آیا تراویح بدعت سیدنا عمر است؟
شماره مقاله:
571 شبهه شیعه: در صحیح بخاری و كتابهای دیگر آمده است كه خلیفه دوم به مسجد میآید و میبیند مردم در شبهای ماه رمضان نافله میخوانند و به فرادیٰ خواندن مردم اعتراض میكند و به أُبَی بن كعب میگوید امام جماعت باشد و مردم هم پشت سر او نماز بخوانند. روز بعد آمد به مسجد و دید مردم نماز مستحبی را به جماعت میخوانند و گفت: نعم البدعة هذه. چه بدعت خوبی است. صحیح البخاری، ج2، ص252
جالب این است كه در صحیح مسلم از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: كل بدعة ضلالة. هر بدعتی گمراهی است. صحیح مسلم، ج3، ص11. در منابع دیگر اینگونه آمده است: كل بدعة ضلالة و كل ضلالة فی النار. سنن النسائی، ج3، ص189
بنیانگذار نماز تراویح، خود عمر بن خطاب بود، ولی تا آخر عمرش یكمرتبه هم نماز تراویح را نخواند. آقای ابن قدامه مَقْدسی ـ از فقهای بنام حنبلی ـ در كتاب المغنی، جلد2، صفحه 168 میگوید: عمر بن خطاب یك مرتبه هم نماز تراویح را نخواند و شبهای ماه رمضان در منزل خود نماز میخواند.
و أن عمر كان یصلی فی بیته و لو صلى مع الجماعة لكان هو الإمام بلا شك.
همچنین عبد الله بن عمر هم نماز تراویح را یكمرتبه هم نخواند: جاء رجل إلى ابن عمر، قال: أصلی خلف الامام فی رمضان؟ قال: أتقرأ القرآن؟ قال: نعم، قال: أفتنصت كأنك حمار؟ صل فی بیتك.
مردی از ابن عمر سوال كرد: آیا در ماه رمضان نماز تراویح میخوانی؟ ابن عمر گفت: آیا قرآن خواندهای؟ گفت: بله. ابن عمر گفت: آیا میخواهی به نماز تراویح بروی و در آن مانند الاغ ساكت باشی و حرف نزنی؟ برو در منزل خودت نماز بخوان. المصنف لإبن أبی شیبة الكوفی، ج2، ص288 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعانی، ج4، ص264 ـ السنن الكبرى للبیهقی، ج2، ص494
و أن عمر كان یصلی فی بیته و لو صلى مع الجماعة لكان هو الإمام بلا شك.
همچنین عبد الله بن عمر هم نماز تراویح را یكمرتبه هم نخواند: جاء رجل إلى ابن عمر، قال: أصلی خلف الامام فی رمضان؟ قال: أتقرأ القرآن؟ قال: نعم، قال: أفتنصت كأنك حمار؟ صل فی بیتك.
مردی از ابن عمر سوال كرد: آیا در ماه رمضان نماز تراویح میخوانی؟ ابن عمر گفت: آیا قرآن خواندهای؟ گفت: بله. ابن عمر گفت: آیا میخواهی به نماز تراویح بروی و در آن مانند الاغ ساكت باشی و حرف نزنی؟ برو در منزل خودت نماز بخوان. المصنف لإبن أبی شیبة الكوفی، ج2، ص288 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعانی، ج4، ص264 ـ السنن الكبرى للبیهقی، ج2، ص494
پاسخ:
روافض فکر میکنند که تراویح با جماعت خواندن یک بدعت است اما چون قوه ی تعقلشان با تعصب از بین رفته است متاسفانه فقط قصد دشمنی با سیدنا عمر را دارند ولی باز هم میگویم که این کله زدن ها تنها و تنها کله ی پوک خودشان را منفجر میکند و این پف کردن ها تنها و تنها ریش خودشان را میسوزاند. اولا طبق صحیح بخاری در زمان پیامبر مردم با جماعت چند روزی را با پیامبر نماز تراویح خوانده اند
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَلَّی فِی الْمَسْجِدِ ذَاتَ لَیْلَةٍ فَصَلَّی بِصَلَاتِهِ نَاسٌ ثُمَّ صَلَّی مِنْ الْقَابِلَةِ فَکَثُرَ النَّاسُ ثُمَّ اجْتَمَعُوا مِنْ اللَّیْلَةِ الثَّالِثَةِ أَوْ الرَّابِعَةِ فَلَمْ یَخْرُجْ إِلَیْهِمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا أَصْبَحَ قَالَ قَدْ رَأَیْتُ الَّذِی صَنَعْتُمْ فَلَمْ یَمْنَعْنِی مِنْ الْخُرُوجِ إِلَیْکُمْ إِلَّا أَنِّی خَشِیتُ أَنْ تُفْرَضَ عَلَیْکُمْ؛ قَالَ وَذَلِکَ فِی رَمَضَانَ». مسلم (1270(.
