خمس و تطور حکم آن در مذهب شیعه (بخش اول)

شماره مقاله: 
518
نویسنده: 
ابوبکر بن حسین

مسالۀ خمس در نزد علمای شیعه به مساله ای حیاتی تبدیل شده و علمای شیعه حریصانه از آن دفاع نموده و برای ترویج آن تلاشها می کنند؛ علمای شیعه کسانی را که خمس نمی پردازند به شیوه های گوناگون می ترسانند؛ نماز و اعمال خیر و حتی دینشان را ناقص می دانند، حجشان را باطل و غذایشان را حرام اعلام می کنند و حتی لباسی را که می پوشند را حرام اعلام می نمایند، تمام اینها فقط به خاطر نپرداختن یک پنجم از سرمایه و دسترنج خودشان!

علمای شیعه چون دیدند که می توانند از مردمِ بی خبر سواری بگیرند و آنان در مورد تغییرات و بدعتها ساکت نشسته و مانند غلام زر خرید،گوش به فرمان علمای خود هستند پس ابتدا برای شرکت در حکومت تلاش کردند و با روی کار آمدن دولت صفویه به این مقصود خود رسیدند؛ در دوران صفوی علمای شیعه مقرری معین و گزافی داشتند [1]

تا جایی که شخصی چون محقق کرکی (اوائل صفویه) در زمانی که در عراق بود، سیورغال [2] را در اختیار داشته و از آن استفاده می کرده و سالانه هفتصد تومان به او تعلق می گرفته [3] که مبلغ گزافی بوده است ؛ همچنین حسین بن عبدالصمد ، پدر شیخ بهائی (اواسط صفویه) در سفرنامه اش در ابتدا از وضع گذشتۀ خود در لبنان گله می کند و سپس از وضع خود در اصفهان تعریف می کند و می گوید: « در آن شهر(پايتخت صفويه) محکم و استوار منزل کرديم. مردمان اهل و صالحی در آنجا ديديم. هر روز زندگی در آنجا با هزار روز برابر است. بخاطر وجود نعمت فراوان از عبادت به حداقل معمول از نماز و روزه قانعم و هيهات که حق آن را به تمامی به جای آورم. با لذات و کامروائی ها از پرداختن به علم دور مانده و از علم چيزی برايم نمانده است.» [4]

محمد باقر مجلسی (اواخر صفویه) چنان وضع مالی خوبی داشته است که به قول نعمة الله جزائری: «مجلسی ... در زندگى داخلى با تجمل و شكوه و آراستگى به زينتهايى كه در آن روزگار ميسر بود، بسر مى‏برد چنانكه حتى شلوارهاى زنان خدمتكار و كنيزكان او از قماشهاى گرانبهاى كشميرى بود.» [5]

با تضعیف و منقرض شدن دولت صفویه دیگر از آن املاک و سیورغال و خراج و لذتهایی که علمای شیعه به آن عادت کرده بودند، خبری نبود، لهذا مساله خمس که در دوران صفویه غالباً حکم به تحلیل آن داده می شد و شیعیان از آن معاف بودند و حتی خمس غنائم جنگی نیز به علما تعلق نمی گرفت بلکه شخص شاه خمس را می گرفت و مصرف می کرد ، به یکباره حکم دگرگون شد و شیعیان که معاف از پرداخت خمس بودند به یکباره مانند یک عبادت شرعی برایشان واجب گشت و هر که ابا می ورزید با انوع انذارها او را می ترساندند!

بله! علمای شیعه چون زرق و برق دنیا را دیده بودند و به یکباره دنیایشان مانند آخرتشان تباه شد، قانون وجوب خمس را تثبیت و تصویب کردند تا بتوانند دوباره مانند قبل زندگی پر زرق و برقی داشته باشند و چنان نباشند که شاعر می گوید:

                             «اكنون كه بدست ما نه آن ماند و نه اين ... چون كافر درويش نه دنيا و نه دين‏»

با به دست آوردن یک پنجم اموال شیعیان قدرتمند و قدرتمندتر شدند و کار به جایی رسید که به فکر سلطنت افتادند و در نهایت نیز توانستند به آن برسند و چنانکه خلخالی در جای جای خاطراتش به آن اشاره دارد ، در اوایل انقلاب وجوهات خمس بسیار به کار آخوندهای شیعه خصوصاً خمینی آمد.

                                                                   *********

در آیات قرآن، تنها در یک مورد به بحث خمس پرداخته شده و آن نیز تنها در مورد "خمس غنائم جنگ" است، خداوند می فرماید:« وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (انفال :41)

یعنی: «و بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد يك پنجم آن براى خدا و پيامبر و براى خويشاوندان [او] و يتيمان و بي نوايان و در راه‏ماندگان است اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى [حق از باطل] روزى كه آن دو گروه با هم روبرو شدند (غزوه بدر) نازل كرديم ايمان آورده‏ايد و خدا بر هر چيزى تواناست.»

این آیه در مورد خمس و در مورد سؤالی است که صحابه در مورد غنائم جنگی پرسیده اند، لهذا خداوند فرموده است، یک پنجم خمس متعلق به خدا و رسول و نزدیکان رسول و یتیمان و مساکین و در راه ماندگان است؛ اما علمای شیعه از این آیه سوء استفاده کرده و اولاً با دلایل واهی خمس را بر تمام دارایی های معقول و منقول تعمیم داده و ثانیاً پرداخت آن را منحصر به فقها و سادات نموده و یتیمان و مساکین و در راه ماندگان را بدون سهم گذاشتند!

