قرآن کریم علماى شیعه را رسوا میکند.
اگر انسان عقل خود را بکارگیرد، و با دقت قرآن را تلاوت کند، از ترتیب قرار گرفتن بعضي از کلمات قرآن ( و غايب بودن كلمات به ظاهر مهم) نیز می تواند به باطل بودن مذهب شيعه پی ببرد. و حالا اين آيه را ببینید: (یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ )
«الأحزاب/59»«ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: خود را با چادر هایشان بپوشانند»
همانطور که میبینید الله جل جلاله، اول زنان پیامبر، بعد دختران پیامبر، بعد زنان مومنین را در خطاب ذکر میکند که این نشان از این دارد که زنان پیامبر اهمیتشان بالاتر بود از دختران پیامبر و اهمیت دختران بالاتر و بیشتر بود از سایر زنان مومن.
حالا اگر صنفی باشند بنام راهبه ها! و شیعه ادعا کند که این 12 راهبه مقامشان از مقام زنان پیامبر و دختران پیامبر و زنان مومنین بالاتر است، ما میتوانیم منکر شویم و بگوییم که چگونه آنها از زنان پیامبر مهم ترند و نامشان در این لیست نیست نه اولش نه آخرش.
معتقدین فرضی به 12 راهبه معصوم میتوانند با یک دلیل ما را خاموش کنند و بگویند این راهبه ها آنقدر مقدسند که همیشه با حجاب بودند و نیازی نبود الله آنها را درلیست مخاطبین قرار دهد!
این یک جواب است، این یک راه برون شد از بن بست است
اما آیه زیر راه را آنچنان بر شیعه بسته ، که هیچ راه فراری ندارد.
پس اول آیه را ببینید:
(وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَـٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِيقًا) ﴿٦٩﴾
«و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، (در روز رستاخيز،) همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده; از پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان; و آنها رفيقهاى خوبى هستند».
نکته اینجاست که در لیست مردم خوشبختی که نعمت الله بر آنها تمام است، نام و نشانی از امامان شیعه نیست! در سر فهرست این لیست، اسم انبیاء آمده در حالیکه باید در سرفهرست نام امامهای شیعه میامد، زیرا شیعه میگوید مقام امامان ما از مقام پیامبران بالاتر است و این در حالیست که الله در قرآن این امام ها را معرفی نکرده نه با اسم نه با اشاره .......
پس این آیه ثابت میکند که امامان شیعه ( با آن مقام عظیم) خیالی هستند و وجود خارجی ندارند.
توجه کنید که نه قبل از پیامبران نامشان آمده نه بعد از نام پیامبران ، نه بعد از نام صدیقین و نه بعد از اسم شهدا و صالحین!!
آیا شیعه نمیخواهد از خواب بیدار شود؟
برای ملای تاویلگر آسان است که یک جوابی سرهم کند. مثلا بگوید امام هم صدیق است هم شهید هم صالح !
گیرم درست ! اما پیامبران نیز از جمله صدیقین و شهیدان و صالحین هستند ، و لکن الله آنها را با برترین صفتشان( صفت پیامبری ) در لیست جا داده است. جداگانه جای داده!
بر این منوال اگر حرف شما درست میبود، الله جل جلاله، امامان را باصفت برترشان( صفت امامت ) ذکر میکرد و چون چنین کلمه ای در آیه نیست، پس ای ملای تاویلگر ، تاویل شما بغدادش خراب است!!!
نکته جالب اینکه:
ما روزانه در نماز بارها و بارها این دعا را بصورت آیه میخوانیم
(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ«6» صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ ........«7»
«ما را به راه راست هدایت کن... راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛»
پس منظور ما از (أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ) این است که یا الله ما را با پیامبران و صدیقین و شهیدان و صالحین محشور کن، ولی هرگز نمیگوییم که ما را با امامان محشور کن ! چرا؟ و شیعه هم همین را نمیگوید!!
تجربه بحث با شیعه ها بمن این بینش را داده که چون بازی شطرنج حرکت بعدی آنها را قبل از مات شدن حدس میزنم .
آنها خواهند گفت: نام خلفای راشدین هم در این آیه نیست ، آیا این یعنی شما نمیخواهید با آنها محشور شوید؟!!
