حقایقی در مورد کلمه مولی!
اگر کلمه مولی مبهم و گنگ نبود، پس نیازی نبود که جناب علامه امینی 11 جلد کتاب بنام الغدیر قلم فرسایی کند. دقت كنید كه سرمنشاء اصلی اختلاف شیعه با سایر فرق و مذاهب اسلامی دقیقا در همین نكته نهفته است و برداشت غلطی كه علمای شیعه از كلمه مولی داشته اند. و این اعتقاد كه كلمه مولی به معنای اولی است و بعد اولی را اولی بالتصرف معنا و سپس اولی بالتصرف را اولی الامر یا ولی امر معنی كرده و سپس از آن، مفهوم امامت را برداشت كرده و آرام آرام كار را به جایی می كشانند كه مقام امامت را بالاتر از نبوت اعلام میكنند!! و در نتیجه معنای سخن پیامبر اینگونه میشود: هركس من خلیفه او هستم علی هم رهبر و خلیفه و حاكم بر اوست! خدایا دوست بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن باش با دشمن او. البته برای اینكه كسی معنای خلافت را از كلمه مولی برداشت نكند در ادامه، سخن از دوستی و دشمنی شده است.
علامه امینی در كتاب الغدیر بحثی را باز كرده اند با این نتیجه گیری كه بیشتر علمای علم عرب كلمه مولی را به معنای اولی تعریف كرده اند، ولی: 1- در این خصوص اتفاق نظر وجود ندارد. 2- میان ماه من تا ماه گردون * تفاوت از زمین تا آسمان است:
حتی داشتن مفهوم اولی در كلمه مولی هیچگاه نمیتواند معنای خلافت و جانشینی و امامت را داشته باشد. زیرا اعراب برای بیان این مفاهیم، كلمات روشن و واضح و روشنتری دارند. معنی دقیق كلمه مولی در زبان فارسی میشود: آقا و سرور. اگر دقت كنید در این معنای فارسی نیز، مفهوم برتری و اولویت وجود دارد ولی به هیچ وجه معنای پادشاهی و حكومت از آن برداشت نمیشود و اگر پیامبر اكرم در میان مردم ایران می فرمودند كه هر كس من آقا و سرور او هستم علی نیز آقای اوست، مردم ایران، معنای حكومت و پادشاهی را از این كلمات برداشت نمیكردند. بلكه این كلمه (مولی یا آقا) نوعی برتری معنوی را در ذهن انسان، تداعی میكند. زیرا انسان تا چیزی را برتر و بالاتر نداند نمیتواند به او عشق بورزد و او را دوست داشته باشد، برای همین پیامبر اكرم در ادامه نیز میگویند: خدایا دوست داشته باش هر كه او را دوست دارد. پس طبیعی است كه كلمه مولی (یعنی دوست داشتن) باید معنای اولی را هم داشته باشد. قرینه آن هم سخنان بعدی پیامبر است و اینكه درجه این اولویت (در صورتیكه بنا به فرض محال، معنای صرف مولی، اولی بود) مشخص نیست آیا ولایت مانند ولایت خداوند مطلقه است؟
یا مانند ولایت پدر بسیار محدود. ما دستور صریح شخص پیامبر می دانیم كه كلمات او را باید با قرآن بسنجیم و در اینجا طبق عقیده شیعیان میگوییم: خداوند در قرآن كریم عوض مزد و اجر رسالت را دوستی با خاندان پیامبر اعلام كرده (و نه حكومت آنها) و چون این محل آخرین میقات نبی اكرم با مردم بوده و مزد را هم باید در آخر كار گرفت، پس طبق عقیده خود شیعه پیش رفته و طبق آیه قرآن از كلمه موده یعنی دوستی خاندان نبی استفاده كرده و كلمه مولی كه معنی دوست داشتن می دهد و سخنان بعدی پیامبر اكرم متوجه میشویم كه منظور از این كلمه یعنی مولی دوست داشتن علی است. بهتر است بدانید كه اعراب این كلمه را بیشتر به كسانی اطلاق میكنند كه اسیرانی را آزاد كنند، به آن اسیران موالی می گویند و به شخصی كه اسراء را آزاد كرده مولی می گویند. مولوی نیز در اشعار زیر همین عقیده را دارد:
كیست مولی؟ آنكه آزادت كند بند رقیت ز پایت وا كند
پس اگر بنا باشد كه انسان تحت فرماندهی و اسارت كسی باشد دیگر آزادی و كلمه مولی چه معنایی می دهد؟! یعنی اگر منظور پیامبر اكرم لزوم تبعیت بی چون و چرا و ولایت مطلقه ی علی بوده باشد این سخن پیامبر اكرم، مفهومی ضد كلمه مولی خواهد داشت. و این خود یكی دیگر از صدها تناقضی است كه شیعه گرفتار آن شده است. به طور كلی مولی كلمه ای است كه بیشتر بار معنوی دارد. شیخ شرف الدین عالم شیعه نیز در سخنرانی دارالتقریب گفته: امام، عهده دار خزائن معنوی و خلیفه عهده دار خزائن مادی خداوند است.
