قمه زنی، سوغات صفویه به مذهب تشیع
شماره مقاله:
588 به سلطنت رسیدن صفویه مسائل بسیاری را در ایران دگرگون نمود، گذشته از علم و ادب و اقتصاد، دین و مذهب ایرانیان را نیز تحت تاثیر قرار داد و مسائل زیادی را در جنبه های مختلف مذهبی وارد کرد! در مورد بدعت عزاداری و بدعتهایی که صفویه در این بدعت داخل نموده و به شیعیان عرضه کردند، می توان به تعزیه و شبیه خوانی و معرکه گیری و زنجیر زنی و قفل زنی و گِل مالی و قمه زنی اشاره نمود!
از آنجا که بررسی تمام موارد از عهدۀ این مقاله خارج است تنها به بررسی یک مورد می پردازیم و آن مورد «قمه زنی» می باشد.[1]
قبل از صفویه، چیزی به نام قمه زنی در مذهب تشیع وجود نداشت، البته باید گفت که در برخی تمدن های شرک آمیز و یا در بعضی مذاهب مسیحی چنین رسمی موجود بوده، چنانکه در تاریخ آمده است، زمانی که "آتیلا" (453 م) رهبر خونریز ترکهای "هون" از دنیا رفت، مردمانش به جای اشک ریختن با تیغ زدن بر بدن، خون خود را می ریختند!
ادوارد گیبون می نویسد: «در مرگ آتیلا ... هونها قسمتى از گيسوان خود را بريدند و چهرۀ خود را به جراحات زشت نازيبنده دريدند و در مرگ رهبر دلاور خود سوگوارى كردند چنانكه در خور او بود يعنى نه با گريه كه كار زنانست بلكه با ريختن خون مردان جنگى»[2]
همچنین مرتضی مطهری رسم قمه زنی را تقلید از ارتدوکس های مسیحی می داند اما نمی گوید که در چه زمانی این تقلید صورت گرفت، وی می نویسد: «قمه زنی و بلندكردن طبل و شيپور از ارتدوكسهای قفقاز به ايران سرايت كرد و چونروحيهمردم برای پذيرفتن آنها آمادگی داشت همچون برق در همه جا دوید»[3]
آنچه مسلم و قطعی است قبل از صفویه این رسم در ایران اسلامی وجود نداشت، حتی که "حجة الاسلام محمد هادی یوسفی غروی" می گوید: «از نظر تاریخی ظاهراً آن وقت که صفویه سر کار آمدند، قمه زنی پدید آمد و مسلماً هیچ سابقه ای هم بر صفویه ندارد.» [4]
همچنین سید تقی طباطبایی می نویسد: «در صفحه ی 87 "الشیعه و التشیع" آمده است:سپس وقتی که صفويين در ايران قيام کردند نوحه سرائی بين ايرانيان گسترش يافت و همه مردم به او روی آوردند و زنجير به بدن زدن و زخمی کردن سر و قفل زدن بر بدن و غير اينها در ميان مردم ظاهر شد.»[5]
با این وجود، "حجة الاسلام رسول جعفریان" نظر متفاوتی دارند و می گویند: «راجع به سینه زنی و قمه زنی، تاریخش به بیشتر از اواخر قاجاریه نمی رسد.»[6]
نوشتار حاضر در پی آن است که با ارائۀ مدارک معتبر ثابت کند که قمه زنی از دوران صفویه وارد مراسم عزاداری شیعیان شده است.
