(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ) (حجرات:6) ای كساني كه ايمان آوردهايد ! اگر شخص فاسقي خبري را به شما رسانيد درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهی - بدون آگاهی آسيب برسانيد، و از كرده خود پشيمان شويد. الله سبحانه و تعالی در این آیه دستور به بررسی اخباری میدهد که برای شنوندگان میرسد و به عبارتی میگوید سند اخبار را بررسی کنید من نیز در این مجال بررسی مختصری از روایات کتب شیعه که خبر از شکستن پهلوی فاطمه میدهد را خواهم آورد و خواهیم دید که این خبر دروغی بیش نیست اما متاسفانه تفرقه افکنان و فاسقان در طبل تفرقه میکوبند و میتازند و میکشند و لعنت میکنند و نعره میکشند که عمر به فاطمه جسارت کرد العیاذ بالله.
متاسفانه اهل تشیع با وضع کردن روایاتی که کل دین اسلام را زیر سوال میبرد تنها هدف آنان تخریب دین اسلام میباشد و دینی را که اصحاب کرام الله از آنان راضی باد به ما رسانده است را زیر سوال می برند و با ساختن این روایات به بزرگترین یاران پیامبر صلی الله علیه وسلم ایراد میگیرند و طعنه میزنند و قلوب مومنان را فاسد میکنند. وضع کردن خرافه شهادت فاطمه رضی الله عنها یعنی متهم کردن مستقیم سیدنا عمر رضی الله عنه، داماد علی کرم الله وجه و پدر زن رسول خدا صلی الله علیه و سلم میباشد. و هر ساله شاهد هستیم که در ایرانی که به دست عمر رضی الله فتح شده و اسلام به آن سرزمین آمده است هر سال ایامی را به نام ایام شهادت فاطمه درست میکنند و داغی که بردل مجوس مانده است را با لعن و نفرین کردنِ عمر رضی الله عنه خالی میکنند. آثار چنین ایامی و چنین داستان های کذبی چه چیزی جز توهین به شاگردان رسول خدا و نابودی دین خدا میباشد؟
برای اینکه طعن به ناقل دین همان طعن به منقول میباشد و طعن به اصحاب رضی الله عنهم یعنی طعن به دینی که آنها به ما رسانده اند و در نتیجه طعن به کل اهل سنت است بدین معنا که هر کسی حقایق را بیان کند مورد طعن و لعن و سب و قتل قرار میگیرد همانطور که شاهد هستیم در ایران وضع علما و حق گویان ترور و اعدام و زندان میشود.
به امام أحمد بن حنبل گفته شد: الرجل يصوم و يصلي ويعتكف أحب إليك أو يتكلم في أهل البدع؟ فقال: إذا قام وصلى واعتكف فإنما هو لنفسه، وإذا تكلم في أهل البدع فإنما هو للمسلمين، هذا أفضل. فبين أن نفع هذا عام للمسلمين في دينهم من جنس الجهاد في سبيل الله
مجموعة الرسائل والمسائل شيخ الإسلام ابن تیمیه ج 4 ص 110 .
مردی که روزه میگیرد ونماز میخواند و اعتکاف میکند در نزد تو محبوب تر است یا کسی که درباره اهل بدعت سخن میگوید؟ گفت اگر قیام کند و نماز بخواند و اعتکاف کند پس اینها برای نفس خودش است و اما اگر درباره اهل بدعت سخن بگوید پس این نفعش برای مسلمانان است، و این افضل است. ونفع این عام است برای دین مسلمین از جنس جهاد فی سبیل الله میباشد.
در این مقاله به بررسی روایات کتب شیعه و طبق قواعد رجالی شیعه می پردازیم.حدیث صحیح در نزد شیعه حدیثی است که سند آن توسط راویان عادل و امامی در تمام طبقات به معصوم برسد. حدیث ضعیف در نزد شیعه حدیثی است که فاقد اتصال سند یا راویان آن فاقد صفت عدالت یا فاقد وثاقت باشند.اما چون شیعه از علم حدیث چیزی نمیداند و این مقدار را نیز از اهل سنت یاد گرفته است دو شرط نداشتن شذوذ و علت را برای حدیث صحیح ذکر نکرده است.
این مقاله کاملا مستند است و آدرس تمام بررسی های رجالی را از کتابخانه شیعه داده ام تا خود شیعیان فریب خورده نیز بروند و با چشم خود ببینند که روایاتی که دال بر شکستن پهلوی فاطمه است را یک مشت کذاب و غالی گفته اند که طبق قواعد رجالی علمای شیعه آن اشخاص غیر قابل اعتماد و کذاب و دروغگو میباشند.
در این مقاله تنها روایاتی بررسی شده اند که تصریح به حمله به فاطمه علیها السلام و شکستن پهلوی او و سقط شدن محسن کرده اند و از آوردن روایاتی که هیچ گونه ذکری درباره شکستن پهلوی فاطمه و دیگر کذبیات نشده است خود داری شده است و تقریبا تمام روایات بررسی شده است. اولين کسی که این دروغ را به ثبت رسانده است سلیم بن قیس هلالی میباشد.
سلیم سیزده امامی بود و زید را نیز امامی معصوم میدانست و در کتابش روایاتی که ائمه سیزده نفر هستند را آورده است.نقل کتاب سلیم بن قیس از طریق ابان بن ابی عیاش میباشد که این شخص نیز در ترازوی رجال شیعه پشزی وزن و ارزش و اعتبار ندارد. کتاب سلیم در ابتدا اخلاقی بوده ولی ابان بن ابی عیاش و دیگران پس از او در این کتاب دستبرد زدند و تا جايي كه امروزه میبینیم این کتاب تعداد صفحاتش به 500 رسیده است! و جعل و وضع کردن مطالب این کتاب در اصل کار ابان بن ابی عیاش بوده است چنانکه علمای متاخر شیعه اتفاق نظر دارند که این کتاب جعلی است و از اعتبار ساقط میباشد و برای اثبات جعلی بودن این کتاب نیز دلایلی ارائه داده اند. برای توضیح کامل درباره کتاب سلیم بن قیس به این مقاله رجوع کنید:
و مختصرا در اینجا اقوال کبار علمای شیعه را بیان میکنیم
علامه حلی از استوانه های رجالی شیعه در ترجمه سلیم بن قیس میگوید:
«طلبه الحجاج ليقتله فهرب و آوى إلى أبان بن أبي عياش. فلما حضرته الوفاة قال لأبان إن لك علي حقا و قد حضرني الموت يا ابن أخي إنه كان من الأمر بعد رسول الله صلى الله عليه و آله كيت و كيت، و أعطاه كتابا، فلم يرو عن سليم بن قيس أحد من الناس، سوى أبان بن أبي عياش... و قد ذكر له ابن عقدة في رجال أمير المؤمنين عليه السلام أحاديث عنه و الكتاب موضوع لا مرية فيه، و على ذلك علامات تدل على ما ذكرنا. [منها] ما ذكر أن محمد بن أبي بكر وعظ أباه عند الموت. [و منها] أن الأئمة ثلاثة عشر و غير ذلك، و أسانيد هذا الكتاب تختلف تارة برواية عمر بن أذينة عن إبراهيم بن عمر الصنعاني عن أبان بن أبي عياش عن سليم، و تارة يروي عن عمر عن أبان بلا واسطة. و الوجه عندي الحكم بتعديل المشار إليه، و التوقف في الفاسد من كتابه.»
