فریبی بنام غدیر
با عرض سلام به کلیه آزاد اندیشان و خردمندان.سر همه ما کلاه رفته آنهم تا خرخره.!!!!
از سن 7 سالگی تا سن 32 سالگی همه اش به این موضوع فکر می کردم که چرا حضرت رسول اکرم در آن بیابان بی آب و علف و بسیار سوزان در روز هیجدهم ذیحجه سال دهم هجری زیر آفتاب سوزان، مردم را نگه داشتند. با خودم می گفتم: حتما یک موضوع بسیار مهمی، حضرت رسول را وادار به این عمل نموده تا زیر آفتاب سوزان مردم را معذب نگاه دارد و این موضوع آنقدر مهم بوده که حضرت رسول ظلم به مردم را برای عنوان کردن این مطلب به جان خریده اند.!!!
ولی با خودم گفتم: نگه داشتن این بندگان در آن شرایط و آفتاب سوزان که احساس اذیت و آزار به آنها دست بدهد مخالف فرموده خداوند است, چنانچه فرموده: (وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِينًا) ﴿٥٨-سوره احزاب﴾ «و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را بىآنكه مرتكب [عمل زشتى] شده باشند آزار مىرسانند، قطعاً تهمت و گناهى آشكار به گردن گرفتهاند».
و اما گوش ما از کودکی با چنین سخنانی پر کرده اند:
آفتاب داغ و سوزاننده نیمروز هیجدهم ماه ذی الحجه، بر سرزمین غدیر خم به شدّت می تابید و دشت و دمن را با اشعه ی خود گرم و سوزان ساخته بود و گروه انبوهی که تاریخ، تعداد آنها را از هفتاد هزار تا صد و بیست هزار ضبط کرده است، در آن نقطه به فرمان پیامبر خدا فرود آمده بودند و در انتظار حادثه ی تاریخی آن روز به سر می بردند و از شدّت گرما یک طرف عبا را زیر پا و طرف دیگر را روی سر قرارمیدادند. در این لحظات حساس طنین اذان نماز ظهر، سراسر بیابان را فرا گرفت و ندای تکبیر مؤذن بلند شد و مردم خود را برای ادای نماز ظهر آماده کردند.(بر گرفته از سایت طهور)
کاروانیان از توقف ناگهانی وبه ظاهر بی موقع پیامبر در این منطقه بی آب، آن هم در نیمروزی گرم که حرارت آفتاب بسیار سوزنده وزمین تفتیده بود، در شگفت ماندند.مردم با خود می گفتند: فرمان بزرگی از جانب خدا رسیده است و در اهمیت فرمان همین بس که به پیامبر ماموریت داده است که در این وضع نامساعد همه را از حرکت باز دارد وفرمان خدا را ابلاغ کند.
بر گرفته از سایت حوزه به آدرس:
شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغی زمین سوزنده و به حدی ناراحت کننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشه ای از لباس خود را به سرانداخته و گوشه ای از آن را زیرپای خود قرار داده بودند، و عده ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند. (بر گرفته از سایت شیعه آنلاین:
شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغی زمین سوزنده و به حدی ناراحت کننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشه ای از لباس خود را به سرانداخته و گوشه ای از آن را زیرپای خود قرار داده بودند، و عده ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند. (بر گرفته از درگاه پاسخ گویی به سوالات دینی:
غدیر از دیدگاه امام موسی صدر
در روزی گرم از روزهای تابستان که خورشید در وسط آسمان است و زمین پاها را میَسوزاند... حتی بسیاری از مسلمانان که کفش به پا نداشتند، نمیتوانستند بر روی زمین بایستند و از شدت گرمای تابستان برخی از لباسهایشان را زیر پایشان گذاشته بودند.
من کاری با بقیه حرفهای این آقایون ندارم چرا که سر همه ما کلاه رفته، آنهم تا خرخره.!!!!
حالا به حضورتان عرض میکنم:
آخر صحنه غدیر را برای ما چنان با آب و تاب نقل می کردند آدم فکر می کرد این یارو حتماً در بین همان مردم بوده است و مثل مهدی یه هو غیبت کرده و در عصر ما یه هو ظهور کرده است.!!!
من که فریب این ها را خورده ام و باید بگویم این ها مردم را سحر میکنند و چنان مطلبی را بیان می کنند که، انگار خودشون در صحنه حضور داشته اند.
یک سال پیش در یکی از سایت ها، عزیزی، نوشته بودند:"من محاسبه کردم و 18 ذیحجه سال دهم هجری قمری برابر 28 اسفند ماه بوده است."