در ابتدا باید دانست که در تواریخ و نوشته هایی که مورخین صفوی نوشته اند، اطلاعات خاصی در این زمینه موجود نیست و عمده منابعی که به این مورد اشاره کرده اند، نوشته های سیاحان و سفیران خارجی می باشد چرا که اعمال عجیبی که در ایام عزاداری شکل می گرفت برای نویسندگان ایرانی، عادی شده بود ولی برای نویسندگان خارجی، چنین صحنه هایی عجیب و دور از تصور بود به همین خاطر آن را منعکس نموده اند.یکی از محققین به نام "ژان کالمار" با بررسی سفرنامه های صفوی در این باره چنین می نویسد:«در همان سالی که شاه اسماعیل قدرت را در شهر تبریز به دست گرفت ( 907هـ/1501م)،در روز عاشورا در شهر دمشق بعضی «اوباش و قلندران ایرانی» دور هم جمع شدند و اعلام کردند که شیعیان بدعت گذارند،(چرا که) صورتهایشان را زخم میزنند و کارهای دیگری نظیر آن انجام می دهند.»[7]
همچنین می نویسد:«طبق سفرنامۀ یکی از اروپاییان، در اواسط قرن شانزدهم (دوران شاه طهماسب)، در جزیرۀ هرمز اقلیت شیعه در مسجد بزرگ جلال آباد که در حاشیه شهر واقع شده بود، مراسم ماه محرمشان را برپا می کردند و هر ساله «به عشق پیامبر» قمه میزدند.»[8]
ژان کالمار اضافه می کند: «چنین سوگواریهایی هم در مراسم عاشورا و هم در عزای اشخاص متوفا برپا میشد. اساس حالت عاشقان حسین (ع) را اندوه آمیخته با ندامت تشکیل میداد،افزون بر آن اعمالی مثل آشفتن مو،کوبیدن با مشت بر سینه و پیشانی هم انجام میشد که چنین مراسم خونباری به تدریج وارد مراسم سوگواری شیعیان شد.به علاوۀ زخمهایی که در بالا ذکر آن رفت و با قمه و شمشیر بر پیشانی میزدند،گزارشهایی از داغ کردن و سوختن قسمتهای مختلفی از بدن توسط کاکاش (Kakash) و زنجیر زنی توسط کوتو (Kotov) و غیره در اوایل قرن هفدهم داده شده است.»[9]
"انگلبرت کمپفر"، پزشک آلمانى که از سال 1683 تا 1685 م در ايران اقامت داشت در کتاب خود در بخش "درويشى در ايران" به حيدرى ها و نعمتى ها اشاره کرده و مى نويسد: «حيدرى ها عمامه اى دارند پنج ترک که از پارچه اى کهنه ساخته شده است، پشت خود را با پوست گوشفند دباغى نشده مى پوشانند و در دستى چوبدست و در دست ديگر بوقى دارند، اينها دشمن صلبى و باطنى با نعمت اللهى ها دارند، نعمت اللهى ها لباسشان کمتر عجيب و غريب است، هرکس در ايران به طرفدارى يکى از دو فرقه قيام ميکند بطورى که سکنه تمام شهرهاى ايران به دو گروه مختلف يعنى به طرفداران حيدرى ها و نعمتى ها تقسيم شده است.در نتيجه هر سال بين جوانان و مردم عادى از هر دو فرقه مسابقات انجام ميگيرد.پس از شرط بندى هائى که درباره نتيجه مسابقات انجام ميگيرد، سرانجام کار به مشت زنى، چاقو کشيدن و سنگ پرتاب کردن مى انجامد و شوخى تبديل به جدى ميشود تا بجائى که فقط دخالت مسلحانه داروغه شهر ممکن است بتواند مانع از خونريزى و نزاع گردد. سخت ترين برخوردها در روز قتل امام حسين در ماه محرم است.مردم که يادآورى سرگذشت فاجعه آميز آل على خونشان به جوش آمده به جان هم مى افتند و متقابلا با قمه از سر يکديگر خون جارى ميکنند»[10]
