بررسی کلی این قول: هر که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است! (1)
به اعتقاد شیعه هر که منکر امامت یکی از ائمۀ شیعه شود کافر است همانطور که منکر نبوت کافر است! شیعه برای این عقیدۀ خود این قول را شاهد می آورد:«هر که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است !»
و بعضی از علمای آنها بر اساس همین قول منکر امامت را تکفیر کرده اند که از جملۀ آنها: سید مرتضی (ملقب به علم الهدی) و شیخ طوسی (شیخ الطائفه) و قاضی نور الله شوشتری هستند. حال ببینیم ایراد کلی شیعه بر ما به چه شکل است.
سخن شیعه: شیعه و سنی این روایت را از رسول خدا نقل کرده اند که:كسي كه بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
1.مَنْ مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية .)صحيح مسلم، ج3، ص1478و (..
2.مَنْ مات بغير إمام مات ميتة جاهلية. (مسند احمد، ج4، ص96 و مجمع الزوائد، الهيثمي، ج5، ص218 و مسند الطيالسي، ص295 و ...)
3.مَنْ مات وليستْ عليه طاعة مات ميتة جاهلية . (مجمع الزوائد، الهيثمي، ج5، ص224 و كتاب السنة، ج2، ص489 . )
4.مَنْ مات وليس عليه إمام جماعة فإن موتته موتة جاهلية . (المستدرك على الصحيحين، ج1، ص150)
حاكم نيشابوري بعد از نقل حديث ميگويد:هذا حديث صحيح على شرط الشيخين. و ذهبي نيز آن را تأييد كرده است، ج1، ص204 .
5.من مات ليس عليه إمام فميتته جاهلية . (المعجم الكبير، الطبراني، ج 10، ص298 و ..)
6. من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية (ينابيع المودة قندوزی: 117.)
سوال ما از اهل سنت این است که در حال حاضر امام آنها کیست؟ امامی که با نشناختن آن فرقی با اهل جاهلیت نخواهد داشت.
جواب ما:
چنانکه ملاحظه کردید شیعه یک حدیث را با چند طریق و با الفاظ مختلف از کتب ما نقل کرده است و با بررسی سند آن روایات و در خوشبینانه ترین موضع، از 6 حدیث فوق سه حدیث مقبول و سه حدیث مردود هستند. حدیث سومی مقبول نیست ... و قال الهيثمى: فيه عاصم بن عبيد الله وهو ضعيف (مجمع الزوائد، الهيثمي، ج5، ص224 )
پنجمین حدیث نیز مقبول نیست زیرا یکی از راویان آن”خليد بن دعلج“ضعیف است.(رجوع کنید به: كشف الأستار،هیثمی، ج2 ص252)
و آخرین حدیث از کتاب ینابیع المودة است که این کتاب نزد ما پشیزی نمی ارزد و نظر علمای ما در مورد خود حدیث بدین شکل است:
آلبانی می نویسد: لا أصل له بهذا اللفظ (سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة ج1 ص 525 ح 350 و ج5 ص87 ح2069 ) و شیخ الاسلام ابن تیمیه نیز همین رأی را دارد ( منهاج السنة ج1 ص26-27 ) و امام ذهبی نیز همینطور !
اما اصل جواب:
1. ابتدا بد نیست سؤالی را که شیعیان از ما میپرسند ما از خود شیعیان بپرسیم و به آنها بگوییم:« امام شما کیست و در حال حاضر کجاست؟!» شکی در این نیست که آنها امام زمان موهوم مجهول المکان خود را عَلَم میکنند و آن را به ما نشان میدهند، شخصی که نزدیک به 1200 سال است از او خبری نشده و کسی او را ندیده و معلوم نیست در چه وضعیتی به سر می برد!
بله شیعیان از ما می خواهند که در عالم خواب و رؤیا دست در هوا بیندازیم و با امامی نامرئی که 1200 سال است صامت و بی صدا مانده بیعت کنیم!!
ما این ادعای آنها و حال و روز این امامشان را مورد بررسی قرار میدهیم تا بدانیم که این جواب آنها با احادیث و عقل میخواند یا خیر. بر همه واضح است که چنین امامی را کسی ندیده و هیچ امر و نهی از جانب او به این امت نرسیده است، پس میپرسم “امامی که شناختن او نتواند مرا از جهالت نجات دهد چگونه نشناختن او مرا به جهالت میکشاند؟”
نبودن نور دلیل تاریکی است و بدون شک بودن نور عامل روشنایی است ولی این امام، وجود و عدمش فرقی به حال مردم ندارد!
و به قول شاعر: علم كز تو، تو را نبستاند ... جهل از آن علم به بود صد بار
او هیچ تأثیری در زندگی من ندارد و من مطمئنّم که شما ای خوانندۀ شیعه میمیرید همانطور که پدرانتان مردند و به هیچ وجه این امام را ملاقات نخواهید کرد و هیچ نفعی از جانب او به شما نخواهد رسید.
