طعنه به مادر بزرگ، بطلان مذهب شیعه را به اثبات میرساند!

شماره مقاله: 
273
نویسنده: 
ســــــــجودى

من کتاب روزهای پیشاور را  در رد کتاب معروف شبهای پیشاور نوشته ام جایی از کتاب شبهای پیشاور ( ادعای 44) نوشته شده بود: بلاخره اجداد بزرگوار آقای داعی شیرازی ( نویسنده کتاب شبهای پیشاور ) در زمان فتحعلی شاه قاجار به تهران رسیدند...

و به تقاضای آن شهنشاه مسلمان و علم پرور در تهران ماندند. و من در کتابم به نویسنده  کتاب شبهای پیشاور ایراد گرفتم که چرا فتحعلی شاه را شهنشاه مسلمان و دین پرور میداند  و بعد شرح حالی از فتح علی شاه نوشته بودم به این نحو:
از فتوای پر برکت علمای شیعه آن دوره، حضرت فتحعلی شاه قاجار توانست 900 زن را صیغۀ 99 ساله کند و آیۀ 4 از سورۀ نساء را که می گوید:مسلمانان حق ندارند بیش از 4 زن بگیرند،را ندیده بگیرند!

آنها با فتواهای خود به او اجازه دادند تا او به عیش و نوش مشغول شود. در حالی که روسها مشغول اشغال خاک ایران بودند فتحعلی شاه به فتوای سادات شیرازی( اجداد نویسندۀ کتاب شبهای پیشاور) در حال فتح 900 فروج بود !
عجیب است که شیرازی، فتحعلی شاه را مسلمان و علم پرور می نامد ! تا به حال نمی دانستیم که تن پروری و عیاشی؛ یعنی، علم پروری و یا علم پروری؛ یعنی، تن پروری ! دیگر چرا به او می گوید: شهنشاه. او چطور شهنشاهی بود!
این ها مهم نیست؛ مهم این بود که اجداد سید شیرازی ما مفت بخورند و خودشان هم صیغه کنند ! به روایت نویسندۀ شیاد کتاب شبهای پیشاور، این آیات و سادات در تهران ماندند تا زمان ناصرالدین شاه (که 300 زن صیغه ای داشت!) و در آن زمان ، پدر بزرگ آقای نویسنده کتاب شبیهای پیشاور به دستور ناصر الدین شاه به اشرف الواعظین ملقب شد !
ناصرالدین شاه را ببینید و بشناسید! این، همان ناصر الدین شاهی است که وقتی یکی از زنهایش فرار کرد، به پیشانی خود می زد تا شکلش را به یاد بیاورد که چه کسی بود.
یکی از پایه های حکومت او همین اشرف الواعظین های دین فروش بودند. نویسنده چه خوب در این جا خود را رسوا کرد !


حالا این نوشته من  علمای شیعه را بشدت عصبانی کرده و این جواب را گفتند:
جواب علمای شیعه :
یکی از حربه های وهابیت در مناظره و کلام خودشان ( گذشته از عدم رعایت ادب و احترام علمی ) بیان یکسری افسانه و قصه های خیالی است که ذهن خواننده را نسبت به اصل موضوع منحرف کند و فرصت تدبر و تفکر را از فرد بگیرد !!!!!
جناب سجودی از کجا می دانند که فتحعلی شاه قاجار دارای 900 زن صیغه بود ( آنهم دقیقا 99 ساله ) ؟؟؟ آیا اجداد ایشان در حرمسرای فتعلی شاه بودند یا اینکه قباله ازدواج موقت مادر بزرگان جناب سجودی به ایشان ارث رسیده است ؟؟؟
حرفهای جناب سجودی به مانند افسانه های کهن است که بدون سند و مدرک برای کودکان قابل بیان است !!!!!


حالا پاسخ من که سجودی باشم را ببیند:
در این جواب علمای شیعه، اگر دقت کنید بطلان مذهب شیعه را آشکارا میبینید
نویسنده عصبانی شده و به مادربزرگ های من طعنه زده  و پای آنها را بمیان کشیده است ،آما آن نادان آیا  نمیدانسته که این طعنه یعنی  اینکه شما خودتان صیغه را قبول ندارید ؟  وقتی تو میگویی:
آیا مادران ایشان در حرمسرای فتعلی شاه بودند یا اینکه قباله ازدواج موقت مادر بزرگان جناب سجودی به ایشان ارث رسیده است ؟؟؟
یعنی اینکه میخواهی به مادر بزرگم طعنه بزنی درست مثل این که من به فلانی بگوییم اجداد تو فاحشه بودند.
اما مساله این است که تو صیغه شدن را ثواب عظیم میدانی پس باید  اگر این خیر عظیم به مادر بزرگ من میرسید، چونکه با من دشمنی، آنرا پنهان میکردی ، اما طعنه زدی مگر من مادر بزرگت را صیغه کردم بر وزن مگر من مادر بزرگت را  .....
پس صیغه شدن پیش تو زشت است!!


پس ای خواننده عزیز متوجه نکته شدی؟ عالم شیعی بر اساس فطرت  وقتی میخواهد مرا ناسزا بگوید بمادر بزرگم طعنه صیغه شدن میزند، یعنی اینکه صیغه شدن را فاحشگی میداند یعنی ثواب عظیم صیغه شدن را خودش که در قم نشسته قبول ندارد!
پس خودش شهادت بر باطل بودن مذهب خود میدهد.
میدانم بعد از این اشتباه جالب! علمای شیعه بروش ماستمالی میگویند نه منظور ما این بود که چرا بی مدرک سخن گفتی !
اما جواب این است که اگر منظورت این بود چرا نام مادربزرگم را به پیش کشیدی؟


مثال:
شیعه گاهی بما بدروغ تهمت میزند که سنی ها میگویند  زن اگر شوهرش در سفر بود  میتواند در  خود بادنجان را فرو ببرد  تا ارضا شود.
طبعا چون من این حرف  بی سند را توهین میدانم  پس اگر بنویسم مگر مادر بزرگت  اینکاره بوده که اینقدر مطمئن هستی سنی ها چنین میکنند؟

از این جمله من هر شخص در میابد که من از قانون بادنجان  منتفریم و آنرا بد میدانیم
بر این اساس وقتی من به شیعه ایراد میگیرم و  از قانون صیغه بد میگویم
 و او در جواب میگوید مگر مادر بزرگت اینکاره بوده! این یعنی چی؟
یعنی اینکه قانون ازدواج موقت را خودش به چشم فحشاء میبیند  (و شهد شاهد من اهلها) که صیغه یعنی فاحشگی و طعنه میزند به مادر بزرگ من که صیغه ای بوده!!
حالا که سخن به اینجا رسید بگوییم که 900 زنه بودن فتحعلی شاه از مسلمات تاریخ است و تا حالا کسی منکر این نبوده خودم در جوانی در مجله رنگین کمان  خوانده بودم .

در کتاب تاریخ ناگفته حرمسراهای ایران  نیز نوشته شده که آن مردک؛ فتحعلی شاه ؛تقریبا هزار زن داشته و منبع خبر خود را کتاب فاتح تواریخ ذکر کرده  انکار این حقیقت فقط برای حفظ آبروی نویسنده شبهای بیشاور است و بس.
این تنها موردی نیست که شیعه علیه خودش نادانسته شهادت میدهد. یکی دیگر  از این موارد را در سال 83 در تلویزیون ایران دیدم.
در فیلمی که زیر نویسویس انگیسی داشت ، مادر حمید دربدر به دنبال پسرش میگشت که شب به خانه نیامده بود.
 رفت خانه دوستانش. آخر یکی از دوستان پسرش گفت  حمید امروز رفته به جبهه جنگ! و مادر دو دستی بر سر خود میکوبد و فریاد میزند یا فاطمه الزهرا .... و در زیر نویس  معنی فاطمه زهرا اینطور مینویسد
 Oh my god       اوه خدای من!!!
یعنی خودش فاطمه زهرا را اله(god) ترجمه میکند!!!
با  طعنه زدن به مادر بزرگم، شیعه خودش شهادت داد که صیغه شدن کار بدیست ، پس مذهبش باطل است !

دیدگاه ها

به به !

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام

متن جناب سجودی و متن جواب سایت مذکور را مطالعه کردم ...

ابتدا جناب سجودی به سلطان الواعظین متهم کرده و به او توهین کرده است و سپس داستان حرمسرای پادشاه قاجار را بیان کرده است !

ردیه نویس نیز بیان کرده است که : منبع کلام سجودی کجاست ؟؟؟ آیا مادربزرگان وی در حرمسرا بوده اند که ایشان این چنین از آنجا خبر دارد ؟

******

کلام ردیه نویس اصلا دال بر عدم قبول متعه نیست بلکه دقیقا استفاده از کلام خود جناب سجودی بر علیه خودشان است !!!

البته ردیه نویس نیز مطالبی دیگر را بیان کرده است که از مقبولیت متعه در نزد اهل سنت خبر می دهد ( که در اینجا بیان نشد ) ..

 

بنده متن کامل را بیان می کنم :

یکی از حربه های وهابیت در مناظره و کلام خودشان ( گذشته از عدم رعایت ادب و احترام علمی ) بیان یکسری افسانه و قصه های خیالی است که ذهن خواننده را نسبت به اصل موضوع منحرف کند و فرصت تدبر و تفکر را از فرد بگیرد !!!!!

جناب سجودی از کجا می دانند که فتحعلی شاه قاجار دارای 900 زن صیغه بود ( آنهم دقیقا 99 ساله ) ؟؟؟ آیا اجداد ایشان در حرمسرای فتعلی شاه بودند یا اینکه قباله ازدواج موقت مادر بزرگان جناب سجودی به ایشان ارث رسیده است ؟؟؟


آیا ابن جریج اموی از محدثین معروف اهل سنت نیست ، که بخاری و سلم از وی روایت کرده اند ، به اعتراف ذهبی دارای 90 زن صیغه بود و شبها با روغن کنجد تنقیه می کرد تا بتواند نزدیکی کند !!! ( سیر اعلام النبلاء ج 6 ص 333 )


آیا این ذهبی نیست که در میزان الاعتدال ج 2 ص 659 اعتراف می کند که نظر به عملکرد ابن جریج پس صیغه در نزد او ( که یکی از علمای بزرگ اهل سنت است و بخاری از وی روایت می کرده است ) حلال بوده است ؟؟؟؟!!!
آیا جناب ابی بکر ( خلیفه اول اهل سنت ) دختر خودش به نام " اسماء " را صیغه زبیر نکرد ؟؟؟ پس عبدالله بن زبیر متولد شد ؟؟؟ (المحلى ج9 ص 519 ، شرح الزرقاني ج3 ص 199 ،کتاب النكاح باب نكاح المتعة ، مسند طيالسي ص‏227 ح‏1637 ، محاضرات الأدباء ، راغب ج2 ص234 - باب جواز المتعة )
حرفهای جناب سجودی به مانند افسانه های کهن است که بدون سند و مدرک برای کودکان قابل بیان است !!!!!
***************************************************************************

راستی جناب سجودی عزیز :

آیا مجله رنگین کمان (!) از منابع معتبر شیعه است که به آن استدلال می کنید ؟؟!!!

 

در ضمن ، وقتی متعه کردن مشکلی نداشته است ، تا جایی که ابن جریج آن همه زن صیغه ای داشته است ، آیا اشکالی بر پادشاه فاجار است که زنان متعدد صیغه کند ؟؟

******************************

در مورد استعمال بادنجان ، بنده در کتاب ابن قیم دیدم که وی از قول برخی علمای اهل سنت بیان کرده است که اگر به زنی فشار شهوت آمد ، از اکرنبج استفاده نماید !!!!

 

 

 

تصویر پروفایل sadeq

اینم از سایت خود شیعیان

عنوان  :  زنان در دربار
نویسنده :  سعيده سلطاني مقدمكلمات كليدي  :  تاريخ، آقامحمد خان، ناصرالدين شاه، فتحعليشاه، مهدعليا، شريك السلطنه

   دربار شاهان قاجار به جز اواخر حکومت این سلسله انباشته از زنانی بود که وظیفه اصلی آنان ارضای امیال حاکمان وقت بود. گرایش به گردآوری زنان در دربار از زمان "آقا محمدخان" اولین پادشاه شروع شد. زنان حرمسراهای قاجار، در بخش اعظم تاریخ حکومت این سلسله، با دستاویزها و بهانه­های متعدد و به خاطر مصالح سیاسی، در زمره زنان پادشاهان وقت، قرار        می­گرفتند. ازدواج آقا محمدخان با "گلبخت خانم" دختر یکی از سران قبایل ترکمن تا حد زیادی برای ایجاد وحدت و خویشاوندی با قبیله فوق صورت گرفته بود.[1]
   ازدواج­های مصلحتی، جزیی از سیاست­های دربار شاهان قاجار بود، در این میان زنان قربانی می­شدند. شاهان قاجار برای تمرکز قدرت در دست خویش با سران ایلات وصلت می­کردند.[2]
  
زندگی زنان دربار
   زنان دربار به طرق مختلف اوقات خود را سپری می­کردند. پرداختن به مسایل مذهبی یکی از مهم­ترین راه­های سرگرم ساختن زنان بود که از دوران حکومت "آقا محمدخان" به آن توجه می­شد. در روزهای سوگواری عاشورا دختری از دختران حرمسرای آقا محمدخان در حالی که سرا پا سیاه می­پوشید، به منبر می­رفت و با ذکر مصائب شهدای کربلا زنان حرمسرا را غرق در شیون و زاری می­ساخت. به جای آوردن مراسم حج و زیارت قبور ائمه و امامزادگان از دیگر سرگرمی­های زنان حرمسرا بود.[3]
   همراهی با شاهان در مسافرتها در واقع بهانه­ای بود تا زنان از محدوده تنگ دربار خارج شوند، حضور زنان رکن اصلی تشکیل جشن­های ایام نوروز، اعیاد مذهبی و مراسم ازدواج شاهزادگان بود.
 
وظایف زنان حرمسرا
   هر یک از زنان در حرمسرا وظایف مخصوصی را برعهده داشتند، مثلاً یکی از زنان فتحعلیشاه مسئول نظارت بر چند نفر از زوجات شاه بود که وظیفه داشتند تا کارهای مربوط به نمازخانه و ایوان نشیمن قصر شاه را انجام دهند، زنی به نام "بی­بی خانم" وظیفه پوشانیدن رخت و آوردن آیینه و شانه و بردن رخت حمام شاه را عهده­دار بود.
   ده نفر از زن­های حرم، با لباس­های فاخر و جواهر آلاتی که داشتند، مسئول بردن غذا به نزد شاه بودند، این ده نفر همگی مادران شاهزادگان بودند.[4]
 
هزینه اداره حرمسرا
   زنان دربار دارای مواجب معینی بودند، در زمان ناصرالدین شاه زنان برحسب مرتبه­ای که نزد شاه داشتند، دارای حقوق خاصی بودند. زن­های درجه اول ماهی 750 تومان و زن­های درجه دوم از 500 تا 200 تومان و زنان موقت و درجه سوم از 100 تا 150 تومان مقرری دریافت می­کردند. همچنین زنانی که در نزد شاه از محبوبیت بیشتری برخوردار بودند، به تنهایی دارای خانه و تشکیلات مختص به خود بودند، تعداد زیاد زنان حرمسرا مستلزم ایجاد تعداد زیادی کاخ و باغ­های سلطنتی بود که تامین این مخارج بر دوش مردم گذاشته می­شد.[5]
   در زمان ناصرالدین شاه مخارج کشوری از جمله هزینه گزاف حرمسرا از طریق وصول پول از انگلستان و دیگر دول خارجی تامین می­شد.
 
محدودیت زنان حرم
   ترس از ایجاد روابط نامشروع زنان حرمسرا با مردان درباری، افشای اسرار سیاسی و حفظ امنیت زنان حرمسرا موجب می­شد که آنان همواره با شدیدترین نظارت­ها مواجه گردند و هنگام حرکت کاروان زنان حرم در معابر عمومی همواره یک دسته سوار با فریادهای (دورشوید، کورشوید) مردم را دعوت به خلوت کردن مسیر، چسباندن صورت­هایشان به دیوار یا درخت و دراز کشیدن بر روی زمین می­کرد و هیچ کس حق نداشت؛ حتی نیم نگاهی به حرم شاهی بیندازد.[6]
 
رقابت زنان دربار با یکدیگر
   حرمسرا کانون کشمکش­های زیادی میان زنان متعدد شاه بود، تفاوتی که در اصل و نسب زنان وجود داشت، از مهم­ترین عامل پیدایش کشمکشها به حساب می­آمد. همواره سعی می­شد، تا زنانی که دارای ریشه خانوادگی سلطنتی بودند، از دیگر زنان متمایز شوند. برخورد شاه با این زنان بر اساس حفظ احترام کامل بود و در حضور آنها به طبقات دیگر اصلاً توجه نمی­شد. این زنان روزی یک ساعت اجازه حضور در مقابل شاه را داشتند و در هنگام مراسم تشریفات در صفی جدا از سایر زنان می­ایستادند.[7]
   عامل مهم دیگری که زمینه کشمکش را فراهم می­کرد، علاقه زیادی بود که شاه به بعضی از زنان معمولی نشان می­داد و زنانی که این­گونه مورد توجه قرار می­گرفتند، از امکانات بیشتری از جمله دریافت مواجب بیشتری از زنان دیگر برخوردار می­شدند. جلب محبت شاه برای میل به چنین موقعیتی حرمسرا را به صحنه حسادتها و رقابتها تبدیل کرده بود و دلیل مهم دیگری که در این کشمکشها نقش داشت، باردار شدن از شاه بود. زنی که از شاه دارای فرزندی می­شد، اعتبار وی از هر نظر افزایش می­یافت. از این­رو زنان مقتدر حرمسرا با توسل به زور سعی می­کردند، تا این افتخار نصیب زنان دیگر نشود و اگر زنی باردار می­شد، سعی می­کردند، آن را سقط کنند.[8]
   زشتی و زیبایی، جوانی یا پیری در برتری یافتن زنان نزد صاحبان حرمسراها تاثیر فراوانی داشت. به زنان حرم "خانم" گفته می­شد و عناوینی که به زنان درجه 2 یا پایین­تر می­دادند به ترتیب عبارت بود از: "بیگم باجی" و "ضعیفه".[9]
 