یعنی: پیامبر صلی الله علیه و سلم شبی در مسجد نماز (شب) خواند و مردمان فراوانی نیز پشت سر وی نماز خواندند، شب بعد نیز نماز خواند و مردمان بیش از شب قبل جمع شدند و پشت سر وی نماز خواندند، سپس شب سوم یا چهارم نیز مردم جمع شدند، ولی پیامبر صلی الله علیه و سلم پیش آنها نرفت. فردایش فرمود: جمع شدن شما را دیدم، ولی چیزی مانع آن نشد که – برای نماز جماعت – به سوی شما بیایم مگر آنکه ترسیدم که – آن نماز – بر شما فرض گردد، (عایشه) گفت: و این رویداد در رمضان بود
دوما: اگر روافض گفتند ما بخاری را قبول نداریم و در زمان پیامبر تراویح و جماعتی وجود نداشته مجبور هستم که از کتب خودشان به آنها سند بدهم
در کتب شیعه نیز هم اعتراف به تراویح شده و هم اعتراف به خواندن تراویح با جماعت شده است
روایت اول: تهذیب الاحكام(ج3) باب فضل شهر رمضان والصلاة فیه زیادة على النوافل المذكورة فی سائر الشهور
محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن محمد بن عیسى بن عبید عن یونس عن ابى العباس البقباق وعبید بن زرارة عن ابی عبدالله علیه السلام قال: كان رسول الله صلى الله علیه وآله یزید فی صلاته فی شهر رمضان إذا صلى العتمة صلى بعدها یقوم الناس خلفه فیدخل ویدعهم، ثم یخرج أیضا فیجیئون ویقومون خلفه فیدخل ویدعهم مرارا، قال وقال: لا تصل بعد العتمة فی غیر شهر رمضان
رسول الله صلی الله علیه وسلم به نمازش در شهر رمضان (تحت عنوان نماز تراویح) اضافه میکرد ، هنگامی که نمازش را در پاسی از شب میخواند بعد از ان تراویح میخواند و مردم پشت سر او به نماز می ایستادند...
و روایت دوم:
علی بن الحسن بن فضال عن اسماعیل بن مهران عن الحسن بن الحسن المروزی عن یونس بن عبدالرحمن عن محمد بن یحیى قال: كنت عند ابی عبدالله علیه السلام فسئل هل یزاد فی شهر رمضان فی صلاة النوافل؟ فقال: نعم قد كان رسول الله صلى الله علیه وآله یصلی بعد العتمة فی مصلاه فیكثر، وكان الناس یجتمعون خلفه لیصلوا بصلاته فاذا كثروا خلفه تركهم ودخل منزله، فاذا تفرق الناس عاد إلى مصلاه فصلى كما كان یصلی، فاذا كثر الناس خلفه تركهم ودخل منزله وكان یصنع ذلك مرارا.
نزد ابا عبد الله بودم از او سوال کردم ایا میشود در رمضان به نماز نافله اضافه کرد؟ گفت آری. همانا رسول الله صلی الله علیه و سلم نماز میخواند در تاریکی شب و به آن اضافه میکرد و مردم پشت سر او جمع میشدند و با نماز او به جماعت نماز میخواندند....
روایت سوم:
الكافی 4 : 154 | 2 .
