پرده ی تقیه دریده می شود: منکر امامت در دوزخ است! (1)

شماره مقاله: 
438
نویسنده: 
سید ابن محمد هاشمی

سال ها است که علمای متاخر شیعه نقاب تقیه بر چهره کشیده اند و منکر امامت را کافر نمی خوانند ! و خود را علم دار وحدت اسلامی می دانند.حتی کار به جایی رسیده که علمای اهل تشیع از امام صادق و امام باقر هم میانه رو تر شده اند!از دور و بر می شنیدیم که شیعه سنی را تکفیر نمی کند بلکه فقط بعضی از علمای تندرو مثل مجلسی و جزائری همچنین حرفی زده اند
ولی وقتی در کتاب الکافی به  احادیثی از امام صادق و باقر برخورد کردم واقعاً بهت زده شدم چون با چشم خود دیدم که امام صادق هم جزو علمای تندرو شیعه شده و اهل سنت را با تیغ تکفیر گردن می زند!!

به خودم گفتم شاید این اقول "سندیت" ندارد و همه مردود هستند! به همین خاطر قصد کردم اسناد بعضی از آنان را بررسی کنم ولی در کمال حیرت باید بگویم که تعداد زیادی از این احادیث طبق "علم حدیث شناسی" شیعه ، صحیح بودند!!! یعنی با سند صحیح از قول امام صادق و باقر نقل شده که: ما اهل سنت به خاطر "انکار امامت ائمه" مخلد فی النار هستیم!
این احادیثی که جلوتر خواهد آمد همه از معتبرترین کتاب شیعه یعنی "الکافی" و تعداد اندکی هم از "من لا یحضره الفقیه" است ، آن هم با اسنادی "مقبول" (نزد شیعه البته) من در عجبم که شیعه چگونه می تواند آنها را نادیده بگیرد!

کجاست آن امام صادق و آن امام باقر تا ببینند که علمای شیعه چه دروغهایی که به آنان نبسته اند!
و اما بررسی روایات:
روایت اول: وروى الحسن بن محبوب ، عن أبی أیوب ، عن محمد بن مسلم عن أبی - جعفر ( علیه السلام ) قال: ...
 قال: فقلت له: أرأیت من جحد الامام منكم ما حاله ؟ فقال: من جحد إماما برأ من الله وبرأ منه ومن دینه فهو كافر مرتد عن الاسلام لان الامام من الله ، ودینه دین الله ، ومن برأ من دین الله فهو كافر ، ودمه مباح فی تلك الحال إلا أن یرجع ویتوب إلى الله عز وجل مما قال ، قال: ومن فتك بمؤمن یرید ماله ونفسه فدمه مباح للمؤمن فی تلك الحال " . (من لا یحضره الفقیه - الشیخ الصدوق - ج 4 - ص 104 )
من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى: راوى گوید:عرض كردم: اگر كسى امام و پیشوائى كه از شما خاندانست منكر شود حالش چگونه است؟ فرمود: هر كس امام حقّ را منكر شود او از خداوند بیزارى جسته و همین طور از او و از دین او، و او كافر است و از اسلام بازگشته و مرتد شده است. زیرا امام از جانب خداوند است، و دین او دین خداست و هر كس از دین خدا براءت جوید پس او كافر است، و خونش در چنین حالى مباح باشد مگر اینكه توبه كند و بسوى حق باز گردد و از خداوند عزّ و جلّ معذرت خواهد از آنچه گفته است،
شیخ هادی نجفی می گوید: «الروایة صحیحة الإسناد .» (موسوعة أحادیث أهل البیت (ع) - الشیخ هادی النجفی - ج 8 - ص 279)
محقق بحرانی می گوید: «وروى فی الفقیه عن محمد بن مسلم فی الصحیح » (الحدائق الناضرة - المحقق البحرانی - ج 18 - ص 156 – 157)
باز هم  بگویید منکر امامت کافر نیست ! اگر امام باقر یکی از اصحابش را تکفیر می کرد حتماً می گفتید تقیه کرده ولی الان دیگر چه بهانه ای دارید؟ حتما می گوید امام باقر با اهل سنت مزاح کرده
تعجب می کنم که شیعه می گوید ائمه ی ما تحت فشار بودن و مجبور بودن تقیه کنن !  امام باقر حتی از مهدی دانشمند هم آزادی بیشتری داشته !