آخوند شیعی برای اینکه بتواند عوام را بفریبد، می گوید: واژۀ "غنم" که در این آیه آمده به معنای هر چیزی است که بدون زحمت به دست می آید [6] ؛ مکارم شیرازی بعد از بافتن تمام این زخرف القول ها به یکدیگر ، می گوید: « آيه غنيمت معنى وسيعى دارد و هرگونه درآمد و سود و منفعتى را شامل مى شود، زيرا معنى لغوى اين لفظ عموميّت دارد و دليل روشنى بر تخصيص آن در دست نيست.» [7]

فرضاً که ادعای وی را بپذیریم، می گوئیم در اینصورت هیچگونه خمسی به شما تعلق نمی گیرد چرا که غنیمت جنگی و فایده هایی که از تجارت کسب می شود و سنگهای معدن و ... همه با زحمت و مشقت بدست می آید پس شما را از آن سهمی نیست چون گفتید که غنیمت یعنی سودی که بی مشقت به دست آمده باشد!

آیا کشاورز بیچاره ای که عمر خود را بر سرِ زمین زراعی نهاده و ماهها به آن رسیدگی کرده و شخم زده و کود و آب داده ، سودی که به دست می آورد بی مشقت به حساب می آید که شما برای گرفتن خمس آن این همه حریص هستید که چشمانتان بر این حقایق بسته شده؟؟

آن تاجر بازاری که از طریق معامله کسب در آمد و منفعت می کند نیز زحمت می کشد و هر آنچه به وی می رسد نتیجۀ دسترنج و زحمت اوست و تماماً با مشقت و تلاش بدست آمده اند، پس چگونه شما خود را در آن شریک می دانید؟؟ یا آن بنا و نانوا و معلم و دکتر و ... که برای در آمدش زحمت کشیده و ساعتها کار کرده ، چگونه درآمد او را بی مشقت می دانید که یک پنجم آن را خواهان هستید؟؟ اگر اینها دزدی نیست، پس چیست؟ اگر شکر فروشی مشقت و زحمتی ندارد ، شاید! ولی دیگر مشاغل برای خود زحمت و سختی هایی دارند.

جالب است که بدانید از اولین اشخاصی که در برابر "حیدر علی قلمداران" جبهه گرفت و در جواب کتاب "مساله خمس ماخوذ از کتاب و سنت» کتاب نگاشت ، همین جناب مکارم شیرازی بود!

دکتر موسی موسوی نکته ای جالب را مطرح می کند و می نویسد: « هرگز حتی يكی از شيعيان اين سئوال را نكرده است كه چگونه اين فقيهان فقط در نفع كسب و كار با آنان شريك گشته و در سرمايه و زحمات و مشكلات كار با آنان شراكتی ندارند؟ هرگز نپرسيدند كه چگونه شما در سود كسب با ما شريك ميشويد و با استناد به چه دليلي ما بايد رنج برده و كار كنيم و شما راحت بنشينيد و ثمره رنج و كوشش ما را بخوريد؟» [8]

اما بعد از این باید گفت: آخوند شیعی از این غافل است که به اتفاق مفسرین آیات مذکور در مورد جنگ بدر نازل شده و در آیات قبل و بعد از این آیه تماماً در مورد جنگ و مبارزه با کفار صحبت شده است، چنانکه خداوند می فرماید:

«وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (39) وَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ (40) وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (41) إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ (42)»

تمام این آیات در مورد جنگ و مبارزه با کفار و در مورد "یوم الفرقان و یوم التقی الجمعان" است و در حین آن از "غنیمت" سخن رفته است ، به این معنا که منظور از غنیمت ، همان معنای اصطلاحی آن که در مورد اموال بدست آمده در جنگ می باشد ، مراد است ؛ روایتی از امام صادق علیه السلام نیز ، این دیدگاه را تائید می کند ، چنانکه آمده است:

«عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ لَيْسَ‏ الْخُمُسُ‏ إِلَّا فِي الْغَنَائِمِ خَاصَّة» [9]

یعنی: «خمس نیست مگر در غنیمت خاصّه یعنی غنائم جنگی»

آقای مکارم شیرازی خود در تفسیر نمونه اش معترف است که این آیه دربارۀ سؤال و اختلاف اصحاب در مورد غنائم جنگی نازل شده است [10] اما شرم و حیا را کنار نهاده و می گوید منظور از خمس تمام فوایدی است که به دست می آید!! [11]

طبق آیۀ مشار الیه، خمس تنها مربوط به غنائمی است که در جنگ از کفار و مشرکین گرفته می شود و لازم به ذکر است که در جنگهای بین مسلمین غنیمت و خمس وجود ندارد چنانکه حضرت علی رضی الله عنه بعد از جنگ جمل، غنیمت نگرفتند و اموال گروه مقابل را به ایشان برگرداندند؛ در عین حال باید دانست که اموال کافرانی که با مسلمین سر جنگ ندارند و با مسلمین در صلح و سازش به سر می برند بر ما حرام شده و ما نمی توانیم از آنان خمس بگیریم ، اما مسلمانان چه گناهی کرده اند که می بایست یک پنجم دسترنج خود را به فقها بدهند؟؟

چنانکه گفته شد ، خمس تنها از غنائم کافر حربی گرفته می شود ، حال باید پرسید که چه وجه تشابهی بین عوام شیعه با کافر حربی وجود دارد که فقها از هر دو خمس می گیرند؟؟ عجیب این است که از کافر حربی فقط غنائم جنگی گرفته می شود اما فقها از عوام شیعه از هست و نیست و دار و ندارشان ، حتی از دکمۀ لباسشان حتی از لباس احرامشان حتی از سجاده ای که بر آن نماز می خوانند، خمس می گیرند!! آیا عوام شیعه از کفار حربی نیز بدتر هستند؟

