اعتراف علمای شیعه به جفای در حق قرآن – بخش اول

شماره مقاله: 
526
نویسنده: 
ابوبكر بن حسين

روحانیون و خاخام های یهود؛ مُغان و هیربَدان زردشتی، شَمّاس و کشیش و اسقف مسیحی برای رسیدن به یک مقام علمی در دین و مذهب خود می بایست که کتاب مقدس دین و مذهب خودشان را به صورت دقیق مطالعه کنند؛ مسلمین که امت خیر البشر و دینشان کاملترین دین و کتابشان بهترین کتاب و مصون از هر گونه خطا و اشتباه و تحریف و تصحیف است، من باب اولی می بایست که به کتاب خود بیشتر بها دهند و بارها بار چنانکه خداوند می فرماید: «فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآَنِ» (المزمل:20) تا جایی که می توانند قرآن را مطالعه کنند.

جامعۀ اهل سنت با منتی که خدا بر این جامعه نهاده قلب و دلشان با قرآن پیوند خورده است، اگر کسی بخواهد در حوزه های علمیه اهل سنت ثبت نام کند، از مهمترین شرایطی که برای پذیرفته شدن شخص مطرح است، توانایی در قرائت صحیح قرآن است، در غیر اینصورت باید ابتدا قرائت صحیح کل قرآن را یاد بگیرد و نسبت به قرآن آگاهی اولیه را کسب کند و سپس به عنوان طلبه در کلاسهای فقه و حدیث و ... که تماماً به صورت مستقیم با قرآن رابطه دارند، شرکت کند. در مقابل، جامعۀ شیعه قرار دارند که نه تنها برای طلبۀ آنها قرائت صحیح قرآن ملاک نیست بلکه مرجع تقلید و رهبرشان نیز از قرائت صحیح قرآن عاجز است!
دوستی تعریف می کرد که در دوران سربازی، در کلاس عقیدتی سیاسی، مدرس که معمولاً یک روحانی شیعی است، برای تشویق سربازان گفت: «هر کس بتواند سورۀ حمد را به صورت صحیح بخواند مرخصی می گیرد!» در بین این همه سرباز فقط 7 نفر توانستند، سورۀ حمد را بدون اشکال قرائت کنند که 6 نفرِ آنها از اهل سنت بودند و فقط یک نفرِ آنها شیعه بود، آنهم در صورتی که در کل آن کلاس فقط همین 6 نفر سنی وجود داشتند و سنی دیگری نبود!!!

متاسفانه و متاسفانه مساله تنها به قرائت صحیح قرآن ختم نمی شود ؛ بلکه در حوزه های علمیۀ شیعه هیچ توجهی به قرآن و فرامین و درسهای آن نمی شود و به اعتراف علمای شیعه، یک طلبۀ شیعی از زمانی که وارد حوزه می شود تا زمانی که تبدیل به مجتهد می شود حتی یکبار هم محتاج رجوع به قرآن نمی شود! در این باره علمای شیعه بسیار سخن گفته اند حتی گفته اند که در بین علوم اسلامی، علوم قرآن متروک ترین علوم است و هر کس به این علوم بپردازد مانند شخصی است که خود را قربانی کرده است و تمام اینها با سند و مدرک ارائه خواهد شد ؛ اما فقط لحظه ای فکر کنید که چنین مذهب و چنین قومی که این همه از قرآن دور و این همه نسبت به علوم اسلامی غافلند چگونه می تواند مذهبشان، حق باشد؟؟ الحق که سخن آیة الله العظمی برقعی از روی علم و آگاهی بود که گفت: «اگر از من بپرسند، قرآن چقدر دشمن دارد ؟ می گویم: در ایران 30 میلیون نفر!»

