مفهوم ولایت و پاسخ به مدعیان ولایت فقیه (2)
از جمله دلایل دیگری که برای ولایت آورده اند و از آن ولایت فقیه تراشیده و ساخته اند، فرمایش خدای متعال است که در سوره احزاب آیه 6 فرموده: (النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ) «یعنی پیامبر بر مؤمنین از خودشان نزدیکتر و سزاوارتر است و همسران او مادران مؤمنین هستند. »
معنای ولایت بندگان را در بحث های گذشته توضیح دادیم و در اینجا هم میگوئیم این ولایت هم همان معنای محبت و نزدیکی و شایستگی را میرساند.
1-در این آیه شریفه کلمه « أَوْلَى » دو مرتبه تکرار شده و معنای آن اینستکه بعضی از اولوالارحام نسبت به سایر ارحام و خویشان در نزدیکی و دوستی اولویت دارند و کلمه اولی در ارحام شاهد مفهوم اولی بالمؤمنین است.
2-ازواج نبی مادر حقیقی مردم نیستند بلکه احترام مادری دارند چنانچه خود پیامبر هم در ولایت احترام پدر امت بودن را دارد.
3-در این آیه فرموده «مِنْ أَنفُسِهِمْ» بمعنی از خودشان. یعنی همان ولایت بمعنی محبت و قرابتی که مؤمنین نسبت به یکدیگر دارند، پیامبر شایسته تر و سزاوارتر از آن است و باید احترام و محبت و قرابت شایسته تری در تمام امور نسبت به آنحضرت داشته باشند.
----غدیر خم یک قضیه تاریخی است
غدیر خم یک داستان تاریخی است. مذهب تراشان از دو آیه ما قبل که مورد بحث قرار گرفت با تفسیر به رأی ولایت خدا را به بندگان نسبت داده اند و با ظن و گمان و تفسیر خودشان حدیث غدیر خم را هم به آن اضافه کرده اند و از مجموع آنها متشبث به ولایت فقیه شده اند و حال آنکه داستان غدیر هم یک قضیه تاریکی است و ارتباطی به احکام اسلام و انتصاب امام ندارد زیرا رسول خدا صلی اه ا علیه وسلم قبل از این داستان در خطبه حجة الوداع فرموده احکام خدا تماما ابلاغ گردیده و خدا را بر آن گواه گرفته است.
کسانی که مایل باشند در موضع غدیر خم تحقیق کنند باید به کتب تواریخ و سیر مراجعه نمایند. مانند سیره ابن هشام که روشن ترین سیره نبوی است و همچنین سایر کتب نظیر تفسیر ابوالفتوح رازی، ابن کثیر، البدایة و النهایة، ناسخ التواریخ و غیره، و در اینجا بطور اجمال میگوئیم موقعیکه خالد بن ولید حاکم یمن بود بواسطه اینکه خاصان و نزدیکان خود را به صدارت و امارت رسانده بود و اموال مسلمین و غنائم جنگ را در اختیار آنها قرار داده بود عده ای از آنها از پیامبر خدا تقاضا کردند که حضرت علی را برای اجرای عدالت و قسم بالسویه به یمن بفرستد.
حضرت علی هم از جانب پیامبر به یمن رفت و بعضی از حامیان خالد را برکنار کرد تا اموال زکوات شتر و گاو و گوسفند را از آنان پس گرفته به صاحبانش برساند و غنائم جنگی را به مجاهدین تحویل نماید. در نتیجه آنان از این رفتار عادلانه علی بخشم آمدند.
در این زمان رسول خدا برای انجام و تعالیم حج عازم بیت الله بود و رؤسای بلاد را دعوت کرد که برای اجتماع حج حاضر شوند از اینرو نامه ای هم برای امیرالمؤمنین نوشت و از آنحضرت دعوت کرد که فوری خود را جهت اجرای مناسک حج برساند.
حضرت علی هم به سرعت به مکه آمد و به تبعیت رسول خدا در انجام فرائض شرکت نمود و بعد از پایان مراسم و مناسک حج به محلی که اموال و غنائم را به آنها سپرده بود مراجعت کرد و مشاهده نمود آنان اموال زکات را تصرف نموده و مخصوصاً حله های یمنی را تصاحب کرده اند. علی رضی اهسا عنه از آنها خشمگین شد و بر آنها برآشفت و آنانرا مورد مؤاخذه قرار داد بگونه ای که میانشان مشاجره تشدید گردید. آنها کسانی را فرستادند به حضور پیامبر و از علی شکوه نمودند.
