دین و مذهب ... تفاهم یا تضاد!

شماره مقاله: 
39
نویسنده: 
اقتباس: تضاد مفاتیح الجنان با آیات قرآن

آیا دین و مذهب دو روی یک سکه‌اند؟ و آیا دین و مذهب یک شخصیت است با دو چهره و در دو کالبد؟ یا اینکه دین آئین آسمانی است که از جانب خدا برای بشر وضع شده و مذهب لباسی است زمینی که برخی برای فریفتن مردم و سوء استفاده از دین دوخته‌اند. و دین و مذهب جز در مفکوره ساختگی مذهب فروشان هیچ رابطه‌ای با هم ندارند.. اینها و صدها پرسش حیرانی که در ذهن هر انسان آزاده و اندیشمندی درباره رابطه دین و مذهب خطور می‌کند را استاد اندیشمند، مجتهد سرشناس معاصر؛ حضرت آیت الله العظمی ابوالفضل برقعی در چند نقطه بصورت بسیار دقیق و خلاصه جواب داده‌اند.
در محضر ایشان سراپا گوش می‌نشینیم تا واقعیت امر را دریابیم..
آیت الله برقعی در کتاب ارزشمندشان
«تضاد مفاتیح الجنان با آیات قرآن» چنین می‌فرمایند:

فرق بین دین و مذهب

خدای تعالی در قرآن فرموده: [إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الإِسْلَامُ] {آل عمران:19 } یعنی، «دین خدایی اسلام است».
و فرموده: [وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآَخِرَةِ مِنَ الخَاسِرِينَ] (آل عمران:85)
یعنی، «هر کس دینی غیر اسلام بجوید هرگز از او قبول نشود و او در آخرت از زیانکاران است».
در قرآن ذکر شده که دین تمام انبیاء اسلام بوده و نام دینی فقط اسلام بوده، نه نام دیگر، و نام مذهبی در کتاب خدا نیامده، و دعوت به مذهب نشده، و امامان علیهم السلام مدعی آوردن مذهب نشدند، و مذهبی بنام جعفری و یا غیرجعفری نیاوردند. و این مذاهب را مردم بنام آنان ساخته‌اند، ولی روح آنان از مذهب‌سازی بیزار است.

دین اسلام یک دین و یک راه و یک مرام است، و از تفرقه و اختلاف بیزار است. در سورة روم تفرقه‌اندازان دینی و مذهبی را مشرک خوانده، و فرموده: [وَلَا تَكُونُوا مِنَ المُشْرِكِينَ ﯸ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ ﰅ]. (الروم: 31-32). «از مشرکین نباشید از آنانکه تفرقة دینی آورده و شیعه شیعه شدند، و هر حزبی به آنچه نزد خویش بوده خوش می‌باشد».
و علی؛در نهج البلاغه از تفرقه مذمت کرده و فرموده: «من دعا إلى هذا الشعار فاقتلوه ولو کان تحت عمامتي هذه». یعنی هر کس دعوت به تفرقه کند او را بکشید و اگر چه زیر عمامة من باشد. یعنی: و اگر چه خود من باشم.
بدانید دین اسلام با مذهب فرق بسیاری دارد که ما در این مختصر به بعضی از آن اشاره می‌کنیم.
1- دین از طرف خدا و دین الهی اسلام است، و انبیاء همه مسلمان بوده و نام مذهبی نداشتند، و خدا فرموده: (هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ ) (الحج: 78). «او شما را مسلمین نام نهاده است».
ولی مذاهب ساختة بشر است، و مخلوط به حق و باطل است. دین الهی خرافات ندارد، ولی مذاهب مخلوط به خرافات است.

2- دین اسلام دعوت به وحدت و اتحاد می‌کند، و قرآن در سورة آل عمران فرموده: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا) (آل عمران: 103). «و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد».
ولی مذاهب موجب تفرقه و جنگ و عناد است، و لذا در سورة انعام خداوند تفرقه و اختلاف را در ردیف ارسال عذاب ذکر کرده و فرموده: (قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَىٰ أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا)(الأنعام: 65).«بگو: آن خدا قادر است بر اینکه بر شما عذابی از بالای شما و یا از زیر پاهایتان بفرستد و لباس تفرقه به شما بپوشاند و شما را بصورت گروه‌های در هم آمیزد».
و نیز فرموده: (وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَأُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ)(آل عمران: 105).
«و مانند كسانى نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف كردند (آن هم) پس از آنكه نشانه‏هاى روشن (پروردگار) به آنان رسيد! و آنها عذاب عظيمى دارند».

3- رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرموده: دین سهل و آسان است، و یک عرب بی‌سواد در یک ساعت آن را یاد می‌گرفت، ولی مذهب سخت و مشکل است، و باید پنجاه سال درس بخوانند تا شاید بفهمند. و خدا قرآن را به زبان ساده عرب و روان و ساده و قابل فهم برای همه کس فرستاده و فرموده است: (هُدًى لِّلنَّاسِ) (البقره: 185). «رهنماى است برای مردم‏». و (بَيَانٌ لِّلنَّاسِ) (آل عمران: 138). «بيانى است براى مردم».
و نفرموده: «هدی للعلماء».

4- در دین کسی حق فتوی و رأی و صدور حکم و قانون ندارد بلکه صدور حکم و قانون مخصوص خدا است.( شَرَعَ لَكُم) (شور
ی:13) و فرموده: ، و فرموده: (إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ) (یوسف: 40). «حق اظهار و صدور حکم نیست مگر برای خدا».و فرموده: (قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ) (النساء: 127-176). «بگو خدا فتوی می‌دهد».
ولی در مذهب هر امام و مجتهد و ملائی حق رأی و فتوی دارد.
5- در دین خدا احکام آن تغییر و تبدیل ندارد و قوانین اسلام تغییر ندارد مانند قوانین فطری و عقلی و حلال محمد صلی الله علیه وسلم حلال إلی یوم القیامه. ولی در مذهب هر سال فتوی و حکم عوض می‌شود و به وفات مجتهد احکام او از اعتبار ساقط می‌گردد. باید گفت: اگر فتوای مجتهد حکم خدا می‌باشد چرا بفوت او رسالة او بی‌اعتبار می‌گردد، و چرا این رساله‌ها صدها اختلاف با هم دارند؟


6- در دین باید همواره دائماً اولوا الأمری صالح و حاضر میان مردم مجری احکام خدا باشد و (وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ)می‌باشد، ولی در مذهب ممکن است صدها سال اولوا الأمر غایب و از دسترس مردم خارج باشد، و در قرآن فرموده: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ)یعنی: «ای مؤمنین! از خدا و رسول او و فرمانداران خودتان اطاعت کنید». و اولوا الأمری واجب الاطاعه است که بر خلاف قرآن و سنت رسول حکم نکند.

7- در دین اسلام بحکم آیة: (لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ )(النساء: 165)، يعني: «ما پیامبران را برای بشارت و انذار فرستادیم تا اینکه برای مردم بر خدا حجتی پس از انبیاء نباشد». پس از انبیاء کس دیگر حجت نیست، و جز انبیاء به کسی وحی نمی‌شود. ولی در مذهب هر امامی حجت، و هر ملائی حجت الاسلام و قول هر قطب و پیشوا حجت است. و علی در خطبة 90 نهج البلاغه فرموده: پس از محمد صلی الله علیه وسلم حجتی نیست. و حضرت صادق علیه السلام در جلد اول کافی کتاب العقل والجهل در حدیث 22 فرموده: «حجة الله على العباد النبي صلی الله علیه وسلم والحجة فیما بین العباد وبین الله عزوجل العقل» و همین دو چیز را حجت دانسته است.

8- در دین اسلام بحکم آیة: (وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا) (الفرقان: 74)، یعنی: «و ما را پيشواي متقيان قرار ده». هر کسی می‌تواند با کسب علم و عمل امام المتقین گردد. ولی در مذهب امام منحصر به چند نفری است که اهل مذهب معین کنند،