در مذهب شیعه مسالۀ زکات که در بیش از 80 آیۀ قرآن به آن اشاره شده فقط بر اشخاص مخصوصی که اموالشان به حد نصاب رسیده باشد فرض و واجب است و این عده زکات خود را بین تمام فقرای مسلمین پخش می کنند ، ضمناً زکات در مذهب ایشان فقط بر 9 چیز تعلق می گیرد چنانکه خمینی می گوید: « تجب الزكاة في الأنعام الثلاثة: الإبل و البقر و الغنم، و في النقدين: الذهب و الفضّة، و في الغلّات الأربع: الحنطة و الشعير و التمر و الزبيب، و لا تجب فيما عدا هذه‏ التسعة» [12]

یعنی: « زكات در چهار پايان سه‏گانه (يعنى) شتر و گاو و گوسفند و در نقدين (يعنى) طلا و نقره و در غلّات چهارگانه (يعنى) گندم و جو و خرما و كشمش واجب است و در غير اين نُه چيز زكات واجب نيست‏.»

در عصر حاضر و با این وضع شهر نشینی، دیگر خبری از گاو و گوسفند و شتر و همچنین خرما و کشمش و جو و گندم نیست ، تنها طلا و نقره باقی می ماند که مقدار اندکی از ثروت مردم را تشکیل می دهد و اکثر اموال به صورت پول نقد و یا حساب بانکی است که بنابر مذهب شیعه به این اموال زکات تعلق نمی گیرد!

طبق این فتوای فقهای شیعه ، تنها کسانی که باید زکات بپردازند دامداران و کشاورزان هستند که غالباً مردم روستا نشین می باشند و برج نشینان و شکر فروشان از زکات معاف هستند! حال که زکات فقط به قسمت اندکی از اموال تعلق می گیرد و از سویی فقط یک بیستم آن اموال به عنوان زکات پرداخت میشود، با این حساب آیا چیزی گیر فقرا می آید؟؟

در مقابل ، فقها خمس را وضع کرده اند که بر هست و نیست شیعیان تعلق می گیرد حتی لباس و خانه و ماشین و ... حتی به مال دزدی و کلاهبرداری و زناکاری نیز خمس تعلق میگیرد! برای غنی و فقیر نیز مطرح است و همه باید آن را بپردازند ، سپس تمام این اموال که به عنوان خمس گرد آوری شده بین یک عدۀ قلیل و اندکی که فقها و سادات باشند تقسیم می شود!! به قول دکتر طه الدلیمی : «آيا عاقلانه‌ است‌ كه‌ خمس‌ اموال‌ امت - كه‌ امروزه‌ بيش‌ از يك‌ ميليارد نفر و در ثروتمندترين‌ جاهاي‌ دنيا قرار دارند - بر اقليتي‌ از مردم‌ كه‌ خود را مستحق‌ آن‌ مي‌دانند يعني‌ سادات‌ و فقها صرف‌ شود كه‌ اقليتي‌ كه‌ شمارشان از چند صد نفر بيشتر نيست، و اگر هم‌ چند هزار يا صد هزار و حتي‌ اگر يك‌ ميليون‌ باشند، آيا عقل‌ مي‌پذيرد كه خمس‌ اموال‌ امت‌ به‌ اينها داده‌ شود؟» [13]

چه آن کشاورزی که به زور خرج خانواده اش را در می آورد و چه آن برج نشین که غرق در ثروت است هر دو باید خمس بدهند ، همین سال پیش شیعیانی که می خواستند به حج بروند ، چه غنی و چه فقیر می بایست چهارصد هزار تومان به عنوان خمس به فقها میدادند تا حجشان مورد قبول واقع شود!!

تطور حکم خمس:

مسالۀ وجوب خمس ، مساله ایست که در دو قرن اخیر باب شده وگرنه قبل از آن، عاَلم شیعه چنین چیزی را بر خود ندیده بود و اصولاً در دوران ائمه ، مسالۀ خمس به اینگونه که امروز مطرح گشته ، مطرح نبوده و حتی بعد از دوران ائمه نیز سخنی از وجوب خمس و دادن آن به مجتهد و سید نبود تا اینکه رفته رفته حکم خمس از حلال بودن و معاف بودن از پرداخت آن به وجوب به پرداخت آن تغییر کرد و این از عجایب است که چگونه حکمی که در دوران ائمه و قرون بعد از ائمه سخن از تحلیل دارد در دوران ما به تحریم تبدیل شده است! شیخ مفید و طوسی و صدوق و امثالهم خمس را واجب نمیدانسته اند اما آیت الله های امروز کیلو کیلو خمس می گیرند و برای خود دفتر راه انداخته و فیش و رسید می دهند!

در روایات وارده در کتب شیعه نزدیک به 30 روایت و بلکه بیش از آن وارد شده که سخن از حلال بودن خمس بر شیعیان دارد و طبق مفاد آن روایات ، دادن خمس در دوران ائمه امری مباح بوده و ائمه گفته اند که ما خمس را برای شیعیان خود حلال کرده ایم!

بعضی از این روایات:

1. « حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ‏ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع حَلَّلَهُمْ‏ مِنَ‏ الْخُمُسِ‏ يَعْنِي الشِّيعَةَ لِيَطِيبَ مَوْلِدُهُم‏‏» [14]

امام باقر فرمود: امير المؤمنين عليه السّلام خمس را بر شیعیانش حلال گرداند تا ولادتشان طيّب و پاكيزه باشد.»

2. « أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ هَلَكَ‏ النَّاسُ‏ فِي‏ بُطُونِهِمْ‏ وَ فُرُوجِهِمْ لِأَنَّهُمْ لَا يُؤَدُّونَ إِلَيْنَا حَقَّنَا أَلَا وَ إِنَّ شِيعَتَنَا مِنْ ذَلِكَ وَ أَبْنَاءَهُمْ فِي حِل‏» [15]

امام باقر فرمود: مردم از ناحيه شكم و عورتشان هلاك شدند زيرا حقّ ما را به ما اداء نمى‏كنند ولى شيعيان ما و فرزندانشان از اين نظر در توسعه بوده و خمس كه حقّ ما است بر ايشان حلال مى‏باشد.»

3.« قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ إِنَّ فُلَاناً وَ فُلَاناً غَصَبُونَا حَقَّنَا وَ اشْتَرَوْا بِهِ الْإِمَاءَ- وَ تَزَوَّجُوا بِهِ النِّسَاءَ- أَلَا وَ إِنَّا قَدْ جَعَلْنَا شِيعَتَنَا مِنْ ذَلِكَ فِي‏ حِلٍ‏ لِتَطِيبَ‏ مَوَالِيدُهُم‏» [16]

اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: فلانى و فلانى حقّ ما را غصب كردند و با آن كنيز خريدند و با زنان ازدواج كردند، هشدار كه ما شيعيانمان را از اين جهت حلال كرديم تا فرزندان‏شان حلال‏زاده باشند.»

4.« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: كَذَلِكَ [هُوَ] يَا عَلِيُّ، وَ لَكِنْ كَيْفَ أَدَّيْتَ زَكَاةَ ذَلِكَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع: يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِمْتُ بِتَعْرِيفِ اللَّهِ إِيَّايَ‏ عَلَى لِسَانِكَ- أَنَّ نُبُوَّتَكَ هَذِهِ سَيَكُونُ بَعْدَهَا مُلْكٌ عَضُوضٌ، وَ جَبْرِيَّةٌ فَيَسْتَوْلِي عَلَى خُمُسِي‏ مِنَ‏ السَّبْيِ‏ وَ الْغَنَائِمِ فَيَبِيعُونَهُ، فَلَا يَحِلُّ لِمُشْتَرِيهِ، لِأَنَّ نَصِيبِي فِيهِ، فَقَدْ وَهَبْتُ نَصِيبِي فِيهِ‏ لِكُلِّ مَنْ مَلَكَ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ مِنْ شِيعَتِي، لِتَحِلَّ لَهُمْ مِنْ مَنَافِعِهِمْ مِنْ مَأْكَلٍ وَ مَشْرَبٍ، وَ لِتَطِيبَ مَوَالِيدُهُمْ، وَ لَا يَكُون‏ أَوْلَادُهُمْ أَوْلَادَ حَرَامٍ.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَا تَصَدَّقَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ صَدَقَتِكَ‏ وَ قَدْ تَبِعَكَ رَسُولُ اللَّهِ فِي فِعْلِكَ: أَحَلَّ لِشِيعَتِهِ كُلَّ مَا كَانَ فِيهِ مِنْ غَنِيمَتِهِ، وَ بَيْعٍ مِنْ نَصِيبِهِ‏ عَلَى وَاحِدٍ مِنْ شِيعَتِهِ وَ لَا أَحَلَّهُ أَنَا وَ لَا أَنْتَ لِغَيْرِهِم‏» [17]

یعنی: « ای رسول خدا! من دانستم که پس از تو سلطنت سختی و دشواری و جبر و ستمکاری خواهد بود و بر خُمس من از سبی و فئ و غنائم مسلّط خواهند شد و آن را خرید و فروش خواهند کرد و آن برای خریداران حلال نخواهد بود زیرا سهم من در آن است، اما من نصیب و بهرۀ خودم را به هرکس از شیعیان من که مالک آن شود بخشیدم تا منافع و بهره‌وری ایشان از خوردنی و نوشیدنی حلال بوده باشد و زادگاه ایشان نیز حلال باشد و فرزندانشان حرامزاده نباشند. رسول خدا فرمود: هیچ کس بهتر از صدقۀ تو صدقه نداده است رسول خدا هم تو را در این کارت تبعیت کرده بر شیعیان هرچه که در آن غنیمتی یا خرید و فروشی باشد از سهم او بر هر کس از شیعیان حلال کرده، و من و تو بر غیر شیعه آنها را حلال نمی‌کنیم!!»

5.« ِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ‏ وَجَدَ بَرْدَ حُبِّنَا فِي كَبِدِهِ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى أَوَّلِ النِّعَمِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَوَّلُ النِّعَمِ قَالَ طِيبُ الْوِلَادَةِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع- قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لِفَاطِمَةَ ع أَحِلِّي نَصِيبَكِ مِنَ الْفَيْ‏ءِ لآِبَاءِ شِيعَتِنَا لِيَطِيبُوا ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا أَحْلَلْنَا أُمَّهَاتِ شِيعَتِنَا لآِبَائِهِمْ لِيَطِيبُوا.» [18]

یعنی: « حضرت صادق فرمود: هر کس خنکی محبّت ما را در جگر خود احساس کرد باید خدا را به این نعمت او سپاس گوید. من عرض کردم: فدایت شوم، اوّلین نعمت کدام است؟! فرمود: حلال زادگی، آنگاه حضرت فرمود: أمیر المؤمنین به فاطمه فرمود: سهم و بهرۀ خود را از فئ به پدران شیعیانمان حلال کن تا پاک شوند، سپس حضرت فرمود: ما مادران شیعیان خود را به پدرانشان حلال کردیم تا حلال زاده باشند.»

