پاسخ به شبهه احادیث کتب خودتان!!!
شماره مقاله:
597 شبهه: تا جایی که من سوال کردم خود آخوندها هم نمیگویند که هرچه در کتابهایشان باشد حتی کتاب معتبرشان مثل کافی باشد صحیح است و آنهایی که من سوال کردم میگویند ما همه روایات موجود در کتابهای شیعه را قبول نداریم و باید از لحاظ سند و محتوا بررسی شود. اگر اشکالی داشته باشد نمیپذیریم و یا اینکه اگر مخالف عقاید عقلی شیعه باشد قبول نمیکنند.آیا این حرف درست است؟
پاسخ: باید گفت این موضوع که احادیث ضعیف مورد قبول نیستند منحصر به آخوندهای شیعه نیست و البته علمای اهل سنت نیز از قدیم در علوم حدیث شناسی تحقیقات وسیع داشته اند و بطور حتم احادیث ضعیف در نزد اهل سنت نیز مورد قبول نیستند، ولی مشکل اینجاست که:
اولا: آخوندها احادیث فراوانی را بر ضد عقاید تشیع در کتب خود دارند ولی در مناظرات همگی اینها را رد می کنند و به هر نحو ممکن این احادیث را زیر سوال می برند، ولی از این طرف چنانچه به روایتی از کتب اهل سنت استناد کردند و ما آن روایت را ضعیف دانستیم، ایشان قبول نمی کنند و زیر بار حرف ما نمی روند.
ثانیا: اهل سنت منکر حضرت علی نیستند و مسلما علمای اهل سنت و عوام ایشان نیز حضرت علی را دوست داشته و دوست می دارند و به همین جهت احادیثی را نیز در شان و فضایل حضرت علی در کتب خویش ثبت کرده اند و این عجیب نیست و چنانچه این مطالب در کتب خوارج و نواصب بود جای تعجب داشت، ولی برای ما اهل سنت عجیب است وقتی مطالبی را به نفع خویش و به نفع خلفا و صحابه در کتب شیعیان می بینیم، چون شیعیان به هیچ عنوان راه و مسلک ما را قبول نداشته و ندارند و همینطور حضرت ابوبکر و حضرت عمر را قبول نداشته و حتی ایشان را لعن می کنند و موضعی همچون خوارج و نواصب در قبال حضرت علی را دارند. پس نمی توان استناد به کتب شیعه را با استناد به کتب اهل سنت یکی دانست.
ثالثا: اهل سنت روایات فراوان دیگری نیز در شان صحابه دارند که همگی را نیز قبول دارند و مانند شیعیان نیستند که تنها روایات مربوط به فضائل حضرت علی را در کتب خودشان بپذیرند و روایات مورد استناد اهل سنت را رد کنند. یعنی مثل این می ماند که یک مسیحی بیاید و در مناظره با شما بگوید: ببینید در کتاب آسمانی شما نام عیسی مسیح برده شده و به نبوت او اعتراف شده و بنابراین این نشانه حقانیت ماست و چنانچه شما در مقابل به او بگوئید که خوب در کتاب ما نام محمد نیز برده شده است، ولی آن مسیحی به شما بگوید من آن نام محمد که می گویی را قبول ندارم و من فقط و فقط نام عیسی را در کتاب شما دیده ام و فقط آنرا قبول دارم!!! خوب آیا چنین پاسخی در برابر شما قابل قبول و منطقی است؟؟؟ اگر نیست که نیست، پس چرا علمای شیعه در مقابل اهل سنت دقیقا به همین روش عمل می کنند؟؟ مدعیان تشیع، احادیث و روایات پیرامون فضایل ابوبکر و عمر و عایشه را رد می کنند، ولی چنانچه در جایی از کتب اهل سنت بر فضائل حضرت علی تاکید شده باشد فوری به آن می چسبند، آیا این است روش علمی و تحقیقی ایشان در دفاع از مذهبشان؟؟
رابعا: همانطور که قبلا گفته شد اهل سنت منکر حضرت علی نیستند و این عقیده نمی بایست باعث سوء استفاده مغرضین شود، برای فهم بیشتر باز مثالی را می زنیم: عالم مسیحی، خطاب به عالم مسلمان: طبق آیات کتاب و قرآن خودتان پیامبر اسلام : می ترسیده اند(احزاب 37 و مائده 67 به کنایه) متمایل به مشرکین بوده اند(الاسراء 73 به بعد) با مسلمانها عبوس بوده اند(سوره عبس، 1 به بعد)گناهکار و خطاکار بوده اند(غافر/55 ، محمد/19 و فتح/2)ساده دل بوده و فریب می خورده(توبه/43و 61و 48) نسبت به رسالتش یا برخی امور دیگر شک داشته(یونس/ 94 و هود/ 17 به طور کنایه و 109 و سجده/23)انجام دادن عملی بدون اجازه خداوند(توبه/ 43 و سوره تحریم) امکان لغزش و تردید(هود/12) فراموشکار(انعام/68) و . . . ولی حتی یک مورد و یک نکته از چنین مواردی در خصوص حضرت عیسی در قرآن شما وجود ندارد، پس شما می بایست مسیحی شوید!!! خوب آیا استدلال عالم مسیحی صحیح بوده یا خیر؟ مسلما خیر، چون مسلمین منکر حضرت عیسی نیستند و همینطور منکر حضرت محمد نیز نیستند و گزینش این آیات و استناد به آنها علیه پیامبر اسلام کاری بیهوده و بی معنا می باشد.
