبر حضرت نوح مي گويند و يا قبري که در جلو مسجد جامع دمشق واقع است و به قبر حضرت هود معروف است که در واقع قبر معاويه پسر ابي سفيان است.
و يا قبر أبي ابن کعب (صحابي) در شرق دمشق در حالي که به اتفاق تمام علما ابي ابن کعب به دمشق نيامده و همچنين قبرهاي همسران پيامبر (اُمهات المؤمنين) در دمشق در حالي که همه آنان در مدينه منوره وفات يافته اند»
شيخ عبدالعزيز کناني(از شاگردان امام شافعی) در کتاب "الحديث المعروف" مي نویسد: «درباره قبر پيامبران به جز پيامبر خودمان هيچ حديث و روايت ثابت و مورد اطميناني در دست نيست »
علامه الفتنی در کتاب تذکرة الموضوعاتش بابی دارد با این عنوان:«باب في بعض قبور الأنبياء والأولياء.»
مینویسد: «في المختصر " قبر إسماعيل في الحجر " سنده ضعيف : في المقاصد ومما هو كذب باطل ما يذكر " بجبل لبنان من البقاع أنه قبر نوح عليه السلام»
مقدمۀ کتاب"کشف الخفاء ص4" اثر الشيخ إسماعيل بن محمد العجلوني: «وبين افتئات بعضهم على التاريخ بقولهم إن قبر نوح عليه السلام في البقاع من أراضي الشام ، ومدفن أبي بن كعب في دمشق ، وإن مقبر الإمام الحسين في القاهرة ، وزيف دعوى القائلين بتعيين قبر السيدة نفيسة في القاهرة .... إلى غير ذلك مما يتصل بالتاريخ والحديث ، وانتهى إلى ذكر ضوابط جامعة في الموضوعات.»
و در کتاب فوق بابی در همین مورد وجود دارد با عنوان: "الأمكنة والقبور" ص402 .. مراجعه کنید.
و اقوال زیادی در این مورد موجود است که به همین بسنده میکنم!
اما قبر حضرت رسول صلی الله علیه وسلم: اولاً اینکه کسی بر قبر حضرت رسول صلی الله علیه وسلم و قبر ابوبکر صدیق و عمر فاروق (دو یار در پهلو خوابیدۀ آن حضرت) بنایی نساخته بلکه حضرت رسول صلی الله علیه وسلم در خانۀ خودشان دفن شده اند(یعنی بنا قبل از قبر وجود داشته) و این وصیت خود پیامبر صلی الله علیه وسلم است ، چنانکه فرمودند: «انبیاء همان جا که از دنیا رفتند در همان محل دفن میشوند» و حضرت رسول صلی الله علیه وسلم در خانۀ عائشه صدیقه در حالی که سرشان بر زانوی ام المؤمنین بود از دنیا رفت و در همان محل نیز دفن شد.
اما ائمه!! مثلاً مرقد امام رضا را در نظر بگیرید ... قبل از صفویه هیچ توجهی به آن نمیشده و در دوران شاه عبّاس بود که با ریختن خون هزاران مسلمان بی گناه و به یغما بردن اموال آنها آمدند با آن اموال که از مسلمانان هرات غارت کرده بودند بر روی قبر امام رضا مرقد ساختند!
و فَرق اساسی و مهمترین فرق قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم و قبر ائمه و امامزادگان شیعیان در این است که: قبر حضرت رسول صلی الله علیه وسلم تبدیل به گاو صندوق نشده و همچنین قبر ایشان عبادتگاه نشده و محلی برای سجده کردن قرار نگرفته است و اصولاً در مذهب اهل سنت چنین اعمالی در برابر قبر ، جایز نیست.
همانطور که شیخ آلبانی در "صفة الصلاة النبی" میفرمایند:« نماز خواندن بسوي قبر مطلقاً جايز نيست، فرقي نمیکند که قبر پيامبران باشد، يا قبر ديگران.»
و علامه قاضی ثناء الله در " ما لاَبدَّ منهُ احكام "میفرماید:« سجده بر قبور اوليا و بزرگان و امامان و طواف كردن آنها و كمك خواستن از آنها و دادن نذر براي آنان، همه ي اينها حرام و خلاف شرع اند بلكه بعضي از اين اعمال مشركانه، انسان را به كفر هم مي رسانند.»
و رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث دیگری میفرمایند: «اللهم لاتجعل قبري وثنا يعبد » = «خدايا مگذار قبر من همچون بُتي شود که آنرا عبادت کنند!». (الموطّأ،امام مالک ج1 ص 143، چاپ مصر)
و در کتب شیعه : «لاتتخذوا قبري قبلة و مسجدا = «قبر مرا قبله قرار مدهيد و آنرا سجده گاه نکنيد.» (ابن بابويه در من لايحضره الفقيه، باب التّعزيه و الجزع عند المصيبه، ص 35، چاپ سنگي)
ولی آیا شیعیان به این موضوع توجهی دارند یا کاملاً برعکس این رفتار کرده و از یهود و نصاری پیروی کرده اند؟ جواب را محمد باقر مجلسی به این شیوه میدهد:«نماز دو رکعت برای زیارت در هنگام فراغت، پس اگر زیارت شونده پیامبر باشد در روضه واگر یکی از ائمه باشد در مقابل سرش و اگر نماز را در همان مسجد بخواند جایز است. ونیز رخصتی روایت شده است که می توانند نماز را رو به قبر بخواند حتی اگر پشت به قبله کند!!!» (بحار الانوار ، کتاب المزار ج 97 ص100 و 430)
و ابن قولویه در "کامل الزیارات" خود بابهایی دارد با این عناوین:
باب 80: کیف الصلاة عند قبر حسین علیه السّلام = چگونگی خواندن نماز نزد قبر حسین علیه السلام!
اولین حدیث این باب: امام صادق علیه السّلام فرمود:« صل عند راس قبر الحسین علیه السلام» = نزد سر قبر حسین علیه السلام نماز بگذار!»
باب81:«التقصیر فی الفریضة و الرخصة والتطوع عنده و جمیعا لمشاهد» = قصر شدن نماز واجب و رخصت در خواندن نماز مستحبی در حائر و تمام مشاهد!
حدیث5 از این باب: عمار از ابی الحسن علیه السلام پرسید کنار قبر حسین! نماز نافله بخوانم؟ فرمود:«نعم ما قدرت علیه»= بله تا آنجا که قدرت داری بخوان!!!
باب 82: «التمام قبر الحسین علیه السّلام و جمیع المشاهد» = تمام خواندن نماز کنار قبر حضرت حسین و تمام مشاهد »
باب83: نماز فریضه در حرم امام حسین علیه السلام معادل حج است و نماز نافله در آنجا معادل عمره محسوب میشود!
این در صورتی است که پیامبر کسانی که قبر اولیاء خود را سجده گاه و عبادتگاه قرار داده اند لعنت کرده است!! و خدا را شکر که قبر حضرت رسول صلی الله علیه وسلم از دست شیعیان در امان مانده و این اجابت شدن دعای رسول الله صلی الله علیه وسلّم است که فرمودند:« «اللهم لاتجعل قبري وثنا يعبد » = خدايا مگذار قبر من همچون بُتي شود که آنرا عبادت کنند!. (الموطّأ،امام مالک ج1 ص 143، چاپ مصر)
و میبینیم که این بابها و احادیثی که در این ابواب (کتاب "کامل الزیارات") و دیگر کتب شیعه آمده صد در صد مخالف قول حضرت رسول صلی الله علیه وسلّم است و ابوسعید خدری رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه وسلّم نقل میکند که ایشان فرمودند:«الأرض کلها مسجد إلا المقبرة و الحمام» = همه جاي زمين محل سجده است جز گورستان و حمام» (سنن ابن ماجه ح737 و ابی داوود ح415 و ترمذی 291 و همینطور امام احمد در مسند ح 11362 و 11483) ( وسائل الشیعه باب:34 ح4 ج5 ص 160_قم و..)
پس آش همان است و کاسه همان و این شمایید که قبور ائمه را مسجد قرار داده اید نه ما!!!
اما غلو دربارۀ ائمه!!
گفتید: «مطالبی که ذکر شده نه تنها غلو نیست، بلکه حتی ذره ای از فضایل اهل بیت هم نیست»
یعنی اینها غلو نیست:
الف: جهان اگر فنا شود علی فناش میکند .. قیامت ار به پا شود علی به پاش میکند!
ب: در مذهب عارفان آگاه ... الله علی است و علی است الله!! (نعوذ بالله)
پ: بجز از علی نباشد به جهان گره گشایی ... طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی!