يعني: حجاج او را طلب کرد تا بکشد پس فرار کرد و به خانه ابان بن ابی عیاش رفت. زمانی که مرگش فرا رسید به ابان گفت حقتو بر گردن من است و موقع مرگم حضورداری ای پسر برادرم بعد از رسول خدا صلی الله علیه و سلم چنین و چنان گفته شده است، و کتابش را به او دارد، و از سلیم بن قیس احدی از مردم روایت نکرده است به غیر از ابان بن بی عیاش...
ابن عقده در رجال امیر المومنین احادیثی از او ذکر کرده است و و کتاب وضع شده میباشد و شکی در این نیست، و بر اثبات موضوع بودنش نشانه هایی است. مثلا آنچه که ذکر شده که محمد بن ابی بکر پدرش را موقع مرگ موعظه داده است و مثلا اینکه ائمه سیزده نفر هستند و غیر اینها، و اسناد این کتاب مختلف است يك بار روايت شده از عمر بن اذینه از ابراهیم بن عمر صنعانی از ابان بن ابی عیاش از سلیم، و بار دیگر روایت شده از عمر از ابان بدون واسطه و مستقیم. وجه این کتاب نزد من حکم به اصلاح آنچه که به او معروف شده است و توقف کرد در فساد کتابش.
نام کتاب : خلاصة الاقوال نویسنده : العلامة الحلي جلد : 1 صفحه : 162
منظور از اینکه محمد بن ابی بکر پدرش را ابوبکر رضی الله عنه وعظ و پند داده است این است که در زمان وفات ابوبکر ضی الله عنه عمر محمد بن ابی بکر کمتر از سه سال بوده است و آیا کودکی سه ساله میتواند پند و موعظه بدهد؟ و دروغگو نیز کم حافظه است و همه جوانب را در نظر نمیگیرد و آخر سر دروغش فاش میشود و علمای شیعه با دیدن این دروغ های فاحش جعلی بودن این کتاب را واضح و مبرهن میدانند.
شیخ مفید از علمای برجسته و طراز اول امامی در تصحیح اعتقادات امامیه مینویسد:
«وأما ماتعلّق به أبو جعفر (رحمه اللّه) من حديث سليم الذي رجع فيه إلى الكتابالمضاف إليه بروايةأبان بن أبي عيّاشفالمعنى فيهصحيح غير أن هذا الكتاب غير موثوق به، ولا يجوز العمل على أكثره، وقد حصل فيه تخليط وتدليس، فينبغي للمتدين أن يجتنب العمل بكل ما فيه، ولا يعول على جملته والتقليد لرواته(لراويه.) وليفزع إلى العلماء فيما تضمنه من الأحاديث ليوقفوه(ليفقهوه.) على الصحيح منها والفاسد، والله الموفق للصواب.»
و اما آنچه که ابو جعفر رحمه الله درباره حدیث سلیم که گفته به آن رجوع شود معنی اش صحیح است غیر از اینکه این کتاب قابل اعتماد نیست و جایز نیست عمل به اکثر آن، و در آن دستکاری و تقلب رخ داده است، پس متدینین باید از عمل کردن به کل آنچه در این کتاب آمده است اجتناب بورزند، و اعتماد به جملگی آن و تقلید روایت آن درست نیست. و شخص بايد پناه ببرد به علماء نسبت به احاديثي كه در اين كتاب وجود دارد، تا اينكه آنها آگاهش كنندكه كدام حديث صحيح و كدام فاسد است.
نام کتاب : تصحيح اعتقادات الإمامية نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 149-150.
ابن داود حلی میگوید:
« 226 ـ سليم بن قيس الهلالي ى ، ن ، سين ، ين ( جخ ) ينسب إليه الكتاب المشهور وهو موضوع بدليل أنه قال : إن محمد بن أبي بكر وعظ أباه عند موته. وقال فيه : إن الائمة ثلاثة عشر مع زيد. وأسانيده مختلفة ( غض ) : لم يرو عنه إلا أبان بن أبي عياش وفي الكتاب مناكير مشتهرة ، وما أظنه إلا موضوعا.»
سلیم بن قیس هلالی، به او نسبت داده شده است کتاب مشهوری و موضوع میباشد بدلیل اینکه محمد بن بی بکر پدرش را موقع وفات پند و موعظه میدهد. و در کتاب آمده است که ائمه سیزده تا هستند همراه با زید. و سند های آن مختلف است و کسی جز ابان بن ابی عیاش از او روایت نکرده است و درکتاب مناکیر مشهوری وجود دارد، و گمانی به این کتاب جز جعلی بودنش ندارم.
اسم الکتاب : كتاب الرجال المؤلف : ابن داود الحلي مجلد : 1 صفحة: 249
کتاب سلیم بن قیس را ابان بن ابی عیاش روايت کرده است که علاوه بر اینکه در نزد اهل سنت ابان بن ابی عیاش ضعیف و متروک الحدیث است در نزد شیعه نیز ضعیف میباشد حال ببینیم نظر علمای شیعه درباره این شخص چه میباشد
ابو داود الحلی در ترجمه این شخص چنین آورده است:
2 ـ أبان بن أبي عياش ، بالياء المثناة تحت والشين المعجمة ، فيروزين ( جخ غض ) ضعيف ، قيل إنه وضع كتاب سليم بن قيس. ضعیف است،گفته شده است که او کتاب سلیم بن قیس را وضع کرده است
اسم الکتاب : كتاب الرجال المؤلف : ابن داود الحلي مجلد : 1 صفحة: 226-225
شیخ طوسی میگوید:
[ 1264 ] 36 - أبان بن أبي عياش فيروز، تابعي، ضعيف.
نام کتاب : رجال الطوسي نویسنده : الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 126
خوئی می گوید:
22 - أبان بن أبي عياش فيروز: عده الشيخ في رجاله من أصحاب السجاد (10) والباقر (36) والصادق (190) عليهم السلام، وقال - عند ذكره في أصحاب الباقر عليه السلام - تابعي ضعيف، وعند ذكره في أصحاب الصادق عليه السلام: البصري تابعي. وقال ابن الغضائري: أبان بن أبي عياش - واسم عياش هارون - تابعي، روى عن أنس بن مالك، وروى عن علي بن الحسين عليهما السلام، ضعيف لا يلتفت إليه، وينسب أصحابنا وضع كتاب سليم بن قيس إليه.
یعنی تابعی ضعیف است و التفاتی به او نیست و اصحاب ما وضع کردن کتاب سلیم بن قیس را به او نسبت داده اند
نام کتاب : معجم رجال الحديث نویسنده : السيد أبوالقاسم الخوئي جلد : 1 صفحه : 129
و همانطور که می بینیم که ناقل کتاب سلیم بن قیس نیز ضعیف است حال آیا کتابی که سلیم بن قیس خودش ننوشته است بلکه ابان بن ابی عیاش که ضعیف میباشد نوشته است و به او نسبت داده است میتواند معتبر باشد؟
کتاب دوم الأمالي
روایت اول: الشيخ الصدوق- الأمالي- رقم الصفحة : ( 174 ) - رقم الحديث : ( 178 )
- حدثنا : علي بن أحمد بن موسى الدقاق (رحمه الله ) ، قال : حدثنا : محمد ابن أبيعبد الله الكوفي، قال: حدثنا : موسى بن عمران النخعي ، عن عمه الحسين بن يزيدالنوفلي، عن الحسن بن علي بن أبي حمزة ، عن أبيه ، عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس، قال : إن رسول الله (ص) كان جالساً ... إلى أن قال : .... وإني لما رأيتها ذكرتما يصنع بها بعدي، كأني بهاوقد دخل الذل بيتها ، وانتهكتحرمتها ، وغصبت حقها ، ومنعت إرثها ، وكسر جنبها ، وأسقطت جنينها..