زنان حرمسرا و مداخله در سیاست
   در دوره سلطنت آقا محمدخان با توجه به مشغله­های گوناگون، ناتوانی جنسی و شخصیت جدی وی و همچنین محدودیت­های سخت حرمسرا، زنان به هیچ وجه در مسایل سیاسی کشور دخالت نمی­کردند؛[10] اما در زمان "فتحعلیشاه" و "ناصرالدین شاه" تا حد زیادی زندگی سیاسی آنان تابعی از زندگی خصوصی آنان بود. فتحعلیشاه حتی در لشکرکشی­های خود از همراه بردن زنان حرمسرا غلفت نمی­ورزید. ناصرالدین شاه در برخی مواقع تا هفته­ها از «حرم خانه» بیرون نمی­آمد.[11] از این رو مداخله زنان در مسایل جاری کشور امری اجتناب ناپذیر بود و تماس و مراوده­ای که شاهان وقت با زنان حرمسرا داشتند، به مراتب بیشتر از تماسی بوده که با رجال کشور داشتند و بیشتر مداخلات از سوی زنان «سوگلی» انجام می­گرفت؛ زیرا ناصرالدین شاه در هنگام تصمیم­گیری در مورد مسائل کشوری علاوه بر منجم مخصوص دربار همواره با یکی از زنان سوگلی خود نیز به مشورت  می­پرداخت؛ زیرا اعتقاد داشت که او از نوعی پیشگویی برخوردار می­باشد.[12]
   پاره­ای از زنان حرمسرای ناصرالدین شاه حتی زودتر از صدراعظم وقت از نیات شاه در باب مسائل جاری مملکت آگاه می­شدند؛ زیرا شاه پیش از اقدام به هر کاری یاداشت­هایی از کارهای مورد نظر خویش را می­نوشت و آن را نزد زنان امین حرمسرای خود نگاه می­داشت[13] و ناصرالدین شاه هنگامی که در حرمسرا به صدور فرمانی تصمیم می­گرفت، این کار را به زنان باسواد حرم واگذار می­کرد.[14]
   زنان حرمسرا به پشتوانه قدرت خود در مسایل گوناگون اعمال نفوذ     می­کردند. در مراسم «سلام صبحگاهی» حرمسرا زنان فتحعلیشاه تقاضاهای خود را از طریق یکی از زنان عالی رتبه به شاه می­رساندند.
   به تدریج قدرت زنان سوگلی در دوران ناصری و مظفری به حدی گسترش یافت که محل اقامت آنان در کنار اماکن مقدس و دیگر مراکز بست، مأمن  گناهکاران و بی­گناهان برای فرار از مجازات و نیز بست­نشینی بود. "مهدعلیا"  همسر "محمدشاه" و مادر ناصرالدین شاه در رأس زنان مداخله­گر در اوضاع سیاسی قرار داشت و با مرگ محمدشاه تا رسیدن ولیعهد ناصرالدین شاه از تبریز به تهران، او با قدرت کامل به نظارت امور پرداخت.   
   با استقرار ناصرالدین شاه بر اریکه قدرت او همچنان به عنوان یک رکن قدرت باقی ماند و همزمان با صدارت اعظمی "امیرکبیر" و تلاش وی برای مهار قدرت او با حمایت انگلیس در مقابل امیر ایستاد و زمینه قتل او را فراهم آورد. بعد از قتل امیر، مهدعلیا با حمایت از "میرزا آقاخان نوری" او را به منصب صدارت اعظمی رساند. زنان سوگلی ناصرالدین شاه نیز در مداخله  در امور سیاسی چندان از مهدعلیا عقب نبودند و در عزل و نصب صدراعظم­های وقت کاملاً اعمال نفوذ می­کردند. [15]
   در عهد "محمدعلی شاه" همسر وی از جمله پیشتازان مخالف «نهضت مشروطه» ایران بود؛ انگیزه وی در این کار، کاهش شدید قدرت وی به عنوان ملکه کشور، تحت اصول و قوانین مشروطه و مجلس بود. بعد از به توپ بستن مجلس و شروع «استبداد صغیر» ملکه به خاطر مساعدت­هایی که در این راه به خرج داده بود، لقب «شریک­السلطنه» را دریافت می­کند و قدرت وی آنچنان افزایش می­یابد که حتی به لغو و ابطال فرمان­های صادره از سوی شاه نیز اقدام می­کند. پس از آنکه محمدعلی شاه تحت فشار مشروطه خواهان به ظاهر تصمیم به بازگشایی مجدد مجلس گرفت، ملکه با جسارت تمام افراد تحت امر خویش را برای محو اعلان­های صادره از او می­فرستد و عملاً رو در روی محمدعلی شاه قرار می­گیرد.[16]
   استعمارگران نیز از تاثیر زنان به تصمیم­گیری شاه مطلع بودند و به طرق مختلف سعی در ایجاد ارتباط با حرمسرای شاهی داشتند. در بدو ورود "سرگوراوزلی" سفیر انگلیسی به ایران، همسرش نیز با تقدیم قطعه­ای الماس به دیدار "آغاباجی" از زنان سوگلی فتحعلیشاه می­شتابد، تا بدین گونه زمینه­های نفوذ در این زن مقتدر را فراهم آورد.[17]
 
زنان دربار و آموزش
   زنان حرمسرای شاهی از دوران فتحعلیشاه تا اواخر قاجار از طریق معلمان سرخانه به سوادآموزی می­پرداختند.[18]
   دکتر "ویلز" در کتاب خود می­آورد؛ علاوه بر مردان، دختران ثروتمندان و بازرگانان و دولتیان هم اغلب به کسب سواد و تحصیل و معلومات می­پردازند. تا آنجا که بعضی از آنها قادر به سرودن اشعار و یا نوشتن مقالات و جملات ادبی هستند، بیشتر خانمها علاقمند به مطالعه اشعار و آثار ادبی هستند، با این وجود تعداد زنان باسواد نسبت به مردان حدود یک بر پنجاه می­باشد.
  
پوشش زنان دربار بیرون از خانه
   لباس­های زنان که در حرمسرا می­پوشند، با آنچه که در کوچه و خیابان به تن داشتند، بسیار متفاوت بود. زیرا لباس کوچه و بازار را از این جهت تهیه می­کردند، تا همه قسمت­های بدن را از چشم­های عابران بپوشانند و به اصطلاح همه زنان در بیرون خانه از لحاظ ظاهر به یک شکل و صورت در   می­آمدند.
 
آرایش زنان
   زنان اعیان و طبقه بالا اغلب چهره­های خود را به کمک وسایل آرایش محلی آرایش می­کردند و یک خال درشت مشکی هم به وسط ابروان خود می­کشیدند. نحوه آرایش چهره­ها به هنگام رفتن به میهمانی یا عروسی شدت زیادی پیدا می­کرد و حالت افراطی به خود می­گرفت؛ به گونه­ای که گونه­ها را با سرخاب به قدری سرخ می­کردند که حالت زننده­ای به خود   می­گرفت.[19]
 


[1].پاکروان، امینه؛ آقامحمدخان، قاچار، ترجمه جهانگیرافکاری، تهران، انتشارات لوح 1377، ص 17.
[2].مستوفی، عبدالله؛ شرح زندگانی من، تهران، زوار، 1371، چاپ، سوم ج اول، ص 377.
[3].فووریه، سه سال در دربار، ایران، ترجمه عباس اقبال، تهران، دنیای  کتاب، 1365، ص 159.
[4]. عضدالدوله، احمد میرزا؛ تاریخ عضدی، مصحح کرمانی، تهران مظاهری، ص 37..
[5]. هدایت، مهدی قلی خان؛ گزارش ایران، به اهتمام محمد علی صوتی، تهران، نشر نقره ،چاپ دوم،1362 صفحه 5 .
[6]. دروویل، سفرنامه دروویل، ترجمه جواد محیی، تهران، کوتمبرگ، ص 159.
 
[7]. عضدالدوله، پیشین، ص 13.
[8]. عتمادالسلطنه، صدرالتواریخ، مصحح محمد مشیری، تهران، وحید، 1349، ص 842.
[9]. پولاک، سفرنامه پولاک، مترجم کیکاووس جهانداری، تهران خوارزمی، ص 157. 
[10]. پاکروان، پیشین، ص 231.  
[11]. بیگ،حواشی باقرمومنی، تهران، نشر اندیشه، 1353، ص 88.
[12]. کارلاسرنا، سفرنامه کارلاسرنا، ترجمه علی اصغرسعیدی، تهران زوار، 1362، ص 96.
 
[13]. دولت آبادی، یحیی؛ حیات یحیی، تهران، انتشارات فردوسی، 1362، ج اول ، ص 263.
[14]. معیرالممالک، دوستعلی خان؛ همان، ص 103.
[15]. عضدالدوله، پیشین، ص 264.
 .[16] امین الدوله، میرزا علی خان؛ خاطرات سیاسی، مصحح حافظ فرمانفرماییان، تهران، کتاب های ایران، 1341، ص177.
 
 .[17] ملک زاده، مهدی؛ تاریخ انقلاب مشروطیت، تهران، علمی، 1373، ص 499 و اعتماد السلطنه، پیشین، ص 38.
 .[18]  اعتماد السلطنه، پیشین، ص 38.
 .[19]  لئونوراش، ماری؛ خاطرات لیدی شل، ترجمه حسن ابوترابیان، تهران، نشرنو، چاپ دوم، ص 89.
 

 

عنوان  :  زنان در دربار
نویسنده :  سعيده سلطاني مقدمكلمات كليدي  :  تاريخ، آقامحمد خان، ناصرالدين شاه، فتحعليشاه، مهدعليا، شريك السلطنه

   دربار شاهان قاجار به جز اواخر حکومت این سلسله انباشته از زنانی بود که وظیفه اصلی آنان ارضای امیال حاکمان وقت بود. گرایش به گردآوری زنان در دربار از زمان "آقا محمدخان" اولین پادشاه شروع شد. زنان حرمسراهای قاجار، در بخش اعظم تاریخ حکومت این سلسله، با دستاویزها و بهانه­های متعدد و به خاطر مصالح سیاسی، در زمره زنان پادشاهان وقت، قرار        می­گرفتند. ازدواج آقا محمدخان با "گلبخت خانم" دختر یکی از سران قبایل ترکمن تا حد زیادی برای ایجاد وحدت و خویشاوندی با قبیله فوق صورت گرفته بود.[1]
   ازدواج­های مصلحتی، جزیی از سیاست­های دربار شاهان قاجار بود، در این میان زنان قربانی می­شدند. شاهان قاجار برای تمرکز قدرت در دست خویش با سران ایلات وصلت می­کردند.[2]
  
زندگی زنان دربار
   زنان دربار به طرق مختلف اوقات خود را سپری می­کردند. پرداختن به مسایل مذهبی یکی از مهم­ترین راه­های سرگرم ساختن زنان بود که از دوران حکومت "آقا محمدخان" به آن توجه می­شد. در روزهای سوگواری عاشورا دختری از دختران حرمسرای آقا محمدخان در حالی که سرا پا سیاه می­پوشید، به منبر می­رفت و با ذکر مصائب شهدای کربلا زنان حرمسرا را غرق در شیون و زاری می­ساخت. به جای آوردن مراسم حج و زیارت قبور ائمه و امامزادگان از دیگر سرگرمی­های زنان حرمسرا بود.[3]
   همراهی با شاهان در مسافرتها در واقع بهانه­ای بود تا زنان از محدوده تنگ دربار خارج شوند، حضور زنان رکن اصلی تشکیل جشن­های ایام نوروز، اعیاد مذهبی و مراسم ازدواج شاهزادگان بود.
 
وظایف زنان حرمسرا
   هر یک از زنان در حرمسرا وظایف مخصوصی را برعهده داشتند، مثلاً یکی از زنان فتحعلیشاه مسئول نظارت بر چند نفر از زوجات شاه بود که وظیفه داشتند تا کارهای مربوط به نمازخانه و ایوان نشیمن قصر شاه را انجام دهند، زنی به نام "بی­بی خانم" وظیفه پوشانیدن رخت و آوردن آیینه و شانه و بردن رخت حمام شاه را عهده­دار بود.
   ده نفر از زن­های حرم، با لباس­های فاخر و جواهر آلاتی که داشتند، مسئول بردن غذا به نزد شاه بودند، این ده نفر همگی مادران شاهزادگان بودند.[4]
 
هزینه اداره حرمسرا
   زنان دربار دارای مواجب معینی بودند، در زمان ناصرالدین شاه زنان برحسب مرتبه­ای که نزد شاه داشتند، دارای حقوق خاصی بودند. زن­های درجه اول ماهی 750 تومان و زن­های درجه دوم از 500 تا 200 تومان و زنان موقت و درجه سوم از 100 تا 150 تومان مقرری دریافت می­کردند. همچنین زنانی که در نزد شاه از محبوبیت بیشتری برخوردار بودند، به تنهایی دارای خانه و تشکیلات مختص به خود بودند، تعداد زیاد زنان حرمسرا مستلزم ایجاد تعداد زیادی کاخ و باغ­های سلطنتی بود که تامین این مخارج بر دوش مردم گذاشته می­شد.[5]
   در زمان ناصرالدین شاه مخارج کشوری از جمله هزینه گزاف حرمسرا از طریق وصول پول از انگلستان و دیگر دول خارجی تامین می­شد.
 
محدودیت زنان حرم
   ترس از ایجاد روابط نامشروع زنان حرمسرا با مردان درباری، افشای اسرار سیاسی و حفظ امنیت زنان حرمسرا موجب می­شد که آنان همواره با شدیدترین نظارت­ها مواجه گردند و هنگام حرکت کاروان زنان حرم در معابر عمومی همواره یک دسته سوار با فریادهای (دورشوید، کورشوید) مردم را دعوت به خلوت کردن مسیر، چسباندن صورت­هایشان به دیوار یا درخت و دراز کشیدن بر روی زمین می­کرد و هیچ کس حق نداشت؛ حتی نیم نگاهی به حرم شاهی بیندازد.[6]
 
رقابت زنان دربار با یکدیگر
   حرمسرا کانون کشمکش­های زیادی میان زنان متعدد شاه بود، تفاوتی که در اصل و نسب زنان وجود داشت، از مهم­ترین عامل پیدایش کشمکشها به حساب می­آمد. همواره سعی می­شد، تا زنانی که دارای ریشه خانوادگی سلطنتی بودند، از دیگر زنان متمایز شوند. برخورد شاه با این زنان بر اساس حفظ احترام کامل بود و در حضور آنها به طبقات دیگر اصلاً توجه نمی­شد. این زنان روزی یک ساعت اجازه حضور در مقابل شاه را داشتند و در هنگام مراسم تشریفات در صفی جدا از سایر زنان می­ایستادند.[7]
   عامل مهم دیگری که زمینه کشمکش را فراهم می­کرد، علاقه زیادی بود که شاه به بعضی از زنان معمولی نشان می­داد و زنانی که این­گونه مورد توجه قرار می­گرفتند، از امکانات بیشتری از جمله دریافت مواجب بیشتری از زنان دیگر برخوردار می­شدند. جلب محبت شاه برای میل به چنین موقعیتی حرمسرا را به صحنه حسادتها و رقابتها تبدیل کرده بود و دلیل مهم دیگری که در این کشمکشها نقش داشت، باردار شدن از شاه بود. زنی که از شاه دارای فرزندی می­شد، اعتبار وی از هر نظر افزایش می­یافت. از این­رو زنان مقتدر حرمسرا با توسل به زور سعی می­کردند، تا این افتخار نصیب زنان دیگر نشود و اگر زنی باردار می­شد، سعی می­کردند، آن را سقط کنند.[8]
   زشتی و زیبایی، جوانی یا پیری در برتری یافتن زنان نزد صاحبان حرمسراها تاثیر فراوانی داشت. به زنان حرم "خانم" گفته می­شد و عناوینی که به زنان درجه 2 یا پایین­تر می­دادند به ترتیب عبارت بود از: "بیگم باجی" و "ضعیفه".[9]
 
زنان حرمسرا و مداخله در سیاست
   در دوره سلطنت آقا محمدخان با توجه به مشغله­های گوناگون، ناتوانی جنسی و شخصیت جدی وی و همچنین محدودیت­های سخت حرمسرا، زنان به هیچ وجه در مسایل سیاسی کشور دخالت نمی­کردند؛[10] اما در زمان "فتحعلیشاه" و "ناصرالدین شاه" تا حد زیادی زندگی سیاسی آنان تابعی از زندگی خصوصی آنان بود. فتحعلیشاه حتی در لشکرکشی­های خود از همراه بردن زنان حرمسرا غلفت نمی­ورزید. ناصرالدین شاه در برخی مواقع تا هفته­ها از «حرم خانه» بیرون نمی­آمد.[11] از این رو مداخله زنان در مسایل جاری کشور امری اجتناب ناپذیر بود و تماس و مراوده­ای که شاهان وقت با زنان حرمسرا داشتند، به مراتب بیشتر از تماسی بوده که با رجال کشور داشتند و بیشتر مداخلات از سوی زنان «سوگلی» انجام می­گرفت؛ زیرا ناصرالدین شاه در هنگام تصمیم­گیری در مورد مسائل کشوری علاوه بر منجم مخصوص دربار همواره با یکی از زنان سوگلی خود نیز به مشورت  می­پرداخت؛ زیرا اعتقاد داشت که او از نوعی پیشگویی برخوردار می­باشد.[12]
   پاره­ای از زنان حرمسرای ناصرالدین شاه حتی زودتر از صدراعظم وقت از نیات شاه در باب مسائل جاری مملکت آگاه می­شدند؛ زیرا شاه پیش از اقدام به هر کاری یاداشت­هایی از کارهای مورد نظر خویش را می­نوشت و آن را نزد زنان امین حرمسرای خود نگاه می­داشت[13] و ناصرالدین شاه هنگامی که در حرمسرا به صدور فرمانی تصمیم می­گرفت، این کار را به زنان باسواد حرم واگذار می­کرد.[14]
   زنان حرمسرا به پشتوانه قدرت خود در مسایل گوناگون اعمال نفوذ     می­کردند. در مراسم «سلام صبحگاهی» حرمسرا زنان فتحعلیشاه تقاضاهای خود را از طریق یکی از زنان عالی رتبه به شاه می­رساندند.
   به تدریج قدرت زنان سوگلی در دوران ناصری و مظفری به حدی گسترش یافت که محل اقامت آنان در کنار اماکن مقدس و دیگر مراکز بست، مأمن  گناهکاران و بی­گناهان برای فرار از مجازات و نیز بست­نشینی بود. "مهدعلیا"  همسر "محمدشاه" و مادر ناصرالدین شاه در رأس زنان مداخله­گر در اوضاع سیاسی قرار داشت و با مرگ محمدشاه تا رسیدن ولیعهد ناصرالدین شاه از تبریز به تهران، او با قدرت کامل به نظارت امور پرداخت.   
   با استقرار ناصرالدین شاه بر اریکه قدرت او همچنان به عنوان یک رکن قدرت باقی ماند و همزمان با صدارت اعظمی "امیرکبیر" و تلاش وی برای مهار قدرت او با حمایت انگلیس در مقابل امیر ایستاد و زمینه قتل او را فراهم آورد. بعد از قتل امیر، مهدعلیا با حمایت از "میرزا آقاخان نوری" او را به منصب صدارت اعظمی رساند. زنان سوگلی ناصرالدین شاه نیز در مداخله  در امور سیاسی چندان از مهدعلیا عقب نبودند و در عزل و نصب صدراعظم­های وقت کاملاً اعمال نفوذ می­کردند. [15]
   در عهد "محمدعلی شاه" همسر وی از جمله پیشتازان مخالف «نهضت مشروطه» ایران بود؛ انگیزه وی در این کار، کاهش شدید قدرت وی به عنوان ملکه کشور، تحت اصول و قوانین مشروطه و مجلس بود. بعد از به توپ بستن مجلس و شروع «استبداد صغیر» ملکه به خاطر مساعدت­هایی که در این راه به خرج داده بود، لقب «شریک­السلطنه» را دریافت می­کند و قدرت وی آنچنان افزایش می­یابد که حتی به لغو و ابطال فرمان­های صادره از سوی شاه نیز اقدام می­کند. پس از آنکه محمدعلی شاه تحت فشار مشروطه خواهان به ظاهر تصمیم به بازگشایی مجدد مجلس گرفت، ملکه با جسارت تمام افراد تحت امر خویش را برای محو اعلان­های صادره از او می­فرستد و عملاً رو در روی محمدعلی شاه قرار می­گیرد.[16]
   استعمارگران نیز از تاثیر زنان به تصمیم­گیری شاه مطلع بودند و به طرق مختلف سعی در ایجاد ارتباط با حرمسرای شاهی داشتند. در بدو ورود "سرگوراوزلی" سفیر انگلیسی به ایران، همسرش نیز با تقدیم قطعه­ای الماس به دیدار "آغاباجی" از زنان سوگلی فتحعلیشاه می­شتابد، تا بدین گونه زمینه­های نفوذ در این زن مقتدر را فراهم آورد.[17]
 
زنان دربار و آموزش
   زنان حرمسرای شاهی از دوران فتحعلیشاه تا اواخر قاجار از طریق معلمان سرخانه به سوادآموزی می­پرداختند.[18]
   دکتر "ویلز" در کتاب خود می­آورد؛ علاوه بر مردان، دختران ثروتمندان و بازرگانان و دولتیان هم اغلب به کسب سواد و تحصیل و معلومات می­پردازند. تا آنجا که بعضی از آنها قادر به سرودن اشعار و یا نوشتن مقالات و جملات ادبی هستند، بیشتر خانمها علاقمند به مطالعه اشعار و آثار ادبی هستند، با این وجود تعداد زنان باسواد نسبت به مردان حدود یک بر پنجاه می­باشد.
  