شیعه می گوید مذهب (خیالی) وهابیت مسلمین را تکفیر می کند و خون شان را مباح می داند, اما با چشم خود می بینیم که امام باقر هم یک وهابی است چون یک میلیارد و نیم مسلمان را تکفیر می کند و خون شان را مباح می داند, پس اگر وهابیتی هم وجود داشته باشد منسوب به امام باقر است نه کس دیگر..
در حدیثی صحیح و متفق علیه چنین آمده است:
«وعَنْ أَبی ذَرٍّ رَضِی اللَّه عنْهُ أَنَّهُ سمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَیهِ وسَلَّم یقُول: « منْ دَعَا رَجُلاً بالْكُفْر، أَوْ قَال: عَدُوَّ اللَّه، ولَیس كَذلكَ إِلاَّ حَارَ علَیهِ » (بخاری و مسلم)
از ابو ذر رضی الله عنه روایت است که وی از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنید که می فرمود:  «کسی که شخصی را به کفر نسبت دهد و یا بگوید: ای دشمن الله ، اگر شخص کافر نباشد ، نسبت کفر به گوینده بر می گردد و کافر می شود».
در مذهب ما اگر به اشتباه کسی را تکفیر کنید خود کافر می شوید ولی شیعیان عین خیالشان هم نیست که به دروغ از جانب امام باقر یک میلیارد و نیم مسلمان را تکفیر کنند و خونشان را مباح بدانند.
اما سند این روایت:
شیخ صدوق مثل همیشه سند روایت را در کتاب من لا یحضره الفقیه حذف کرده است ، ولی محمد بن ابراهیم نعمانی سند کامل آن را در کتاب "الغیبه" آورده است:
«وبالإسناد الأول (حدثنا أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید بن عقدة ، قال: حدثنا محمد بن المفضل بن إبراهیم الأشعری وسعدان بن إسحاق بن سعید وأحمد بن الحسین بن عبد الملك ومحمد بن أحمد بن الحسن القطوانی ، قالوا جمیعا )، عن ابن محبوب ، عن أبی أیوب الخزاز ، عن محمد بن مسلم ، عن أبی جعفر ( علیه السلام ) ، قال: " قلت له: أرأیت من جحد إماما منكم ما حاله ؟ فقال: من جحد إماما من الله وبرئ منه ومن دینه فهو كافر مرتد عن الإسلام ، لأن الإمام من الله ، ودینه من دین الله ، ومن برئ من دین الله فدمه مباح فی تلك الحال إلا أن یرجع أو یتوب إلى الله تعالى مما قاله ".» (كتاب الغیبة - محمد بن إبراهیم النعمانی - ص 128)
احوال راویانش:
* أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید بن عقدة: «رجال‏النجاشی ص‏94: هذا رجل جلیل فی أصحاب الحدیث مشهور بالحفظ و الحكایات تختلف عنه فی الحفظ و عظمه‏ » و «فهرست‏الطوسی ص‏69: أمره فی الثقة و الجلالة و عظم الحفظ أشهر من أن یذكر» و «رجال‏الطوسی /ص‏409: جلیل القدر عظیم المنزلة»
* محمد بن المفضل بن إبراهیم الأشعری: «رجال‏النجاشی ص‏340: ثقة من أصحابنا الكوفیین»
 سعدان بن إسحاق بن سعید:  مجهول
أحمد بن الحسین بن عبد الملك: «رجال‏النجاشی ص‏80: ثقة مرجوع إلیه » و «فهرست‏الطوسی ص‏58: ثقة مرجوع إلیه» و «الخلاصةللحلی ص‏15: ثقة مرجوع إلیه أعتمد على روایته»
*محمد بن أحمد بن الحسن القطوانی: مجهول
در این طبقه چهار نفر وجود دارد, دو نفر ثقه (محمد بن مفضل و احمد بن الحسین) و دو نفر مجهول (سعدان و القطوانی) که ثقه بودن یک نفر از این ها برای تصحیح روایت کافی است.
