شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس
در حدیث قرطاس پیامبردر بيماری وفاتش هنگامی که صحابه اطرافشان بودند، می فرماید: قلم و دوات بیاورید تا برای شما چیزی بنویسیم که بعد از من گمراه نشوید.(شیعه معتقد است پیامبر اسلام قصد داشته خلافت و جانشینی علی را کتابت کند، ولی عمر و یارانش متوجه این موضوع شده اند و جلوی تحقق این امر را گرفته اند!!) متن حدیث بصورت زیر روایت شده است: «حدثنا علی بن عبد الله قال حدثنا عبد الرزاق اخبرنا معمر عن الزهری عن عبد الله بن عبد الله بن عتبه عن ابن عباس قال: لما حضر رسول الله صلی الله علیه وسلم و فی البیت رجال فقال النبی صلی الله علیه وسلم: هلموا اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعده قال بعضهم: ان رسول الله قد اغلبه الوجع عندکم القرآن، حسبنا کتاب الله» (صحیح بخاری 2/638)
- شیعه معتقد است دو ماه قبل از این جریان پیامبر صلي الله عليه وسلم در غدیر خم به دستور الهی حضرت علی عليه السلام را به خلافت برگزیده و حتی بیش از صد هزار نفر در آنجا با او بیعت کرده اند. خوب آیا اگر مردم بیعتی بدان مهمی را فراموش کرده اند پس چه اهمیتی به یک نوشته می داده اند؟!! تازه نوشته ای که جلوی عده ای خاص بیشتر نبوده و نه جلوی صد هزار نفر!!
- - اگر این مطلب جزء دین بوده پس چطور پیامبر صلي الله عليه وسلم بخاطر سخن یک نفر آنرا بیان نکرده است؟!! مگر جانشینی یکی از اصحاب از شکستن بتها و موارد دیگر مهمتر بوده؟!! چطور پیامبر در مکه و در محاصره کفار و مشرکین نهراسید و سخنان الهی را بیان نمود؟! چطور از ابوجهل و ابولهب نترسید و همه سخنان خود را گفت ولی اینجا بخاطر سخن یک نفر سکوت کرده و امر الهی را نرسانده است؟!!!! این سخن مخالف با این آیه است: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» (مائده 67) در این آیه آمده که مطلب را ابلاغ کن و تاکید شده که از گزند مردم حفظ می شوی، بنابراین چنانچه دستوری پیرامون خلافت علی بوده قطعا پیامبر صلي الله عليه وسلم آنرا بیان می کرده است، ولی رافضیان می گویند پیامبر بخاطر سخن عمر سکوت کرده و ابلاغ و دستور پیرامون خلافت الهی علی را مسکوت گذاشته و مکتوب نکرده است!!
- در این حدیث، پیامبر امی می فرماید: اکتب، یعنی برایتان بنویسم در صورتیکه باید می گفته املی، یعنی برایتان املاء کنم. بیان چنین مواردی، کل نبوت را زیر سوال خواهد برد چون اسلام ستیزان نیز همین عقیده را دارند که پیامبر اسلام نزد اهل کتاب و دیگران می رفته و این آیات الهی را از آنها آموخته است، یعنی در واقع امی نبوده است!! ( دقت کنید که حضرت علی پیامبر اسلام را افصح عرب می دانسته )
- پیامبر صلی الله عليه وسلم با لغت اهل حجاز صحبت می کردند و الفاظی که در حدیث است بطور هلمّوا، صیغه جمع استعمال شده، مخالف با عادت و روش ایشان است زیرا که اهل حجاز کلمه هلمّ (صیغه مفرد) را برای تثنیه و جمع بطور یکسان استعمال می کردند ولی در حدیث، صیغه هلمّوا که لغت بنی تمیم است بکار رفته است.
- پیامبر صلي الله عليه وسلم شخصی بوده که فرماندهی هشتاد غزوه و جنگ را بر عهده داشته و حتی نظر شخصی خود را نیز بیان می کرده چه برسد به دستورات الهی و امور مربوط به دین، پس چرا باید بترسد یا قهر کند و نگوید!
- آیا پیامبر صلی الله عليه وسلم فرموده می خواهم برایتان مطلبی بگویم ولی در انتها آن مطلب را نگفته؟! پس یعنی امت گمراه شده اند چون آن مطلب بیان نشده است و در واقع هم اکنون نیز ما گمراه هستیم!!!!
- ابن عباس راوی حدیث در آن زمان کم و بیش، حدود 10 سال داشته که وجود این طفل در آن اتاق و بین کبار صحابه و در محضر پیامبر که بیمار بوده و لحظات آخر زندگی خود را می گذرانده، غیر معقول است.
- حدیث قرطاس جزء اخبار واحد است و خبری واحد برای امری بدین مهمی قابل پذیرش نیست.
- - شیعیانی که می گویند چرا اصحاب صدایشان را در محضر پیامبر صلي الله عليه وسلم بلند کردند؟ و چرا پیرامون این قضیه در مقابل پیامبر با یکدیگر مشاجره کردند؟ خوب در اینصورت حضرت علی و یارانش نیز در برابر پیامبر صلي الله عليه وسلم با اصحاب دیگر مشاجره کرده اند و بنابراین آنها نیز مقصر هستند و ایراد شما به خود شما بر می گردد.