پوشش زنان دربار بیرون از خانه
   لباس­های زنان که در حرمسرا می­پوشند، با آنچه که در کوچه و خیابان به تن داشتند، بسیار متفاوت بود. زیرا لباس کوچه و بازار را از این جهت تهیه می­کردند، تا همه قسمت­های بدن را از چشم­های عابران بپوشانند و به اصطلاح همه زنان در بیرون خانه از لحاظ ظاهر به یک شکل و صورت در   می­آمدند.
 
آرایش زنان
   زنان اعیان و طبقه بالا اغلب چهره­های خود را به کمک وسایل آرایش محلی آرایش می­کردند و یک خال درشت مشکی هم به وسط ابروان خود می­کشیدند. نحوه آرایش چهره­ها به هنگام رفتن به میهمانی یا عروسی شدت زیادی پیدا می­کرد و حالت افراطی به خود می­گرفت؛ به گونه­ای که گونه­ها را با سرخاب به قدری سرخ می­کردند که حالت زننده­ای به خود   می­گرفت.[19]
 


[1].پاکروان، امینه؛ آقامحمدخان، قاچار، ترجمه جهانگیرافکاری، تهران، انتشارات لوح 1377، ص 17.
[2].مستوفی، عبدالله؛ شرح زندگانی من، تهران، زوار، 1371، چاپ، سوم ج اول، ص 377.
[3].فووریه، سه سال در دربار، ایران، ترجمه عباس اقبال، تهران، دنیای  کتاب، 1365، ص 159.
[4]. عضدالدوله، احمد میرزا؛ تاریخ عضدی، مصحح کرمانی، تهران مظاهری، ص 37..
[5]. هدایت، مهدی قلی خان؛ گزارش ایران، به اهتمام محمد علی صوتی، تهران، نشر نقره ،چاپ دوم،1362 صفحه 5 .
[6]. دروویل، سفرنامه دروویل، ترجمه جواد محیی، تهران، کوتمبرگ، ص 159.
 
[7]. عضدالدوله، پیشین، ص 13.
[8]. عتمادالسلطنه، صدرالتواریخ، مصحح محمد مشیری، تهران، وحید، 1349، ص 842.
[9]. پولاک، سفرنامه پولاک، مترجم کیکاووس جهانداری، تهران خوارزمی، ص 157. 
[10]. پاکروان، پیشین، ص 231.  
[11]. بیگ،حواشی باقرمومنی، تهران، نشر اندیشه، 1353، ص 88.
[12]. کارلاسرنا، سفرنامه کارلاسرنا، ترجمه علی اصغرسعیدی، تهران زوار، 1362، ص 96.
 
[13]. دولت آبادی، یحیی؛ حیات یحیی، تهران، انتشارات فردوسی، 1362، ج اول ، ص 263.
[14]. معیرالممالک، دوستعلی خان؛ همان، ص 103.
[15]. عضدالدوله، پیشین، ص 264.
 .[16] امین الدوله، میرزا علی خان؛ خاطرات سیاسی، مصحح حافظ فرمانفرماییان، تهران، کتاب های ایران، 1341، ص177.
 
 .[17] ملک زاده، مهدی؛ تاریخ انقلاب مشروطیت، تهران، علمی، 1373، ص 499 و اعتماد السلطنه، پیشین، ص 38.
 .[18]  اعتماد السلطنه، پیشین، ص 38.
 .[19]  لئونوراش، ماری؛ خاطرات لیدی شل، ترجمه حسن ابوترابیان، تهران، نشرنو، چاپ دوم، ص 89.
 

 

عنوان  :  زنان در دربار
نویسنده :  سعيده سلطاني مقدمكلمات كليدي  :  تاريخ، آقامحمد خان، ناصرالدين شاه، فتحعليشاه، مهدعليا، شريك السلطنه

   دربار شاهان قاجار به جز اواخر حکومت این سلسله انباشته از زنانی بود که وظیفه اصلی آنان ارضای امیال حاکمان وقت بود. گرایش به گردآوری زنان در دربار از زمان "آقا محمدخان" اولین پادشاه شروع شد. زنان حرمسراهای قاجار، در بخش اعظم تاریخ حکومت این سلسله، با دستاویزها و بهانه­های متعدد و به خاطر مصالح سیاسی، در زمره زنان پادشاهان وقت، قرار        می­گرفتند. ازدواج آقا محمدخان با "گلبخت خانم" دختر یکی از سران قبایل ترکمن تا حد زیادی برای ایجاد وحدت و خویشاوندی با قبیله فوق صورت گرفته بود.[1]
   ازدواج­های مصلحتی، جزیی از سیاست­های دربار شاهان قاجار بود، در این میان زنان قربانی می­شدند. شاهان قاجار برای تمرکز قدرت در دست خویش با سران ایلات وصلت می­کردند.[2]
  
زندگی زنان دربار
   زنان دربار به طرق مختلف اوقات خود را سپری می­کردند. پرداختن به مسایل مذهبی یکی از مهم­ترین راه­های سرگرم ساختن زنان بود که از دوران حکومت "آقا محمدخان" به آن توجه می­شد. در روزهای سوگواری عاشورا دختری از دختران حرمسرای آقا محمدخان در حالی که سرا پا سیاه می­پوشید، به منبر می­رفت و با ذکر مصائب شهدای کربلا زنان حرمسرا را غرق در شیون و زاری می­ساخت. به جای آوردن مراسم حج و زیارت قبور ائمه و امامزادگان از دیگر سرگرمی­های زنان حرمسرا بود.[3]
   همراهی با شاهان در مسافرتها در واقع بهانه­ای بود تا زنان از محدوده تنگ دربار خارج شوند، حضور زنان رکن اصلی تشکیل جشن­های ایام نوروز، اعیاد مذهبی و مراسم ازدواج شاهزادگان بود.
 
وظایف زنان حرمسرا
   هر یک از زنان در حرمسرا وظایف مخصوصی را برعهده داشتند، مثلاً یکی از زنان فتحعلیشاه مسئول نظارت بر چند نفر از زوجات شاه بود که وظیفه داشتند تا کارهای مربوط به نمازخانه و ایوان نشیمن قصر شاه را انجام دهند، زنی به نام "بی­بی خانم" وظیفه پوشانیدن رخت و آوردن آیینه و شانه و بردن رخت حمام شاه را عهده­دار بود.
   ده نفر از زن­های حرم، با لباس­های فاخر و جواهر آلاتی که داشتند، مسئول بردن غذا به نزد شاه بودند، این ده نفر همگی مادران شاهزادگان بودند.[4]
 
هزینه اداره حرمسرا
   زنان دربار دارای مواجب معینی بودند، در زمان ناصرالدین شاه زنان برحسب مرتبه­ای که نزد شاه داشتند، دارای حقوق خاصی بودند. زن­های درجه اول ماهی 750 تومان و زن­های درجه دوم از 500 تا 200 تومان و زنان موقت و درجه سوم از 100 تا 150 تومان مقرری دریافت می­کردند. همچنین زنانی که در نزد شاه از محبوبیت بیشتری برخوردار بودند، به تنهایی دارای خانه و تشکیلات مختص به خود بودند، تعداد زیاد زنان حرمسرا مستلزم ایجاد تعداد زیادی کاخ و باغ­های سلطنتی بود که تامین این مخارج بر دوش مردم گذاشته می­شد.[5]
   در زمان ناصرالدین شاه مخارج کشوری از جمله هزینه گزاف حرمسرا از طریق وصول پول از انگلستان و دیگر دول خارجی تامین می­شد.
 
محدودیت زنان حرم
   ترس از ایجاد روابط نامشروع زنان حرمسرا با مردان درباری، افشای اسرار سیاسی و حفظ امنیت زنان حرمسرا موجب می­شد که آنان همواره با شدیدترین نظارت­ها مواجه گردند و هنگام حرکت کاروان زنان حرم در معابر عمومی همواره یک دسته سوار با فریادهای (دورشوید، کورشوید) مردم را دعوت به خلوت کردن مسیر، چسباندن صورت­هایشان به دیوار یا درخت و دراز کشیدن بر روی زمین می­کرد و هیچ کس حق نداشت؛ حتی نیم نگاهی به حرم شاهی بیندازد.[6]
 
رقابت زنان دربار با یکدیگر
   حرمسرا کانون کشمکش­های زیادی میان زنان متعدد شاه بود، تفاوتی که در اصل و نسب زنان وجود داشت، از مهم­ترین عامل پیدایش کشمکشها به حساب می­آمد. همواره سعی می­شد، تا زنانی که دارای ریشه خانوادگی سلطنتی بودند، از دیگر زنان متمایز شوند. برخورد شاه با این زنان بر اساس حفظ احترام کامل بود و در حضور آنها به طبقات دیگر اصلاً توجه نمی­شد. این زنان روزی یک ساعت اجازه حضور در مقابل شاه را داشتند و در هنگام مراسم تشریفات در صفی جدا از سایر زنان می­ایستادند.[7]
   عامل مهم دیگری که زمینه کشمکش را فراهم می­کرد، علاقه زیادی بود که شاه به بعضی از زنان معمولی نشان می­داد و زنانی که این­گونه مورد توجه قرار می­گرفتند، از امکانات بیشتری از جمله دریافت مواجب بیشتری از زنان دیگر برخوردار می­شدند. جلب محبت شاه برای میل به چنین موقعیتی حرمسرا را به صحنه حسادتها و رقابتها تبدیل کرده بود و دلیل مهم دیگری که در این کشمکشها نقش داشت، باردار شدن از شاه بود. زنی که از شاه دارای فرزندی می­شد، اعتبار وی از هر نظر افزایش می­یافت. از این­رو زنان مقتدر حرمسرا با توسل به زور سعی می­کردند، تا این افتخار نصیب زنان دیگر نشود و اگر زنی باردار می­شد، سعی می­کردند، آن را سقط کنند.[8]
   زشتی و زیبایی، جوانی یا پیری در برتری یافتن زنان نزد صاحبان حرمسراها تاثیر فراوانی داشت. به زنان حرم "خانم" گفته می­شد و عناوینی که به زنان درجه 2 یا پایین­تر می­دادند به ترتیب عبارت بود از: "بیگم باجی" و "ضعیفه".[9]
 
زنان حرمسرا و مداخله در سیاست
   در دوره سلطنت آقا محمدخان با توجه به مشغله­های گوناگون، ناتوانی جنسی و شخصیت جدی وی و همچنین محدودیت­های سخت حرمسرا، زنان به هیچ وجه در مسایل سیاسی کشور دخالت نمی­کردند؛[10] اما در زمان "فتحعلیشاه" و "ناصرالدین شاه" تا حد زیادی زندگی سیاسی آنان تابعی از زندگی خصوصی آنان بود. فتحعلیشاه حتی در لشکرکشی­های خود از همراه بردن زنان حرمسرا غلفت نمی­ورزید. ناصرالدین شاه در برخی مواقع تا هفته­ها از «حرم خانه» بیرون نمی­آمد.[11] از این رو مداخله زنان در مسایل جاری کشور امری اجتناب ناپذیر بود و تماس و مراوده­ای که شاهان وقت با زنان حرمسرا داشتند، به مراتب بیشتر از تماسی بوده که با رجال کشور داشتند و بیشتر مداخلات از سوی زنان «سوگلی» انجام می­گرفت؛ زیرا ناصرالدین شاه در هنگام تصمیم­گیری در مورد مسائل کشوری علاوه بر منجم مخصوص دربار همواره با یکی از زنان سوگلی خود نیز به مشورت  می­پرداخت؛ زیرا اعتقاد داشت که او از نوعی پیشگویی برخوردار می­باشد.[12]
   پاره­ای از زنان حرمسرای ناصرالدین شاه حتی زودتر از صدراعظم وقت از نیات شاه در باب مسائل جاری مملکت آگاه می­شدند؛ زیرا شاه پیش از اقدام به هر کاری یاداشت­هایی از کارهای مورد نظر خویش را می­نوشت و آن را نزد زنان امین حرمسرای خود نگاه می­داشت[13] و ناصرالدین شاه هنگامی که در حرمسرا به صدور فرمانی تصمیم می­گرفت، این کار را به زنان باسواد حرم واگذار می­کرد.[14]
   زنان حرمسرا به پشتوانه قدرت خود در مسایل گوناگون اعمال نفوذ     می­کردند. در مراسم «سلام صبحگاهی» حرمسرا زنان فتحعلیشاه تقاضاهای خود را از طریق یکی از زنان عالی رتبه به شاه می­رساندند.
   به تدریج قدرت زنان سوگلی در دوران ناصری و مظفری به حدی گسترش یافت که محل اقامت آنان در کنار اماکن مقدس و دیگر مراکز بست، مأمن  گناهکاران و بی­گناهان برای فرار از مجازات و نیز بست­نشینی بود. "مهدعلیا"  همسر "محمدشاه" و مادر ناصرالدین شاه در رأس زنان مداخله­گر در اوضاع سیاسی قرار داشت و با مرگ محمدشاه تا رسیدن ولیعهد ناصرالدین شاه از تبریز به تهران، او با قدرت کامل به نظارت امور پرداخت.   
   با استقرار ناصرالدین شاه بر اریکه قدرت او همچنان به عنوان یک رکن قدرت باقی ماند و همزمان با صدارت اعظمی "امیرکبیر" و تلاش وی برای مهار قدرت او با حمایت انگلیس در مقابل امیر ایستاد و زمینه قتل او را فراهم آورد. بعد از قتل امیر، مهدعلیا با حمایت از "میرزا آقاخان نوری" او را به منصب صدارت اعظمی رساند. زنان سوگلی ناصرالدین شاه نیز در مداخله  در امور سیاسی چندان از مهدعلیا عقب نبودند و در عزل و نصب صدراعظم­های وقت کاملاً اعمال نفوذ می­کردند. [15]
   در عهد "محمدعلی شاه" همسر وی از جمله پیشتازان مخالف «نهضت مشروطه» ایران بود؛ انگیزه وی در این کار، کاهش شدید قدرت وی به عنوان ملکه کشور، تحت اصول و قوانین مشروطه و مجلس بود. بعد از به توپ بستن مجلس و شروع «استبداد صغیر» ملکه به خاطر مساعدت­هایی که در این راه به خرج داده بود، لقب «شریک­السلطنه» را دریافت می­کند و قدرت وی آنچنان افزایش می­یابد که حتی به لغو و ابطال فرمان­های صادره از سوی شاه نیز اقدام می­کند. پس از آنکه محمدعلی شاه تحت فشار مشروطه خواهان به ظاهر تصمیم به بازگشایی مجدد مجلس گرفت، ملکه با جسارت تمام افراد تحت امر خویش را برای محو اعلان­های صادره از او می­فرستد و عملاً رو در روی محمدعلی شاه قرار می­گیرد.[16]
   استعمارگران نیز از تاثیر زنان به تصمیم­گیری شاه مطلع بودند و به طرق مختلف سعی در ایجاد ارتباط با حرمسرای شاهی داشتند. در بدو ورود "سرگوراوزلی" سفیر انگلیسی به ایران، همسرش نیز با تقدیم قطعه­ای الماس به دیدار "آغاباجی" از زنان سوگلی فتحعلیشاه می­شتابد، تا بدین گونه زمینه­های نفوذ در این زن مقتدر را فراهم آورد.[17]
 
زنان دربار و آموزش
   زنان حرمسرای شاهی از دوران فتحعلیشاه تا اواخر قاجار از طریق معلمان سرخانه به سوادآموزی می­پرداختند.[18]
   دکتر "ویلز" در کتاب خود می­آورد؛ علاوه بر مردان، دختران ثروتمندان و بازرگانان و دولتیان هم اغلب به کسب سواد و تحصیل و معلومات می­پردازند. تا آنجا که بعضی از آنها قادر به سرودن اشعار و یا نوشتن مقالات و جملات ادبی هستند، بیشتر خانمها علاقمند به مطالعه اشعار و آثار ادبی هستند، با این وجود تعداد زنان باسواد نسبت به مردان حدود یک بر پنجاه می­باشد.
  
پوشش زنان دربار بیرون از خانه
   لباس­های زنان که در حرمسرا می­پوشند، با آنچه که در کوچه و خیابان به تن داشتند، بسیار متفاوت بود. زیرا لباس کوچه و بازار را از این جهت تهیه می­کردند، تا همه قسمت­های بدن را از چشم­های عابران بپوشانند و به اصطلاح همه زنان در بیرون خانه از لحاظ ظاهر به یک شکل و صورت در   می­آمدند.
 
آرایش زنان
   زنان اعیان و طبقه بالا اغلب چهره­های خود را به کمک وسایل آرایش محلی آرایش می­کردند و یک خال درشت مشکی هم به وسط ابروان خود می­کشیدند. نحوه آرایش چهره­ها به هنگام رفتن به میهمانی یا عروسی شدت زیادی پیدا می­کرد و حالت افراطی به خود می­گرفت؛ به گونه­ای که گونه­ها را با سرخاب به قدری سرخ می­کردند که حالت زننده­ای به خود   می­گرفت.[19]
 


[1].پاکروان، امینه؛ آقامحمدخان، قاچار، ترجمه جهانگیرافکاری، تهران، انتشارات لوح 1377، ص 17.
[2].مستوفی، عبدالله؛ شرح زندگانی من، تهران، زوار، 1371، چاپ، سوم ج اول، ص 377.
[3].فووریه، سه سال در دربار، ایران، ترجمه عباس اقبال، تهران، دنیای  کتاب، 1365، ص 159.
[4]. عضدالدوله، احمد میرزا؛ تاریخ عضدی، مصحح کرمانی، تهران مظاهری، ص 37..
[5]. هدایت، مهدی قلی خان؛ گزارش ایران، به اهتمام محمد علی صوتی، تهران، نشر نقره ،چاپ دوم،1362 صفحه 5 .
[6]. دروویل، سفرنامه دروویل، ترجمه جواد محیی، تهران، کوتمبرگ، ص 159.
 
[7]. عضدالدوله، پیشین، ص 13.
[8]. عتمادالسلطنه، صدرالتواریخ، مصحح محمد مشیری، تهران، وحید، 1349، ص 842.
[9]. پولاک، سفرنامه پولاک، مترجم کیکاووس جهانداری، تهران خوارزمی، ص 157. 
[10]. پاکروان، پیشین، ص 231.  
[11]. بیگ،حواشی باقرمومنی، تهران، نشر اندیشه، 1353، ص 88.
[12]. کارلاسرنا، سفرنامه کارلاسرنا، ترجمه علی اصغرسعیدی، تهران زوار، 1362، ص 96.
 