ابن عباس میگوید رسول خدا صلی الله علیه و سلم نشسته بود... تا اینکه گفت... هنگاميكه فاطمه را ميبينم به ياد اتفاقاتي كه بعد از من براي او ميافتد ميافتم، گويي او را با چشم خود ميبينم كه ذلت به خانهاش وارد شده و حرمتش مورد هتك قرار گرفته و حقش غصب و از ارثش منع و پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده است...
بررسی سند و رجال روایت:
این روایت کذب و دروغ میباشد به علت وجود راویان زیر:
عن عمه الحسين بن يزيد النوفلي که العلامه و ابن داود و جزائری و محمد طه نجف و بهبودی او را ضعیف می دانند
أقوال العلماء فيه :قال النجاشي : قال قوم من القمّيين إنّه غلا في آخر عمره ، واللّه أعلم یعنی: نجاشی میگوید گروهی از اهل قوم میگویند در آخر عمرش دچار غلو و سرکشی شد و الله بهتر میداند.
ذكره العلاّمة في القسم الثاني من الخلاصة ، وقال : وأنا عندي التوقّف في روايته بمجرد ما نقل عن القمّيين وعدم الظفر بتعديل الأصحاب (خلاصة الأقوال : ص 339 .)
وابن داوود في الجزء الثاني من رجاله، (رجال ابن داوود : ص 241 ) والجزائري في القسم الرابع من رجاله المختص برواة الضعاف ، وقال : لا وجه لتوقّف العلاّمة في روايته بناءً على رد رواية المجهول كما بُيِّن في الأُصول، (حاوي الأقوال : ج 3 ص 407 .) وذكره محمّد طه نجف في القسم الثالث من رجاله المختص بالضعفاء.( إتقان المقال : ص 278 ) ودرسه البهبودي في الضعفاء، (معرفة الحديث : ص 138 ) وأسقط رواياته عند تحقيقه الكافي ، ولم يثبتها في كتابه الصحيح من الكافي .
نام کتاب : الضّعفاء من رجال الحديث نویسنده :
حسین الساعدی جلد : 1 صفحه : 496
راوی دیگر الحسن بن علي بن أبي حمزة .
أقوال العلماء فيه : قال ابن الغضائري : مولى الأنصار ، أبو محمّد ، واقف بن واقف ، ضعيف في نفسه ، وأبوه أوثق منه ، وقال الحسن بن علي بن فضّال : إنّي لأستحي من اللّه أن أروي عن الحسن بن علي ، وحديث الرضا عليه السلام فيه مشهور.الرجال لابن الغضائري : ص 51 الرقم 33 ؛ مجمع الرجال : ج 2 ص 122 .
یعنی: هم خودش و هم پدرش جزو واقفیه بودهاند، خودش ضعیف بوده و پدرش قابل اعتمادتر از خود او است. و حسن بن علی بن فضال میگوید من از خدا خجالت میکشم که از حسن بن علی روایت بکنم و حدیث رضا علیه السلام درباره او مشهور است
وقال الكشّي : قال محمّد بن مسعود : سألت علي بن الحسن بن فضّال عن الحسن بن علي بن أبي حمزة البطائني فقال : كذّاب ملعون ، رويت عنه أحاديث كثيرة ، وكتبت عنه تفسير القرآن كلّه من أوله إلى آخره ، إلاّ إنّي لا أستحل أن أروي عنه حديثا واحدا. رجال الكشّي : ج 2 ص 827 الرقم 1042 .
یعنی: دروغگو و ملعون است، روایات زیادی از او نقل شده و یک دوره تفسیر قرآن از وی نوشته شده است، اما من به خود اجازه نمیدهم یک حدیث هم از او نقل کنم.
وقال النجاشي : الحسن بن علي بن أبي حمزة ـ واسمه سالم البطائني ـ قال أبو عمرو الكشّي : فيما أخبرنا به محمّد بن محمّد ، عن جعفر بن محمّد عنه قال : قال محمّد بن مسعود : سألت علي بن الحسن بن فضّال ، عن الحسن بن علي بن أبي حمزة البطائني ؟ فطعن عليه ، وكان أبوه قائد أبي بصير يحيى بن القاسم.
نجاشی، احمد بن على، رجال النجاشی، ص 36، ش73، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1365 ش. در رجال نجاشی دربارهی «حسن بن علی بن ابی حمزه»، عبارت «فطعن علیه» آمده است که دلالت بر ضعف وی دارد.
وحكى لي أبو الحسن حمدويه بن نصير ، عن بعض أشايخه أنّه قال : الحسن بن علي بن أبي حمزة رجل سوء. رجال الكشّي : ج 2 ص 827 ذيل الرقم 1042 . یعنی ابوالحسن حمدویه برایم حکایت کرد از بعضی مشایخش که گفت: حسن بن علی بن ابی حمزه مرد سوء و بدی است.
قال أبو عمرو : الحسن بن علي بن أبي حمزة ، كذّاب غالٍ. رجال الكشّي : ج 2 ص 742 . ابو عمر گفت: حسن بن علی بن ابی حمزه بسیار دروغ گوی غالی است. وذكره العلاّمة في القسم الثاني من الخلاصة المختص بالضعفاء،
خلاصة الأقوال : ص 334 . وابن داوود الحلّي في الجزء الثاني من رجاله المختص بالمجروحين، رجال ابن داوود : ص 238 . والجزائري في القسم الرابع من رجاله،
حاوي الأقوال : ج 3 ص 381 . ومحمّد طه نجف فيالقسم الثالث من رجاله المختص بالضعفاء. إتقان المقال : ص 275 . وضعّفه المجلسي في رجاله، رجال المجلسي : ص 188. وحكم على رواياته بالضعف عند دراسته أسانيد الكافي وتهذيب الأحكام. راجع مرآة العقول : ج 9 ص 108 وج 12 ص 39 و95 و508 و511 وج 15 ، ص 488 وج 17 ص12 وغيرها ؛ ملاذ الأخيار : ج 9 ص 85 وج 10 ص 185 وج 13 ص 521 وج 14 ص 41 و358 وغيرها .ودرسه البهبودي في الضعفاء، معرفة الحديث : ص 129 . وأسقط رواياته عند تحقيقه الكافي ، ولم يثبتها في كتابه الصحيح من الكافي .
راوی بعدی: عن أبيه وهو (علي بن أبي حمزة )
ابن داود حلی میگوید
325 – علي بن أبي حمزة البطائني قائد أبي بصير يحيى بن أبي القاسم ق، م (جخ، ست) واقفي (كش) قال له أبو الحسن (عليه السلام): أنت وأصحابك أشباه الحمير وقال الرضا عليه السلام: سئل علي بن أبي حمزة في قبره عني فوقف فضرب على رأسه ضربة فامتلا قبره ناراوقال (عنه) أبو الحسن عليه السلام (أما استبان لكم كذبه ؟ أليس هو الذي يروي أن رأس المهدي يهدى إلى عيسى بن مريم ؟) وهو صاحب الشيباني (جش) هو أحد عمد الواقفة (غض) لعنه الله هو أشد الخلق عداوة للمولى (1) بعد أبي إبراهيم عليه السلام.
یعنی علی بن ابی حمزه قائد ابی بصیر هفت امامی است ابو الحسن علیه السلام به او گفت تو و یارانت همانند الاغ هستید و رضا علیه السلام گفت از علی بن حمزه در قبرش درباره من سوال شد پس توقف کرد پس به سرش ضربه ای زدند و از قبرش آتش بیرون آمد!!!
