حقیقت لا اله الا الله
شماره مقاله:
569 بسم الله الرحمن الرحیم
لا اله الا الله اساس دین و کلید بهشت است، این کلمه شعار مسلمانان است که در هر اذان و هر تشهد خوانده میشود و از جایگاه والا و فضایل بی شمار برخوردار است، اما کافی نیست که انسان کلمه را فقط به زبان براند زیرا که این کلمه دارای معنی عظیم می باشد که هدف خلقت را بیان می دارد، و هر مسلمان مکلف است که معنی و هدف کلمه را به خوبی درک کند، واز کردارهای که مخالف کلمۀ توحید است خودداری نماید، آنگاه انسان به رستگاری و خوشبختی جاودانه دست می یابد.
آنچه که واقعا دردناک احساس شده این است که یک قشر عظیم جامعۀ ما تا اکنون حقیقت لا اله الا الله را درک نکردهاند، با آنکه هر وقت کلمه را می خوانند اما به معنی حقیقی کلمه پی نمی برند. اگر پرسیده شود کلمه چه معنی دارد، تعداد زیاد از مردم جواب می دهند که خدای نیست بجز الله، هرگاه توضیح بیشتر خواسته شود می گویند: یعنی خالقی نیست بجز خدا! بی خبر از اینکه مشرکین قریش به این ایمان داشتند که بجز الله هیچ خالق دیگر وجود ندارد. عده ای دیگر می دانند معنی کلمه چنین است که هیچ معبود بر حق نیست بجز الله، اما در عین حال از مرده ها شفاعت می طلبند و به نام غیر الله نذرها تقدیم می کنند و گاهی هم از مرده ها مدد می خواهند، مشکل چنین افرادی این است که عبادت را نشناختهاند و گمان می کنند که کلمۀ مشرک فقط و فقط بر آن شخص اطلاق می شود که در مقابل بت سجده کند.
با وجود این همه بحران های اعتقادی اکثر افرادی که منسوب به تعلیم شرعی و تربیت دینی می باشند در این زمینه غافل هستند، بناءً لازم دیده شده که پیرامون (لا اله الا الله) مقاله ای به رشتۀ تحریر در آید که حاوی مطالب ذیل باشد: معنی لا اله الا الله، آنچه که با کلمه در تضاد است، شروط لا اله الا الله و فضایل آن.
معنی لا اله الا الله
معنی لا اله الا الله چنین است که معبودی بر حق به جز الله و جود ندارد و یا به عبارۀ دیگر هیچ ذات شایسته و سزاوار عبادت نیست مگر الله متعال. همین معنی در تعداد زیاد از آیات قرآن کریم توضیح شده است، الله جل جلاله می فرماید: [وَقَضَى رَبُّكَ أَلا تَعْبُدُوا إِلا إِيَّاهُ ] الاسراء:23 ( و پروردگار تو حکم نمود که عبادت مکنید مگر خاص، خودش را) و همچنین در آیت دیگر می فرماید: [وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنْسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ] الذاریات:56 ( و نیافریدم جنیات و انسان هارا مگر برای اینکه مرا عبادت کنند ). تمام مسلمانان در هر نماز با الله تعهد می کنند که به معنی لا اله الا الله عمل کنند وقتی که می گویند: [إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ] الفاتحة:5 ( تنها ترا عبادت می کنیم و تنها از تو مدد می طلبیم).
حال باید بدانیم عبادت چیست؟ عبادت کلمه ای است که تمام کردارها و گفتارهایی را که خداوند آن را می پسندد در بر می گیرد مانند دعاء، توکل، نماز، نذر، محبت با الله، ترسیدن از وی و غیره اعمال و گفتارهای مورد رضایت الله متعال. عبادت دارای سه رکن می باشد: محبت، ترس و امید؛ به این معنی که هر مسلمان از روی محبت با الله عبادت را انجام می دهد، همزمان با آن از عذاب و غضب الله متعال می ترسد، و به رحمت الله، کسب ثواب و رفتن به بهشت امیدواری داشته باشد، چنانچه خداوند در مورد مومنان واقعی می فرماید: [يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ] المائدة:54 " (الله) دوست می دارد ایشان را و ایشان دوست می داردند او را" همچنان در آیت دیگر به مسلمانان چنین دستور می دهد:[وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا] الاعراف:56 (و بپرستید الله را به ترس و امید).