[13]. دولت آبادی، یحیی؛ حیات یحیی، تهران، انتشارات فردوسی، 1362، ج اول ، ص 263.
[14]. معیرالممالک، دوستعلی خان؛ همان، ص 103.
[15]. عضدالدوله، پیشین، ص 264.
 .[16] امین الدوله، میرزا علی خان؛ خاطرات سیاسی، مصحح حافظ فرمانفرماییان، تهران، کتاب های ایران، 1341، ص177.
 
 .[17] ملک زاده، مهدی؛ تاریخ انقلاب مشروطیت، تهران، علمی، 1373، ص 499 و اعتماد السلطنه، پیشین، ص 38.
 .[18]  اعتماد السلطنه، پیشین، ص 38.
 .[19]  لئونوراش، ماری؛ خاطرات لیدی شل، ترجمه حسن ابوترابیان، تهران، نشرنو، چاپ دوم، ص 89.
 

 

عنوان  :  زنان در دربار
نویسنده :  سعيده سلطاني مقدمكلمات كليدي  :  تاريخ، آقامحمد خان، ناصرالدين شاه، فتحعليشاه، مهدعليا، شريك السلطنه

   دربار شاهان قاجار به جز اواخر حکومت این سلسله انباشته از زنانی بود که وظیفه اصلی آنان ارضای امیال حاکمان وقت بود. گرایش به گردآوری زنان در دربار از زمان "آقا محمدخان" اولین پادشاه شروع شد. زنان حرمسراهای قاجار، در بخش اعظم تاریخ حکومت این سلسله، با دستاویزها و بهانه­های متعدد و به خاطر مصالح سیاسی، در زمره زنان پادشاهان وقت، قرار        می­گرفتند. ازدواج آقا محمدخان با "گلبخت خانم" دختر یکی از سران قبایل ترکمن تا حد زیادی برای ایجاد وحدت و خویشاوندی با قبیله فوق صورت گرفته بود.[1]
   ازدواج­های مصلحتی، جزیی از سیاست­های دربار شاهان قاجار بود، در این میان زنان قربانی می­شدند. شاهان قاجار برای تمرکز قدرت در دست خویش با سران ایلات وصلت می­کردند.[2]
  
زندگی زنان دربار
   زنان دربار به طرق مختلف اوقات خود را سپری می­کردند. پرداختن به مسایل مذهبی یکی از مهم­ترین راه­های سرگرم ساختن زنان بود که از دوران حکومت "آقا محمدخان" به آن توجه می­شد. در روزهای سوگواری عاشورا دختری از دختران حرمسرای آقا محمدخان در حالی که سرا پا سیاه می­پوشید، به منبر می­رفت و با ذکر مصائب شهدای کربلا زنان حرمسرا را غرق در شیون و زاری می­ساخت. به جای آوردن مراسم حج و زیارت قبور ائمه و امامزادگان از دیگر سرگرمی­های زنان حرمسرا بود.[3]
   همراهی با شاهان در مسافرتها در واقع بهانه­ای بود تا زنان از محدوده تنگ دربار خارج شوند، حضور زنان رکن اصلی تشکیل جشن­های ایام نوروز، اعیاد مذهبی و مراسم ازدواج شاهزادگان بود.
 
وظایف زنان حرمسرا
   هر یک از زنان در حرمسرا وظایف مخصوصی را برعهده داشتند، مثلاً یکی از زنان فتحعلیشاه مسئول نظارت بر چند نفر از زوجات شاه بود که وظیفه داشتند تا کارهای مربوط به نمازخانه و ایوان نشیمن قصر شاه را انجام دهند، زنی به نام "بی­بی خانم" وظیفه پوشانیدن رخت و آوردن آیینه و شانه و بردن رخت حمام شاه را عهده­دار بود.
   ده نفر از زن­های حرم، با لباس­های فاخر و جواهر آلاتی که داشتند، مسئول بردن غذا به نزد شاه بودند، این ده نفر همگی مادران شاهزادگان بودند.[4]
 
هزینه اداره حرمسرا
   زنان دربار دارای مواجب معینی بودند، در زمان ناصرالدین شاه زنان برحسب مرتبه­ای که نزد شاه داشتند، دارای حقوق خاصی بودند. زن­های درجه اول ماهی 750 تومان و زن­های درجه دوم از 500 تا 200 تومان و زنان موقت و درجه سوم از 100 تا 150 تومان مقرری دریافت می­کردند. همچنین زنانی که در نزد شاه از محبوبیت بیشتری برخوردار بودند، به تنهایی دارای خانه و تشکیلات مختص به خود بودند، تعداد زیاد زنان حرمسرا مستلزم ایجاد تعداد زیادی کاخ و باغ­های سلطنتی بود که تامین این مخارج بر دوش مردم گذاشته می­شد.[5]
   در زمان ناصرالدین شاه مخارج کشوری از جمله هزینه گزاف حرمسرا از طریق وصول پول از انگلستان و دیگر دول خارجی تامین می­شد.
 
محدودیت زنان حرم
   ترس از ایجاد روابط نامشروع زنان حرمسرا با مردان درباری، افشای اسرار سیاسی و حفظ امنیت زنان حرمسرا موجب می­شد که آنان همواره با شدیدترین نظارت­ها مواجه گردند و هنگام حرکت کاروان زنان حرم در معابر عمومی همواره یک دسته سوار با فریادهای (دورشوید، کورشوید) مردم را دعوت به خلوت کردن مسیر، چسباندن صورت­هایشان به دیوار یا درخت و دراز کشیدن بر روی زمین می­کرد و هیچ کس حق نداشت؛ حتی نیم نگاهی به حرم شاهی بیندازد.[6]
 
رقابت زنان دربار با یکدیگر
   حرمسرا کانون کشمکش­های زیادی میان زنان متعدد شاه بود، تفاوتی که در اصل و نسب زنان وجود داشت، از مهم­ترین عامل پیدایش کشمکشها به حساب می­آمد. همواره سعی می­شد، تا زنانی که دارای ریشه خانوادگی سلطنتی بودند، از دیگر زنان متمایز شوند. برخورد شاه با این زنان بر اساس حفظ احترام کامل بود و در حضور آنها به طبقات دیگر اصلاً توجه نمی­شد. این زنان روزی یک ساعت اجازه حضور در مقابل شاه را داشتند و در هنگام مراسم تشریفات در صفی جدا از سایر زنان می­ایستادند.[7]
   عامل مهم دیگری که زمینه کشمکش را فراهم می­کرد، علاقه زیادی بود که شاه به بعضی از زنان معمولی نشان می­داد و زنانی که این­گونه مورد توجه قرار می­گرفتند، از امکانات بیشتری از جمله دریافت مواجب بیشتری از زنان دیگر برخوردار می­شدند. جلب محبت شاه برای میل به چنین موقعیتی حرمسرا را به صحنه حسادتها و رقابتها تبدیل کرده بود و دلیل مهم دیگری که در این کشمکشها نقش داشت، باردار شدن از شاه بود. زنی که از شاه دارای فرزندی می­شد، اعتبار وی از هر نظر افزایش می­یافت. از این­رو زنان مقتدر حرمسرا با توسل به زور سعی می­کردند، تا این افتخار نصیب زنان دیگر نشود و اگر زنی باردار می­شد، سعی می­کردند، آن را سقط کنند.[8]
   زشتی و زیبایی، جوانی یا پیری در برتری یافتن زنان نزد صاحبان حرمسراها تاثیر فراوانی داشت. به زنان حرم "خانم" گفته می­شد و عناوینی که به زنان درجه 2 یا پایین­تر می­دادند به ترتیب عبارت بود از: "بیگم باجی" و "ضعیفه".[9]
 
زنان حرمسرا و مداخله در سیاست
   در دوره سلطنت آقا محمدخان با توجه به مشغله­های گوناگون، ناتوانی جنسی و شخصیت جدی وی و همچنین محدودیت­های سخت حرمسرا، زنان به هیچ وجه در مسایل سیاسی کشور دخالت نمی­کردند؛[10] اما در زمان "فتحعلیشاه" و "ناصرالدین شاه" تا حد زیادی زندگی سیاسی آنان تابعی از زندگی خصوصی آنان بود. فتحعلیشاه حتی در لشکرکشی­های خود از همراه بردن زنان حرمسرا غلفت نمی­ورزید. ناصرالدین شاه در برخی مواقع تا هفته­ها از «حرم خانه» بیرون نمی­آمد.[11] از این رو مداخله زنان در مسایل جاری کشور امری اجتناب ناپذیر بود و تماس و مراوده­ای که شاهان وقت با زنان حرمسرا داشتند، به مراتب بیشتر از تماسی بوده که با رجال کشور داشتند و بیشتر مداخلات از سوی زنان «سوگلی» انجام می­گرفت؛ زیرا ناصرالدین شاه در هنگام تصمیم­گیری در مورد مسائل کشوری علاوه بر منجم مخصوص دربار همواره با یکی از زنان سوگلی خود نیز به مشورت  می­پرداخت؛ زیرا اعتقاد داشت که او از نوعی پیشگویی برخوردار می­باشد.[12]
   پاره­ای از زنان حرمسرای ناصرالدین شاه حتی زودتر از صدراعظم وقت از نیات شاه در باب مسائل جاری مملکت آگاه می­شدند؛ زیرا شاه پیش از اقدام به هر کاری یاداشت­هایی از کارهای مورد نظر خویش را می­نوشت و آن را نزد زنان امین حرمسرای خود نگاه می­داشت[13] و ناصرالدین شاه هنگامی که در حرمسرا به صدور فرمانی تصمیم می­گرفت، این کار را به زنان باسواد حرم واگذار می­کرد.[14]
   زنان حرمسرا به پشتوانه قدرت خود در مسایل گوناگون اعمال نفوذ     می­کردند. در مراسم «سلام صبحگاهی» حرمسرا زنان فتحعلیشاه تقاضاهای خود را از طریق یکی از زنان عالی رتبه به شاه می­رساندند.
   به تدریج قدرت زنان سوگلی در دوران ناصری و مظفری به حدی گسترش یافت که محل اقامت آنان در کنار اماکن مقدس و دیگر مراکز بست، مأمن  گناهکاران و بی­گناهان برای فرار از مجازات و نیز بست­نشینی بود. "مهدعلیا"  همسر "محمدشاه" و مادر ناصرالدین شاه در رأس زنان مداخله­گر در اوضاع سیاسی قرار داشت و با مرگ محمدشاه تا رسیدن ولیعهد ناصرالدین شاه از تبریز به تهران، او با قدرت کامل به نظارت امور پرداخت.   
   با استقرار ناصرالدین شاه بر اریکه قدرت او همچنان به عنوان یک رکن قدرت باقی ماند و همزمان با صدارت اعظمی "امیرکبیر" و تلاش وی برای مهار قدرت او با حمایت انگلیس در مقابل امیر ایستاد و زمینه قتل او را فراهم آورد. بعد از قتل امیر، مهدعلیا با حمایت از "میرزا آقاخان نوری" او را به منصب صدارت اعظمی رساند. زنان سوگلی ناصرالدین شاه نیز در مداخله  در امور سیاسی چندان از مهدعلیا عقب نبودند و در عزل و نصب صدراعظم­های وقت کاملاً اعمال نفوذ می­کردند. [15]
   در عهد "محمدعلی شاه" همسر وی از جمله پیشتازان مخالف «نهضت مشروطه» ایران بود؛ انگیزه وی در این کار، کاهش شدید قدرت وی به عنوان ملکه کشور، تحت اصول و قوانین مشروطه و مجلس بود. بعد از به توپ بستن مجلس و شروع «استبداد صغیر» ملکه به خاطر مساعدت­هایی که در این راه به خرج داده بود، لقب «شریک­السلطنه» را دریافت می­کند و قدرت وی آنچنان افزایش می­یابد که حتی به لغو و ابطال فرمان­های صادره از سوی شاه نیز اقدام می­کند. پس از آنکه محمدعلی شاه تحت فشار مشروطه خواهان به ظاهر تصمیم به بازگشایی مجدد مجلس گرفت، ملکه با جسارت تمام افراد تحت امر خویش را برای محو اعلان­های صادره از او می­فرستد و عملاً رو در روی محمدعلی شاه قرار می­گیرد.[16]
   استعمارگران نیز از تاثیر زنان به تصمیم­گیری شاه مطلع بودند و به طرق مختلف سعی در ایجاد ارتباط با حرمسرای شاهی داشتند. در بدو ورود "سرگوراوزلی" سفیر انگلیسی به ایران، همسرش نیز با تقدیم قطعه­ای الماس به دیدار "آغاباجی" از زنان سوگلی فتحعلیشاه می­شتابد، تا بدین گونه زمینه­های نفوذ در این زن مقتدر را فراهم آورد.[17]
 
زنان دربار و آموزش
   زنان حرمسرای شاهی از دوران فتحعلیشاه تا اواخر قاجار از طریق معلمان سرخانه به سوادآموزی می­پرداختند.[18]
   دکتر "ویلز" در کتاب خود می­آورد؛ علاوه بر مردان، دختران ثروتمندان و بازرگانان و دولتیان هم اغلب به کسب سواد و تحصیل و معلومات می­پردازند. تا آنجا که بعضی از آنها قادر به سرودن اشعار و یا نوشتن مقالات و جملات ادبی هستند، بیشتر خانمها علاقمند به مطالعه اشعار و آثار ادبی هستند، با این وجود تعداد زنان باسواد نسبت به مردان حدود یک بر پنجاه می­باشد.
  
پوشش زنان دربار بیرون از خانه
   لباس­های زنان که در حرمسرا می­پوشند، با آنچه که در کوچه و خیابان به تن داشتند، بسیار متفاوت بود. زیرا لباس کوچه و بازار را از این جهت تهیه می­کردند، تا همه قسمت­های بدن را از چشم­های عابران بپوشانند و به اصطلاح همه زنان در بیرون خانه از لحاظ ظاهر به یک شکل و صورت در   می­آمدند.
 
آرایش زنان
   زنان اعیان و طبقه بالا اغلب چهره­های خود را به کمک وسایل آرایش محلی آرایش می­کردند و یک خال درشت مشکی هم به وسط ابروان خود می­کشیدند. نحوه آرایش چهره­ها به هنگام رفتن به میهمانی یا عروسی شدت زیادی پیدا می­کرد و حالت افراطی به خود می­گرفت؛ به گونه­ای که گونه­ها را با سرخاب به قدری سرخ می­کردند که حالت زننده­ای به خود   می­گرفت.[19]
 


[1].پاکروان، امینه؛ آقامحمدخان، قاچار، ترجمه جهانگیرافکاری، تهران، انتشارات لوح 1377، ص 17.
[2].مستوفی، عبدالله؛ شرح زندگانی من، تهران، زوار، 1371، چاپ، سوم ج اول، ص 377.
[3].فووریه، سه سال در دربار، ایران، ترجمه عباس اقبال، تهران، دنیای  کتاب، 1365، ص 159.
[4]. عضدالدوله، احمد میرزا؛ تاریخ عضدی، مصحح کرمانی، تهران مظاهری، ص 37..
[5]. هدایت، مهدی قلی خان؛ گزارش ایران، به اهتمام محمد علی صوتی، تهران، نشر نقره ،چاپ دوم،1362 صفحه 5 .
[6]. دروویل، سفرنامه دروویل، ترجمه جواد محیی، تهران، کوتمبرگ، ص 159.
 
[7]. عضدالدوله، پیشین، ص 13.
[8]. عتمادالسلطنه، صدرالتواریخ، مصحح محمد مشیری، تهران، وحید، 1349، ص 842.
[9]. پولاک، سفرنامه پولاک، مترجم کیکاووس جهانداری، تهران خوارزمی، ص 157. 
[10]. پاکروان، پیشین، ص 231.  
[11]. بیگ،حواشی باقرمومنی، تهران، نشر اندیشه، 1353، ص 88.
[12]. کارلاسرنا، سفرنامه کارلاسرنا، ترجمه علی اصغرسعیدی، تهران زوار، 1362، ص 96.
 
[13]. دولت آبادی، یحیی؛ حیات یحیی، تهران، انتشارات فردوسی، 1362، ج اول ، ص 263.
[14]. معیرالممالک، دوستعلی خان؛ همان، ص 103.
[15]. عضدالدوله، پیشین، ص 264.
 .[16] امین الدوله، میرزا علی خان؛ خاطرات سیاسی، مصحح حافظ فرمانفرماییان، تهران، کتاب های ایران، 1341، ص177.
 
 .[17] ملک زاده، مهدی؛ تاریخ انقلاب مشروطیت، تهران، علمی، 1373، ص 499 و اعتماد السلطنه، پیشین، ص 38.
 .[18]  اعتماد السلطنه، پیشین، ص 38.
 .[19]  لئونوراش، ماری؛ خاطرات لیدی شل، ترجمه حسن ابوترابیان، تهران، نشرنو، چاپ دوم، ص 89.
 

 

عنوان  :  زنان در دربار
نویسنده :  سعيده سلطاني مقدمكلمات كليدي  :  تاريخ، آقامحمد خان، ناصرالدين شاه، فتحعليشاه، مهدعليا، شريك السلطنه
   دربار شاهان قاجار به جز اواخر حکومت این سلسله انباشته از زنانی بود که وظیفه اصلی آنان ارضای امیال حاکمان وقت بود. گرایش به گردآوری زنان در دربار از زمان "آقا محمدخان" اولین پادشاه شروع شد. زنان حرمسراهای قاجار، در بخش اعظم تاریخ حکومت این سلسله، با دستاویزها و بهانه­های متعدد و به خاطر مصالح سیاسی، در زمره زنان پادشاهان وقت، قرار        می­گرفتند. ازدواج آقا محمدخان با "گلبخت خانم" دختر یکی از سران قبایل ترکمن تا حد زیادی برای ایجاد وحدت و خویشاوندی با قبیله فوق صورت گرفته بود.[1]
   ازدواج­های مصلحتی، جزیی از سیاست­های دربار شاهان قاجار بود، در این میان زنان قربانی می­شدند. شاهان قاجار برای تمرکز قدرت در دست خویش با سران ایلات وصلت می­کردند.[2]
  
زندگی زنان دربار
   زنان دربار به طرق مختلف اوقات خود را سپری می­کردند. پرداختن به مسایل مذهبی یکی از مهم­ترین راه­های سرگرم ساختن زنان بود که از دوران حکومت "آقا محمدخان" به آن توجه می­شد. در روزهای سوگواری عاشورا دختری از دختران حرمسرای آقا محمدخان در حالی که سرا پا سیاه می­پوشید، به منبر می­رفت و با ذکر مصائب شهدای کربلا زنان حرمسرا را غرق در شیون و زاری می­ساخت. به جای آوردن مراسم حج و زیارت قبور ائمه و امامزادگان از دیگر سرگرمی­های زنان حرمسرا بود.[3]
   همراهی با شاهان در مسافرتها در واقع بهانه­ای بود تا زنان از محدوده تنگ دربار خارج شوند، حضور زنان رکن اصلی تشکیل جشن­های ایام نوروز، اعیاد مذهبی و مراسم ازدواج شاهزادگان بود.
 