در حال حاضر حدود 10 مرجع تقلید مرده و زنده وجود دارند که هر کدام با هم در خلاف هستند و امام زمانشان به راحتی میتواند آنان را از این اختلاف نجات دهد ولی چرا چنین نمیکند؟ چرا آنها را از این جهالت نجات نمیدهد؟ یکی فتوا میدهد که صیغه کردن دختر شیر خواره جایز است ودیگری آن را به دیوار میکوبد، تکلیف چیست؟ چرا این امام همام از سرا پردۀ غیبت رخ نمی نماید که این مشکل را با چند جمله حل نماید؟ چرا نمی آید تا اینان را از جهالت بدر آورد؟
2. بد نیست همین سؤال شیعیان دوازده امامی را از شیعیان زیدی هم بپرسیم.
از زیدیه بپرسیم که امام وقت زید بن علی بن حسین که بود؟ اصلاً این سؤال را از خود زید میپرسیم تا خود او چنین جواب دهد:
«قال حدثني مؤمن الطاق واسمه محمد بن علي بن النعمان أبوجعفر الأحول قال: كنت عند أبي عبدالله - عليه السلام - فدخل زيد بن علي فقال لي: يا محمد بن علي! أنت الذي تزعم أن في آل محمد إماماً مفترض الطاعة معروفاً بعينه؟ قال: قلتُ: نعم، كان أبوك أحدهم. قال: ويحك فما كان يمنعه من أن يقول لي فوالله لقد كان يؤتي بالطعام الحار فيقعدني على فخذه و يتناول الطعام فيبردها ثم يلقمينها أفتراه كان يشفق علي من حر الطعام ولا يشفق علي من حر النار؟
قال قلت كره أن يقول لك فتكفر فيجب من الله عليك الوعيد و لا يكون له فيك شفاعة، فتركك مرجئ لله فيك المشيئة و له فيك الشفاعة»
يعني: «به مؤمن الطاق(همان شیطان الطاق) گفتند كه: جريان گفتگوي تو با زيد بن علي بن الحسين در حضور حضرت صادق علیه السلام چه بود؟ او گفت، زید بن علی به من گفت: به من خبر رسیده که تو ادعا می کنی که در آل محمد امامی هست که اطاعت از او فرض است، گفتم: بله، و یکی از آنها پدرت علی بن حسین (امام زین العابدین) بود، او گفت: «چگونه او لقمۀ داغ غذا را با دست هایش برایم سرد می کرد و در دهانم می گذاشت، آیا به نظر تو برایم دلسوزی می کرد که لقمۀ داغ دهانم را نسوزاند و به خاطر گرفتار شدن به گرما و داغی جهنم برایم دلسوزی نمی کرد؟»
مومن الطاق می گوید به او گفتم: «پدرت نخواسته تو را از آن خبر کند چون که دوست نداشته به آن کفر بورزی؟ و اگر به آن کافر می شدی او نمی توانست برای تو شفاعت کند!!»(ص 187 رجال الكشي حديث شماره 329 چاپ دانشگاه مشهد اسفندماه سال 1348 و نزدیک به این مضمون در اصول کافی ج 1 ص 174 و الطبرسي؛ الاحتجاج، ج 2 ص 141.)
چنانکه ملاحظه کردید این مباحثه در حضور حضرت صادق صورت گرفته و زید بن علی نه تنها امامت پدر خودش را قبول نداشته بلکه امامت حضرت صادق و باقر را نیز قبول نداشته است و بسیار مشهور است که او میفرمود:ما امامی را که پرده نشین باشد نمیشناسیم! و منظور او حضرت باقر و صادق بود.
*محمد ابن عبدالکريم شهرستاني در الملل و النحل شهرستاني ج 1 ص 251 و 252 مینویسد: «زيد به امام باقر (برادرش) گفت:( والدك ليس بإمام؛ فإنه لم يخرج قط، ولا تعرض للخروج) پدر ما امام نبود زيرا هرگز خروج نکرد و شمشير در راه دين نکشيد!»
و همچنین در "الکافی" آمده که زید بن علی به حالت خشم به برادر خودش یعنی امام باقر فرمود: «...فَغَضِبَ زَيْدٌ عِنْدَ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ لَيْسَ الْإِمَامُ مِنَّا مَنْ جَلَسَ فِي بَيْتِهِ وَ أَرْخَى سِتْرَهُ وَ ثَبَّطَ عَنِ الْجِهَادِ وَ لَكِنَّ الْإِمَامَ مِنَّا مَنْ مَنَعَ حَوْزَتَهُ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ دَفَعَ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ ذَبَّ عَنْ حَرِيمِهِ ..»