یک عده افراد معنی لا اله الا الله را چنین تفسیر می کنند "هیچ خالقی نیست بجز الله" اما این تفسیر نادرست است؛ زیرا که (إله) به معنی معبود است نه خالق، و مشرکین قریش به این ایمان داشتند که یگانه خالق، مالک و روزی دهنده الله جل جلاله می باشد، در این مورد خداوند می فرماید: [وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ] لقمان:25 ( و اگر سوال کنی از ایشان "کفار" که کی خلق کرد آسمان ها و زمین را البته بگویند الله آفرید)، اما کفر مشرکین آن زمان در این بوده که آنها در عبادت با الله شریک قرار می دادند و می گفتند: [أَجَعَلَ الآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ] ص:5 (آیا معبودان متعدد را یک معبود گردانید؟ هر آئینه این چیزیست عجیب). پس پیام و مفهوم که کلمۀ طیبه آن را می رساند این است که بجز الله متعال هیچ ذات مستحق عبادت نیست، و هر عبادت که برای غیر الله انجام داده شود باطل می باشد.
v آیا همین قدر کافی است که انسان کلمۀ طیبه را بر زبان جاری کند؟
· مسلمان واقعی آن است که کلمۀ طیبه را بخواند در حالیکه از معنی آن باخبر باشد، به مفهوم آن یقین کامل داشته باشد و از اعمال شرکی که کلمه را نقض می کند اجتناب ورزد.
· کسی که به معنی لا اله الا الله عمل کند اما به آن یقین نداشته باشد در جملۀ منافقان محسوب می شود.
· کسی که کلمه را با اعمال شرکی خود نقض کند مشرک شمرده می شود، اگرچه کلمه را صد بار بخواند.
آنچه که با لا اله الا الله در تضاد است
اعمالی که انسان را از دایرۀ اسلام خارج می سازد نواقض اسلام نامیده می شود، که در رأس آن شرک قرار دارد. مسلمان وقتی می تواند از یک خطر در امان بماند که آن را بصورت دقیق بشناسد، و چون که شرک خطرناکترین گناه است باید از انواع شرک آگاهی داشته باشیم تا از آن حذر کنیم. الله متعال می فرماید: [إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ] المائدة:72 ( همانا کسی که به الله شرک ورزد بدون شک خداوند بهشت را بر او حرام گردانیده است و جایگاه او دوزخ است و ستمگران یار و یاوری ندارند). ابراهیم علیه الصلاة و السلام چنین دعا می کرد: [وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الأَصْنَامَ] ابراهیم:35 ( و دور دار مرا و فرزندان مرا از آنکه عبادت بتان کنیم)، اگر ابراهیم علیه الصلاة و السلام که امام یکتاپرستان است از شرک می ترسید، پس ما بیشتر و بیشتر نیاز داریم که در این راستا محتاط باشیم.
شرک همان سرطان کشنده ای است که پیکر امت فعلی اسلام را از درون بیمار ساخته و سبب وا شده است که مسلمانان معاصر در همۀ عرصه ها عقب بمانند. وقتی که در میان ما کسانی باشند که ابو جهل و ابو لهب نسبت به آنان معنی کلمه را خوبتر بدانند آیا ما مستحق پیروزی هستیم؟! وقتی که میان ما کسانی باشند که در هنگام مصیبت الله را فراموش کرده به مرده ها پناه ببرند، و در زیارتگاه ها به منظور شفا یافتن سنگ و قبر را ببوسند و نذر ها را به نام مرده تقدیم کنند، آیا در چنین حالت ما شایستۀ سربلندی و عزت هستیم؟! مشرکین قریش با آنکه شرک می ورزیدند اما در هنگام خطرات فاجعه آمیز به یاد می آوردند که بجز الله هیچ داد رس دیگر نیست، لذا از او مخلصانه مدد می خواستند و پس از نجات یافتن دوباره به شرک آغشته می شدند، الله متعال این حقیقت را در قرآن کریم چنین بیان داشته: [فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ] العنکبوت:65 ( هنگامی که سوار شوند در کشتی ها، خدا را با اخلاص میخوانند اما هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد باز مشرک می شوند)، اما در جملۀ مدعیان اسلام کسانی هستند که حتی در هنگام مصیبت های جدی و هلاکت بار از مردگان نجات را می طلبند، آیا میتوان همچو افراد را که شرک ایشان از شرک کفار قریش هم زشت تر است مسلمان خواند؟
معرفی شرک: شرک به دو نوع است، شرک اکبر و شرک اصغر.