اینکه بگیم حضرت علی روی ابرها سوار است و یا اینکه مهدی را «عين الله الناظرة و يده الباسطة» بدانیم؛ اینها غلو نیستند؟ پس اگر شما اینها را غلو نمیدونید... در عجبم که دیگه چه چیزی رو غلو میدونید!! اصلاً غلو در نزد شما چه معنی داره!
شما با این گفتتون که اینها غلو نیستند رسماً اعلام کردید که حضرت علی رو خدا میدونید!!!
تو رو به خدا اینها رو بخون که چطوری از قول حضرت علی به دروغ نقل کرده اید که در خطبة تطنجيه، از قول او ميبافید : «أنا مدبرها، أنا بانيها، أنا داحيها، أنا مميتها، أنا محييها، أنا الأول، أنا الآخر، أنا الظاهر، أنا الباطن، أنا مع الكور قبل الكور... أنا مع اللوح قبل اللوح، أنا صاحب الأزليه الأوليه ... أنا مدبر العالم الأول حين لا سماؤكم هذه ولا غبراؤكم... فإليَّ يُرَدُّ أمرُ الخلقِ غداً بأمرِ رَبِّي.... أنا أخلق وأرزق وأحيي وأميت... أنا... أنا...الخ».
(الزام الناصب في إثبات الحجه الغائب، شيخ علي يزدي حائري، مكتبه الرضي (قم) امير ، ج2، ص245 و 246.)
اگر اينها ادعاي خدايي نيست پس چيست؟ و اگر معتقدين به اين ادعاها، غالي نيستند، پس كيستند ؟ آيا واقعاً هيچ عقلي، فكري، شعوري، وجداني، انصافي چنین لاطائلاتی را قبول میکند.
اين كلمات مهوّع مسجّع را در اين خطبه دنبال ميكند تا آنجا كه ميگويد: «...أنا مبرجُ الأبراج وعاقد الرياح، ومفتِّحُ الأفراج(گشایندۀ فرجها!) وباسط العجاج...!!»
آري ما در چنين زمان و چنين دنيائي زندگي ميكنيم!!! آيا ننگ نيست كه در چنين زمان كساني از مسلمانان يافت شوند كه معتقد باشند كه افرادي از بشر «أنا مُبَرِّجُ الأبراج ... ومفتِّح الأفراج= گشایندۀ فرجها!!» بوده و ادعا كردهاند كه: «أنا مدبر العالم الأول حين لا سماؤكم هذه ولا غبراؤكم... فإليَّ يُرَدُّ أمرُ الخلقِ غداً بأمرِ رَبِّي... أنا أخلق وأرزق وأحيي وأميت» = حتي هنگامي كه اين آسمان و زمين شما نبوده تدبير كنندة عالم من بودهام ... كار همة مخلوقات به من باز ميگردد و من ميآفرينم و من روزي ميدهم و حيات ميبخشم و ميميرانم» !!!
اما اینکه شما حدیثی که میگوید: اگر ایمان ابوبکر با ایمان امت مقایسه شود ایمان ابوبکر میچربد و یا حدیثی که از علم سیدنا عمر سخن میگوید و یا حیای عثمان رضی الله عنه که:
سیّد سادات گفتی بر فلک...شرم دارد دایم از عثمان، مَلَک
(منطق الطیر عطار نیشابوری ص 25 به اهتمام دکتر سید صادق گوهرین.)
شما اینها را غلو میدانید!!!! ولی "قسیم الجنة والنّار" بودن حضرت علی را غلو نمیدانید!!!
قرآن کریم: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»
از پيامبر خدا صلى الله عليه وسلم نقل است که فرمود : «لاتطروني کما أطرت النصاري ابن مريم فإنما أنا عبد، فقولوا عبدالله و رسوله»= « دربارة من مبالغه نکنيد چنانکه مسيحيان دربارة فرزند مريم، از حدّ درگذشتند. جز اين نيست که من بنده اي هستم، بنابراين بگوييد : بندة خدا و فرستادة او.(صحیح بخاری)
و فرمود : «لاترفعوني فوق حقي فإن الله اتخذني عبدا قبل أن يتخذني نبياً» = «مرا از آنچه حقّ من است بالاتر نبريد. که خداوند پيش از آنکه مرا به پيامبري گيرد به بندگي گرفته است.» (ابن بابويه شيعي در عيون أخبار الرّضا، صفحة 324، چاپ سنگي)
اما اینکه گفتید: « نویسنده ی جاهل مقاله نمی داند که آنچه درباره ی غلو بزرگان شان وارد شده آن قدر است که خودشان هم اعتراف به کذب بودن این ها کرده اند»
این نهایت لطف شماست که مرا جاهل میدانید! و شدیداً مایۀ خرسندی است که کسانی چون شما مرا جاهل بخوانند! و الحمد لله رب العالمین
و این که اهل سنت روایات دروغین را تکذیب میکنند .. این هیچ ذمی بر ما نیست ... روایات موضوع در کتبمان موجود است و ما آنها را مشخص کرده ایم.. این خود امتیازی است که اهل سنت و الجماعة به آن میبالند.. نه اینکه مانند شیعۀ اخباری هر قولی را که در کتب خود دید آن را دین و عقیدۀ خود قرار دهد!
در نزد اهل سنت علم حدیث شناسی و مصطلح الحدیث بسیار مهم و دقیق است ولی شیعه از آن بویی نبرده است و ما هر وقت چنین اقوالی که شما نقل کردید را دیدیم ابتدا سند آن را بررسی میکنم و اگر سند آن ضعیف بود و رجال آن کذاب بودند آن را به دیوار میکوبیم و به هیچ وجه از کذابین دفاع نمیکنیم و دین خود را از دروغگویان نمیگیریم و خدا را شکر که مانند شیعه نیستیم که شخصی مانند " کلینی" که معتقد به محرف بودن قرآن بود را ثقة الاسلام بخوانیم و او را شیخ محدثین قرار دهیم!
چنانکه آيت الله سيد علي فاني اصفهاني، کليني را از جمله علماي شمرده که به تحريف قرآن قائل هستند. (آراء حول القران، دارالهادی – بیروت ص، 188.)
ابوالحسن عاملي، ميگويد: بدانکه آنچه که از ثقه الاسلام محمد بن يعقوب کليني آشکار ميگردد اين است که وي معتقد به تحريف قرآن ميباشد.
(مقدمه دوم، فصل چهارم تفسیر مرآه الانوار و مشکاه الأسرار، و بعنوان مقدمه تفسیر برهان بحرانی نیز چاپ شده است.)
و آنچه در مورد امام ابو حنیفه و مالک و.... گفتید همۀ آنها کذب هستند و بدبختی این است که خودتان هم میگویید: اهل سنت معتقدند اینها کذب هستند! بعد همان را علیه ما به کار میبندید! واقعاً که بی شرمی رو به نهایت رسوندید.
*اما روایاتی که در مقاله به آن اشاره شده عین عقیدۀ شماست و به شما منکر آن نیستید!
روایات: به عنوان نمونه آنچه در مورد امام ابوحنیفه علیه السّلام ، آمده است:
أبو حنيفة سراج أمتي قال القاري في موضوعاته الكبرى هو موضوع باتفاق المحدثين
قال النبي صلى الله عليه وسلم أن سائر الأنبياء تفخر بي ، وأنا أفتخر بأبي حنيفة ، وهو رجل تقي عند ربي ، وكأنه جبل من العلم ، وكأنه نبي من أنبياء بني إسرائيل ، فمن أحبه فقد أحبني ، ومن أبغضه فقد أبغضني ، قال ابن الجوزي إنه موضوع. برای اطلاع بیشتر به"کشف الخفاء" مراجعه کنید.
ابن جوزی در "الموضوعات" در مورد حدیث" أبو حنيفة سراج أمتي " میفرماید: هذا حديث موضوع لعن الله واضعه، وهذه اللعنة لا تفوت أحد الرجلين وهما مأمون والجويبارى وكلاهما لا دين له ولا خير فيه كانا يضعان الحديث.
قال ابن حبان: كان مأمون رجالا من الرجلين حدث عمن لم يره، وكان الجويبارى كذابا دجالا يضع على الذين يروى عنهم ما لم يحدثوه، لا يحل ذكره في الكتب إلا على سبيل الجرح فيه.
پس متوجه شدید که موضع اهل سنت در برابر چنین اخباری چیست و دونستید که باتفاق محدثین اهل سنت این روایات کذب هستند؟
ما به هیچ وجه این دروغها را مذهب خود نکرده و از دروغگویان دفاع نمیکنیم و مثل شما نیستیم که وقتی بهمون گفتند: «حضرت علی روی ابرها سواره».... به جای تکذیب کردنش .. به به و چه چه بگیم که واااااااااای عجب کرامتی داشته امیرالمؤمنین!