كتاب وسائل الشیعة ج 8 ص 17 ـ 48
كتاب وسائل الشیعة ج 8 ص 17 ـ 48
10064 ـ محمد بن یعقوب ، عن علی بن إبراهیم ، عن محمد بن عیسى ، عن یونس ، عن أبی العباس البقباق وعبید بن زرارة ، عن أبی عبدالله ( علیه السلام ) قال : كان رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) یزید فی صلاته فی شهر رمضان إذا صلى العتمة صلى بعدها ، فیقوم الناس خلفه فیدخل ویدعهم ، ثم یخرج أیضا فیجیئون ویقومون خلفه فیدعهم ویدخل مرارا ، الحدیث .
و باز در کتاب های متعددشان آمده است که امام معصومشان دستور به تراویح با جماعت میدهد:
روایت چهارم: أن أمیر المؤمنین علیه السلام لما قدم الكوفة أمر الحسن بن علی أن ینادی فی الناس (لا صلاة فی شهر رمضان فی المساجد جماعة). فنادى فی الناس الحسن بن علی بما أمره به أمیر المؤمنین علیه السلام ؛ فلما سمع الناس مقالة الحسن بن علی صاحوا : واعمراه ! واعمراه !فلما رجع الحسن إلى أمیر المؤمنین علیه السلام قال له : ما هذا الصوت ؟ فقال : یا أمیر المؤمنین! الناس یصیحون : واعمراه ! واعمراه ! فقال أمیر المؤمنین لهم : صلوا التهذیب 3 : 70 | 227 . كتاب وسائل الشیعة ج 8 ص 17 ـ 48 تهذیب الاحكام(ج3)
مشاهده میکنیم که سیدنا علی دستور به نماز جماعت تراویح میدهد و از آن نهی نمیکند
و در سنن کبری بیهقی نیز آمده است:
4789- أَخْبَرَنَا الْحُسَینُ بْنُ فَنْجُوَیهِ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِیسَى بْنِ مَاهَانَ الرَّازِىُّ بِبَغْدَادَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ حَدَّثَنَا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِیةَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِىِّ حَدَّثَنَا عَرْفَجَةُ الثَّقَفِىُّ قَالَ : كَانَ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ یأْمُرُ النَّاسَ بِقِیامِ شَهْرِ رَمَضَانَ ، وَیجْعَلُ لِلرِّجَالِ إِمَامًا ، وَلِلنِّسَاءِ إِمَامًا. قَالَ عَرْفَجَةُ : فَكُنْتُ أَنَا إِمَامُ النِّسَاءِ.
معنی: علی بن ابی طالب مردم را به نماز تراویح امر کرد و و برای مردان امامی و برای زنان امامی را قرار داد. عرفجه میگوید من امام نماز جماعت تراویح زنان بودم.الكتاب : السنن الكبرى وفی ذیله الجوهر النقی-المؤلف : أبو بكر أحمد بن الحسین بن علی البیهقی-مؤلف الجوهر النقی: علاء الدین علی بن عثمان الماردینی الشهیر بابن التركمانی -الناشر : مجلس دائرة المعارف النظامیة الكائنة فی الهند ببلدة حیدر آباد
و همین روایت در کنز العمال به شماره 23478 صفحه 410 امده است
شیعه ادامه میدهد و میگوید:الكتب « مصنف عبد الرزاق « كِتَابُ الصِّیامِ « بَابُ قِیامِ رَمَضَانَرقم الحدیث: 7530عَنِ الثَّوْرِی ، عَنْ مَنْصُورٍ ، عَنْ مُجَاهِدٍ ، قَالَ : جَاءَ رَجُلٌ إِلَى ابْنِ عُمَرَ ، قَالَ : أُصَلِّی خَلْفَ الإِمَامِ فِی رَمَضَانَ ؟ قَالَ : أَتَقْرَأُ الْقُرْآنَ ؟ قَالَ : نَعَمْ ، قَالَ : أَفَتُنْصِتُ كَأَنَّكَ حِمَارٌ ؟ صَلِّ فِی بَیتِكَ" .
مجاهد می گوید:كسی نزد ابن عمر آمد و گفت: آیا در ماه رمضان نماز تراویح را به جماعت بخوانم؟پسرعمر پرسید: آیا می توانی قرآن بخوانی؟ گفت: آری. گفت: آیا می خواهی چون الاغ ساكت باشی؟ در خانه ات نماز بخوان
جناب سیدنا!اجازه هست به پسرعمر اقتدا كنم بگم ای اهل سنت میخواهید چون الاغ ساكت باشید برید خانتان نمازبخوانید!
