شبهای پیشاور یا چِندش آور!
شماره مقاله:
573 شبهای پیشاور بطور خلاصه کتابی است که شیعیان ساده لوح و کم سواد به آن افتخار می کنند و به خیال خود محکمترین ادله را علیه اهل سنت در این کتاب ثبت کرده اند، در صورتیکه مطالب آن بیشتر باعث آبرو ریزی برای شیعیان است و افراد آگاه به هنگام مطالعه به پوچ بودن آن پی می برند و از نظر من بهتر است نام آنرا شبهای چندش آور بگذارند. البته نقد علمی این کتاب توسط اساتید ارجمندی همچون استاد سجودی نوشته شده است، ولی به هر حال قسمتی دیگر از ادله بسیار محکم این کتاب را در اینجا می آوریم تا شیعیان بیشتر از این فریب وهابیون را نخورند.!!
شبهه: در موضوع دلایل بیعت نکردن امت اسلام و صحابه با علی علیه السلام بعد از وفات پیامبرصلی الله علیه وسلم، پرسش و پاسخی بدینصورت مطرح شده است که: اگر وصی بودن و ولایت علی علیه السلام صحت و عمومیت دارد چرا امت اسلام و مخصوصاً اصحاب پیامبرصلی الله علیه وسلم بعد از وفات ایشان، از بیعت با امام علی علیه السلام امتناع نموده و با دیگری بیعت کردند؟پاسخ: حضرت موسی کلیم الله به صراحت و روشنی، برادرش جناب هارون را خلیفه و جانشین خود قرار داد. ایشان بنی اسرائیل را که بیش از هفتاد هزار نفر بودند جمع نموده و به آن ها تأکید کرد که هارون جانشین و خلیفه من است و همگی بایستی امر او را اطاعت کنید. وقتی که ایشان برای مدت کوتاهی به کوه طور به میهمانی پروردگار رفت، تکلیف مردم کاملاً مشخص شده بود و باید در این ایام از هارون تبعیت می کردند. هنوز مدت یک ماه از غیبت موسی سپری نشده بود که فتنه سامری برپا شد و بین مردم اختلاف پیش آمد. پس از آن که سامری، گوساله طلا را به آن ها نشان داد، بنی اسرائیل دسته دسته هارون، خلیفه مسلّم خود را که از جانب موسی تعیین شده بود، رها نموده و در اطراف سامری اردو زدند. در مدت کوتاهی، هفتاد هزار نفر از همان قوم بنی اسرائیل که خلافت هارون را با گوش خود از حضرت موسی شنیده بودند و وجوب اطاعت هارون برایشان بدیهی بود، هارون را رها کرده و گرفتار دسیسه سامری گوساله پرست شدند.حتی وقتی که هارون آن ها را منع کرد، در صدد قتل وی بر آمدند. آن قدر هارون اذیت شد که در برگشت از کوه طور، نزد موسی رفت و شکایت و درد دل نمود. این شکایت در قرآن مجید چنین آمده است: )إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي( «سوره اعراف150» این قوم مرا خوار و ضعیف ساختند و می خواستند مرا به قتل برسانند». آیا می توان تمرد قوم بنی اسرائیل از هارون، و روی نمودن آن ها به گوساله پرستی را دلیل بر بطلان خلافت هارون و در نتیجه بر حق بودن سامری دانست؟
و اما پاسخ به ادله چندش آور: ابتدا شیعیان دوباره دست به قیاسهای مسخره زده و امت اسلامی را با بنی اسراییل قیاس نموده اند که مشخص است قیاسی نابجاست و اما در همین ادله ذکر شده در ابتدا نوشته اند که : "حضرت موسی کلیم الله به صراحت و روشنی، برادرش جناب هارون را خلیفه و جانشین خود قرار داد"
ما به شیعیان می گوییم: می شود بفرمایید حضرت محمد صلی الله علیه وسلم کجا به روشنی و صراحت حضرت علی علیه السلام را خلیفه و جانشین خود قرار دادند؟ در قرآن که آیه ای به این روشنی و صراحت یافت نمی شود و لابد منظورتان از روشنی و صراحت، واقعه غدیر خم و کلمه مولی با معانی مختلف است. اصلا خود این سوال پاسخ خودش را می دهد، چونکه می گوید: اگر وصی بودن و ولایت علی(به معنای خلیفه) صحت و عمومیت دارد، پس چرا امت اسلام از بیعت امتناع کرده اند؟
باید گفت خوب چنین امری صحت و عمومیت ندارد، وگرنه به قول خودتان چرا می بایست مردم از پذیرش این موضوع سر باز زنند؟ مگر چه سوی به حال ایشان داشته که بخواهند خودشان را جهنمی کنند؟!!