6.« حُكَيْمٍ مُؤَذِّنِ ابْنِ عِيسَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى- وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِمِرْفَقَيْهِ عَلَى رُكْبَتَيْهِ ثُمَّ أَشَارَ بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ‏ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ إِلَّا أَنَّ أَبِي جَعَلَ شِيعَتَهُ فِي حِلٍّ لِيَزْكُوا.» [19]

یعنی: « ابن عيسى گويد: از امام صادق عليه السلام در باره قول خداى تعالى، «بدانيد هر چه غنيمت گيريد خمس آن از خدا و پيغمبر و خويشاوندان است» پرسيدم، حضرت دو آرنج را بر زانو گذاشت و با دست اشاره كرد و فرمود: بخدا كه آن استفاده روز بروز است (كه بايد خمس آن را داد) جز آنكه پدرم شيعيان خود را حلال كرد تا آلوده نباشند.»

7.« مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِنَّ أَشَدَّ مَا فِيهِ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنْ يَقُومَ‏ صَاحِبُ‏ الْخُمُسِ‏ فَيَقُولَ يَا رَبِّ خُمُسِي وَ قَدْ طَيَّبْنَا ذَلِكَ لِشِيعَتِنَا لِتَطِيبَ وِلَادَتُهُمْ وَ لِتَزْكُوَ وِلَادَتُهُم‏.» [20]

یعنی: « امام باقر يا صادق عليهما السلام فرمود: سخت‏ترين حالى كه مردم در قيامت دارند اينست كه:صاحب خمس بپا خيزد و بگويد: پروردگارا! خمس من، و ما آن را براى شيعيان خود حلال ساختيم تا ولادتشان حلال و پاك باشد.»

8.« ِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع .... وَ هُوَ يَقُولُ- اللَّهُمَّ إِنَّا قَدْ أَحْلَلْنَا ذَلِكَ‏ لِشِيعَتِنَا.» [21]

امام باقر فرمود: « خداوندا ما همۀ حقوق خودمان را از خُمس و انفال و صفو مال به شیعیان خود حلال کردیم.»

9.« ْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: ... يَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَوْلَادُ بَغَايَا مَا خَلَا شِيعَتَنَا قُلْتُ كَيْفَ لِي بِالْمَخْرَجِ مِنْ هَذَا فَقَالَ لِي يَا أَبَا حَمْزَةَ كِتَابُ اللَّهِ الْمُنْزَلُ يَدُلُّ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لَنَا- أَهْلَ الْبَيْتِ سِهَاماً ثَلَاثَةً فِي جَمِيعِ الْفَيْ‏ءِ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ ...‏ فَنَحْنُ‏ أَصْحَابُ‏ الْخُمُس‏ وَ الْفَيْ‏ءِ وَ قَدْ حَرَّمْنَاهُ عَلَى جَمِيعِ النَّاسِ مَا خَلَا شِيعَتَنَا..» [22]

یعنی: « امام باقر فرمود: تمام مردم حرام زاده هستند به جز شیعیان ما ! (ابو حمزه گوید: ) گفتم در این مورد چه دلیلی برایم هست؟ امام باقر گفت: دلیلش کتاب خداست ،خدا برای ما اهل بیت سهم‌های سه‌گانه از جمیع فئ مقرر فرمود و در قرآن می‌فرماید: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ ...‏پس ما صاحبان خمس و فئ هستیم و آن را بر جمیع مردمان حرام کردیم جُز شیعیان خودمان....»

10.« تفسير فرات بن إبراهيم جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ فَمَا كَانَ لِلرَّسُولِ فَهُوَ لَنَا وَ شِيعَتِنَا حَلَّلْنَاهُ لَهُمْ وَ طَيَّبْنَاهُ لَهُمْ يَا أَبَا حَمْزَةَ وَ اللَّهِ لَا يُضْرَبُ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ فِي‏ شَرْقِ‏ الْأَرْضِ‏ وَ لَا غَرْبِهَا إِلَّا كَانَ حَرَاماً سُحْتاً عَلَى مَنْ نَالَ مِنْهُ شَيْئاً مَا خَلَانَا وَ شِيعَتَنَا فَإِنَّا طَيَّبْنَاهُ لَكُمْ وَ جَعَلْنَاهُ لَكُمْ » [23]

یعنی: « امام باقر فرمود: خدای تعالی می‌فرماید: آنچه خدا از ساكنان آن قريه‏ها عايد پيامبرش گردانيد از آن خدا و از آن پيامبر و نزدیکان اوست (حشر:7) پس آنچه مال رسول خداست آن مال ماست و ما آن را به شیعیان خود حلال و پاکیزه کردیم ای ابوحمزه! به خدا سوگند به هیچ چیزی در مشرق و مغرب زمین دست نمی‌زنند مگر اینکه حرام است به هر کسی که بدان دست یابد جز ما و شیعیان ما؛ زیرا ما آن را برای شما پاک و پاکیزه گردانیدیم و آن را برای شما قرار دادیم که مال شماست.»