10- اسلام خدا را همه کاره و مدیر امور می‌دانند و همi ممکنات را فقیر دانسته و غیر خدا را در عالم هستی مؤثر نمی‌داند، ولی در مذهب هر پیر و هر مرشد و قطب و قبر و امام و امامزاده بلکه گاهی احجار و اشجار نیز در عالم و در سرنوشت مؤثر است. و در دین تمام معجزات بدست خداست، و معجزه فعل انبیاء نیست، چنانکه خدا در مورد سرد شدن آتش برای ابراهیم علیه السلام فرموده: (لْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ)(الأنبياء:69)«گفتيم: اى آتش، بر ابراهيم سرد و سلامت شو».
و در مورد عصای موسی علیه السلام که خدا آن را تبدیل به مار کرد، موسی علیه السلام ترسید و فرار نمود، چنانکه خدا فرموده: (لَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ ۚ يَا مُوسَىٰ أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ)(القصص: 31).
«چون آن را ديد كه مى‏جنبد كه گويى مارى است، به پشت روى گرداند و باز نگشت. [گفتيم:] اى موسى، پيش آى و مترس».‏ و همچنین انبیاء نمی‌توانند بیمار را شفا دهند، و حضرت ابراهیم خدا را شافی برای بیماری خود می‌داند، چنانکه فرموده: (وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ)(الشعراء: 80). «هر گاه بیمار شوم خدا مرا شفا می‌دهد».
بنابراین، معجزه کار خداست. ولی در مذهب هر امام و امامزاده‌ای می‌تواند معجزه کرده مثلاً به کور چشم داده و بیماران را شفاء دهد.

11- اسلام مردم را فقط به خدا توجه داده، و در عبادت، خواندن غیرخدا را شرک دانسته، و خدا فرموده: (قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا)(الجن: 20). «بگو كه من فقط خدا را به دعا مي‌خوانم و احدي را شريك او نمي‌كنم».

و فرموده: (وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا)(الجن: 18). «پس هيچ کس را همراه خدا به دعا نخوانيد».
و همچنین آیات 5 سورة احقاف و آیة 14 سورة فاطر و آیات بسیار دیگر. ولی مذاهب مردم را توجه به انبیاء و اولیاء و باب الحوائج‌ها داده، و خواندن بندگان مقرب را لازم و مؤکد دانسته است.

12- در اسلام شعائر دینی بجعل الهی بوده و منحصر است به آنچه خدا دستور داده. ولی در مذهب شعائر مذهبی من در آوردی، یعنی شعائر الناس بجای شعائر الله بسیار است، از قبیل گنبد طلا ایجاد کردن و بارگاه و علم و کتل و سینه‌زدن و زنجیر کوبیدن و دم گرفتن و شمع روشن کردن و دور قبر چرخیدن و امثال اینها، و حتی اگر کسی به این شعائر مذهبی من در آوری و یا به امام و رسول توهین کند موجب قتل است، و قاتل قصاص ندارد، در صورتی که در دین وقتی به خود حضرت رسول صلی الله علیه وسلم آن همه بدگویی و آزار کردند حضرت او کسی را به قتل نرسانید، بلکه خدا به او فرموده: (خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ)(الأعراف:199). «عفو را پيشه كن و به نيكى فرمان ده‏، و از نادانان روى گردان». و آن حضرت به آیة: (وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا)(الفرقان:63).
«و هرگاه جاهلان، به ايشان خطاب مى‏كنند سلام میگويند (و با بى‏اعتنائى به ايشان مى‏گذرند)».
عمل می‌کرد زیر جزای فحش و ناسزا, قتل نیست، و خدا فرموده: (وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا)(الشورى:40). «جزای هر گناهی مانند آن است». و فرموده: (فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ)(الشورى:40). «پس آنكه عفو كرد و اصلاح نمود پس مزد او بر خداست‏».

13- در دین اسلام لعن و سب و تکفیر و قذف و فحش جایز نیست و حرام است، ولی در مذهب لعن و طعن و تکفیر مستحب و از مواد مذهبی است.
14- فروع دین اسلام عدد معینی بوده و حلال و حرام محدود است، و کسی حق کم و زیاد کردن ندارد. ولی در مذهب زیادتر شده و هزاران مسائل شک و ظن و سهو دارد و بار تکلیف سنگین‌تری ایجاد کرده‌اند.
15- در دین اسلام هر امام و مأمومی باید تابع دین باشند و دین هر دو یک جور است، ولی در مذهب امام و امامت اصل دین است نه تابع آن. و همچنین اسلام باب الحوائج ندارد و برای خدا در و دربان و حاجب و پارتی نیست. و در دین کسی حق گرفتن اجر برای تبلیغ دین ندارد ولی در مذهب گرفتن اجر رائج و از لوازم مذهبی است.
16- در دین الهی تعیین عدد و شماره اصول دین با خداست، ولی در مذهب تعیین اصول دین با مردم مذهبی و گویندگان است. و همچنین تعیین فروع دین نیز با خداست.
17- در دین الهی دین امام و مأموم و تکلیف آن فرقی ندارد، ولی در مذهب فرق دارد. و دین اسلام دین تبعیض نژاد نیست، و مرز و منطقه و لباس و امتیازات قومی ندارد و همة مردم مساویند و امتیاز نزد خدا بتقوی است، ولی مذهب سید و غیرسید و روحانی و غیرروحانی و امام و مأموم هر کدام امتیازاتی دارند در صورتی که چنین امتیازاتی در صدر اسلام نبوده است.