و اما قیاس امت اسلام و صحابه با قوم بنی اسراییل از بسیاری جهات بی معناست، چونکه امت اسلام و صحابه در اصل توحید و یکتاپرستی تردید نکردند و بحث ما و شما نیز پیرامون موضوع جانشینی است و مشخص است که امت اسلام و صحابه هیچگاه گوساله پرست و بت پرست نشدند و حتی آیات فراوانی در مدح صحابه نازل شده است که متاسفانه چشمان شیعیان آنها را نمی بیند.
امت اسلام به زعم شما تنها یکی دیگر به جز حضرت علی را خلیفه نموده اند، ولی بنی اسراییل به کل منکر همه چیز شدند و دوباره مقابل گوساله سامری سجده کردند، آنگاه خنده دار است که شما بر سر اطاعت نکردن ایشان از هارون مشکل و بحث دارید.
(خانه از پایه و بست ویران است/ خواجه در فکر نقش ایوان است)
در ضمن وقتی حضرت موسی، هارون را به عنوان جانشین خود معرفی نمود قوم بنی اسراییل قبول کرده و مخالفتی نکردند و پس از رفتن موسی نیز همچنان هارون را به عنوان خلیفه قبول داشتند و تنها به حرفهای او توجهی نمی کردند و می خواستند به سمت گوساله سامری بروند و حتی خود سامری نیز ادعای خدایی و پیغمبری و جانشینی نیز نداشته است و کار او تبلیغ و فراخوانی برای آن گوساله بوده است. به همین جهت نیز حضرت موسی پس از بازگشت از کوه طور با هارون نزاع می کند. در صورتیکه به زعم شما صحابه خلافت را بطور کلی غصب نموده اند و کسی دیگر را بجای حضرت علی گذاشته اند!!! پس ملاحظه می کنید که قیاس بنی اسراییل با امت اسلامی بسیار اشتباه است و اینها اصولا ربطی به یکدیگر ندارند، ولی متاسفانه شیعیان قصد دارند از هر چیزی خلافت حضرت علی را بیرون بکشند. چنانچه قوم موسی کسی دیگر را بجای هاورن گذاشته بودند و با او بیعت کرده بودند آنگاه می شد گفت که این موضوع شبیه به افکار و عقاید ضاله شما شده است و یا اینکه حضرت علی خلیفه می شد ولی امت اسلامی از او اطاعت نمی کردند و البته بت پرستی و گوساله پرستی نیز می کردند، ولی مشخص است که چنین چیزهایی رخ نداده است.
شیعیان توجه داشته باشند که همین جانشینی هارون و یا سرپیچی بنی اسراییل از ایشان همگی توسط خداوند و وحی الهی به روشنی بیان شده است وگرنه هنوز کسی نمی توانست در اینباره به محکمی حکم کند، ولی مشکل ما با علمای شیعه در این است که ایشان دلیل و آیه و وحی و یا حتی حدیث محکم و روشنی برای ادعاهای خویش ندارند و البته خود را حق جلوه دادن و ادعای خویش را با موضوعات روشن و صریح قرآنی مقایسه کردن کار آسانی است و هر کس می تواند عقیده ای را شکل دهد و سپس آنرا با قصه های قرآنی قیاس کند و بگوید: آهای مردم ببینید!! من هم مانند فلان آیه و فلان قصه قرآنی هستم!!! آیا این چنین ادله ای نزد شما منطقی و معقول است؟(قضاوت با شما)
اصولا هر عقیده ای می بایست از صریح قرآن و سنت اثبات شود و چنگ زدن به چنین حیله هایی بی فایده است. آیات قرآن به صراحت داستان بنی اسراییل و کارهای ایشان را بیان نموده و از آن طرف نیز به صراحت در مدح صحابه و مهاجرین و انصار آیات متعددی را نازل نموده است و در هیچ کجا نیز خلافت حضرت علی علیه السلام را بیان ننموده است. خوب با این اوصاف چه باید کرد و به نظر شما حق با کیست؟ تنها کمی بدون تعصب تامل کنید.
- 4626 بازدید
- نسخه چاپی