وظایف زنان حرمسرا
   هر یک از زنان در حرمسرا وظایف مخصوصی را برعهده داشتند، مثلاً یکی از زنان فتحعلیشاه مسئول نظارت بر چند نفر از زوجات شاه بود که وظیفه داشتند تا کارهای مربوط به نمازخانه و ایوان نشیمن قصر شاه را انجام دهند، زنی به نام "بی­بی خانم" وظیفه پوشانیدن رخت و آوردن آیینه و شانه و بردن رخت حمام شاه را عهده­دار بود.
   ده نفر از زن­های حرم، با لباس­های فاخر و جواهر آلاتی که داشتند، مسئول بردن غذا به نزد شاه بودند، این ده نفر همگی مادران شاهزادگان بودند.[4]
 
هزینه اداره حرمسرا
   زنان دربار دارای مواجب معینی بودند، در زمان ناصرالدین شاه زنان برحسب مرتبه­ای که نزد شاه داشتند، دارای حقوق خاصی بودند. زن­های درجه اول ماهی 750 تومان و زن­های درجه دوم از 500 تا 200 تومان و زنان موقت و درجه سوم از 100 تا 150 تومان مقرری دریافت می­کردند. همچنین زنانی که در نزد شاه از محبوبیت بیشتری برخوردار بودند، به تنهایی دارای خانه و تشکیلات مختص به خود بودند، تعداد زیاد زنان حرمسرا مستلزم ایجاد تعداد زیادی کاخ و باغ­های سلطنتی بود که تامین این مخارج بر دوش مردم گذاشته می­شد.[5]
   در زمان ناصرالدین شاه مخارج کشوری از جمله هزینه گزاف حرمسرا از طریق وصول پول از انگلستان و دیگر دول خارجی تامین می­شد.
 
محدودیت زنان حرم
   ترس از ایجاد روابط نامشروع زنان حرمسرا با مردان درباری، افشای اسرار سیاسی و حفظ امنیت زنان حرمسرا موجب می­شد که آنان همواره با شدیدترین نظارت­ها مواجه گردند و هنگام حرکت کاروان زنان حرم در معابر عمومی همواره یک دسته سوار با فریادهای (دورشوید، کورشوید) مردم را دعوت به خلوت کردن مسیر، چسباندن صورت­هایشان به دیوار یا درخت و دراز کشیدن بر روی زمین می­کرد و هیچ کس حق نداشت؛ حتی نیم نگاهی به حرم شاهی بیندازد.[6]
 
رقابت زنان دربار با یکدیگر
   حرمسرا کانون کشمکش­های زیادی میان زنان متعدد شاه بود، تفاوتی که در اصل و نسب زنان وجود داشت، از مهم­ترین عامل پیدایش کشمکشها به حساب می­آمد. همواره سعی می­شد، تا زنانی که دارای ریشه خانوادگی سلطنتی بودند، از دیگر زنان متمایز شوند. برخورد شاه با این زنان بر اساس حفظ احترام کامل بود و در حضور آنها به طبقات دیگر اصلاً توجه نمی­شد. این زنان روزی یک ساعت اجازه حضور در مقابل شاه را داشتند و در هنگام مراسم تشریفات در صفی جدا از سایر زنان می­ایستادند.[7]
   عامل مهم دیگری که زمینه کشمکش را فراهم می­کرد، علاقه زیادی بود که شاه به بعضی از زنان معمولی نشان می­داد و زنانی که این­گونه مورد توجه قرار می­گرفتند، از امکانات بیشتری از جمله دریافت مواجب بیشتری از زنان دیگر برخوردار می­شدند. جلب محبت شاه برای میل به چنین موقعیتی حرمسرا را به صحنه حسادتها و رقابتها تبدیل کرده بود و دلیل مهم دیگری که در این کشمکشها نقش داشت، باردار شدن از شاه بود. زنی که از شاه دارای فرزندی می­شد، اعتبار وی از هر نظر افزایش می­یافت. از این­رو زنان مقتدر حرمسرا با توسل به زور سعی می­کردند، تا این افتخار نصیب زنان دیگر نشود و اگر زنی باردار می­شد، سعی می­کردند، آن را سقط کنند.[8]
   زشتی و زیبایی، جوانی یا پیری در برتری یافتن زنان نزد صاحبان حرمسراها تاثیر فراوانی داشت. به زنان حرم "خانم" گفته می­شد و عناوینی که به زنان درجه 2 یا پایین­تر می­دادند به ترتیب عبارت بود از: "بیگم باجی" و "ضعیفه".[9]
 
زنان حرمسرا و مداخله در سیاست
   در دوره سلطنت آقا محمدخان با توجه به مشغله­های گوناگون، ناتوانی جنسی و شخصیت جدی وی و همچنین محدودیت­های سخت حرمسرا، زنان به هیچ وجه در مسایل سیاسی کشور دخالت نمی­کردند؛[10] اما در زمان "فتحعلیشاه" و "ناصرالدین شاه" تا حد زیادی زندگی سیاسی آنان تابعی از زندگی خصوصی آنان بود. فتحعلیشاه حتی در لشکرکشی­های خود از همراه بردن زنان حرمسرا غلفت نمی­ورزید. ناصرالدین شاه در برخی مواقع تا هفته­ها از «حرم خانه» بیرون نمی­آمد.[11] از این رو مداخله زنان در مسایل جاری کشور امری اجتناب ناپذیر بود و تماس و مراوده­ای که شاهان وقت با زنان حرمسرا داشتند، به مراتب بیشتر از تماسی بوده که با رجال کشور داشتند و بیشتر مداخلات از سوی زنان «سوگلی» انجام می­گرفت؛ زیرا ناصرالدین شاه در هنگام تصمیم­گیری در مورد مسائل کشوری علاوه بر منجم مخصوص دربار همواره با یکی از زنان سوگلی خود نیز به مشورت  می­پرداخت؛ زیرا اعتقاد داشت که او از نوعی پیشگویی برخوردار می­باشد.[12]
   پاره­ای از زنان حرمسرای ناصرالدین شاه حتی زودتر از صدراعظم وقت از نیات شاه در باب مسائل جاری مملکت آگاه می­شدند؛ زیرا شاه پیش از اقدام به هر کاری یاداشت­هایی از کارهای مورد نظر خویش را می­نوشت و آن را نزد زنان امین حرمسرای خود نگاه می­داشت[13] و ناصرالدین شاه هنگامی که در حرمسرا به صدور فرمانی تصمیم می­گرفت، این کار را به زنان باسواد حرم واگذار می­کرد.[14]
   زنان حرمسرا به پشتوانه قدرت خود در مسایل گوناگون اعمال نفوذ     می­کردند. در مراسم «سلام صبحگاهی» حرمسرا زنان فتحعلیشاه تقاضاهای خود را از طریق یکی از زنان عالی رتبه به شاه می­رساندند.
   به تدریج قدرت زنان سوگلی در دوران ناصری و مظفری به حدی گسترش یافت که محل اقامت آنان در کنار اماکن مقدس و دیگر مراکز بست، مأمن  گناهکاران و بی­گناهان برای فرار از مجازات و نیز بست­نشینی بود. "مهدعلیا"  همسر "محمدشاه" و مادر ناصرالدین شاه در رأس زنان مداخله­گر در اوضاع سیاسی قرار داشت و با مرگ محمدشاه تا رسیدن ولیعهد ناصرالدین شاه از تبریز به تهران، او با قدرت کامل به نظارت امور پرداخت.   
   با استقرار ناصرالدین شاه بر اریکه قدرت او همچنان به عنوان یک رکن قدرت باقی ماند و همزمان با صدارت اعظمی "امیرکبیر" و تلاش وی برای مهار قدرت او با حمایت انگلیس در مقابل امیر ایستاد و زمینه قتل او را فراهم آورد. بعد از قتل امیر، مهدعلیا با حمایت از "میرزا آقاخان نوری" او را به منصب صدارت اعظمی رساند. زنان سوگلی ناصرالدین شاه نیز در مداخله  در امور سیاسی چندان از مهدعلیا عقب نبودند و در عزل و نصب صدراعظم­های وقت کاملاً اعمال نفوذ می­کردند. [15]
   در عهد "محمدعلی شاه" همسر وی از جمله پیشتازان مخالف «نهضت مشروطه» ایران بود؛ انگیزه وی در این کار، کاهش شدید قدرت وی به عنوان ملکه کشور، تحت اصول و قوانین مشروطه و مجلس بود. بعد از به توپ بستن مجلس و شروع «استبداد صغیر» ملکه به خاطر مساعدت­هایی که در این راه به خرج داده بود، لقب «شریک­السلطنه» را دریافت می­کند و قدرت وی آنچنان افزایش می­یابد که حتی به لغو و ابطال فرمان­های صادره از سوی شاه نیز اقدام می­کند. پس از آنکه محمدعلی شاه تحت فشار مشروطه خواهان به ظاهر تصمیم به بازگشایی مجدد مجلس گرفت، ملکه با جسارت تمام افراد تحت امر خویش را برای محو اعلان­های صادره از او می­فرستد و عملاً رو در روی محمدعلی شاه قرار می­گیرد.[16]
   استعمارگران نیز از تاثیر زنان به تصمیم­گیری شاه مطلع بودند و به طرق مختلف سعی در ایجاد ارتباط با حرمسرای شاهی داشتند. در بدو ورود "سرگوراوزلی" سفیر انگلیسی به ایران، همسرش نیز با تقدیم قطعه­ای الماس به دیدار "آغاباجی" از زنان سوگلی فتحعلیشاه می­شتابد، تا بدین گونه زمینه­های نفوذ در این زن مقتدر را فراهم آورد.[17]
 
زنان دربار و آموزش
   زنان حرمسرای شاهی از دوران فتحعلیشاه تا اواخر قاجار از طریق معلمان سرخانه به سوادآموزی می­پرداختند.[18]
   دکتر "ویلز" در کتاب خود می­آورد؛ علاوه بر مردان، دختران ثروتمندان و بازرگانان و دولتیان هم اغلب به کسب سواد و تحصیل و معلومات می­پردازند. تا آنجا که بعضی از آنها قادر به سرودن اشعار و یا نوشتن مقالات و جملات ادبی هستند، بیشتر خانمها علاقمند به مطالعه اشعار و آثار ادبی هستند، با این وجود تعداد زنان باسواد نسبت به مردان حدود یک بر پنجاه می­باشد.
  
پوشش زنان دربار بیرون از خانه
   لباس­های زنان که در حرمسرا می­پوشند، با آنچه که در کوچه و خیابان به تن داشتند، بسیار متفاوت بود. زیرا لباس کوچه و بازار را از این جهت تهیه می­کردند، تا همه قسمت­های بدن را از چشم­های عابران بپوشانند و به اصطلاح همه زنان در بیرون خانه از لحاظ ظاهر به یک شکل و صورت در   می­آمدند.
 
آرایش زنان
   زنان اعیان و طبقه بالا اغلب چهره­های خود را به کمک وسایل آرایش محلی آرایش می­کردند و یک خال درشت مشکی هم به وسط ابروان خود می­کشیدند. نحوه آرایش چهره­ها به هنگام رفتن به میهمانی یا عروسی شدت زیادی پیدا می­کرد و حالت افراطی به خود می­گرفت؛ به گونه­ای که گونه­ها را با سرخاب به قدری سرخ می­کردند که حالت زننده­ای به خود   می­گرفت.[19]
 


[1].پاکروان، امینه؛ آقامحمدخان، قاچار، ترجمه جهانگیرافکاری، تهران، انتشارات لوح 1377، ص 17.
[2].مستوفی، عبدالله؛ شرح زندگانی من، تهران، زوار، 1371، چاپ، سوم ج اول، ص 377.
[3].فووریه، سه سال در دربار، ایران، ترجمه عباس اقبال، تهران، دنیای  کتاب، 1365، ص 159.
[4]. عضدالدوله، احمد میرزا؛ تاریخ عضدی، مصحح کرمانی، تهران مظاهری، ص 37..
[5]. هدایت، مهدی قلی خان؛ گزارش ایران، به اهتمام محمد علی صوتی، تهران، نشر نقره ،چاپ دوم،1362 صفحه 5 .
[6]. دروویل، سفرنامه دروویل، ترجمه جواد محیی، تهران، کوتمبرگ، ص 159.
 
[7]. عضدالدوله، پیشین، ص 13.
[8]. عتمادالسلطنه، صدرالتواریخ، مصحح محمد مشیری، تهران، وحید، 1349، ص 842.
[9]. پولاک، سفرنامه پولاک، مترجم کیکاووس جهانداری، تهران خوارزمی، ص 157. 
[10]. پاکروان، پیشین، ص 231.  
[11]. بیگ،حواشی باقرمومنی، تهران، نشر اندیشه، 1353، ص 88.
[12]. کارلاسرنا، سفرنامه کارلاسرنا، ترجمه علی اصغرسعیدی، تهران زوار، 1362، ص 96.
 
[13]. دولت آبادی، یحیی؛ حیات یحیی، تهران، انتشارات فردوسی، 1362، ج اول ، ص 263.
[14]. معیرالممالک، دوستعلی خان؛ همان، ص 103.
[15]. عضدالدوله، پیشین، ص 264.
 .[16] امین الدوله، میرزا علی خان؛ خاطرات سیاسی، مصحح حافظ فرمانفرماییان، تهران، کتاب های ایران، 1341، ص177.
 
 .[17] ملک زاده، مهدی؛ تاریخ انقلاب مشروطیت، تهران، علمی، 1373، ص 499 و اعتماد السلطنه، پیشین، ص 38.
 .[18]  اعتماد السلطنه، پیشین، ص 38.
 .[19]  لئونوراش، ماری؛ خاطرات لیدی شل، ترجمه حسن ابوترابیان، تهران، نشرنو، چاپ دوم، ص 89.
 

 

taiid

تصویر پروفایل sadeq

 

 قاجاريه:
اين سلسله 144سال در ايران حكومت كرد. موسس آن آقامحمد خان قاجار بود كه در نوروز 1200 هجري قمري در تهران تاجگذاري كرد.

اين سلسله باعث شد تا ايران به ضعيف ترين حد خود در طول تاريخ رسيد. فتحعلي شاه قجر خود به تنهايي 18 شهر ايران را بدون هيچ جنگي به شوروي داد در اين زمان ايران ناگهان از پيشرفت و ترقي ايستاد آخرين شاه قجر احمد شاه قاجار در تبعيد جوانمرگ شد.
پادشاهان قاجار عبارتند از:
آقا محمد خان (11سال) فتحعلي شاه(38سال) محمد شاه(14سال) ناصردين شاه(49سال) مظفردين شاه(11سال) محمد علي شاه(3سال) احمد شاه(6سال).

taiid

تصویر پروفایل sadeq

زن و حرمسرا در دوره فتحعلی

زن و حرمسرا در دوره فتحعلی شاه قاجار


فتحعلی شاه نزدیک به هزار زن عقدی و کنیز و رقاصه داشت و این در نوع خود یک رکورد بی نظیر محسوب می شد.با این همه او خواننده های زن تهران را نیز به قصر خود دعوت می کرد. تعدادی از این زنان حتی یک بار هم موفق به حتی صحبت با شاه نیز نشده بودند.اگر به تاریخ سه هزار ساله ایران نگاهی بیندازیم خواهیم دید گر چه که در دوره های مختلف از لحاظ آداب و منش حکومتی در بین شاهان سلسله های مختلف تفاوتهایی بوده اما همه آنان در یک مسئله وجه اشتراک داشته اند و آن هم داشتن حرمسرا به عنوان مهمترین عامل تفریح و عیش و نوش بوده است.

پس از پایان سلطنت زندیان قاجارها توسط آغا محمد خان زمام امور را به دست گرفتند. آغا محمد خان در کودکی به دستور علیقلی میرزا برادر زاده نادر شاه خواجه شده بود اما این امر سبب نشد که از برگزاری سنت حرمسراداری چشم پوشی کند. خواجه بزرگ دارای یک حرمسرای مبسوط بر شانزده یا هفده زن زیبا بود و البته همیشه به خاطر اخلاق تندش زنان را مورد ازار و اذیت قرار می داد.

آغا محمد خان در جنگهای خود زنان زیبا را به اسارت می گرفت و از همین رو در میان زنان حرمسرایش از دختر گرجی تا زن سمرقندی و ترکمن یافت می شد. همچنین بسیاری از خانمها ,دختران خود را به عنوان هدیه به خواجه بزرگ می دادند و این امر نیز به کامل تر و پربار تر شدن مجموعه حرمسرای شاهی کمک می کرد.

پس از او فتحعلی شاه و نوه اش ناصرالدین شاه بر این طریقت پای فشردند و یکی از پرخرج ترین حرمسراهای تاریخ ایران را برای خود به راه انداختند.



شاهی با هزار زن عقدی

فتحعلی شاه نزدیک به هزار زن عقدی و کنیز و رقاصه داشت و این در نوع خود یک رکورد بی نظیر محسوب می شد.با این همه او خواننده های زن تهران را نیز به قصر خود دعوت می کرد. تعداد زنان او در آغاز حکومت از چهار زن عقدی و شصت کنیز تجاوز نمی کرد اما پس از مدتی به پانصد نفر رسید و تا پایان دوران سلطنت تعداد زنانی که در حرمسرای او زندگی می کردند از هزار گذشته بود . تعدادی از این زنان حتی یک بار هم موفق به حتی صحبت با شاه نیز نشده بودند.

فتحعلی شاه تنها از ۱۵۷ زن خود ۲۶۲ فرزند داشته است. احمد میرزا کوچکترین فرزند او نیز کتابی در شرح حال زنان او نوشته است.

ناصرالدین شاه اما در این باب اندکی معقول تر می اندیشید و به ۱۰۵ زن عقدی در حرمسرا اکتفا کرده بود.





نحوه انتخاب زنان برای خوشگذرانی شاهانه

زمانی که شاه تصمیم به انتخاب یکی از زنانش می گرفت یکی از خواجه های کشیک را فرا می خواند و به دنبال یکی از زنان می فرستاد. به دلیل کثرت زنان و کمبود سعادت دیدار؛ خانمی که توسط شاه فرا خوانده شده بود از روی خوشحالی انعامی نیز به خواجه ی حرمسرا می داد.

نقل است که همسر اول فتحعلیشاه یعنی انیس الدوله با توجه به نفوذی که داشت هیچ گاه اجازه نمی داد زنان دیگر مدت زیادی در حضور شاه باشند مبادا که همسر نخستین از کانون توجه شاه خارج شود. اگر زنی بعد از مدتی از نظر شاه می افتاد و بی مقدار و بی ارزش

می شد با حیله انعام زیادی به خواجه کشیک می داد تا او را به جای خانمهای احظار شده به حضور ببرند و به خواجه آموخته بودند که اگر شاه متوجه شد بگویند چون صدا اهسته بوده خوب متوجه نشده اند.
شیوه دیگر شاه برای انتخاب این بود که زنان را هر روز به صف می کرد و پس از سان دیدن یک و یا چند نفر را با اشاره ی عصا برای بزم شبانه انتخاب می کرد.

این نگاه کالا گونه و مصرفی به زن و کرامت او با افزایش دانش و در عصر مدرنیته نه تنها از میان برداشته نشد بلکه همگام با دیگر مظاهر عالم رنگ و بوی مدرن به خود گرفت و به برده داری جنسی از زن تبدیل شد.







آمار ها اخذ شده از کتاب سیاست و حرمسرا نوشته خسرو معتضد
منبع: دو هفته نامه الکترونیک شرقیان

taiid

تصویر پروفایل ابوبکر_قشمی

فتحعلی شاه و حرمسرایش!!

اینکه فتحعلی شاه بیش از 900 همسر داشته چیزی است که عدّۀ کثیری از مورّخین آن را نقل کرده اند. و حتی بعضی از مورّخین تعداد همسران او را بیش از 1000 نفر دانسته اند و احمد میرزا که از کوچکترین فرزندان او می باشد کتابی در مورد زنان وی نوشته است!!!