اکنون سخنان و اعترافات غم انگیز و تاسف بار علمای شیعه را بخوانید:
1. صاحب تفسیر «المیزان» ذیل آیات 15 تا 19 سورۀ مائده می نویسد: «اِنّكَ إن تَبَصَّرتَ فی امر هذِهِ العلوم وَجَدتَ أنَّها نُظِّمَت تنظیماً لاحاجةَ لها إلی القرآن اصلاً حتّى أنّه یمكِنُ لِمُتَعَلِّمٍ أن یتَعلّمَها جمیعاً: الصَّرفَ و النَّحو و البیان و اللُّغة و الحدیثَ و الرِّجال و الدّرایة و الفقهَ و الأصولَ فیأتی آخِرَها ثُمّ یتَضَلّعُ بِها ثُمَّ یجتَهِدُ وَ یتَمَهَّرُ فیها وَ هُوَ لمَ یقرَاِ القُرآنَ و لمَ یمَسَّ مُصحَفاً قَطّ.... الخ»
(المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص: 276، جامعۀ مدرسین _قم،ط1)
یعنی:« همانا اگر در احوال این علوم (= علوم دینی) بنگری ملاحظه می‌کنی که علوم مذکور چنان تنظیم شده‌اند که به قرآن هیچ احتیاجی ندارند و متعلّم می‌تواند همۀ این علوم از صرف و نحو و بیان و لغت و حدیث و رجال و درایه و فقه و اصول را فرا گیرد و به آخرین مراحل علمی برسد و مجتهد شود و در این علوم ماهر گردد بی ‌آنکه قرآن بخواند یا حتی به قرآن دست بزند....!!!».
با این وجود، اگر چیزی در عصر حاضر نیاز به عزاداری و غصه خوردن داشته باشد، این قرآن است که چنان در میان جامعۀ شیعه مهجور و متروک مانده است!

2.مرتضی مطهّری دربارۀ متروک و مهجور بودن قرآن نزد شیعه، سخنان جالبی دارد که توضیه می کنم به دقت بخوانید.
مطهری:«ما امروز از این نسل گله داریم كه چرا با قرآن آشنا نیست؟ چرا در مدرسه ها قرآن یاد نمی گیرند، حتى به دانشگاه هم كه مى روند از خواندن قرآن عاجزند؟ البته جای تأسف است كه این طور است. اما باید از خودمان بپرسیم ما تاكنون چه اقدامى در این راه كرده ایم؟ آیا با همین فقه و شرعیات و قرآن كه در مدارس است توقع داریم نسل جوان با قرآن آشنایى كامل داشته باشد؟!
عجبا كه خودِ نسل قدیم قرآن را متروك و مهجور كرده، آنوقت از نسل جدید گله دارد كه چرا با قرآن آشنا نیست. قرآن در میان خود ما مهجور است و توقع داریم نسل جدید به قرآن بچسبد. الآن ثابت می كنم كه چگونه قرآن در میان خود ما مهجور است.

اگر كسی علمش علم قرآن باشد یعنی در قرآن زیاد تدبّر كرده باشد، تفسیر قرآن را كاملًا بداند، این آدم چقدر در میان ما احترام دارد؟ هیچ. اما اگر كسی كفایه آخوند ملّا كاظم خراسانی را بداند، یك شخص محترم و باشخصیتی شمرده می شود. پس قرآن در میان خود ما مهجور است، و در نتیجه همین اعراض از قرآن است كه به این بدبختی و نكبت گرفتار شده ایم. ما مشمول شكایت رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم كه به خدا شكایت می كند:
یا رَبِّ انَّ قَوْمِی اتَّخَذوا هذَا الْقُرْ انَ مَهْجوراً .

یكی از فضلای خودمان در حدود یك ماه پیش مشرّف شده بود به عتبات. می گفت خدمت آیت اللَّه خویی (سلّمه اللَّه تعالی) رسیدم، به ایشان گفتم: چرا شما درس تفسیری كه سابقاً داشتید ترک كردید؟ (ایشان در هفت هشت سال پیش درس تفسیری در نجف داشتند و قسمتی از آن چاپ شده). ایشان گفتند: موانع و مشكلاتی هست در درس تفسیر. گفت من به ایشان گفتم: علامه طباطبایی در قم كه به این كار ادامه دادند و بیشتر وقت خودشان را صرف این كار كردند چطور شد؟
ایشان گفتند:
آقای طباطبایی «تضحیه» كرده اند؛ یعنی آقای طباطبایی خودشان را قربانی كردند، از نظر شخصیت اجتماعی ساقط شدند، و راست گفتند.
عجیب است كه در حساس ترین نقاط دینی ما اگر كسی عمر خود را صرف قرآن بكند، به هزار سختی و مشكل دچار می شود؛ از نان، از زندگی، از شخصیت، از احترام، از همه چیز می افتد و اما اگر عمر خود را صرف كتابهایی از قبیل كفایه بكند صاحب همه چیز می شود.