پس هنوز هم که هنوزه .. آش همان است و کاسه همان و ما احادیث موضوع رو مشخص کردیم ولی شما احادیث موضوع رو نقل و نبات مجالستون کردید! و
از این تا آن بسی فرق است زنهار .. به نادانی مکن خود را گرفتار!
3- نجات شیعه و هلاک شدن دیگران
آیه: « وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآَخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ » (آل عمران:85)
منظور از آیه این نیست که دین حضرت عیسی و موسی و... باطل هستند ، بلکه خداوند میفرماید همۀ ادیان با هم یکی بودند و همۀ انبیاء گذشته هم بر همین دین بودند و دینی که خدا مقرر کرده هیچ وقت تغییر نکرده.. لهذا میبینیم که
ساحران دوران حضرت موسی گفتند:«رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ»=(اعراف:126) «پروردگارا ! صبر عظيم به ما مرحمت فرما و ما را مسلمان بميران»
خدا از قول اهل کتاب میگوید: وَإِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ (قصص:53)= هنگامي كه ( قرآن ) بر آنان خوانده مي شود مي گويند : بدان باور داريم ، چرا كه آن حق بوده و از سوي پروردگارمان است . ما پيش از نزول قرآن هم مسلمان بوده ايم.
و یهودیان و مسیحیان ، صرفاً به خاطر مسیحی یا یهودی بودن کافر نیستند بلکه کفر آنها به این خاطر است که کسی را شریک خدا قرار دادند و عزیر و عیسی را پسران خدا دانستند!
خداوند میفرماید: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّىَ تُقِيمُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ (مائده:68)= بگو : اي اهل كتاب ! شما بر هيچ نخواهيد بود ، مگر آن كه تورات و انجيل و آنچه از سوي پروردگارتان برايتان نازل شده است برپا داريد.»
مکارم شیرازی در مورد این آیه میگوید:« بديهى است محتويات اين آيه اختصاص به قوم يهود ندارد، مسلمانان نيز اگر تنها به ادعاى اسلام قناعت كنند، و اصول تعليمات انبياء و مخصوصا كتاب آسمانى خود را بر پا ندارند، هيچگونه موقعيت و ارزشى نه در پيشگاه خدا، و نه در زندگى فردى و اجتماعى نخواهند داشت»
اهل کتاب به خاطر ترک اصل دین خود کافرند و اگر ما مسلمانها اصل دین و قرآن را رها کنیم مانند آنها هستیم.
آیه: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ(آل عمران:64) = «بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند بگوييد شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما]»
تا اینجا مشخص شد که مسلمانان ، اهل کتاب را صرفاً بخاطر اینکه نام مسلمان بر آنها نیست، کافر نمیدانند بلکه به خاطر شرکیات آنهاست.
اما حدیث: " منشعب شدن امت اسلامی به 73 فرقه"
ابتدا بد نبود اختلافاتی که در مورد این حدیث وجود داره رو ذکر میکردید بعد میگفتید که اهل سنت میگویند ما فرقه ناجیه هستیم و بقیه در آتشند .. چون کسانی هستند که این حدیث را از لحاظ سند صحیح ندانسته و بعضی در مورد آن توقف کرده اند.
ابن تیمیه در منهاج السنة ج3 ص456 در رد ابن مطهر حلی میگوید: «فإن هذا الحديث إنما يرويه أهل السنة بأسانيد أهل السنة والحديث نفسه ليس في الصحيحين بل قد طعن فيه بعض أهل الحديث كابن حزم وغيره.... وبتقدير ثبوته فهو من أخبار الأحاد فكيف يجوز أن تحتجوا في أصل من أصول الدين وإضلال جميع المسلمين إلا فرقة واحد بأخبار الآحاد التي لا يحتجون هم بها في الفروع العلمية »
=« اين حديث را اهل سنت با اسانيد اهل سنت روايت مي کنند و خود اين حديث، با اين الفاظ در صحيحين نيست و بلکه بعضي از اهل حديث مثل ابن حزم و غيره آن را زير سؤال برده اند...... و به فرض ثبوت اين حديث از اخبار آحاد است و چگونه مي توان در اصلي از اصول دين و گمراه شمردن جميع مسلمانان - به جز يک فرقه - به اخبار آحادي احتجاج بورزد که در فروع عملي به آن احتجاج نمي کند؟! و آيا اين چيزي جز بزرگترين تناقض و جهالت شمرده مي شود؟!»
و "ابن حزم" که "ابن تیمیه" از او نام برده کسی است که بر سند این احادیث خورده میگیرد و این حدیث را جعلی میداند و نظر خود ابن تیمیه نیز از نظر گذشت و بوصیری بر یکی از طرق آن در "مصباح الزجاجه ج2 ص296" بر دو راوی این روایت خورده گرفته از جمله عباده بن یوسف و راشد بن سعد ... و در نهایت میگوید: «وله شاهد من حديث أبي هريرة رواه أبو داود في سننه والترمذي في الجامع وقال: حسن صحيح» که منظور از آن حدیثی است که بدون ذکر فرقۀ ناجیه ذکر شده که خواهد آمد.
*و کسانی نیز چون امام فخر رازی و ابوالحسن اشعری نیز هستند که در مورد این حدیث توقف کرده اند! و کسانی نیز هستند که فقط ابتدای حدیث را قبول دارند.
و آن این قسمت است که در حدیث جداگانه ای اینچنین آمده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ افْتَرَقَتْ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى أَوْ ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَتَفَرَّقَتْ النَّصَارَى عَلَى إِحْدَى أَوْ ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً»
این حدیث بدون هیچ اضافه ای و بدون نام بردن از فرق گمراه یا فرقۀ ناجیه در کتب حدیث مانند سنن ابی داوود،سنن ترمذی،ابن ماجه، مسند امام احمد و صحیح ابن حبّان و... موجود است.
"دکتر یوسف قرضاوی" کلّ این حدیث را مردود میداند و علامه ابن وزیر نیز چنین عقیده ای دارد و امام شوکانی نیز این حدیث را ضعیف دانسته و میگوید: عبارت(کلها فی النّار إلّا واحدة) را گروهی از محدثان تضعیف کردهاند.
امام غزالی در کتاب «فیصل التفرقه بین الاسلام و الزندقه» میگوید: برداشت من از این حدیث این است که به غیر از زنادقه (از دین برگشتگان) همۀ امت رسول اکرم «ص» اهل نجاتند.
_______________________
پس منصفانه تر این بود که ابتدا میگفتید که اهل سنت در مورد این حدیث اختلاف کرده اند!!
پس بعد از این که دانستیم بزرگانی چون ابن حزم و ابن تیمیه و... و از معاصر؛ کسانی چون قرضاوی و علامه ابن وزیر و .... این حدیث را قبول نکرده اند و هر کدام از آنها دلایل مختلفی دارند که هم بر سند آن و هم بر متن آن خورده میگیرند... آن وقت است که باید بگویم، بنده نیز چنین عقیده ای دارم و به نظر بنده اگر کلّ حدیث صحیح باشد قسمت اولش با آخرش نمیخواند!
زیرا پیامبر میفرمایند: هر 73 فرقه از امّت من هستند به این معنی که همۀ آنها اهل اسلام و مسلمانند پس چگونه میتوان همۀ این مسلمین را به جز یک فرقه جهنمی دانست؟ مگر نه اینکه مسلمان طبق عمل خودش بهشتی یا جهنمی میشود؟ پس چه معنی دارد گروهی را به خاطر نامی که یدک میکشد جهنمی بدانیم؟
صحبت در مورد این حدیث بسیار است که اگر خدا خواست به آن پرداخته خواهد شد.
و امّا خوردۀ شما بر ما !!
ما اهل سنت از همه لحاظ خود را برتر از تمام فِرَق میدانیم و معتقدیم که در بین امت اسلامی بهترین فرقه از لحاظ اعتقادی و فقهی و .... هستیم ولی این موضوع سبب نمیشود که دیگران را جهنمی بدانیم(البته بحث سران فِرَق ، بحثی جداست)
و اما حدیثی که من از کتب شما در متن مقاله نقل کردم؛ شما به هیچ وجه آن را رد نکردید! بلکه حتّی قصد دارید از آن دفاع کنید!! و این موضوع مایۀ تعجب من است .