ببینید ای دوستان شیعه ما که نمیگوییم مقام خلیفه بالاتر است از مقام صدیق یا شهید.
اما شما میگویید مقام امام بالاتر و بالاتر است از مقام شهید و صدیق و حتی که میگویید مقام امام از مقام پیامبران و ملایکه نیز بالاتر است
پس ببین فرق را! ای برادر شیعه ببین فرق را!
- 7157 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
به به !
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
در قران کریم می خوانیم : " فالقی السحرة سجدا قالوا امنّا برب هارون و موسی " ( طه 70 )
آیا در اینجا دلیل می شود که بیان کنیم مقام حضرت هارون علیه السلام از مقام حضرت موسی علیه السلام بالاتر است زیرا نام وی زودتر از نام حضرت موسی علیه السلام آمده است ؟؟؟
قافیه و وزن شعری آیات را بنگر
ای برادر چرا حرف حق را قبول نمیکنی
همه جای قران موسی بر هارون مقدم است الا اینجا
که میزان شدن قافیه و وزن کلمات در سوره طه باعث شد تا نام هارون قبل از موسی بیایید
چند نمونه را مینویسم خودت صوره طه را بخوان از آیه 66 مینویسم از اول سوره بر همین منوال است :
أَلْقَى (65) تَسْعَى (66) مُوسَى (67) قُالْأَعْلَى (68) أَتَى (69) فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آَمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى (70) وَأَبْقَى (71) قَالدُّنْيَا (72) وَأَبْقَى (73) وَلَا يَحْيَى (74) الْعُلَا (75) تَزَكَّى (76)
اتفاقا در همین سوره طه آیه 4 یعنی این آیه} تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَا (4)
برای اینکه وزن شعری آیات درست بیایید سموات را بعد از ارض نوشته در حالیکه در قران همه جا اول سموات را ذکر میکند بعد ارض را
و در آیه 6 باز سموات را قبل از ارض ذکر میکند. چرا؟ چون به قافیه لطمه نمیخورد ببین
لهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى (6)
حالا شما بگو چرا نام زنان رسول الله قبل از نام دختران پیامبر ذکر شده آیا بخاطر قافیه بوده یا چی؟
به به !
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
جناب سجودی عزیز :
اول - بیان فرمودید که دلیل آوردن این لفظ تنها رعایت سجع است ( رعایت قافیه در آیات )
بنده عرض می کنم : این حرف شما یکی از 3 یا 4 نظری است که مفسران شیعه و سنی بیان کرده اند .
گذشته از اینکه چون کلام قرآن کلامی الهی است و خداوند از این قاعده که ( چون قافیه تنگ آید ، شاعر به جفنگ آید ) قطعا مبرّی می باشد ، پس در بیان این تقدم هارون بر موسی حکمتی نهان است .
در هر صورت دلیل فعلا مد نظر ما نیست بلکه مهم این است که در آیات الهی ، تقدمی این چنینی انجام شده است .
همین که این امر در آیات الهی انجام شده است خود برای ما سند است .
البته بنده قائل به ارجحیت رتبی جناب هارون علیه السلام بر حضرت موسی علیه السلام نیستم بلکه می گویم : این آیه خود دلیل بر این است که همواره تقدم در ظاهر آیه دلیل بر ارجحیت رتبی نیست .
مثلا در آیه " إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً " ( احزاب 35 )
می بینیم که " مسلمین و مسلمات " بر " مومنین و مومنات " مقدم شده اند .... جال آیا این دلیل است که مسلم بر مومن ارجحیت رتبی دارد ؟؟
قطعا ایمان آوردن از اسلام آوردن بالاتر است زیرا خداوند در آیه ای دیگر می فرماید : " قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم " ( حجرات 14 )
بر اساس آیه بالا ، ایمان آوردن مرحله ای بالاتر از اسلام آوردن است ....
پس آیه 35 احزاب دلیل بر برتری رتبی مسلم بر مومن نیست ( همانند قیاسی که شما از آیه 59 احزاب کردید بر برتری زنان پیامبر بر دختران پیامبر و زنان مومنان ) !!!