شرک اکبر: عبارت از انجام دادن عبادت برای غیر الله است، که چنین شرک انسان را از دین اسلام خارج میسازد. مهمترین مثال های شرک اکبر قرار ذیل است:
1. دعای غیر الله، مدد خواستن از غیر الله و پناه بردن به غیر الله در امور ما فوق الاسباب که در اقتدار مخلوق نمی باشد، چنانکه امروز در اطراف بسیاری از قبر ها و زیارت گاه ها از مرده درخواست اولاد، روزی، برکت، و رفع مشکلات صورت می گیرد. الله متعال می فرماید: [وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ] الاحقاف:5 ( و کیست گمراه تر از کسی که بخواند بجز خدا کسی را که قبول نکند خواندنش را تا روز قیامت و این معبودان باطل از خواندن ایشان غافل اند )، همچنین در آیت دیگر می فرماید: [قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ] سبأ:22 ( بگو: «كسانى را كه جز خدا [معبود خود] پنداشتهايد بخوانيد؛ هموزن ذرّهاى نه در آسمانها و نه در زمين مالك نيستند، و در آن دو شركتى ندارند، و براى وى از ميان آنان هيچ پشتيبانى نيست.» )، و همین طور در آیات و احادیث متعدد از دعای غیر الله منع شده است، زیرا که دعا از جملۀ عبادات مهم بشمار می رود که ادا کردن آن برای غیر الله شرک اکبر می باشد.
2. کسی که میان خود و پروردگارش واسطه ای را قرار داده ( مثلاً یک مرده را )، از او شفاعت می طلبد و یا از او درخواست می کند که اورا به الله نزدیک سازد تا حاجتش مرفوع گردد، چنین شخص قطعا کافر است. در حقیقت مشرکین زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم در چنگال همین نوع شرک گرفتار بودند، هنگامیکه آنها غیر الله را عبادت می کردند هرگز معبودان خویش را مالک نفع و ضرر نمی دانستند، بلکه آنها چنین می گفتند که این معبودان صاحب جاه و مقام نزد الله هستند، و ما انسان های مقصر و گناه کار هستیم، از این جهت به این معبودان پناه می بریم و از آنها می خواهیم که نزد الله برای ما شفاعت کنند، و ما را بیشتر به الله نزدیک سازند تا خواسته های مان تحقق یابد، همان طوریکه پادشاهان در دنیا وقتی نیازمندی های کسی را برآورده می سازند که افراد با مقام و بلند مرتبت برای او وساطت کنند، و بدین سان الله را به پادشاهان عاجز و ناتوان مقایسه کردند. دلیل این گفته ها دو آیت ذیل است: الله متعال در مورد مشرکین چنین فرموده: [وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ] یونس:18 ( و به جای خدا چیز های را می پرستند که نه به آنان زیان می رساند و نه به آنان سود می رساند و می گویند ایشان شفاعت کنندگان ما نزد خداوند هستند ) و در آیت دیگر الله جل جلاله گفتۀ مشرکان را اینگونه بازگو می کند: [أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى] الزمر:3 ( آگاه باشيد: آيين پاك از آنِ خداست، و كسانى كه به جاى او دوستانى براى خود گرفتهاند [به اين بهانه كه:] ما آنها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك گردانند، نمىپرستيم).
با اندک تأمل در می یابیم که مشرکان امروزی برای تجویز افعال خود به همان دلایل استدلال می کنند که مشرکین قریش به آن استدلال می نمودند، و چون که این دو نوع شرک ( واسطه قرار دادن در دعا و طلب شفاعت از مرده ها) در عصر حاضر انتشار وسیع دارند لازم است که بدانیم دین اسلام چگونه این مفکورهای شرکی را ریشه کن می سازد.
واسطه ای میان بنده و خالقش وجود ندارد
هنگامیکه صحابۀ کرام در مورد الله متعال از پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسیدند که چگونه اورا بخوانند، آیت ذیل نازل شده: [وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ] البقرة:186 ( و هنگامیکه بندگان من از تو در بارۀ من سوال کنند، "بگو" من نزدیکم، دعای دعا کننده را به هنگامیکه مرا می خواند قبول می کنم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند)، این آیه بیان می کند که واسطه ای میان بنده و پروردگارش نیست، و الله به بندگانش نزدیک است، آنگاه که وی را بخوانند اجابت می کند.