 

جرج کرزن در کتاب"ایران و قضیه ایران" میگوید:« "ناسخ التواریخ" که از تألیفات عمده تاریخ معاصر ایران است تعداد زنان فتحعلی شاه را بیش از هزار و فرزندانش را دویست و شصت تن می نویسد»

(ایران و قضیه ایران، جرج ن کرزن، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، ج 1 ص538)

سرهنگ «گاسپار درویل»، در سفرنامه خود نوشته است: «فتحعلی شاه هفتصد زن، و شصت و چهار پسر و، صد و بیست و پنج دختر داشت. «سرهنگ استوارت» یک سال بعد از مرگ فتحعلی شاه وقتی در ایران بود در باره وی نوشت: هزار زن و هزار و پنجاه فرزند داشت. »

و تعداد فرزندان او آنقدر زیاد بود که یکی از فرزندانش (پسر پنجاه و چهارم او!) در کتاب معروفش به اسم"اکسیر التواریخ" در این باره میگوید: «بدان که از بدو ایجاد عالم تا حال احدی از بنی نوع آدم به کثرت اولاد و وفور احفاد آن حضرت نیامده »

("اکسیر التواریخ ص183" نوشتۀ علیقلی میرزا (اعتضاد السلطنه) _ باهتمام جمشید کیان فر _ انتشارات ویسمن _چاپ:1370)

این هم عکسی از جلد همین کتاب

و این هم عکسی از صفحۀ مورد نظر   

(مؤلّف کتاب فوق شخصی است که کتابی در رد عقیدۀ بهائیت نوشته و کاملاً به معتقدات اهل تشیع آگاهی دارد.)

بانو «لیدی شل» که ده سال بعد از مرگ فتحعلی شاه خاطرات خود را در بازدید از ایران نوشته، اظهار داشته: «فتحعلی شاه فرزندان بی حد و حسابی داشته است.»

و امّا در مورد عیّاش بودن او :

همین بس که یکی از بزرگترین مورّخین و یکی از معروفترین آنها ، یعنی عبّاس اقبال آشتیانی در مورد وی میگوید:

«اشتهار مخصوص فتحعلی شاه در داخل و خارج به علّت عیّاشی شخصی و پول پرستی او و کثرت اولاد و زوجات و وضع دربار و پاره ای حرکات ساده لوحانه اوست. این پادشاه در مدّت عمر قریب دو هزار فرزند از پسر و دختر و نواده پیدا کرده و در موقع مرگ از او 57 پسر و 46 دختر و 296 نوه پسری و 292 نوه دختری و 156 متعلقه که از او فرزند داشته اند باقی مانده بود.»

((تاریخ مفصل ایران)تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان_از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه ، ص 940 ؛ نوشتۀ حسن پیرنیا(مشیر الدوله) و عباس اقبال آشتیانی _انتشارات میلاد ؛ ط2 – 1385)

این هم عکسی از جلد کتاب

و این هم عکسی از صفحۀ مورد نظر

«بارون فیودورکورف» که ناظر زندگی این شاه عیاش بوده نوشته است:  «هدف اصلی زندگی وی عبارت بود از انواع لهو و لعب و ارضای امیال و هوسهای ملوکانه»
(سفرنامه بارون فیودورکوروف، ترجمه اسکندر ذبیحان، ص145)
"سیدمحمد محیط طباطبایی" در باره امیال فتحعلی شاه می نویسد: «بزرگترین دلیل ضعف روحی فوق العاده او، ایجاد حرمخانه ای بود که در آن صدها زن عقدی و صیغه و کنیز داشت»
(تطور حکومت در ایران بعد از اسلام، محیط طباطبایی، ص95)

و گویند که: «آغا محمد خان که ناتوان از زناشویی بود ، برادرزادهٔ خود را ترغیب به ازدواج و آوردن فرزند می‌کرد و برای هر فرزند جدید به او پاداش می‌داد!!»

(آغا محمد خان در کودکي به دستور عليقلي ميرزا عادلشاه (برادر زادۀ نادرشاه) خواجه(= بی خایه) شده بود)

و اگر به این کتب و اقوالی که نقل شد اعتماد ندارید پس در این مورد به سایت رسمی اهل تشیع به نام "حوزه" سری بزنید.

ای آیت حق بی خبران را خبری کن.

تصویر پروفایل ابوبکر_قشمی

با این احوال ثابت میشود که

با این احوال ثابت میشود که شخص ردّیه نویس یا نا آگاه به تاریخ کشور خود بوده و بدون تحقیق و پرس و جو ، سخنان "استاد سجودی" را جواب داده ، آن هم چه جوابی!!! جوابی که مذهبش را متزلزل میکند!

غریبۀ آشنا نوشتند: « ردیه نویس نیز بیان کرده است که : منبع کلام سجودی کجاست ؟؟؟ آیا مادربزرگان وی در حرمسرا بوده اند که ایشان این چنین از آنجا خبر دارد ؟ »

میپرسم : آیا عبّاس اقبال آشتیانی( که کتابی دارد به نام "خاندان نوبختی"!) هم مادر بزرگش در حرمسرای فتحعلی شاه حضور داشته که در مورد وی اینچنین مینویسند؟؟؟ یا شاید هم مادر بزرگ سید محیط طباطبایی در آن حرمسرا حضور داشته اند!!

البته چند خط فوق جوابی از جنس جواب ردّیه نویس بود وگرنه ما اینقدر احمق نیستیم که بدون اطلاع از تاریخ چنین جوابهای زننده ای تحویل ملّت دهیم!

و برای اثبات حماقت ردّیه نویس این را باید بگویم که : مگر من که میدانم پیامبر صلی الله علیه وسلّم همسری به نام عائشه داشته، باید خودم در خانۀ رسول الله صلی الله علیه وسلّم و یا در دوران وی زندگی کنم تا این را بدانم؟؟

اما در مورد "ابن جریج"

مختصر: در صورت صحت این قول در مورد وی ؛ میگویم: ما اهل سنت از این عمل بیزاریم همانطور که آخوندان شیعه از این عمل برای دختران خود بیزارند!!!! اگر بیزار نیستند ، پس بسم الله !!! (استغفر الله العظیم!)

در مورد اسماء بنت ابی بکر صدیق رضی الله عنه وشبهۀ مسخرۀ اهل تشیع.

باید گفت: در کتاب راغب اصفهانی بدون سند و فقط به صورت یک قصه بیان شده و این روش اهل باطل است که دانسته به روایات کذب و مرسل استناد میکنند .تا بتوانند به همین روش چند صباحی عمل خود را مشروع جلوه دهند. ( در مسند طیالسی چنین روایتی ندیدم خصوصاً در آن صفحه!!)

1. این روایت با سند(نه به صورت قصّه) در بحث حج و متعة الحج آمده است نه متعة النساء و نكاح موقت: مناظره و مناقشه ای كه صورت گرفته است درباره ی حج تمتع و جواز آن است نه اینكه آنان درباره ی نكاح موقت مناظره نمایند در كتاب مسند احمد بن حنبل این روایت چنین وارد شده است كه عبدالله بن زبیر فرمودند: فقط به ادای حج مفرد بپردازید و قول او- ابن عباس- را ترك نمایید حضرت عبدالله ابن عباس فرمودند آیا مادرت را از جواز حج تمتع نمی پرسید از مادرش پرسیدند و او فرمود حضرت عبدالله ابن عباس بر حق است و قول او معتبر است.  

2. اگر به كتابهای سیرت و تاریخ بنگریم در می یابیم كه زبیر حضرت اسماء را در دوشیزگی وی با او ازدواج نمودند و بعد از وفات زبیر اصلاً ازدواج ننموده اند.  

3. حضرت اسماء بنت ابی بكر در قباء عبدالله بن زبیر را وضع حمل نمودند و متعه بعد از هجرت و قبل از جنگ خیبر رایج شده بود و در آن زمانی كه اسماء حامله بودند صحبتی از نكاح موقت هرگز نبوده است پس چگونه امكان دارد كه عبدالله بن زبیر فرزند نكاح موقت باشد و اگر در آن زمان نكاح موقت می بود باید بنا به حدیث آن حضرت كه فرمودند: زنانی كه به وسیله نكاح موقت ازدواج كرده اید طلاق دهید. او را نیز طلاق می داد ولی طلاق او در هیچ كتابی ثابت نیست.  

4. اگر به كتاب محاضرات الادبا و محاورات الشعراء راغب اصفهاني و .... بنگريم مي بينيم كه اين روايت در آنجا بدون سند همچون قصه اي نقل گرديده  است كه فاقد اعتبار و ارزش است زيرا كه سخنان بدون سند فاقد اعتبارند.

 

ای آیت حق بی خبران را خبری کن.

تصویر پروفایل ابوبکر_قشمی

یک موضوع جالب در مورد سیستانی

یک موضوع جالب در مورد سیستانی  که در ویکی پدیا در موسوعه الحرّة آمده (و الان حذف شده ولی عکس قسمتی از آن موجود است!!) به این شرح است:

ولد السيستاني في مدينة مشهد شرق إيران حيث يوجد ضريح الإمام علي الرضا )ع) ثامن أئمة الشيعة في التاسع من شهر ربيع الاول عام 1349 هجري أي في 4 اغسطس 1930 ميلادي. والده من القرعة هو العالم المقدس ( السيد محمد باقر ( ووالدته هي العلوية الجليلة كريمة العلامة ( المرحوم السيد رضا المهرباني السرابي ( .. والدته كانت تتمتع كثيرا تقرباً لله سبحانه وتعالى .. فكانت قد تزوجت بالعقد المنقطع الفقيه الكبير السيد محمد الحجة الكوهكمري (قده) ، وبعد فترة تزوجت آية الله الميرزا محمد مهدي الاصفهاني (قده) متعة ، وبعد مدة تزوجت من العالم المقدس السيد محمد باقر متعة ، وبعد هذا الزواج المتكرر حملت والدة السيد السيستاني دام ظله بالسيد السيستاني ، ولم تكن تعلم بمن يلحق السيد السيستاني .. فانتقلت والدته الى الحوزة العلمية الدينية في قم المقدسة فافتى لها المرجع الكبير السيد حسين الطباطبائي البروجردي وقال بما أن علاقة الأول قد انقطعت فلا يلحق السيد السيستاني به ، وحينئذ إن كان عقد الأول والثاني كلاهما في زمان مدة الأول ، فالعقدان كلاهما باطل ، ويكون الوطئ من كليهما شبهة ، وعليه فيكون السيد السيستاني مرددا بينهما ، فبالقرعة اختاروا العالم المقدس السيد محمد باقر قدس سره والد السيد السيستاني دام ظله ..

دقت کردید؟؟؟ بنا بر متن فوق؛ مادر سیستانی آنقدر به ازدواج موقّت این و اون در اومده که به یقین نمیشه گفت که پدر واقعی آقای سیستانی کی بوده!!( البته با وسایل امروزی این مشکل حل شده!!)

و من هم نمیگم که این قضیه صحت داره و اون رو وحی منزل فرض نمیکنم بلکه این متن رو نقل کردم تا بدونم که این قضیه صحت داره یا خیر و آقای "همشهری" در این مورد چیزی میدانند یا خیر!

ضمناً: لطف کنید و جوابی مانند دوست ردّیه نویستان ندهید مثلاً نگویید که: مگر پدر بزرگتان یکی از کسانی بوده که !!!

پیشاپیش از اینکه نظر خودتون رو بهم میگید... سپاسگزارم!

ای آیت حق بی خبران را خبری کن.

بسم الله الرحمن الرحیم سلام *

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

* زرقانی در شرح خود بر موطاء چنین می گوید :

" وتعقب قولـه يخالف إلا الروافض بأنه ثبت الـجواز ( اقول = ای المتعه ) عن جمع من الصحابة كجابر وابن مسعود وأبـي سعيد ومعاوية و أسماء بنت أبـي بكر وابن عبـاس وعمرو بن الـحويرث وسلـمة، وعن جماعة من التابعين، وأجيب بأن الـخلاف إنـما كان فـي الصدر الأوّل إلـى آخر خلافة عمر، والإجماع إنـما هو فـيـما بعد،    "

( شرح الزرقانی علی موطاء الامام مالک - ج 3 ص 152 - کتاب النکاح - باب نکاح المتعه - اسم المولف : محمد عبدالعظیم الزرقانی ، الوفاة : 1122 ه.ق ، دارالنشر : دارالفکر - بیروت )

 

* ابن حزم چنین در " المحلی " چنین می گوید :

وقد ثَبَتَ على تَحْلِيلِهَا ( اقول = ای المتعه ) بَعْدَ رسول اللَّهِ e جَمَاعَةٌ من السَّلَفِ رضي الله عنهم منهم من الصَّحَابَةِ رضي الله عنهم أَسْمَاءُ بِنْتُ أبي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ وَجَابِرُ بن عبد اللَّهِ وابن مَسْعُودٍ وابن عَبَّاسٍ وَمُعَاوِيَةُ بن أبي سُفْيَانَ وَعَمْرُو بن حُرَيْثٍ وأبو سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ وَسَلَمَةُ وَمَعْبَدٌ أبناء ( ( ( ابنا ) ) ) أُمَيَّةَ بن خَلَفٍ

وَرَوَاهُ جَابِرُ بن عبد اللَّهِ عن جَمِيعِ الصَّحَابَةِ مُدَّةَ رسول اللَّهِ e وَمُدَّةَ أبي بَكْرٍ وَعُمَرَ إلَى قُرْبِ آخَرِ خِلاَفَةِ عُمَرَ    "

المحلى ، ج 9 ص 519  ،اسم المؤلف:  علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456 ه.ق  ، دار النشر : دار الآفاق الجديدة - بيروت ، تحقيق : لجنة إحياء التراث العربي   )

 

*طیالسی در مسند خود چنین می گوید :

" (1638) ــ حدثنا يونس قال حدثنا أبو داود قال حدثنا شعبة عن مسلم القرشي ( القری )  قال: دخلنا على أسماء بنت أبى بكر فسألناها عن متعة النساء فقالت فعلناها على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم   "

مسند أبي داود الطيالسي ، ص227  ،اسم المؤلف:  سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري الطيالسي الوفاة: 204 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت  )

 

* ابن حجر در " تلخیص الحبیر " می گوید :

" قال ( اقول = ای ابن حزم ) وقد ثَبَتَ على تَحْلِيلِهَا بَعْدَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم جَمَاعَةٌ من السَّلَفِ منهم من الصَّحَابَةِ أَسْمَاءُ بِنْتُ أبي بَكْرٍ وَجَابِرُ بن عبد اللَّهِ وابن مَسْعُودٍ وابن عَبَّاسٍ وَمُعَاوِيَةُ وَعَمْرُو بن حُرَيْثٍ وأبو سَعِيدٍ وَسَلَمَةُ وَمَعْبَدُ ابنا أُمَيَّةَ بن خَلَفٍ ..... فَأَمَّا ما ذَكَرَهُ عن أَسْمَاءَ فَأَخْرَجَهُ النَّسَائِيُّ من طَرِيقِ مُسْلِمٍ الْقَرِّيِّ قال دَخَلْت على أمساء ( ( ( أسماء ) ) ) بِنْتِ أبي بَكْرٍ فَسَأَلْنَاهَا عن مُتْعَةِ النِّسَاءِ فقالت فَعَلْنَاهَا على عَهْدِ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم    "

( تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير ، ج 3 ص 159 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الوفاة: 852 ، دار النشر :  - المدينة المنورة - 1384 - 1964 ، تحقيق : السيد عبدالله هاشم اليماني المدني    )

 

* ابن قیم در " زاد المعاد " می گوید :

" وَأَمّا مَا فِي حَدِيثِ أَبِي الْأَسْوَدِ عَنْ عُرْوَةَ مِنْ فِعْلِ أَبِي بَكْرٍ ، وَعُمَرَ ، وَالْمُهَاجِرِينَ ، وَالْأَنْصَارِ ، وَابْنِ عُمَرَ ، فَقَدْ أَجَابَهُ ابْنُ عَبّاسٍ ، فَأَحْسَنَ جَوَابَهُ بِجَوَابِهِ . فَرَوَى الْأَعْمَشُ ، عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عَمْرٍو ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ ، عَنْ ابْنِ عَبّاسٍ ، تَمَتّعَ رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ فَقَالَ عُرْوَةُ : نَهَى أَبُو بَكْر ٍ وَعُمَرُ عَنْ الْمُتْعَةِ . فَقَالَ ابْنُ عَبّاسٍ : أَرَاكُمْ سَتَهْلَكُونَ أَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ وَتَقُول : قَالَ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ

وَقَالَ عَبْدُ الرّازِقِ حَدّثَنَا مَعْمَرٌ عَنْ أَيّوبَ قَالَ قَالَ عُرْوَةُ لِابْنِ عَبّاسٍ أَلَا تَتّقِي اللّهَ تُرَخّصُ فِي الْمُتْعَةِ ؟ فَقَالَ ابْنُ عَبّاسٍ : سَلْ أُمّك يَا عُرَيّةَ . فَقَالَ عُرْوَةُ : أُمّا أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ ، فَلَمْ يَفْعَلَا ، فَقَالَ ابْنُ عَبّاسٍ : وَاَللّهِ مَا أَرَاكُمْ مُنْتَهِينَ حَتّى يُعَذّبَكُمْ اللّهُ أُحَدّثُكُمْ عَنْ رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ وَتُحَدّثُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ ؟ فَقَالَ عُرْوَةُ : لَهُمَا أَعْلَمُ بِسُنّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ وَأَتْبَعُ لَهَا مِنْك

وَأَخْرَجَ أَبُو مُسْلِمٍ الْكَجّيّ ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ حَرْبٍ ، عَنْ حَمّادِ بْنِ زَيْدٍ ، عَنْ أَيّوبَ السّخْتِيَانِيّ ، عَنْ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ ، عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزّبَيْرِ ، قَالَ لِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ تَأْمُرُ النّاسَ بِالْعُمْرَةِ فِي هَؤُلَاءِ الْعَشْرِ وَلَيْسَ فِيهَا عُمْرَةٌ ؟ قَالَ أَوَلَا تَسْأَلُ أُمّك عَنْ ذَلِكَ ؟ قَالَ عُرْوَةُ فَإِنّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ لَمْ يَفْعَلَا ذَلِكَ قَالَ الرّجُلُ مِنْ هَاهُنَا هَلَكْتُمْ مَا أَرَى اللّهَ عَزّ وَجَلّ إلّا سَيُعَذّبُكُمْ إنّي أُحَدّثُكُمْ عَنْ رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ وَتُخْبِرُونِي بِأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ . قَالَ عُرْوَةُ إنّهُمَا وَاَللّهِ كَانَا أَعْلَمَ بِسُنّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ مِنْكَ فَسَكَتَ الرّجُلُ  

أَجَابَ أَبُو مُحَمّدٍ بْنُ حَزْمٍ عُرْوَةَ عَنْ قَوْلِهِ هَذَا ، بِجَوَابٍ نَذْكُرُهُ وَنَذْكُرُ جَوَابًا أَحْسَنَ مِنْهُ لِشَيْخِنَا .