****************************
نکته دیگری که در رد کلام شما باید عرض کنم این است که :
در صحیح بخاری چنین آمده است که پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به بی بی مظلومه سلام الله علیها می فرمایند : " وقال النبي صلى الله عليه و سلم ( فاطمة سيدة نساء أهل الجنة ) " .
بر اساس عقیده شما قطعا همه زنان پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در بهشت ساکن خواهند شد . ولی بر اساس همین روایت صحیح ، مقام بی بی مظلومه سلام الله علیها از آنان بالاتر خواهد بود .
پس این امر نشان می دهد که برداشت شما از آیه مذکور صحیح نیست .
1 حکمت نهان در تقدم هارون
1 حکمت نهان در تقدم هارون بر موسی همانا درست در آمدن اعجاز کلامی قران است مگر همین حکمت کم است؟ که دنبال حکمت نهان دیگری میگردید؟!!!
2 - تقدم هارون بر موسی برای مسجع شدن آیات مصداق شاعر به جفنگ آید نیست این چه حرفیست؟ شاعر به جفنگ آمده حرف بی معنی میزند و اینجا معنی کاملا برقرار است این چه حرفی بود؟
3 - چون الله همسران پیامبر را بر دخترانش مقدم دانسته ! پس تمام کوششت این است که ثابت کنی کلمات در قران بی ترتیب و دیمی و بختکی و شانسی است !!
4 - الله در آیه حجاب نام زنان و دختران را مقدم بر مومنات دیگر آورده (در حالیکه خطاب بر مومنات کافی بود زیرا زنان و دختران رسول الله نیز مومنات بودند ) اما الله چون میدانسته قومی خواهند امد که زنان رسول الله را مذمت میکنند و درباره دخترانش غلو میکنند پس در آیه آنهم با آن ترتیب نام زنان و دختران را ذکر کرده تا شیعه یا حق را قبول کند یا نظم کلمات قران را زیر سوال ببرد و آنرا الله بختگی و دیمی بداند! و شیعه برای حفظ عقیده خود قران را قربانی میکند و بنگر که چه بد میکند
5 - اما الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ ....... ردی بر ادعای من نیست. ببین وقتی الله میگوید مومنین دیگر چه نیازی است بگوید قانتین وصادقین و صابرین و متصدقین و.... و داکرین ؟؟؟ مگر نه اینکه مومن باید فرمانبردار و صادق و روزه دار و ذاکر باشد ؟ اما الله همه را جدا ذکر کرده است پس این یک آیه صعودی است بر خلاف آیهیا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ که نزولی است اما ترتیب بر قرار است
منظور آیه این است که مسلمانان و مسلمانانی که مومنند و مسلمانان مومنی که قانتند و مسلمانان مومن و قانتی که صادقند و مسلمان مومن قانت صادقی که خاشعند و همینطور درجه به درجه میرود بالا پس ترتیبی وجود دارد اما شما سیر صعودی را ندیدی
6 - اینکه فاطمه سید نساء بهشت است منافاتی ندارد که اهمیت عایشه در دنیا از او بیشتر نباشد، مثال: مردان عموما از زنان برترند و در دنیا باید زن از شوهر حرف شنویی داشته باشد و شما نمیتوانی به این دلیل که حضرت آسیه در بالاترین نقطه بهشت خانه دارد برتری مرد را در دنیا قبول نکنی و بگویی آیه باید بنویسد الْمُسْلِماتِ وَالْمُسْلِمينَ وَ الْمُؤْمِناتِ و الْمُؤْمِنينَ !!!
درست مثل مقام پدر و پسر ، پسر حتی که به هرجا برسد باز در دنیا پدرش بر او مقدم است و باید احترام پدر را نگه دارد
و فراموش نکن که عایشه در جنت هم در خانه پیامبر است پس خود بخود اون بالا بالاهاست و سید نساء است همانطور که در دنیا بوده و هست
و یا لیت قومی یعلمون
به به !
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
جناب سجودی عزیز :
برای به اثبات رساندن کلام خود حتی مجبور شدید که تفسیر به رای نمایید و آیات قرآن را صعودی - نزولی کنید !!!
بنده قبلا بیان کردم که مفسران برای تقدم لفظ " هارون " بر " موسی " در حدود 3 - 4 رای و احتمال بیان کرده اند و لذا رعایت سجع قرآنی تنها 1 احتمال است و نه همه انها !!!