یهودی میگوید:« «ارواح يهوديان از بقيه ارواح بدين لحاظ متمايز است كه جزيي از خداونداست ... اما ارواح غيريهود ارواحي شيطاني است و شبيه به ارواح حيوانات مي باشد»( ابراهيم خليل : اسرائيل و التلمود.)
یهودی میگوید:« «اي يهوديان شما انسان زاده هستيد، چرا كه منبع روح شما روح خدا مي باشد، اما بقيه ملت ها چنين نيستند، و منبع ارواح آنها روح نجسي است» ( براناتيس : فضح الّتلمود ص 97 و د. روهلنج : الكنز المرصود ص 68.)
روایت شیعه میگوید:
«عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول: إن الله خلقنا من نور عظمته، ثم صور خلقنا من طينة مخزونة مكنونة من تحت العرش، ... وخلق أرواح شيعتنا من طينتنا ..ولذلك صرنا نحن وهم: الناس، وصار سائر الناس همج، للنار وإلى النار»
= «خداوند ما (ائمّه) را از نور عظمت خود آفريدهاست و سپس از خاكي كه زير عرش بودهاست جسم ما را آفريدهاست!... و ارواح شيعيان ما را از جنس خاك ما آفريدهاست ... و بنا براين ما و آنها انسان هستيم و بقيّهء مردم وحشي و براي آتش هستند و به سوی آتش میروند».
(اصول كافي ج1 ص389_ دار الكتب الإسلامية – طهران؛ باب:خلق أبدان الائمة وارواحهم وقلوبهم عليهم السلام)
نعمت الله جزائری: «إنهم كفار أنجاس بإجماع علماء الشيعة الإمامية وإنهم شرٌّ من اليهود والنصارى
(الانوار النعمانیه ج3 ص 306) = اهل سنت بدتر از یهودی، نصرانی، و به اجماع تمام علماء شیعه کافر و نجس هستند»
اینکه شما این دو قول را رد نکردید به این معنی است که آن را قبول دارید.
ولی ما مطیع قرآنیم که میفرماید : " خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ"= شما را از خاک آفریدیم ... و این در مورد تمام انسانها صدق میکند چه نبی چه امام چه شیعه چه سنی و چه کافر و چه مسلمون!
خداوند در مورد حضرت آدم علیه السلام و عیسی علیه السّلام میفرماید: «إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ (ال عمران:59) = همانا مثل عيسى نزد خدا همچون مثل آدم است او را از خاك آفريد» (نه مانند ادعای مسیحیت یا ادعای شیعه در مورد ائمه!)
و دیدیم که چه کسانی به یهود و نصاری مشابه هستند!!
ثواب گریه کردن بر سیدنا حسین!! به تعبیر شما:"ثوابهای ساده"
اما اینکه گفتید: احادیث ثواب گریه بر حضرت اباعبدالله آن قدر زیاد است که حتی شمارش آن هم ممکن نیست.....
واقعاً که!!! شما عقیدۀ خود را از قرآن و سنت میگیرید یا از روایات کذب که حتی طبق اصول اهل تشیع هم هیچ سند صحیحی ندارد؟؟؟
شما این همه روایت که در مورد عبدالله بن سباء آمده را چگونه تکذیب میکنید؟ این همه روایت که در مورد وجود ام کلثوم دختر فاطمه وجود دارد را چگونه تکذیب میکنید و وجود ام کلثوم را نفی میکنید!؟(البته این قول عده ای از شیعیان است نه همه)
و حتّی یک روایت صحیح هم در کتب اهل سنت در مورد گریه کردن رسول الله بر سیدنا حسین وجود ندارد! و ما اهل سنت عقیدۀ خود را از قرآن و سنت میگیریم نه از احادیث موضوعه .
اما اینکه گقتید: علمای اهل سنت دستور العمل هائی دارند که با عمل به آن ها به راحتی می توان گناهان را پاک کرده و بهشتی شد! یکی از آن ها نگاه به کعبه است.
قول اول که از ابن مسیب(فرزند خوانده حضرت علی) نقل شده... به علت وجود شخصی به نام " عثمان بن عمرو بن ساج" مورد قبول نیست ، زیرا او ضعیف است.
قول دوم از ابی السائب نقل شده که باز هم در آن روایت عثمان بن عمرو بن ساج وجود دارد که ضعیف است.
قول سوم که از عطاء نقل شده باز هم .. در آن روایت عثمان بن عمرو وجود دارد که ضعیف است!
قول چهارم و پنجم هیچ سندی از آن بدست نیامد.
ولی نظر اهل سنت در این مورد که آیا نگاه کردن به کعبه ثواب دارد یا خیر را در اینجا ببینید:
http://www.islam-qa.com/ar/ref/96079
مختصر: قال الشيخ ابن عثيمين رحمه الله : " ومن العجيب أن الذين قالوا : ينظر إلى الكعبة [أي في الصلاة بدلا من النظر إلى موضع السجود] علل بعضهم ذلك بأن النظر إلى الكعبة عبادة ، وهذا التعليل يحتاج إلى دليل ، فمن أين لنا أن النظر إلى الكعبة عبادة ؟ لأن إثبات أي عبادة لا أصل لها من الشرع فهو بدعة ..... الشرح الممتع" (3/41)
پس ما اهل سنت چنین عقیده ای نداریم و عقلاً اگر به این روایات و اقوال بنگریم میبینیم که برای یک بار نگاه کردن به کعبه ثوابی بیش از خود فریضۀ حج تراشیده شده است! و خدا را شکر اهل سنت هر لاطائلاتی را به عنوان عقیدۀ خود نمیپذیرند(مثل بعضیها!)
ولی همین روایاتی که در نزد اهل سنت پشیزی ارزش ندارد در نزد شیعیان صواب است و آن را قبول دارند چنانکه در من لایحضره الفقیه و اصول کافی در حین حدیثی اینچنین آمده است: "أَلنَّظَر إِلَى الْكَعْبَةِ عِبادَةٌ" = نگاه کردن به کعبه عبادت است!
(مجلسی در مرآت العقول ج17 ص102 آن را حسن و بهبودی در صحیح کتاب الکافی ج2 ص115 آن را صحیح دانسته است البته بگذریم از اینکه کتاب الکافی مورد تایید امام زمان است !)
و مرجع تقلید شیعیان "محمد تقی بهجت" به آن استناد میکند!:
(پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی! محمد تقی بهجت)
http://bahjat.org/fa/index.php?option=com_content&task=view&id=473&Itemid=51
و کلینی بابی دارد در کتابش به اسم"فضل االنظر إلى الكعبة" و حدیث چهارمش اینچنین است: «سيف التمار، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: من نظر إلى الكعبة لم يزل تكتب له حسنة وتمحى عنه سيئة حتى ينصرف ببصره عنها»!!
پس این ما نیستیم که برای چیزی ثوابهای آنچنانی میتراشیم! بلکه ما به کلام نگاه میکنیم و نه به متکلم و امام مالک علیه السلام میفرمایند: سخن هر شخصی را میتوان رد کرد به جز سخن حضرت رسول صلی الله علیه و سلّم.
ولی شما میگید اگه یه قطره از چشمت به خاطر حسین (نه بخاطر خدا) بیاد تمام گناهانت بخشیده میشه یعنی شبیه اهل کتاب!
پس در نهایت باز هم این شما هستید که اعمال و عقایدتان با یهود و نصاری همخوانی دارد و خودتان هم هیچکدام از این تشابهات را منکر نشدید و قبول دارید که چیزهایی که در مقاله فوق آمده صحیح است و چیزی خلاف عقاید شیعیان گفته نشده!
و خدا را شکر که از اهل سنت هستیم.
ای آیت حق بی خبران را خبری کن.
اما بعد!
جناب غریبه جان
نوشته من با نوشته های "استاد هاشمی" هیچ تناقضی با یکدیگر ندارند بلکه شما در موارد بسیاری هم شبیه یهود و هم شبیه نصاری و هم شبیه مجوس هستید .
پس خود رو به نفهمی نزنید و ننه من غریبم بازی هم در نیارید!
اما اینکه گفتید: « بالاخره کدام نسبت دروغ و ناصواب را می خواهید به شیعه نسبت بدهید!»
ج: کدوم نسبت دروغ؟ من که هر چه در مقاله گفتم شما همۀ اون رو قبول داشتید؛ شما هیچ کدوم از اون عقایدی که از شیعه به عنوان نمونه ذکر کردم رو رد نکردید! پس دیگه کدوم دروغ و ناصواب؟
در مورد غلو گفتیم شما نه تنها اون رو دروغ و ناصواب نخوندید بلکه گفتید: اینا حتی ذره ای از فضایل اونها هم نیست!!!!!!!!