پاسخ:
ابتدا تناقضاتی که در کتب شما آمده است مبنی بر تراویح خواندن مردم با پیامبر به شکل جماعت را توضیح بدهید بعد بیایید و مغلطه بلغور کنید. متاسفانه پیروان ابن سباء کتب خود را نیز قبول ندارند. در بالا ثابت شد که با جماعت نماز خوانده شده است. اما در مورد این روایتی که ذکر کردی
در سنن کبری بیهقی دو باب با موضوع کسانی که خواندن تراویح را با جماعت افضل تر میدانند و کسانی که تراویح را با انفراد افضل تر میدانند آمده است
586 - باب مَنْ زَعَمَ أَنَّ صَلاَةَ التَّرَاوِیحِ وَغَیرَهَا مِنْ صَلاَةِ اللَّیلِ بِالاِنْفِرَادِ أَفْضَلُ.
و یکی از روایت های این باب همین است
4791- أَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ : عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ عُمَرَ بْنِ قَتَادَةَ الأَنْصَارِىُّ أَخْبَرَنَا أَبُو عَمْرِو بْنُ مَطَرٍ أَخْبَرَنَا أَبُو خَلِیفَةَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ كَثِیرٍ أَخْبَرَنَا سُفْیانُ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لَهُ رَجُلٌ : أُصَلِّى خَلْفَ الإِمَامِ فِى رَمَضَانَ؟ قَالَ یعْنِى ابْنَ عُمَرَ : أَلَیسَ تَقْرَأَ الْقُرْآنَ؟ قَالَ : نَعَمْ.
قَالَ : أَفَتُنْصِتُ كَأَنَّكَ حِمَارٌ ؟ صَلِّ فِى بَیتِكَ.
منظور ابن عمر در تشبیه کسانی که ساکت هستند در واقع تشبیه قرآنی است همانطور که الله تعالی کسانی که تورات را حمل کردند ولی به ان عمل نکردند را تشبیه به الاغ کرده است.
« مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ 5:جمعه»
یعنی كسانی كه تورات بدیشان واگذار گردید ، ولی بدان عمل نكردند و حق آن را ادا ننمودند ، به الاغی میمانند كه كتابهائی را برمیدارد ( ولی از محتوای آنها خبر ندارد ) .
اینجا تشبیه ان شخص به حمار از همین نوع تشبیه است. و ابن عمر خود منکر تراویح و جماعتش نیست بلکه کسی که قرآن خواندن بلد است در نمازی که واجب نیست بهتر است خود قرآن را بخواند به جای سکوت. هرچند جدا از همه ی اینها و جدا از نظر ابن عمر از کتب اهل سنت رو شیعه تراویح با جماعت ثابت شد.
سخن ابن عمر ترغیب آن شخص به قرائت قرآن است به جای سکوت و نه ترک تراویح و نه حرام دانستن تراویح با جماعت.
پس باز میگویم که منظور ابن عمر در تشبیه حمار این است که کسی که توانایی تکرار قرآن را با قاری ندارد یاخود بلد نیست قرآن بخواند بهتر است در خانه نماز بخواند ولی کسی که بلد است وارد چنین تشبیه نمیشود. اما اگر پافشاری میکنید بر اینکه آن شخص حمار است پس متاسفانه علی و عمار نیز در کتب شیعه تشبیه به حمار شده اند.
روافض در بحار الانوار این روایت را دارند :«من تكلم یوم الجمعة والامام یخطب، فهو كالحمار» بحار الأنوار86/212 یعنی هر کس در روز جمعه حرف بزند در حالی که امام در حال خطبه دادن است پس او مثل الاغ است
در بحار الانوار امده است «عن زرارة قال: قال أبوجعفر علیه السلام: «قال رسول الله صلى الله علیه وآله ذات یوم لعمار فی سفر له: یا عمار بلغنا أنك أجنبت فكیف صنعت؟ قال: تمرغت یا رسول الله فی التراب، قال: فقال له: كذلك تمرغ الحمار، أفلا صنعت كذا؟ ثم أهوى بیدیه إلى الارض فوضعهما على الصعید ثم مسح جبینیه بأصابعه وكفیه إحدیهما بالاخرى ثم لم یعد ذلك» من لا یحضره الفقیه
. اینجا عمار آموزش غسل را برای کسی که آب ندارد توضیح میدهد و میگوید مثل الاغ باید بدن را در خاک غلتاند.