همچنین وی در جایی دیگر چنين گزارش می كند: «در برخی از شهرها شركت كنندگان در عزاداری با تيغی كه در دست دارند به سر خود كه تازه تراشيده اند زخم می زنند. يعنی برش دايره مانندی در پيشانی و خراش طولی در جمجمۀ خود ايجاد مي كنند تا قتل امام حسين را به صورتی محسوس مجسم كرده باشند»[11]
به نوشتة "كاتف"، سیاح روسی، که در سال های 1623 – 1624 م در ایران بوده :«جمعي از مردان و كودكان عزادار در ميدان اصفهان سرهای خود را شكافتند و خون آلوده حركت كردند. عده ای از آنان علاوه بر سر، پوست دست ها و سينه های خود را با تيغ بريده و خون را به سر و صورت خود ماليدند» [12]
"شرلی" نیز در سفرنامۀ خویش که مربوط به عصر شاه عباس است،می نویسد: «و هر سال در روز قتل مرتضى على با كارد خود را مجروح مى كنند. و به طورى عذابهاى سخت به خود می دهند كه گاهى می ميرند.»[13]
گزارشی از "اولیاء چلبی" (1050 هـ ق) در عهد شاه صفی صفوی در مورد عزاداری مردم تبریز که مرکز اصلی تجمع دراویش و صوفیان بوده مؤید اظهارات فوق است: « هنگامی که خواننده به قسمتی میرسد که طرز کشته شدن امام حسین به دست شمر ملعون را توصیف می کند درست در همان لحظه تصاویر اجساد اطفال کشته شده امام را از چادر شهیدان کربلا بیرون می آورند . از تماشای این منظره فریادها و ناله و شیون های "وای حسین" گوش فلک را کر می کند و تمامی تماشگران گریه وناله سر می دهند، صدها تن از مخلصان با شمشیر و قمه به سر و صورت و پیکر خود زده مجروح می شوند . »[14]
همچنین "آدام اولئاریوس" در این باره مشاهدات خود در اردبیل را[15] چنین عرضه می دارد: «زمانى كه خورشيد برآمد تعداد زيادى از اهالى در حياط جلوى مزار شيخ صفى بازوان خود را به نشتر] = تیغ[ (كه سنت آن هاست) سپردند. چند تن ديگر رگ دست خود را باز كردند.]یعنی بریدند[ تعداد آن ها به قدرى زياد بود كه تا ظهر حياط را خون آن چنان پوشانده بود كه به نظر مى رسيد چندين رأس گاو نر را سر بریده اند، چند پسر بچه بازوان خود را با نشتر پاره كرده بودند و با دست ديگر بر زخم آن مىكوفتند تا تمام دست آنها از خون رنگين و قطرات آن به اطراف پاشيده شود و با همين حال در كوچههاى شهر روان شدند. اين كردار به ياد روان شدن خون امام مظلوم آن هاست و باور دارند كه با رفتن خون، بسيارى از گناهان و تقصيرات آنان نيز از بدن بيرون مىرود و هر كس كه در اين ده روز و نيز در زمان عزادارى حضرت على (ع) و عيد قربان و ساير اعياد مذهبى جهان را بدرود گويد و در مراسم مربوط به آن ها شركت كرده باشد مشمول رحمت الهى خواهد شد.»[16]
"حجة الاسلام سید حسین معتمدی کاشانی" می نویسد: «در طول قرون گذشته تا زمان منع حکومت فعلی، قمه زدن در شوشتر رایج بوده و قمه زنها از مقام براء بن مالک به امامزاده عبدالله میرفتند، و حسب نقل معتمدین و مطلعین شهر تا آنجایی که اطلاع است قمه زدن شوشتر سابقه چهارصدساله دارد و از زمان صفویه تا به الان رایج بوده است!»[17]
در پایان :