«معني ولايت اين نيست كه امام در خانه خود بنشيند، پرده ها را بياويزد و از جهاد رويگـردان شود!.. امام كسي است كه بتواند حوزه خود را صيانت كند و در راه خدا به وظيفۀ جهاد عمل كند و از رعيت خود دفاع كند و خانوادۀ خود را از آسيب مصون دارد.» (الكافي كليني، ج1 ص 356؛ كتاب الحجة؛ بَابُ مَا يُفْصَلُ بِهِ بَيْنَ دَعْوَى الْمُحِقِّ وَ الْمُبْطِلِ فِي أَمْرِ الْإِمَامَةِ؛ روایة: 16 )
پس در این شکی نیست که زید امامت حضرت باقر و صادق و زین العابدین را اصلاً قبول نداشت و به زبانی دیگر او امام زمان خودش را نمی شناخت!پس میپرسم:«آیا او از اهل نار است؟ آیا او هم مانند اهل جاهلیت از دنیا رفت؟ آیا زیدیه هم گمراه و جهنمی هستند؟»
علامه! طباطبايي مي نويسد:
«البته ما ميدانيم كه زيد بن علي بن الحسين از بزرگان اهل بيت و از زهاد و فقهاي عترت شمرده مي شود و كتبي كه علماي اماميه در علم رجال پرداخته اند مانند رجال علامه حلي و شوشتري و ممقاني و غيرهم از ذكر مناقب و فضائل او مشحون است، و امام صادق - رضي الله عنه - و امام رضا - رضي الله عنه - هر كدام بنابر مدارك معتبر اماميه، زيد را بسيار ستوده اند، در كتاب عيون اخبار الرضا آمده كه امام علي بن موسي الرضا در باره زيد بن علي فرمود: "فإنه كان من علماء آل محمد غضب لله فجاهد أعدائه حتى قُتل في سبيل الله". يعني "زيد بن علي از دانشمندان آل محمد بود و براي خدا خشم گرفت و با دشمنان او نبرد كرد تا در راه خدا كشته شد"» ( ص 177 تا 178 كتاب "راهي بسوي وحدت اسلامي" _ چاپ تهران) حال چگونه است که زید بن علی که از دانشمندان اهل بیت بوده، امام زمان خود را نمی شناخته و به مرگ جاهلیت مرده است؟؟؟ چرا زید و زیدیه را تکفیر نمی کنید؟ چرا در گفتار خود صادق نیستید؟
آیا این اقوال و عقیدۀ شیعه با حدیث "مات میتة جاهلیه" جمع می شوند؟ اگر نشناختن امام باقر باعث میشد هم دوره های ایشان به مرگ جاهلیت بمیرند .. پس زید بن علی (برادر امام باقر) و یحیی بن زید(برادر زادۀ امام باقر) هم به مرگ جاهلیت مرده اند.
"یحیی بن زید بن علی" وقتی شهید شد جعفر صادق بسیار گریست و اندوهگین شد و در مورد وی فرمود: «رَحِمَ اللّهُ ابْنَ عَمّي وَ أَلْحَقَهُ بِآبَائِهِ وَ أَجْدَادِهِ.» (صحیفه سجادیه ص 10)= «خدا عموزاده ام را رحمت كند و به پدران و نياكانش پيوسته سازد.» و تنها این دو نفر نبودند که چنین بوده اند بلکه علامه برقعی در یکی از پاورقی ها و توضیحاتی که بر کتاب مختصر منهاج السنة ابن تیمیه نوشته است ... 40 نفر از این سادات را نام میبرد که در اینجا فقط نام 10 نفر از آنها را ذکر میکنم:
1.محمد بن جعفر الصادق (رجوع کنید به: منتهي الآمال ، عباس قمی، ج 2 ص 162)
2. محسن بن جعفر بن علي بن موسي الرضا ( همان ج 2 ص 388)
3. زيد بن عبدالله بن حسن بن زيد بن الحسن اشجع اهل زمان خود (همان ج1 ص 247)
4. يحيي بن عبدالله محض بن حسن بن حسن (ج1 ص 253).
5.سليمان بن عبدالله محض (ج1 ص 255).
6. اسماعيل بن ابراهيم حسن مثني (ج1 ص 257).
7. محمد بن عبدالله نفس زكيه (ج1 ص 273).
8. محمد بن قاسم بن علي بن عمر بن زین العابدین (ج 2 ص 48).
9. ابراهيم بن موسي بن جعفر (ج 2 ص 224).
10. ابراهيم بن عبدالله حسن مثني (ج1 ص 275).
همچنین میتوانید به کتاب "سیر اعلام النبلاء" ذهبی و "الاعلام" زرکلی و همینطور "سمط النجوم العوالي" عصامی و دیگر کتب مراجعه کنید.(و همچنین کتاب "بت شکن" برقعی ص 349 – 352)
پس به برکت این فتوای شیعه که هر کس امام وقت خود (منظور ائمۀ شیعه) را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده، همۀ این سادات که اکثراً علیه ظلم قیام کرده اند، اهل دوزخ خواهند شد که در رأس آنها "زید شهید"فرزند زین العابدین و برادر امام باقر قرار دارد که او منکر امامت بود و در نزد شیعه منکر امامت مانند منکر نبوّت کافر و مخلد فی النّار است.