معنای یك كلمه را باید با توجه به موارد زیر فهمید:
- شرایط بوجود آمده در محیط (اوضاع و احوال همان زمان)
- فرهنگ مردم همان زمان.
- نوع اندیشه و روحیه مخاطبین.
- استفاده ای که مردم از آن واژه در همان زمان داشته اند.
- و منظور گوینده و هدفی كه داشته ترجمه كرد.
- آن كلمه به تنهایی چه معنایی می دهد و همراه با سایر جملات و قرائن چه معنایی می دهد.
• نكته بسیار ظریفی كه محققین شیعه از آن غافل مانده اند آن است كه غنای سنگین ادبیات عرب گاه باعث می شود یك كلمه دارای معانی متعدد و حتی ضد هم باشد، برای همین برای درك منظور و هدف گوینده هیچ راهی نیست جز اینكه شرایطی كه آن سخن در آن گفته شده را با توجه به كل متن (و نه معنی كردن فقط یك كلمه) و تمامی اوضاع و احوال معنی كنیم.
• اگر منظور پیامبر اکرم در غدیر خم تعیین جانشین برای خودشان بود مانند زمانی که در جنگ تبوک حضرت علی را در مدینه (سرپرست خانواده خود) گذاشتند، باید پس از معرفی حضرت علی می¬فرمودند: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه ولكن لا نبی بعدی»، یعنی خلیفه و جانشین من است ولی با این تفاوت که پس از من نبی و پیامبری نیست، زیرا شما معتقدید پیامبر در این موضع، علی را با خودش برابر و در تمامی امتیازات یکسان معرفی کرد، پس بسیار واجب بود برای جلوگیری از گمراهی آیندگان، مانند هنگام خروج برای جنگ تبوك می فرمودند: «لا نبی بعدی».
• مردم از زبان پیامبر و از قول قرآن می دانستند که پس از رحلت پیامبر اکرم دیگر وحی در کار نیست و علی نمیتواند با آسمان در ارتباط باشد، چرا رسول خدا تکلیف نوع حکومت و نفر بعدی را مشخص نمیکنند؟ زیرا ممکن بود مردم پس از رحلت نبی اکرم به خاطر عدم وجود وحی سخن حضرت علی را در رابطه با خلافت امام حسن و امام حسین قبول نکنند؟ پس بنا بر طریق اولی نبی اکرم ابتدا باید روش تعیین خلیفه را بیان می کردند و بعد به سراغ تعیین مصداق (یعنی معرفی علی) می رفتند، با عنایت به این نکته مهم که شما در استدلالهای خود مساله جانشینی و خلافت را بسیار مهم و اساسی جلوه می دهید. براستی چرا پیامبر در مورد چنین مساله بسیار مهمی از کلمه مبهم مولی با 27 معنی مختلف استفاده میکند که هیچکدام نیز معنی خلافت نمی دهد؟ و به جای تعیین روش انتخاب حاکم فقط به معرفی مصداق، بسنده می¬کنند؟ سخن پیامبر اكرم نیز در این موضع (اگر آنرا حمل بر تعیین جانشین كنیم) بسیار مبهم و نامفهوم است، پس تكلیف در این امر به قول شما بسیار مهم، چیست؟
• همانگونه كه آیات قرآن با سایر آیات تفسیر میشوند، سخنان پیامبر نیز با سایر سخنان ایشان تفسیر میشود. پیامبر در ادامه می فرماید: «اللهم وال من والاه وعاد من عاداه». خدایا دوست داشته باش هركه او را دوست دارد و دشمن باش با هر كه با او دشمن است. اگر معنی مولی در اینجا برتر بودن باشد باید میفرمودند: خدایا بالا ببر شان و مقام كسی را كه علی را برتر می داند و پایین بیاور مقام آنرا كه او را پایین می داند... یا دشمن باش با كسی كه از او پیروی نمیكند و دوست باش با كسی كه از او پیروی میكند.
