آیا ائمه واجب الطاعه هستند؟...

شماره مقاله: 
34

سلسله درسهای تابشی از نور

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله والصلاة والسلام علی رسول الله و علی آله وصحبه و سلم

یکی از مشکلات عمده ای که جامعه ما امروزه با آن دست بگریبان است بی سوادی وفهم ناقص از دین است. که این نقطه از سوی برخی سودجویان مورد سوء استفاده قرار گرفته، وباعث شده تصورات منفی ونادرستی در دین رایج گردد. آیت الله العظمی علامه ابو الفضل برقعی (رحمه الله) که یکی از بارزترین شخصیتهای علمی معاصر ایران و جهان اسلام است در تفسیرشان که بنام «تفسیر تابش» مشهور است به برخی از اینموارد اشاره فرموده اند.

مناسب دانستیم که برخی از این موضوعاتی که در حال حاضر با کبکبه ودبدبه ی زیادی در بین عوام الناس مطرح می شود را در «تفسیر تابش» پیگیری کرده در اختیار دانش جویان و طالبان حق قرار دهیم تا با مطالعه آن حقائق را دریافته در دامها و چاله های مشبوهی که دوستان نادان و یا دشمنان دانا در سر راه کنده اند نیفتند.

درس چهاردهم این سلسله از درسهای « تابشی از نور» را با عنوان «آیا ائمه واجب الطاعه هستند؟»ادامه می دهیم:

 

آیا ائمه واجب الطاعه هستند؟...

علامه آیت الله العظمی برقعی ( رحمه الله) در تفسیر آیه/38 سوره احزاب می فرمایند:

مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً)

ترجمه: بر پیامبر باکی نیست در آنچه خدا برای او مقرر کرده، آئین خدا دربارة کسانی که از پیش گذشته‌اند چنین بوده و فرمان خدا باندازة معینی است(38).

نکات: نکتة دیگر آنکه در آیة 36 عصیان خدا و رسول را موجب ضلالت شمرده نه عصیان اولیا و ائمه و دانشمندان دیگر را که عصیان اینان موجب ضلالت نیست. معلوم می‌شود که اولیاء و ائمه واجب الإطاعة نبوده‌اند، و خود آنان نیز خود را واجب الاطاعه ندانسته بلکه خود را از عصیان مصون نمی‌دانند چنانکه حضرت سجاد در صحیفة سجادیه دعای 34 می‌فرماید : «کم نهی لک قد أتیناه و سیئة اکتسبناها». و در دعای دهم فرموده: «اللهم إن الشیطان قد شمت بنا إذ شایعناه علی معصیتک»، و در دعای 52 فرموده: شهواتی حرمتنی یعنی؛ شهواتم مرا بی‌بهره ساخته، و در دعای 41 فرموده : «لا تعلن علی عیون الملأ خبری»، «أخف عنهم ما یکون نشره علی عارا»، و در دعای 25 و 16 فرموده : «أعذنی و ذریتی من الشیطان الرجیم، سلطته منا علی ما لم تسلطنا علیه منه»، «و من أبعد غورا فی الباطل و أشد إقداما علی السوء منی حین أقف بین دعوتک و دعوة الشیطان فأتبع دعوته»، یعنی ...... هنگامی که بین دعوت تو و دعوت شیطان بایستم دعوت شیطان را می‌پذیرم. و حضرت امیر علیه السلام در صحیفة علویه در بعضی از دعاهای خود می‌فرماید «أستغفرک للنعم التی مننت بها علی فتقویت بها علی معاصیک، لکل ذنب أذنبته و لکل معصیه ارتکبتها إلهی أفحمتنی ذنوبی و قطعت مقالتی فلاحجة لی و لا عذر کبر ذنبی، فأنا الهالک إن لم تعن علیها بتخفیف الأثقال خلصنی من النار و إن استوجبتها». و بسیاری از کلمات ائمه علیه السلام که بر آنچه گفتیم دلالت دارد، و چون ذکر آن موجب تطویل است، از نوشتن آن معذوریم. و عجیب است در زمان ما که شب و روز در شناخت و عصمت ائمه بحث می‌کنند و بکلی مردم را از دین و حقائق آن دور کرده‌اند.