همچنین در تفسیر دابه الارضی که در قیامت از زمین بیرون می آید، روافض آن را به علی بن ابی طالب تفسیر کرده اند.
قالوا ذلك عند تفسیر قوله تعالى وإذا وقع القول علیهم أخرجنا لهم دابة من الأرض. فقالوا: الدابة هو أمیر المؤمنین علیه السلام . یعنی دابه همان علی بن ابی طالب است.رجوع شود به كتاب سلیم بن قیس ص131 وشرح الكافی مازندرانی5/192 وبحار الأنوار52/70 و53/112و117 ومستدرك سفینة البحار لعلی النمازی3/249.
وحكوا أن رسول الله كان یوقظ علیا وهو نائم فی المسجد قائلا له « قم یا دابة الأرض شرح أصول الكافی5/192.
والدابة وصف یشمل كل ما دب على الأرض من حمار وبغل وناقة وكلب وغیر ذلك.
همچنین اگر روافض باز گیر بدهند به شخص صامت که حمار است باید روایات خود را ببینند که متضمن چه توهیناتی به پیامبر و امامان میباشد
روافض در تفسیر آیه (إِنَّ اللَّـهَ لَا يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا) میگویند:عن أبی عبد الله قال « البعوضة هی أمیر المؤمنین. وما فوقها: رسول(» تفسیر القمی1/30 تفسیر العیاشی1/25
یعنی ابا عبدالله میگود مگس یعنی علی و بالاتر از مگس یعنی پیامبر و استغفر الله از این تهمت های شرمگین در کتب این دجالان. ای روافض عقل هایتان کجاست. کتب خودتان را که پر از توهین است رها کرده اید و برای سر پوش بر خزعبلات و خرافات و توهیناتی که به ائمه و پیامبر نسبت داده اید به کتب اهل سنت استناد میکنید؟
و در رواتی که ذکرش در بالا گذشت که علی میگوید ما هذا الصوت؟ قال: یا أمیر المؤمنین، الناس یصیحون: واعمراه واعمراه، فقال أمیر المؤمنین علیه السلام: قل لهم صلوا. آیا علی از چوب دستی عمری که فوت کرده بود می ترسید؟ اینکه مردم میگفتند وا عمراه میترسید که عمر زنده شود و علی را تنبیه کند؟ که فورا گفت نماز بخوانید؟؟؟؟؟؟؟؟
روایت هم صحیح است و علمایتان توثیقش کرده اند به اینجا رجوع کنید
وهذا الحدیث وثقه یوسف البحرانی فى كتاب الحدائق الناضرة فی احكام العترة10/520 وحققه وعلق علیه محمد تقی الایروانی. وكذلك وثقه فى كتاب جواهر الكلام فی شرح شرائع الاسلام13/140ووثقه فى كتاب غنائم الایام فی مسائل الحلال والحرام للفقیه المحقق المیرزا أبو القاسم القمی13/103.
خلاصه جای تعجب است کسی که شمشیرش زمین را دو نصف کرده چطور از عمری که مرده است ترسیده و به محض وا عمراه گفتن مردم دستور به بدعت به زعمشان میدهد؟
اما در مورد جمله ی نعمت البدعه هذه چنانکه به اعتراف کتب تشیع نیز در زمان پیامبر تراویح با جماعت خوانده میشد اینجا بخشی از فتوای شماره ی 3416 سایت جامع فتاوای اهل سنت را میگذارم:
"مشروعیت به جماعت خواندن نماز تراویح هم بدین خاطر است که پیامبر صلی الله علیه وسلم سه شب آن را با اصحاب به صورت جماعت خوانده است ، ولی پیامبر از ترس اینکه مبادا نماز تراویح بر مسلمانان واجب گردد از آن پس آن را به صورت جماعت نخوانده است. دلیل این امر حدیثی است که مسلم وبخاری از عایشه رضی ﷲ عنها روایت کرده اند که در آن آمده است :«ولکن خشیتُ أن تفرض علیکم فتعجزوا عنها»
)ولی ترسیدم که (نماز تراویح) بر شما واجب گردد و از عهده آن بر نیایید(.