11.« ِ الْحَكَمِ بْنِ عِلْبَاءٍ الْأَسَدِيِّ قَالَ: وُلِّيتُ الْبَحْرَيْنَ فَأَصَبْتُ بِهَا مَالًا كَثِيراً فَأَنْفَقْتُ وَ اشْتَرَيْتُ ضِيَاعاً كَثِيرَةً وَ اشْتَرَيْتُ رَقِيقاً وَ أُمَّهَاتِ أَوْلَادٍ وَ وُلِدَ لِي ثُمَ‏ خَرَجْتُ‏ إِلَى‏ مَكَّةَ- فَحَمَلْتُ‏ عِيَالِي وَ أُمَّهَاتِ أَوْلَادِي وَ نِسَائِي وَ حَمَلْتُ خُمُسَ ذَلِكَ الْمَالِ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي وُلِّيتُ الْبَحْرَيْنَ فَأَصَبْتُ بِهَا مَالًا كَثِيراً وَ اشْتَرَيْتُ مَتَاعاً وَ اشْتَرَيْتُ رَقِيقاً وَ اشْتَرَيْتُ أُمَّهَاتِ أَوْلَادٍ وَ وُلِدَ لِي وَ أَنْفَقْتُ وَ هَذَا خُمُسُ ذَلِكَ الْمَالِ وَ هَؤُلَاءِ أُمَّهَاتُ أَوْلَادِي وَ نِسَائِي قَدْ أَتَيْتُكَ بِهِ فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ كُلَّهُ لَنَا وَ قَدْ قَبِلْتُ مَا جِئْتَ بِهِ وَ قَدْ حَلَّلْتُكَ مِنْ أُمَّهَاتِ أَوْلَادِكَ وَ نِسَائِكَ وَ مَا أَنْفَقْتَ وَ ضَمِنْتُ لَكَ عَلَيَّ وَ عَلَى أَبِيَ الْجَنَّةَ.» [24]

یعنی: « حکم بن علباء اسدی گفت: من والی بحرین شدم و به مال فراوانی دست یافتم که آنها را خرج کردم و باغ و مزارع بسیاری خریداری کردم و غلامان و کنیزانی خریدم که از کنیزان صاحب فرزند شدم آنگاه به سوی مکه بیرون آمدم و عیال و مادران فرزندانم از کنیزان و سایر زنانم را با خود بر داشته و خمس آن مال را نیز حمل کرده بر حضرت أبی‌جعفر باقر وارد شدم و عرض کردم: من والی بحرین شدم و بدین وسیله به مال فراوانی دست یافتم و کالایی خریدم و کنیزان و غلامانی نیز خریداری کرده و از کنیزان صاحب فرزندانی شدم واز آن مال انفاق کردم و اینک خمس آن مال و اینان کنیزان و مادران فرزندان من و سایر زنان من که خدمت تو آورده‌ام، حضرت فرمود: اما بدرستی که تمام این اموال مال ماست و آنچه تو آوردی قبول کردم و تو را از جهت مادران فرزندانت و زنانت و آنچه مصرف کردی حلال کردم و برای تو بهشت را برخود و پدرم ضامن شدم».

12.« ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ مِنْ أَيْنَ دَخَلَ عَلَى النَّاسِ الزِّنَا قُلْتُ لَا أَدْرِي جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ مِنْ‏ قِبَلِ‏ خُمُسِنَا أَهْلَ‏ الْبَيْتِ‏ إِلَّا شِيعَتَنَا الْأَطْيَبِينَ فَإِنَّهُ مُحَلَّلٌ لَهُمْ لِمِيلَادِهِمْ.» [25]

یعنی: « ضريس كناسى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: از چه راهى مردم گرفتار زنا ميشوند؟ گفتم: نميدانم قربانت گردم. فرمود: از راه خمس ما اهل بيت (كه نميپردازند) مگر شيعيان پاكزاده ما كه خمس براى آنها حلال گشت تا حلال زاده بدنيا آيند.»

13.« وَ رُوِيَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْقَمَّاطِينَ‏ فَقَالَ جُعِلْتُ‏ فِدَاكَ‏ تَقَعُ‏ فِي‏ أَيْدِينَا الْأَرْبَاحُ وَ الْأَمْوَالُ وَ تِجَارَاتٌ نَعْرِفُ أَنَّ حَقَّكَ فِيهَا ثَابِتٌ وَ إِنَّا عَنْ ذَلِكَ مُقَصِّرُونَ فَقَالَ ع مَا أَنْصَفْنَاكُمْ إِنْ كَلَّفْنَاكُمْ ذَلِكَ الْيَوْم‏» [26]

یعنی:«و از یونس بن یعقوب روایت شده که گفت: نزد امام صادق بودیم که مردی از قماطان (طناب و رسن فروشان) نزد وی آمد و عر‌ض کرد: فدایت شوم در دست ما از سود کسبها و اموال و تجارت هست که می‌دانیم حق تو در آن ثابت است و ما در این باره مقصریم، حضرت فرمود: اگر ما در چنین روزی شماها را به ادای آن حق تکلیف کنیم با شما به انصاف رفتار نکرده‌ایم.»

14.« دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ النَّاسُ‏ كُلُّهُمْ‏ يَعِيشُونَ‏ فِي فَضْلِ مَظْلِمَتِنَا إِلَّا أَنَّا أَحْلَلْنَا شِيعَتَنَا مِنْ ذَلِكَ.» [27]

یعنی:«داود بن كثير رقّى از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: مردم همگى در ما زاد حقوق مغصوبه ما زندگى ميكنند، الا اينكه ما برای شیعیانمان آن را حلال گردانیدیم.»