الحسن بن محبوب الزراد: «رجال‏الطوسی ص‏334 و فهرست‏الطوسی ص‏123: ثقة» و «الخلاصة للحلی ص‏37: ثقة عین روى عن الرضا علیه السلام و كان جلیل القدر» و «رجال‏النجاشی ص‏140: عدة من أصحابنا منهم الحسن بن محبوب»
*إبراهیم أبو أیوب الخراز: «رجال‏النجاشی ص‏20: ثقة كبیر المنزلة» و «فهرست‏الطوسی ص‏19: ثقة»
محمد بن مسلم الثقفی: «از اصحاب اجماع است» «رجال‏النجاشی ص‏324: وجه أصحابنا بالكوفة فقیه ورع صحب أبا جعفر و أبا عبد الله علیهما السلام و روى عنهما و كان من أوثق الناس» و «الخلاصة للحلی ص‏150:  قال الكشی: إنه ممن أجمعت العصابة على تصدیقه من أصحاب أبی جعفر و أبی عبد الله علیهما السلام و الانقیاد له بالفقه»
__________________________________
* روایت دوم: أَبُو عَلِی الْأَشْعَرِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیمُونٍ عَنْ أَبِی أُمَیةَ یوسُفَ بْنِ ثَابِتِ بْنِ أَبِی سَعِیدَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ( علیه السلام ) .... ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَامَ النَّهَارَ وَ قَامَ اللَّیلَ ثُمَّ لَقِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیرِ وَلَایتِنَا أَهْلَ الْبَیتِ لَلَقِیهُ وَ هُوَ عَنْهُ غَیرُ رَاضٍ أَوْ سَاخِطٌ عَلَیهِ ....» (الکافی ج8 ص106-107؛ دار الكتب الاسلامیة ، مرتضى آخوندى تهران - بازار سلطانی.)
ترجمه رسول محلاتی: پس امام صادق علیه السّلام فرمود: راست گفتید، سپس فرمود: هر كه ما را دوست دارد با ما است- یا اینكه فرمود: همراه ما بیاید- در روز قیامت این طور- سپس انگشتان سبابه هر دو دست خود را (براى فهماندن مطلب) بهم چسباند (یعنى این طور)- آنگاه فرمود: بخدا قسم اگر مردى روز را روزه بدارد و شب را بعبادت بسر برده سپس خداى عز و جل را بدون ولایت و دوستى ما خاندان دیدار كند در حالى او را دیدار كرده كه از او خوشنود نیست و بلكه بر او خشمناك است....»

الشیخ هادی النجفی می گوید: الروایة موثقة سندا . (موسوعة أحادیث أهل البیت (ع) - الشیخ هادی النجفی - ج 11  ص 79) و در جای دیگر می گوید: الروایة صحیحة الإسناد (موسوعة أحادیث أهل البیت (ع) - الشیخ هادی النجفی - ج 5 - ص 84) مجلسی: موثق  (مرآة العقول ج25 ص257) بهبودی: صحیح    
راویانش:
*یوسف بن ثابت بن أبی سعدة «رجال‏النجاشی ص‏452: ثقة»
ثعلبة بن میمون‏ «رجال‏النجاشی ص‏118: كان وجها فی أصحابنا قارئا فقیها نحویا لغویا راویة و كان حسن العمل كثیر العبادة و الزهد»
الحسن بن علی بن فضال التیمی‏ «رجال‏الطوسی ص‏354: ثقة» و «فهرست‏الطوسی ص‏124: روى عن الرضا علیه السلام و كان خصیصا به كان جلیل القدر عظیم المنزلة زاهدا ورعا ثقة فی الحدیث و فی روایاته»
*محمد بن عبد الجبار القمی‏ «رجال‏الطوسی ص‏391: ثقة»
أحمد بن إدریس‏ أبو علی الأشعری القمی‏ «رجال‏النجاشی ص‏92: كان ثقة فقیها فی أصحابنا كثیر الحدیث صحیح الروایة» و «فهرست‏الطوسی ص‏64: كان ثقة فی أصحابنا فقیها كثیر الحدیث صحیحه‏»
اگر اهل سنت هر روز روزه بگیریند و هر شب نماز بخوانند باز هم خدا از آنها خشنود نخواهد شد و حتی خشمگین است ؟ چرا ؟ چون ولایتی که در قرآن هیچ اثری از آن نیست را قبول نداریم؟ این چه عقیده ای است که اهل تشیع دارند ؛ خداوند حتی یک آیه دربارۀ ولایت نازل نکرده ولی از ما خشمگین است که چرا ولایت اهل بیت را قبول نداریم؟

______________
*روایت سوم: «عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ( علیه السلام ) یقُولُ إِنَّمَا یعْرِفُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ وَ مَنْ لَا یعْرِفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا یعْرِفِ الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ فَإِنَّمَا یعْرِفُ وَ یعْبُدُ غَیرَ اللَّهِ هَكَذَا وَ اللَّهِ ضَلَالًا» (الكافی ج 1  ص 181 ؛ دار الكتب الاسلامیة ، مرتضى آخوندى تهران - بازار سلطانی.)