طلب شفاعت از مردگان شرک است
شاید کسی بپرسد: آیا انبیاء و اولیاء روز قیامت شفاعت نمی کنند؟ در جواب گفته می شود که بلی، شفاعت می کنند اما بعد از اینکه الله متعال به ایشان اجازه بدهد، الله می فرماید: [مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلا بِإِذْنِهِ] البقرة:255 ( چه کسی می تواند نزد الله شفاعت کند مگر به حکم وی )، پس مالک شفاعت همانا الله جل جلاله است چنانچه می فرماید: [قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا] الزمر:44 ( بگو شفاعت ها همه از آن الله است ). الله جل جلاله از روی احسان و مرحمت در روز قیامت برای رسول الله صلی الله علیه و سلم و برای بنده های صالح و فرشتگان اجازۀ شفاعت کردن را می دهد، اما برای ما اجازه داده نشده که شفاعت را در دنیا از آنها بخواهیم، از این لحاظ مسلمان شفاعت را از مالک آن ( الله جل جلاله ) طلب می کند و اعمال نیکو را به امید حاصل کردن شفاعت انجام می دهد.
اینکه چرا طلب شفاعت از مرده شرک است، به دلایل ذیل است:
1. مرده سخن زنده را نمی شنود مگر اینکه الله بخواهد، الله متعال می فرماید: [إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتَى] النمل:80 ( بیگمان تو نمی توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی )
2. مرده نمی تواند برای کسی دعا کند، زیرا که سلسلۀ اعمالش منقطع گردیده، مهموم و مصروف حال خود می باشد.
3. مرده مالک شفاعت نمی باشد، و هیچ چیز در اختیار او نیست.
همین سه مطلب در آیات ذیل به واضحترین شیوه تقریر شده، الله می فرماید: [ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ (13) إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ (14)] فاطر:13و14 ( این است خدا پروردگار شما، پادشاهی از آن اوست، و کسانی را که جز او می خوانید حتی به اندازۀ پوست هستۀ خرما مالک نیستند. اگر آنها را بخوانید صدای شما را نمی شنوند، و اگر بفرض بشنوند به شما پاسخ نمی گویند، و روز قیامت شرک شما را منکر می شوند، و هیچ کس مانند "خداوند آگاه و" خبیر تو را با خبر نمی سازد ).
تقدیم نذر به غیر الله نمونۀ دیگر از شرک اکبر است، وقتیکه نذر کننده به نذر خویش غیر الله را قصد کند، در حقیقت غیر الله را عبادت کرده است، زیرا که نذر از جملۀ عبادات به شمار می رود و بدین سان ترس از الله، محبت با او، توکل نمودن، قربانی کردن و غیره عبادات، اعمالی هستند که انجام دادن آن برای غیر الله شرک اکبر محسوب می شود.
شرک اصغر
عبارت از گفتار ها و اعمالی است که با انجام دادن آن مسلمان به شرک اکبر نزدیک می گردد، اما از دایرۀ اسلام خارج نمی شود. این نوع شرک را شرک خفی یا پنهان نیز می گویند زیرا اکثراً در نیت و ارادۀ بنده راه پیدا می کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد امتش نگران بود تا مبادا در این دام شیطانی نیفتند چنانکه می فرماید: [ در بارۀ شما از همه بیشتر از شرک اصغر بیم دارم، از آن حضرت صلی الله علیه و سلم در مورد آن سوال شد، فرمود ریا شرک اصغر است] روایت از احمد و طبرانی. مثال های از شرک اصغر قرار ذیل است:
1. شخصی برای ادای نماز می ایستد و بخاطر ریا نماز خود را حسن و زیبایی می بخشد.
2. شخصی قرآن را با خوش آوازی تلاوت می کند تا مردم آن را شنیده وی را مدح و ستایش کنند.
3. سوگند خوردن به غیر الله مانند قسم یاد کردن به پدران و اجداد، قسم به شرف و ناموس، قسم به سر فلان، و از همین قبیل قسم ها. پیامبر علیه الصلاة و السلام فرموده است: آنکه به غیر خدا سوگند خورد همانا کافر شده یا شرک آورده است.
