محمد باقر مجلسی، صاحب کتاب بحار الانوار و از مشهورترین علمای شیعه است، وی کتابی در تحقیق و شرح کتاب "الکافی" نوشته که «مِرآةُ العقول في شرح أخبار آل الرسول» نام دارد؛ شیوۀ او در این کتاب اینگونه است که ابتدا در مورد سند روایت نظر می دهد و سپس به شرح آن می پردازد؛ اما چیزی که در مورد این کتاب و نویسنده اش مهم است و کمتر به آن توجه می شود و حتی گاهی اوقات بد فهمیده می شود و یا اصلاً فهمیده نمی شود، این است که قصد و منظور مجلسی از بررسی سندی روایات الکافی این نیست که او روایات الکافی را به دو دستۀ مقبول و مردود تقسیم کند و اگر او در مورد سند روایتی می گوید: « ضعيف على المشهور» به این معنی نیست که او محتوای روایت را قبول ندارد! خیر ، بلکه او تنها سند روایت را ضعیف می داند و محتوای روایت را قبول دارد و این تنها در مورد کتاب مرآة العقول وی نیست بلکه در «ملاذ الاخیار» که در تحقیق و شرح «تهذیب الاحکام» نوشته نیز به همین گونه است.
میدانم کمی عجیب و برای کسانی که در علوم درایه و حدیث تخصص دارند کمی مضحک به نظر میرسد اما به دلایل زیر ، او واقعاً چنین عقیده و منظور مضحکی داشته است!
1.میر منصور شیعی می گوید: «با بررسى برخورد ويژه علّامه مجلسى با احاديث الكافى در مرآة العقول روشن میگردد كه علّامه مجلسى نيز احاديث كتاب الكافى را معتبر میدانسته است.»
(ر.ک: «كتاب شناسى كلينى و كتاب الكافي، ص: 176 - 177 ، محمد قنبری، دار الحدیث _قم ،ط1» و « شناخت نامه كلينى و الكافي، ج3، ص: 39 ، محمد قنبری ، دار الحدیث _قم»)
2.مجلسی خودش در مقدمۀ «مرآة العقول» می نویسد:
«الحق عندي أن وجود الخبر في أمثال تلك الأصول المعتبرة مما يورث جواز العمل به ، ولكن لابد من الرجوع إلى الأسانيد لترجيح بعضها على بعض عند التعارض»
(مرآة العقول، ج 1، ص 22... به نقل از : كليات فی علم الرجال ص372 ، جعفر سبحانى،؛ جامعه مدرسین _قم .)
یعنی: «حق نزد من اين است كه مجرد وجود يک خبر در هر يک از اين اصول معتبر موجب جواز عمل به آن است، ولى وقتى كه تعارض پيش مىآيد، براى ترجيح يكى بر ديگرى بايد به سند آنها مراجعه كرد»
از سخن او چنین فهمیده می شود که ضعف سند باعث عدم جواز عمل به روایت نمی شود، بلکه تحقیق در سند زمانی به کار می آید که بین روایات تعارض پیش آید و در آن زمان به روایتی عمل می شود که سند بهتری دارد!
میر منصور با اشاره به سخن مجلسی می نویسد: «علّامه مجلسى مى گويد: اخباريون از عبارت «آثار صحيح» در بيان كلينى، استدلال بر جواز عمل به تمام روايات كافى و صحت آنها مىكنند. به نظر من نفس وجود روايت در امثال اين اصول معتبر، عمل به آنها را نتيجه مىدهد. اما بايد به اسناد نيز مراجعه كرد تا امكان ترجيح برخى اخبار بر بعضى ديگر به هنگام تعارض وجود داشته باشد. و اعتبار تمام روايات اصول معتبر با قول به قوى بودن بعضى نسبت به بعضى ديگر منافاتى ندارد.» (ر.ک:شناخت نامه كلينى و الكافي، ج3، ص: 52)
3.برای تقویت این دیدگاه سخن دیگری از مجلسی نقل می شود که حائض اهمیت بسیاری است؛ وی معتقد است که عدم انکار امام زمان! در مورد صحت الکافی به این معنی است که امام زمان ! به عمل بر روایات این کتاب راضی بوده است ؛ وی می نویسد:
«امّا جزم بعض المجازفين بكون جميع الكافى معروضاً على القائم لكونه فى بلدة السفراء، فلا يخفى ما فيه على ذى لب، نعم عدم إنكار القائم و آبائه- صلوات اللَّه عليه وعليهم- عليه و على أمثاله فى تأليفاتهم و رواياتهم، ممّا يورث الظن المتاخم للعلم بكونهم راضين بفعلهم و مجوزين للعمل بأخبارهم» (مرآة العقول، ج 1، ص 23؛ اسلامیه _تهران)
یعنی: « اعتقاد برخى از گزافه گويان، مبنى بر عرضه جميع كتاب الكافى بر امام قائم! به خاطر حضور كلينى در شهر نواب اربعه، نمىتواند مورد قبول واقع شود. با اين همه، نمى توان انكار كرد كه از رد نكردن امام قائم و اجداد اطهارش عليهم السلام، تأليفات علمايى همچون كلينى را، ظن قريب به يقين پيدا مىشود كه امام زمان، راضى به فعاليت هاى كلينى و امثال او و تجويز كننده بر عمل به اخبار كتابهاى روايى بوده است.»