• اگر پیامبر قصد تعیین جانشین داشتند با توجه به شناختی که از جامعه عرب داشتند باید می گفتند علی جانشین من پس از من برای حکومت بر شماست. ولی نکته اینجاست که پیامبر اكرم، اصلاً خلیفه نبودند که بخواهند برای خودشان، جانشین تعیین کنند. و هدف ایشان از بعثت حسب گفته خود ایشان: «بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» بوده است ولی برادران روحانی من طبق میل ذاتی خود فکر میکنند هدف بعثت، حکومت و ریاست بر مردم بوده و علی یا پیامبر نیز نعوذ بالله، مشتاق آن!!!
• برای فهمیدن معنای واقعی یک کلمه در سخنان پیامبر، تطبیق آن با قرآن و سایر سخنان پیامبر است. پیامبر اکرم در ادامه همین سخنان می گوید (اللهم وال من والاه وعاد من عاداه) خدایا دوست داشته باش هر که او را دوست دارد و دشمن باش هر که او را دشمن دارد. (وال) با مولی از یک ریشه است و معنی دوستی میدهد و نه خلافت! شاید یکی از دلایل پیامبر اکرم از بیان این جمله این باشد که کسی فکر نکند منظور ایشان از کلمه مولی خلیفه است. شرایط آن لحظه یعنی خصومت سپاه یمن و شایعه پراکنیها علیه علی و مخالفت خالد و غیره با حضرت علی بر سر غنایم این موضوع را قویا تایید میکند. وگرنه پیامبر باید می گفت: خدایا دوست داشته باش هر که او را اطاعت یا پیروی میکند. حتی اگر به قرآن نیز رجوع کنیم و طبق سفارش پیامبر که می فرمایند سخنان مرا با قرآن تطبیق کنید و اگر مطابق آن بود قبول کنید می بینیم در قرآن نیز طبق نظر خود شیعیان در رابطه با نزدیکان و اهل بیت پیامبر آمده: بگو من اجری از شما نمی خواهم جز دوستی (مودة) با نزدیکانم. دقت کنید که می فرماید: اجری نمی خواهم جز دوستی خاندانم (و نه خلافت آنها!). و اگر علی خلیفه بلافصل بود نیازی نبود پیامبر اکرم اینهمه سفارش اهل بیت را به مردم بکند، بلکه باید سفارش مردم را به اهل بیت می کرد.(ممکن است بگویید «پیامبر علم غیب داشته» ولی مردم که علم غیب نداشتند چرا کسی یكبار هم از پیامبر اکرم نپرسید که: علی خلیفه است و شما باید سفارش ما را به او بکنید و نه سفارش او را به ما!!!)
• تمام 27 معنی مولی معنی نزدیکی را می دهد و نه معنای فرمانروایی و جانشینی را. همسایه نزدیک انسان است، دوست نزدیکترین فرد به انسان است، پسرعمو، آزاد شده و... اینها همه به انسان نزدیکند. جالب اینجاست که فقط معنی سرپرست و حاکم است که معنای نزدیکی در آن نیست. و شیعه دقیقا همین معنای مخالف را پذیرفته است.