گذشته از اینکه عرض کردم که دلیل آن فعلا مهم نیست بلکه مهم این است که در آیه مذکور ، تقدم هارون بر موسی انجام شده است .
پس نظر به اینکه در اینجا تقدم نشان از تقدم رتبی نیست در آیه مور استدلال شما هم برداشت شما در مورد تقدم همه زنان پیامبر بر دختران ایشان و زنان مومنین کاملا غلط و اشتباه است .
و اما آیه " إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً " دقیقا رد بر ادعای شما می باشد .
خداوند در اینجا مسلم را بر مومن تقدم داده است ولی می دانید که مومن بر مسلم مقدم است .
پس این آیه نشان می دهد که تقدم ظاهری در آیه دلیل بر تقدم رتبی نیست همانند تقدم ظاهری هارون بر موسی !!!
اگر فرض کنیم که فانتین و صادقین و صابرین و .... نیز از صفات مسلم و مومن باشند ، باز هم این کلام هنوز پا برجاست که تقدم مسلم بر مومن دلیل بر ارجحیت رتبی آنان نیست .
بنده بر روی صفات مسلم و مومن ( البته به زعم شما ) بحث نکردم . بلکه کلام بنده در مورد خود " مسلم " و " مومن" می باشد .
روایت صحیح بخاری نیز کلام شما را مردود می کند .
بر اساس روایت صحیح نبوی ، بی بی مظلومه سلام الله علیها ، سیده زنان اهل بهشت است و قطعا مقام ایشان از عایشه و حفصه بالاتر است ( بر فرض اعتقاد شما که این دو نفر در بهشت باشند ) . این امری است که قابل انکار نیست .
همخانه بودن عایشه با پیامبر در بهشت ( باز هم بر فرض اعتقاد شما ) باز دلیل بر برتری وی بر بی بی مظلومه سلام الله علیها نیست .
زیرا :
1 - قطعا پیامبر کلام کذب نمی گوید . لذا همخانه بودن وی دلیل بر برتری او نیست .
2 - بسیاری از حوری های بهشتی و غلمان بهشتی نیز خادم و همخانه پیامبر خواهند بود ... آیا مقام انان نیز بالا می باشد ؟
بر اساس روایت صحیح نبوی در همین صحیح بخاری ، پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) بی بی مظلومه سلام الله علیها را " سیده زنان مومنین " نیز می نامد .
پس بر اساس این روایت نیز بی بی مظلومه سلام الله علیها از زنان پیامبر نیز بالاتر است
بر اساس روایت صحیح نبوی ، پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) به بی بی مظلومه سلام الله علیها فرمودند: تو سیده زنان دو عالم هستی " !!!
پس بی بی مظلومه سلام الله علیها در دنیا و آخرت ، مقامشان از عایشه و دیگر زنان پیامبر بالاتر است ...
تمامی این سخنان دلایل نقض و اثبات اشتباه بودن داعیه شما می باشد .
قضیه از دو حال خارج نیست
اگر تفسیرم تفسیر به رای است، پس داستان از دو حال خارج نیست، یا قران ترتیبی دارد یا دیمی است! اگر ترتیبی دارد خود شما بگو چرا نام هارون قبل از موسی آمده و چرا اسم عایشه قبل از فاطمه آمده و چرا مسلمات قبل از مومنات آمده ؟
و یا قران بی ترتیب است و رعایت مهم و مهمتر را در کلام خود نمیکند، العیاذ بالله ؛اگر اینطور است؛ پس پسر من که بهتر انشاء مینویسد !
ای برادر! راه بر تو مسدود است! تقلای بی جا نکن ! آری اگر طرف بحث من مرتدی یا زندقی میبود، هنوز امیدی بخروج از بن بست داشت، اما تو در بحث ببری یا ببازی نتیجه یکی است.
آخر چرا متوجه چاهی که بر سر راه خود کنده ای نمیشوی؟
بسم الله الرحمن
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
جناب سجودی عزیز :
: تفسیر به رای شما معلوم است ولی اصلا ربطی به نظم و ترتیب قرآن ندارد .
