بررسی امام زمان از دیدگاه عقل و منطق

شماره مقاله: 
510
نویسنده: 
عبدالله

آیا اصولا براین موضوع که همیشه باید (امامی)  باشد دلیلی از عقل و يا از وحى هست یا خیر؟ باید دانست که گاهی سخن از امام به میان می‌آید و منظور یک پیشوای الهی است یعنی امامی که از جانب خداوند برگزیده و تعیین شده است.
و گاهی مراد یک پیشوای مذهبی است که در سطح عالی علم و تقوی قرار دارد و دیگران از راهنمائی‌های او که از راه بصيرت در کتاب الهی و ادراک صحیح مفاهیم شریعت فراگرفته است استفاده می‌کنند و امور اسلامی را به او باز می‌گردانند. و البته بمعنی اخیر مسلمانان همیشه باید پیشوائی داشته باشند همانطور که هر مذهبی و حتی مسلک سیاسی مطلق نیز رهنمود پیشوا و زعیمی دارد!

اما در مورد اين سئوال که آیا مسلمانان همیشه به یک امام الهی نیازمند هستند یا خیر؟
گویيم: خیر! چنین نیازی نیست.
زیرا آن امام الهی که همیشه زنده و حاضر است و غیبت ندارد و از راهنمايی‌هایش می‌توان برخوردار شد همان قرآن کریم است. به دلیل آنچه در خود قرآن آمده که (وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَ‌حْمَةً) (احقاف:12) یعنی: «(و [حال آنكه‌] پيش از آن، كتاب موسى، راهبر و [مايه‌] رحمتى بود». از اینجا استفاده می‌شود که اینک قرآن امام است، امام حاضر، امام بدون غیبت, اما اگر ما بخواهیم افسانه‌سازی کنیم و یک موجود غیبی هزارساله را امام زمان بدانیم راهی مخالف باعقل و وحی هر دو پیموده‌ایم.
زیرا وحی می‌گوید اثر امام، هدایت و راهنمائی اوست (پس اگر امامی خود ناپدید شد وکتاب و اثری هم از او نماند تا مشکلات روز را جواب بگوید چنین امامی، امام قرآن نیست یعنی آن امامی نیست که قرآن آن را وصف نموده و پیروان قرآن باید وجود اورا بپذیرند).

اگر گفته شود قرآن در کجا اثر امام را هدایت مردم دانسته است؟
گوییم در سوره انبیاء آنجا که درباره پیشوایان خدائی می فرماید: وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِ‌نَا ..﴿السجدة: ٢٤﴾ یعنی: «آنها را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می‌کردند».
و آنچه قرآن می‌گوید تنها مربوط به گذشته نیست بلکه برای اهل قرآن و مسلمانان در هر زمان نیز هست چرا که مردم گذشته، گذشتند و اگر مطالب قرآن اختصاص به آنها داشت برای این امت بازگو کردن آن مطالب چه سود داشت؟

اما از نظر عقل

عقل هم با وحی همراه است و از معتقدین به امام غیبی می‌پرسد: شما که به این وجود محجوب ایمان دارید و آنرا پیشوای زمان می‌دانید کدام مشکل دینی و اجتماعی را به کمک او حل می‌کنید و چه فایده‌ای بر وجود ایشان مترتب است!
این بزرگواران چون فایده‌ای سراغ ندارند گاهی موضوع را احاله به آینده می‌دهند ((که امام در آینده جهان را پر از عدل و داد می کند)).
گوئیم پس امام، امام آینده است نه امام زمان!
به علاوه خدائی که اراده دارد در آینده جهان را از نور عدالت پرکند چه حاجت داشته که از هزار سال پیش کسی را ذخیره برای قرن‌های بعد نماید.
 مگر نمی‌توانسته (نعوذ بالله) که در وقت مقتضی چنین انسانی و پیشوائی بوجود آورد؟
مگر خدای قدوس و توانا کار بیهوده می‌فرماید؟!
مگر  حساب خدا، حساب بنده است که چون میوه زمستانی در تابستان بدستم نمی‌آید آن را از زمستان برای تابستان خود ذخیره می‌کنم؟!

می گویند امام باید فرزند امام باشد!
یعنی پدر امام باید امام دیگری باشد و لذا خداوند فرزند آخرین امام را ذخیره فرموده است.
 گوییم: ای شگفت!! که  ابوطالب پدر امیرالمومنین علی نه امام بود و نه پیغمبر؟!
و عبدالله پدر رسول خدا نه مقام نبوت داشت و نه مقام امامت؟!
وقتی که ابوالائمه از این شرط خارج باشد و رسول خدا با آن مقام عالی چنان نباشد ادعای شما چگونه می‌تواند درست باشد؟!
به علاوه چرا از این امام محجوب نام و نشانی در قرآن کریم نیست؟
مگر ایمان به وجود این امام از ایمان به وجود مردان گذشته که در جهان می‌زیستند وصدها سال از مرگشان گذشته مثل لقمان وذوالقرنین ضرورت کمتری داشته که نام و نشان اینها برای عبرت و پند در قرآن کریم به تفصیل آمده، ولی از نام و نشان امام  با عظمت و غیبی مسلمانان که شب و روز باید چشم به ظهور دولت او بدوزند در قرآن کریم خبری نیست.
 آیا روش کتاب هدایت این باید باشد که هر چیز که مهمتر است آنرا کمتر بیان فرماید یا به کلی مکتوم و پنهان نماید  و امور  کم اهمیت‌تر را توضیح مفصل بدهد؟!
آیا این توهینی به قرآن مقدس نیست؟

گاهی شنیده می‌شود که میگویند: لولا الإمام (یا لو لا الحجة) لساحت الأرض بأهلها.

اگر امام نباشد زمین اهلش رادر خود فرو می‌برد!
گوئیم: اگر این حدیث صحیح باشد معنی آن این است که اگر حجت خدا (مثل کتاب آسمانی) در میان مردم نباشد در آن وقت باید جهان به پایان رسد.
 زیرا خداوند از آفرینش مردم غرضی دارد که آن هدایت شایستگان مردم و تکامل آنهاست و اگر راهنمای خدائی میان مردم نباشد این غرض حاصل نمی‌شود پس خلقت باید منتفی باشد.
اما اگر مراد از حجت، (امام غیبی) بود، در پنهان بودن او چه هدایت و راهنمائی هست که با نبودن آن، هدایت زمین و زمان برهم خورد؟!
عجب است که زلزله می‌آید و مردم خراسان و قزوین و بم... را که شب و روز عجل علی ظهورک می‌گویند و به امام غیبی عقیده دارند را از میان می‌برد ولی با مردم هالیوود که اسم امام را هم نمی‌دانند کاری ندارد!
اگر قرار است که اثر امام حفظ زمین و اهل آن باشد باید که این نگاهبانی در مورد معتقدین به امام مصداق بیشتری داشته باشد تا کفار و فساق!
خنده دار نیست که ما بگوئیم خدای جهان حجت خود را غیب فرموده و در صحنه زندگی، مردم را ملامت می‌فرماید که با وجود حجت، چرا ایمان نمی‌آوريد!
مگر من بوسیله حجت خود، بر شما اتمام حجت نکردم؟!
مردم در عالم آخرت می‌توانند جواب دهند که خداوندا! حجت تو (یعنی دلیل) البته در میان ما آمد ولی غیب بود. دلیل آوردی ولی دلیلت غیبت داشت آیا به دلیل غیبی که به کسی نرسیده می‌توان مردم را هدایت نمود و اتمام حجت کرد؟!
فسبحان الله عما یقول الجاهلون علوا کبیرا.