در ضمن دقت كنید اصولاً دین و اصول دینی باید مفهومی بسیار ساده و آسان و قابل فهم داشته باشد تا همه مردم اعم از پیر و جوان و با سواد و بیسواد و عرب و عجم با هر زبان و فرهنگی آنرا بفهمند و به آن ایمان بیاورند تا روز قیامت نیز هیچ جایی برای عذر و بهانه باقی نباشد و اگر فهم دین و مبانی آن سخت و دشوار و پیچیده باشد اصولا نه كسی آنرا می فهمد و نه حتی كسی در صدد فهم آن بر می آید و نه میتوان از آن دفاع كرد و روز قیامت نیز خداوند نمی¬تواند كسی را به خاطر عدم فهم موضوعی پیچیده و غیر قابل فهم مجازات كند. تمام ادیان الهی نیز آسان و قابل فهمند. درباره اسلام دقت كنید كه خداوند پیامبری را فرستاد تا آن پیامبر به مردم بگوید من فرستاده خدایم (نبوت) و شما باید فقط یك خدا را پرستش كنید و به یك خدا ایمان داشته باشید و تمامی عبادات را خالصانه برای او انجام دهید (توحید) و اگر چنین كنید و مرتكب گناه نشوید (تقوی و عمل صالح) در آن جهان به بهشت می روید و گرنه به دوزخ میروید (معاد) نگاه كنید به همین راحتی و آسانی و سادگی! دین اسلام یعنی اعتقاد و پذیرفتن همین کلمات (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّـهِ الْإِسْلَامُ)[آل¬عمران/9] و تسلیم شدن در برابر این کلمات (حضرت علی: الاسلام هو التسلیم، اسلام یعنی تسلیم شدن) اكنون نگاه كنیم كه غلات و تشیع صفوی چه چیزهای درهم و برهمی را به عنوان اصلی ترین اصول برای پیروانش تشریح میكند كه عدم اعتقاد به آنرا نیز موجب دوزخی شدن می داند! اصولی كه حتی بزرگترین علماء و روحانیون شیعه نیز پس از نگارش صدها جلد كتاب در طول 14 قرن هنوز موفق به اثبات آن نشده اند. به عنوان مثال همین موضوع غدیر و معرفی حضرت علی به عنوان جانشین پیامبر اكرم . آنها می گویند برای تفسیر آیه ابلاغ (یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیكَ مِن رَّبِّكَ) باید به سخنان نبی اكرم در غدیر مراجعه كنیم و ما وقتی به سخنان نبی اكرم مراجعه میكنیم به كلمه ای بر می خوریم (مولی) كه دارای 27 معنی متفاوت و مختلف است كه معنی خلیفه و جانشین به هیچ وجه از آن مستفاد نمیشود و اینجاست كه علمای دو طرف (شیعه و اهل سنت) قرنهاست بر سر تعریف كلمه مولی و اینكه آیا معنای اولی الامر و اولیبالتصرف از آن استخراج میشود یا خیر؟، صدها صفحه كاغذ را سیاه كرده اند و وارد بحثهای بی سر و ته و دشوار صرف و نحو عربی شده اند. سئوال من اینجاست آیا خداوند به خاطر عدم فهم و درك چنین موضوع پیچیده و لاینحلی (حتی برای دانشمندان ادبیات عرب) سایر انسانها را به دوزخ می برد و اصولا آیا این است روش تبیین و تفهیم مهمترین اصول و اركان دین به مردم؟!!! یعنی امامت و خلافت، و چرا سایر اصول دین (یعنی نبوت و توحید و معاد) را همه فهمیدند (زیرا پیامبر اكرم طی توضحیات خود و خداوند در آیات قرآن براحتی و با بیانی ساده و شیوا و روان این 3 اصل را توضیح دادند) ولی هنگام توضیح چنین اصل مهمی (شیعه امامت را بالاتر از نبوت می داند و معتقد است شرایط زمان رسول اكرم به نحوی بود كه ایشان حتما می-بایست جانشین تعیین میكردند و... و كلید فهم و قبول قرآن و اصول دین، پذیرش امامت است!!) ناگهان سخن به ایهام و ایجاز و كلمات گنگ و دو پهلو و شان نزولهای متعدد و متفاوت كشیده میشود؟( فَبِأَی حَدِیثٍ بَعْدَهُ یؤْمِنُونَ) (سوره مرسلات آیه 50) (پس به كدامین سخن بعد از آن ایمان می آورند)
توضیحی كوتاه پیرامون كلمه مولی
- اگر عنوان مولی از سوی خدا و رسولش، معنای خلیفه و امیر را می داده، و عنوانی بوده الهی، چرا در ایام حكومت حضرت علی به ایشان نمیگفته اند: مولی المومنین؟!!!
