جعل روایت در عصر حاضر در مکتب شیعه (به گواهی خودشان)

شماره مقاله: 
513
نویسنده: 
ابوبكر بن حسين

جعل حدیث و دروغ بستن به رسول خدا صلی الله علیه وسلم، در قرون ابتدائی «تدوین کتب حدیث» چیزی مسلم و قطعی است، منتهی از عجایب است که در عصر حاضر نیز، احادیثی جعل شود و به رسول خدا صلی الله علیه وسلم نسبت داده شود و یا روایتی تاریخی جعل شود و به خورد ملت داده شود! در بین روحانیون شیعه کسانی هستند که به جعل اینگونه احادیث مشغول هستند، حتی مچ یکی از مراجع در این باره باز شده است!؛ ابتدا قول دو تن از علمای شیعه که اعتراف به حدیث سازی در عصر حاضر می کنند را بخوانیم و سپس مچ گیری از مرجع تقلید شیعی را شرح خواهیم داد:

اعتراف علمای شیعه به جعل حدیث و روایت، در عصر حاضر
1."حجة الاسلام رسول جعفریان" در مصاحبه ای که با او شده بود؛ گفت:
«زمانی دوست عزیزم جناب آقای توفیقی کتابچه ‏ای را به من نشان داد که در آن در سال 1327 قمری، یعنی همین اواخر روایتی جعل شده که درست درباره اعدام شیخ فضل ‏الله نوری درست شده و در آن گفته است شیخی به خاطر فلان مسئله به دار آویخته می‏شود؛ حتی در این اواخر در اوائل انقلاب ما نمونه ‏هایی از جعل را داشتیم، مثلاً در کتابی با نام بیان الائمة حدیثی راجع به هلیکوپتر، که در آن کلمه هلیکوبترات به کار رفته بود، می‏گوید من این را در کتابی خطی مثلاً در بصره دیده‏ام یا چیزی شبیه به آن آمده است. این کتابی بود که در همین قم چاپ شد و بعد جمع شد و الان در بیروت خیلی شیک چاپ شده که حاوی روایاتِ مربوط به علائم ظهور است؛ شما با ملاحظه کلمه به کلمه‏ اش می‏توانید توضیح بدهید که این جعل‏ها مربوط به چه زمانی است. استادم سیدجعفر مرتضی هم نقدی بر این کتاب در همان کتابی که درباره جزیره خضراء نوشت، دارد.» (مجلۀ هفت آسمان _ شماره 22، صفحه 25، تابستان 1383ش، عنوان مقاله : گفت و گو: تشیع اعتدالی؛ مصاحبه شونده: رسول جعفریان)

2.مرتضی مطهری می نویسد:
«در ده پانزده سال پيش رفته بودم اصفهان. مرد بزرگی آنجا بود، مرحوم آقا شيخ محمد حسن نجف آبادي اعلی الله مقامه. من تازگی در جايی يك روضه ای شنيده بودم كه تا آن وقت نشنيده بودم و آن روضه خوان - كه اتفاقا ترياكی هم بود - اين روضه را كه خواند، به قدری مردم را گرياند كه حد نداشت، و خيلی هم عجيب بود. داستان يك پيرزنی [است] كه در زمان متوكل مي خواهد به زيارت امام حسين عليه السلام برود و آن وقت دستها مي بريدند و چنين و چنان مي كردند. اين زن بارها مي آيد و خلاصه آخرش رساند به آنجا كه اين زن را بردند و در دريا انداختند تا او را غرق كنند. در همان حال اين زن فرياد كرد: يا اباالفضل العباس! عن قريب كه داشت غرق می شد، سواری آمد در همان دريا و گفت كه ركاب اسب مرا بگير. ركابش را گرفت. پيرزن گفت تو چرا دستت را دراز نمی كنی؟ گفت آخر من دست در بدن ندارم. خيلي مفصل گفت و خيلی هم گريه گرفت.
من اين را برای مرحوم آقا شيخ محمد حسن نجف آبادي نقل كردم. ايشان گفت كه بيا تاريخچه ی اين [داستان] را من به تو بگويم كه از كجاست. گفت يك روزی در اصفهان در حدود بازار و مدرسه ی صدر مجلس روضه ای بود كه بزرگترين مجالس اصفهان بود، حتي مرحوم حاج ملا اسماعيل خواجويی كه از علمای بزرگ اصفهان بود در آنجا شركت مي كرد. (اين قصه قبل از زمان ايشان بوده، ايشان هم از اشخاص معتبری نقل كردند.) واعظی را اسم برد، از معاريف هم بود، گفته بود كه من در آن جلسه خاتم بودم و قرار بود آخری باشم. منبريها كه می آمدند، هنر خودشان را برای گرياندن مردم اعمال می كردند. هر كس كه می آمد روی دست ديگری می زد، و بعد هم كه از منبر پايين مي آمد، می نشست، مي خواست هنر شخص بعد از خودش را ببيند. تا ظهر طول كشيد. من ديدم هر كسی هر هنري داشت به كار برد، اشك مردم را گرفتند، فكر كردم من چه بكنم؟ همان جا نشستم و اين قصه را جعل كردم. رفتم گفتم، كربلا كردم، بالا دست همه زدم. عصر همان روز وقتی كه رفتم در چهارسوق، مجلس روضه، ديدم آن كه قبل از من است، همين داستان را دارد بالای منبر می گويد، همين كه من پيش از ظهر جعل كردم. طولی نكشيد كه در كتابها هم نوشتند و چاپ كردند.» (حماسۀ حسینی، ج:1، ص 49 - 50، مطهری؛ نشر صدرا،ط4)