خاقانی در رجالش میگوید:
على بن ابى حمزة البطائني والاجماع على خبثه وانه من عمد الواقفية وقد قال فيه على بن الحسن بن فضال: انه متهم كذاب .... هذا مع شهرة ضعفه والتصريحات الواردة بقدحه والاخبار المستفيضة في ذمه ولعنه
علی بن ابی حمزه اجماع بر خباثتش است واقفی است علی بن حسن بن فضال درباره اش میگوید: متهم و کذاب است.... این با شهرت او در ضعفش است و تصریحات وارده بر قدح او و اخبار متسفیض است در ذم و لعن او.
همانطورکه میبینیم این روایت در سند آن کذاب و ملعون و واقفی مذهب وجود دارد و از اعتبار ساقط میباشد
روایت دوم
الشيخ الصدوق- الأمالي- رقم الصفحة : ( 197 ) - رقم الحديث : ( 208 )
- حدثنا : محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد (ر) ، قال : حدثنا : أحمد بن إدريس ومحمد بن يحيى العطار جميعاً،عن محمد بن أحمد بن يحيى بن عمران الأشعري ، قال : حدثنا : أبو عبد الله الرازي ، عن الحسن بن علي بن أبي حمزة ، عن سيف بن عميرة ، عنمحمد بن عتبة ، عن محمد بن عبد الرحمن ، عن أبيه ، عن علي بن أبي طالب (ع) ، قال : بينا أنا وفاطمةوالحسن والحسين عند رسول الله (ص) ، إذا التفت إلينا فبكى ، فقلت : ما يبكيك يارسول الله ؟ فقال : أبكي مما يصنع بكم بعدي . فقلت : وما ذاك يا رسول الله ؟ قال : أبكي من ضربتك على القرن ، ولطم فاطمة خدها ، وطعنة الحسن في الفخذ ، والسم الذييسقى ، وقتل الحسين،قال : فبكى أهل البيت جميعاً، فقلت : يا رسول الله ، ما خلقناربنا إلا للبلاء ! ،قال : إبشر يا علي ، فإن الله عز وجل قد عهد إلي أنه لا يحبك إلاّمؤمن ، ولا يبغضك إلاّمنافق.
علی بن ابی طالب میگوید من و فاطمه و حسن و حسین نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم بودیم، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نگاه کرد به ما و گريه کرد و عرض کردم: يا رسول الله! چرا گريه مي کني؟ گريه مي کنم از آن ضربتي که بر فرق تو زده مي شود و سيلي که بر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) خورده مي شود.
این روایت ضعیف است و در سند آن افراد ضعیف وجود دارد
بررسی رجال روایت:
محمد بن أحمد بن يحيى بن عمران الأشعري
ابن داود حلی میگوید:
1308 - محمد بن أحمد بن يحيى الاشعري لم (جخ) صاحب " نوادر الحكمة " (ست) جليل القدر كثير الرواية لكن قيل: إنه كان لا يبالي عمن روى. گفته شده است اهمتی به اینکه از چه کسی روایت میکند نمی داد
اسم الکتاب : كتاب الرجال المؤلف :
ابن داود الحلي مجلد : 1 صفحة: 164 و 165
نجاشی میگوید:
[ 939 ] محمد بن أحمد بن يحيى بن عمران بن عبد الله بن سعد بن مالك الاشعري القمي أبو جعفر، كان ثقة في الحديث. إلا أن أصحابنا قالوا: كان يروي عن الضعفاء ويعتمد المراسيل ولا يبالى عمن أخذ وما عليه في نفسه مطعن في شئ وكان محمد بن الحسن بن الوليد يستثنى من رواية محمد بن أحمد بن يحيى ما رواه عن محمد بن موسى الهمداني، أو ما رواه عن رجل، أو يقول بعض أصحابنا، أو عن محمد بن يحيى المعاذي، أو عن أبي عبد الله الرازي الجاموراني... .
یعنی: محمد بن احمد در حدیث ثقه است. منتها اصحاب ما میگویند از ضعیف ها نیز روایت میکند به مراسیل اعتماد میکرد و توجه نمیکرد که از چه کسی روایت را گرفته است و در نفس خودش طعنی بر او نیست. و ابو جعفر محمد بن حسن بن ولید در قبول روایاتش استثناء کرده از روایات محمد بن احمد بن یحیی از آنچه که روایت کرده از محمد بن موسی همدانی یا آنچه که بدون ذکر نام گفته از مردی، یا بگوید بعضی از اصحابمان یا از محمد بن یحیی معاذی یا از ابو عبد الله رازی الجاموراني...
نام کتاب : رجال النجاشي نویسنده : النجاشي جلد : 1 صفحه : 348
و ابو جعفر ابن بابویه نیز با ابو جعفر محمد بن حسن بن ولید موافقت کرده است و در همان صفحه میگوید
قال أبو العباس بن نوح: وقد أصاب شيخنا أبو جعفر محمد بن الحسن بن الوليد في ذلك كله وتبعه أبو جعفر بن بابويه رحمه الله على ذلك إلا في محمد بن عيسى بن عبيد
ابو العباس بن نوح میگوید: شیخ ما ابو جعفر محمد بن حسن بن ولید در این ها کلا حرف صواب زده است و ابو جعفر بن بابویه نیز حرف او رادنبال کرده است در این راویان مگر در محمد بن عیسی بن عبید
و همانطور که در سند روایت نیز میبینیم « عن محمد بن أحمد بن يحيى بن عمران الأشعري ، قال : حدثنا : أبو عبد الله الرازي» محمد بن احمد از ابو عبد الله رازی روایت کرده که نشان بر ضعف روایت است
حال بيايید ببینیم که این ابو عبد الله الرازی چه کسی است و حکم محدثان شیعی درباره او چه میباشد
این راوی ضعیف است وابن الغضائری میگوید اهل قم ضعیفش میدانند و علامه حلی و ابن داود و جزائری و مجلسی اسم او را در ضعفا آورده اند
19 ـ أبو عبد الله الرازي الجاموراني [محمد بن أحمد المتقدم] بالجيم والراء والنون لم ( جخ ) ضعيف
اسم الکتاب : كتاب الرجال المؤلف : ابن داود الحلي مجلد : 1 صفحة: 313
(10186) - محمد بن أحمد الجاموراني: قال ابن الغضائري: " محمد بن أحمد الجاموراني: أبو عبد الله الرازي، ضعفه القميون، واستثنوا من كتاب نوادر الحكمة ما رواه، وفي مذهبه ارتفاع ".
نام کتاب : معجم رجال الحديث نویسنده : السيد أبوالقاسم الخوئي جلد : 16 صفحه : 55
أبو عبد الله الجاموراني = محمد بن أحمد الجاموراني الضعيف. روى عنه سبع روايات في الكافي والتهذيبين.
اسم کتاب: الموسوعة الرجالية الميسرة. نویسنده: الشيخ علي أكبر الترابي صفحه 534
أقوال العلماء فيه :
قال ابن الغضائري : محمّد بن أحمد الجاموراني : أبو عبداللّه الرازي ضعفه القمّيون ، واستثنوا من كتابه نوادر الحكمة ما رواه ، وفي مذهبه ارتفاع . رجال ابن الغضائري : ص 97 ، الرقم 144، مجمع الرجال : ج 5 ص 127 .
وذكره العلاّمة الحلّي في القسم الثاني من الخلاصة المختص بالضعفاء ، خلاصة الأقوال : ص 404 ، الرقم 1633 .
وابن داوود الحلّي في الجزء الثاني من رجاله المختص بالمجروحين والمجهولين ،
رجال ابن داوود: ص 269 ، الرقم 423 .
ومحمّد طه نجف في القسم الثالث من رجاله المختص بالضعفاء . إتقان المقال : ص 337 .