ترجمه مصطفوى‏: امام باقر میفرمود: تنها كسى خداى عز و جل را شناسد و پرستش كند كه هم خدا را بشناسد و هم امام از ما خاندان را و كسى كه خداى عز و جل را بشناسد و امام از ما خاندان را نشناسد غیر خدا را شناخته و عبادت كرده، این چنین (مانند عامه مردم) كه بخدا گمراهند.
شیخ هادی نجفی می گوید: «صحیحة جابر» (ألف حدیث فی المؤمن - الشیخ هادی النجفی - ص 12)
میرزا محمد تقی اصفهانی می گوید: «بسند كالصحیح أو الصحیح على بعض الوجوه »(مكیال المكارم - میرزا محمد تقی الأصفهانی - ج 1  ص 20)
راویانش:
*محمد بن یحیى العطار: « رجال‏النجاشی ص‏353:شیخ أصحابنا فی زمانه ثقة عین»
أحمد بن محمد بن عیسى الأشعری‏: « رجال‏الطوسی ص‏351: ثقة» و « رجال‏النجاشی ص‏83: أبو جعفر رحمه الله شیخ القمیین و وجههم و فقیههم غیر مدافع و كان أیضا الرئیس الذی یلقی السلطان بها»
*الحسن بن محبوب الزراد: « رجال‏الطوسی ص‏334 و فهرست‏الطوسی ص‏123: ثقة» و «الخلاصة للحلی ص‏37: ثقة عین روى عن الرضا علیه السلام و كان جلیل القدر»  و « رجال‏النجاشی ص‏140: عدة من أصحابنا منهم الحسن بن محبوب»
*عمرو بن أبی المقدام‏:« ثقة» (مشایخ الثقات - غلام رضا عرفانیان - ص 111) و «معجم رجال الحدیث - الخوئی - ج 14  ص 82» و ابن داوود او را در قسمت اول کتابش که مربوط به ممدوحین است آورده است. همچنین "حلی" هم او را در قسمت اول کتابش که مربوط به افراد معتمد است آورده است.
___________________________
روایت چهارم: «حدثنی محمد بن الحسن قال حدثنی محمد بن الحسن الصفار عن أحمد ابن محمد عن عبد الرحمن بن أبی نجران عن عاصم عن أبی حمزة قال: قال لنا علی بن الحسین علیه السلام أی البقاع أفضل ؟ قلت الله ورسوله وابن رسوله أعلم قال إن أفضل البقاع ما بین الركن والمقام ولو أن رجلا عمر ؟ ؟ ( 1 ) ما عمر نوح علیه السلام فی قومه ألف سنة إلا خمسین عاما یصوم نهارا ویقوم لیلا فی ذلك المقام ثم لقى الله عز وجل بغیر ولایتنا لم ینتفع بذلك شیئا .» (من لا یحضره الفقیه - الشیخ الصدوق - ج 2  ص 245) و همینطور در (ثواب الأعمال - الشیخ الصدوق - ص 204)
ثواب الاعمال-ترجمه انصارى‏: ابو حمزه ثمالى مى‏گوید: حضرت على بن الحسین از ما پرسید:كدام سرزمین از همه برتر است؟ من گفتم: خدا و پیامبر و فرزند پیامبرش بهتر مى‏دانند. فرمود: بهترین سرزمین‏ها میان ركن و مقام است، و اگر مردى به اندازه نوح كه در میان قوم خود بود، نهصد و پنجاه سال عمر كند و روزها را روزه بگیرد و شبها را در آن مكان به عبادت بپردازد و در حالى خدا را ملاقات كند كه به ولایت ما اعتقاد نداشته باشد، هیچ بهره‏اى از عبادات خود نخواهد برد .»
(شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه سند این حدیث را حذف کرده ولی سند کامل آن را در کتاب ثواب الاعمال درج کرده است .)
ما اهل سنت هیچ بهره ای از عبادات خود نمی بریم ! ولی عفیر چون ولایت را قبول داشت حتماً بهشتی هست و با ائمه محشور می شود !