الحق که این سخن حافظ، مطابق حال امثالِ این روضه خوان است:
                      «واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند ... چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
                               گوئیا باور ندارند، روز داوری ... کین همه قلب و دَغَل در کار داور می کنند»
اما سؤالی که در مورد سخن آقای مطهری مطرح است، این است که آن مداح که از مداحان مشهور نیز بوده، چه نام داشته؟ چرا مطهری نام او را ننوشته؟ چرا شیخ محمد حسن نجف آبادی که مطهری داستان را از او نقل می کند آن مداحِ کذابِ جعال را رسوا نکرده تا مردم او را بشناسند و به دروغهای او گوش ندهند؟؟ چرا آن عالم بزرگ اصفهان (حاج ملا اسماعيل خواجويي) که در مجلس این روضه خوان حاضر بوده این روضه خوان کذاب را رسوا نکرده و مانع نشر دروغ نشده؟؟ آیا این شیوۀ یهود نیست؟ آیا این خیانت، همان خیانتِ علمای یهود نیست که در برابر هر دروغ و ناهنجاری سکوت کردند و باعث انحراف و تحریف دین یهود شدند؟ چرا مطهری سکوت کرد و شیخ محمد حسن نجف آبادی سکوت کرد و ملا اسماعیل خواجویی سکوت کرد؟؟ چرا نام آن مداح کذاب را فاش نکردند؟

رسوایی یکی از مراجع شیعه
یکی از احادیثی که تاریخ ساخته شدنش به 200 سال پیش بر می گردد؛ حدیثی است که در آخر کتاب "مفاتیح الجنان" با عنوان "حدیث کساء" چاپ شده و در حین آن آمده است که خواندن این حدیث باعث زدوده شدن همّ و غمّ و بر آورده شدن حاجات می شود و ....
لازم به ذکر است که "عباس قمی" نویسندۀ کتاب "مفاتیح الجنان" این روایت را در «مفاتیح» نیاورده، بلکه بعدها توسط بعضی ناشرین به آخر کتاب افزوده شده است. اصل حدیث کساء که در آن رسول خدا صلی الله علیه وسلم حسنین و حضرت علی و فاطمه را در زیر عبائی جمع می کنند، در کتب فریقین نقل شده و مورد اتفاق است اما حدیث مذکور تفاوتهای فاحشی با حدیث متفق دارد.