15.« الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ‏ لَهُ‏ إِنَ‏ لَنَا أَمْوَالًا مِنْ غَلَّاتٍ وَ تِجَارَاتٍ وَ نَحْوِ ذَلِكَ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ لَكَ فِيهَا حَقّاً قَالَ فَلِمَ أَحْلَلْنَا إِذاً لِشِيعَتِنَا إِلَّا لِتَطِيبَ وِلَادَتُهُمْ وَ كُلُّ مَنْ وَالَى آبَائِي فَهُمْ فِي حِلٍّ مِمَّا فِي أَيْدِيهِمْ مِنْ حَقِّنَا فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.» [28]

یعنی: « حارث بن مغیره گفت به حضرت صادق عرض کردم که ما را اموالی است از غله‌ها و تجارتها و مانند اینها و می‌دانم که در آن برای تو حقی‌ است، حضرت فرمود: پس برای چه ما آن را برای شیعیان خود حلال کرده‌ایم جُز برای اینکه حلال زاده باشند؟! و تمام کسانی‌که پدران مرا دوست دارند برای آنان نیز هرچه از حقوق ما که در دست آنها باشد در حلیت ‌اند، پس حاضر، این مطلب را به غائب برساند.» [29]

طبق روایاتی که گذشت ، خمس مطلقاً برای شیعیان حلال گشته و آنان از پرداختن خمس معاف شده اند و اکثر این روایات بنابر کتب رجالی شیعه از نظر سندی مقبول هستند (چنانکه در پاورقی اشاره شده) حال علما و مراجع شیعه چگونه به خود اجازه می دهند که برخلاف قول امام که شیعیان را از پرداختن خمس معاف نموده ، حکم به وجوب آن بدهند و مردم را انذار کنند که در صورت نپرداختن، نماز و روزه و حج و ... باطل و غذایی که می خورند حرام است؟!

اگر حکم خمس چنانکه علمای اخیر شیعه می گویند ، واجب بود و تمام اموال را شامل می شد چرا حتی یک روایت ولو ضعیف از رسول خدا صلی الله علیه وسلم وارد نشده که ایشان خمس از ارباح مکاسب و تجارت و اموال مردم گرفته باشند؟؟ و آیا یک روایت ولو ضعیف وجود دارد که بگوید ، خمس را به فقها بدهید؟؟ و پرسشی دیگر اين است كه چگونه خمسي كه دادن آن به خود امام مستحب است، پرداختن آن به فقيه واجب شده است؟!!

لازم به ذکر است که روایاتی بر خلاف روایاتی که گذشت نیز وارد شده است که از نظر تعداد و صراحت و سند، با روایاتی که ذکر شد قابل مقایسه نیستند.

                                                                                                              ادامه دارد............

پی نوشت
------------------------------------------------------------------------------

[1] -دکتر منصور صفت گل به تفصیل به این موضوع پرداخته است ؛ (ساختار نهاد و اندیشه دینی در ایران عصر صفوی ، ص :303 به بعد ، نشر: موسسه فرهنگی رسا _تهران،ط2)

[2] - سیورغال: عوايد زميني كه به جاي حقوق يا مستمري از طرف حکومت به اشخاص مي بخشيدند.

[3] - رياض العلماء، ج 3، ص 441 ، افندي _مشهد

[4] -ر.ک: مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران ،صص: 86-87 مهدی فرهانی منفرد؛ نشر امیر کبیر،ط2 .... متن عربی آن که در نسخۀ خطی سفرنامه موجود است چنین است: «قد قنعت من العباده علی الاقل المجری من الصلاة و الصیام، و هیهات ان او فیما حقهما علی التمام...» کتابخانۀ مجلس ، : 105/ 5138(421پ)

[5] - متن موجود در (بحار الانوار مجلسی ج102 ص 153 _بیروت) چنین است: «وكنت قد رأيت منه في هذه المدة آثار العظمة والجلال ، والتزين بأنواع ما يكون في الدنيا من أثواب التجمل بالحلال ، حتى ظهر لي أن سراويل جواريه وإمائه الموكلات بأمر مطابخه كانت من أقمشة وبر قشمير ، فوقع منه في صدري شئ ، وضاق خلقي من كثرة عكوف مثله على هذه الدنيا ، واعتنائه الكثير بشأن ما زهد فيه أئمة الهدى عليهم السلام .» و همچنین ر. ک : تاريخ ادبيات در ايران،(پاورقی) ج‏5بخش‏1، ص 182 ، دکتر ذبیح الله صفا ؛انتشارات فردوس _تهران ،ط8

[6] -با استناد به : «و الغنم: الفوز بالشّىء من غير مشقّة» (لسان العرب) «و الغنم الفوز بالشىء بلا مشقّة» (تاج العروس)

[7] -ر.ک: خمـس: پشتوانه استقلال بیت المال _ زیر نظر مکارم شیرازی

[8] - شيعه و تصحيح

[9] - من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 40 ؛ جامعه مدرسین _ قم ،ط2 ؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 124 .... مجلسی این روایت را صحیح می داند: ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج‏6، ص: 349 ، مجلسی ؛ مکتبة المرعشی _ قم ،ط1

[10] -تفسير نمونه، ج‏7، ص: 171 ، اسلامیه _تهران

[11] -لازم به ذکر است که این سخن خود را مستند به یک روایت ضعیف از امام صادق می کنند که وی گفته : «هِيَ وَ اللَّهِ‏ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ » البته شیعیان به روایات خودشان نیز رحم نمی کنند چرا که در ادامۀ همین روایت آمده است:«إِلَّا أَنَّ أَبِي جَعَلَ شِيعَتَهُ فِي حِلٍّ لِيَزْكُوا ‏»

[12] - تحرير الوسيلة، ص: 247 ، خمینی ؛ نشر آثار امام خمينى _تهران ،ط2

[13] - سياحة في عالم التشيع ، طه الدلیمی

[14] - علل الشرائع، ج‏2، ص: 377 ، شیخ صدوق ؛ كتاب فروشى داورى‏ _قم ،ط1 ... راویان این روایت طبق کتب رجال شیعه همه ثقه هستند! ؛ علاوه بر این محمد تقی مجلسی (پدر علامه مجلسی) این روایت را صحیح می داند و می نویسد: « و روى الصدوق في الصحيح، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السلام أنه قال: إن أمير المؤمنين عليه السلام حللهم‏ من‏ الخمس‏ يعني الشيعة ليطيب مولدهم » (روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج‏3، ص: 131 ، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور _ قم ،ط2) و ملا احمد نراقی نیز روایت را صحیح می داند : (ر.ک : مستند الشيعة في أحكام الشريعة، ج‏10، ص: 115 ، نشر آل بیت _قم،ط1)

