شبهه صحت خطبه غدیریه، منسوب به علی علیه السلام

شماره مقاله: 
530
نویسنده: 
علی حسین امیری

خطبه مذکور در این منابع روایت شده اند: مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، شيخ طوسى(م460ق)، اقبال الأعمال، سيد رضى الدين بن طاووس(م664ق)،مصباح الزائر،همان جنّة الأمان الواقية(مصباح كفعمى)، شيخ تقى الدين كفعمى(م904/905ق)، بحارالأنوار علامه محمد باقر مجلسى (م1110/1111ق)، مسند الامام الرضا علیه السلام، شيخ عزيزاللّه عطاردى(معاصر).

مراجع مدعی تشیع قصد دارند که وجود روايت و خطبه در اين منابع،  قرينه اى براى اثبات استناد خطبه به  على علیه السلام ذکر کنند و لذا مى گويند:(اين خطبه، اگرچه در كتب اربعه اوّل يافت نمى شود، امّا در ديگر منابع معتبر وجود دارد!!) درباره منابع اين خطبه، تذكر نكاتى مهم ضرورى است:
مسند الامام الرضا علیه السلام كه توسط استاد شيخ عزيراللّه عطاردى خبوشانى جمع آورى شده و براى اولين بار در سال 1406 هجرى قمرى به چاپ رسيده است، خطبه غديريه منسوب به  على علیه السلام را از «مصباح المتهجد» شيخ طوسى(ص524) نقل كرده است.(مسند الامام الرضا، ج2، ص21ـ26، ح28)
 مصباح كفعمى نيز اين روايت را عينا از «مصباح المتهجد» نقل كرده است.
 علامه مجلسى در «بحارالأنوار»، خطبه را از «مصباح الزائر» نقل كرده است.
 
 سيد رضى الدين بن طاووس نيز اين خطبه را در «مصباح الزائر» و «اقبال الأعمال»، عينا از «مصباح المتهجد» نقل نموده است. بنابر چهار أثر مذكور، تنها مأخذ اين خطبه، «مصباح المتهجد» شيخ طوسى است، پس اين سخن كه می گویند: «اين خطبه در ديگر منابع معتبر وجود دارد» فاقد وجاهت است، زيرا ديديم كه مأخذ اصلى خطبه، يكى بيشتر نبوده، لذا استفاده از تعبير «منبع» به جاى منابع، وجيه تر مى نمايد. در ضمن كتابهايى كه استناد شده، مملوّ از احاديث ضعيف و غير معتبر هستند و صرف وجود يك حديث در آنها، اعتبار آن حديث را به اثبات نمى رساند.سند خطبه را مورد بررسى قرار مى دهيم. در طريق خطبه مورد بحث، اشخاص ذيل وجود دارند:
اول: جماعه، كه يكى از آنها به قرينه اسناد قبل از اين خطبه در«مصباح المتهجد»، شناخته شده و او حسين بن عبيداللّه غضائرى «ثقه» و مورد اعتماد مى باشد. دوم: ابومحمد هارون بن موسى تلّعكبرى (م385ق) كه او نيز، ثقه و مورد اعتماد است.
سوم: ابوالحسن على بن احمد خراسانى حاجب، ناشناخته است و نام او در هيچ كتاب رجالى شيعه و غير شيعه ديده نمى شود.
چهارم: ابوعمرو سعيد بن هارون مروزى كه ناشناخته است.
پنجم: فيّاض بن محمد بن عمر طوسى كه ناشناخته است و در بين اصحاب  رضا علیه السلام ذكرى از او نشده است.
روش اهل حديث چنين است كه اگر در يك سند، فقط يك راوى ناشناخته وجود داشته باشد، آن سند را غير قابل اعتماد مى دانند. حال آن كه در اين سند، سه راوى ناشناخته وجود دارد.بنابراين، سند خطبه، ضعيف تر از آن است كه بتوان به وسيله آن، سخنى را به كسى منتسب نمود.
 
