دلايل عقلى و نقلى در زنده نبودن امام زمان! (بخش دوم)

شماره مقاله: 
557
نویسنده: 
عبدالله

حتما سوالات زيادی در ذهن شما است و پاسخهايی هم در ذهنتان آمده است ...شبهات زيادی در اين مورد هست که سعی ميکنم در حد امکان به آنها پاسخ بدهم ..مثلا ممکن است بگوييد خوب الان مگر حضرت عيسی عليه السلام زنده نيست؟ پس چه مشکلی برای باور کردن زنده بودن امام زمان داريم ..

دقت کنيد ..اولا زنده بودن حضرت عيسی يا طول عمر نوح مورد توافق همه مسلمانان و حتی مسيحيان است در حاليکه در مورد امام زمان اين توافق وجود ندارد دوم زنده بودن حضرت عيسی در قرآن امده است و ساير موارد نيز ..اما در مورد امام زمان هرگز آيه ای نداريم ...سوم حضرت عيسی زنده است اما در اين جهان نيست بقيه هم همينطور در حاليکه در کتب شيعه بحث اين است که امام زمان در اين جهان زندگی ميکند راه ميرود غذا ميخورد و به اينطرف و آنطرف مسافرت ميکند و حتی عده ای او را می بينند.
 پس اين موضوعات ماهيتا با يکديگر متفاوت است ديگر اينکه اگر حضرت عيسی زنده است يا عمر نوح ۹۵۰ سال بوده نشان ميدهد که خدا قادر است چنين کارهايی بکند اما دليلی بر انجام آن در مورد ايشان نيست ..مثلا من بگويم چون خدا قادر است عمر طولانی بدهد پس من هم ۱۰۰۰ سال عمر ميکنم و اگر شما سوال کنيد در پاسخ بگويم يعنی شما ميگويی خدا نمی تواند به من عمر طولانی بدهد؟! لذا قادر بودن خداوند بحثی است و اراده خدا که اين فرد را زنده نگه دارد بحث ديگر در اينجا بايد مدعيان اثبات کنند که مشيت خدا اينگونه بوده و برای آن دليل بياورند
 
اما در مورد ادله ای که برای زنده بودن امام زمان مطرح ميشود مهمترين آنها ادله عقلی است يعنی ميگويند زمين هيچگاه از حجت خدا خالی نبوده و نبايد باشد بعبارت ديگر لازم است خداوند در هر زمانی حجتی داشته باشد و الان حجت خدا بر زمين امام زمان است ....مثلا در روايتی از امام صادق عليه السلام نقل ميشود که اگر زمين خالی از حجت شود همه ساکنانش را می بلعد (اصول کافی جلد يک صفحه ۱۷۹)
در حاليکه اگر به گذشته تاريخ بنگريم مثلا در فاصله بين حضور حضرت موسی تا حضرت عيسی يا بعد از آن تا پيامبر و ....حجتی در زمين نبوده اما اهل زمين هم بلعيده نشده اند و هنوز هم به زندگی ادامه ميدهند!
مسئله ديگر اختلاف شيعيان بعد از وفات امام عسکری است ..و ايجاد فرقه های مختلفی که هنوز هم هستند ..حال اگر حجت خدا بسادگی قابل تشخيص بوده پس چرا شيعيان به فرقه های مختلف تقسيم شده اند و در مورد امام زمان اختلاف نظر پيدا کرده اند؟
اين در حالی است که بعد از فوت هر امام در مورد جانشين او اختلاف پيش آمده مثلا بعد از رحلت امام صادق عده ای سراغ عبد الله رفتند و با او بيعت کردند و عده ای سراغ امام کاظم آمدند پس امامت اگر تعيين شده از جانب خداوند بوده و ما در مورد امام زمان هم به اين موضوع استناد ميکنيم و می گوييم ايشان حتما بايد فرزند امام عسکری باشد نه فرد ديگر آنوقت اين اختلافات چگونه توجيه ميشود؟
 