قَالَ أَبُو مُحَمّدٍ وَنَحْنُ نَقُولُ لِعُرْوَةَ ابْنُ عَبّاسٍ أَعْلَمُ بِسُنّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ وَبِأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ مِنْك ، وَخَيْرٌ مِنْك ، وَأَوْلَى بِهِمْ ثَلَاثَتُهُمْ مِنْك ، لَا يَشُكّ فِي ذَلِكَ مُسْلِمٌ . وَعَائِشَةُ أُمّ الْمُؤْمِنِينَ ، أَعْلَمُ وَأَصْدَقُ مِنْك "

زاد المعاد في هدي خير العباد ، ج2 ص 206 - 207  ،اسم المؤلف:  محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله الوفاة: 751 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - مكتبة المنار الإسلامية - بيروت - الكويت - 1407 - 1986 ، الطبعة : الرابعة عشر ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط - عبد القادر الأرناؤوط  )

بسم الله الرحمن

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

جناب ابوبکر قشمی عزیز فرمودند : ولی طلاق او ( اسماء بنت ابی بکر ) در هیچ كتابی ثابت نیست.  !

 

* ابونعیم اصفهانی در " معرفه الصحابه " چنین می گوید :

أَسْمَاءُ بِنْتُ أَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ أُمُّ عَبْدِ اللهِ بْنِ الزُّبَيْرِ، كَانَتْ تُعْرَفُ بِذَاتِ النِّطَاقَيْنِ، كَانَتْ تَحْتَ الزُّبَيْرِ بْنِ الْعَوَّامِ فَوَلَدَتْ لَهُ عَبْدَ اللهِ، وَعُرْوَةَ، وَالْمُنْذِرَ، ثُمَّ طَلَّقَهَا، فَكَانَتْ عِنْدَ ابْنِهَا عَبْدِ اللهِ، كَانَتْ أُخْتَ عَائِشَةَ لِأَبِيهَا، وَكَانَتْ أَسَنَّ مِنْ عَائِشَةَ، وُلِدَتْ قَبْلَ التَّأْرِيخِ بِسَبْعٍ وَعِشْرِينَ سَنَةً، وَقَبْلَ مَبْعَثِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِعَشْرِ سِنِينَ، وَوُلِدَتْ وَلِأَبِيهَا الصِّدِّيقِ يَوْمَ وُلِدَتْ أَحَدٌ وَعِشْرُونَ سَنَةً، تُوُفِّيَتْ أَسْمَاءُ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ بِمَكَّةَ بَعْدَ قَتْلِ ابْنِهَا عَبْدِ اللهِ بْنِ الزُّبَيْرِ بِأَيَّامٍ، وَلَهَا مِائَةُ سَنَةٍ وَقَدْ ذَهَبَ بَصَرُهَا، أُمُّ أَسْمَاءَ وَأُمُّ عَبْدِ اللهِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ: قُتَيْلَةُ بِنْتُ عَبْدِ الْعُزَّى بْنِ عَبْدِ أَسْعَدَ بْنِ نَصْرِ بْنِ مَالِكِ بْنِ حَسَلٍ رَوَى عَنْ أَسْمَاءَ عَبْدُ اللهِ بْنُ عَبَّاسٍ، وَابْنُهَا عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ، وَعَبَّادُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ الزُّبَيْرِ، وَأَبُو بَكْرِ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ الزُّبَيْرِ، وَعَامِرُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ الزُّبَيْرِ، وَوَهْبُ بْنُ كَيْسَانَ، وَالْمُطَّلِبُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ حَنْطَبٍ، وَعَبْدُ اللهِ بْنُ أَبِي مُلَيْكَةَ، وَمُحَمَّدُ بْنُ الْمُنْكَدِرِ، وَطَلْحَةُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ، وَفَاطِمَةُ بِنْتُ الْمُنْذِرِ بْنِ الزُّبَيْرِ، وَصَفِيَّةُ بِنْتُ شَيْبَةَ الْحَجَبِيُّ , فِي آخَرِينَ    "

معرفة الصحابه ، ج 6 ص 3253 ، اسم المؤلف:  أبو نعيم أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهاني ، الوفاة: 430 ه. ق ، دار النشر :  -دار الوطن للنشر - الرياض - الطبعة : الأولى 1419 هـ - 1998 م ، تحقيق : عادل بن يوسف العزازي )

 

* ذهبی در " سیر اعلام النبلاء " در ترجمه اسماء بنت ابی بکر ، چنین می گوید :

"ضَرَبَ الزُّبَيْرُ أَسْمَاءَ، فَصَاحَتْ بِعَبْدِ اللهِ ابْنِهَا، فَأَقْبَلَ، فَلَمَّا رَآهُ، قَالَ: أُمُّكَ طَالِقٌ إِنْ دَخَلْتَ. فَقَالَ: أَتَجْعَلُ أَمِّي عُرْضَةً لِيَمِيْنِكَ! فَاقْتَحَمَ، وَخَلَّصَهَا.
قَالَ: فَبَانَتْ مِنْهُ  .
حَمَّادُ بنُ سَلَمَةَ: عَنْ هِشَامِ بنِ عُرْوَةَ: أَنَّ الزُّبَيْرَ طَلَّقَ أَسْمَاءَ؛ فَأَخَذَ عُرْوَةَ، وَهُوَ يَوْمَئِذٍ صَغِيْرٌ   "

( سير أعلام النبلاء ، ج 2 ص 292  ،اسم المؤلف:  محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي  )

 

* زرکلی وهابی در " الاعلام " در ترجمه اسماء بنت ابی بکر ، چنین می گوید :

" تزوجها الزبير بن العوام فولدت له عدة أبناء بينهم عبد الله. ثم طلقها الزبير فعاشت بمكة مع ابنها عبد الله، إلى أن قتل. فعميت بعد مقتله وتوفيت بمكة. وهي وإبنها وأبوها وجدها صحابيون.   "

الاعلام، ج 1  ص 305  ،اسم المؤلف: خير الدين بن محمود بن محمد بن علي بن فارس، الزركلي الدمشقي ، الوفاة: 1396 ه. ق ، دار النشر :

دار العلم للملايين - بیروت - لبنان ، الطبعة : الخامسة عشر - أيار / مايو 2002 م )

تصویر پروفایل ابوبکر_قشمی

اولین قول.. زرقانی قول روافض

اولین قول.. زرقانی قول روافض را در این مورد نقد میکند نه اینکه نظر او چنین باشد.

و چنانکه در چند خط پایینتر نقل میکند کسانی که معتقد به حلال بودن متعه النساء بودند از رأي خود برگشتند.

در مورد قول دوم هم همین است ... و آنها هم از قول خود برگشتند و این ثابت نمیکند که اسماء به ازدواج موقّت زبیر در آمده بلکه ثابت است که ازدواج آنان دائم بوده و به ثبوت نرسیده که آنها در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه وسلّم از هم جدا شده باشند!

قول سوم و چهارم .. مسند طیالسی

این قول چه را ثابت میکند؟؟؟  اسماء میگوید: در زمان رسول به آن عمل میکردیم. آیا ثابت میکند که اسماء به ازدواج موقّت زبیر در آمده؟؟؟ اگر اینطور است این قول را چه میگویید:

أَبِي نَضْرَة عَنْ جَابِر أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ الْمُتْعَة فَقَالَ " فَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ "

همراه رسول خدا به آن عمل میکردیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!

آیا این به این معنی است که رسول خدا هم ازدواج موقّت میکرده؟؟؟

خیر بلکه این به آن معناست که در عهد رسول چنین چیزی حلال بوده و به آن عمل میشده.

ضمناً : بالفرض اگر ثابت شود که نعوذ بالله هم پیامبر خدا و هم اسماء به آن عمل میکردند ... این بلا اشکال است زیرا میدانیم که متعه النساء زمانی حلال بوده همانطور که مشروبات الکلی چنین بوده و خدا در مورد مشروبات میگوید: لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُواْ (مائده:93) = بر كساني كه ايمان آورده اند و كارهاي شايسته انجام داده اند ، گناهي به سبب آنچه ( از مسكرات پيش از تحريم و آگاهي از آن ) نوشيده اند متوجه آنان نيست.

اما قول پنجم از زاد المعاد

این قول در فصل: فى هَدْيه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فى حَجِّه وعُمَره ... آمده یعنی قولی که نقل شده در مورد متعة الحج است نه متعة النساء!!!!

چنانکه در همان صفحه همانطور که خودتان هم نقل کردید میگوید:

عَنْ أَيّوبَ السّخْتِيَانِيّ ، عَنْ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ ، عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزّبَيْرِ ، قَالَ لِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ تَأْمُرُ النّاسَ بِالْعُمْرَةِ فِي هَؤُلَاءِ الْعَشْرِ وَلَيْسَ فِيهَا عُمْرَةٌ ؟

 

امّا طلاق سیده اسماء

ابتدا جملۀ بنده را ببینیم:« متعه بعد از هجرت و قبل از جنگ خیبر رایج شده بود و در آن زمانی كه اسماء حامله بودند صحبتی از نكاح موقت هرگز نبوده است پس چگونه امكان دارد كه عبدالله بن زبیر فرزند نكاح موقت باشد و اگر در آن زمان نكاح موقت می بود باید بنا به حدیث آن حضرت كه فرمودند: زنانی كه به وسیله نكاح موقت ازدواج كرده اید طلاق دهید. او را نیز طلاق می داد ولی طلاق او در هیچ كتابی ثابت نیست.  »

بنده گفتم که اگر زبیر اسماء رو متعه کرده بود باید بلافاصله بعد از جنگ خیبر او را طلاق میداد.

ولی اقوالی که جناب همشهری نقل کردند مربوط به کی است؟؟؟؟؟؟؟

دقت کنید:

عَنْ هِشَامِ بنِ عُرْوَةَ: أَنَّ الزُّبَيْرَ طَلَّقَ أَسْمَاءَ؛ فَأَخَذَ عُرْوَةَ، وَهُوَ يَوْمَئِذٍ صَغِيْرٌ  

یعنی: زبیر اسماء را طلاق داد و عروه را که در آن هنگام کودک بود از او گرفت.

حال "عروة" کی به دنیا آمده بود؟؟؟ ج: اوایل خلافت سیدنا عثمان رضی الله عنه.... یعنی حدود سال 25 هجری طلاق صورت گرفته!!!!!  چند سال بعد از غزوۀ خیبر؟؟ حدود 18 سال!!!

در صورتی که میدانیم متعه النساء در غزوۀ خیبر تحریم شد و کسانی که زنانی را به عقد موقت خود در آورده بودند باید همان موقع آنها را طلاق میدادند نه بعد از 18 ســــــــــــــــــــــــــال!!!!

پس این نقلهای جناب همشهری از سه حالت خارج نیست.

1- جهالت  2- کینه با اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلّم  3- اشتیاق برای ثابت کردن ازدواج موقّت که این اشتیاق چشمشان را کور کرده است!!!

پس هنوز ایراد ما بر ایشان باقی است ... و سبحان الله العظیم

ای آیت حق بی خبران را خبری کن.

تصویر پروفایل ابوبکر_قشمی

ضمناً: در مورد سیستانی هنوز

ضمناً: در مورد سیستانی هنوز هم مشتاق شنیدن نظر شما هستم!

ای آیت حق بی خبران را خبری کن.

به به !

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام

جناب ابوبكر قشمي عزیز :

قطعا اثبات اینکه بسیار از صحابه و تابعین منکر تحریم متعه بودند ، برای شما بسیار سخت خواهد بود زیرا سخن عمر بن خطاب مورد تشکیک قرار می گیرد ...

نمی دانم با صراحت ابن حزم در تحلیل متعه ( بعد از تحریم آن توسط عمر بن خطاب ) بوسیله جمعی از صحابه و تابعین و علی الخصوص اسماء بنت ابی بکر چه کنم ؟؟؟

جالب است که همین سخن وی را ابن حجر نقل کرده و بر آن ایرادی نگرفته است !!!

و جالب است که سخن زرقانی از اینگونه تحلیل می کنید که وی سخن روافض را نقد کرده است و این در حالی است که عبارات تحلیل متعه بعد از نهی عمر ( بأنه ثبت الـجواز ( اقول = ای المتعه ) عن جمع من الصحابة كجابر وابن مسعود وأبـي سعيد ومعاوية و أسماء بنت أبـي بكر وابن عبـاس وعمرو بن الـحويرث وسلـمة، وعن جماعة من التابعين، وأجيب بأن الـخلاف إنـما كان فـي الصدر الأوّل إلـى آخر خلافة عمر،   ) در شرح عبارت " لم يخالف إلا الروافض  "می باشد ....

اصل عبارت وي چنین است :

"  وقال ابن العربي نكاح المتعة من غرائب الشريعة أبيح ثم حرم ثم أبيح ثم حرم فالإباحة الأولى أن الله سكت عنه في صدر الإسلام فجرى الناس في فعله على عادتهم ثم حرم يوم خيبر ثم أبيح يوم الفتح وأوطاس على حديث جابر وغيره ثم حرمت تحريما مؤبدا يوم الفتح على حديث سبرة اه  

والإجماع على حرمتها  

وما في مسلم عن جابر استمتعنا على عهد النبي e وأبي بكر وعمر زاد في رواية حتى نهى عمر محمول على أن الذي استمتع لم يبلغه النهي ولم يخالف في ذلك إلا الروافض قال المازري محتجين بالأحاديث الواردة في ذلك وبقوله تعالى ( فما استمتعتم به منهن ) النساء 24 الآية 
 وقرأ ابن مسعود / فما استمتعتم به منهن إلى أجل / ولا حجة في شيء من ذلك لأن تلك الأحاديث نسخت والآية محمولة على النكاح المؤبد وقراءة ابن مسعود لم تتواتر والقرآن لا يثبت بالآحاد واحتجاجهم بأن اختلاف الروايات في حديث النهي تناقض يوجب القدح في الحديث مدفوع بأنه لا تناقض لأنه يصح أن ينهى عن الشيء في زمان ثم يكرر النهي عنه في زمن آخر تأكيدا وتعقب قوله لم يخالف إلا الروافض بأنه ثبت الجواز عن جمع من الصحابة كجابر وابن مسعود وأبي سعيد ومعاوية وأسماء بنت أبي بكر وابن عباس وعمرو بن الحويرث وسلمة وعن جماعة من التابعين وأجيب بأن الخلاف إنما كان في الصدر الأول إلى آخر خلافة عمر والإجماع إنما هو فيما بعد  " 

این سخن مازری را نووی در " شرح مسلم " ج 9 ص 179 نیز بیان کرده است :

قال المازري ثبت أن نكاح المتعة كان جائزا في أول الاسلام ثم ثبت بالأحاديث الصحيحة المذكورة ه نا أنه نسخ وانعقد الاجماع على تحريمه ولم يخالف فيه الا طائفة المستبدعة وتعلقوا بالأحاديث الواردة في ذلك    )

 

عینی در " عمده القاری " ج 17 ص 246 نیز این عبارت مازری را بیان کرده است :

وقال المازري في ( المعلم ) : تقرر الإجماع على منعه ولم يخالف فيه إلاَّ طائفة من المبتدعة    )

 

عینی در " عمده القاری " ج 18 ص 208 تقریبا همه متن زرقانی ( نقل قول از مازری ) بلکه کاملتر  را بیان می کند :

وقال المازري : ثبت أن نكاح المتعة كان جائزا في أول الإسلام ثم ثبت بالأحاديث الصحيحة أنه نسخ وانعقد الإجماع على تحريمه ولم يخالف فيه إلاَّ طائفة من المبتدعة ، وتعلقوا بالأحاديث المنسوخة فلا دلالة لهم فيها ، وتعلقوا بقوله تعالى : ) فما استمتعتم به منهن فأتوهن أجورهن ( ( النساء : 24 )   )

 

البته دیگر علمای شما هم همین نقل قول مازری را بیان کرده اند که همین اندک کفایت می کند ....

پس متوجه شدید که زرقانی در شرح کلام مازری که گفته است : " ولم يخالف فيه إلاَّ طائفة من المبتدعة   " یا " ولم يخالف فيه الا طائفة المستبدعة   " یا " ولم يخالف في ذلك إلا الروافض   " بیان می کند که تحلیل متعه از سوی گروهی از صحابه ( از جمله اسماء دختر ابی بکر ) و تابعین ثابت شده است .

******************************************************************************

در مورد سخن طیالسی هم دلیل شما اصلا مقبول نیست ...

اینکه اسماء بنت ابی بکر متعه می کرده است ، دلیل محکمی است در رد کلام شما ...

(( متعه شدن اسماء توسط زبیر برای ما مهم نیست ، بلکه مهم این است که وی متعه کرده است ))

راستی ، چه اشکالی دارد که پیامبر نیز متعه کرده باشد ؟؟ شاید پیامبر نیز باید بدعت عمر در تحریم ما حلل الله را رعایت می کرده است ؟؟

گذشته از اینکه سخن اسماء نشان می دهد که متعه نساء در زمان پیامبر حلال بوده است .... و البته عمر بن خطاب بعد از پیامبر ، آن را تحریم کرد .

******************************************************************************

در مورد کلام این قیم :

اول : این خود نشان می دهد که ابن عباس ، کلام عمر را در مورد تحریم متعه ( چه متعه الحج ، چه متعه النساء ) قبول نداشته است و آن را مردود می دانسته است .

 

دوم : جالب است که در اینجا شما به نام باب و اینکه فلان روایت در کدام باب آمده است توجه می کنید ولی در مورد روایتی که از کتب شیعه در مورد ارث نبردن زن یعنی همسر ( نه دختر ) به نام بابی که روایت در آن آمده است ، اصلا نگاه نمی کنید !!!

 

سوم : جالب است که عروه ، آنقدر در فقه بیسواد است که تحریم متعه را به ابی بکر نیز نسبت می دهد در حالی که عمر بن خطاب اولین کسی بود که متعه را حرام کرد .

 

چهارم : هیچ قرینه ای در روایت ذیل وجود ندارد که منظور از متعه ، یعنی متعه حج !

( وَقَالَ عَبْدُ الرّازِقِ حَدّثَنَا مَعْمَرٌ عَنْ أَيّوبَ قَالَ قَالَ عُرْوَةُ لِابْنِ عَبّاسٍ أَلَا تَتّقِي اللّهَ تُرَخّصُ فِي الْمُتْعَةِ ؟ فَقَالَ ابْنُ عَبّاسٍ : سَلْ أُمّك يَا عُرَيّةَ . فَقَالَ عُرْوَةُ : أُمّا أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ ، فَلَمْ يَفْعَلَا ، فَقَالَ ابْنُ عَبّاسٍ : وَاَللّهِ مَا أَرَاكُمْ مُنْتَهِينَ حَتّى يُعَذّبَكُمْ اللّهُ أُحَدّثُكُمْ عَنْ رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ وَتُحَدّثُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ ؟ فَقَالَ عُرْوَةُ : لَهُمَا أَعْلَمُ بِسُنّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ وَأَتْبَعُ لَهَا مِنْك )

 

پنجم : همچنان که ابن کثیر می گوید ، متعه در ابتدای اسلام جایز بوده است ( تفسیر ابن کثیر ج 1 ص 475 ) ... پس آیا موردی دارد که در همان ابتدا ، زبیر بن عوام ، دختر ابی بکر را متعه نماید و از وی فرزندی بوجود آید به نام عبدالله ؟؟!!!

***************************************************************************

در مورد تحریم متعه در جنگ خیبر : این مطلبی است که بسیاری از علمای شما آن را قبول ندارند .... سهیلی صراحت دارد که اهل خبر اصلا چنین چیزی را بیان نکرده اند ...

 

***************************************************************************

در مورد طلاق اسماء بنت ابی بکر :

وقتی متعه در ابتدای اسلام جایز بوده است ، پس مشکلی نیست که عبدالله بن زبیر فرزند متعه باشد ...

 و چون تحریم متعه در خیبر نیز مقبول خود اهل سنت نیست ، پس مشکلی نیست که عروه نیز فرزند متعه باشد ..