خامسا: صرف ادعا یک چیز است و صرف اثبات، یک چیز دیگر است. ما اهل سنت دین خود را از قرآن و سنت و اجماع صحابه می گیریم، ولی دلیل شیعه این است که مثلا حضرت عایشه چنین کرد و احمد بن حنبل چنین گفت!! باید گفت مگر شما دین خود را از حضرت عایشه یا از احمد بن حنبل می گیرید؟؟! سنت تنها مختص شخص نبی اکرم صلی الله علیه وسلم است و حتی عمل و سخن حضرت علی نیز نمی تواند سنت محسوب شود. پس بهتر است در ابتدای مناظره از آقایان مدعی تشیع بخواهیم که ملاک و ضوابط خودشان را اعلام نمایند و هر آنچه آنها برای این قواعد و چارچوب ها اعلام کردند(هر اندازه هم مسخره و بچه گانه بود) قبول کنیم، ولی این نکته را به آنها متذکر شویم که ما نیز در برابر شما از همین قواعد و قوانین استفاده می کنیم، خواننده گرامی توجه داشته باشد که مراجع مدع تشیع در مناظرات به اصول خودشان هم پایبند نیستند، وقتی به عنوان مثال ما بیاییم و مطالب بسیاری از علمای شیعه مبنی بر تحریف قرآن ارائه دهیم، می بینیم که مراجع شیعه در پاسخ می گویند: اجماع علمای شیعه قائل به تحریف قرآن نیست و سخنان علمای خویش را در این زمینه ردیف می کنند.
خوب ما نیز می گوییم که در مورد مطالب مورد پسند شما در کتب اهل سنت نیز همین قضیه صدق می کند و اجماع علمای اهل سنت به آن مطالب عقیده ای ندارند. فراموش نکنید بحث پیرامون شیوه مناظره و استدلال ایشان به کتب اهل سنت است و ما در اینجا کاری با موضوع بحث نداریم که آن موضوع جزء فروع دین بوده یا جزء اصولی همچون امامت؟ بحث تنها پیرامون استناد به برخی مطالب در کتب اهل سنت است. مثلا در بحث فروع دین، مراجع شیعه می آیند و برای اثبات متعه یا خواندن نمازها در 3 وقت به مطلبی در کتب اهل سنت استناد می کنند، یا در بحث امامت و اصول مذهبی، می آیند و به سخن یک عالم از اهل سنت استناد می کنند، خوب ما نیز همان جواب خودتان را می دهیم که اجماع علمای اهل سنت این عقاید را قبول ندارند. تنها برای نمونه مثالی را ذکر می کنیم تا متوجه شوید که مراجع رافضی در مناظرات خود، به هیچگونه قاعده و چارچوب خاصی پایبند نیستند.
وقتی ما می گوییم که راوی تولد حضرت علی در کعبه، یک نفر کافر به نام یزید بن قعنب بوده که مطرود است، مراجع رافضی در پاسخ می گویند: مگر این راوی می خواسته مسئله ای علیه اسلام و قرآن و پیامبرصلی الله علیه وسلم مطرح کند که ما کفر او را در نظر بگیریم، اینجا تنها مسئله ای تاریخی که تولد حضرت علی است مطرح شده و این ایراد به راوی حدیث بی مورد است!!! ولی وقتی به همین مراجع بگوییم که چطور امام حسن و امام حسین در فتوحاتی چون فتح طبرستان حضور داشته اند و مگر به زعم شما حضرت علی و اهل بیت در خفقان نبوده اند و شما می گویید که ایشان خانه نشین بوده اند!! پس فرزندانش در فتوحات ایران چه می کرده اند؟!(یا مواردی دیگر همچون تعریف و تمجید علی از خلفا و داشتن رابطه صمیمی با ایشان و دادن دختر به ایشان و غیره...) می بینیم که مراجع رافضی می آیند و اسناد و راویان مربوط به این قضایا (مثل حضور حسن و حسین در فتوحات) را رد می کنند!!!
خوب ما می گوییم که این نیز یک واقعه تاریخی بوده است، پس چرا شما در اینجا راوی مربوطه را رد می کنید، ولی در مورد تولد حضرت علی در کعبه، کاری با این مسئله ندارید و می گویید راوی کافر، موضوعی تاریخی را بیان کرده و کاری با قرآن و اسلام نداشته است!!!! آیا این یک بام و دو هوا نیست؟! آیا این تناقض و تضاد در تحلیل یک مسئله نیست؟! در بقیه مسائل مورد بحث نیز همین بازی برقرار است و می بینیم که مراجع رافضی به هیچگونه چارچوب و قاعده خاصی پایبند نیستند و تنها دنبال به کرسی نشاندن عقاید خویش هستند. پس تا وقتی این مشکل وجود دارد، معلوم است که بحث و مناظره با ایشان به جایی نمی رسد و شما هر دلیل محکمی که ارائه دهید بی فایده است.
سادسا: در خلال مناظرات غالبا به روایات و احادیثی از کتب شیعه و سنی استناد می شود و غالبا هر دو طرف مناظره، اسناد و راویان این احادیث را رد می کنند و یا در موردشان شرح و توضیحی را ارائه می دهند تا حدی که ممکن است تنها به یک روایت واحد برسند و در خصوص آن به بحث ادامه دهند. حال سوال اینجاست که اهل سنت عقاید خویش را از قرآن و سنت متواتر و قطعی می گیرد ولی در این مناظرات باید بر سر چند خبر واحد با اهل تشیع به بحث بنشیند. خوب آیا اصول مهم و اساسی عقیدتی اینقدر سست و کم رنگ هستند؟ یا اینکه باید به صریح آیات و سنت متواتر پناه برد و گزینشی عمل نکرد و به جمیع مطالب مندرج نظر داشت؟؟ در اینجا اهل سنت راه دوم را انتخاب کرده که از نظر من نیز راه بسیار مطمئن تری می باشد.
- 4665 بازدید
- نسخه چاپی