پيشوای من ......
شماره مقاله:
540 خدایا! من در جستجوی پیشوایی هستم که قبل از هر چیز، بنده تو باشد[1] و پس از آن، بشری باشد از جنس ما [2]. نه مثل تو باشد و نه حتی قابل مقایسه با تو. نه فرشته باشد و نه خارقالعاده. خدایا، من پیشوایی میخواهم با سرشت بشری که هم شاد شود و هم اندوهگین.مانند دیگران هم بخورد و هم بیاشامد، هم بیمار و گرسنه شود و به جای طلب حاجت از قبر و گنبد در همه حال، فقط تو دوای درد او باشی [3].
خدایا من پیشوایی می خواهم که هر چیزی را مانند سایر انسانها با تلاش و کوشش به دست بیاورد[4] نه با پارتی بازی و معجزه تراشی یا حمایت مخصوص تو یا پیامبر تو. حتی بهتر است دانش او اکتسابی باشد و نه غریزی و فطری[5].
خدایا، من نمیخواهم پیشوای من با سفارش تو یا با زور به قدرت رسیده باشد، بلکه مهم برای من لیاقت خود اوست. خدایا من نمی خواهم اهمیت او به خاطر قوانین وراثتی و ژنتیکی باشد، بلکه میخواهم اهمیت او به خاطر تلاشی باشد که خود او در راه ساختن خودش داشته است. خدایا من پیشوایی با چهره ای همیشه متبسم میخواهم و کلامی سراسر عقل و منطق.
خدایا من به جای نوری آسمانی، پیشوایی زمینی با لقب ابوتراب را ترجیح می دهم: خودمانی، قابل فهم و قابل پیروی. به دور از عناوین مندرآوردی، جعلی و دور از دسترس. خدایا من نمی خواهم سخنان و کردار این پیشوا مانند ذات مقدس تو بدون ذرهای خطا و اشتباه باشد![6]من نمیخواهم ای خدا چون تو، علم غیب بداند و نمیخواهم مانند تو بر زمین و زمان، ولایت تامه داشته باشد. زیرا این چنین پیشوایی، دیگر انسان نیست و بیشتر شبیه تو است تا شبیه به من!! پس برای من، قابل پیروی نخواهد بود، همانگونه که در این 14 قرن، برای مدعیانش نیز قابل پیروی نبوده است. خدایا ایکاش هموطنان من می فهمیدند که شیرینی و جذابیت دنیا در همین آزمایش ها و خطاها، دانستنها و ندانستنها و سختی ها و پیروزی ها و شكست هاست. و خدایا ایکاش معجزه ای می شد تا هموطنان من از این خواب سنگین قرنها خرافات مذهبی، بیدار می شدند تا نور توحید را می دیدند و تا اینهمه بدبختی آنها و اینهمه تفرقه و غم و اندوه آنها به پایان می رسید.
خدایا، من دوست دارم پیشوایم با تمامی علائم و خصوصیات بشری[7]مظهری کامل از یک انسان باشد نه مظهری از یک انسان کامل، که حتی در بهشت هم پیدا نمیشود.
و من دوست دارم، چون همیشه تاریخ، مسلمانی باشم مصلح، منتقد در برابر حکومت، نه بنده و سرسپرده ای مطیع و احمق و بی تفاوت نسبت به ظلم حکومت و حاکم جائر.
خدایا من در جستجوی رهبری هستم که در غذای مخالفین خودش سم نریزد! آنها را ترور و زندانی و شکنجه نکند! پاره کننده زنجیرها باشد نه مدیریت کننده قتلهای زنجیره ای! مشتاق دانستن کاستی ها و عیوب خودش باشد! مرتب دم از دشمن نزند و به جای دشمن پروری، دوست نوازی کند! دشمنان را هم دوست کند نه اینکه هر سال، دوستان بیشتری را به صف دشمنان براند!!
من رهبری می خواهم که خود را مبرا از خطا نداند و عذرخواهی برای او مثل خوردن زهرمار تلخ نباشد! رهبری شیفته حقیقت می خواهم نه بسته خرافات. مشتاق خدمت، نه تشنه قدرت! مجری عدالت نه بیچاره مصلحت! در پی پیوستن به جمعیت بیشتر مسلمین [8] نه ولایت امری مسلمین جهان!!! رهبری که برای رضای خدا به در خانه ی مردم خودش، غذا بیاورد نه برای بقای خود، به در کشورهای همسایه! پیشوایی که خودش را به مردم تحمیل نکند بلکه مردم، حکومت را به زور به او تحمیل کنند! [9]پیشوایی که صلاح مردم را در فساد خود نداند![10] پیشوایی که دوست نداشته باشد مردم در کوچه و خیابان او را دنبال کنند.[11] و پیشوایی که به جای کوفتن بر طبل جنگ، نیت قلبی او صلح و آرامش نوع بشر باشد. [12]
خدایا من پیشوایی می خواهم که قاضی خودش را توبیخ کند که چرا اندکی به او در مقام خطاب، توجه کرده است و نه اینکه مواضع او به مواضع رییس جمهوری نزدیک باشد که جز قانون شکنی و بی تربیتی و نفاق کاری بلد نیست. [13]پیشوایی که خود را در برابر همه ملت مسئول و پاسخگو بداند و نه پیشوایی که سالی دوبار، خبرگان ناظر بر خودش را جمع می کند تا به آنها رهنمودهایی ارائه کند!
خدایا من پیشوایی می خواهم که بگوید: بنده دیگری نباش در حالیکه خدا تو را آزاد آفریده و بگوید حتی اگر دین ندارید آزاد مرد باشید و نه رهبری که هر کس، یک نغمه مخالف زد او را زندانی کند و پیروانش بخواهند ملتی را بنده او کنند. خدایا من رهبری می خواهم که با اینکه تمام عمرش، صحنه فداکاری مخلصانه در راه اسلام بود، مدام به این مجاهدتها و یا سخنی از پیامبر و یا آیه ای از قرآن در خصوص خودش اشاره ای نمی کرد!
خداوندا من در جستجوی الگو و پیشوایی هستم که نه تنها خودش پشت نقاب دین پنهان نمی شود بلکه هر گاه کسانی همچون خوارج خواستند پشت نقاب دین پنهان شوند، از پیشانی پینه بسته و زمزمه قرآن و چهره های نورانی آنها نترسد و با آنها مقابله کند! که اگر مدعیان پیروی از او هم اینک به اندازه یک گنجشک عقل داشتند، شمشیر بر می داشتند و حکومتی که پشت دین پنهان شده را علی وار به زیر می کشیدند! ولی افسوس که شیعه شورشی و منتقد در همیشه تاریخ، اینک فقط یک مترسک مطیع ولایت، باقی مانده! ولایتی که پشت قرآن و دین پنهان شده است! و این است اوج بصیرت شیعیانی که در حمایت دشمن علی و در مخالفت با آزادیخواهان و منتقدان به حکومت به خیابان ها می ریزند و تاریخ دوباره تکرار می شود و حق دوباره به مسلخ مذهب شرک می رود!
خدایا من پیشوایی می خواهم که اثر عدالت او در جامعه نمایان باشد[14] نه در حرف و شعار و تبلیغات ! خدایا من پیشوایی می خواهم که به جای بهره برداری سیاسی از جسد شهدای گمنام، دیگران را نیز از اینگونه حماقتها منع کند[15] خدایا من رهبری می خواهم که وقتی در بستر شهادت به او می گویند آیا پس از تو با پسرت بیعت کنیم بگوید: خود دانید خواستید بیعت کنید، خواستید بیعت نکنید! [16]
خدایا من ترجیح می دهم رهبرم به جای تعریف فریبکارانه از ما، معایب و زشتی های ما را به ما نشان دهد. [17] و رهبری که نزدیکترین افراد به او مخالفان با او باشند به جای اینکه کنج زندان یا اعماق گور خفته باشند. خدایا من با تحقیق و معرفت کامل، این پیشوا را یافتم. پیشوایی که حاوی تمامی این صفات است و او کسی نیست جز علی پسر ابوطالب، یاور خاک. آنکه هر آنچه کرد و هر آنچه گفت با وضعیت کنونی مدعیان او از زمین تا آسمان تفاوت داشت.
[1] حضرت علی در مناجات خود با خداوند می فرمايند: برای من چه افتخاري بالاتر از اين كه بگويند علی بنده خداست / اشهد ان محمد عبده و رسوله
[2] قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ . ای پیامبر بگو من بشری مانند شما هستم (فقط با این تفاوت) که به من وحی می شود ( کهف 110 و ابراهیم 11 )
[4] وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ. برای انسان هیچ چیزی جز سعی و تلاش خودش نیست. نجم 39
[5]وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا- اسرا85:. وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ- نجم 39
[6](حضرت علی نهج البلاغه خطبه 210 روضه کافي ج2 ص 298 ج 8 بحار الانوار 652) و خطاب حضرت علی به ابی جارود : نیکی پدرت مرا درباره تو فریب داد .
[7] مالهذا الرسول ياکل الطعام و يمشي في الاسواق ! کافران می گفتند: این چه پیامبری است که می خورد و می آشامد؟ فرقان 7
[8] حضرت علی: الزموا بالسواد الاعظم: ملتزم شويد به جمعيت بيشتر مسلمانها
[9] اصرار مردم به حضرت علی برای قبول خلافت پس از کشته شدن خلیفه سوم !
[10] خطبه 68 نهج البلاغه
[11] توبيخ حضرت علی مردم شهر انبار را از اين عمل ( نهج البلاغه )
[12]حضرت علي مي فرمايند: خداوند دوست دارد که تمام مردم عالم، نسبت به کليه افراد بشر، به پاکی و نيکی فکر کنند و خيرخواه يکديگر باشند. ( غررالحکم)
[13] سخنان آقای خامنه ای در خطبه عید پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری
[14] حضرت علی 5 سال خلیفه بود با کوهی از مخالفان و مشکلات، نه نفت داشت و نه کسی جانش را فدای او می کرد ! ولی شد مجسمه عدالت نه بیچاره مصلحت
[15] حضرت علی در بازگشت از صفین به محله شبامیان می رسد و زنانی را که بر شهدای صفین، گریه می کرده اند, توبیخ می کند ! ( نهج البلاغه )
[16] پاسخ حضرت علی (ع) خطاب به مردم کوفه که می خواستند پس از ایشان با امام حسن بیعت کنند .
[17] حضرت علی در جای جای نهج البلاغه به صراحت تمام و به دور از هر گونه تقیه و مصلحتی مردم کوفه را به باد انتقاد می گرفته است.
- 8023 بازدید
- نسخه چاپی