به نوشته ایشان، خندیدم و تا یک هفته بین همکارانم، تا به یاد نوشته آن عزیز می افتادم، از خنده روده بر می شدم و همکارانم به من می گفتند چرا می خندی می گفتم آخر یکی نوشته بود روز 18 ذی حجه یعنی عید غدیر خم برابر 28 اسفند ماه بوده است.!!! و آنها هم می خندیدند.
و همه آنها اعتقاد داشتند عید غدیر خم در یکی از روزهای گرم تابستان بوده است.
این بار یک لینکی برای این موضوع داده بود و من 18 ذی حجه سال 10 هجری قمری را وارد کردم بلافاصله تاریخ 28 اسفند سال 10 هجری شمسی را برایم محاسبه کرد.
با وجود اینکه می دانستم، اهل سنت دروغ نمی گویند و در گفته های خود صادق هستند، ولی آنقدر دروغ شنیده ام باز هم باور نکردم و رفتم به سایت تقویم جهانی جامع
و آنجا هم 18 ذیحجه سال دهم هجری قمری را وارد کردم، باز 28 اسفند 10 هجری شمسی را محاسبه کرد.
و باز باور نکردم ولی سایت تقویم جهانی جامع را به دقت مطالعه کردم و مشغول شدم به محاسبه و از 18 ذیحجه سال 1432 تا 18 ذیحجه سال دهم هجری به عقب برگشتم و تعداد روزها را بدست آوردم و تعداد روزهای بدست آمده را تبدیل به هجری شمسی کردم و چیزی که بدست آمد باور نکردنی بود. دقیقاً 28 اسفند ماه سال دهم هجری شمسی بدست آمد و من دیگر سرم گیج رفت و با خودم گفتم این همه خیانت حتی خیانت در تاریخ و خیانت به صداقت مردم آخر به خاطر چی؟!!!
به الله که منزه ترین اسم باری تعالی است، زار زار گریستم .
آخر چگونه با عواطف ما بازی میکنند، چگونه با استفاده از علمایی که روی شیطان را سفید کرده اند از پاکترین عواطف انسانی ما بهره بهرداری می کنند. و ما را به خاط دنیایشان فریب داده اند، مردم ما گناهی ندارند آخر منی که عقل و منطق چراغ راه خودم قرار داده ام، فریب خوردم، چه رسد به آن شخص عامی که سواد آنچنانی هم ندارد.
من از تمام اندیشمندان و آزاد اندیشان عاجزانه تقاضا دارم فریب دعوت گران به جهنم را نخورند که این دعوتگران راست و دروغ را با هم می آمیزند به خورد ما می دهند. زهر را به چیزی شیرین آغشته می کنند و به خورد ما می دهند.
آری!!!
تنها کاری که می توانید انجام دهید علم و دانش خود را از این دعوتگران به جهنم نگیرید.
اگر این دعوتگران به جهنم به شما عسل تعارف بکنند از دست این دعوتگران به جهنم، عسل را هم نگیرید چون ممکن است آغشته به زهر باشد.
ای دعوتگران به جهنم، آیا این دروغ شما، خباثت شما را به تصویر نمی کشد؟!!!
دیگر از ما چه می خواهید؟!!!
دنیای ما را با خمس و ... از ما گرفته اید بس نیست.!!!
بنام متعه از نوامیس ما بهره برداری می کنید و آنوقت می گویید در یک زمان 1000 تا هم می توانیم صیغه بکنیم چون آنها پولی هستند.!!!
آخر با آخرت ما چکار دارید؟ و چرا تمام تلاش خود را به کار می بندید تا ما را از الله دور کنید و به سمت سیاه چال جهنم ببرید؟!!!
مگر ما فرصت دوباره زیستن داریم؟!!!
من از تمامی شرات شما به الله پناه می برم و از او استعانت می جویم؟!!!
مگر ما برده شما هستیم که چماق به دست گرفته اید و تا حرفی بزنیم می کوبید به سر ما و الله عبادت می کنیم مارک وهابی می زنید؟!!!
ما که وهابی را نشناختیم ولی شیعه صفوی را خوب شناخته ایم.
به مددت الله روز به روز رسوایی شما بیشتر و بیشتر می شود و مردم دانا و داناتر و این بار مردم با سلاح علم و دانش به سراغ شما می آیند.
روز به روز محاصره شما تنگ تر می شود به امید رهایی از یوغ شیطان و به امید آزادی تمام آزاد اندیشان و خردمندان.
دیگر گذشت آن دوران که مردم را در غفلت نگاه می داشتید و از آنها سواری می گرفتید.
