بطلان مسح پاها به جای شستن در وضوء

شماره مقاله: 
374
نویسنده: 
منبع: تحفه اثناعشریه نوشته/علامه دهلوی

امامیه شستن دو تا پا را حذف کرده‌اند بدون دلیلی که به شخص اطمینان و یقین ببخشد و با استناد به یک شبهه لغویِ بعید الاحتمال که بر آیه‌ي وضو وارد کرده‌اند. با وجود مخالفت آن شبهه با ظاهر لغت و تعارض آن با نقل متواتر از پیامبر و تناقض آن با عقل و ذوق و اصول سلامتی و بهداشت. وضوء شرطی است که نماز جز با آن صحیح نمی‌باشد و پاها یکی از ارکان چهارگانه‌ای که وضو جز با آن صحیح نیست،

می‌باشد و هر مسلمانی که بر سلامت دینش حریص باشد لازم است به خاطر حفظ دین و حاصل شدن یقین در این امر بزرگ احتیاط کند، اما کسی که بر دینش حریص نیست و به اعتقاد و یقینش گمان دارد، شهوات را دنبال مي‌كند به خاطر رها کردن طاعات که این کار منحرفان و بیماردلان است چنانچه با این آیه همین کار را کرده‌اند:
 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ۚ) (مائده / 6)«اي مؤمنان! هنگامی كه برای نماز بپاخاستيد (و وضو نداشتيد)، صورتها و دستهاي خود را همراه با آرنجها بشوئيد، و سرهاي خود (همه يا قسمتی از آنها) را مسح كنيد، و پاهای خود را همراه با قوزكهای آنها بشوئيد.»

گفته‌اند که «أَرْجُلَكُمْ»بر محل «رُءُوسِكُمْ » عطف است و حرف باء در (بِرُءُوسِكُمْ) زائد است، لذا این کلمه، لفظاً مجرور و محلاً منصوب است. بنابراین «أَرْجُلَكُمْ» عطف بر « رُءُوسِكُمْ » است نه «أَيْدِيَكُمْ» كه در حقیقت تمامی اینها احتمالی بیش نیستند.
1-گفتن اين‌كه‌ «أَرْجُلَكُمْ» عطف بر «رُءُوسِكُمْ »است، احتمالی بيش نيست.
2-و این احتمال به اثبات امری دیگر نیازمند است که (باء) زائده باشد نه اصلی که اين نيز احتمال است.
3-و این احتمال احتیاج به اثبات این دارد که «رُءُوسِكُمْ » لفظاً مجرور و محلاً منصوب باشد که این نیز احتمال است.
4-و این احتمالات سه گانه احتیاج به اثبات امر چهارمی دارند که این است «أَرْجُلَكُمْ»عطف بر «رُءُوسِكُمْ » باشد نه «أَيْدِيَكُمْ» که این نیز باز احتمال است.

 لذا موضوع از اساس مبني بر احتمالاتی است که بر پایه‌ي هم بنا شده‌اند! و تنها همین نیست و بس، بلکه‌ این‌ها احتمالاتی می‌باشند كه از نظر لغوی مرجوح هستند نه ارجح.
مطلب بعدی اين‌كه‌ امری که نماز بدون آن صحیح نیست لازم است بر پایه‌ي یقین باشد نه ظن و شبهه.
حق آن است که لفظ «أَرْجُلَكُمْ»طبق اصل خودش منصوب و علامت نصبش فتحه‌ي ظاهر در آخر است؛ زیرا معطوف به«أَيْدِيَكُمْ»است كه منصوب مي‌باشد، چون منصوب بر منصوب عطف می‌شود و علامت و حرکت آن‌را می‌گیرد هر چند که مجرور یا مرفوعی میان آن‌ها فاصله انداخته باشد و از نشانه‌هایی که دلالت بر این می‌کند «أَرْجُلَكُمْ» مقید به «كَعْبَيْنِ»است پس بر مقید عطف شده است که «أَيْدِيَكُمْ» است نه بر مطلق «رُءُوسِكُمْ»و این در قواعد لغت زیاد آمده است.