اما در مورد کيفيت تولد ايشان نيز روايات مختلف و متعدد است مثلا در کتابهای شيعه نام مادر ايشان سوسن نرجس صيقل مليکه خمط حکيمه ريحانه و ....ذکر شده ( رجوع کنيد اصول کافی باب تولد حضرت حجه صاحب الزمان) و همچنين تاکيد شده که نام ايشان نبايد برده شود و کسی که اسم ايشان را ببرد کافر است! (انوار نعمانيه جلد ۲ صفحه ۵۳)
و اما در مورد روز تولد ايشان نيز اختلاف است می گويند ۸ ماه بعد از وفات پدرش بدنيا آمد ..در منابع ديگر سال ۲۵۲ سال ۲۵۶ سال ۲۵۷ سال ۲۵۸ و در مورد روز تولد ۸ ذی قعده ۸ شعبان و از همه مشهور تر ۱۵ شعبان ذکر شده است(اصول کافی باب مولد حجه ..وسلايل الشيعه همين باب)
اما اينکه ايشان در چه سنی ظهور ميکند باز هم اختلاف است ..در جايی آمده که ايشان قادر است خودش را به شکل هر سنی در آورد! ( بحار الانوار جلد ۷ صفحه ۵۳)
يا اينکه ايشان ۳۲ ساله بنظر ميرسد ( تاريخ ما بعد الظهور ص ۳۶۰)
يا اينکه ۵۱ ساله است ( ما بعد الظهور ص ۳۶۱)
يا اينکه ۳۰ ساله است ( الغيبه محقق طوسی ص ۴۲۰)
و اينکه چه مدت حکومت ميکند ؟ ۱۹ سال ۷ سال ۱۰ سال و ۷۰ سال که روايات در اين بخش بسيار مختلف است ( تاريخ ما بعد الظهور ص ۴۳۶)
اما اينکه چه کسانی در زمان زنده بودن امام عسکری ايشان را ديده اند طوسی در کتاب غيبت ۱۳ نفر را ذکر کرده که ايشان راديده اند ..اما سر انجام شيعيان تنها ۴ نفر را از جمع مدعيان که علاوه بر اين سيزده نفر شامل تعدا ديگری هم ميشده مورد قبول دانسته اند و بقيه را انسانهايی دروغگو خوانده اند! و اينها همان نواب اربعه هستند...

اما چرا اين چار نفر نواب اربعه شدند؟ و بقيه دروغگو کذاب! زيرا برادر امام حسن عسکری که عموی امام زمان ميشود و فرزند امام هادی ايشان معتقد بود که برادرش فرزندی ندارد و بارها اعلام کرد که برادرم حسن عسکری عقيم است در بين شاهدان عده زيادی سخن او را پذيرفتند و ادله او را قبول کردند جز چهار نفر آنها گفتند جعفر دروغ ميگويد و امام حسن عسکری فرزندی دارد که در سرداب مخفی شده است! بهمين جهت شيعيان جعفر فرزنذد امام هادی را کذاب خواندند و به او نسبت های بيشماری دادند 
در کتاب اصول مذهب شيعه (جلد ۳ صفحه ۹) آمده است که جعفر جاهل به دين بود فاسق و شراب خوار بود و ....چرا؟ چون به وجود فرزندی در سرداب اعتراف نکرد ....
در مورد نواب اربعه نيز همانگونه که گفته شد از آنها هيچ کتابی يا اثری که دال بر علم و شناخت آنها باشد نيست بلکه آنها تنها کاری که ميکردن جمع کردن خمس و تحويل آنها به امام زمان بوده است! مامورين اخذ پول!
و بدليل همين مسايل بود که فرق شيعه بعد از رحلت امام عسکری متفرق شدند و هريک سخنی گفتند ( رجوع کنيد به انوار نعمانيه از ملا باقر مجلسی)
اين در حالی است که اغلب راويان در شيعه مورد طعنه هستند و اغلب سخن انان مورد قبول نيست اما اين چهار نفر که همگی غير معصوم هم هستند کاملا مورد تاييدند و در مورد صدق سخنشان اصلا ترديدی نيست!
 