18- در دین الهی تملق و چاپلوسی و مداحی و ثناخوانی برای غیرخدا نیست، ولی در مذهب تملق و چاپلوسی و مداحی و ثناخوانی برای بزرگان مذهب لازم است، حتی پس از حیاتشان نیز باید در مقابل قبرشان مداحی و چاپلوسی‌های زیاد نمود مطابق زیارات مجعولة غالیان.
19- در دین هفده رکعت نماز واجب شبانه‌روز، در پنج وقت خوانده می‌شد و رسول خدا صلی الله علیه و سلم در پنج وقت بجا آورد، ولی در مذهب می‌توان آنها را در سه وقت بجا آورد. و حتی برای این عمل خلاف می‌توان اقامة جماعت نمود و یا امام جماعت شده و پول گرفت. با اینکه نماز جماعت یک وظیفة عمومی است و در قبال آن نمی‌توان پول گرفت چه شخص امام باشد و چه مأموم. در اینجا لازم به تذکر است که تنها در کتب شیعه قریب یک صد حدیث دلالت دارد که اوقات نمازهای واجب شبانه روز، پنج وقت می‌باشد، هر کس تحقیق این موضوع را بخواهد باید رجوع کند به کتاب‌ جامع المنقول فی سنن الرسول، از آن جمله کتاب وسائل الشیعه روایت نموده از ابراهیم کوخی که قال: «قلت لأبي الحسن الرضا: لو أنَّ رجلاً صلى الظهر بعد ما یمضي من زوال الشمس أربعة أقدام، أکان عندک غیر مؤد لها»؟ فقال: «إن کان تعمد ذلک لیخالف السنة والوقت لم یقبل منه، کما لو أن رجلاً أخر العصر إلى قرب أن تغرب الشمس متعمداً من غیر علة لم یقبل منه، إن رسول الله صلی الله علیه و سلم قد وقت للصلاة المفروضات أوقاتاً»، «وحد لها حدوداً في سنته للناس، فمن رغب من سنته الموجبات کان مثل من رغب عن فرائض الله». به هر حال، اوقاتی را که جبرئیل از طرف خدا برای نمازهای یومیه آورده است، پنج وقت است. و اگر کسی آنها را در سه وقت بجا آورد مرتکب گناه شده است، و ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و سلم روایت نموده که فرمود: «من جمع بین الصلاتین من غیر عذر فقد أتى باباً من أبواب الکبائر». هر کسی که بین دو نماز را بدون عذر جمع ببندد مرتکب گناهی از گناهان کبائر شده است.

20- در دین الهی خمس و سهم امام و دست گردان مال حلال کردن و رد مظالم نبوده، و رسول خدا صلی الله علیه و سلم و علی مرتضی از کاسب و تاجر سهم امام نگرفته، ولی در مذهب این چیزها از واجبات مذهبی است.
21- در دین اسلام وقف و نذر برای مقبره‌ها و گورستانها نبوده و بلکه اسراف و حرام است، ولی در مذهب موقوفات و نذورات برای مقبره‌ها بسیار و از رسوم آن است.
22- در دین اسلام انتخاب اولوا الأمر و زمامدار با مردم است، ولی در مذهب انتخاب امام و زمامدار با خداست، یعنی انتصابی است نه انتخابی.
23- در دین الهی تقلید نبوده و تعلیم و تعلم واجب است، و فرموده: (هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ)(الجمعه: 2).
«اوست كسى كه در ميان درس ناخواندگان رسولى از خود آنان برانگيخت كه آياتش را بر آنان مى‏خواند و آنان را پاك مى‏دارد. و به آنان كتاب و حكمت مى‏آموزد و به راستى پيش از اين در گمراهى آشكار بودند».
یعنی: خدا رسول خود را فرستاد میان بی‌سوادان تا به ایشان تعلیم کتاب دهد نه تقلید، و فرموده:(وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ) (النور: 54).«و نيست بر پيغامبر مگر پيغام رسانيدن آشكارا».
و رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «طلب العلم فریضة على کل مسلم». ولی در مذهب تقلید لازم، بلکه واجب است، و هر چه پیشوا و ملا گفت باید بدون درخواست دلیل پذیرفت. لازم به تذکر است که ما ادلة تحریم تقلید را در کتاب تابشی از قرآن آورده‌ایم، هر کس بخواهد باید به آن کتاب رجوع کند.