پیامبر فرمود «لا تسبوا علیّاً» یعنی به علی توهین نکنید که او در امر دین اسلام قاطعیت دارد و اهل سازش با معصیت کاران نیست. در این هنگام که اعمال و مناسک حجة الوداع پایان یافته بود و مردم پراکنده شده بودند رسول خدا صلی اهدا علیه وسلم تصمیم گرفت که جلو آنها را بگیرد و اجازه ندهد که مخالفت و دشمنی آنها توسعه پیدا کند و به مدینه سرایت نماید، لذا دستور داد در مکانی به نام غدیر خم توقف کنند تا مردمی که در مسیر بازگشت هستند جمع شوند و آنگاه آنان را مخاطب قرار داده فرمود:
«ارفعوا السنتکم عن علی فانه خشن فی ذات الله غیر مداهن فی دینه» یعنی زبان خودتان را از علی بازدارید زیرا او در مورد دین خداوند خشن است و در احکام دین، سهل انگاری نمیکند و اهل مداهنه نیست.
و آنانرا به صلح و دوستی حقیقی با علی سفارش نمود و اجازه نزاع و کشتار به آنها نداد. اگر مسئله امامت و جانشینی مطرح بود قبل از مناسک یا در همان خطبه حجة الوداع که عامه مسلمانها جمع شده بودند بیان می فرمود نه هنگامیکه هرکدام از یک طرف پراکنده شده اند.
علامه امینی در کتاب الغدیر جلد اول چاپ سوم صفحه 384 حدیثی از قول بریده یمنی نقل میکند که گفته است من با علی به سمت یمن حرکت کردیم و از رفتار علی نگران بودم. موقعیکه خدمت پیامبر رسیدیم از علی شکایت کردم و بدگوئی نمودم در آنحال مشاهده کردم که چهره رسول خدا متغیر شده و فرمود «یا بریده الست اولی بالمؤمنین من انفسهم» «قلت بلی یا رسول الله» فقال« من کنت مولاه فعلی مولاه».
یعنی ای بریده آیا من از مؤمنین بخودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتم آری یا رسول الله، فرمود هرکس که من مولای او هستم علی هم مولای اوست.
کتاب الغدیر از مهمترین کتب انتصاب امامت و ولایت مذهب شیعه است که در این حدیث میگوید پیامبر در جواب مخالفت و دشمنی بریده، دوستی و محبت با علی را مطرح کرده و فرمان داده است یعنی فرموده هر کس مرا دوست دارد باید علی را دوست داشته باشد.
آنچه که در مسئله غدیر نسبت به معرفی حضرت علی نوشته اند بدین عبارت است که پیامبر اکرم دستور داد مردم، در محل غدیر خم جمع شوند و آنجا خطبه ای ایراد کرد و ضمن آن فرمود «أیها الناس الست اولی بکم من انفسکم؟ قالوا بلی، قال من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» یعنی ای مردم آیا من از خودتان به شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند بلی یا رسول الله، فرمود هرکس که من مولای او هستم پس این علی هم مولای او است. خدایا دوست بدار هرکه علی را دوست دارد و دشمن بدار هر که با او دشمنی دارد.
قرائنی که در این کلمات وجود دارد معنای «مولا» را برای هر ذی شعوری کاملاً روشن میکند، زیرا واژه «وَالِ» یعنی دوست بدار و مفهوم مخالف آن «عَادِ» یعنی دشمن بدار واضح است که دشمنی را در مقابل دوستی می آورند و منظور «من کنت مولاه» را میرساند. یعنی هرکس مرا دوست دارد باید علی را دوست بدارد، مع الوصف عموم مذهب تراشان علت توقف دادن و جمع کردن مردم در آن سرزمین غدیرخم را کتمان میکنند و برای حق جلوه دادن باطل خود میگویند تا این روز دین اسلام ناقص بود و خداوند آیه شریفه 67 سوره مائده « بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ» را به پیامبر نازل کرد و پیامبر هم علی را به امامت بعد از خود منصوب کرد و دین کامل شد و از این انتصاب، ولایت فقیه ساخته اند!!
و ما هم در پاسخ این ادعاهای کاذب، بطور اختصار به ده مورد زیر اشاره میکنیم که هرکدام آنها مستلزم توضیحات کافی میباشد:
1- هم این آیه شریفه 67 مائده و هم تمامی سوره مائده باتفاق همه مسلمین و مفسرین در مدینه نازل شده و کاتبین وحی آنرا ضبط کرده بودند. بعضی از صحابه هم آنرا از حفظ داشتند، و خود شما هم در چاپ قرآنها و المعجم نزول آنرا در مدینه ثبت کرده اید. چرا خلاف واقع میگوئید، توسل به دروغ شایسته مؤمنین نیست.
2- خدای متعال در سوره انعام آیه 115 که در مکه نازل شده فرموده است « وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا» یعنی کلام خدای تو از روی راستی و عدالت به حد کمال رسید ، و در سوره انعام آیه 38 فرموده « مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ » یعنی ما هیچ چیزی را در کتاب فروگذار نکردیم و در سوره مائده آیه 3 که در مدینه نازل شده فرموده است: « لْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ » یعنی امروز دین شما را کامل کردم.