محمد حسن پاک دامن در مورد این سخن مجلسی می نویسد: « علّامه مجلسى، نظريه كسانى را كه مدّعى عرضه جميع الكافى بر امام عصر (عج) بوده اند، قبول نداشته است و هيچ اشارهاى به جمله «الكافى كافٍ لشيعتنا» ننموده و تنها از عدم انكار امام عصر (عج) و اهل بيت عليهم السلام و سيره ايشان با تأليفات شيعه، احتمال قريب به يقين مىدهد كه امام عصر (عج) از تأليفاتى همچون الكافى، راضى و تجويز كننده عمل به اخبار آن بوده است.» (ر.ک:مجموعه مقالات فارسى، ج2، ص: 179 ؛ دار الحدیث _قم،ط1)
حسن انصاری نیز می گوید: « مجلسى در مرآة العقول، كه شرحى بر كتاب الكافى است، عرضه كتاب را بر امام غائب رد كرده، گرچه تلويحاً تأكيد كرده كه كتاب مورد تأييد امام بوده است.» (شناخت نامه كلينى و الكافي، ج2، ص: 98)
مرتضی قاسمی: «اينكه مرحوم مجلسى ثانى فرموده ما ظن پيدا مى كنيم كه ائمه عليهم السلام به اخبار كلينى راضى بوده اند، به يك معنى اگر هم بگوييم قطع هم پيدا مى كنيم بى ربط نيست.» (ر.ک:شناخت نامه كلينى و الكافي، ج3، ص: 145)
پس زمانی که مجلسی کتاب الکافی را مورد تائید امام زمان می داند و از سویی ضعف سند را دلیل بر عدم اعتبار روایت نمی داند؛ ثابت می شود که منظور او از تضعیف روایات تنها اشاره به ضعف سند آنهاست نه مردود بودن و جعلی بودن متن روایات!
4.میر منصور می نویسد: «علّامه مجلسى در مرآة العقول، ضمن توضيح حديثى از امام جواد عليه السلام پيرامون كتبى كه اصحاب صادقين عليهما السلام نوشته اند، صحت مرويات و جواز رجوع به كتب اربعه و عمل به احاديث شان و روايت كردن آن اخبار را آورده است.» (ر.ک:شناخت نامه كلينى و الكافي، ج3، ص: 57)
5.دلیل دیگری که ثابت می کند، منظور مجلسی از بررسی اسناد، دسته بندی روایات به دسته های مقبول و مردود نیست، این است که وی در مورد هیچ روایتی، اصطلاحاتی چون: «لا اصل له»؛ «باطل»؛ «موضوع» یا امثال اینها، استفاده نکرده است؛ یعنی عملاً هیچ روایتی را جعلی و باطل و دروغین معرفی نکرده است! حتی از عبارات خفیف تری چون، «منکر» یا «ضعیف جداً» یا «منکر جداً» و امثال اینها نیز استفاده نکرده است!
تمام اصطلاحاتی که مجلسی در «مرآة العقول» استفاده کرده است، این اصطلاحات است:
«صحيح، حسن، موثق، موثق كالصحيح، حسن أو موثق لا يقصران عن الصحيح، صحيح على الأظهر، حسن على الظاهر،حسن كالصحيح، ضعيف على المشهور و معتبر عندى، ضعيف كالموثق، مجهول كالصحيح ،مجهول فى قوة الصحيح، ضعيف على المشهور وربّما يعَدّ موثقاً، ضعيف، مجهول، ضعيف على المشهور ، مجهول على المشهور، مرفوع او ضعيف»
این مورد و موارد گذشته ثابت می کند که وی فقط سند روایات را ضعیف می دانسته و در خوشبینانه ترین حالت او روایات ضعیف السند را قطعی الصدور نمی دانسته اما از لحاظ اعتبار، قطعی الاعتبار و عمل به آن را جائز می دانسته است.
6.نکته ای دیگر این است که مجلسی بعد از اینکه روایتی را ضعیف معرفی می کند، باز هم به توجیه و تاویل آن روایت می پردازد، قاعدتاً زمانی که روایتی از نظر سندی تضعیف شد دیگر انتساب آن به امام مردود خواهد بود و استناد به آن ملغی می گردد با این حساب دیگر نیاز به توجیه و تاویل ندارد؛ اما چنانکه گفتیم، مجلسی متن روایات ضعیف السند را قبول داشته و عمل به آنها را جائز می دانسته است لهذا به توجیه و تاویل این روایات ضعیف السند می پردازد؛ به عنوان مثال، روایت مشهور «عفیر» را «ضعيف و آخره مرسل.» می خواند اما با این وجود به توجیه و تاویل این روایت می پردازد و می نویسد:«و لا يستبعد من كلام الحمار من يؤمن بالقرآن و بكلام هدهد و النمل و غيرهما.» (مرآة العقول، ج3، ص: 52)
یعنی: «هر که به قرآن و سخن گفتن هدهد و مورچه و غیر اینها ایمان دارد، سخن گفتن الاغ را بعید نمیداند.»
مشخص است که چنین دفاعی از یک روایت ضعیف و بی وزنی تنها به خاطر اعتقاد به متن آن است ولو سند آن ضعیف باشد لهذا می بینیم که عالم شیعی، صریحاً از سخن مجلسی چنین برداشت می کند که وی این روایت را (مانند دیگر روایات الکافی) معتبر می دانسته است .
علی نصیری شیعی در «نقد و بررسى كتاب "مرآة العقول"» می نویسد: « از مصاديق بارز افراط گرايى علّامه مجلسى در پذيرش روايات، برخورد مدافعانه از حديث «عفير» است كه پيش از آن ياد كرديم. وى سخن گفتن حيوانات را شاهدى بر صحّت اين حديث دانسته است؛ درحالى كه اين حديث، اساساً فاقد هرگونه سند حتّى سند ضعيف است و كلينى، آن را با تعبير «روى» نقل كرده است.» (مجموعه مقالات فارسى، ج2، ص: 617 -618 ، کنگرۀ بین المللی ، دار الحدیث ، قم ،ط1)
البته این عمل مجلسی مختص به این روایت نیست بلکه در ذیل اکثر روایاتی که آنها را ضعیف و یا مجهول دانسته است، کلمات مشکله را شرح داده و به توضیح و تشریح روایت و در صورت لزوم به توجیه و تاویل آن روایت ضعیف پرداخته است، آنهم نه از باب پاسخ به مخالف و یا اینکه بگوید: «ولو که این روایت صحیح هم باشد، جواب چنین و چنان است» خیر ! او بدون هیچ مقدمه و حاشیه ای روایتی را که خودش ضعیف میداند توجیه و تاویل می کند!! و این از عجیبترین مسائلی است که تنها می توان در علوم شیعی یافت!
7. پدر محمد باقر مجلسی یعنی محمد تقی مجلسی مشهور به مجلسی اول نیز اعتقادی شبیه به اعتقاد فرزندش داشته است چنانکه صراحتاً می گوید:«و مع كثرة التتبع يظهر أن مدار ثقة الإسلام أيضا كان على الكتب المشهورة و كان اتصال السند عنده أيضا لمجرد التيمن و التبرك، و لئلا يلحق الخبر بحسب الظاهر بالمرسل، فإن روي خبرا عن حماد بن عيسى، أو صفوان بن يحيى، أو محمد بن أبي عمير فالظاهر أنه أخذ من كتبهم فلا يضر الجهالة التي تكون في السند إلى الكتب بمثل محمد بن إسماعيل عن الفضل أو الضعف بمثل سهل بن زياد »
(روضة المتقين، ج1، ص: 30 ، محمد تقی مجلسی ؛ موسسه کوشانپور _قم،ط2)
یعنی: « با تحقیق و تتبع بسیار به دست می آید که محور کار ثقة الاسلام (=کلینی) نیز بر اخذ از کتابهای مشهور بوده است و اتصال سند را تیمناً و تبرکاً و برای اینکه خبر به حسب ظاهر مرسل به حساب نیاید، انجام داده است و لذا اگر خبری از حمّاد بن عیسی یا صفوان بن یحیی و یا محمد بن ابی عمیر نقل کرده است، به حسب ظاهر آن را از کتابهای آنها نقل کرده است. بنابر این جهالت در سند و طریق مابین او و آن کتب، در اثر وجود امثال ، محمد بن اسماعیل از فضل و فرد ضعیفی مانند سهل بن زیاد ضرری به اعتبار خبر وارد نمی کند.»
همو در مورد روایات الکافی به صراحت می گوید:
« و هم چنين است احاديث مرسل محمد بن يعقوب كلينى، و محمّد بن بابويه قمى بلكه جميع احاديث ايشان كه در كافى و من لا يحضر است همه را صحيح مىتوان گفت چون شهادت اين دو شيخ بزرگوار كمتر از شهادت اصحاب رجال نيست يقينا بلكه بهتر است از جهة آن كه ايشان كه صحيح مىگويند معنى آن است كه يقين كه حضرات ائمه معصومين صلوات اللَّه عليهم فرمودهاند به وجوهى كه ايشان را يقين حاصل شده است.»(لوامع صاحبقرانى(فارسی)، ج1، ص: 105 ؛ محمد تقی مجلسی ، موسسه اسماعیلیان _قم،ط2)
التماس دعا