در نتیجه هزارها نفر پیدا می شوند كه كفایه را چهارلا بلدند؛ یعنی خودش را بلدند، ردّ كفایه را هم بلدند، ردّ ردّ او را هم بلدند، ردّ ردّ ردّ او را هم بلدند، اما دو نفر پیدا نمی شود كه قرآن را به درستی بداند!!! از هركسی درباره یک آیه قرآن سؤال شود می گوید باید به تفاسیر مراجعه شود. عجب تر این كه این نسل كه با قرآن این طور عمل كرده از نسل جدید توقع دارد كه قرآن را بخواند و قرآن را بفهمد و به آن عمل كند!
اگر نسل كهن از قرآن منحرف نشده بود قطعاً نسل جدید منحرف نمی شد.
بالاخره ما كاری كرده ایم كه مشمول نفرین پیغمبر صلی الله علیه و آله و قرآن شده ایم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره قرآن فرمود: انَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ ماحِلٌ مُصَدَّقٌ
یعنی قرآن در نزد خدا و در پیشگاه حقیقت وساطت می كند و پذیرفته می شود و نسبت به بعضی كه به او جفا كرده اند سعایت می كند و مورد قبول واقع می شود.
هم نسل قدیم و هم نسل جدید به قرآن جفا كردند و می كنند. اول نسل قدیم جفا كرد كه حالا نسل جدید جفا می كند.
در رهبری نسل جوان، بیش از هر چیز دو كار باید انجام شود: یكی باید درد این نسل را شناخت و آنگاه در فكر درمان و چاره شد. بدون شناختن درد این نسل هرگونه اقدامی بی مورد است. دیگر اینكه نسل كهن باید اول خود را اصلاح كند.
نسل كهن از بزرگترین گناه خود باید توبه كند و آن مهجور قرار دادن قرآن است. همه باید به قرآن بازگردیم و قرآن را پیشاپیش خود قرار دهیم و در زیر سایه قرآن به سوی سعادت و كمال حركت كنیم.»
(مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 24، ص: 533 – 534، باب: رهبری نسل جوان _ قرآن و مهجوریت آن» و : «ده گفتار مطهری، ص‏۲۲۲ – ۲۱۹ »)
 
دوست عزیزی، تعلیق زیبایی بر سخنان طباطبایی و مطهری نوشته است، وی می گوید:
«اگر به اقوال بالا دقت کرده باشید هر کدام از این بزرگواران به زبان بی زبانی می گویند قرآن نان و آبی برای آخوند ندارد لذا اگر فکر دنیا و شهرت و احترام هستید لازم است خرافات گذشتگان را بیاموزید .... حال دیگر تعجب نمیکنم چرا یک آیت الله دو دکتره وقتی میخواهد از قرآن آیه ای را بخواند چندین غلط فقط در تلاوت دارد ماجرای مایُفعلی (اشاره به فضیحت آیة الله قزوینی) را که یادتان هست و اینکه فرمودند:«تجوید و تلاوت قرآن علم نیست بلکه مانند حشیشی است که وهابیون به آنها چنگ میزنند تا غرق نشوند.» حال اگر می بینیم برای اثبات ادعای خود در مورد امامت، خمس، صیغه و هزار خرافه دیگر به جز چند آیه ی قیچی شده که ربطی هم به ادعایشان ندارد استناد می کنند به خاطر خالی نبودن عریضه است؛ می دانید که از کودکی به هر شیعه زاده ای اینقدر از معجزات ائمه به دروغ سخن گفته اند که دیگر نه تنها نیاز به قرآن نداریم بلکه خدا را هم باز نشسته کرده و امام غایب را فعلاً همه کارۀ کائنات کرده ایم تا با ظهورشان و آوردن قرآن عبری و قضاوت داوودی و کشتن اعراب و مرده سوزی (یعنی آنچه خوبان همه دارند ایشان یکجا دارد)را به بار آورد؛ در اصول کافی آمده وقتی امام زمان قیام کند حافظان قرآن آرزو میکنند که قرآن بلد نبودند چون قرآنِ امام زمان اینقدر با قرآن پیامبر فرق دارد که اصلاً گیج کننده و قابل مقایسه نیست به قول ایشان در قرآن مهدی، صحیفه فاطمیه، علویه، جفر و ... هست و حتی یک کلمه هم از این قرآن در آن نیست پس چرا آدم عمر  عزیز را بیهوده صرف کند که هم از اعتبار بیُفتد و هم عذاب بکشد؛ آمدیم و «شاید این جمعه بیاید شاید» و قرآن موجود را نسخ کرد! آیا هیچ آدم عاقلی چنین ریسکی میکند؟»