وضعفه المجلسي في رجاله ،
رجال المجلسي : ص 292 .
وحكم على رواياته بالضعف عند دراسته لأسانيد الكافي والتهذيب .
مرآة العقول : ج 19 ص 19 و 92 و ج 20 ص 17 ، 19 و 320، ملاذ الأخيار : ج 9 ص 185 و ج 10 ص 185 .
خلاصة القول فيه :ضعيف ، ضعفه ابن الوليد ، وابن نوح ، والصدوق ، وابن الغضائري ، وعدّه من الضعفاء كل من : العلاّمة ، وابن داوود ، والجزائري ، ومحمّد طه نجف . وفي رواياته ضعف وتخليط ، ويظهر من بعضها الوضع .
پس این راوی نیز ضعیف میباشد
روای بعدی: الحسن بن علي بن أبي حمزة
این راوی را قبلا بررسی کردیم که کذاب و ملعون است
124 ـ الحسن بن علي بن أبي حمزة واسمه سالم ، البطائني ( كش ) طعن عليه وروى أنه كذاب ملعون ( جش ) كان من وجوه الواقفة ( غض ) متروك الرواية.
یعنی: حسن بن علی بن ابی حمزه بر او طعنه وارد است و روایت شده که او کذاب و ملعون است و از او واقفیت دیده شده و روایاتش ترک میشود
اسم الکتاب : كتاب الرجال المؤلف : ابن داود الحلي مجلد : 1 صفحة: 238
راوی بعدی سیف بن عمیره
طوسی او را کذاب(بسیار دروغگو) و وضاع ( بسیار جعل کننده) میداند
- ان اسطورة عبد الله بن سبا وقصص مشاغباته الهائلة من موضوعات ومختلقات سيف بن عميرة الوضاع الكذاب
یعنی داستان عبد الله ابن سباء از دروغ هاي ساخته شده توسط سیف بن عمیره وضاع و کذاب میباشد!!
نام کتاب : رجال الطوسي نویسنده : الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 75
زين الدين أبي علي الحسن بن أبي طالب ابن أبي المجد اليوسفي معروف به فاضل و محقق الابي در کتاب کشف الرموزش بعد از ذکر روایتی درباره صیغه کردن کنیزان بدون اجازه ولی شان میگوید روایت ضعیف است به خاطر سیف بن عمیره که مورد طعن و لعن قرار گرفته است.
هذه رواها سيف بن عميرة، عن علي بن المغيرة، قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام، عن الرجل يتمتع بأمة المرأة (امرأة خ) بغير إذنها؟ فقال: لا بأس به . والرواية ضعيفة السند، فإن سيف (سيفا خ) مطعون فيه ملعون
نام کتاب : كشف الرموز نویسنده : الفاضل الآبي جلد : 2 صفحه : 118
همانطور که مشاهده میکنید اکثر راویان این روایت، ضعیف و کذاب و ملعون بودند و هیچ صاحب خرد و آدم عاقلی به غیر از عشاق خرافات و تفرقه افکنان بین صفوف مسلمین و آتش بیاران معکره و فتنه انگیزان حاضر نیست چنین روایات سرتا سر دروغ را قبول کند.
کتاب سوم اختصاص مفید: المفيد- الإختصاص- رقم الصفحة : ( 185 )
-أبو محمد ، عن عبد الله بن سنان ، عن أبيعبد الله (ع) قال : ... إلى أن قال .... فدعا بكتاب فكتبه لها برد فدك ،فقال : فخرجت والكتاب معها ، فلقيها عمر فقال : يا بنت محمد ما هذا الكتاب الذي معك، فقالت : كتاب كتب لي أبو بكر برد فدك ، فقال : هلميه إلي ، فأبت أن تدفعه إليه ،فرفسها برجله وكانت حاملةبإبنإسمه المحسن فأسقطت المحسن من بطنها ثم لطمها فكأنيأنظر إلى قرط في أذنها حين نقفت ثم أخذ الكتاب فخرقه فمضت ومكثت خمسة وسبعين يوماًمريضة مما ضربها عمر ، ثم قبضت.... ألخ.
ابا عبد الله میگوید: ابوبکر کاغذی خواست و برایش برگرداندن فدک را نوشت، و از خانه خارج شد و نوشته همراهش بود در راه با عمر روبه رو شد عمر گفت ای دختر محمد این کتاب چیست که همراهت است، گفت کتابی است که ابوبکر برایم نوشته برای برگرداندن فدک گفت آن را به من بده، پس خود داری کرد از دادن نوشته، پس با پایش به او زد و فاطمه به محسن حامله بود پس محسن از شکمش سقط شد سپس سیلیی به او زد طوری که انگار میبینم گوشواره اش از گوشش افتاد سپس نوشته را گرفت و سوزاند سپس مریض شد و هفتاد و پنج روز مریض باقی ماند از ضربه عمر سپس مرد...
پاسخ:
این روایت یکی از دروغ های با مزه دیگر روافض میباشد که نشان دهنده استعداد شگفت انگیز در خیال پردازی و افسانه تراشی و کذابی آنان میباشد
روایت بر این دلالت دارد که ضربه خوردن فاطمه بعد از مساله فدک بوده است و در تضاد است با دیگر روایاتی که ضربه خوردن فاطمه را در موقع بیعت و در پشت در ذکر کرده اند پس متن روایت کافی است برای بطلان این کذب قبیح.
اما به نسبت سند آن:
اولا: مُحمّد بن مُحمّد بن نَعمان ملقب به شیخ مُفید در تاریخ 413 هجری فوت کردند.
دوما: سند این روایت تنها سه راوی دارد (1- ابومحمد 2- عبد الله بن سنان 3- ابی عبد الله)
سوما: روايت معنعن و غير متنصل است یعنی عبد الله ابن سنان مستقیم از ابی عبد الله امام جعفر متوفای 148 روایت کرده است و بین این دو شخص فاصله بسیار زیاد است و نمیدانیم از چه کسی روایت کرده است و به همین خاطر روایت ضعیف است.
چهارما: این دروغ قبیح را به امام جعفر صادق نسبت داده اند وامام جعفر از این بهتان ها بریء است.
پنجما: اصلا خود کتاب الاختصاص و انتساب آن به شیخ مفید ثابت نشده است و خوئی در معجم رجال به این حقیقت اعتراف میکند و میگوید :
«لكن لا اعتماد على هذه الرواية، لعدم ثبوت الكتاب إلى الشيخ المفيد»
یعنی: اما بر این روایت اعتماد نیست به علت عدم ثبوت کتاب (الاختصاص) به شیخ مفید.
نام کتاب : معجم رجال الحديث نویسنده : السيد أبوالقاسم الخوئي جلد : 14 صفحه : 121
پس واضح ترین دلیل بر باطل بودن سند این روایت نداشتن سند متصل و ارسال آن به صورت قرن به قرن! میباشد
کتاب چهارم: احتجاج طبرسی
الطبرسي- الإحتجاج - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 414 )
احتجاج الحسن بن علي بن أبي طالب عليهما السلام على جماعة من المنكرين لفضله وفضل ابيه من قبل بحضرة معاوية.