دیگر این مردم نه تنها به شما اعتماد نخواهند کرد بلکه شما را دشمن دین و پیامبر و الله می دانند.
حال آخرین روز زمستان را رنگ کرده اید تابستان تحویل مردم داده اید.!!!
زمستان زمین تفتیده بود.؟!!! زمستان خدا را با تابستانش جابجا کرده اید؟
در فصل زمستان، مردم از شدّت گرما یک طرف عبا را زیر پا و طرف دیگر را روی سر قرارمیدادند؟!!!
دقیقاً در این مورد هم درست حرفهای شما را 180 درجه باید برگردانیم و باید بگوییم:
در یکی از روزهای بسیار مطبوع که از یک طرف پایان زمستان و از یک طرف آغاز بهار بود، پیامبر اکرم (ص) برای ادای فریضه نماز و استراحت اصحاب، در مکانی که بهترین استراحتگاه مسیر مسافران بود، که هم آب داشت و هم سرسبزی و هم سایه درختان، مردم را نگه داشتند تا اصحاب از خستگی سفر تجدید قوا کنند و وضو بسازند و آبی هم بنوشند و آبی هم به صورتشان بزنند.
حال ببینیم 28 اسفند ماه چگونه بدست می آید و شما هم اگر حوصله به خرج دهید می توانید خودتان هم بدست بیاورید:
دیگر این یک مساله ریاضی و فیزیک هست نه یک مساله فقهی:
رصد ماه در تعداد زيادی از ماههاى قمری متوالي؛ موجب شده است كه طول متوسط يك ماه قمري دقيقا تعيين گردد، طول مدت متوسط بدست آمده براى يك ماه قمری (53059/29) روز و يا 29 روز و 12 ساعت و 44 دقيقه و 78/2 ثانيه است.
حال یک سال قمری را محاسبه می کنیم چند روز است:
کافی است متوسط بدست آمده برای ماه قمری را در 12 ماه ضرب نمایید:
داریم:
تعداد روزهای هرسال قمری 36708/354=12×53059/29
فاصله 2 اعتدال بهاری يكسال شمسی شمرده شده، و متوسط آن برابر 24216878/365 روز می باشد که برابر 365 روز و 5 ساعت و 48 دقيقه و 43.382592 ثانیه می باشد.
حال با توجه به دو عدد فوق از 18 ذی حجه 1432 به اندازه 1422 سال به عقب بر می گردیم تا سال 10 هجری قمری بدست بیاید:
حال عدد 1422 را در تعداد روزهای هر سال قمری ضرب می کنیم تا تعداد کل روزها بدست بیاید بنابر این داریم:
503910=36708/354×1422
عدد بدست آمده فوق تعداد روزهایی که باید به عقب برگردیم تا 18 ذیحجه سال 10 هجری قمری بدست بیاید.
حال عدد بدست آمده را به تعداد روزهای هجری شمسی تقسیم می کنیم تا تعداد سال های هجری شمسی بدست بیاید.
659971/1379=24216878/365÷503910
659971/1379 سال هجری شمس باید به عقب بر گردیم.
حال عدد فوق را تبدیل به ماه و روز می کنیم :
1379 سال
عدد اعشاری را ضرب 24216878/365 به تعداد روز های سال و ضرب می کنیم تا تعداد روز های باقی مانده سال بدست بیاید:
روز 05/241 =24216878/365 ×659971/0 یعنی 241 روز برگردید عقب.
بنابر این به اندازه 1379 سال و 241 روز باید به عقب بر گردیم.
شروع میکنیم 18 ذیحجه سال 1432 مصادف با 24 آبان 1390 می باشد
از 23 آبان تا 1 آبان 23 روز
مهر ماه 30 روز
از اول فروردین تا آخر شهریور روز 186=6×31
اگر 29 اسفند را هم به عقب بر می گردیم 1 روز
اگر روزهای فوق را با هم جمع کنیم 241 روز بدست می آید
بنا بر این 28 اسفند سال دهم هجری شمسی بدست می آید که مصادف است با 18 ذیحجه سال دهم هجری قمری.
با توجه به اینکه بسیاری از مردم و حتی تحصیل کرده ها فریب این شعبده بازی شعبده بازان را خورده اند خواهشمند است این مقاله را در سایت ها انتشار دهید تا شاید به لطف الله مورد ایفاد قرار گیرد.
بنام الله فریاد میزنم ای موحدان و ای آزاد اندیشان و ای خردمندان
لا تحزنوا ان الله معنا
با تشکر
- 9453 بازدید
- نسخه چاپی