ما نمیدانیم آیا این آیات قرآن و کلام خدا را قبول کنیم که فرموده دین قبل از غدیرخم و قبل از حجة الوداع کامل بوده است یا کلام ناصحیح شما را که دین ناقص بوده و در روز غدیر با نصب علی کامل شده؟
3- اگر امامت انتصابی و تعیین آن از طرف خدا میبود چرا پیامبر خدا در مدینه که مرکز تعیین امامت و شرکت عمومی مردم در بیعت بود آنرا اظهار نکرد؟
4- اگر تعیین جانشینی و نصب علی حکم خدا بود چرا در خطبه حجة الوداع در مكه معظمه که تمام مسلمانها جمع شده بودند نه بصورت صراحت، نه کنایت، نه اشارت آنرا عنوان نفرمود؟ در صورتیکه آنجا با بیان کتاب و سنت و اکمال دین و حتی با اشاره به وصیت و پایان رسالت خود بر مردم اتمام حجت کرد و از آنها اعتراف گرفت و خداوند را گواه قرار داد.
5- اصولاً در هیچ یک از کتب لغت کلمه «مولی» بمعنای امام نیامده و در عبارت «من کنت مولا» هم کلمه «بعدی» یعنی بعد از من نیست. هر دو کلمه «مولا» هم در یک زمان است. یعنی هرکس که من مولا و دوست حقیقی او باشم علی هم در همین زمان مولا و دوست حقیقی او خواهد بود.
6- حدود 70 روز بعد از غدیر خم پیغمبر خدا رحلت فرمود و از دنیا رفت. آیا اینهمه اصحاب رسول خدا که از سابقون در اسلام و ممدوح قرآنند و نوعاً از مهاجرین و انصار و شهداء و صالحین بودند و در غدیرخم حضور داشتند چگونه حکم خدا و وصیت پیامبر را فراموش کردند؟ چگونه جانشینی علی را عمل نکردند؟ حتماً بعقیده شما تمامی آنها کافر و مرتد شدند و چگونه خدا هم در آیات عدیده قرآن از آنها تعریف کرده است.
7- اگر حکم امامت علی از جانب خدا معین شده بود چرا خود آنحضرت در انتخاب و تعیین امام از جانب مسلمانها اعتراض نکرد؟ چرا در نهج البلاغه میگوید این امامت و خلافت نزد من بقدر عطسه بزغاله ارزش ندارد.
8- خداوند در قرآن مجید امر حکومت و فرمان داری مردم را شورائی میداند و فرموده « وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ » «شوری/38» و همچنین فرموده «اولی الامر منکم» انتخاب و تعیین امام را به عهده مردم گذارده است. حضرت علی هم در نهج البلاغه بطور مکرر از جمله در خطبه شماره 172 و نامه شماره 6 فیض، امامت را شورائی و انتخابی میداند. شما به چه دلیل بر خلاف قرآن و نهج البلاغه امامت را انتصابی و موروثی و محدود و معدود میدانید.
9- یکی از احکام اسلام «بیعت» است. خدا در قرآن سوره فتح آیه 10 فرمود: (إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ ) آنانکه با تو بیعت میکنند در حقیقت با خدا بیعت میکنند. در مورد بیعت با ائمه منتخب مسلمانها هم روایاتی آمده است. بوسیله این بیعت، عموم مردم متعهد میشوند که از امام اطاعت نمایند. چنانکه حضرت علی در نامه 6 نهج البلاغه فرموده: «انه بایعنی القوم الذین بایعوا ابابکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم علیه» یعنی کسانیکه با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند به همان طریق با من هم بیعت کرده و پیمان بستند. به فرمایش امیرالمؤمنین این بیعت، بعد از انتخاب آن حضرت انجام شده است. بناء براین اگر فرد معینی امام منصوب باشد دیگر انتخاب او بی معنا و بیعت با او هم مفهومی ندارد.
10- آنانکه امام های منصوب از پیش تعیین شده را تراشیده اند فکر کنند و پاسخ قرآن شکن بدهند. آن خداوند که در قرآن چیزی فروگذار نکرده حتی نام «بعوضه» پشه و نام «نمل» مورچه و غیره را که ضرورت هم نداشته ذکر کرده است به چه دلیل مطلبی که از نظر شما محور دائره وجود و قطب عالم امکان است را فراموش کرده یا ترسیده است و با صراحت نام 12 نفر امامتان را نیاورده و حتی منصوب بودن آنها را به روایتی که صریح نیست و حدود سی معنی دارد موکول نموده و شما را اینقدر به زحمت انداخته که به این در و آن در بزنید و از ولایت غدیرخم، امامت و ولایت فقیه بسازید!!!
...............ادامــــــــه دارد
- 7053 بازدید
- نسخه چاپی