چنانچه در این آیه: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَـهًا وَاحِدًا  لَّا إِلَـهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ » (توبه / 31)
«‏ يهوديان و ترسايان علاوه از خدا، علماء ديني و پارسايان خود را هم به خدائي پذيرفته‌اند (چرا كه علماء و پارسايان، حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال مي‌كنند، و خودسرانه قانونگذاري مي‌نمايند، و ديگران هم از ايشان فرمان مي‌برند و سخنان آنان را دين مي‌دانند و كوركورانه به دنبالشان روان مي‌گردند. ترسايان افزون بر آن) مسيح پسر مريم را نيز خدا مي‌شمارند. (در صورتي كه در همه كتابهاي آسماني و از سوي همه پيغمبران الهي) بديشان جز اين دستور داده نشده است كه: تنها خدای يگانه را بپرستند و بس. جز خدا معبودي نيست و او پاك و منزّه از شرك‌ورزي و چيزهائي است كه ايشان آنها را انباز قرار مي‌دهند.»
لفظ مسیح منصوب و معطوف بر (رُهْبَانَهُمْ) است با وجود اين‌كه‌ لفظ جلاله (اللَّـهِ) به صورت مجرور بین آن دو فاصله انداخته است و معنای دقیقش چنان بود که گذشت. نه اين‌كه‌ آن‌ها دانشمندان و ترسایان ‌را به جای خدا و پسر مریم به پروردگاری گرفتند که در این صورت مسیح شریک خداست.


آیه‌ی وضو نیز دقیقاً مثل آن است، لفظ «أَرْجُلَكُمْ»منصوب و معطوف به «أَيْدِيَكُمْ»است هر چند که لفظ مجرور «رُءُوسِكُمْ» میان آن‌ها فاصله انداخته است و معنی‌اش این است که صورت‌ها و دست‌هایتان ‌را تا آرنج و پاهایتان ‌را تا قوزک بشویید و سرهایتان ‌را مسح کنید. اما تاخیر ذکر (أَرْجُلَ) به خاطر فائده‌ي تاخیر آن در ترتیب وضو است، گاهی مجرور بر مجرور عطف می‌شود با وجود یک منصوبِ فاصل، مثلاً در این آیه: (لَّيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكُلُوا مِن بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ) (نور / 61)
«بر (اشخاص صاحب عذر چون) كور و لنگ و بيمار، و بر خود شما (تندرستان) گناهی نيست كه در خانه‌هاي (فرزندان) خودتان، يا خانه‌هاي پدران، مادران، برادران، خواهران، عموها، عمّه‌ها، دائيها، و خاله‌هاي خود، يا خانه‌هائي كه كليدهاي آنها در اختيار شما است (و نگاهباني و مواظبت آنها به شما واگذار شده است) و يا خانه‌هاي دوستانتان غذا بخوريد».
(صَدِيقِكُمْ) اسم مجرور و معطوف بر اسم (خَالَاتِكُمْ) است با وجود قاصله انداختن اسم منصوب (مَّفَاتِحَهُ) كه اگر آن‌را عطف بر (مَّفَاتِحَهُ) می‌کردیم (صدیق) هم مثل (مفاتیح) مملوک می‌شد
و این گفته که باء زائده باشد، ظنی و باطل است، زيرا در لغت به باء الصاق ناميده مي‌شود، بدین معنی (امسحوا الماء برؤوسکم)
.

علاوه بر آنچه بيان داشتم از نظر عقل نيز روا نیست که خداوند به شستن چهره دستور دهد – در حالی که از چرک و خاک و رطوباتی که لای پا هست دور است و نیز در معرض هوا و خورشید و شست و شو است- اما به شستن پاها دستور نداده باشد، سپس با ذوق، قواعد بهداشت و پزشکی چکار کنیم که این موضوع آن‌را اقتضا می‌کند و پاسخ‌گوئی آن‌ها به آسانی ممکن نیست. بدین خاطر برخی را می‌بینیم که از شستن پا شروع می‌کنند و سپس وضو را شروع می‌نمايند. وقتی پاها را مسح می‌کند آن‌ها را پاکیزه می‌یابد، لذا مسح بر آن‌ها را جایز می‌داند و این چیزی نیست جز تلاش برای رهایی از تناقضی است که بین آنچه که شرعاً به وجوب مسح معتقداند و آنچه که عقل و ذوق، غسل را ترجیح می‌دهد. بنابراین قول به مسح پا مخالف ظاهر آیه، عقل، ذوق، قوانین پزشکی، لغت و احادیث متواتر پیامبر صلی الله علیه وسلم درباره‌ي غسل است که برخی از آن‌ها را خود منابع معتبر امامیه روایت کرده است با وجود این، دلایل آشکار و روشن اصرار بر مسح همچنان ادامه دارد، زیرا از شستن آسان‌تر است به پیروی از این قاعده‌ای که مقتضی تنگی در عبادات و وسعت در لذایذ است. بقیه‌ي عبادات را نیز بدین گونه قیاس کن.