اما با تمام شدن وحی ترس واجب شدن نماز تراویح منتفی گردید، و در نتیجه مستحب بودن به جماعت خواندن آن به حالت خود باقی ماند؛ چرا که علت و معلول در وجود و عدم با یکدگر مرتبط هستند.
با توجه به آنچه گفته شد در می یابیم که بدعت به اصطلاح شرعی تنها در موارد مذموم به کار می رود ولی در لغت هر چیزی که بدون نمونه ی قبلی به وجود بیاید ،بدعت نامیده می شود ؛ خواه محمود و پسندیده باشد و یا مذموم و ناپسند. قبلاً به تفصیل در این موارد سخن گفتیم
علامه ابن تیمه رضی الله عنه در این باره گفته است :«اما قول عمر رضی الله عنه که گفته است:نعمت البدعة هذه، اکثر کسانی که به آن استدلال کرده اند اگر بخواهیم چیزی را که هیچ مخالفتی با سنت نبوی ندارد با سخن عمر رضی الله عنه ثابت کنیم ، می گویند قول صحابی حجت نیست. پس اگر قول عمر رضی الله عنه مخالف حدیث نبوی باشد به طریق اولی نباید به آن اعتقاد داشت. ولی در هر دو صورت معارضه ی حدیث با قول صحابی صحیح نیست.آری، تخصیص عموم حدیث (که به دو صورت روایت شده است) با قول صحابی که با یکی از ده روایت حدیث مخالفتی ندارد، صحیح است.و این تنها به حسن بدعت مورد نظر صحابی دلالت می کند نه غیر آن. و تنها چیزی که در سخن عمر وجود دارد این است که به جماعت خواندن نماز تراویح را بدعت حسنه نامیده است، و این نامگذاری یک نامگذاری لغوی است نه شرعی. و این بدین خاطر است که بدعت لغوی بر هر چیزی که بدون نمونه ی قبلی انجام گرفته باشد اطلاق می شود در حالی که بدعت شرعی آن است که مستند به یک دلیل شرعی نباشد.پس اگر نصی از رسول خدا صلی الله علیه وسلم وجود داشته باشد که بر مستحب بودن و یا وجوب کاری بعد از مرگ پیامبر و یا به طور مطلق دلالت کند و تنها بعد از مرگ پیامبر بدان عمل شود مانند صدقه(بردن میراث پیامبران)که ابوبکر رضی الله عنه آن را روایت کرده است ، پس اگر کسی بعد از مرگ پیامبر صلی الله علیه وسلم آن کار را انجام دهد ، می تواند کار او را در لغت بدعت نامید؛ چرا که از ابتدا و بدون نمونه ی قبلی آن را انجام داده است .
همان طور که دینی که پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده است در لغت بدعت و محدث نامیده می شود.{ شاهد این امر آیه ی 2 از سوره ی انبیا است که می فرماید: « مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ«هیچ بخش تازه ای از قرآن از سوی پروردگارشان بدیشان نمی رسد مگر اینکه آن را(به شوخی)می شنوند و به بازی می گیرند».در این آیه هیچ دلیلی مبنی بر مخلوق بودن قرآن وجود ندارد.} کاری که مستند به کتاب و سنت باشد ، اگر چه در لغت بدعت نامیده شود ، در اصطلاح شرعی بدعت به حساب نمی آید؛ چرا که لفظ بدعت در لغت عام تر از اصطلاح شرعی آن است. و معلوم است که منظور پیامبر از «کل بدعة ضلالة »هر کاری که از ابتدا و بدون نمونه ی قبلی انجام گیرد نیست، بلکه منظور وی اعمالی است که وی آن ها را تشریع نکرده است.( ابن تیمیه،اقتضاء الصراط المستقیم،مخالفة أصحاب الجحیم، ص277-275)"
رافضی ادامه میدهد و میگوید:
اهل سنت خلفای راشد!كه میگن درشب معراج!نبی به سفارش موسی هی رفت وامد تا50نوبت نماز را به 5نوبت رساند وازخدا تخفیف!گرفت سوال میشه چه لزومی برترس ازواجب شدن تراویح بود ازجانب خدا!ایا اگرنبی ازخدامیخواست فرض نشه باز فرض میشد!!