"دکتر علی شریعتی" که شاید اولین نفر از جامعۀ شیعه باشد که دستکاری و تحریف صفویه را در مذهب شیعه برملا ساخت ؛ در همین باره می نویسد:
«شیعه ای احساسی و رقیق القلب .... خشم و کین و عشق جانش را مشتعل می سازد، قیام می کند، دست از جان می شوید، دست به شمشیر میبرد و به خشم میزند، اما بر فرق خودش! ای والله صفویه ! روحانیون صفویه! چگونه روحانیت صفویه توانست چنین تشیعی درست کند که همه چیزش درست به شیعه می ماند، اما هیچ شباهتی به شیعه ندارد؟» [18]
[1] -در مورد دیگر جنبه های بدعی می توانید به کتاب ارزشمند " تشیع علوی و تشیع صفوی" دکتر علی شریعتی رجوع کنید، همچنین مقالۀ محققانۀ «"علی رضا ذکاوتی قراگزلو" با عنوان " تأثیر تصوف بر شعائر عزاداری "، مجلۀ کتاب ماه و هنر، شمارۀ 39 »
[2] -انحطاط و سقوط امپراطوری رم، ج2، ص: 824 ؛ ادوارد گیبون ؛ مترجم: فرنگیس نمازی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی _ تهران،1381ش
[3] - جاذبه و دافعۀ علی، ص:165، مرتضی مطهری ؛ انتشارات صدرا ؛ 1368، ط 9
[4] -مصاحبه با محمد هادی یوسفی غروی "آسيب شناسي عزاداري سالار شهيدان (ع)" موجود در سایت شخصی ایشان: http://www.yousofi.info/fa/article_347.htm
[5] - شهید کربلا، ج: 2 ص : 172، سید تقی طباطبایی قمی ؛ نشر حسینیه عماد زاده _ اصفهان
[6] -به نقل از، مصاحبۀ محمد هادی یوسفی غروی
[7] - آیینها و اقتدار تشیع، تحکیم تشیع صفوی، مذهب پرطرفدار و مردمی، مجلۀ فرهنگ و هنر _ تئاتر 1379 شمارۀ 24 – 25، ص :40 ؛ ژان کالمار، مترجم : ید الله آقا عباسی
[8] - ژان کالمار، منبع پیشین
[9] - منبع پیشین
[10] - در دربار شاهنشاه ايران (سفرنامۀ کمپفر) ص:154، انگلبرت کمپفر، ترجمه کيکاوس جهاندارى ؛ دانشکده ادبيات و علوم انسانی _دانشگاه اصفهان
[11] - سفرنامۀ کمپفر، ص: 180 ( اولین برگردان کتاب به فارسی)، انجمن آثار ملی، 1350ش
[12] - سفرنامه فدت آفاناس یویچ کاتف ص: 81؛ ترجمه محمدصادق همایونفرد؛ ویرایش عبدالعلی سیاوشی _ کتابخانآ ملی ایران _ تهران
[13] - سفرنامه برادران شرلى، ص: 77، به کوشش علی دهباشی، ترجمۀ آوانس، نشر نگاه، 1387ش
[14] -ر.ک: «تعزیه، نیایش و نمایش در ایران، ص : 153،پیتر چکلووسکی، مترجم:داود حاتمی ؛ وزارت فرهنگ و آموزش عالي، علمي و فرهنگي، ط1،1367ش» و « ایرانیان و عزاداری عاشورا، ص ۶۱، اصغر فروغی ابری(
[15] -وی در ابتدای سخنش در مورد مراسم عاشورا می نویسد: « ظهر آن روز خان به سفرا گفت كه امشب (بيست و چهارم ماه مه) ايرانىها طى مراسمى، عاشورا را به پايان مىبرند و چنانچه آقايان سفرا مايل به ديدن باشند او از آنها دعوت مىكند تا در اين مراسم شركت كنند.» سفرنامۀ اولئاریوس، ص 111
[16] -سفرنامه آدام الئاریوس: بخش ایران، ص: 118، مترجم: احمد بهپور، سازمان انتشاراتی و برهنگی ابتکار _ تهران،1363 ش
[17] - عزاداری سنتی شیعیان،ج1،ص: 445، سید حسین معتمدی کاشانی، عصر ظهور، قلم مکنون _ تهران
[18] - تشیع علوی و تشیع صفوی، ص: 144، علی شریعتی ؛ نشر حسینیه ارشاد
- 7228 بازدید
- نسخه چاپی