علما و محققین شیعه هر گاه قلم به دست می گیرند اولین نكته ای كه به ذهن آنها می رسد این است كه تمام مدارك و شواهد تاریخی را به گونه ای سر هم كنند و كنار هم بچینند تا به نیتجه ی دلخواه آنها ختم شود و آن نتیجه چیزی نیست جز اینكه علت انحطاط و بدبختی مسلمانها در قرون بعدی و علت شكست حضرت علی و شهادت امام حسین را در سقیفه بنی ساعده و خلافت حضرات ابوبكر و عمر جستجو كنند. و شما محال است كتابی تحلیلی از تاریخ شیعه را باز كنید و این نكته ی پوچ را از همان ابتدا در آن مشاهده نكنید! اكنون ما در اینجا قصد داریم به قول معروف قضایا را مهندسی معكوس كنیم و ببینیم اگر به فرض حضرت علی اولین خلیفه می شد چه اتفاقی می افتاد:
فرض می كنیم تمام قبائل (به خصوص بنی امیه) بر این امر مجتمع و متفق شده و هیچ مخالفتی نمی كردند! فرض می كنیم جوان بودن ایشان مورد اعتراض قرار نمی گرفت. فرض می كنیم تمام قبائل، خون هایی كه به دست حضرت علی از سران و قهرمانان آنها ریخته شده بود را فراموش می كردند و حتی می آمدند و از حضرت علی برای اینكه پدر و عمو و برادران و فرزندان آنها را كشته و روانه ی دوزخ كرده، تشكر هم می كردند!!! فرض می كنیم شورش گسترده رده واقع نمی شد. فرض می كنیم دیگر منافقی در جامعه عربستان نبود و یهودیان همه مهر سكوت بر لب زده و سه امپراطوری (مصر و ایران و روم) نیز كاری به كار جامعه نوپای اسلامی نداشتند! خوب در تمامی این شرایط گل و بلبل! حضرت علی چه می توانستند انجام دهند؟ نه اینترنتی بود و نه صدا و سیمایی و نه صمعت چاپی! ایشان نهایتا می توانستند به قول شما فقط مردم مدینه را در راه هدایت الهی مستقیم نگاه دارند! و مانند چوپان فقط از این گله حفاظت كنند ولی تكلیف صدها شهر و روستا و قبیله ی دیگر كه بدون چوپان باقی می ماند چه می شد؟ ممكن است بگویید فرستادگان و والیان حضرت علی این وظیفه را انجام می دادند ولی:
- مگر والیان حضرت علی در زمان 5 سال خلافت ایشان اكثرا خراب از آب در نیامدند؟(مانند منذر ابن جارود و ابن عباس و زیاد ابن ابیه و...) گو اینكه عمر و ابوبكر هم از میان همین صحابه والی انتخاب می كردند و یك نفر از قبیله آنها در زمان خلافت ابوبكر و عمر سمتی نگرفت!
- ضمنا بنا به عقیده شما بسیاری از اصحاب مرتد بودند و پیامبر اسلام طی آن 10 سال پرآشوب فرصت تربیت صحیح اصحاب را پیدا نكرد، خوب حضرت علی از میان این اصحابی كه تربیت ناشده بودند می خواستند والی انتخاب كنند؟!
- مگر شما نمی گویید به غیر از معصوم كسی حق هدایت مردم را ندارد و معصوم هم در آن زمان می شده اند حضرت فاطمه 18 یا 28 ساله و حسن و حسین 9 و 10 ساله !