24- خدا در قرآن فرموده: (وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ)(البقره: 107). «برای شما جز خدا سرپرست و ولی و یاوری نیست». ولی در مذهب هزاران نفر از قبیل حاکم و فقیه و سلطان و اولوا الأمر بر مردم ولایت دارند.
25- در اسلام حق بر اکثریت مقدم است و اکثریت مطرود است، ولی در مذهب شهرت و اکثریت فقهاء و رأی آنان را باید پذیرفت.
26- اسلام دین ایمان و عمل و کار است و حیله و حقه‌بردار نیست، ولی مذهب حیله‌های شرعی و کلاه‌های مذهبی بسیار دارد.
27- در اسلام زمین‌هایی که با شمشیر مسلمین فتح شده قابل تملک و وقف کردن نیست، ولی در مذهب میلیاردها زمین در تملک اغنیاء و اوقاف برای مفتخوران و متولیان است.

28- در دین اسلام مرد بیش از چهار زن حق ندارد تزویج کند و اگر خوف و ترس از عدم عدالت دارد باید یک زن بیشتر نگیرد که خدا فرموده: (فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً)(النساء: 3). «و اگر می‏ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد».ولی در مذهب می‌تواند بهر تعداد بعنوان متعه و صیغه زن ببرد، مثلاً می‌تواند دختر یا زنی در مقابل یک شاخه نبات به یک روز متعه کند، و نیز می‌تواند یک صد عدد زن جوان و حتی دختر برای مدت پنجاه سال برای خود متعه کند.

و در نکاح اسلامی احکام زوجیت که در قرآن و سنت ذکر شده عملی و اجراء می‌شود. مثلاً یکی از احکام زوجیت ارث است که زن و شوهر از یکدیگر ارث می‌برند چنانکه خدا بطور عموم فرموده: (وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِن لَّمْ يَكُن لَّهُنَّ وَلَدٌ)(النساء:12). يعني: «و براى شما، نصف ميراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند...». و همچنین آیات دیگر ارث که فرموده: هرگاه بین زن و مردی زوجیت برقرار باشد از یکدیگر ارث می‌برند، ولی در متعة مذهبی این زوجیت که در قرآن آمده برقرار نشده، و لذا زن و مرد در متعه ارث نمی‌برند، و همچنین در نکاح اسلامی احکامی مانند عده و طلاق و نفقه و کسوه می‌باشد. ولی در متعة مذهبی برای زن، نه عده‌ای که در قرآن آمده ملاحظه شده، و نه طلاق وجود دارد و نه ارث و نه نفقه و نه کسوه و نه عدالت و نه بسیاری از احکام دیگر. معلوم می‌شود متعه خارج از زوجیت و نکاحی است که در قرآن بیان شده است، و خدا فرموده: (وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿٥﴾ إِلَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ ﴿٦﴾ فَمَنِ ابْتَغَىٰ وَرَاءَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿٧﴾)(المومنون:5- 7). یعنی: «مؤمنون آنانند که فرج خود را حفظ کنند مگر برای ازواج خود و یا ملک یمین خودشان كه در بهره‏گيرى از آنان ملامت نمى‏شوند. و هر کس غیر از این را بجوید آنان از تجاوزکنندگان حدود الهی هستند».