4. شخصی به دیگری می گوید: ( اگر خدا و شما نمی بودید من در فلان مصیبت دچار می شدم )، یا چنین می گوید: ( من جز خداوند و شما کسی دیگر ندارم ) و درست این است که بگوید ( اگر خدا نمی بود و بعد از آن فلان) یا ( من جز الله و بعد از او خودت کسی دیگر ندارم ).
شرط های پذیرفته شدن لا اله الا الله
بدان که لا اله الا الله کلید بهشت است، و هر کلیدی دارای دندانه های است، اگر تو دندانه های آن کلید را بدست آوردی می توانی قفل را باز کنی و گر نه برایت باز نمی شود. دندانه های کلید بهشت شرط های لا اله الا الله است که به شرح ذیل است:
1. دانستن معنی لا اله الا الله؛ الله متعال می فرماید: [فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ] محمد:19 ( بدان که هیچ معبود بر حق نیست مگر خداوند یکتا )، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است: ( هر کس بمیرد در حالیکه معنی لا اله الا الله را درک کرده باشد داخل بهشت می شود ) روایت از مسلم. از این معلوم می شود که لا اله الا الله وقتی پذیرفته می شود که انسان معنی آن را بداند.
2. یقین داشتن: قلب انسان باید به لا اله الا الله یقین قطعی داشته باشد و از هر گونه شک و تردید در این مورد پاک باشد، پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید: ( گواهی می دهم بر اینکه معبودی بر حق به جز الله وجود ندارد، و من فرستادۀ او هستم، هر بنده ای که الله متعال را با این دو کلمه ملاقات کند در حالیکه شکی به آن نداشته باشد، پس در جنت داخل می شود ) روایت از مسلم. طبق این حدیث یقین نیز شرط لا اله الا الله قرار داده شده.
3. قبول کردن: لازمۀ آن این است که هر آنچه را معنی و مفهوم لا اله الا الله به آن دلالت می کند قبول کنیم، و از آن روی گردان نباشیم، کسانی هستند که معنی کلمۀ طیبه را می دانند و به آن یقین دارند، اما از روی کبر و حسادت کلمه را رد می کنند، مانند علمای یهود و نصاری که برای چنین افراد کلمۀ طیبه سود نمی رساند، الله متعال در مورد آنها فرموده است: [الَّذِينَ آتَيْنَاهُمْ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ] البقرة:146 ( کسانی که برای ایشان کتاب داده ایم می شناسند وی را چنانکه می شناسند فرزندان خویش را و هر آئینه گروهی از ایشان حق را دانسته کتمان می کنند).
4. پایبندی و تسلیم شدن به آنچه که این کلمه بر آن دلالت می کند؛ الله می فرماید: [وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ] الزمر:54 ( باز گردید به سوی پروردگارتان و به او تسلیم شوید ). اگر کسی معنی لا اله الا الله را بداند و آن را بپذیرد اما به مفهوم آن عمل نکند و به آن تسلیم نشود، کلمه برای چنین شخص نفع نمی رساند، مانند ابو طالب که به حقانیت دین اسلام اعتراف می نمود اما نقص او در این بوده که به مفهوم کلمه تسلیم نشده بود.
5. راستی و صداقت: صدق و راستی این است که قلب با زبان همآهنگ باشد، نه مانند منافقین که علناً اسلام را اعلان میکردند اما آنچه را با زبان هایشان می گفتند در قلب هایشان موجود نبود. پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید: (هر کس از صدق دل شهادت دهد که بجز الله متعال معبود بر حق نیست و محمد صلی الله علیه و سلم بنده و فرستادۀ اوست خداوند جهنم را بر او حرام می گرداند ) متفق علیه.
6. اخلاص: عبارت از تصفیه و پاک کردن عمل از هر گونه شرک و ریا می باشد؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: ( خوشنودترین شخص به شفاعت من کسی است که لا اله الا الله را با اخلاص قلبی بگوید ) روایت از بخاری.
7. محبت داشتن به کلمه؛ الله متعال می فرماید: [وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ] البقرة:165 ( و کسانی که ایمان آوردند الله را بیشتر از هر چیزی دوست دارند ).
اینها همه شروط لا اله الا الله بودند که مقصد از ذکر این شروط حفظ نمودن الفاظ آن نیست، بلکه مطلوب این است که مسلمان کاری را انجام ندهد که با شروط مذکور در تضاد باشد.