شش نفر از علمای شیعه این روایت را تصحیح کرده اند: شیخ ماحوزی، مرجع تقلید آیت الله سید محمد صادق روحانی، محقق بحرانی، محقق خوانساری و سید محمد عاملی و محمد باقر الکجوری؛ به این ترتیب:
روى أبو حمزة الثمالی فی الصحیح  (كتاب الأربعین - الشیخ الماحوزی - ص 97)
كصحیح أبی حمزة الثمالی (فقه الصادق (ع) - السید محمد صادق الروحانی - ج 9 شرح ص 212)
وصحیحة أبی حمزة الثمالی (الحدائق الناضرة - المحقق البحرانی - ج 13 - ص 295)
فی صحیحة أبى حمزة الثمالی (مشارق الشموس (ط.ق) - المحقق الخوانساری - ج 2 - ص 392)
وصحیحة أبی حمزة الثمالی  (مدارك الأحكام - السید محمد العاملی - ج 6 - شرح ص 203)
و شبیه روایت بالا در (الأمالی - الشیخ الصدوق - ص 572 – 573) آمده که "شیخ محمد باقر کجوری" از علمای شیعه آن را موثق دانسته است: (الخصائص الفاطمیة - الشیخ محمد باقر الكجوری - ج 2 - ص 435)
راویان: 
محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید « رجال‏النجاشی ص‏383: شیخ القمیین و فقیههم و متقدمهم و وجههم» و « فهرست‏الطوسی ص‏442: جلیل القدر عارف بالرجال موثوق به» و « رجال‏الطوسی ص‏439: جلیل القدر بصیر بالفقه ثقة»
محمد بن الحسن الصفار: « رجال‏النجاشی ص‏354: كان وجها فی أصحابنا القمیین ثقة عظیم القدر راجحا قلیل السقط فی الروایة»
أحمد بن محمد بن عیسى الأشعری‏: «رجال‏الطوسی ص‏351:ثقة» و « رجال‏النجاشی ص‏83: أبو جعفر رحمه الله شیخ القمیین و وجههم و فقیههم غیر مدافع و كان أیضا الرئیس الذی یلقی السلطان بها»
عبد الرحمن بن أبی نجران‏: « رجال‏النجاشی ص‏236: كان عبد الرحمن ثقة ثقة معتمدا على ما یرویه»
عاصم بن حمید الحناط: «رجال‏النجاشی ص‏302: ثقة عین صدوق»
ثابت بن دینار أبو حمزة الثمالی: «رجال‏النجاشی ص‏115: ثقة ‏» و (فهرست‏الطوسی ص‏105) و
(الخلاصةللحلی ص‏29 )
_______________________
روایت پنجم: عَنْهُ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَرَأَیتُ مَوْلًى لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ( علیه السلام )... یا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ( صلى الله علیه وآله ) خَمْسَ فَرَائِضَ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصِّیامَ وَ الْحَجَّ وَ وَلَایتَنَا فَرَخَّصَ لَهُمْ فِی أَشْیاءَ مِنَ الْفَرَائِضِ الْأَرْبَعَةِ وَ لَمْ یرَخِّصْ لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی تَرْكِ وَلَایتِنَا لَا وَ اللَّهِ مَا فِیهَا رُخْصَةٌ .» (الكافی ج 8 ص 271 ؛ دار الكتب الاسلامیة ، مرتضى آخوندى تهران - بازار سلطانی.)
یعنی: «اى ابا محمّد! همانا خداوند عزّ و جلّ پنج فریضه را حتمى ساخته است: نماز، زكات، روزه، حج و ولایت ما، و در مواردى چهار فریضه را بدیشان رخصت داده ولى به هیچ روى براى هیچ یك از مسلمانان در ترك ولایت ما رخصتى داده نشده است، نه بخدا سوگند در ولایت ما رخصتى نیست.»
مجلسی می گوید: صحیح (مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 11، ص: 124)
الشیخ هادی النجفی می گوید: الروایة صحیحة الإسناد . (موسوعة أحادیث أهل البیت (ع) ج 8 - ص 418- الشیخ هادی النجفی)
________________________
روایت ششم: «عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یونُسَ عَنْ فُضَیلِ بْنِ یسَارٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ( علیه السلام ) قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَصَبَ عَلِیاً ( علیه السلام ) عَلَماً بَینَهُ وَ بَینَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ جَهِلَهُ كَانَ ضَالًّا وَ مَنْ نَصَبَ مَعَهُ شَیئاً كَانَ مُشْرِكاً وَ مَنْ جَاءَ بِوَلَایتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ جَاءَ بِعَدَاوَتِهِ دَخَلَ النَّارَ .» (الكافی - الكلینی ج 2  ص 388 – 389 ؛ دار الكتب الاسلامیة ، مرتضى آخوندى تهران - بازار سلطانی.)