بنده عرض کردم که برداشت شما در مورد آیه ای که بوسیله آن می خواهید همه زنان پیامبر را از دختران و زنان مومنان بالاتر بدانید کاملا غلط است و اصلا کلیت ندارد ...
بعنوان شاهد نیز آیه تقدم هارون بر موسی و آیه تقدم مسلم بر مومن را بیان کردم ...
شما برای دلیل می آورید که علت تقدم فلان است ( که البته تماما در حد احتمالاتی است مفسرین بیان کرده اند ) بنده هم می گویم دلیل آن برای من مهم نیست زیرا قرآن حجت است و هر چه بیان کرده باشد ( و لو اینکه بنده ان را نفهمم ) صحیح است .
لذا مثالهای بنده از آیات قرآن عملا ردی است بر برداشت اشتباه شما از آیه ....
گذشته از اینکه احادیث خودتان نیز برداشت شما را مردود می سازد ...
– شما نکته اساسی در پست
– شما نکته اساسی در پست قبلی مرا بی پاسخ گذاشتید با بهتر بگویم با نمایش زهد خواستید از جواب دادن فرار کنید و نوشتید دلیل و انگیزه نامرتب و دیمی نویسی قران برایتان مهم نیست زیرا قرآن حجت است و هر چه بیان کرده باشد قبول دارید ولو که نفهمید ، ( و لو اینکه ظاهرا دیمی و غلط باشد باز صحیح است )
یک صفحه کتاب ما را برخ ما نکش یا همه اش را بکش !
بسم الله الرحمن
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
جناب سجودي عزيز :
اول : شما در مقابل آياتي كه ما براي بيان كرديم عملا جوابي نداديد ... ما در ابتدا اصلا سراغ روايت نرفتيم بلكه بر اساس همين قرآن كريم نشان داديم كه برداشت شما از آيه غلط است .
تقديم " مسلم " بر " مومن " يكي از ادله ما در رد كلام شما مي باشد .
تقديم " هارون " بر " موسي " نيز دليل ديگر بر رد كلام شما مي باشد .
رعايت قافيه و ديگر تفاسيري كه مفسران از باب احتمال بيان كرده اند ( زيرا نص صريحي در مورد تفسير علت تقدم هارون بر موسي در دست نيست ) گذشته از شمول بر صخت و سقم ، اصلا براي ما مهم نيست بلكه ما تكرار كرديم كه مهم اين است كه در آيات الهي چنين تقدمي بيان شده است .
پس هر تقدمي در آيات دليل بر تقدم رتبي نيست ...
دوم : اينكه عايشه اين روايت فضيلت بي بي مظلومه سلام الله عليها را بيان كرده است چه ربطي دارد به اينكه مقام او بايد بالاتر باشد ؟؟
" الفضل ما شهد به الاعدا ء " ....
اگر بخواهيم بنابر كلام شما حرف بزنيم ، بايد روايات فضايل خلفاي شما را كساني گفته باشند كه از لحاط مقامي يا هم رتبه آنان باشند و يا بالاتر از آنان !!!
عايشه در شان بي بي مظلومه سلام الله عليها روايتي را نقل كرده است كه بر اساس آن روايت ، مقام عايشه از بي بي مظلومه سلام الله عليها قطعا پايين تر است !!
آيا اين مشكلي دارد ؟؟؟
سوم باز هم باعث شديد كه تكرار كنم : شما از قواعد مناظره اصلا بهره اي نبرده ايد !!
احاديث شما اصلا براي من مهم نيست ... بلكه ما احاديث شما را از باب الزام خودتان بيان مي كنيم ...
شما اگر صد مَن روايت در شان عايشه و امثالها براي من بياوريد اصلا ارزشي ندارد زيرا متون شما براي من حجت نيستند ... ولي متون خودتان براي خودتان قطعا حجت هستند !!!
همچنان كه اگر بنده براي شما از اصول كافي بگويم ، شما آن را قبول نخواهيد كرد ؛ اگر شما كيلو كيلو روايت از بخاري براي من بياوريد اصلا در نزد من مقبول نبوده و ارزش ندارد !!!!
اول: بلکه شما جواب
اول: بلکه شما جواب ندادید !