فضایل لا اله الا الله
· هدف از خلقت انسان همانا عمل کردن به لا اله الا الله می باشد.
· اولین اصل که تمام پیامبران دعوت خود را به آن آغاز کردند عبارت از دعوت بسوی لا اله الا الله بود.
· کسی که از خلوص قلب کلمه را بخواند و با در نظر داشت شروط و لوازم آن کلمه را سر مشق زندگی خود قرار دهد، آتش دوزخ بر وی حرام می گردد، در این مورد پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید: ( یقینا الله متعال حرام گردانیده است بر آتش دوزخ کسی را که لا اله الا الله بگوید و هدفش از آن خاص رضای الله بوده باشد ) متفق علیه.
· کسی که به توحید الله معتقد است، و از کار های که ضد توحید است خودداری می نماید، اما مرتکب بعضی گناه ها میگردد و بدون توبه می میرد، چنین شخص تحت ارادۀ الله است، اگر بخواهد او را عذاب می دهد و پس از مدتی از دوزخ اخراج و راهی جنت می گرداند، و اگر الله بخواهد او را می بخشد و آتش را ابتداءً بر وی حرام می سازد. در حدیث شریف ذکر شده که الله متعال چنین فرمان می دهد: ( اخراج کنید از دوزخ هر کسی که لا اله الا الله گفت، و در قلبش ذره ای از ایمان باشد ) متفق علیه. پس کلمه سبب واقع می شود که انسان در دوزخ جاوید نماند.
· مهمترین خصلت که سبب دخول جنت می شود، خواندن کلمه و عمل کردن به آن می باشد.
· آخرین واجب بر مکلف همچنان کلمه است، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است: ( هر آنکه آخرین سخنش در دنیا لا اله الا الله باشد داخل بهشت می شود ).
· در جملۀ اذکار شرعی، لا اله الا الله بهترین ذکر است، چنانچه در احادیث متعدد این مطلب ثابت شده است.
· سنگینترین چیز در میزان (ترازوی اعمال) همانا کلمۀ طیبه است. در حدیث صحیح ذکر شده که نوح علیه السلام به پسرش هنگام مرگ گفت: (من ترا به لا اله الا الله سفارش می کنم، اگر هفت آسمان و هفت طبقۀ زمین در یک پلۀ ترازو گذاشته شود و کلمۀ لا اله الا الله در پلۀ دیگر گذاشته شود، یقیناً لا اله الا الله سنگینی می کند) روایت از مسند امام احمد.
· کلمۀ طیبه برای گوینده اش تمام دروازه های بهشت را باز می کند، چنانچه پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید: (هر یک از شما وضو بگیرد و سپس وضو را کامل می کند و بعد از آن بگوید "اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً عبده و رسوله" برای او در های هشت گانۀ بهشت باز می شود، از هر کدام بخواهد می تواند وارد شود) روایت از مسلم.
· لا اله الا الله سبب نجات از مصیبت هاست، چنانچه می بینیم یونس علیه السلام از داخل بطن نهنگ چنین دعا کرد: (هیچ معبود بحق نیست بجز تو، پاکی تراست هر آئینه من بودم از ستمکاران) همین بود که الله دعای او را اجابت کرد.
· لا اله الا الله سبب دست یافتن به شفاعت پیامبر صلی الله علیه و سلم است. (طوریکه قبلاً گذشت).
· ملایک برای کسانی که به لا اله الا الله ایمان آوردند طلب مغفرت می کنند. (سوره غافر آیه 7).
· لا اله الا الله عامل عزت و شرافتمندیست، افرادِ چون بلال حبشی و سلمان فارسی در اثر ایمان آوردن به این کلمه به اوج عزت و شرافت رسیدند، با آنکه در میان مردم از نسب نامدار برخوردار نبودند، و افرادِ چون ابو لهب در اثر رد کردن کلمه به پسترین و حقیرترین منزلت فرود آمدند، با آنکه آنها از نسب مشهور برخوردار بودند.
· لا اله الا الله محکمترین رابطه را میان مسلمانان بر قرار می سازد؛ به مجردیکه انسان به کلمه ایمان می آورد، خانم های پیامبر صلی الله علیه و سلم حیثیت مادران و تمام مسلمانان حیثیت برادران او را می گیرند.
- 4627 بازدید
- نسخه چاپی