ترجمه از مصطفوی: حضرت باقر علیه السّلام فرمود: خداى عز و جل على علیه السلام را میان خود و خلقش براى رهبرى منصوب فرموده، پس هر كه او را بشناسد مؤمن است، و هر كس او را انكار كند كافر است، و هر كه در باره او توقف كند (و منكر نشود) گمراه است، و هر كه با او دیگرى را همراه كند مشرك است، و هر كه با دوستى او آید ببهشت رود، و هر كه با دشمنى او آید بدوزخ رود.
این روایت صد در صد صحیح است و همین یک روایت برای تکفیر تمام اهل سنت کافی است:
خمینی اینگونه روایات را مقبول می داند و خصوصاً روایت فوق را موثق می خواند: «منها روایات مستفیضة دلت على كفرهم ، كموثقة الفضیل بن یسار عن أبی جعفر علیه السلام قال: " إن الله تعالى نصب علیا..... »(كتاب الطهارة ج 3  ص 316، خمینی _قم)
الشیخ هادی النجفی می گوید: الروایة معتبرة الإسناد . (موسوعة أحادیث أهل البیت (ع) ج 9  ص 374 ، هادی نجفی  ؛ دار الاحیاء _ بیروت)
تمام راویان این روایت نیز ثقه هستند:
*الفضیل بن یسار النهدی‏: «رجال‏النجاشی ص‏309: ثقة»و«رجال‏الطوسی ص‏143: ثقة»
* یونس بن عبد الرحمن‏: «رجال‏الكشی ص‏556:  من‏أصحاب‏الإجماع‏»و «رجال‏الطوسی ص‏346: ضعفه القمیون و هو ثقة» و «رجال‏النجاشی ص‏447: كان وجها فی أصحابنا متقدما عظیم المنزلة»
* محمد بن عیسى بن عبید: «رجال‏النجاشی ص‏334: جلیل فی من أصحابنا ثقة عین كثیر الروایة حسن التصانیف»و«الخلاصة للحلی ص‏142: الأقوى عندی قبول روایته»
علی بن إبراهیم بن هاشم‏ «رجال‏النجاشی ص‏260: ثقة فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب»
اما در مورد متن روایت؛ من که گیج شدم توی این روایت معلوم نیست حضرت علی امام است یا رب ! یعنی چه که هر کس دیگری را با او همراه کند مشرک است؟ آخه شرک به چی؟ مثلاً اگر کسی ابوبکر را با علی همراه بداند شما می گویید او به علی شرک ورزیده ؟ یا او مشرک شده؟ به حق چیز های نشنیده !؟
_______________________
روایت هفتم:  مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ( علیه السلام ) یقُولُ كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ یجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیهُ غَیرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِیهَا وَ قَطِیعِهَا ... (الكافی ج 1  ص 183 – 184)
ترجمه بهبودی: ابو جعفر باقر (ع) مى‏گفت: هر كس با تلاش در عبادت جان خود را به تعب افكند، بدین امید كه از خداوند تبارك و تعالى پاداش گیرد، ولى در مسیر این عبادت، سر خود باشد بدون امام و مقتدائى از جانب اللَّه كه رهبر او باشد، تلاش و طاعت او مقبول نباشد. این چنین عابدى گمراه است و سرگردان و خداوند تبارك تعالى از عبادت او بیزار است. داستان او داستان گوسپندى است كه شبان و رمه خود را گم كند ...
بهبودی (گزیدۀ کافی ج1 ص55) و مجلسی(مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول ج2 ص313) هر دو این روایت را صحیح می دانند ، همینطور مرجع تقلید شیعیان "سید محمد صادق روحانی" می گوید: «وصحیح محمد بن مسلم..» (فقه الصادق (ع) - السید محمد صادق الروحانی - ج 9 - شرح ص 214)
فکر کنم اون "محمود کریمی" اون شعر معروفش که میگه: "چرا سنی نمی خواهد بداند وضوی بی ولایت آب بازیست" رو از همین روایت امام باقر گرفته واقعا که این شعر محمود کریمی مطابق با مذهب واقعی اهل تشیع است!!
تمام عبادات ما بی ثمر است،گمراه و سرگردان نیز هستیم و حتی خدا نیز ما را مبغوض و دشمن می دارد ؛ ای اهل تشیع پاسخ دهید آیا باز هم ما مسلمانیم؟ آیا امام باقر در این قول بین اهل سنت و ابوجهل و ابی لهب تفاوتی قائل شده است؟ 

                                .........................ادامه دارد