روي عن الشعبى وأبي مخنف ويزيد بن أبى حبيب المصري انهم قالوا: (بعد از 16 صفحه داستان سرایی و تراوشات ذهن بیمار طبرسی... وهر أنچه که شیطان به او القا کرده و نوشته ... تا میرسد به این توهم...) فقال عمر - لزياد -: ما تقول ؟ فقال: قد رأيت منظرا قبيحا، ونفسا - من العذاب الأليم، والخزي في الحياة الدنيا، ولعذاب الآخرة اخزى، وانت الذي ضربت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه واله حتى ادميتها والقت ما في بطنها، استدلالا منك لرسول الله صلى الله عليه واله ومخالفة منك لأمره، وانتهاكا لحرمته وقد قال لها رسول الله صلى الله عليه واله: " يا فاطمة انت سيدة نساء أهل الجنة "
نام کتاب : الاحتجاج نویسنده : أبي منصور احمد بن علي بن أبي طالب الطبرسي جلد : 1 صفحه : 401 تا 416
طبرسی متوفای 620 هجری است و از افرادی به طور مستقم روایت میکند که در قرن اول و دوم زندگی میکرده اند.
یعنی طبرسی میگوید که شعبی و ابی مخنف و یزید بن ابی حبیب به طور همزمان این 16 صفحه داستان را برای من نقل کرده اند . و این ارسال چند قرنی بسیار عجیب است.
طبرسی موقع نوشتن این خرافات معلوم نیست که چه چیزی مصرف کرده و روایت مذکور را در 16 صفحه نوشته است. باید از طبرسی پرسید که 16 صفحه روایت را چطور بعد از 6 قرن مستقیم و تنها با ذکر یک سلسله از سند ، آن هم از افرادی مانند ابو مخنف که ضعیف است در کتابت نوشته ای؟ این روایت بیشتر شبیه داستان های هالیودی و قصه های مادر بزرگها می ماند. کاملا روشن و واضح است که شانزده صفحه روایت را با تنها یک سلسله رجال آوردن نشان از چه چیز دارد. و این کذب و افتراها حاصل تراوشات ذهن بیمار طبرسی بوده و از جیب خود درآورده و هرچه را خواسته نوشته و آنچه را نوشته تکرار نکرده است. پس این روایت تنها عشاق خرافات و بیماران ذهنی را تسکین میدهد و از هر لحاظ باطل و کذب و افترا میباشد و ارزش استناد کردند ندارد.
یک سوال باید پرسید که حقیقتا چرا روافض به این روایات مضحک استناد میکنند؟ یعنی شعور خوانندگان در نزد آنان اینقدر بی ارزش است؟
کتاب پنجم کامل الزیارات قمی:روایت اول
نام کتاب : كامل الزّيارات نویسنده : ابن قولويه القمي باب نوادر الزیارات جلد : 1 صفحه : 347
12- حدثني محمد بن عبد الله بن جعفر الحميري ، عن أبيه ، عن علي بن محمد بن سالم ، عن محمد بن خالد ، عن عبد الله بن حماد البصري ، عن عبد الله بن عبد الرحمان الأصم ، عن حماد بن عثمان ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) ،قال : لما أسري بالنبي ( صلى الله عليه وآله ) إلى السماء قيل له : ان الله تبارك وتعالى يختبرك في ثلاث لينظر كيف صبرك ، قال : أسلم لأمرك يا رب ولا قوة لي على الصبر الا بك ، فما هن ، قيل له : أولهن الجوع والاثرة على نفسك وعلى أهلك لأهل الحاجة ، قال : قبلت يا رب ورضيت وسلمت ومنك التوفيق والصبر . واما الثانية فالتكذيب والخوف الشديد وبذلك مهجتك في محاربة أهل الكفر بمالك ونفسك ، والصبر على ما يصيبك منهم من الأذى ومن أهل النفاق والألم في الحرب والجراح ، قال : قبلت يا رب ورضيت وسلمت ومنك التوفيق والصبر . وأما الثالثة فما يلقي أهل بيتك من بعدك من القتل ، اما أخوك علي فيلقى من أمتك الشتم والتعنيف والتوبيخ والحرمان والجحد والظلم وآخر ذلك القتل ، فقال : يا رب قبلت ورضيت ومنك التوفيق والصبر ، وأما ابنتك فتظلم وتحرم ويؤخذ حقها غصبا الذي تجعله لها ، وتضرب وهي حامل ، ويدخل عليها وعلى حريمها ومنزلها بغير اذن ، ثم يمسها هوان وذل ثم لا تجد مانعا ، وتطرح ما في بطنها من الضرب وتموت من ذلك الضرب ."
هنگامي که رسول خدا صلی الله علیه و سلم به معراج رفتند ندايي به ايشان رسيد که ( اي محمد) خداوند تبارک و تعالي تو را سه بار امتحان مي کند تا صبر تو را بيازمايد ، پيامبر عظيم الشأن اسلام عرضه داشتند : پروردگارا من تسليم امر تو هستم و هيچ قوه وقدرتي بر صبر ندارم جز از ناحيه تو ، سپس عرضه داشتند : آن امور کدامند ؟ ندا به ايشان رسيد ... و اما امر سوم : و آن کشتن اهل بيت تو ست که بعد از تو از طرف امتت اتفاق مي افتد ، و اما برادرت « علي » ، او از ناحيه همين امت مورد شتم و جسارت و توهين و ( اتهام ) و توبيخ قرار مي گيرد و او را ( از حقش ) محروم مي کنند و ( حق مسلم ) او را انکار مي کنند و ظلمهاي زيادي در حق او روا مي دارند و در نهايت او را به شهادت مي رسانند ، حضرت رسول صلى الله عليه وآله عرضه داشت : خداوندا تمامي اينها را قبول کردم و ( به رضاي ) راضي هستم و توفيق و صبر در برابر اين مصائب از تو مي طلبم ، اما دختر تو: پس به وي ظلم خواهد شد و او را از حقش محروم مي کنند و حقي را که تو براي وي قرار مي دهي غصب خواهند کرد ؛ و او را در زمان بارداري مورد ضرب و شتم قرار مي دهند ؛ و بدون اجازه وي در خانه و حريمش وارد خواهند شد ؛ سپس هتک حرمت و خواري و ذلت را خواهد چشيد و راهي براي جلو گيري از آن پيدا نخواهد کرد ؛ و آنچه در شکم دارد در اثر ضربه سقط خواهد شد و وي در اثر همين ضربه خواهد مرد .
نخست باید توجه کرد که این روایت در باب «نوادر» آمده است پس ابتدا قول شیوخ شیعه و ائمه آنان را درباره روایاتی که در باب النودار نوشته میشود را مرور میکنیم
شیخ مفید در کتاب جوابات اهل موصل صفحه 5 میگوید «النوادر: التي لا عمل عليها، فدل على أن الأحاديث التي تورد في (النوادر) لا حجية لها.»
یعنی النوار : روایاتی که به آنها عمل نمیشود، و بر این دلالت میکند که احادیثی که در النوادر آورده میشود حجت نیستند.
نام کتاب : جوابات اهل الموصل في العدد والرؤية نویسنده :
الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 5
و در صفحه 19 نیز باز میگیود «والنوادر هي التي لا عمل عليها.» یعنی نوادر روایاتی هستند که به آنها عمل نمیشود
و سید شریف مرتضی میگوید: «وإنما هي من وضع الرواة ورواد النوادر وقد تلقفها الناس وتناقلوها من غير تمحيص.»
یعنی : و بیشک چیزهایی هستند که راویان وضع کرده اند و در نوادر آورده شده اند و مردم با شتاب این روایات را میگیرند و بین خود نقل میکنند بدون پالایش و تمیز کردن و شناساندن راست از دروغ.
پس روایاتی که در باب النوادر آورده میشوند جزو روایاتی هستند که خود نویسنده کتاب به صحیح بودن آنها اعتقادی نداشته است و به همین خاطر اقوال شاذ و روایات نادره را در بابی جدا گانه تحت عنوان باب النوادر می آوردند.