پاسخ:
درخواست پیامبر از خداوند دعا است. خداوند میفرماید وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ . و هنگامی كه بندگانم از تو درباره من بپرسند ( كه من نزدیكم یا دور . بگو : ) من نزدیكم و دعای دعاكننده را هنگامی كه مرا بخواند ، پاسخ میگویم
و دعا کردن و درخواست از خداوند واجب است به نص قرآن . وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ 60 غافر. پروردگار شما میگوید : مرا به فریاد خوانید و دعا کنید تا بپذیرم . كسانی كه خود را بزرگتر از آن میدانند كه مرا عبادت کنند ، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت .
طبق این آیه دعا کردن همان عبادت خداست و واجب است. و اگر جاهلی بگوید که خدا از نیت من با خبر است چه نیازی به دعا کردن است باید گفته شود که این روش عبادت نیست بلکه چنین شخصی خود را متکبر میداند.
و دعا کردن و درخواست از خداوند واجب است به نص قرآن . وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ 60 غافر. پروردگار شما میگوید : مرا به فریاد خوانید و دعا کنید تا بپذیرم . كسانی كه خود را بزرگتر از آن میدانند كه مرا عبادت کنند ، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت .
طبق این آیه دعا کردن همان عبادت خداست و واجب است. و اگر جاهلی بگوید که خدا از نیت من با خبر است چه نیازی به دعا کردن است باید گفته شود که این روش عبادت نیست بلکه چنین شخصی خود را متکبر میداند.
و شما سینه سوختگان و والیان ابن سباء مگر معتقد به شفاعت امامان و پیامبران در قیامت نیستید؟ و نمیگویید که آنها نزد خداوند برای شما شفاعت میکنند؟ چرا اینجا نمیگویید که چه لزومی به شفاعت است؟ و اگر خداوند قصد بخشیدن شمارا داشته باشد چه نیازی به شفاعت کردن دیگران دارد؟اگر نبی از خدا نمیخواست بخشیده شی باز بخشیده میشدی؟ تابلوست نہ!!
درخواست پیامبر هم از خداوند مبنی بر تخفیف نماز همان دعا و خواسته هاست و چنانچه میبینیم که نماز پنج وقت را نیز شیعیان نمیخوانند و آن را به سه وقت کاهش دادند حال چه برسه که پنجاه رکعت میبود.
درخواست پیامبر هم از خداوند مبنی بر تخفیف نماز همان دعا و خواسته هاست و چنانچه میبینیم که نماز پنج وقت را نیز شیعیان نمیخوانند و آن را به سه وقت کاهش دادند حال چه برسه که پنجاه رکعت میبود.
و عمل و کردار پیامبر همان شریعت است.
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْكُمُ اللّهُ وَیغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ 31 ال عمران بگو : اگر خدا را دوست میدارید ، از من پیروی كنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید ، و خداوند آمرزنده مهربان است .
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یكُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِیناً 36 احزاب هیچ مرد و زن مؤمنی ، در كاری كه خدا و پیغمبرش داوری كرده باشند ( و آن را مقرّر نموده باشند ) اختیاری از خود در آن ندارند ( و اراده ایشان باید تابع اراده خدا و رسول باشد ) . هر كس هم از دستور خدا و پیغمبرش سرپیچی كند ، گرفتار گمراهی كاملاً آشكاری میگردد .
و خداوند باز درباره ی پیامبر میفرماید لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ 128 توبه بیگمان پیغمبری ، از خود شما به سویتان آمده است . هرگونه درد و رنج و بلا و مصیبتی كه به شما برسد ، بر او سخت و گران میآید . به شما عشق میورزد و اصرار به هدایت شما دارد ، و نسبت به مؤمنان دارای محبّت و لطف فراوان و بسیار مهربان است .
پس پیامبر برای تخفیف بر امتش نماز تراویح را با جماعت ادامه نداد تا مبادا اینکه واجب شود. اما بعد از فوت پیامبر صلی الله علیه وسلم ترس واجب شدن آن از بین رفت و وحی منقطع شد، و عمر رضی الله عنه اصحاب را گرد هم آورد و آنها را به جماعت خواندن تروایح ترغیب کرد.
- 7718 بازدید
- نسخه چاپی