مکارم شیرازی در "مفاتیح نوین" می نویسد:
«آنچه در اينجا به عنوان حديث كِسا نقل مى شود، حديث مشروح و مفصلی است كه برابر روايتى، خواندن آن به اين نحو، داراى پاداش و آثار و بركات فراوانی است. و در ذيل آن آمده است: «در
هر محفلى كه شيعيان و علاقه مندان ما اين حديث را بخوانند، رحمت الهى بر آنان نازل مى شود، فرشتگان براى آنها استغفار مى كنند، اندوهِ غم زدگان برطرف مى شود و حاجات روا خواهد شد». اين حديث نخستين بار در كتاب «منتخب طريحى» (متوفاى 1085) از علماى قرن يازدهم آمده است. محدّث بزرگوار مرحوم حاج شيخ عباس قمى در منتهى الآمال، در شرح زندگانى امام حسين(عليه السلام) پس از بيان اين نكته كه «حديث اجتماع خمسه طيبه(عليهم السلام)» تحت كِسا از احاديث متواتره است، مى نويسد: «اما حديث معروف به حديث كسا كه در زمان ما شايع است، به اين كيفيّت در كتب معتبر و معروف و اصول حديث و مجامع متقنه محدّثين ديده نشده، مى توان گفت از خصايص كتاب «منتخب» است».از اين رو، جناب ايشان آن را در مفاتيح الجنان نياورده است و ناشران برخلاف ميل آن بزرگوار آن را در پايان مفاتيح اضافه كرده اند.

پس از كتاب «منتخب»، اين حديث در كتاب «عوالم» آمده است. صاحب كتاب عوالم (شيخ عبدالله بحرانى) از شاگردان مرحوم علاّمه مجلسى و از علماى قرن دوازدهم است. در اين كتاب براى اين حديث سندى ذكر كرده است كه از جهاتى جاى تأمل دارد:
الف) سند اين حديث مطابق نسخه خطى موجود در كتابخانه يزد، در متن كتاب نبوده است، بلكه در حاشيه آن آمده است و خط آن نيز با خطّ متن كه دست خطّ صاحب عوالم است، متفاوت مى باشد.
ب) برخى از افراد سلسله سند، حدود هشتاد سال با يكديگر فاصله دارند كه قاعدتاً يكى از آنها نمى تواند از ديگرى نقل حديث نمايد.
ج) بعضى از افراد اين سند در كتب رجالى توثيق نشده اند.
ولى از آنجا كه محتواى حديث اشكال خاصّى ندارد و بعضى از علما به قرائت آن اهميّت مى دادند و با توجه به «احاديث من بلغ» مى توان آن را به «قصد رجا» و به اميد برآورده شدن حاجات خواند. اين حديث مطابق نقل «عوالم» چنين است.....»!! (مفاتیح نوین، آیه الله مکارم شیرازی، ص 1165، ط 5)

و آیة الله نعمت الله صالحی نجف آبادی می نویسد:
«حدیث کسای جعلی دارای انشائی ضعیف و غیر فصیح و اسلوبی نا مطلوب و رکیک و حتّی مشمئز کننده است و آن را یک شیعی افراطی غالی مسلک و کم مایه جعل کرده است تا به خیال خود مقام اصحاب کساء را بالا ببرد، کسی که در ادبیات عرب مهارت داشته باشد با دیدن این حدیث یقین می کند که آن جعلی است» (سپس به نقد متن آن می پردازد). ( حدیث های خیالی در مجمع البیان، ص:95، صالحی نجف آبادی؛ کویر _تهران،ط4)

«حجة الاسلام محمد ری شهری» صاحب "میزان الحکمه" و از علمای مشهور شیعه نیز در مصاحبه ای که با او شد، گفت:«متن موجود حدیث کساء  که در مفاتیح آمده است، هم از نظر متن و هم از نظر سند، اشکال دارد. اصولاً به آن صورت، تا 200 سال پیش در هیچ کتابی نیست، حتی علامه مجلسی که احادیث ضعیف را هم ضبط کرده، آن را در کتاب بحار الانوار نیاورده، اصولا بسیاری از احادیث عرفانی هست که بعد از قرن ششم وارد جامعه اسلامی شده، یعنی تا سال 600 هجری در هیچ مأخذی نیست، بعداً به کتب حدیثی وارد شده است. حدیث کساء به اتفاق شیعه و سنی در خانه «ام سلمه» بوده، ولی روایت جدید می گوید در خانه حضرت فاطمه (س) بوده!»
 http://www.hadith.ac.ir/default.aspx?pageid=358 مجله کیهان فرهنگی، شماره 212