دوم: وقتی عايشه فضیلت فاطمه را بیان میکند پس دشمن او نیست و شما توجه نکردید به مثال زن و مرد و و حضرت آسیه و به مثال پدر و پسر ........
چهارم :
دوست دارم قبل از پاسخ به نکته چهارم شما آنرا دوباره کاملا بنویسم شما گفتید:
باز هم باعث شديد كه تكرار كنم : شما از قواعد مناظره اصلا بهره اي نبرده ايد !!احاديث شما اصلا براي من مهم نيست ... بلكه ما احاديث شما را از باب الزام خودتان بيان مي كنيم ...شما اگر صد مَن روايت در شان عايشه و امثالها براي من بياوريد اصلا ارزشي ندارد زيرا متون شما براي من حجت نيستند ... ولي متون خودتان براي خودتان قطعا حجت هستند !!!همچنان كه اگر بنده براي شما از اصول كافي بگويم ، شما آن را قبول نخواهيد كرد ؛ اگر شما كيلو كيلو روايت از بخاري براي من بياوريد اصلا در نزد من مقبول نبوده و ارزش ندارد !!!!
و من باز عرض میکنم که متون ما به بصورت ریده بریده برای ما حجت نیستند و برای شما مثال زدم که اگر قیچی شده نقل کنیم میتوانیم شیطان را متقی و خدا ترس و دشمن مشرکین و دوست مومنین معرفی کنیم مثال دادم این آیه را:
وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ (الأنفال/48)
و شیطان گفت: «من از شما (مشرکین) بيزارم! من چيزي ميبينم که شما نميبينيد؛ من از خدا ميترسم،
میتوان این آیه را هم شاهد آورد و نتیجه گرفت زبانم لال شیطان اخلاق پیامبران را داشته است
قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيتُ رَبِّي عَذَابَ يوْمٍ عَظِيمٍ(الأنعام/15)
بگو ای محمد : «من (نيز) اگر نافرماني پروردگارم کنم، از عذاب روز رستاخيز ميترسم!
و میتوانی حتی نتیجه بگیری که مقام شیطان خاکم بدهن از مقام پیامبر بالاتر است زیرا شیطان از خدا میترسیده و رسول الله، از جهنم خدا!!!!
ای همشهری گرامی دیدی چیزی که تو آنرا قواعد مناظره مینامی آخرش چیست؟ و چقدر مضحک است؟
بعد به این سبک مناظره، مسیحی ها هم میتوانند ما را شکست دهند زیرا ما حضرت محمد و حضرت عیسی ، هر دو را قبول داریم ، عیسوی چون تو میگوید صد من حدیث در باب پیامبرت بیاوری قبول نیست اما خودت عیسی را میستایی
و عین همین قضیه شماست چون ما هم علی و هم عمر را قبول داریم ، و شما میگویی صد من حدیث در فضیلت عمر بیاوری قبول نیست اما ملتزم به نوشته خود درباره علی هستی!!!!!!!!!!!!!
البته شما تقصیر چندانی نداری که نمیتوانی قباحت این نوع مناظره و بریدن بریدن را درک کنی، اسلافت از اول تاریخ به همین صورت عمل کرده اند و انا لله و انا الیه راجعون
بسم الله الرحمن
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
جناب سجودی عزیز :
اول: بیان قضایل یک نفر دلیل بر دوستی با وی نیست .
ابن قیم در " زاد المعاد " بیان می کند که وقتی ابوسفیان ( قبل از اسلام آوردن ظاهری خود ) به روم رفته بود و در آنجا از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) تعریف و تمجید کرد ...
آیا این تعریفات وی دلیل بر دوستی وی با پیامبر بوده است ؟؟؟
هر کسی که حداقل آشنایی با تاریخ اسلام داشته باشد خواهد فهمید که ابوسفیان از دشمنان درجه اول اسلام بوده است !!!
پس اگر عایشه مطلبی را بیان می کند دلیل بر دوستی وی با خاندان پیامبر نبوده است . بلکه " الفضل ما شهد به الاعداء " !!!
اگر عایشه با اهل بیت دشمنی نداشت قطعا در جنگ جمل شرکت نمی کردید ....
گذشته از اینکه بر اساس روایت صحیح بخاری ، عایشه و خلیفه چهارم شما جهنمی می باشند و من نمی دانم که شما چگونه مادری دارید که جایگاهش جهنم است !!!!