اما سوال بعدی اينکه ايشان چرا الان ظهور نمی کند؟ جواب اين است که الان شرايط مطلوب نيست و ممکن است دشمنان به او صدمه بزنند، شيخ طوسی در الغيبه ميگويد هيچ مانعی در سر راه ظهور ايشان نيست مگر اينکه ايشان از کشته شدنش بيم دارد ! ( الغيبه ص ۲۰۳)
حال معلوم نيست کسی که از کشته شدن ميترسد نبايد هيچوقت ظهور پيدا کند برای اينکه دشمنی و عداوت که پايانی ندارد ..خداوند در مورد يهود که دشمنان اسلامند ميفرمايد: وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ﴿المائدة: ٦٤﴾..پس ايشان نباتيد ظهور کند!
و ديگر اينکه امامان قبلی که به ئگفته همين بزرگان همگی مسموم يا مقتول شدند چرا نترسيدند؟ و ديگر اينکه ترس از مرگ از اهل بيت پيامبر بعيد است .. ممکن است بگوييم ايشان ياور ندارد تا ظهور کند ..بسيار خوب ...در طول تاريخ حکومت های شيعی زيادی بر پا شد مثل فاطميون ..صفويه ...و همه آنها صادقانه به ايشان ايمان داشتند چرا ايشان باز هم نيامد؟
اين در حالی است که داستان ترس از مرگ با روايات قبلی نمی سازد ..کسی که هميشه جوان است و بدن قوی دارد و خوب شمشير ميزند که ترسی از مرگ ندارد!!!
علاوه بر آن در کتب شيعه بارها ذکر شده که ائمه ميدانند کی ميميرند و کجا ميميرند ..پس مشکلی نيست! و ديگر اينکه چرا ان نواب اربعه را که در ميان آن جمع کثير نظر به زنده بودن دادند کسی نکشت؟
 
 و بلاخره این داستان را میتوان روزها و شبها ادامه داد ....اما این سوال هم مهم است که مهدی وقتی ظهور کرد چه میکند؟ ما انتظار داریم او جهان را به گلستان تبدیل کند ...او حامی مظلومان شود و مانند رسول خدا رحمت را به ارمغان بیاورد و باعث ابادانی جهان شود حال بنگرید به کتابهای شیعه در این مورد او لخت و عریان ظاهر میشود) نگاه کنید به مقاله خرافات شیعه در کتابهای شیعه)
و اولین کارش نه انهدام قمار خانه ها و مراکز فساد و نه کاخ ستمگران است بلکه نخستین کار او انهدام مساجد است!( بحار الانوار ۱۳۳/۵۲)
و بعد میرود و عایشه را از قبر در می اورد و از او انتقام میگیرد!(بحار الانوار ۳۱۴/۵۲)
وبعد ابوبکر و عمر را از قبر در می اورد و انها را میسوزاند!(انوار نعمانیه ۸۵/۲)
و انقدر میکشد اما شمشیرش از خون سیراب نمی شود!و با همه فقط با زبان شمشیر سخن میگوید (بحار النوار ۳۵۴/۵۲)
 
دو نکته مهم دیگر هم به این مقاله اضافه میکنم ..نخست آنکه ایشان یعنی مهدی موعود هر وقت بیایند طبق روایات متعدد شیعه با خودشان قرآن جدید می آورند!قرآنی که با این قرآن موجود متفاوت است! و خداوند این قرآن را فقط به ایشان داده چون بدرد کس دیگری نمی خورد!  نگاه کنید به کتاب الغیبه از نعمانی ص ۱۰۲ و مشابه این حدیث در اغلب کتب شیعه ....
دوم اینکه ایشان با ایران کاری ندارند ..قرار است از مکه بیایند و بعد در کوفه مسجد جدیدی درست میکنند و به مردم درس میدهند!(نگاه کنید به انوار نعمانیه ۹۵/۲)
اگر کشفیات جدیدی بدستم رسید تقدیم خواهد شد .......