ضمناً: کل بنی هاشم با سیدنا ابوبکر صدیق رضی الله عنه بیعت کردند و پشت سر او نماز خواندند، آیا اینها هم به مرگ جاهلیت مرده اند؟
3.در کتاب الکافی در روایتی طولانی آمده که از امام صادق در مورد منکرین امامت سوال شد و وی چنین فرمود: مختصر: « امام صادق علیه السّلام از راوی پرسید: آیا آنها آنچه شما برآنيد (امامت) را میشناسند؟
_ (راوی گوید) عـرض كردم: نه
_(امام صادق): آنها در نزد شما چگونه هستند؟
_(راوی): ( مَنْ لَمْ يَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ فَهُوَ كَافِرٌ) = هر كه اين امر امامت را نشناسد كافر است .
_(صادق): سـبحان الله ... آيا نيست كه اينها نماز مى خوانند و روزه ميگيرند و حج ميكنند؟ آيا نيست كه گواهى دهند كه معبودى جز خداى يگانه نيست و محمد صلی الله علیه و آله وسلّم رسول خدا است؟
_ چـرا (اینگونه است)
_ آیا آنچه شما بر آنيد (امامت ) ميشناسند؟
_ نه
_ آنها در نزد شما چگونه هستند؟
_ هر كه اين امر امامت را نشناسد كافر است .
_ سـبـحـان الله: آيـا تـو خـانـۀ كـعـبـه و طـواف كـنـنـدگـان آن اهـل يمن و آويختن آنها را به پردۀ كعبه نديده اى ؟
_ چرا(دیده ام)
_ آيا گواهى ندهند كـه .... آيا آنچه شما بر آيند (از امر امامت) ميشناسند؟
_ نه
_ دربارۀ آنها چه گوئيد؟
_( مَنْ لَمْ يَعْرِفْ فَهُوَ كَافِرٌ)= هر كه نشناسد (امر امامت را) او كافر است .
امام صادق فرمود:(سُبْحَانَ اللَّهِ هَذَا قـَوْلُ الْخـَوَارِجِ) = سبحان الله: اين گفتار خوارج است..»
(الکافی، کلینی، ج2 صص 401-402؛ بَابُ الضَّلَالِ؛ حدیث:1 )
طبق این روایت کسی که امام خود(منظور ائمۀ شیعه) را نشناسد به مرگ جاهلیت نمرده است!!! پس باز هم میگویم: این قول چگونه با حدیث "مات میتة جاهلیه" و عقیدۀ شیعه قابل جمع کردن است؟
از این روایت اینگونه استفاده می شود که هر که منکر امامت را کافر بخواند ... او خارجی است!! و اگر شیعه ای بخواهد ما را به کفر نسبت دهد باید بداند که در آن محل خودش به خوارج می پیوندد.چنانکه جناب قاضی نور الله منکر امامت را چنین توصیف می کند:« ليس بمؤمن و لا مسلم فأن الغلاة والخوارج» (احقاق حق ص197) = منکر امامت نه مومن است و نه مسلمان بلکه غالی و از خوارج است!!» این جناب ما را از خوارج میداند ولی طبق روایتی که نقل شد خودش به خوارج میپیوندد!! البته این را بگویم که ما اهل سنت به این اقوال هیچ نیازی نداریم و ما امام خود را شناخته ایم و امام ما حی و ظاهر و در دسترس است که به آن خواهم پرداخت.
4. ما عیناً، شیعیان را میبینیم که عقیدۀ آنها مطابق با اعراب جاهلیت است، مثلاً نوحه خوانی میکنند که از اعمال جاهلیت است ... قبور را تعظیم و ترمیم و تزئین میکنند که از اعمال جاهلیت است و ...... آیا شناختن این امام همام شیعیان را از این جهالت و اوهام نجات میدهد؟
5. این شناختن باید چگونه باشد؟ آیا صرف شناختن نام او کافیست؟ آیا اینکه معترف شویم به امامت شخصی که 1200 سال پیش غائب شده، از مرگ جاهلیت نجات پیدا می کنیم ولو اینکه حتّی یک بار هم او را نبینیم و از او استفاده نکنیم؟
اگر تنها شناختن یک اسم کافیست پس باید بگویید که اصحاب پیامبر بهترین انسانها هستند چون آنها نه تنها امام زمان خودشان را میشناختند بلکه تا محمد بن حسن عسکری(خیالی) را نیز از حفظ بوده اند و در مورد همۀ آنها از رسول الله صلى الله عليه وسلم شنیده بودند و البته این دروغی بیش نیست ولی شیعه این را قبول دارد و ما نیز از او در این مورد جواب میخواهیم.