اما بررسی سند این روایت: علي بن محمد بن سليمان. اين راوي مجهول الحال است و هيچ ترجمه ای برای او وجود ندارد
عبد الله بن حماد البصري
اين راوی نیز مجهول الحال است و من در بین کتب روایی شیعه جستجو کردم وهیچ کسی از او روایتی نکرده است. تنها در باب نوادر کامل الزیارات از او روایت نقل شده است و هیچگونه جرح و تعدیلی برای عبد الله بن حماد البصری موجود نمیباشد
ومیرزا غلام رضا عرفانیان نیز میگوید که ذکری از او در جرح و تعدیل نشده است
عبد الله بن حماد البصري 22 / 2، لم يذكر.ص 136
کتاب: علم الرجال - طبع ونشر: مؤسسة النشر الاسلامي الطبعة: الاولى الكمية: 1000 نسخة التاريخ: 1417 ه. ق
راوی دیگر:
عبد الله بن عبد الرحمان الأصم
در معجم رجال جناب آقای خوئی در ترجمه این شخص چنین آمده است
6962 - عبد الله بن عبد الرحمان الاصم: قال النجاشي: " عبد الله بن عبد الرحمان الاصم المسمعي بصري، ضعيف غال ليس بشئ، روى عن مسمع كردين وغيره، له كتاب المزار، سمعت ممن رآه، فقال لي: هو تخليط. وله كتاب الناسخ والمنسوخ. أخبرنا غير واحد، عن أحمد بن محمد بن يحيى، عن سعد، عن محمد بن عيسى بن عبيد، عنه ". وقال ابن الغضائري: " عبد الله بن عبد الرحمان الاصم المسمعي. أبو محمد، ضعيف مرتفع القول، وله كتاب في الزيارات ما يدل على خبث عظيم ومذهب متهافت، وكان من كذابة أهل البصرة ". روى عن مسمع بن عبد الملك، وروى عنه عبد الله بن حماد البصري. كامل الزيارات: في قول رسول الله (صلى الله عليه وآله): إن الحسين تقتله أمته من بعده، الحديث 2. أقول: ظاهر كلام النجاشي أنه ليس بشئ أنه ضعيف في الحديث، فلا اعتماد على رواياته. طبقته في الحديث وقع بهذا العنوان في إسناد عدة من الروايات تبلغ أربعة وخمسين موردا.
یعنی: عبد الله بن عبد الرحمان الاصم: نجاشی میگوید: " عبد الله بن عبد الرحمن الاصم بصری، ضعیف و غالی است روایاتش بی ارزش است، از مسمع کردین و غیر او روایت کرده، شنیدم از کسی که او را دیده که به من گفت: عقل او پریشان و مختل است. و کتابی در ناسخ و منسوخ دارد. .... ابن الغضائری میگوید عبد الله بن عبد الرحمن الاصم ضعیف است و مرتفع القول میباشد، و كتابی در زیارات دارد که دلیل بر خبث عظیم او و مذهب پلید او دارد، و از کذاب های بصره است" .... میگویم: ظاهر کلام نجاشی بر این است که او بی ارزش است و حدیثش ضعیف میباشد و بر روایاتش اعتماد نمیشود..
همانطور که مشاهده میکنید در سند این روایت نیز کذاب و مجاهیل وجود دارد و در باب نوادر نیز نقل شده است به همین جهت این روایت کذب و دروغ میباشد و از اعتبار ساقط است.
روایت دوم:
نام کتاب : كامل الزّيارات نویسنده : ابن قولويه القمي باب نوادر الزیارات جلد : 1 صفحه : 342
2- وبهذا الإسناد ، عن عبد الله الأصم، عن عبد الله بن بكير الأرجاني ، قال : صحبت أبا عبد الله(ع) في طريقمكة من المدينة ، فنزلنا منزلاًيقال له : عسفان ، ثم مررنا بجبلأسود عن يسارالطريق موحش ، .... إلى أن قال ..... وقاتل فاطمة ومحسن ، وقاتل الحسن والحسين (ع) ،فإما معاوية وعمرو فما يطمعان في الخلاص ، ومعهم كل من نصب لناالعداوة ، وأعان علينا بلسانه ويده وماله ... ألخ.
پاسخ:
این روایت نیز روایت دوم از باب نوادر الزیارات میباشد که در سند آن دو راوی وجود دارد که هردو ضعیف هستند
عبد الله بن عبد الرحمن الاصم را در روایت 12 از همین باب و قبل از این روایت بررسی کردیم که کذاب و غالی بود
راوی دیگر:
عبد الله بن بكر (بکیر) الأرجاني : علامه حلی درباره او میگوید که ضعیف و مرتفع القول میباشد
32 - عبد الله بن بكر الارجاني - بالراء والجيم - روى عن ابي عبد الله (عليه السلام)، مرتفع القول، ضعيف.
ابی عبد الله علیه السلام میگوید مرتفع القول و ضعیف است.
نام کتاب : خلاصة الاقوال نویسنده : العلامة الحلي جلد : 1 صفحه : 374
و
نام کتاب : كتاب الرجال نویسنده : ابن داود الحلي جلد : 1 صفحه : 253
و این روایت نیز به خاطر راویان ضعیف رد میشود
کتاب ششم بحار الانوار مجلسی بحار الأنوار لمحمد باقر المجلسي ج 98 - ص 44 الرواية رقم ( 84 ) .
84 ( أقول : وجدت بخط الشيخ محمد بن علي الجبعي نقلا من خط الشهيد رفع الله درجته نقلا من مصباح الشيخ أبي منصور طاب ثراه قال : روي أنه دخل النبي صلى الله عليه وآله يوما " إلى فاطمة عليها السلام فهيأت له طعاما من تمر وقرص وسمن فاجتمعوا على الأكل هو وعلي وفاطمة والحسن والحسين عليهم السلام فلما أكلوا سجد رسول الله صلى الله عليه وآله وأطال سجوده ثم بكى ثم ضحك ثم جلس وكان أجرأهم في الكلام علي عليه السلام فقال : يا رسول الله رأينا منك اليوم ما لم نره قبل ذلك فقال صلى الله عليه وآله : إني لما أكلت معكم فرحت وسررت بسلامتكم واجتماعكم فسجدت لله تعالى شكرا " . فهبط جبرئيل عليه السلام يقول : سجدت شكرا " لفرحك بأهلك ؟ فقلت : نعم فقال : ألا أخبرك بما يجري عليهم بعدك ؟ فقلت : بلى يا أخي يا جبرئيل فقال : أما ابنتك فهي أول أهلك لحاقا بك بعد أن تظلم ويؤخذ حقها وتمنع إرثها ويظلم بعلها ويكسر ضلعها وأما ابن عمك فيظلم ويمنع حقه ويقتل ، وأما الحسن فإنه يظلم ويمنع حقه ويقتل بالسم ، وأما الحسين فإنه يظلم ويمنع حقه وتقتل عترته وتطؤه الخيول وينهب رحله وتسبى نساؤه وذراريه ويدفن مرملا بدمه ويدفنه الغرباء . فبكيت وقلت وهل يزوره أحد ؟ قال يزوره الغرباء قلت : فما لمن زاره من الثواب ؟ قال : يكتب له ثواب ألف حجة وألف عمرة كلها معك ، فضحك )( 1 ) ما بين القوسين ساقط من مطبوعة الكمباني وموجود في طبعة تبريز وعنها أثبتناه .
... جبرئیل به رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود آیا خبرت نکنم به آنچه بر سر خانواده ات بعد تو می آید؟ گفتم بله ای برادرم ای جبرئیل گفت: اما دخترت که او اول شخص از اهل تو است که به تو ملحق میشود بعد اینکهبه او ظلم میشود و حقش گرفته میشود و از ارثش منع میشود به همسرش ظلم میشود و پهلویش شکسته میشود....