گفتیم: قبرها رو مسجد قرار دادید شما هم این رو انکار نکردید ؛ و انکار نکردید که در این مورد شبیه یهود و نصاری هستید بلکه گفتید eeeeee زرنگید؟ خودتونم مثل مایید شما هم شبیه یهود و نصاری هستید!!
یاد قصۀ اون دزد افتادم که وقتی دستگیرش کردند و یکی همش بهش میگفت چرا دزدی کردی .. تو دزدی و .... در جواب گفت: من میتونم ثابت کنم که خودت هم دزدی! میدونید طرف در جوابش چیکار کرد؟
طرف اون رو به پیش قاضی برد ، دزد هم همون حرف رو تکرار کرد که من میتونم ثابت کنم که این آقا هم دزده ... قاضی گفت: پس تو انکار نمیکنی که دزدی ... خب ببریدش زندون که حرف دزد علیه کسی مورد قبول نیست و مجرمین هر وقت گیر میفتن میگن: خب چیه همه دارن دزدی میکنند ، تنها من نیستم که!
منطق شما هم مثل منطق اون دزده است.. نتونستید شباهت خودتون با یهود و نصاری رو توجیه کنید اومدید گفتید .. مگه چیه.. خودتون هم مثل مایید!
یعنی همون حرفی که هر مجرمی موقع دستگیری اون رو میگه! ..... سبحــــــــــــــان الله
ای آیت حق بی خبران را خبری کن.
عذرخواهی
بسم الله الرحمن الرحیم
جنابان قشمی و حسنی! با سلام و عرض ادب خدمت هر دو بزرگوار.
بنده بنا به گرفتاری های شخصی نمی توانم مدت زیادی را در شبکه باشم و پاسخ مطالب شما را بنویسم. شما می توانید این را به هر چیزی - از جمله فرار بنده ! - تفسیر کنید. برای من مهم نیست، چون هر کس که با مطالب بنده آشنا باشد، می فهمد که آیا اهل گفتگو هستم یا چیزهای دیگر. به هر حال امیدوارم و از شما هم می خواهم که دعا کنید تا فرصت بیشتری برای گفتگو فراهم شود.
فعلا خدانگهدار
جناب"غریبۀ آشنا" من با این
جناب"غریبۀ آشنا" من با این همه جهالتم!(چنانکه در جوابیۀ خودتون منو به این صفت مفتخر کردید!) چنین فکری نمیکنم و امیدوارم که هر چه زودتر مشکلتون برطرف بشه و بتونیم از نو بحثمون رو شروع کنیم.
موفق باشید!
ای آیت حق بی خبران را خبری کن.
پاسخی کوتاه
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب قشمی! از این که بزرگوارانه صبر کردید تا فرصتی دوباره برای گفتگو دست دهد، از شما سپاسگزارم.
در مقدمه سه مطلب را عرض می کنم. اما از آنجا که هر کدام از بحث های چهارگانه ای که در مقاله آمده مفصل و وسیع است، اگر اجازه دهید بحث هرکدام را در یک سرفصل جدید در تالار گفتمان آغاز کنیم. در عوض عنوان این مقاله را به عنوان پایه ی بحث اینجا قرار دهیم.
1- نحوه ی استدلال
نام مقاله چیست؟ "شبهۀ شیعه: اصحاب از یهود و نصاری پیروی کردند."
اما چه چیزی در آن می بینیم؟ انتساب برخی عقاید و اعمال به شیعیان، که در ظاهر به عقاید و اعمال یهود شبیه است.
یعنی شما به جای آن که شبهه را برطرف کنید و آن را از اصحاب بزدائید، با نشان دادن شباهت هائی ظاهری بین شیعه و یهود، مدعی شده اید که مصداق حدیث در واقع شیعیان هستند.
بنده هم دقیقا به مانند نوشتار شما و سبک و روش تان، گفتم که اگر بخواهیم شیعه را به خاطر برخی شباهت های ظاهری با یهود مصداق این حدیث بدانیم، اهل سنت هم مصداق آن هستند. پس من روش و سبک شما را دنبال کردم تا نشان بدهم شیوه ی شما غلط است.
اما اکنون از شما چه می بینم؟ می بینم که مثال دزد و قاضی را زده اید، و غافلید از این مطلب ساده که خودتان قبل از من شبیه آن دزد سخن گفته اید! زیرا در مقابل ادعای شیعه مبنی بر تبعیت صحابه و اهل سنت از سنن بنی اسرائیل (از جمله رویگردانی از وصی و خلیفه ی رسول و پیروی از سامری و پرستش گوساله)، گفته اید: شیعه هم در این مواردی که ذکر می کنم شبیه یهود است.
متوجه شدید؟!
2- انتساب دروغین
این که گفتم شما در حال انتسابی دروغین به شیعه هستید، بسیار واضح است. زیرا مساله ی من شباهت های ظاهری بین شیعه و یهود در موارد ذکر شده نیست، بلکه مساله اینجاست که آیا صرف شباهت ظاهری می تواند مذموم و نشان دهنده ی تبعیت باشد؟!
بگذارید با مثال قضیه را روشن تر کنم. شکی نیست که یهود و نصاری قائل به ربوبیت پروردگار عالم می باشند؛ یا قائل به نبوت حضرت موسی و عیسی هستند؛ یا به جهان پس از مرگ معتقدند؛ یا این که احکامی چون حرمت ربا دارند؛ و یا عباداتی مثل نماز و روزه ی ما مسلمین دارند. پس آیا یک غیر مسلمان مثلا کافر می تواند ادعا کند که مسلمین از بنی اسرائیل تبعیت کرده اند؟!
پس اگر بنده به گمان شما مطالب انتساب داده شده از طرف شما به شیعه را رد نکردم (که البته در مواردی این کار را کرده و توضیح دادم)، نه به این معناست که تبعیت شیعه را از یهود پذیرفته باشم، بلکه صرفا شباهت ظاهری بین یهود و شیعه را در برخی موارد پذیرفته ام. اما این موارد شباهت هرگز از سنخ دزدی و جرم نیست، همان طور که اعتقاد به توحید و نبوت و معاد و احکام و عبادات نیست.
متوجه شدید؟!
3- شباهت به که؟
شما در مقاله تان قصد داشتید تا شباهت ظاهری شیعه را در برخی اعتقادات و اعمال به یهود، نشانه ی تبعیت از یهود و نصاری بشمارید. اما جناب حسنی می گوید که شیعه نه تنها از یهود، که از مجوس پیروی کرده است.
اولا اصل سخن شما بر مبنای برائت صحابه از این انتساب و انداختن این جرم به گردن شیعه بود! پس سخن از شباهت های دیگر هیچ دخلی به موضوع اصلی این بحث ندارد.
ثانیا ادعای شما مبتنی بر حدیث رسول خداست، حال آن که ادعای جناب حسنی یک کار ذوقی است. لذا من هم می توانم بیایم و بگویم: اهل سنت از اعراب جاهلی تبعیت کردند، و بعد مواردی را ردیف کنم. بی آن که حدیثی از رسول خدا در این زمینه موجود باشد.
ثالثا در همین شباهتی که تبعیتی که ایشان به شیعه منتسب کرده است، می توان مواردی را همچون بحث قبلی یافت که اهل سنت هم تبعیت از مجوس کرده اند. از این جهت گفتم که موضع را مشخص کنید.
اما از آنجا که بحث اصلی این مقاله همان مساله ی اول است، ایشان نباید این بحث را مطرح می کرد. اکنون نیز من حاضرم تا فقط همان بحث را پی بگیرم و دومی را به مجالی دیگر وا می گذارم.
والسلام
در جواب غریبۀ آشنا
ج : 1-نحوه ی استدلال
به گونه ای، ایراد گرفتید که نام مقاله با متن آن همخوانی ندارد!!! ولی به هیچ وجه چنین نیست ؛ زیرا: وقتی شیعه ادعا میکند که اصحاب از یهود و نصاری پیروی کردند ... این را هم باید ثابت کند که در چه مواردی از آنها پیروی کردند!! آیا اصحاب محمد مانند یهود و نصاری حضرت محمد را فرزند خدا دانستند؟ یا اینکه مانند آنها قبر انبیا و اولیاء را مسجد قرار دادند و یا ......
نه ما چنین اعمالی از اصحاب سراغ نداریم ولی عین همین اعمالی که از نشانه های یهود است در اصل مذهب تشیع جای دارد!