من در عجبم، مگر کسی که بگوید بله من امام زمان موهوم شیعه را میشناسم .. فیل هوا کرده که به این وسیله (بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ) (الکافی)= به درجۀ شهدایی میرسد که همراه رسول خدا جان باخته اند؟!!!
معرفت به یک اسم خالی و خیالی چه نفعی به ما می رساند؟؟ این معرفت به بی ارزشی معرفت بت پرستان به بت هایشان می باشد زیرا این امام! نه نفعی برایم دارد و نه ضرری!!
6. «قال أبو عبد الله عليه السلام: من مات وليس عليه إمام حي ظاهر مات ميتة جاهلية» (بحارالانوار مجلسی ج23 ص 93 _ بیروت و مفید در الاختصاص ص269 _ بیروت)
«امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی مرد بدون امامی حاضر و ظاهر به مرگ جاهلیت مرده است.»
«عن أبي الجارود قال: سمعت أبا عبدالله عليه السلام يقول: من مات وليس عليه إمام حي ظاهر مات ميتة جاهلية، قال: قلت: إمام حي جعلت فداك ؟ قال: إمام حي، إمام حي» (بحارالانوار ج23 ص93 و مفید در الاختصاص ص269 و مستدرک وسائل و..)
«امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی مرد بدون داشتن امامی که حاضر و ظاهر باشد به مرگ جاهلیت مرده است. راوی پرسید: فدایت شوم، امام حی؟ فرمود: امام حی امام حی!!»
«عن عمر بن يزيد، عن أبي الحسن الاول (عليه السلام)، قال: سمعته يقول: " من مات بغير إمام، مات ميتة جاهلية، امام حي يعرفه " قلت: لم أسمع اباك يذكر هذا، يعني إماما حيا، فقال: " قد والله قال ذلك رسول الله (صلى الله عليه وآله)، قال: وقال رسول الله (صلى الله عليه وآله): من مات وليس له امام يسمع له ويطيع، مات ميتة جاهلية ».( بحارالانوار ج23 ص92 و الاختصاص شیخ مفید صص 268-269 و...) «یعنی: هر کس بغیر امام حاضر و معروفی بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است... راوی پرسید: از پدرت چنین چیزی نشنیده ام .. یعنی امامی حاضر؟ پس گفت: به خدا چنین گفته رسول خدا و فرموده: هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد که از او بشنود و اطاعت کند به مرگ جاهلیت مرده است!!»
از این سه روایت سه خصوصیت از خصوصیتهای آن امام مشخص می شود.
1.ظاهر باشد ... 2.حاضر باشد.... 3. باید خلق را ارشاد کند و به وقت نیاز، خلق بتوانند به وی رجوع کنند تا بشنوند و اطاعت کنند!
اما این صفات %100 با امام زمانشان در تضاد است ... زیرا: اولین صفت این امام این است که ظاهر باشد ولی همه میدانیم که امام زمان آنها از ترس ذبح مخفی است و فی الحال مجهول المکان است .. دومین صفت این امام این است که حاضر باشد ...که امام زمان آنها غائب است و یکی از القاب وی نیز امام غائب است؛ سومین نشانۀ آن امام این است که از او بشنوند و توصیه ها و ارشادات وی را به کار ببندند که چنین چیزی از امام زمانشان سر نزده و خود او میگوید که هر کس بگوید مرا دیده او کاذب و افترا زننده است!!
پس با استفاده از این سه روایت مشخص میشود که امام مورد نظر امام زمان آنها نیست!