این روایت همانطور که در پاورقی نیز به آن اشاره شده است در چاپ شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی موجود نمیباشد اما در نسخه تبریز وجود دارد. و معلوم نیست که آیا این روایت را در طبع تبریز به بحار الانوار اضافه شده است یا نه.
اولین چاپ بحار الانوار توسط محمد حسین کمپانی صورت گرفت که به چاپ سنگی کمپانی مشهور است و در 25 جلد میباشد. چاپهای دیگر توسط «دارالکتب الاسلامیه» و «آل البیت(ع)» است که در 110 جلد به چاپ رسیده است.
پس همینکه این روایت در چاپ اول موجود نمیباشد و به چاپ های بعدی درز کرده است دنبال کنندگان حقیقت را دچار شک میکند که آیا حقیقتا این روایت در بحار الانوار وجود داشته یا به آن اضافه شده است؟؟؟
اگر فرض کنیم که چنین روایتی نیز در اصل بحار الانوار موجود میباشد ما وظیفه داریم که این سند آن را بررسی کنیم
خواننده باید توجه داشته باشد که مجلسی کتاب بحار الانوار را در سال 1106 هجری قمری به اتمام رسانده است و سندی که برای شکستن پهلوی فاطمه ذکر کرده است به این شکل میباشد :
وجدت بخط الشيخ محمد بن علي الجبعي نقلا من خط الشهيد رفع الله درجته نقلا من مصباح الشيخ أبي منصور طاب ثراه قال...
همانطور که میدانید روایت کسر ضلع را مجلسی بعد از 1000 سال قمری! آنهم به واسطه سه راوی، به پیامبر صلی الله علیه وسلم رسانید. آیا هیچ عاقلی (جز عشاق خرافات) حاضر است چنین روایتی را قبول کند؟ چنین روایتی حد اقل به 15 سلسله رجال احتیاج دارد. پس به طور قطع این روایت از اعتبار ساقط است
مجلسی نیز در ابتدای کتاب میگوید به اصل کتاب دسترسی پیدا نکردم پس این روایت معتبر نمی باشد.
(إني لم أظفر بأصل الكتاب ووجدت أخبارا مأخوذة منه بخط الشيخ شمس الدين الجبعي نقلا عن خط شيخنا الشهيد) (73: الاستدراك لما أغفله الخليل) للشيخ أبي الفتح محمد بن جعفر بن محمد المراغي المتوفى بعد سنة 371 الذريعة للطهراني 2/23.
کتاب هفتم هدایه الکبری خصیبی
الخصیبی متوفای 358 هجری (رجال ابن داوود : ص 240) در کتاب الهداية الكبرى در چهار قسمت از کتابش خرافه و افسانه شکستن پهلوی فاطمه را کاملا بدون سند ذکر میکند و ادعای بدون سند نیز ارزشی نخواهد داشت. او این داستان ها و اکاذیب را بدون هیچ گونه سندی بعد از بیش از سه قرن نقل میکند و خود الخصیبی نیز در نزد شیعه مورد طعن قرار گرفته و شخصی فاسد المذهب میباشد
الحسين بن حمدان الخصيبي الجنبلائي نصیری مذهب بود و اولین کسی بود که مذهب نصیری را در شام نشر کرد (العلويون والتشيّع : ص 85 .)
نجاشی در مورد او میگوید: [ 159 ] الحسين بن حمدان الخصيبي الجنبلاني أبو عبد الله كان فاسد المذهب. مذهبش فاسد است. نام کتاب : رجال النجاشي نویسنده : النجاشي جلد : 1 صفحه : 67
ابن غضائری درباره او میگوید
[ 40 ] ـ 13 ـ الحُسَيْنُ بنُ حَمْدان ، الحصيني، الجُنْبُلائيّ ، أبُو عَبْدِاللّه .كَذّابٌ ، فاسِدُ المذْهَب ، صاحبُ مقالةٍ مَلْعُونةٍ ، لا يُلْتَفَتُ إليه .
حسین بن حمدان الحصیبی الجنبلانی ، ابو عبد الله. بسیار دروغ گو است، مذهب فاسدی دارد، مقاله ملعونی دارد و التفاتی به او نمیشود.
اسم الکتاب : الرجال لابن الغضائري المؤلف : ابن الغضائری، محمّد كاظم رحمان ستايش مجلد : 1 صفحة: 54
ابن المطهر الحی نیز با الغضائری موافت کرده و همین را درباره الحصیبی در خلاصه اقوال جلد 1 ص 339 گفته است
محمد الجواهری میگوید :
الحسين بن حمدان: الخصيبي " الحصيني " - مجهول - فاسد المذهب، المفيد من معجم رجال الحديث - محمد الجواهري - الصفحة ١٦٧
عبد الله بن عیسی بیگ افندی در ریاض العلماء و حیاض الفضلاء میگوید « مذكور في كتب رجال الأصحاب مع قدح شديد وذم أكيد» در کتب رجال اصحاب ذکر شده همراه با قدح شدید و ذم اکید
سپس از مجلسی نقل قول میکند که میگوید «لكن غمز عليه بعض أصحاب الرجال» يعني بعضي از اصحاب رجال از او به زشتی یاد کرده اند
و سپس در تایید حرف مجلسی میگوید:« و أقول : بل قد طعن عليه جل أصحاب الرجال بل كلهم على أشد ما يتصور حيث طعنوا بكذبه و فساد مذهبه و نحو ذلك »
یعنی و میگویم : بلكه بيشتر اصحاب رجال بر او طعن زده اند بلکه کل آنها شدید ترین طعنی که میتوان تصور کرد را نسبت به کذب او و فساد مذهب او و امثال این طعنا گفته اند
ریاض العلماء و حیاض الفضلاء نويسنده:افندی، عبد الله بن عیسی بیگ محقق:حسینی اشکوری، احمداهتمام:مرعشی، محمود بن شهاب الدین ناشر:مطبعة الخيام محل نشر:قم . جلد: ٢ ص50-5
و أدرجه إبراهيم الشبوط في كتابه ضعفاء الرواة ص 142 .
کتاب هشتم دلائل الإمامة ابن جریر طبری
با اسم ابن جریر طبری سه شخص وجود دارد.
1- محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملي، أبو جعفر الطبري،
[ 224 - 310 هـ ] صاحب تاریخ الأمم والملوك و تفسیر مشهور طبری و از علمای بزرگ اهل سنت میباشد
2- أبو جعفر محمد بن جرير بن رستم الطبري شیعه صاحب كتاب المسترشد في الإمامة (متوفای 310 هـ) معروف به طبری کبیر
اين طبری شیعه با طبری اهل سنت با اسم خود و اسم پدر و سال وفات اشتراک دارد و تنها در اسم جدشان مختلف هستند
3- محمد بن جرير بن رستم الطبري شیعه مشهور به طبری صغیر صاحب کتاب دلائل الامامه که شخصی جدا از طبری کبیر میباشد.
بعضی از شیعیان طبری صغیر را همان طبری کبیر میدانند و معتقد هستند نویسنده کتاب دلائل الامامه همان طبری متوفای 310 هجری میباشد اما این اشتباه است به چندین دلیل
شیخ محمد تقی التستری در قاموس الرجال برای طبری کبیر و صغیر ترجمه جداگانه ای آورده و کسانی که این دو شخص را یکی میدانند همانند سید علی بن طاوس و مجلسی را توهم زده میداند
قاموس الرجال - الشيخ محمد تقي التستري - ج 9 – الصفحة 156- 157
...................... ادامه دارد