این به این می ماند که یک قاتل به نزد قاضی آمده و شکایت کند کـــــه: جناب قاضی ، این آقای! "قشمی" فلانی را کشته است! قاضی کمی به سر و وضع مدعی و کمی هم به سر و وضع من نظر میکند... بعد خطاب به مدعی میگوید: لباس تو خونی است ؛ چاقو هم که دست توست، مقتول هم که دشمن خونی تو بوده و مامورین بعد از تحقیق متوجه شده اند که اثر انگشت تو بر گلوی مقتول وجود داشته و عده ای هم تو را در حال جر و بحث با مقتول دیده اند!! ولی این آقای قشمی نازنین!! نه در اونجا حضور داشته نه اثر انگشتی و نه دشمنی و نه ...!!! پس انصافاً ما باید به مدعی مشکوک شویم نه به آقای! قشمی؟؟؟ و به جای باور کردن سوگند آقا روباهه باید چشم ها را باز کرده و دُم خروس را ببینیم!!
خب طبیعتاً در این حال اتهام از من رفع میشود و انگشتها به سمت شاکی میچرخد و خود شاکی باید از خود دفاع کند و در حال حاضر شما (یعنی شیعه) که شاکی اولیه بوده اید، به مظنون درجۀ اوّل تبدیل شده اید و سبحــــــان الله العظیـــم
شما مدعی بودید که اصحاب به یهود و نصاری شباهت دارند ولی ما این ادعا را در مورد شما مصدوق دیدیم!
اما اشتباه محض و عجیب و غریب شما اینجاست که گفتید:« گفته اید: شیعه هم در این مواردی که ذکر می کنم شبیه یهود است.»
در جملۀ شما کلمۀ "" هم "" اضافی است.. من به هیچ وجه نگفتم شیعه هـــــــــم.... من میگویم: فقط شیعه مشابه یهود و نصاری است و و اهل سنت و اصحاب محمد صلی الله علیه وسلّم و اهل بیتش از این اعمال بیزارند.
و بنده برای برای اثبات شباهت شیعه با یهود 4 مثال آوردم ... و از مثالهایی استفاده کردم که بسیار مشهور و معروف هستند و همه این عقاید شیعه را میشناسند ولی در عوض شما اقوالی از ما نقل کردید که نه تنها نزد ما غریب است بلکه منفور و بی ارزش است؛ مثلاً اینکه گفتید: «اهل سنت هم برای نگاه کردن به کعبه ثواب زیادی قائل شده اند!!!!» که اگر این موضوع را به یک سنی مذهب بگویید اولاً میگوید: والله من چنین چیزی نشنیدم! بعدش میگوید: این ادعا اصولاً با مذهب ما متعارض است و در نهایت هم آن را به دیوار میکوبد.
این ادعای شما آنقدر در نزد ما اهل سنت غریب است که خود بنده هم تا به روزی که شما نقل کردید آن را نشنیده بودم!!!
ج: 2- انتساب دروغین
ایراد شما در این بند حیرت آور است!!
شما گفتید:« بگذارید با مثال قضیه را روشن تر کنم. شکی نیست که یهود و نصاری قائل به ربوبیت پروردگار عالم می باشند؛ یا قائل به نبوت حضرت موسی و عیسی هستند؛ یا به جهان پس از مرگ معتقدند؛ یا این که احکامی چون حرمت ربا دارند؛ و یا عباداتی مثل نماز و روزه ی ما مسلمین دارند. پس آیا یک غیر مسلمان مثلا کافر می تواند ادعا کند که مسلمین از بنی اسرائیل تبعیت کرده اند؟!»
باید از شما خواهش کنم که یک دور دیگه مقاله را با دقت بخونید... اونجا که نوشتم: « ما در قرآن خدا و در کتب حدیث جستجو میکنیم و اعمال زشت یهود و نصاری را از آن استخراج میکنیم و آن را بر امت اسلامی عرضه میکنیم تا ببینیم کدام گروه از عمل ناپسند یهود و نصاری پیروی کرده اند و میکنند .»
(دقت کنید به قید دقیق کلمۀ "اعمال زشت")
من اعمال زشت یهود و نصاری را گفتم، اعمالی که پیامبر خدا آن را مورد لعن قرار داده و خدا آن را مذموم دانسته و جماعت مسلمین با تمسک به قرآن و سنت از آن بیزارند.
حال خود به جای قاضی نشسته و به ربطی سخن خودتون رو تشخیص بدید!
و ضمناً: این صغری کبری چیدن ها در عقیدۀ اسلامی جای ندارد که بگوییم: این شباهت ها ظاهری است!
شباهتها واضح هستند .. شیعه قبرها را محل عبادت قرار داد و پیامبر چنین شخصی را لعنت کرده و ما را سفارش کرده که چنین نکنیم و حتّی فرمودند: قبر مرا سجده گاه قرار ندهید!!
ولی شیعه عین این اعمال را انجام میدهد.. پس شباهت کاملاً واضح است و شکی در این نیست که این اعمال شما منفور حضرت حق و منفور حضرت ختمی مرتبت و در نزد جماعت مسلمین مکروه و مسخوط است.
و مثل دزد و قاضی و مجرم دقیقاً در مورد شما صدق میکند و نقش شما در آن نقش همان دزد است!
متوجه شدید؟؟
ج: 3- شباهت به که؟
سخنان شیخنا و سیدنا " الهاشمی الحسنی " نیز مبتنی بر عقائد واضح اهل تشیع است و بنده نیز همین الان سخنان ایشان را با تفصیل نوشتم که براتون کپی کنم ولی منصرف شدم و این انصراف بنده از این جهت بود که نخواستم بحث به سمتی دیگر کشیده شود.
نکته: اگر دفعات بعد خواستید اهل سنت را متهم کنید که شبیه شما یا شبیه یهود است(در مسائلی که ملعون و منفور خدا و پیغمبر است) لطف کنید به واضحات استناد کنید نه به چیزهایی که خود ما تا به حال نشنیده ایم و برای اولین بار آن را از شما میشنویم!!
اگر بنا بر استناد به اینگونه مسائل باشد من هم میتوانستم به مواردی استناد کنم که شیعه به هیچ وجه آن را قبول ندارد و جزو شبهات است؛ مثلاً اینکه با استناد به یکی از اقوال علمای شیعه ، بگویم: «شیعه نیز مانند یهود و نصاری حضرت علی را پسر خدا میداند!» ولی چنین نکردم چون هیچ شیعه ای این را قبول ندارد!
التماس دعا
ای آیت حق بی خبران را خبری کن.
پاسخ جناب قشمی
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب قشمی! از این مجددا صبورانه جوابی برای بنده نوشتید، از شما سپاسگزارم. به نظرم نوشته ی شما نسبت به قبل کمی معتدل تر شده و اکنون پذیرای مطالب حقه ی بیشتری هستید.
یک چیزی را صادقانه بگویم و آن این که اگر اهل سنت و شیعیان در فضائی آرام و منطقی و به دور از توهین و تحقیر و تهمت به گفتگو بنشینند، و البته در صورت دیدن حق پذیرای آن باشند، بسیاری از اختلافات میان آن ها برچیده خواهد شد.
بنده سابقه ی چنین بحثی را دارم. ولی متاسفانه طرف مقابل من وقتی حق را دید، به جای کرنش در برابر آن، موضع تندی علیه بنده گرفت و مرا کذاب خواند! بی آنکه حتی یک خط در ردّ استدلال های من و منابع و مدارکی که بدان استدلال کردم بیاورد. پس از آن بود که دوستانش حضور مرا مشکل زا دانسته و به بهانه های واهی به بیرون کردنم مبادرت نمودند!! امیدوارم که گفتگو با شما به چنین انجامی نینجامد!
اما بعد؛ عرض شد بنای بحث در این سرفصل حول عنوان آن باشد و بنده پیشنهاد کردم که بحث حول چهار مورد گفته شده به سرفصل هائی جداگانه منتقل شود. لذا لطفا نظر خود را در این خصوص بفرمائید.
راجع به مطالب سه گانه هم پاسخ شما را می دهم.
1- نحوه ی استدلال
اولاً جناب قشمی! حق را بگوئید اگرچه به ضرر شما باشد! آیا وقتی شیعه سخن از تبعیت از یهود و نصاری می گوید، مصادیق آن را معین نمی کند؟! (در پاسخ به این سوال خدا را در نظر بگیرید!)