همچنان که روایات بیان شده از ابن عباس صراحت دارد که آنان فرزند متعه هستند ....

**************************************************************************

امیدوارم که جناب غریب آشنا هم بیایند و جواب قومی را که " ویکی پدیا " را مرجع خود میدانند ، بدهد ...

تصویر پروفایل ابوبکر_قشمی

کوتاه

همونطور که گفتم کسانی که متعه را حلال میدانستند .. اکثراً از رای خود برگشته اند .. مثلاً در مورد ابن عباس نقل است که وی فرمود:

«إنما كانت المتعة في أول الإسلام، كان الرجل يقدم البلدة ليس له بها معرفة فيتزوج المرأة بقدر ما يرى أنه يقيم فيها فتحفظ له متاعه وتصلح له شأنه حتى إذا نزلت ﴿žإِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ﴾. (المؤمنون: 6). فكل فرج عدا هذين فهو حرام». (تحفة الأحوذي شرح جامع الترمذي ج4ص269).

یعنی:«ازدواج موقت در اول اسلام رائج بود و هرگاه مردی به شهری وارد می‌شد که در آنجا آشنایی نداشت با زنی ازدواج می‌کرد به همان اندازه که در آنجا می‌ماند تا زن وسائلش را برایش حفظ کند و حالش را اصلاح نماید. تا زمانی که این آیه نازل شد. «تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند(المؤمنون: 6). پس آمیزش به جز از این دو طریق حرام است».

 

اما به نظر ابن عباس رخصت آن در زمان اضطرار باقی بود ولی اصحاب بزرگ مانند مولی علی بن ابی‌طالب با او مخالفت کرده و فتوایش را ابطال نمودند علی رضی الله عنه به او گفت: «إنك رجل تائة نهانا رسول الله عن متعة النساء يوم خيبر». (مسلم با شرح نووي ج 9ص189).

«شما مرد پریشان‌حالی هستی، پیامبر در روز خیبر ما را از نکاح متعه منع کرد».

و عبدالله بن عمر رضی الله عنه نیز با او مخالفت کرد. و ترمذی، بیهقی و طبرانی نقل کرده‌اند که ابن عباس از رأی خود بازگشت.

و سلمه نیز به همین طریق از رای خودش برگشت چنانکه از الیاس پسر سلمه نقل است که پدرش گفته است: پیامبر سال اوطاس سه ‌مرتبه به نکاح موقت اجازه داد بعداً از آن نهی فرمود.

مسند جامع مسند سلمه بن ‌الأکوع  ج7ص94-95

در مورد قول جابر و اسماء(پست 2 رو فراموش نکنید) که فرموده اند: ما در دوران رسول متعه میکردیم و .... ابن قیم رح میفرماید: اين در زمان فتح قبل از تحريم بود سپس بعد از آن آنرا حرام نمود به‌دليل آنچه مسلم در صحيح خود از سلمه بن اكوع روايت مي‌كند .

و میگوید: اگر گفته شود با اين روايت كه مسلم آنرا در صحيح خود از حديث جابر و سلمه ‌بن اكوع روايت كرده چكار مي‌كنيد كه گفته‌اند: منادي رسول خدا بر ما داخل شد و گفت: رسول خدا به شما اجازه داده نكاح موقت را انجام دهيد گفته شده، اين زمان فتح قبل از تحريم آن بوده سپس آنرا حرام كرده است به دليل اين حديث كه مسلم در صحيح خود از سلمه بن‌ اكوع روايت كرده مي‌‌گويد: رسول خدا در سال اوطاس سه‌ بار به نكاح موقت رخصت داد سپس از آن نهي نمود و سال اوطاس همان سال فتح است زيرا مجاهدين جنگ اوطاس به فتح مكه متصل بودند.

زاد المعاد ج 3ص462.

خلاصه اگر بدترین حالت را در نظر بگیریم ... این خواهد بود که آنها حکم تحریم را نمیدانستند ولی ما دین خود را از رسول الله صلی الله علیه و سلّم میگیریم و لكن صدق الامام مالک رحمه الله حين قال : ما منا من أحد إلا رد و رد عليه إلا صاحب هذا القبر صلى الله عليه وسلم  .

مذهب اهل سنت واضح و شفاف است .... در نزد ما مهمترین چیز ... قرآن خداست، که قرآن خدا متعه را حرام میداند و بعد از قرآن خدا سنت و کلام رسول خداست صلی الله علیه وسلم که ایشان هم متعه النساء را حرام اعلان کردند.

و همین برای ما کافیست که از ازدواج موقت فراری باشیم.

و در مورد سخن امیرالمؤمنین عمرفاروق علیه الصلاة والسّلام ...

 

ابْنِ عُمَرَ قَالَ لَمَّا وَلِيَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ خَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَذِنَ لَنَا فِي الْمُتْعَةِ ثَلَاثًا ثُمَّ حَرَّمَهَا وَاللَّهِ لَا أَعْلَمُ أَحَدًا يَتَمَتَّعُ وَهُوَ مُحْصَنٌ إِلَّا رَجَمْتُهُ بِالْحِجَارَةِ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَنِي بِأَرْبَعَةٍ يَشْهَدُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَحَلَّهَا بَعْدَ إِذْ حَرَّمَهَا

 

عبدالله بن عمر می‌گوید: وقتی عمر بن خطاب به ولایت رسید برای مردم خطبه خواند و گفت: پیامبر خدا سه بار نکاح متعه را برای ما مباح و سپس آنرا حرام کرد. قسم به خدا اگر ببینم مرد متأهلی نکاح متعه کند او را رجم می‌کنم مگر اینکه چهار شاهد بیاورد و گواهی دهند که پیامبر ص بعد از تحریم آنرا حلال کرده است. (ابن ماجه حدیث 1963 و مسند امام احمد ج 13ص552)

و در دیگر روایات، نیز سیدنا عمر فرمودند: نهی میکنم نه تحریم  .. ایشون فرمودند:"انهی"  

در مورد ... سیستانی سؤال بنده از شما بود . (به اشتباه نوشتم غریبه آشنا و تصحیح هم کردم!)

شدیداً مشتاقم نظر خودتون رو در مورد سیستانی و اون مطلب نقل شده در ویکی پدیا بدونم... سوال من این است که آیا این موضوع صحت دارد یا خیر و اگر صحت داشته باشد چه میشود ... خلاصه یه توضیحی در این مورد بدید.

التماس دعای خیر!!!

 

ای آیت حق بی خبران را خبری کن.

تصویر پروفایل ابوبکر_قشمی

یه چیز خیلی خیلی جالب و باز

یه چیز خیلی خیلی جالب و باز هم یه صوتی دیگه!!!

 

بنده در دو تا از پستهام نوشتم: «حضرت اسماء بنت ابی بكر در قباء عبدالله بن زبیر را وضع حمل نمودند و متعه بعد از هجرت و قبل از جنگ خیبر رایج شده بود و در آن زمانی كه اسماء حامله بودند صحبتی از نكاح موقت هرگز نبوده است پس چگونه امكان دارد كه عبدالله بن زبیر فرزند نكاح موقت باشد و اگر در آن زمان نكاح موقت می بود باید بنا به حدیث آن حضرت كه فرمودند: زنانی كه به وسیله نكاح موقت ازدواج كرده اید طلاق دهید. او را نیز طلاق می داد ولی طلاق او در هیچ كتابی ثابت نیست. »

بعد جناب همشهری( به گونه ای) در جواب بنده نوشتند: کی گفته طلاق ثابت نشده؟؟ طلاق ثابت شده!!! و اقوالی رو نقل کردند.

خب مرد حسابی ... مگه شما این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلّم رو قبول داری که فرمودند:« زنانی رو که به ازدواج موقت در آوردید طلاق دهید»

مگه قبول دارید که میخواید ثابت کنید ، بعد از این قول رسول صلی الله علیه و آله وسلم ،زبیر صلوات الله علیه اسماء علیها السلام رو طلاق داده؟؟؟

عجبااااااااااااا !!!!!!!

اگه قبول دارید که دیگه حرفی نیست و صحبتی باقی نمیمونه!!

و راست میگن که بعضیا کم حافظه هستند!!! سبحان الله العظیم

ای آیت حق بی خبران را خبری کن.

به به !

بسم الله الرحمن الرحيم* سلام

جناب ابوبكر قشمي عزيز :

گويا شما فراموش كرده ايد كه اگر بنده از كلام شما بر عليه خودتان استفاده مي كنم ، دليل بر اين نيست كه بنده همه كلام شما را قبول دارم ، بلكه از باب الزام است كه از مطالب شما دليل مي آورم ...

فكر مي كنم برخي دوستان از باب مغلطه و انحراف برخي مطالب ، حرفهايي مي زنند كه مي خواهند شيعه را كشته و مرده منابع اهل سنت نشان دهند !!!!!

پس در مورد " فراموشكار " خيلي دقت بفرماييد !!!

در مورد عدم رجوع بسياري از صحابه و تابعين :

* كلام ابن حجر و زرقاني ( هماني كه شما متن عربي آن را بلد نبوديد مطالعه نماييد ) و ابن حزم و ديگر علماي اهل سنت در ثبوت تحليل متعه در نزد صحابه ( يعني كساني كه شما بسياري از سنت را از آنان مي گيريد ) و تابعين و غيره براي استناد كفايت مي كند .... البته خيلي براي شما زور دارد ، ولي متاسفم !!!

* رجوع ابن عباس از تحليل متعه امري است منكر كه بسياري از علماي شما به آن اشاره كرده اند از جمله ابن كثير و ابن عبدالبر و غيره ...

شايد اگر فرصتي شد برخي از آنان را بيان كردم

* در مورد كلام شما در مورد آيت الله العظمي سيستاني ، سخن شما و منبع متقن شما (!) آنقدر سخيف است كه سكوت در مقابل آن زيباترين كلام است .... احتمالا ضرب المثل سكوت در مقابل برخي از افراد خاص را شنيده ايد !!!

 مخالفان شيعه براي ما از ويكي پديا سند مي آورند !!!

بد نيست كمي با سايتهايي با فرمت ويكي پديا كار كنيد تا بفهميد كه به راحتي مي توان اطلاعات آن را ويرايش كرد و اطلاعات آن را تصحيح يا به روز كرد !!!

اگر هم قرار باشد كه عكس به ما نشان دهيد ، الحمدلله خداوند فتو شاپ را در اختيارتان قرار داده است ....

* در مورد نهي عمر از متعه نيز نهي وي تحريمي بوده است و اين امري است كه علماي شما در باب اوليات عمر بيان كرده اند ...

همچنان كه سوطي در " تاريخ الخلفاء " در اوليات عمر بن خطاب بيان كرده است ....

(( اميدوارم كه نسخه تحريف شده آن را نداشته باشيد و نسخه اصلي در دستتان باشد .... البته ما بقي علما نيز همين سخن را گفته اند ))

تصویر پروفایل ابوبکر_قشمی

همشهری جان ... چرا ناراحت

همشهری جان ... چرا ناراحت میشید، خونسرد باشید ما با هم دعوا نداریم!
گاف شما کاملاً مشخص است حالا هر کاری که بکنید نمیتونید اون رو درست کنید.
حالا ما کاری نداریم مگه ما فضولیم؟
من به این چند خطی که نوشتید در پست قبلی جواب دادم لازم به تکرار نیست.
حالا شما هم خودتون رو ناراحت نکنید ... اگه خیلی مشتاقید که تقلید کنید از همایون اعلی حضرت، کیهان حشمت، ملک بخش ملک گیر آرایش تاج و سریر و خدیو زمان و زمین، جمال الاسلام والمسلمین، جلال الدنیا و الدین، غیاث الحق و الیقین، قهرمان الماء و الطین، ظل الله الممدود فی الارضین، حافظ حوزه سلیمانی باسط بساط جهانبانی داور جمجاه، سلیمان دستگاه انجم سپاه اسلام پناه، زینت بخش کیان، ملک ملوک جهان، تاج بخش کامران، شاهنشاه ممالک ایران ، الخاقان ابن الخاقان الغازی فتح علی شاه!!!!!!!
اگه میخواید از ایشون تقلید کنید و به موجب حکم صیغه حرمسرا بنا کنید، خود دانید به ما چه، مگه ما فضولیم؟
فقط لطف کن اگه یه روز خواستی حرمسرا بسازی یادت باشه که اگه همسایه بغلیتون هم چنین هوسی کرد ... خواهران و دختران شما باید اون حرمسرا رو پر کنند و بهترین لذت که برای زن وجود داره رو تجربه کنند! و مورد مغفرت الهی قرار بگیرند زیرا خدای شیعه ها گفته «من تمام زنان امت تو كه خود صيغه مي كنند تحت آمرزش و مغفرت خود قرار داده ام(من لا يحضره ج3ص463)»
با عرض معذرت البته ... نه نه! معذرت چیه؟ من دارم شما رو ارشاد میکنم من دارم شما رو به معروف امر میکنم ، چرا دارم معذرت خواهی میکنم؟؟!
ضمناً: شما هم لطف کنید تا میتونید حرمتون رو بزرگ بسازید و تعداد زنان صیغه ای هم بیش باد و کم مباد!! زیرا هر چه بیشتر صیغه کنید بیشتر به مقام رسول خدا نزدیک میشوید!!! (نعوذبالله)
حالا ما که صیغه نمیکنیم در روز قیامت بینی بریده محشور خواهیم شد(منهج الصادقين (فارسي)ج 2ص489.) .... شما نگران ما نباشید ولی خودتون از این عمل قدر قیمت بی نصیب نباشید!
راستی ... یه سؤال خیلی خیلی مهم از شما دارم ... آیا شما تا به حال زنی رو به عقد موقت خودتون در آوردید؟؟ اگه آوردید چند تا و چند بار ... میدونم که این یکی واقعاً فضولیه ولی چقدر خوب میشه اگه بهش جواب بدید!
____________________________________________________
در مورد سیستانی هم که من چیز بدی نگفتم ... چرا ناراحت میشید!!! نهایتش اینه که دروغ گفتند یا دروغ گفتم!!!
چرا این نقل قول را سخیف!!(= زشت و پست) میدونید؟
اصلاً مگه من چیز بدی گفتم؟؟؟ اگه من به دروغ بگم که "آقای همشهری" خیلی آدم خونسرد و منطقی هست... شما ناراحت میشید؟؟
حالا که من دارم از سیستانی و مادرش تعریف میکنم چرا شما جبهه میگیرید؟؟؟
جالب اینجاست که در یکی از سایتهای عربی، شیعیان در مورد این ماجرا شدیداً موضع گرفتند و تا تونستن این ماجرا رو تکذیب کردن و کوبیدن!!
http://www.iraqiforum.net/vb/1414.html
یکی از اونها گفته بود... وهابیهای بیمار فکر میکنند شیعه ها فرزندان متعه هستند!!!
خب حالا بالفرض که این غولهای مریض و بیحال! وهابیت!! چنین چیزی بگن؛ مگه چیه؟؟ مثل اینه که به شیعه ها بگن شما امامزاده هستید ... چرا ناراحت میشید... من موندم واقعاً!
شما هر روایت دروغی که در کتب ماست و نزد ما دور انداختنی است نزد شما عزیز و ماچ کردنی است!
حالا فرض کنید چنین چیزی، حالا بالفرض به دروغ در کتب ما اومده بود .... فرض کنید فردا من یه کتابی بنویسم وهمین موضوع رو در اون بیارم و بگم مادر سیستانی قربتاً الی الله صیغه میشده!!! چرا شما از این دروغ من بدتان می آید؟ چرا کراهت دارید از این دروغ ؟؟؟ مگر من به سیستانی و مادرش فحش داده ام؟ من میگویم ... مادر سیستانی چندین بار صیغه شده؛ یعنی میگویم: او به مقام حضرت پیامبر صلی الله علیه و سلم رسیده (منهج الصادقين ج2ص493.) و آتش او را لمس نمیکند(همان) .. یعنی میگویم خدا او را مورد رحمت قرار داده ...
خلاصه اینکه طبق عقیده شیعه میگویم مادر سیستانی به شیوۀ احسن دین خود را کامل کرده و آتش را بر خود حرام نموده ... حال چرا شما از این دروغ زیبای من بدتان می آید؟؟؟ چرا این همه اکراه و تنفر؟
شما که صیغه را وسیله ای برای کسب رضایت خدا میدانید ... چرا این را برای مادر سیستانی نمی پسندید؟
شما همان اشتباهی رو مرتکب شدید که همان دوست ردیه نویس شما مرتکب شد و من به شما اشاره کردم و تقلبی رساندم که شما هم اشتباه وی را تکرار نکنید ولی ، افسوس که متوجه نشدید!!!
راستی ... اگه من مدعی بشم که پدر بزرگ من یکی از اونهایی بوده که مادر سیستانی رو صیغه کرده شما چه میگویید؟؟؟ فکر کنم اون موقع هر چی از دهنتون در اومد بهم میگید(حداقل تو دلتون!!!)
خب مگه چیه ... حیف که بابا بزرگ من زنده نیست وگرنه ازش میخواستم سند بیاره!! .... اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
اگه همین قولی رو که من در مورد سیستانی و مادرش نقل کردم شما در مورد من و مادرم نقل کنید ... من حق دارم ناراحت بشم ولی شما نه ... چون من صیغه را زنا میدانم ولی شما صیغه را خیر عظیم میدانید!
در پایان این رو بگم که:
من نمیگم اون قول حقیقت داره و ان شا الله که چنین فاجعه ای رخ نداده ولی تعجب من این است که چرا شیعه ها این قول را سخیف میدانند؟ چرا اکراه؟

ای آیت حق بی خبران را خبری کن.

به به !

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

جناب ابوبکر قشمی عزیز :

شاید اگر بنده هم در موضع شما بودم، همین گونه جواب می دادم ...

وقتی نتوانیم صراحت علمای خود را رد کنیم و نتوانیم متون عربی را درست بفهمیم و غیره ، قطعا راه آخر همین است که خود را بزنیم راهی دیگر ...

اوج قدرت استدلالی شما در برابر منابع خودتان را دیدم .. بسیار شیفته شدم !

علی الخصوص استدلال شما به منبعی فوق موثق همچون ویکی پدیا !!!

پس موفق باشید و خوشحال

تصویر پروفایل ابوبکر_قشمی

به به!!!

استاد "همشهری"!! این شاگرد احقر و اصغر شما چند سؤال از شما نمود؛ چرا جواب ندادید؟

من بیسواد،من مهد کودکی! من ...... شما بیا به سؤالات این احقر جواب بده تا از این کنجکاوی نجات پیدا کنم. در مورد دیگر نطقهای شما کافیست که به پستهای قبلی توجه کنید تا بفهمید که ادعای شما چقدر هم وزن با حقیقت است!

ضمناً: شما صیغه را خیر عظیم میدانید ... شما ازدواج موقت را مایۀ نزدیکی به خدا میدانید ... شما متعه النساء را وسیلۀ کامل شدن دین میدانید .. ... چرا از این خیر و مایۀ سعادت این همه اکراه دارید؟؟

و یاد آوری میکنم که بنده در مورد سیستانی و قولی که در مورد وی نقل شد، گفتم: «و من هم نمیگم که این قضیه صحت داره و اون رو وحی منزل فرض نمیکنم بلکه این متن رو نقل کردم تا بدونم که این قضیه صحت داره یا خیر و آقای "همشهری" در این مورد چیزی میدانند یا خیر!»

در یه پست دیگه گفتم : «من نمیگم اون قول حقیقت داره و ان شا الله که چنین فاجعه ای رخ نداده»

موفق باشید!

ای آیت حق بی خبران را خبری کن.