- - شیعیان به حضرت عمر اعتراض دارند که او متوجه مقصود پیامبر شده و فهمیده که ایشان می خواهند جانشینی و خلافت حضرت علی را کتابت کنند و به همین خاطر جلوی وقوع این امر را گرفته است!!! ما می گوییم حضرت عمر از کجا متوجه این موضوع شده؟!! مگر علم غیب داشته؟!! مگر از افکار و ضمیر انسانها آگاهی داشته است؟!!!!
- خواننده گرامی توجه کند که مراجع و منتقدین رافضی می آیند و پاسخهای بی ربطی را ارائه می دهند، از جمله: در پاسخ به اینکه چرا حضرت علی که آنجا بودند کاری و حرکتی صورت ندادند، می گویند: این بخاطر حرمت پيشي گرفتن بر رسول خدا بوده و حضرت علی همواره تابع محض و دنبالهرو رسول خدا بوده و هرگز نه در گفتار و نه در عمل بر پيامبر خدا پيشى نگرفته است و اگر حضرت علی جواب آنها را مىداد و بر آوردن دوات و قلم اصرار مىورزيد، مجبور بود كه با آنها به نزاع بپردازد و نزاع و درگيرى درحضور رسول خدا شايسته نبود.
- و اما مراجع رافضی در پاسخ به سن کم ابن عباس(راوی این حدیث) می گویند:(اما گویا فراموش کردهاید که کتب روایی اهل تسنن بیش از 1600 حدیث از ابن عباسنقل کردهاند و اگر قرار باشد ما این روایت را به دلیل سن ایشان در زمانوفات حضرت رسول زیر سوال ببریم، باید تمام آن 1600 حدیث نقل شده توسطابن عباس در ابواب فقه، تاریخ و تفسیر که فقهای اهل سنت در گذر زمان بهآنها استناد کردهاند، را نیز رد کنیم! آیا علمای اهل تسنن حاضر به انجام چنین کاری هستند؟! آيا بعد از اين چيزي از فقه، تفسير و ... برای اهل سنت باقی می ماند.)
مراجع رافضی در پاسخ به اینکه:(چطور ممکن است که در طول کمتر از 70 روز از روز واقعه غدیر تا وفات پیامبر این تعداد انسانی که آنجا حضور داشتند این واقعه را فراموش کنند؟) می آیند و مطالب و بندهای مختلفی را عنوان می کنند که انسان از خواندن آنها به خنده می افتد، همچون: حب قدرت و رياست بسيارى از بزرگان مهاجرين و انصار!!(احتمالا این مراجع، آیات بسیاری را که در مدح این مهاجرین و انصار نازل شده است را ندیده اند و یا نخواسته اند که ببینند و چطور است که این اصحاب در ابتدا از جان و مال و خانه و کاشانه و خویشان خود گذشتند، ولی در اینجا ناگهان یک شبه، حب قدرت گرفتند؟!!) وجود نفاق و اختلاف در ميان بزرگان قوم!! وجود اختلاف و كينه هايى از گذشته در بين مسلمانان، سست ايمانى تازه مسلمانان!!(لابد منظور مراجع رافضی از سست ایمانی،80 آیه ای است که در مدح مهاجرین و انصار و ایمان ایشان نازل شده) وجود كينه ها و دشمنى هاى برخى با حضرت على(ع)!!(احتمالا منظور مراجع رافضی، عمر است که علی دائم به او مشورت می داده و از رفتن به جنگ و کشته شدن او جلوگیری کرده و در مدینه جانشین او شده و دخترش را نیز به او داده و عمر نیز مرتب از او تعریف و تمجید می کرده و می گفته: اگر علی نبود عمر هلاک می شد و....، واقعا که عجب دشمنانی بوده اند؟!!)
- در پاسخ به مراجع رافضی باید گفت: شما در مواردی که می خواهید به نفع خویش بهره برداری کنید(همچون همین حدیث قرطاس) می آیید و سخن رسول اکرم صلي الله عليه وسلم را دستوری الهی و صد در صد لازم الاجرا معرفی می کنید و می گویید پیامبر ما ینطق عن الهوی بوده و چرا از دستور ایشان سرپیچی شده است؟ ولی زمانیکه به صلح حدیبیه می رسید، می گویید حضرت علی از شدت احترام و علاقه دستور پیامبر را انجام نداده است!!!
و در اینجا ناگهان همه قوانین و استدلالات قبلی خود را فراموش می کنید. باید گفت: ما کاری با نیت حضرت علی نداریم، سوال ما واضح و روشن است و می پرسیم که چرا حضرت علی از دستور نبی اکرم پیروی نکرده است؟ چطور در اینجا به آیات و قوانینی همچون اطیعوا الرسول و ماینطق عن الهوی اعتنا نمی کنید؟ چطور این آیات در اینجا صادق نیستند؟ لابد چون این دستورات در اینجا به ضرر شما تمام می شوند؟!! در ضمن چنانچه شما دلسوزی و احترام حضرت علی را پیش می کشید، خوب ما نیز همین پاسخ را به شما می دهیم که مخالفت در جریان حدیث قرطاس نیز جهت دلسوزی و بخاطر رعایت حال و بیماری پیامبرصلي الله عليه وسلم بوده است و به همین خاطر نیز حضرت عمر گفته: بيمارى بر پيامبر چيره شده(إنّ النّبى قد غلب عليه الوجع)
- 8387 بازدید
- نسخه چاپی