 پس نتيجه مى گيريم كه هيچ راهى، از نظر علمى، براى تصحيح سند خطبه وجود ندارد و شهرتى نيز در كار نيست كه اگر به «جابر بودن» آن قائل بوديم، بتواند ضعف موجود در سند را جبران نمايد. البته، اگر چنين شهرتى هم در ميان بود، شهرت روايى تلقى مى شد كه آن هم، فاقد حجيّت مى باشد. پس با توجه به اين كه تنها سند اين خطبه، از ضعف غير قابل جبرانى برخوردار است، لذا اظهار نظر قطعى ما درباره خطبه مذكور، آن است كه: اين خطبه، قابل اعتماد نمى باشد و انتساب آن به  على علیه السلام كارى غير علمى و ناشيانه است.
گاهی نیز جهت اثبات خطبه مذکور می گویند: از آنجا كه نسبت به رجال روايت مهمل تصريحى بر جهل و قدح نشده است و ميان دانشمندان نيز سخن يكسانى در بى ارزشى روايت مهمل وجود ندارد، و از سوى ديگر، علامه مجلسى با فرض بى اعتبارى و ضعف روايت مهمل، اين خطبه را در «بحارالانوار» نقل كرده است، مى توان آن را تلقى به قبول كرد، به ويژه اين كه بزرگانى چون شيخ طوسى، ابن طاووس، كفعمى، حرّ عاملى و امينى، اين خطبه را نقل كرده اند.(فصلنامه علوم حديث، ش7، ص193)
 
در پاسخ باید گفت: حضرت علی علیه السلام می فرماید: أنظروا إلى ما قال ولا تنظروا إلى من قال(یعنی به سخن نگاه کن، نه به گوینده سخن) و بنابراین صرف اینکه دانشمندانی آنرا نقل کرده اند، دلیل بر صحت آن نمی شود. حتی شيخ طوسى يكى از همين دانشمندان بوده است، امّا مى بينيم كه اشخاصى چون ابن ادريس و علامه حلّى، در مواردى عديده، سخنان او را مورد نقد قرار مى دهند و غلط هاى وى را در فقه و اصول و حديث يادآور مى شوند و اینکه كسى از علما رجال، مهمل را مجهول ندانسته نيز كاملا غلط و اشتباه است. دانشمندانى كه رجال مهمل را از اقسام مجهول(يا عين مجهول) دانسته اند، همچون:
·         ميرداماد، مهمل را مانند مجهول دانسته است(الرواشح السماوية، ص60ـ63)
·         علامه حلّى(م726ق)(مبادى الوصول،ص206 و207)
·         ابن صلاح شهرزورى(م642ق)(مقدمة ابن الصلاح فى علوم الحديث،ص53 و54)
·         محيى الدين نواوى(م672ق)(التقريب،ص210و211)(ضمن تدريب الراوى)
·         ابن كثير دمشقى(م774ق)(الباعث الحثيث،ص92)
·         جلال الدين سيوطى(م911ق) (تدريب الراوى،ص210و 211)
·         بيقونى شافعى(م1080ق)(شرح المنظومة البيقونية،ص62)
·         بدرالدين ابن جماعة (م733ق)(المنهل الرّوى،ص66)
·         محمد بن وزير يمانى(تنقيح الأنظار،2/192)
·         سخاوى (م902ق) (فتح المغيث، ص135ـ145)
·         نورالدين عتر(منهج النقد فى علوم الحديث،ص90 و9)
 
اينكه جناب حلّى در «خلاصة الأقوال»، فصلى را براى رجال مهمل اختصاص نداده است، دليل نمى شود كه او رجال مهمل را ثقه يا ممدوح مى دانسته و يا به روايت آنها عمل مى كرده است، زيرا اساسا حلّى در كتابش، در صدد معرفى رجال بوده و از آن جهت كه رجال مجهول و مهمل را ـ به دليل اينكه اطلاعى از آنها در دست نيست ـ نمى توان معرفى كرد، بنابراين، نامى از آنها به ميان نياورده است. حال، بايد پرسيد: آيا عدم معرفى آنها در اين كتاب، دليل اعتبار روايت آنها از نظر حلّى است؟ مگر همین جناب حلّى نيست كه مى گويد: عدم كذب يك راوى بايد احراز شود تا روايت او مورد قبول قرار گيرد؟(مبادى الوصول، ص206) و اماجناب مجلسى در بحارالأنوار، اصلا مقيد به اينكه رواياتش صحيح و معتبر باشد، نبوده است. بنابراین دلایل شما برای اثبات این خطبه باطل هستند.