حال باید پرسید: متعه که احکام زوجیت را ندارد معلوم می‌شود نه مصداق زوجیت است و نه ملک یمین، و مصداق أولئک هم العادون و از تجاوزکنندگان می‌باشد و به احکام جاهلیت عمل کرده است.
بهر حال، خدا فرموده: (وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا)(النور: 33). «و كسانى كه [اسباب‏] ازدواج نمى‏يابند بايد پاكدامنى پيشه كنند».
بنابراین، هر کس قدرت نکاح را با شرائطش ندارد باید عفت ورزد نه اینکه به سراغ این و آن برای متعه رود. باید از مذهبیون که متعه را کار نیکی می‌دانند پرسید: هر گاه دختر یا زن قبل از آنکه با مرد دلخواه خود نکاح اسلامی و قرآنی بنماید بعنوان متعه با دهها مرد دیگر رابطه داشته باشد. آیا چنین زنی برای ازدواج و همسری قابل اعتماد بوده؟ و آیا هیچ مردی دنبال نکاح چنین زنی می‌رود با اینکه بقول مذهبیون چنین زنی کار خوبی می‌نموده است؟! به اضافه احکام متعه شخصیت خانم‌ها را از بین می‌برد. و هر مردی بدنبال زنی می‌رود که در عمر خود رابطه‌ای با مردان نداشته است.

29- مقررات دینی موجب عزت و رفعت و شهامت است، ولی مقررات مذهبی موجب ذلت و تملق و پستی است.
30- اسلام دین تحقیق است و هر کتاب و هر قولی را می‌توان بررسی کرد، و خدا فرموده: (فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿١٧﴾ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ) (الزمر: 17-18). یعنی، «پس بشارت بده بندگانم را، آنانکه گفتارها را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند». ولی مذهب جای تعصب، و در مذهب غیر کتاب مذهبیون از کتب ضاله محسوب و خواندن آن حرام است.
در اینجا به همین سی فرق که بین دین و مذهب برای نمونه ذکر شد اکتفاء می‌شود و سایر فرق‌ها را به جای دیگر محول می‌کنیم. همین مذاهب است که اسلام و قرآن را مهجور کرده و از محتوای آن، مردم ما بی‌اطلاعند. و رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «بدأ الإسلام غریباً وسیعود غریباً فطوبى للغرباء الذین یصلحون ما أفسده الناس».
رسول خدا صلی الله علیه وسلم چنانکه در سورة فرقان آمده در پیشگاه محکمة الهی خواهد گفت: (وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿٣٠﴾)(الفرقان: 30). «رسول خدا گوید: پروردگارا، این قوم من این قرآن را مهجور و متروک کردند».

چنانکه ملت ما بکلی از قرآن دور و آن اندازه که به حدیث اهمیت می‌دهند به قرآن اهمیت نمی‌دهند.
اکنون ای روشنفکران، ای مجاهدان، بیائید تمام فرقه‌ها از هر مذهب، فقط مسلمان شویم و تسلیم امر خدا باشیم، و نگذاریم بتوسط دکان‌داران مذهبی باز جنگ و جدال و قتال میان مسلمین ادامه پیدا کند. بیائید اسلام را به قوانین مذهبی و به افکار و مذاهب بشری محدود نسازیم و اسلام و قرآن را از تعصبات مذهبی و قومی نجات دهیم و خدا و قیامت را فراموش ننمائیم.
بیائید برای رضای خدا و حفظ نسل جدید فقط حقایق قرآن و اسلام را به مردم ارائه دهید و از خرافات مذهبی دست بر دارید تا جوانان به دین و حقایق آن آشنا گردند، بدانید که اکثر دانشمندان مذهبی از حقایق قرآن و اسلام بی‌خبرند و فقط به اخبار فرقه‌ای آگهی دارند. امروز روزی نیست که با زور و یا تقلید مردم را دعوت کنید بلکه دین اسلام دین آگاهی و حریت و آزادی و بصیرت است. پس دولت و ملت عزیز نباید بزور اختناق و سانسور و خودخواهی و استبداد رأی بپردازند، بلکه باید خود را به دلیل و برهان و منطق مجهز سازند و اسلام را بدنام نکنند چنانکه کرده‌اند. خدا فرموده:(قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿١١١﴾ (البقره: 111). یعنی: «اگر راست می‌گوئید برهان خود را بیاورید».

خدا به رسول خود فرموده: (قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي) (يوسف: 108). یعنی: «بگو: اين راه من است، من و پيروانم با بصيرت كامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت میكنيم!». اگر چه پذیرفتن سخن ما برای همه سنگین و مشکل است ولی بیائید سخن حق و پند ما را گوش دهید و علمای حق‌گو را آزاد بگذارید. من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم.