جالب است که جناب قزوینی نظر مراجع موافق با قمه زنی و مقلدین ایشان را محترم دانستند و تنها نظر خودشان را بیان کردند، ولی در مواجه شدن با عقاید اهل سنت هیچگونه احترامی قائل نیستند. کسانی که قمه می زنند به روایتی اشاره دارند از حضرت زینب که به هنگام سوار بودن بر کجاوه از شدت اندوه سرش را به ستون کجاوه زده و این باعث خونریزی سرش شده است. خواننده گرامی خوب توجه کند که جناب قزوینی در رد این مسئله گفتند اگر این روایت صحیح بود چرا زینب یا بنی هاشم در سالهای بعدی این عمل را تکرار نکردند و این نشان می دهد که قمه زنی صحیح نیست!!!
باز باید به جناب قزوینی آفرین بگوییم و جالب است که ایشان جواب خودشان را می دهند، باید گفت که مسئله عزاداری برای امام حسین نیز به همین شکل است و سخن ما نیز همین است که چنانچه عزاداری صحیح بود، پس چرا زینب و بنی هاشم سالهای بعدی آنرا تکرار نکردند؟!! چرا حضرت عایشه و صحابه، سالهای بعدی برای پیامبر عزاداری نکردند؟!! چرا پیامبرصلی الله عليه وسلم در سالهای بعد برای فرزندش ابراهیم عزاداری نکرد؟!!
جناب قزوینی سخن جالب دیگری نیز ایراد فرمودند و خطاب به قمه زنان گفتند که کاری بر خلاف مقررات یک کشور انجام ندهید و در خیابان یک کشوری قمه زنی نکنید تا زندانی شوید و نمی توانید اعتراض کنید که چرا مرا زندان کردند و یا شلاق زدند؟ چون احترام به قوانین یک کشور ضروری است!!! ما از جناب قزوینی سوال می کنیم که شما که اینقدر خوب نصیحت می کنید، پس چرا به قوانین کشور عربستان احترام نمی گذارید و هر چند وقت یکبار در جاهایی چون قبرستان بقیع جنجالی به راه می اندازید؟!! چرا در آنجا زیارت عاشورا می خوانید؟!! و اگر در اثر این حرکات احمقانه، عده ای زندانی شوند و یا مسجدی از شیعیان بسته شود، آنگاه شما در رسانه های خود و در همه دنیا جار و جنجال به راه می اندازید و شروع به مظلوم نمایی می کنید.
مورد دیگر اینکه خواننده گرامی توجه داشته باشد که گاهی نیز مراجع رافضی می گویند: در حدیث آمده که امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: لقدشققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین بن علی علیهما السلام وعلی مثله تلطم الخدود و تشق الجیوب، یعنی:«دختران فاطمه زهرا برای حسین بن علی گریبان خود را پارهکردند و بر گونه های خویش زدند و برای کسی که همانند حسین جایز است که برگونه ها بزنند و گریبان بدرند. در جواب باید گفت: این حدیث از لحاظ سند مخدوش است و قابل استدلال نیست، زیرا راوی آنچنان که در«تذهیب شیخ طوسی» آمده خالد بن سدیر می باشد که علمای رجال او را «مجهول» دانسته اند. علامه ممقانی در کتاب تنقیح المقال درباره وی می نویسد: فهذا الرجل عندی مجهول. یعنی این مرد در نزد منناشناخته است.
در اینجا مطالب و احادیثی را از علما و کتب خودتان بر ضد نوحه سرایی می آوریم تا بلکه هدایت شوید و البته شما دکانداران مذهبی سعی کنید همه این مطالب را هر طور که شده ماست مالی و توجیه کنید و مبادا ذره ای در عقاید خرافی خود شک کنید.
- حضرت علی به هنگام غسل دادن پیامبر صلی الله عليه وسلم می فرماید: اگر به شکیبایی امر نمی کردی و از بی تابی، نهی نمی فرمودی آنقدر اشک می ریختم تا اشکهایم تمام شود، و این درد جانکاه همیشه در من می ماند.(نهج البلاغه خطبه 235 و مستدرک الوسائل 2/445)
- همچنین در نهج البلاغه آمده است که حضرت علی گفت: «أن علیاً؛ قال: من ضرب یده عند مصیبة على فخذه فقد حبط عمله».هر کسی به هنگام مصیبت و بلایی دستش را بر رانش بزند و تأسف بخورد، عمل او نابود گردیده است.(الخصال صدوق صفحه621 و وسائل الشیعة 3/270)
- علامه محمد بن حسين بن بابويه قمی ملقب به شيخ صدوق می گوید: در لفظ رسول الله صلي الله عليه وسلم که بر آن چيزي برتری ندارد به اين شکل آمده است که: «نوحه سرائي از اعمال جاهليت مي باشد» (من لايحضره الفقيه: ۴/۲۷۱-۲۷۲ و حر عاملی در وسائل الشیعة2/915 و یوسف البحرانی در الحدائق الناضرة4/149 و حاج حسین البروجردی در جامع أحادیث الشیعة 3/488)
- همچنين محمد باقر مجلسی با اين لفظ آنرا روايت کرده است که: «نوحه سرائی از جاهليت مي باشد»(بحار الأنوار: ۸۲/۱۰۳) و علمایی چون مجلسی و نوري و بروجردي از رسول الله روايت کرده اند که او فرمود: صوتان ملعونان یبغضهما الله: إعوال عند مصیبة، وصوت عند نغمة؛ یعنی النوح والغناء».«دو صدای نفرین شده هستند که خداوند آنها را دوست ندارد: شیون و فریاد به هنگام مصیبت، و صدای آهنگ و ترانه_ یعنی نوحهسرایی و موسیقی_ (بحار الانوار 82/103 و مستدرک الوسائل 1/143-144 و جامع الأحادیث الشیعة 3/488 و من لا یحضره الفقیه 2/271).
از اين روايات مي توان ياد کرد از نوشته ای که اميرالمومنين به رفاعة بن شداد فرستاد: «در سرزمينی که صاحب قدرت هستی تو رابه نوحه براي مرده هشدار ميدهم» (مستدرک الوسائل: ۱/۱۴۴) و درحديث آمده: «و همانا شما را از نوحه و شيون نهي مي کنم»(جامع احاديث الشيعة:۳/۳۷۲) و روايتي که جابر رضي الله عنه از پيامبر آورده است که فرمود: «و همانا من شمارا نهی کرده ام از نوحه سرائی و دو صدای احمقانه بي بند و بار: صدا هنگام نغمه های لهو و آوازهاي شيطانی و صدا هنگام مصيبت (و) چنگ زدن صورت و پاره کردن يقه و ناله شيطاني» (مستدرک الوسائل: ۱/۱۴۵)
- از حضرت علي رضی الله عنه: سه چيز از اعمال جاهليت ميباشد و در بين مردم از بين نمیرود تا قيامت برپا شود: باران طلبيدن از ستارگان و توهين کردن به اقوام و نوحه سرائي در مرگ» (بحار الأنوار: ۸۲/۱۰۱)
- کليني از امام صادق روايت مي کند که فرمود: «فرياد زدن بر مرده اصلاح نميگردد وجايز نمي باشد، ولي اکثر مردم درک نمي کنند».(الکافی: ۳/۲۲۶) باز کليني ازامام صادق آورده است که فرمود: «فرياد زدن براي مرگ جايز نيست و لباس پاره کردن(نيز همچنين) جايز نيست» (الکافي: ۳/ ۲۵۵)
- محمد باقر مجلسي از حضرت علي روايت مي کند: «وقتی ابراهيم بن رسول الله صلي الله عليه وسلم فوت کرد به من امر فرمود و من (نيز) او راغسل دادم، رسول الله او را کفن نمود و حنوط ماليد و به من فرمود: اي علی او راحمل کن، او را حمل کرده تا به بقيع رساندم و بعد از آن بر آن نماز گذارد… و وقتي پیامبر صلی الله عليه وسلم احوال او را ديد گريه کرد و از پس گريه او مسلمانان گريه کردند تا اينکه صداي(گريه) مردان از صداي زنان بلندتر شد و رسول الله صلي الله عليه وسلم به شديدترين حالت آنها را نهي فرمود و گفت: چشم گريه ميکند و قلب غمگين ميشود و نمي گوئيم پروردگار بر ما خشم می آورد، و همانا ما توسط تو دچار مصيبت مي شويم و همانا ما به اراده تو اندوهگين می شويم». (بحار الأنوار: ۸۲/۱۰۰-۱۰۱)
پیامبرصلی الله عليه وسلم از صوت حزين در مصيبت نهی فرمود و (همچنين) از نوحه سرائي و شنيدن آن (نيز) نهي فرمود(وسائل الشيعة: ۲/۹۱۵) و کليني از فضل بن ميسر روايت مي کند که گفت: «ما نزدابي عبدالله بوديم و مردي آمد و از مصيبتی که به وی وارد شده بود شکايت ميکرد. ابو عبدالله فرمود: چنانچه تو صبر کنی اجر می گيری و اگر صبر نکني آنقَدَری که خداوند بر تو مُقدَّر کرده است، مي گذرد و سختي آن را خواهي کشيد(الکافي: ۳/۲۲۵) و از امام صادق جعفر بن محمد که فرمود: «صبر و بلاء بسوی مؤمن شدن، پيش مي برند (بطوري که) بلاء مي آيد و او صبور است، و بلاء و جزع بسوی کافر شدن پيش می برند و آن وقتی است که بلاء میآيد و او جزء و فزع میکند(الذکری: صفحه ۱)
- محمد بن مکی العاملي ملقب به شهيد اول گفت: «شيخ در المبسوط وابن حمزة نوحه را حرام کردند و شيخ ادعا کرد(اين مسئله) اجماع است» (الذکري: صفحه۲،بحارالأنوار: ۸۲/۱۰۷) و شيخ ابو جعفر محمد بن حسن طوسي ملقب به شيخ الطائفه،نوحه را حرام کرد و ادعايش اين بود که، اين مسئله اجماع می باشد، چه بسا او در عصرطوسي بود و شيعيان در آن زمان بر حرام بودن نوحه و شيوني که اکنون در حسينيات شنيدهمي شود, اجماع داشتند. آيت الله العظمي محمد بن حسيني شيرازي گفت: «ولي از شيخ در المبسوط و ابن حمزه حرام بودن مطلق آمده است»(فقه: ۱۵/۲۵۳) و شيرازی گفت: «در الجواهر خودزنی و شيون بطور قطعی حرام شده است»(الفقه: ۱۵/۲۶۰) وامام باقر فرمود: «بدترين جزع (بی صبری) فرياد بلند کشيدن در ناراحتی و شيون و زدن صورت و سينه می باشد، و کشيدن موی پيشاني مي باشد و کسي که نوحه را برپا کند صبر را ترک کرده است و راهی غير از راه درست را برگزيده است» (الکافي: ۳/۲۲۲-۲۲۳، وسائل شيعه: ۲/۹۱۵، بحار الأنوار: ۸۲/۸۹)
همچنين از قول امام صادق است که:کسی که در مصيبت دستش را بر رانش بزند اجر او باطل مي شود». (الکافي: ۳/۲۲۵) و پیامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: «کسي که بر صورت زند و يقه پاره کند از ما نيست» (مستدرک الوسائل: ۱/۱۴۴) و محمد تيجاني سماوی اين مسئله ذکر ميکند که از امام محمد باقر صدر در باره اين حديث پرسيد واو جواب داد: «حديث صحيحي است که در آن شکي نيست» (ثم اهتديت ،آنگاه هدايت شدم،صفحه ۵۸ چاپ عربي) و از يحيي بن خالد آمده است که مردي نزد نبي اکرم آمد و گفت: چه چيزي اجر مصيبت را باطل مي کند؟ فرمود: زدن دستها بر يکديگر، و صبر در مصيبت ازمهمترين مسائل است، کسي که به آن راضي شود براي او رضايتمندی خواهد بود و کسي کهخشم کند پس براي او خشمگيني(از طرف خداوند)خواهد بود، در ادامه نبي اکرم صلي الله عليه وسلم فرمود: «من از کسي که بتراشد و بالا ببرد بيزار هستم،(به معنی تراشيدن سر و بلند کردن صدا)(جامع الحديث الشيعه: ۳/۴۸۹)
جعفر بن محمد از پدرانش ازنبي اکرم صلي الله عليه وسلم در حديث نهی شدگان، روايت می کند: «همانا او از بوجود آوردن صداي حزين درمصيبت نهی فرمود و نهي فرمود از نوحه سرائي و شنيدن آن و نهي فرمود از زدن صورت(من لايحضره الفقيه: ۴/۳-۴) و محمد بن مکي العاملي گفت: «بر سر و سينه زدن وپاره کردن و کشيدن مو به طور اجماع حرام مي باشد، آنرا در المبسوط گفته است و آن خشمگيني بر قضاء و قَدَر الهي است» (في الذکري: صفحه ۷۲) و شيرازی گفته است: در المنهی زدن صورت و برکندن مو نهی شده است» (الفقه: ۱۵/۲۶۰)
دکتر محمد تيجاني سماوي به گريهی نبی اکرم بر عمويش ابي طالب و حمزه و همسرش خديجه اشاره ميکند و می گويد: «ولی در تمامي آن حالات از سر مهرباني گريه مي کرد…, ولي وي از بروز ناراحتي از فرد حزين و زدن صورت و پاره کردن سينه نهی فرمود، پس چگونه است حال توکه با اجسام آهنی بر خود مي زني بطوريکه خون سرازير می شود؟»(در کتاب کل الحلول:صفحه ۱۵۱) سپس تيجاني ياد مي کند که امير المؤمنين علي بن ابيطالب آنچه را که شيعيان امروزه انجام ميدهند در زمان وفات نبي اکرم انجام نداد و به همين ترتيب امامان حسن و حسين و سجاد نيز اين کار را نکردند و درباره اين امام، تيجاني گفته است: همانا چيزهائي را ديد که هيچ کس نديده است او با دو چشم خود شاهد کربلا بود،کربلائي که در آن پدرش و عموهايش و بردارانش همگي کشته شدند و مصيبتهائي را ديد که کوه دوام آنرا ندارد و در تاريخ نيز از هيچکدام از ائمه (عليهم السلام) چيزي درباره آنکه او کاری کرده باشد روايت نشده است و يا اينکه امر به تبعيت و پيروي آن کند(کل الحلول: صفحه۱۵۱)
تيجاني همچنين میگويد: «به حق گفته مي شود: آنچه که بعضي شيعيان از آن اعمال خاص انجام مي دهند ذرهي از دين نيست و اگر مجتهدين اجتهاد کنند و فتوا دهندگان به آن فتوا دهند که در آن اجري بزرگ و ثوابي عظيم قرار دهند، همانا آن فقط عادت و تقليد و احساسي برخورد کردن است که اهل آن توسط آن طغيان کرده و توسط آن از حالت طبيعي خارج ميشوند و بعد از مدتي فقط بصورت يک رسم قومی درمیآيد که پسر از پدرش به شکلی کورکورانه و بدون فهم به ارث مي برد، تا جائي کهبعضي از عوام اينگونه حس مي کنند که با زدن خود و خود را خوني مالي کردن قرب اليالله مي باشد و بعضي اينگونه اعتقاد دارند که کسی که اين کار را انجام ندهد حسين را دوست ندارد» (کل الحلول: صفحه ۱۴۸)
همچنين گفته است: «عقل سليم اين مناظر مشمئز کننده را نمي پذيرد، وقتي مردی لخت مي شود و با زنجير بدست خودش خود را ميزند و به طرزی ديوانه وار صداي خود را بلند کرده و حسين حسين مي کند و عجيب و شکبرانگيز اينجا است که به وضوح ديده مي شود وقتي آن افراد به يکباره کارشان تمام شد، انگار مانند اين است که ناراحتی آنها بر طرف شده است و با گذشت اندک زماني بعد ازاتمام عزاداري مي بيني که مي خندند و شيريني مي خورند و مينوشند و ميوه میخورند وهمه چيز با تمام شدن حرکت دسته تمام مي شود. و عجيب آنجا است که بيشتر آنها انسانهاي دينداري نيستند و از اين رو چندين دفعه خودم در انتقاد از آنها مداراکرده و گفتم: همانا آنچه انجام مي دهند فقط يک رسم قومي و تقليد کورکورانه است» (کل الحلول: صفحه ۱۴۹) و همچنين روايتي است که شيخ مفيد در کتاب «ارشاد» آورده که حضرت حسين بهخواهرش زينب، فرمود: «يا أخية، إني أقسمت عليک فأبري قسمي، لا تشقي علي جيباً، ولاتخمشي علي وجهاً، ولا تدعي علي بالويل والثبور إذا أنا هلکت». (الارشاد ج ۲ صفحه ۹۷چاپ تهران) يعنی: «اي خواهر جان، من تو را سوگند دادم و تو به سوگند من وفادار باشکه چون کشته شدم گريبان بر من چاک مکن و چهره مخراش و در مرگ من واويلا واثبورا (عذاب بر من باد خدايم مرگ دهد) مگو و همینطور صاحب منتهی الامال نقل کرده که حسین در کربلا به خواهرش زینب گفت:«یا أختی، أحلفک بالله علیک أن تحافظی على هذا الحلف، إذا قتلت فلا تشقی علیّ الجیب، ولا تخمشی وجهک بأظفارک، ولا تنادی بالویل والثبور على شهادتی».- خواهرم تو را به خدا سوگند میدهم که وقتی من کشته شدم گریبانت را پاره مکن، و چهرهات را با ناخنهایت خونین مکن، و به خاطر شهادت من فریاد واویلا سر مده(منتهی الامال 1/248)
- - همچنين شريف رضي در نهج البلاغه از حضرت علي آورده که فرمود: «ينْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْـمُصِيبَةِ، وَمَنْضَرَبَ يدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِيبَتِهِ حَبِطَ أجْرُهُ» (نهج البلاغه بابالمختار من حکم أميرالمؤمنين شماره ۱۴۴ چاپ بيروت) يعني: «صبر به اندازه مصيبت بهانسان ميرسد و کسي که در مصيبت بر ران خود بکوبد اجرش تباه ميشود. کليني درکافي نيز به سند خود از امام موسي بن جعفر آورده که فرمود: «ضَرْبُ الرجلِ يدَهُ عَلَي فَخِذِهِ عِندَ الـمُـصِيبةِ اِحْبَاطٌ لأجْرِهِ». (الفروع من الکافي ج ۳ ص۲۲۵) يعني: «مردي که به هنگام مصيبت دست خود را بر رانش بکوبد موجب تباه کردن اجرخويش ميشود». همچنين شيخ صدوق در کتاب «من لا يحضره الفقيه» به سند خود از حضرت صادق گزارش نموده که فرموده: «من ضرب يده علی فخذه عند مصيبته حبط أجره» (من لايحضره الفقيه ج ۱ ص ۵۲۰ چاپ قم) يعني: «هر کس که به هنگام مصيبت دست خود را بر رانش بکوبد اجرش تباه ميشود». و وظيفه مصيبت ديدگان اين است که طبق آيات ۱۵۳ و ۱۵۶ سوره بقره با صبر و نماز از خدا ياري جويند و بگويند. «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيهِرَاجِعُونَ» يعني: «براي خدا هستيم و به سوي او رجوع ميکنيم». و در صفحه ۵۶ کتاب(ترجمه مسکن الفواد)
از يوسف بن عبدالله بن سلام نقل کرده که پيغمبر اکرم هروقتي شدت و مصيبتي بر خانوادهاش وارد ميشد ايشان را امر ميکرد به نماز خواندن واين آيه را قرائت ميکرد: «وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْعَلَيهَا » يعني: «امر کن خانوادهات را به نماز و صبر را درباره آن بپذير. درصفحه ۵۷ آورده است: «عن جابر عن الباقر قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر ومن أقام النواحة فقد ترک الصبر ومن صبر و استرجع وحمدالله جل ذکر فقد رضي بما صنع الله فوقع أجره علي الله عزوجل ومن لم يفعل ذلک جري عليه القضاء وهو ذميم واحبط الله أجره». يعني: «جابر از امام باقر نقل کرده که فرمود: سختترين بيتابيها فرياد: به واويلا و ناله کشيدن و لطمه به صورت زدن و برسينه کوبيدن و موي کندن است کساني که جلسه نوحه سرائي بر پا ميکنند صبر بر مصيبت نکردهاند. و کساني که صبر کنند و شکر و سپاس خدا را به جاي آورند و به کار خداي عزو جل راضي باشند پس همانا اجر آنها با خداي عز و جل است و کساني که صبر نکنند قضا وحکم الهي بر ايشان جاري ميشود در حالي که مذمومند و اجر ايشان ضايع شده است.
- - ابو جعفر طوسي در کتاب: «مبسوط» مينويسد: «البکاء ليس به بأس، وأما اللطموالخدش وجز الشعر والنوح فإنه کله باطل محرم إجماعاً» (المبسوط جلد ۱ ص ۱۸۹ چاپ تهران) يعني: «گريستن، گناهي ندارد اما ضربه زدن بر بدن و چهره خراشيدن و چيدن (ياتراشيدن) موي و نوحه خواندن به اجماع فقها همگي باطل و حراماند. همچنين محمدبن ادريس حلي در کتاب «السرائر» مينويسد: «البکاء ليس به بأس وأما اللطم والخدش و جزالشعر والنوح بالباطل فإنه محرم إجماعاً» (السرائر جلد ۱ ص ۱۷۳ چاپ قم) يعنی: گريستن گناهي ندارد ولي ضربه زدن بر پيکر و چهره و خراشيدن و چيدن (يا تراشيدن)موي و نوحههاي باطل خواندن در هنگام اندوه و مصيبت همگي به اجماع فقها حرام شدهاند.
- و همچنين شيخ محمد حسن نجفي در کتاب «جواهر» مينويسد: «نعم لا يجوزاللطم وجز الشعر اجماعاً» (الجواهر ج ۴ ص ۳۶۷ چاپ بيروت) يعني: «آري، ضربه بر پيکرو چيدن موي براي مصيبت وارد شده به اجماع فقها جايز نيست. و شريف رضي در نهج البلاغه از حضرت علي(ع) آوردهاست که فرمود: «ينْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْـمُـصِيبَةِ، وَمَنْ ضَرَبَيدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِيبَتِهِ حَبِطَ أجْرُهُ» (نهج البلاغه بابالمختار من حکم أمير المؤمنين(ع) شماره ۱۴۴ چاپ بيروت) يعني: «صبر به اندازه مصيبتبه انسان ميرسد و کسي که در مصيبت بر ران خود بکوبد اجرش تباه ميشود. و شيخ کليني از عمرو بن مقدام گزارش کرده که گفت: از ابوجعفر باقر شنيدم که ميگفت: آياميدانيد معناي اين گفتار خداي تعالي چيست که: « وَلَا يعْصِينَکَ فِي مَعْرُوفٍ(در هيچ کار نيکي از تو نافرماني نکنند؟) پاسخ دادم: نه، گفت: رسول خدا به فاطمه فرمود: «إذا أنا مت لا تخمشي علي وجهاً ولا تنشري علي شعراً ولا تنادي بالويل و لاتقيمي علي نائحة». يعني: «هنگامي که من مُردم، گونه بر من مخراش و موي را پريشان مکن، و فرياد واويلا بر مدار، و نوحه خواني براي من بپا مکن. سپس ابو جعفر باقرفرمود: اين است کار نيکي که خداوند بزرگ دستور داده است.(فروع کافي کتاب النکاح ج۵ص ۵۲۷) ديگر اينکه در کتاب «مسکن الفواد» از ابي امامه نقل نموده «عن أبي أمامهأن رسول الله صلي الله عليه وسلم لعن الخامشة وجهها والشاقة جيبها والداعية بالويل والثبور». يعني: ابوامامه نقل نمود: که پيغمبر اکرم نفرين کرد به زني که در مصيبت، صورت خود را بخراشد يا يقه خود را چاک زند و کسي که واويلا بگويد. پیامبر زنی را دید که در کنار قبر فرزندش گریه میکرد، او را از این کار نهی کرد و به او دستور داد که صبور باشد و به او فرمود: اجر به همراه تحمل مصیبت اولی و محتملتر است(بحارالانوار2/154، اعلام الدین346، الخصال2/543)
- - از امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب ؛ روایت شده است که فرمود: پیامبر صلي الله عليه وسلم فرموده است: «أربعة لا تزال في أمّتي إلى يوم القيامة: الفخر في الأحساب والطعن في الأنساب والنياحة ....»: «چهار چیز تا روز قیامت در میان امت من باقی میماند: افتخار کردن به اصل و نسب، تحقیر و طعن در نسبها و ناله و زارى در هنگام مصیبت و زاری .....(مستدرک الوسائل2/351، بحارالانوار79/93، دعائم الاسلام1/222)
- - حضرت علی زمانی که در بازگشت از صفین وارد کوفه شد و بر شامیان گذر کرد، گریه مردم بر کشتگان صفین را شنید. به همین دلیل به شرحبیل شامی گفت: آیا زنانتان در ایجاد این سر و صدا بر شما غلبه پیدا کردهاند؟ آیا آنها را از این صداها نهی نمیکنید؟(مستدرک الوسائل2/411) و از امام صادق روایت شده است که به روایت از پدرانش فرموده است که رسول خدا از شیون و ناله در هنگام مصیبت و رجز و نوحهخوانی و گوش دادن به آن و آمدن زنان در پی جنازه نهی فرمودند(بحارالانوار22/451، مستدرک الوسائل13/93، وسائل الشیعه17/128، الخصال1/226)
از جمله مواردی که پیامبر صلی الله عليه وسلم در آخر حیات مبارکش زنان را از آن نهی فرمودند، حدیثی است که از طریق امام صادق روایت شده است که در آن آمده است: زمانی که پیامبرصلي الله عليه وسلم مکه را فتح نمودند با مردان بیعت نمودند. سپس زنان آمدند. ام حکیم میگوید: ای رسول خدا آن امر معروف و پسندیدهای که خداوند به ما دستور داده است که درباره آن از فرمان شما سرپیچی نکنیم کدام است؟ پس گفت: هرگز بر سر و روی خود نزنید و صورت خود را مخراشید، موهای خود را نکشید و گریبان خود را پاره نکنید و لباس سیاه نپوشید(وسائل الشیعه3/275، مستدرک الوسائل2/455، بحارالانوار32/619) از عمر بن سعید بن هلال روایت شده است که خدمت امام صادق عرض کردم: مرا نصیحت کن. فرمود: تو را به رعایت تقوا سفارش میکنم .... و چنانچه به مصیبتی مبتلا شدی پس مصیبت وفات رسول خدا را به یاد بیاور، زیرا مردم هرگز به چنین مصیبتی دچار نشدهاند(من لایحضره الفقیه1/251، وسائل الشیعه4/383، الخصال2/614، علل الشرائع2/346)
از عمر بن ابی مقداد روایت شده است که شنیدم امام محمد باقر میگوید: آیا میدانید، معنای آیه «ولا يعصينكَ في معروفٍ» چیست؟ عرض کردم: نه. گفت: پیامبرصلي الله عليه وسلم به فاطمه فرمود: «إذا متُّ فلا تخمشي عليَّ وجهاً ولا ترخي عليَّ شَعراً ولا تنادي بالويل والثبور ولا تقيمي عليَّ نائحة»: «هرگاه من از دنیا رفتم صورت خود را نخراش، و موهایت را به خاطر من پریشان نکن و (مرا) با شیون و زاری مخوان (شیون و زاری سر مده) و بر من نوحه و سوگواری مکن.» این همان معروفی است که خداوند - عزّ وجلّ - فرموده است(الکافی3/403، تهذیب الاحکام2/213، وسائل الشیعه4/384، علل الشرائع2/346)
از امام محمد باقر روایت شده است که فرمود: زمانی که امام حسین خواست وارد مدینه شود، زنان بنی عبدالمطلب به سوی او آمدند و خواستند شیون و زاری سر دهند. امام حسین در میان آنان راه رفت و فرمود: شما را به خاطر خدا سفارش میکنم که این امر (شیون و زاری) را به خاطر معصیت بودن آن نزد خداوند و پیامبرش ظاهر نکنید(مستدرک الوسائل2/443، بحارالانوار22/545، املی صدوق/681، املی مفید/194)
پیامبر صلی الله عليه وسلم روزی که فرزندش ابراهیم از دنیا رفت، فرمود: «ما كان من حزنٍ في القلب والعين فإنّما هو رحمة وما كان من حزن اللسان وباليدِ فهو من الشيطان» «اندوهی که در قلب و چشم باشد، رحمت است. اما اندوهی که در زبان و دست (جوارح ظاهر شود) از سوی شیطان است»(مستدرک الوسائل2/453)
[1]
[1] مطهری میگوید: واقعه عاشورا مورد تحریف قرار گرفته است و هر چند عوامل تحریف در هرحادثه تاریخی را باید در اغراض دشمنان آن یافت ولی در حادثه کربلا هرچه تحریف شده از ناحیه دوستان است و از آنجا که بشر متمایل به اسطوره سازی و افسانه پردازی است(چنان که در تمام تواریخ دنیا وجود دارد) دراین قضیه نیز اسطوره سازی و افسانه پردازی غوغا کرده است، آری آنچه امروزه از حادثه کربلا میشنویم تحریفاتی است که معلول حس اسطوره سازی ما ایرانیان است و حقیقت ندارد و متأسفانه همه تحریفات را دوستان نادانانجام دادهاند.