7. برای تأیید و تأکید روایات فوق چند قول دیگر از کتاب الکافی ایشان نقل میشود:
الف: « أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلّا وَ فِيهَا إِمَامٌ كَيْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَيْئاً أَتَمّهُ لَهُمْ»=«امام صادق مىفرمود: همانا زمين در هيچ حالى از امام خالى نگردد براى آنكه اگر مؤمنين چيزى (در اصول يا فروع دين) افزودند آنها را برگرداند و اگر چيزى كم كردند براى آنها تكميل كند.»(الکافی ج1 ص178 باب: أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ؛ روایة:2؛ تحقیق: غفاری)
باز هم میگویم: امام غائب هیچ ارشادی نکرده و فی الحال میبینیم که شیعیان خمس را اضافه کرده اند ... فتوای ازدواج با 1000 زن را صادر کرده اند و اذان را دنباله دار کرده اند و روز به روز بر اذان اضافه میکنند که در حال حاضر در بعضی شهرهای عراق، جدای شهادت به ولایت حضرت علی نام اهل بیت را نیز در آن داخل کرده اند و 5 وعده نماز را به 3 وعده تقلیل داده اند ولی این امام قدر قدرت و ذی قیمت، خم به ابروی مبارک نیاورده؛ تو گویی دین شیعیان همان دینی است که خداوند در موردش میفرماید: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا»
ب: « أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلّا وَ لِلّهِ فِيهَا الْحُجّةُ يُعَرّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو النّاسَ إِلَى سَبِيلِ اللّهِ» = «امام صادق عليه السلام فرمود: زمين از حالى به حالى نگردد جز آنكه براى خدا در آن حجتى باشد كه حلال و حرام را به مردم بفهماند و ايشان را به راه خدا خواند.» (الکافی ج1 ص178 باب: أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ؛ روایة:3)
خب جواب دهید که این امام شما در طی این 1200 سال کدام حلال و حرام را به شما فهمانده است!!! در حال حاضر در بین مراجع شیعه اختلاف شدیدی است در بارۀ قمه زنی ... عده ای آن را تحریم کرده اند وعده ای آن را پر فضیلت میدانند ... چرا آن امام این مشکل را حل نمیکند و حلال و حرام را به مردم نمی فهماند؟؟؟؟؟؟
پ: « عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ ع مَنْ لَمْ يَعْرِفْ شَيْئاً هَلْ عَلَيْهِ شَيْءٌ قَالَ لَا» = «عبدالاعلى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم كسى كه چيزى را نشناسد مسؤليتى دارد؟ فرمود: نه»(الکافی ج1 ص164 باب: حُجَجِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ؛ روایة:2)
ت: « أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ مَا حَجَبَ اللّهُ عَنِ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ» = « امام صادق فرمود: هر چه را خدا از بندگان پوشيده داشته از گردن ايشان ساقط است .» (الکافی ج1 ص164 باب: حُجَجِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ؛ روایة:3)
«ابْنِ أُذَيْنَةَ قَالَ حَدّثَنَا غَيْرُ وَاحِدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنّهُ قَالَ لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتّى يَعْرِفَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمّةَ كُلّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدّ إِلَيْهِ وَ يُسَلّمَ لَهُ ثُمّ قَالَ كَيْفَ يَعْرِفُ الْآخِرَ وَ هُوَ يَجْهَلُ الْأَوّلَ»=«يكى از دو امام باقر و صادق عليه السلام فرمود: بنده خدا مؤمن نباشد تا آنكه رسولش و همه ائمه و امام زمانش را بشناسد و در امورش به امام زمانش رجوع كند و تسليمش باشد، سپس فرمود: چگونه ممكن است كسى امام آخر را (كه امام زمان اوست) بشناسد و امام اول را نشناسد.» (الکافی ج1 ص180 باب: مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْهِ؛ روایة:2)
ابتدا اینکه امام زمان خیالی شیعیان بر بندگان پوشیده است پس معرفت داشتن به چنین امامی بر احدی واجب نیست!!! و من نمیتوانم در امورم به این امام رجوع کنم!!!
دوم: کجاست این امام زمان شیعیان تا به آنها بگوید که: دست به دامان اهل بیت شدید، دست به دامان فلان پیر و شیخ شدید ... دیگر چه کار به درخت بدبخت دارید که او را با میخ سوراخ سوراخ کردید تا حاجتتان را بدهد!!؟؟؟ چرا شیعیان را از این اعمال جاهلانۀ بدتر از اعمال جاهلیت باز نمی دارد؟؟!
يکي مانند آيت الله حاج آقا حسين قمي نماز جمعه را در زمان غيبت، واجب عيني ميدانست، ديگري مانند شيخ عبدالنّبي عراقي، نماز جمعه را در غيبت امام، حرام قطعی ميشمارد!!! چرا این امام ذو الکرام نمی آید تا خاتمه دهد به این اوهام؟
8. بعد از اینکه مهدی مرد چه میشود؟ مردم با چه کسی بیعت کنند؟ بعد از مهدی امام کیست؟؟؟
9.شیعیان دیگری هم هستند که به امامان کمتری عقیده دارند و هر کدام از این فرقه های شیعه، امام زمانی غیر از امام زمان امامیه دارند که اتفاقاً امام اکثر آنها نیز در غیبت به سر می برد و قرار است ظهور کند!! (سبحان الله! چه اندازه امام زمان غائب داریم که قرار است ظهور کنند!)
10. حضرت صادق -عليه السلام- پس از خود فرزند خود اسماعيل را براي امامت تعيين کرد، و حضرت هادي امام دهم فرزند خود سيد محمد را براي امامت تعيين کرد، و اتفاقاً حضرت اسماعيل و حضرت سيد محمد هر دو قبل از وفات پدر از دنيا رفتند و معلوم شد حضرت صادق و حضرت هادي از شخص امام پس از خود اطلاعي نداشتهاند، و نميدانستند امامان پس از خودشان کيست!
11. حضرت علی علیه السلام می فرماید: بزودى دو گروه به سبب من هلاك شوند.