3.خامنه ای می گوید:«مما یؤسف له أن بإمكاننا بدء الدراسة ومواصلتنا لها إلى حین استلام إجازة الاجتهاد من دون أن نراجع القرآن ولو مرة واحدة !!! لماذا هكذا ؟؟؟ لأنّ دروسنا لا تعتمد على القرآن» (ثوابت ومتغیرات الحوزة العلمیة، دکتر جعفر باقر ص: 110 _ دار الصفوة).
یعنی:« جای بسی تأسف است که از آغاز درس تا پایان آن و گرفتن درجه اجازه اجتهاد حتی برای یک بار به قرآن رجوع نمی کنیم، چرا باید اینگونه باشد؟ چون درسهای ما بر قرآن متکی نیست.»
4.خامنه ای در محل دیگری می گوید: «إذا ما أراد شخص كسب أی مقام علمی فی الحوزة العلمیة كان علیه أن لا یفسّر القرآن حتى لا یتهم بالجهل حیث كان ینظر إلى العالم المفسر الذی یستفید الناس من تفسیره على أنّه جاهل ولا وزن له علمیاً لذا یضطر إلى ترك درسه إلا تعتبرون ذلك فاجعة ؟!» (ثوابت ومتغیرات الحوزة العلمیة، دکتر جعفر باقر ص: 112 _ دار الصفوة)
یعنی: « وقتی کسی می خواهد به هر مقام علمی در حوزه علمیه برسد باید قرآن را تفسیر نکند تا به جهل متهم نشود. به طوری که وقتی به عالم مفسری که مردم از تفسیرش استفاده می کنند می نگریم مردم او را جاهل می دانند و ارزشی علمی برای آن در نظر نمی گیرند. بنابراین مجبور به ترک آن می شوند. آیا این فاجعه نیست.»

بله واقعاً که تاسف آور و غم انگیز است ؛ دوره ای قرآن را تحریف شده اعلام کردند، سپس چنانکه جزائری می گوید: به خاطر ترس از مخالف، تقیتاً از اعتقاد تحریف برگشتند، اما جنایتی بدتر مرتکب شدند و گفتند: «قرآن را به جز معصوم، کسی نمی داند» قرآنی که برای هدایت بشر آمده و خدا از ما می خواهد که هر چقدر که می توانیم آن را بخوانیم و قرآنی که جنیان آن را گوش دادند و هدایت شدند، قرآنی که عرب بیسواد و عرب بیابانگرد آن را می فهمید و درک می کرد و با شنیدن آیاتش منقلب می شد و شخصی چون جبیر بن عدی می گوید، چون آیات قرآن را شنیدم : «کاد قلبی ان یطیر» چنان بود که قلبم نزدیک بود به پرواز در آید! ... اما نزد شیعه کسی که ادعا کند سخنان خدا را می فهمد و درک می کند جاهل به حساب می آید!
 