جناب ری شهری که متولی امامزاده عبدالعظیم هستند، حدیث کساء را که در آخر مفاتیح آمده است از تمام کتب مفاتیحی که در امامزاده قرار داشته به وسیلۀ لوازم صحافی پاک کرده است و عمده دلیل ایشان علاوه بر اینکه روایت "کساء" مندرج در انتهای مفاتیح را جعلی می دانند، این است که "عباس قمی"، اشخاصی را که در کتابش دخل و تصرف نمایند، لعنت کرده است! وی می نویسد:
«نكتۀ مهم و قابل توجه برای ناشرین كتاب شریف مفاتیح الجنان، این كه مرحوم شیخ عباس قمی، مؤلف بزرگوار این كتاب، در پایان آن چنین می‌نویسد: چنین گوید:
 این گنهكار رو سیاه، عباس قمی عفی الله عنه: بعد از آن كه به عون الله تعالی كتاب مفاتیح الجنان را تألیف نمودم و در اقطار منتشر گشت، به خاطرم رسید كه در طبع دوم آن، بر آن زیاد كنم دعای وداعی برای ماه رمضان و خطبۀ روز عید فطر و زیارت جامعۀ ائمّه المؤمنین و دعای «اللّهُمَّ إنِّی زُرتُ هَذَا الإمٰامَ»‌ كه در عقب زیارات خوانده می‌شود و زیارات وداعی كه هر یك از ائمّه: ‌را به آن وداع كنند و رقعه‌ای كه برای حاجت می‌نویسند و دعائی كه در غیبت امام عصر ـ عجّل الله فرجه ـ باید خوانده شود و آداب زیارت به نیابت به واسطۀ كثرت حاجت به اینها. لكن دیدم هر گاه این كار را كنم فتح بابی شود برای تصرف در كتاب مفاتیح و بسا شود بعضی از فضولان بعد از این در آن كتاب بعضی از ادعیۀ دیگر بیفزایند یا از آن كم كنند و به اسم مفاتیح الجنان در میان مردم رواج دهند چنان كه در مفاتیح الجنان مشاهده می‌شود، لاجرم كتاب را به همان حال خود گذاشتم و این هشت مطلب را بعد از تمام شدن مفاتیح، ملحق به آن نمودم و به لعنت خداوند قهّار و نفرین رسول خدا و ائمّه اطهار (ع) واگذار و حواله نمودم كسی را كه در مفاتیح، تصرف كند.»
(مفاتیح الجنان (ناشر: پیام آزادی)، ص: 945، مقدمۀ بخش «ملحقات مفاتیح الجنان») و همچنین : كليات مفاتيح الجنان، ص: 571؛ اسوه _قم) http://www.hadith.ac.ir/default.aspx?pageid=1976

اما!!! بعد از همۀ اینها و سر و صدایی که در این باره شکل گرفت، یکی از مراجع خرافه پسند شیعه صدایش در آمد و برای این حدیث جعلی یک سند رو کرد!! آن هم چه سندی!!
این مرجع تقلید که «سید صادق حسینی شیرازی» باشد، از پدرش روایت می کند که پدرش از شیخ عباس قمی روایت کرده و شیخ عباس از میرازی نوری تا می رسد به رسول خدا صلی الله علیه وسلم !!! و در این بین شیخ انصاری و نراقی و بحر العلوم و وحید بهبهانی و مجلسی و طبرسی و طوسی و صدوق و کلینی و خلاصه هر چه عالم شیعی بود در این سند ردیف کرده!! و به خیال خودش با این سند دهن مخالفان را بسته است!
اما زهی خیال باطل!! او با ارائۀ این سند، نه! درستش این است که بگوئیم، با جعل این سند، آبروی خودش را بُرد و ثابت کرد که کذاب و جعال است؛ چرا؟؟ جواب او در سخنان "مکارم شیرازی" به خوبی آمده است؛ آنجا که می نویسد:
« محدّث بزرگوار مرحوم حاج شيخ عباس قمى در منتهى الآمال، در شرح زندگانى امام حسين (عليه السلام) پس از بيان اين نكته كه «حديث اجتماع خمسه طيبه(عليهم السلام)» تحت كِسا از احاديث متواتره است، مى نويسد: «اما حديث معروف به حديث كسا كه در زمان ما شايع است، به اين كيفيّت در كتب معتبر و معروف و اصول حديث و مجامع متقنه محدّثين ديده نشده، مى توان گفت از خصايص كتاب «منتخب» است».
از اين رو، جناب ايشان آن را در مفاتيح الجنان نياورده است و ناشران برخلاف ميل آن بزرگوار آن را در پايان مفاتيح اضافه كرده اند.»