يكى، دوستى كه در دوستى من افراط كند و اين دوستى او را از راه حق دور سازد و ديگر، دشمنى كه در دشمنى من افراط كند و دشمنى با من او را از راه حق دور سازد. بهترين مردم كسانى هستند كه راه ميانه را برگزيدند، پس همراه آنان باشيد، همراه جماعت بزرگتر. زيرا دست خدا با جماعت است و از تفرقه حذر كنيد، زيرا كسانى كه از جماعت كنارى مى گيرند طعمه شيطان اند مانند گوسفندى كه از گله جدا مى افتد و گرگ او را بر مى درد. آگاه باشيد، هر كه مردم را به اين شعار دعوت كند، بكشيدش اگر چه زير اين عمامه باشد. (نهج البلاغه، خطبه 127)
چرا حضرت علی علیه السلام نمی گوید: پیرو امام زمان خود باشید؟ طبق این قول، شیعیان که در حال حاضر اقل هستند باید به سواد اعظم مسلمین یعنی اهل سنت و جماعت که اکثر هستند بپیوندند وگر نه طعمۀ شیطان خواهد بود!
12. از زمان حضرت عیسی تا پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلّم هیچ نبی و امامی (امام با تعریف شیعه) نبوده و خداوند میفرماید:«قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ (المائده: 19) = فرو فرستادة ما پس از دوران نبودن پيغمبران نزد شما آمده و برايتان بيان ميکند.»
حضرت علی نیز می فرماید:«أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ= خداي تعالي هنگامي او را فرستاد که مدتي هيچ پيامبري ارسال نشده بود» (نهج البلاغه، خطبه 133)
پس آیا میتوان گفت کسانی که بعد از حضرت عیسی تا زمان پیامبر ما از دنیا رفته اند به مرگ جاهلیت مرده اند؟ کار به مسیحیانی که دین را تغییر دادند نداریم منظور ما مسیحیان مخلص و متدین به دین بدون تحریف است!! آنها چه گناهی داشتند که هیچ امام معصومی نداشتند تا او را بشناسند و به امامتش معترف شوند!!؟
13. بسیاری از بزرگان شیعه که از راویان معتبر آنها نیز هستند! امامت را قبول نداشته یا امام زمان خود را نمی شناختند، مثلاً:
الف:امام صادق در مورد زراره می گوید:« اگر مريض شد حالش را نپرسيد، اگر مُرد در تشییع جنازه اش شركت نكنيد، كسي با تعجب پرسيد: زراره ؟ فرمودند بله زراره، از يهود و نصاري بدتر است، كسي كه گفته است خداوند يكي از سه تاست ( ثالثُ ثَلاثة عقيده مسيحيان است) خداوند سرنگون كند زراره را، وفرمودند: زراره در امامت من شك كرد!!» (رجال كشي ص138)
ب: (ابو بصیر) روزي از موسی کاظم پرسيد: «اگر مردي بازن شوهر داري ازدواج كند چه حكمي دارد؟» امام فرمودند:« سنگسار ميشود البته اگر كسي چيزي نداند عيبي نيست » ابوبصير استهزاء كنان گفت:« طوري كه معلوم ميشود دوستمان هنوز علمش كامل نشده! » (رجال كشي ص154)
پ: روزي ابن ابويعفور با أبو بصير(ليث ابن البختري) درباره دنيا گفتگو ميكردند ابوبصير گفت:« اگر دوست شما(امام جعفر صادق عليه السلام ) دسترسي پيداكند دنيا را به كس ديگري نخواهد داد!! » (رجال كشي ص145)
پ: نوبختي در فرق الشيعه (ص 52، چاپ سال 1931) روايت مي کند که: عمربن رباح از جعفر؛ در مورد مسأله اي سوالي پرسيد، و او جواب او را داد. سپس نزد او آمد و دوباره اين سوال را از او پرسيد ولي اين بار جوابي بر خلاف جواب قبلي به او داد!! پس به أبو جعفر گفت: اين بر خلاف جوابي است که سال گذشته در جواب اين مسأله به من دادي.
أبو جعفر گفت: جواب ما در سال گذشته به خاطر تقيه اينگونه بود. پس عمربن رباح در مورد صداقت أبو جعفر و امامت او مشکوک شد و با يکي از ياران أبو جعفر به نام محمدبن قيس روبرو شد و به او گفت: من از أبو جعفر در مورد مسأله اي سوال نمودم، و او جوابي به من داد که سال بعد در قبال همين مسأله جواب ديگري به من داد که بر خلاف جواب سال پيش بود و وقتي من به او گفتم چرا چنين کردي؟ گفت که من اين کار را به خاطر تقيه انجام دادم. در حاليکه خداوند شاهد است که من هنگامي که نزد او آمدم و اين سوال را از او پرسيدم، کاملاً آمادۀ پيروي نمودن از فتواي او بودم و اينکه حتماً فتواي او را به کار بندم، اما مي بينم که او به من مي گويد که به خاطر تقيه آن را به تو گفتم و اين حال و وضع من است. پس محمدبن قيس به او گفت: شايد هنگامي که تو از او سوال نموده اي، در مجلسي که تو حضور داشته اي کسي بوده که او تقيه ي آن شخص را نموده است. اما او گفت که: در هيچ کدام از دو باري که نزد او رفتم کسي غير از من نزد او نبود اما هر بار جوابش از روي پنهان كاري بود و او جواب سال قبلش را حفظ نکرده بود تا جوابي مثل آن را به من بدهد، پس او از امامت خارج گشته است. و گفت که: کسي که براي من فتواي باطل بدهد، امام من نيست.) و اشخاصی دیگر نیز هستند مثلاً: حسن بن سماعه و بني فضال و عمر بن سعيد و غيرهم من رواه
ت:در میان روایان ثقۀ اهل تشیع تعداد زیادی از واقفیه وجود دارند که در امامت " موسی کاظم" توقف کرده اند و امامی را بعد از این امام قبول ندارند.