[15] - علل الشرائع، ج‏2، ص: 377 ، شیخ صدوق ؛ كتاب فروشى داورى‏ _قم ،ط1 ... راویان این روایت همان راویان روایت قبلی هستند و همه طبق کتب رجال شیعه ثقه هستند! ... و محمد تقی مجلسی نیز آن را صحیح می داند : (ر.ک:روضة المتقين (ط - القديمة)، ج‏3، ص: 131) ، همچنین ملا احمد نراقی در (مستند الشيعة ، ج‏10، ص: 112) و همچنین سید علی طباطبایی در (رياض المسائل ، ج:5 ، ص: 270 _قم)

[16] - تفسير القمي، ج‏2، ص: 254 ، دار الكتاب‏ _قم ،ط3 .... لازم به ذکر است که قمی در مقدمۀ کتابش (ص:5) نقل کرده که فقط روایات صحیح را در کتابش آورده و خوئی در ابتدای کتاب "معجم رجال حدیث" در باب «التوثیقات العامة» (ص:49 - 50) تمام روایات تفسیر قمی را توثیق می کند.

[17] - التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري ، ص: 86 – 87 ، مدرسة الإمام المهدي ‏ _قم ،ط1 ... شیعیان در مورد صحت انتساب این کتاب به حسن عسکری اختلاف دارند ، آنان که انتساب را صحیح می دانند کل کتاب را نیز صحیح می دانند آنانکه انتساب را غیر صحیح می دانند بالطبع کل کتاب را مردود می دانند! روایت نیز بدون سند ذکر شده و جایی برای بررسی ندارد!

[18] - تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 143 ، دار الكتب الإسلاميه‏ _تهران ،ط4 ...... محمد باقر مجلسی این روایت را صحیح می داند : (ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج‏6، ص: 417 ، مکتبة المرعشی _ قم ،ط1) از نظر کت ب رجال شیعه راویانش تماماً ثقه هستند!

[19] - الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 544 ؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 121 ... مجلسی در مرآة العقول و همچنین در ملاذ الاخیار ، روایت مذکور را تضعیف کرده است و "موذن" مجهول است!

[20] - الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 547 ؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 136 ... ملا احمد نراقی در (مستند الشيعة في أحكام الشريعة، ج‏10، ص: 114 ، نشر آل بیت _ قم ،ط1 ) و محمد تقی مجلسی ( مجلسی اول) در (لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه(فارسی)، ج‏5، ص: 589 ؛ مؤسسه اسماعيليان‏ _قم ،ط2) روایت را صحیح می دانند، اما محمد باقر مجلسی (مجلسی دوم) روایت را ضعیف می داند! (در مرآة العقول و در ملاذ الاخیار)

[21] - تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 145 ؛مجلسی این روایت را مجهول می داند.... اما از لحاظ کتب رجال شیعه راویانش ثقه هستند البته در مورد بعضی راویانش اختلاف است.

[22] - الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 285 – 286 ... مجلسی این روایت را ضعیف می داند!

[23] - بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏93، ص: 212 ؛ تفسير فرات الكوفي، ص: 473 ، وزارت ارشاد اسلامی _تهران،ط1

[24] - تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 137 ... شبیه این روایت در الکافی ج1 ص 408 موجود است که به گفتۀ مجلسی در مرآة العقول ، ج‏4، ص: 347 ، صحیح است.

[25] - الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 546 ... مجلسی روایت را حسن می داند (مرآة العقول، ج‏6، ص: 278) و ملا احمد نراقی صحیح می داند (مستند الشيعة في أحكام الشريعة، ج‏10، ص: 112) ؛ همین روایت با کمی تفاوت در تهذیب الاحکام آمده و مجلسی در ملاذ الاخیار آن را صحیح می داند.

[26] - تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 138 ؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 44 ، جامعه مدرسین _قم ،ط2 .... محمد باقر مجلسی در (ملاذ الاخیار، ج:6 ص: 395 )روایت را مجهول می داند ولی پدر او یعنی محمد تقی مجلسی روایت را صحیح می داند (لوامع صاحبقرانى (فارسی)، ج‏5، ص: 595) و در (روضة المتقين (ط - القديمة)، ج‏3، ص: 128 ) موثق می داند.

[27] - تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 138 .. مجلسی روایت را مجهول می داند ولی پدر او یعنی محمد تقی مجلسی روایت را "قوی" می داند(لوامع صاحبقرانى ، ج‏5، ص: 602)

[28] - تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 143 ... مجلسی در ملاذ الاخیار روایت را مجهول می داند ولی "آقا رضا همدانی" روایت را صحیح می داند (مصباح الفقيه (ط.ق) ج:3 ، ص126 ) و میرزای قمی نیز روایت را صحیح می داند : (غنائم الأيام ، ج:4 ، ص: 383) بحرانی نیز صحیح می داند (الحدائق الناضرة ، ج:12 ، ص:429 _قم)

[29] - حیدر علی قلمدارن در کتاب : "خمس از نظر قرآن و حدیث" 28 روایت در این باب گرد آورده است! و در کتاب« خُمس از نظر حدیث و فتوی» 29 روایت آورده است.