(مفاتیح نوین، آیه الله مکارم شیرازی، ص 1165، ط 5)



جناب ری شهری و نجف آبادی نیز به این موضوع اشاره دارند و می توانید سخن، عباس قمی را در (منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى) [آمدن جابر به زيارت شهداى كربلا] .. ج 2 ص : 1018؛دلیل، قم) بیابید.
حال زمانی که شیخ عباس قمی، هیچ سندی برای این روایت پیدا نکرده و خود نیز در هیچ کدام از کتبش آن را نقل نکرده چگونه ممکن است که در سلسله سند همین روایت قرار بگیرد؟!!!
مگر می شود "عباس قمی" سندی برای این روایت سراغ نداشته باشد بعد خود او این روایت را از میرزای نوری نقل کند و این سند را تا رسول خدا ادامه دهد؟؟؟؟ آیا این ثابت نمیکند که مرجع تقلید شیعه، «صادق شیرازی» جعال و کذاب است؟؟
محمد رعدی در سایت شیشه ای در این باره سخن جالبی دارد؛ وی می گوید:
« چطور ممکن است سند ارائه شده توسط آیت الله شیرازی که بیشترِ آن را علمای اعلام تشکیل داده اند در دست شیخ عباس قمی و از آن مطلع باشد ولی در منتهی الآمال بنویسند من سندی برای این حدیث نیافتم؟! احادیثی که سندهایشان بسیار بی اعتبار تر از این سند ادعایی آیت الله شیرازی است، را به وفور می توان در کتب شیخ عباس قمی یافت پس چطور می شود که ایشان از یک چنین سندی با خبر باشد و در عین حال حدیث کساء را معتبر نداند؟!» http://www.shishehee.com/index.php?newsid=76


"مختصر:
عباس قمی : برای حدیث کسای شایع شده، هیچ سندی نیافتم.
صادق شیرازی: پدرم از شیخ عباس قمی حدیث کسای شایع را نقل می کند!
من:  صادق شیرازی دروغ می گوید و عباس قمی از این سند جعلی خبری نداشته.
نتیجه: صادق شیرازی که مرجع تقلید شیعه است،کذاب و جعال می باشد و موثق نیست!

در پایان:
چنانکه در ابتدای مقاله گفته شد، جعل حدیث در مکتب روافض تا عصر حاضر ادامه دارد و حتی چنانکه دانستیم مرجع شیعی در تثبیت حدیثی جعلی سند وضع می کند! آیا تمام اینها باعث نمی شود که ما باری دیگر صدق گفتار شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمة الله علیه را دریابیم که فرمودند:
«وَقَدِ اتَّفَقَ أَهْلُ الْعِلْمِ بِالنَّقْلِ، وَالرِّوَايَةِ، وَالْإِسْنَادِ عَلَى أَنَّ الرَّافِضَةَ أَكْذَبُ الطَّوَائِفِ، وَالْكَذِبُ فِيهِمْ قَدِيمٌ، وَلِهَذَا كَانَ أَئِمَّةُ الْإِسْلَامِ يَعْلَمُونَ امْتِيَازَهُمْ بِكَثْرَةِ الْكَذِبِ» (منهاج السنه ج1 ص59، تحقیق: محمد رشاد سالم)
یعنی: «علمای متخصص در نقل و روايت و اسناد متفق اند بر اينکه روافض دروغگوترين طايفه هستند، و دروغگويی در بين آنها سابقه طولانی دارد، و به همين دليل ائمه اين علوم، اين طائفه را با کثرت کذب و دروغ از سايرين تفکيک می نمايند.»
التماس دعا