14. نه تنها راویان بلکه خود ائمه نیز به امامت خودشان معترف نبوده اند!!!
الف: «عن سعيد الأعرج أنه قال:كنا عند أبي عبد الله فاستأذن رجلان، فأذن لهما فقال أحدهما: أفيكم إمام مفترض الطاعة ؟ قال جعفر: ما أعرف ذلك فينا !قال: بالكوفة قوم يزعمون أن فيكم إماماً مفترض الطاعة، وهم لا يكذبون أصحاب ورع واجتهاد.. منهم عبد الله بن يعفور وفلان وفلان، فقال أبو عبد الله: ما أمرتهم بذلك، ولا قلت لهم أن يقولوه ! ثم قال: فما ذنبي ! واحمر وجهه وغضب غضباً شديداً، قال: فلما رأيا الغضب في وجهه قاما فخرجا .. » (رجال الكشي: ص427 )
سعيد بن الاعرج مى گويد:«ما نزد ابى عبدالله بوديم كه دو مردى اجازه دخول خواستند به آنها اجازه ورود داده شده .يكى از آنها سوال كرد آيا بين شما امام واجب الاطاعه ای هست» امام صادق مى گويد: «خير من كسى را در بينمان نمى شناسم.» مرد گفت:« در كوفه اقوامى هستند كه مى گويند در بين شما امام واجب الاطاعه وجود دارد وآنها دروغ نمى گويند اهل راى واجتهادند واز آنها عبدالله بن يعفور وفلان وفلان هستند.» امام صادق مى گويد: «ما آنها را به اين چيز امر نكرديم و چنين چيزى به آنها نگفته ايم كه بگويند.سپس مى گويد گناه من چيست؟ واز غضب شديد صورتش سرخ شده بود وقتى ديدند كه غضبناك شده بلند شده ورفتند.»
ب: فضیل بن مرزوق میگوید: از عمر بن علی و حسین بن علی دو عموی امام جعفر صادق پرسیدم آیا در میان شما اهل بیت کسی وجود داردکه اطاعت او واجب باشد و این امر را بدانید؟ و چنانکه کسی این امر را درباره او بداند و بمیرد(در حالی که آن را نپذیرفته باشد)به مرگ جاهلیت بمیرد؟
گفتند: (لا والله ما هذا فينا من قال هذا فينا فهو كذاب)= نه به خدا،چنین فردی در میان ما نیست و هر کس درباره ما چنین سخنی بگوید دروغگوست.
میگوید: به عمر بن علی گفتم: «خداوند تو را رحمت کند. این جایگاه [والایی] است. آنها گمان میکنند که پیامبر صلی الله علیه وسلّم به علی وصیت کرد و علی به حسن و حسن به حسین و حسین به پسرش علی [سجاد] و علی به پسرش محمد بن علی [امام باقر] وصیت کردهاند.»
گفت: «به خدا قسم پدرم از دنیا رفت در حالی که حتی دو حرف هم برایم وصیت نکرد. آنها را چه شده است؟ خداوند آنها را بکشد! اینها از مال و نام ما روزی میخورند. این خنیس است. خنیس حر! این خنیس عجب آدمی است!»
گفت: به او گفتم: «منظورت معلّی بن خنیس است؟» گفت: «آری. معلی بن خنیس. به خدا قسم در بسترم بسیار فکر کردم. از مردمی که خداوند عقلهایشان را پوشیده است، تعجب میکنم تا جایی که معلی بن خنیس آنها را گمراه کرده است.»
(جزء ابن عاصم اصفهانی ص 124 با سند صحیح)
15.در آن واحد چندین امام با هم وجود داشته اند مثلاً حضرت علی و حسن و حسین و زین العابدین با هم بوده اند! کدام امام باید با دیگری بیعت کند؟ و در آن دوران باید به کدام امام معرفت میداشتند تا از مرگ جاهلیت نجات پیدا می کردند؟
ادامه دارد......
- 7829 بازدید
- نسخه چاپی