ثانیا ً مثال شما اگرچه استدلال شما را تا حدودی تصویر می کند، اما ضعف هائی دارد از جمله این که شما به جای متهم خود را قاضی قرار داده اید! در واقع باید مثال تان را این طور تصحیح کنیم که: "فرد الف" ادعا می کند که "فرد ب" متهم است. او برای این ادعای خویش مدارکی هم ارائه می کند. اما "فرد ب" به جای آن که به رفع اتهام از خویش و تضعیف و ابطال مدارک "فرد الف" بپردازد (دقت کنید بدون این کار)، ادعا می کند که او هم مدارکی دارد که نشان می دهد "فرد الف" متهم است.
به زبان ساده مساله به شکل همان مثال قبلی دزد و قاضی شماست. چه بسا که هر دو نفر مجرم باشند! درست به همین دلیل است که من می گویم بیائیم و در این بحث روی موضوع مقاله سخن بگوئیم. فی الواقع مدارکی را که علیه متهم اولی ارائه شده است، مورد بررسی قرار دهیم.
ثالثاً آنچه شما به عنوان مدارک جرم مطرح کرده اید، از نظر بنده اصلاً جرم نیست! به همین خاطر عرض شد که در پرونده ی اقامه کننده ی این دعوی نیز همین مسائل موجود است، و اگر قرار باشد به خاطر این مسائل کسی را مجرم بدانیم، بایستی خود داعی را نیز مجرم بدانیم.
رابعاً در خصوص کلمه ی "هم" باید توضیحی بر اساس مثال خودتان بدهم. وقتی متهمی به جای دفاع از خویش دیگری را متهم می کند، در واقع رفع اتهام از خود نکرده است. چه بسا نه تنها فرد جدید مجرم باشد، بلکه خود او هم مجرم باشد. البته شما مثال قتلی را زده اید که در آن یک قاتل وجود دارد. ولی نه تنها تعداد قاتلین می تواند بیش از یکی باشد، بلکه اساساً این مساله از نوع قتل نیست؛ بلکه مثل دزدی می ماند همان طور که قبلاً گفتید.
خامساً شما مدارک مرا "غریب منفور و بی ارزش" خوانده اید. این مطلبی است که باید به طور مفصل روی آن بحث کرد و چنانکه عرض شد این سرفصل گنجایش آن را ندارد.
2- انتساب دروغین
فرموده اید "من اعمال زشت یهود و نصاری را گفتم" . دوست عزیز جناب آقای قشمی! اشتباه شما این است که هم داعی هستید و هم قاضی! این که آیا مطالب انتساب داده شده از سوی شما به ما زشت است یا نه، به زبان مثال مان جرم هست یا نه، باید مورد بررسی قرار گیرد. تمام هدف من در پست پیشین که شما آن را حیرت آور دانستید همین بود که شما را متوجه کنم اصلا جرمی در کار نیست. چنان که علیرغم ادعای شما این اعمال و افکار نزد عموم مسلمین از شیعه و سنی موجود بوده و هست؛ الا عده ای که پیرو عقاید تند ابن تیمیه شده اند، و روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود.
البته شما اشاره به آیات و احادیث داشتید؛ اما این ها کلمات حقی هستند (مثل مسجد قرار ندادن قبور انبیا یا غلو نکردن) که استفاده ی باطلی از آن ها شده است. در واقع ما شیعیان با شما اهل سنت در خصوص مسجد قرار ندادن قبور یا غلو نکردن همرای هستیم، لیکن معنای این حدیث و آیه را متفاوت از آن چیزی می دانیم که شما قائل به آن هستید. ان شاء الله وقتی قرار شد که به طور مفصل به این مسائل پرداخته شود، آنگاه با تفصیل بیشتری خدمت تان توضیح خواهم داد.
3- شباهت به که؟
این که آیا صرف شباهت مذموم هست یا نه، مطلبی است که قبلا توضیح دادم نیست.
همچنین از شما ممنونم که بحث را منحرف نکردید و از شما می خواهم که بحث را حول عنوان مقاله ادامه بدهیم.
اما آنچه در خصوص اهل سنت گفتم و مواردی که ذکر کردم، عین حقیقت است. البته این که شما از آن ها خبر نداشته باشید یا به پیروی ابن تیمیه به تکذیب آن ها بپردازید، برای من چیز عجیبی نیست! اما وقتی قرار شد راجع به تک تک این ها سخن بگوئیم، آن وقت معلوم می شود که این مسائل به چه دلیل امروز در میان اهل سنت مطرح نمی شود؛ حال آن که در گذشته جزء اعمال و عقاید مسلم آن ها بوده است. و حتی امروز هم رشحاتی از آن دیده می شود (مثل قبر بخاری در سمرقند).
شما هم اگر خواستید به مطلبی استشهاد کنید، به عقاید شیعه ی امامیه ی اثنی عشری استناد کنید، نه دیگران.
والسلام
جناب "غریبۀ آشنا" چقدر خوب
جناب "غریبۀ آشنا" چقدر خوب میشد،اگه بدون مقدمه نوشتن یک راست میرفتید بر سر اصل مطلب.
چون بنده نه حرف شما را باور میکنم و نه برایم مهم است، اگر قرار بود برای یکدیگر خاطراتی تعریف کنیم که هیچ ربطی به بحثمان ندارد من هم خاطرات زیادی برای گفتن دارم! (از رک گویی من ناراحت نشوید؛ اهل دروغ گفتن و تقیه کردن نیستم)
در مورد تحقیر و توهین و.... این رو بدونید که همیشه جواب های،هوی است.
شما من را مفتخر به صفت جهالت و استدلالات مرا حماقت خواندید من نیز به همان شیوه(و بلکه ملایم تر) با شما برخورد کردم.
بیت: چو بد کردی مشو ایمن ز آفات ... که واجب گشت، طبیعت را مکافات!!
* نظر بنده در مورد بحث حول عنوان مقاله ،مساعد است.
ولی فقط این خواهش را از شما دارم که با فونت بزرگ این جملات را بنویسد:
«ما شیعه ها جلو قبرها سجده میکنیم ... خاک خلقت ما شیعه ها با دیگران متفاوت است! ... ما شیعه ها با یک اشک برای سیدنا حسین تمام گناهانمان را میشوییم و با یک زیارت ثواب صد حج را کسب میکنیم ... ما شیعیان جز خودمان همه را پست (همج) میدانیم.»
این چند جمله را با تیتر بزرگ بنویسید تا ثابت شود که ما اینها را به دروغ به شما نسبت نداده ایم!
اما ایرادات سه گانۀ شما و جواب آنها:
ج: 1- نحوه ی استدلال
الف: جمله ای که نوشتید:«حق را بگویید اگر چه به ضرر شما باشد» این جمله، هر چند جمله ای حق است و از سخنان با ارزش سیدنا علی است ولی با اساس مذهب تشیع کاملاً در خلاف است!!!
و اینکه شما مصادیق این تهمت خود را نیز بیان میکنید یا خیر ، این چیزیست که شما باید به آن ببپردازید.
و باید در پست اوّلتان به آن توجه میکردید.
ولی اگر منظور شما از مصادیق ، آن است که میگویید، بنی اسرائیل بعد از رفتن موسی علیه السّلام شروع کردند به گوساله پرستی ... شما باید ثابت کنید که اصحاب محمد نیز غیر خدا را پرستش کردند تا حداقل ، اندکی قید" وجب به وجب" که در متن حدیث آمده در این مورد صدق پیدا کند.
ولی اصل قضیه چیز دیگریست و این شما هستید که باید ثابت کنید که بنی اسرائیل هم نبوّت را غصب کردند!! و دختر پیامبر خودشان را کتک زدند!!! و پیامبران خود را (مثلاً داود و سلیمان را) طناب در گردن برای بیعت گرفتن، کشاندند(العیاذ بالله)
ب: آن دو شخص که به عنوان متّهم! در حضور قاضی قرار داردند یک فرق اساسی با هم دارند و آن هم این است که: یکی از آنها دلیل ارائه میکند که دیگری گناهکار است ولی دیگری فقط ادعا میکند و هیچ دلیلی ذکر نمیکند!!! با نظری در پستهای شما این موضوع به خوبی ملموس و محسوس است ... آفتاب آمد دلیل آفتاب
پ: اینکه شما سجده کردن در برابر قبر را جرم نمیدانید! مایۀ حیرت است اینکه شما معتقدید خاک خلقتتان با ما متفاوت است!... و ما اهل سنت نه تنها اینها را قبول نداریم و آن را جرم میدانیم... بلکه از آن متنفریم و شدیداً از آن برائت میجوئیم.
ضمناً: این مهم نیست که شما واقعاً این اعمال واعتقادات خودتان را جرم(نا صواب) بدانید یا خیر... مهم حیقیت است! و حقیقت این است که شما مجرمید و اعمال شما مجرمانه و در محکمۀ اسلام و با قضاوت الله تعالی و با قوانین تعیین شده و مندرج در قرآن و سنت صحیح پیامبر محکوم هستید.