5.دکتر جعفر باقر شیعی می گوید: «من الدعائم الأساسیة التی لم تلق الاهتمام المنسجم مع حجمها وأهمیتها فی الحوزة العلمیة هو القرآن الكریم، وما یتعلق به من علوم ومعارف وحقائق وأسرار فهو یمثل الثقل الأكبر والمنبع الرئیسی للكیان الإسلامی بشكل عام. ولكن الملاحظ هو عدم التوجه المطلوب لعلوم هذا الكتاب الشریف، وعدم منحه المقام المناسب فی ضمن الاهتمامات العلمیة القائمة فی الحوزة العلمیة، بل وإنه لم یدخل فی ضمن المناهج التی یعتمدها طالب العلوم الدینیة طیلة مدة دراسته العلمیة، ولا یختبر فی أی مرحلة من مراحل سنیه العلمی بالقلیل منها ولا بالكثیر.فیمكن بهذا لطالب العلوم الدینیة فی هذا الكیان أن یرتقی فی مراتب العلم، ویصل إلى أقصى غایاته وهو- درجة الاجتهاد- من دون أن یكون قد تعرف على علوم القرآن وأسراره أو اهتم به ولو على مستوى التلاوة وحسن الأداء. هذا الأمر الحساس أدى إلى بروز مشكلات مستعصیة وقصور حقیقی فی واقع الحوزة العلمیة لا یقبل التشكیك والإنكار»
(ثوابت ومتغیرات الحوزة العلمیة، دکتر جعفر باقر ص: 109 _ دار الصفوة)
یعنی: « از پایه های اساسی که با وجود حجم و اهمیتش در حوزه ی علمیه، به اندازه ی لازم به آن توجهی نشده، قرآن کریم و علوم و معارف و اسرار و معارف و حقایق قرآن است ؛ زیرا بصورت کلی، قرآن همانند ثقل اکبر و منبع اصلی برای کیان اسلامی است. اما می بینیم که به اندازه ی کافی به علوم این کتاب شریف توجه نشده و با وجود تلاش های علمی، جایگاه مناسبی در حوزه های علمیه ندارد ؛ بلکه حتی بعنوان یکی از منهج هایی نیست که یک طلبه ی علوم دینی در طول دوران تحصیلات علمی اش بتواند بر آن اعتماد کند، و در هیچ یک از مراحل سنی علمی اش، نه کم و نه زیاد ، از این علوم آگاهی کسب نمی کند، و ممکن است این طلبه پیشرفت کند و به آخرین درجات علمی – که همان مرحله ی اجتهاد است – برسد در حالی که کوچکترین آگاهی از علوم قرآنی و اسرار آن ندارد یا اینکه کوچکترین توجهی به آن، حتی در حد تلاوت و روخوانی نیکو، نکرده است و این موجب بروز مشکلات و کوتاهی هایی حقیقی در واقع امر حوزه های علمیه شده است که جای هیچ گونه شک و انکاری ندارد .»
در جای دیگری می گوید :«ویصل الطلب إلى أقصى غایاته وهو الاجتهاد من دون أن یكون قد تعرف على علوم القرآن وأسراره أو اهتم به ولو على مستوى التلاوة وحسن الأداء إلا ما یتعلق باستنباط الأحكام الشریعة منه خلال التعرض لآیات الأحكام ودراستها من زوایا الفقهیة وفی حدود العقلیة والأصولیة الخاصة».(ثوابت ومتغیرات الحوزة ص 110).
یعنی: « یک طلبه می تواند به آخرین درجات علمی – که همان مرحله ی اجتهاد است – برسد در حالی که کوچکترین آگاهی از علوم قرآنی و اسرار آن ندارد یا اینکه کوچکترین توجهی به آن، حتی در حد تلاوت و روخوانی نیکو، نکرده است مگر به هنگام عرضه ی آیاتی از قرآن مرتبط با برداشت احکام شرعی و یا به هنگام آموزش مطالب فقهی و در حدود عقلی و اصولی مخصوص.»

6.مرجع تقلید شیعه محمد حسین فضل الله گفته است: «فقد نفاجأ بأن الحوزة العلمیة فی النجف أو فی قم أو فی غیرهما لا تمتلك منهجا دراسیا للقرآن»
(ثوابت ومتغیرات الحوزة العلمیة، دکتر جعفر باقر ص: 111 _ دار الصفوة)
یعنی: « با این مشکل مواجه هستیم که حوزه ی علمیه در نجف یا در قم یا در جاهای دیگر، یک منهج آموزشی برای قرآن ندارند.»
7.و باز هم خامنه ای می گوید:«إنّ الإنزواء عن القرآن الذی حصل فی الحوزات العلمیة وعدم استئناسنا به، أدى إلى إیجاد مشكلات كثیرة فی الحاضر، وسیؤدی إلى إیجاد مشكلات فی المستقبل...وإن هذا البعد عن القرآن یؤدی إلى وقوعنا فی قصر النظر»
(ثوابت ومتغیرات الحوزة العلمی، دکتر جعفر باقر ص: 110 _ دار الصفوة).
یعنی:« گوشه گیری نسبت به قرآن که امروزه در حوزه های علمیه وجود دارد و اینکه با قرآن اُنس نگرفته ایم، موجب به وجود آمدن مشکلات زیادی در زمان حال شده است ؛ و باعث به وجود آمدن مشکلاتی هم در آینده خواهد شد ... و دوری ما از قرآن موجب می شود که به کم توجهی دچار شویم.»