تنافضات در اعتقادات شما زیاد است .... بگذریم !!!!
دوم: باز هم عرض می کنم که شما با قواعد مناظره آشنا نیستید و این عدم آشنایی را بارها در بحث نشان داده اید ....
احادیث منقبت عایشه برای بنده اصلا ارزش ندارند . ولی احادیث شما در نزد شما با ارزش است و بنده بر اساس همین مطالبی که در نزد خودتان با ارزش است به شما احتجاج می کنم .
بنده روایت را قیچی نکردم بلکه بر اساس روایت صحیح نبوی در مورد بی بی مظلومه سلام الله علیها بیان کردم که مقام ایشان ( بی بی مظلومه سلام الله علیها ) از عایشه و امثالها بالاتر است .. هم در دنیا و هم در اخرت !!!
سوم: هنوز هم برداشت کج و غلط شما از آیات قرانی بدون پاسخ مانده است !!
چهارم : قطعا خواننده منصف خواهد فهمید که مبانی و اصول بحث و سیر کلام در نزد کدامیک از ما ، صحیح می باشد ...
همشهری گرامی سلام اول: مثل
همشهری گرامی سلام
اول: مثل همیشه تحریف متون ..... ابوسفیان مجبور شد راست بگوید ، اما حضرت عایشه مجبور نبود .... مثل همیشه تحریف متون
سوم : !!!
چهارم : !!!
پنجم : قطعا سخن پنجم شما درست است و کاملا موافقم
به به !
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
جناب سجودی عزیز :
شاید در تاپیکی دیگر ( به شرط عدم پاک شدن ) از همین سانسورهای کتب اهل سنت هم سخنی بیان کنم .
متن کلام ابن قیم نیز چنین است ( تا معلوم شود که تحریف متون آیا وجود دارد یا از اوهام جناب سجودی عزیز است ) :
" فصل في نسبه
وهو خير أهل الأرض نسبا على الإطلاق فلنسبه من الشرف أعلى ذروة وأعداؤه كانوا يشهدون له بذلك ولهذا شهد له به عدوه إذ ذاك أبو سفيان بين يدي ملك الروم فأشرف القوم قومه وأشرف القبائل قبيله وأشرف الأفخاذ فخذه "
(زاد المعاد في هدي خير العباد ،ج 1 ص 71 ،اسم المؤلف: محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله الوفاة: 751 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - مكتبة المنار الإسلامية - بيروت - الكويت - 1407 - 1986 ، الطبعة : الرابعة عشر ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط - عبد القادر الأرناؤوط )
در ضمن ما اصلا صحبتی از اجبار در بیان فضایل نکردیم ... بلکه جناب سجودی عزیز ( بر اساس شیوه متداول خود در کلام و نوشتار ) قصد دارند که مطالبی را بیان نمایند تا دیدگاه خواننده از مسیر اصلی منحرف شود .....
موفق باشید
خيلي بي معني نوشتيد!!
فقط خواستید چیزی بنویسید ، ابوسفیان نرفت پیش قیصر روم که برایش از فضایل حضرت محمد چیزی بگوید ، او را بزور بردند بزور یعنی چه ؟ یعنی به اجبار بعد رفیق هایش را پشت سرش نشاندند که اگر دروغ گفت اشاره کنید ابوسفیان دلش برای حضرت محمد نسوخته بود که راست بگوید از ترس رفقاش یا از شرم راست گفت، و نه این عادت مشرکین بود که راست بگویند! آیا نگفتند پیامبر ساحر است؟ آیا نگفتند که یک عجمی به او یاد میدهد؟ آیا نگفتند که دیوانه است؟ و شما مشرکین را با حضرت عایشه مقایسه میکنید آیا سخنانی از این قبیل عایشه درباره فاطمه گفته ؟ شما را چه شده که از روز حساب نمیترسید؟
دمت گرم
دمت گرم اقای سجودی واقعا جواب قانع کننده ای بود متاسفانه اینها تعصب کورشون کرده وبا سفسطه میخوان بازی رو به نفع خودشون تموم کنند غافل ازینکه پشت شما الله وقران وجود داره.ممنون از شما