و ضمناً این را از یاد نبرید که هیچ مجرمی به جرم خود اعتراف نمیکند(الا قلیلا) و این مجرمها، جرم خود را صواب و حق میدانند چنانکه چنگیز خان مغول چنین عقیده ای داشت!
ج: شیعه به جز ادعا چیزی را مطرح نکرده! فقط ادعا میکند که اصحاب از یهود و نصاری پیروی کرده اند ولی دلیلشان کجاست؟ شیعه ادعا کرده که اصحاب از یهود و نصاری پیروی کرده اند ولی برای این ادعای خود شاهدی نمی آورد؛ پس من فقط ادعای او را جواب گفتم و برای اینکه مجرم اصلی را بشناسانم شواهدی برای معرفی کردن آن مجرم ارائه کردم...
قاون همین است ، اگر کسی به قتل رسید اگر جایی دزدی شد ... خواه نا خواه شخصی قاتل است و شخصی دزد؛ پس وقتی دانستیم که تهمت شیعه به اصحاب امجد حضرت احمد صلی الله علیه وسلم بی اساس است. باید دنبال مجرم اصلی بگردیم تا حق پایمال نشود و مجرم اصلی آزادنه دست به جرم و جنایت دیگری نزند و اگر این مجرم به سزای عملش نرسد، حداقل سود از این محاکمه شناساندن مجرم است تا در دیگر مواضع و محکمه ها، دیگران او را بشناسند و بدانند که وی سابقه ای خراب و کارنامه ای سیاه دارد.
ح: در مورد مدارک (شاهدان ) شما ... بنده آن دسته از شاهدین که معلوم الحال بودند را بررسی کردم و بعد از بررسی دانستم که این شاهدان شما خودشان محکوم هستند و به وقت قضاوت شاهد دروغگو مطرود است و گواهی او پذیرفته نمیشود و این قاونی است که همه آن را میدانند!!
و اگر از دادگاه بیرون بیاییم و به کتابهای "مصطلح الحدیث" نظری بیاندازیم ، میبینیم که آنان در وقت برخورد با چنین روایاتی ، یک قانون ظریفی دارند که به این شرح است:
میزان سنجش متن روایتها بطوریکه شیخ سیوطی در تدریب الراوی (ص: 100) از ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی نقل کرده این است: «اذا رایت الحدیث یباین المعقول، او یخالف المنقول او یناقض الأصول فاعلم انّه موضوع» یعنی: هر حدیثی را دیدی که با عقل و مشاهده در تضاد است یا مخالف واقعیات تاریخی است و یا نظم و مقررات و قوانین دینی را بهم میزند، پس یقین داشته باشید که این روایت (که نام حدیث بر آن است) موضوع و ساخته شده است.
و یکی از آن روایاتی که در این قاعده جای میگیرند روایاتیست که شما در بحث "نگاه کردن به کعبه" به آنها استناد کرده اید و مانند این روایات زیاد هستند که عدّه ای جاهل آنها را وضع کرده اند.
و این قاعدۀ خیلی ساده را همیشه به یاد داشته باشید که: عقیدۀ اهل سنت چیزی است و روایاتی که در کتب ما ثبت هستند چیز دیگر ... ما عقاید خود را از مجموعۀ روایات موضوع و صحیح و حسن و ضعیف نمیگیریم بلکه ما عقاید خود را از احادیثی میگیریم که در صحت آنها شکّی نیست.
پس خواهشاً از این به بعد وقتی روایاتی در کتب ما دیدی به شیوۀ اخباریون رفتار نکن و نگو: میبینی اهل سنت هم مثل ما هستند و فلان عقیده را دارند بلکه بگو اهل سنت هم روایاتی به این شرح در کتب خود نقل کرده اند و اینکه ما آن را قبول داریم یا خیر این چیزیست که ما باید جوابگو باشیم.
ج: 2- انتساب دروغین
قسمت اول این بند شما را در بند"1""ب" جواب گفته ام.
ج: 3- شباهت به که؟
اینکه شما مدعی هستید که ما اهل سنت با شما هم عقیده هستیم این تهمت و ناسزاییست که بدتر از این تهمت و ناسزا ممکن نیست!
ما قبر را سجده نمیکنیم چون پیامبر فرموده نکنید پیامبر گفته در مورد من غلو نکنید و فرموده من بشری مانند شما هستم و ما هم او را فراتر از بشر نمیدانیم و نمیگوییم که او از نور است(در صورتی که بشر از خاک است و فرشته از نور است) و اگر کسی این چنین بگوید خلاف آیات قرآن و احادیث رسول صلی الله علیه وسلّم عمل کرده است حال آن شخص چه نام سنّی بر او باشد و چه شیعه ... ما با سخن هیچ احدی آیات قرآن را کنار نمیگزاریم و احادیث صحیح پیامبر صلی الله علیه وسلم را تعطیل نمیکنیم.
و اما قبر امام بخاری... خود امام بخاری به چنین کاری دستور نداده بلکه در کتاب خود نقل میکند که رسول خدا گروهی که قبرها را مسجد قرار داده اند لعنت کرده است .
و بنائی که بر قبر امام بخاری ساخته اند توسط صوفیان بدعتی ساخته شده و اینها کسانی هستند که در این اعمال با شیعه ها مسابقه میدهند همانطور که عدّه ای از آنها عبدالقادر گیلانی را از حضرت پیامبر صلی الله علیه و سلّم بالاتر برده اند و عدّه ای هم " احمد جامی" را اله و حتی الله! قرار داده اند و در یکی از کتب این صوفیها شعری با این عنوان خواندم.
عنوان: الله مدد
شعر :دارم بدل صد درد و غم یا احمد جامی مدد ... ماندم بدین رنج و الم یا احمد جامی مدد
کمی جلوتر: قربان نام احمدی هستم غلام احمدی ... باشد قبول سرمدی یا احمد جامی مدد
به زبان ساده این شاعر جاهل (با نام محمود از شعرای تربت جام) احمد جامی را الله میداند! نعوذ بالله
این شعر در کتاب : (گنجینۀ عرفان اثر خداداد قاسمی(سید عارف) ص 173 و درص 174 نیز شبیه این شعر موجود است ؛ انتشارات خواجه عبدالله انصاری ، 1385)
و حتّی در زمان خود امام محمد بن عبدالوهاب و در محل زندگی او قبری منسوب به قبر زید بن خطاب وجود داشت که وی با دستان خودش آن را ویران کرد.... و آن قبر را عدّه ای جاهل تزیین کرده بودند.
خلاصه اینکه بنایی که بر قبر امام بخاری ساخته شده کاری ننگین است و اهل سنت و آیات و احادیث مخالف آن هستند.
ضمناً: قبرامام بخاری محلی برای توسل و شرک و... نشده بلکه در حال حاضر به یک محل تاریخی تبدیل شده که گردشگران از آنجا بازدید میکنند .
در نهایت اینکه: رسول الله صلی الله علیه وسلّم کسی را که بر قبور بنا بسازد و آنجا را محل عبادت قرار دهد لعنت کرده! ... چه آن شخص مسلمان باشد چه کافر ، و این در مورد صوفیان نیز صدق میکند.
و اهل سنت از ابتدا تا به امروز پیرو کتاب خدا و سنت صحیح پیامبر صلی الله علیه و سلّم بوده اند و اگر کسی از این دو تخطی کند و دانسته خلاف این دو عمل نماید از دایرۀ سنت خارج شده و او دیگر سنّی نیست.
ای آیت حق بی خبران را خبری کن.
تذکر یک نکته
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب قشمی! پاسخ خوبی دادید. من حرف جدیدی ندارم.
البته شما یک خواهشی کرده اید که با عرض پوزش نمی توانم آن را عملی کنم. به چند دلیل:
1- موضوع این مقاله چیز دیگری است.
2- مطالب گفته شده احتیاج به توضیح دارد.
3- بنده نسبت دروغین را در تبعیت از یهود ذکر کردم، نه در انتساب برخی اعمال و عقاید به شیعیان.
اما برای شروع بحث باید یک توافقاتی بکنیم. این که مثلا چه کتاب هائی می تواند ملاک عمل قرار بگیرد و ... . بنده به زودی متنی در این خصوص آماده می کنم.
عذرخواهی
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب قشمی! به دلیل گرفتاری های فراوان، متاسفانه فعلا نمی توانم با شما گفتگوئی داشته باشم. إن شاء الله در فرصتی دیگر خدمت شما می رسم.
خدا نگهدار