- علامه امینی با تمام تلاشش نتوانسته مولی از صیغه مفعل را اولی در صیغه افعل تعریف و ثابت كند. البته نكته قابل بحث در توجیه ایشان آن است كه گفته اند بیشتر لغویون عرب، معنی مولی را اولی بالتصرف دانسته اند ولی سئوال ما اینجاست 1- اولی بالتصرف در چه؟ 2- این در صورتی است كه كلمه¬ی مولی، به تنهایی آورده شود ولی وقتی در داخل جمله قرار می گیرد یكی از معانی 27 گانه¬ی خود را پیدا میكند وگرنه داشتن 27 معنی برای این كلمه چه فایده ای دارد؟ برای پی بردن معنای مولی باید شرایط را ببینیم كه سپاه یمن با حضرت علی درگیری پیدا میكند و پیامبر برای رفع كدورت می فرماید هر كه را من یار و دوست اویم علی را نیز باید دوست و یاور خود بداند و همچنین علی در طی 23 سال از هر قبیله تعدادی را کشته بوده است و.... در ادامه نیز می فرمایند: خدایا دوست بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن باش با دشمن او. پس صحبت از دوستی و دشمنی است نه ریاست و حكومت! چنانچه دستی هم داده شده (بایعوا) مصافحه و دست دوستی و آشتی كنان بوده و نه بیعت خلافت. برای فهم بهتر فارسی زبانان، مثالی میزنم: شما اگر بگویید شیر یعنی چه؟ شاید بیشتر مردم یا لغویون ایرانی بگویند یعنی شیر خوراكی، ولی اگر گفتی شیر بیشه می گویند منظور تو شیر درنده است. ولی اگر گفتی: شیر بیشة پیكار، آنگاه همه میفهمند منظور تو یك نفر انسان شجاع است. شاید مولی به تنهایی معنایی اولی بالتصرف را داشته باشد(كه در این نكته هم حرف و حدیث زیاد است) ولی با توجه به شرایط آن زمان و كلمات بعدی نبی اكرم متوجه میشویم كه منظور نبی اكرم از مولی معنای دوست و یار و یاور بوده است زیرا بنا به اعتراف تمامی عرب زبانان، پیامبر اكرم، فصیحترین، فرد عرب بوده و در زبان عربی هیچ پادشاه و خلیفه و حاكمی قبل یا بعد از پیامبر اسلام، برای معرفی جانشین خود از كلمة مولی استفاده نكرده است. بلكه كلمات زیادی مانند: اولی الامر – ولی امر – خلیفه – والی – امیر و... در ادبیات عرب برای بیان این منظور به قول شیعه بسیار مهم وجود دارد. (به نظر من، نزدیكترین معنای مولی در فارسی كلمة سرور و آقا میشود)
- احادیث فراوانی در متون شیعه و بعضا اهل سنت وجود دارد دال بر ولایت خاندان نبی اكرم. باید دقت كنید كه ولایت به فتح واو ، یعنی دوست داشتن و به كسر واو یعنی خلافت و حكومت و سرپرستی. هیچیك از مسلمین اعم از سنی و شیعه مخالف دوست داشتن و حب خاندان نبیاكرم نیستند و این بدعت و اشتباه بزرگی است كه ولایت را با كسر واو و به معنای خلفات بگیریم پس، اگر هم برخی از این احادیث صحت داشته باشند ولایت در آنها به معنای حب است و لا غیر.
- 5214 بازدید
- نسخه چاپی