از اینها می گذریم كه تناقضات در مذهب فاسد شما خیلی بیشتر از اینهاست و می رویم سراغ موضوع مهمتر دیگر:
ما باز هم فرض می كنیم حضرت علی موفق می شدند تمام جامعه آن زمان عربستان را تربیت كرده و همه مردم مسلمانانی مخلص و واقعی می شدند! و ایشان كاری كه پیامبر به زعم شما نتوانستند انجام دهند را انجام می دادند! خوب این سلسله تا كی ادامه داشت؟ و چه كسی تضمین می كرد كه الی الابد تمام شرایط گل و بلبل باقی بماند؟ براستی آیا تا كنون از مغز پوك خودتان سئوال نكرده اید كه كدامین تمدن در جهان وجود داشته كه همیشه رو به رشد و تعالی بوده باشد؟ حضرت یوسف و سلیمان و داوود و... سمت پادشاهی و حكمرانی داشتند چرا حكومت و سلسله آنها تداوم نداشت! به وحی هم متصل بودند و پیامبر هم بودند! براستی می بینید كه خوردن مغز خر تا چه حد شما را گمراه و بدبخت كرده است؟
براستی چه كسی تضمین می كرد كه تمامی جانشینان حضرت علی تا ابد خلف و خوب و كارآمد از آب در آیند و مگر خداوند به حضرت ابراهیم نمی فرماید:
عهد من (امامت) به ذریه ی ظالم تو نمی رسد! و این نكته یعنی اینكه بسیار محتمل است كه حتی ذریه ی حضرت ابراهیم نیز ظالم از آب درآید. در عمل نیز در خصوص اسماعیل فرزند امام صادق این موضوع مشاهده شد! خوب، نتیجه كار به مرور زمان چه می شد؟ خوشبختانه نتیجه را مردم ایران طی سی و پنج سال گذشته به صورت خیلی ملموس و عینی مشاهده می كنند كه چگونه به نام دین، خون به دل مردم كرده و مردم فوج فوج و دسته دسته در حال خروج از دین خدا هستند (یخرجون من دین الله افواجا!) زیرا از صبح تا شب می بینند كه چگونه به نام خدا و اهل بیت چه ظلم ها و دزدی ها كه نمی شود و مردم این همه را از چشم دین دیده و گروه گروه نسبت به دین بدبین می شوند آری چه بسا این خواست و قضای الهی بوده كه خواسته یا ناخواسته و دانسته یا ندانسته خلافت از بنی هاشم بیرون كشیده شد (آن هم به دست معاویه ای كه به قول شما چندان داعیه اسلام را هم نداشت و هدفش فقط تصاحب قدرت و حكومت بود) و دقیقا همینجاست كه من فكر می كنم خداوند چنان نقشه ای چید تا با جدا شدن دین از سیاست به دست معاویه، اسلام عزیز و نوپا از فساد سیاست در امان مانده و همراه با فاسد شدن سیاست، دین از میان نرود (زیرا هیچكس به معاویه و یزید و اصلا به بنی امیه به دید دین و اسلام و علیه السلام بودن نگاه نمی كرد) زیرا معاویه نه ادعای دینداری و علیه السلام بودن و قرابت با رسول الله را داشت و نه اگر چنین ادعایی هم می كرد كسی از او قبول می كرد و دقیقا از این طریق بود كه حساب دین از سایست جدا شد و دین از خطر فساد سیاست مصون و از گزند بی پدر و مادری سیاست در امان ماند!...
ولی اگر حضرت علی و اولاد حضرت فاطمه و حضرت علی، سلسله خلافت و پادشاهی را به دست می گرفتند به تدریج هر خطا و اشتباه آنها (و حتی هر ظلمی كه از ناحیه والیان آنها یا اعقاب آنها انجام می شد) به حساب دین گذاشته می شد (به خاطر قرابت آنها با رسول الله) و مطمئن باشید پس از گذشت یك یا دو قرن دیگر چیزی به نام اسلام باقی نمی ماند (زیرا این مردم یك جامعه هستند كه عقاید و مكتب را حفظ و به نسل بعدی منتقل می كنند) و اسلام در كمال ناباوری به دست نسلهای بعدی بنی هاشم از میان می رفت! (اتفاقی كه در تمامی سلسله های پادشاهی دنیا افتاده و چند نسل بعد یكی از نوه ها و یا نتیجه های آن شاه باعث سقوط آن رژیم و نظام شده است) همانگونه كه در ایران نیز اكنون شاهد ریشه كن شدن اسلام به دست خود آخوندها هستیم! پس نتیجه می گیریم دقیقا بر خلاف تحلیل وارونه ی آخوندها اگر خلافت به بنی هاشم و اهل بیت رسول الله می رسید اول اسلام منحرف شده و سپس نابود می شد (و كسی چه می داند شاید حضرات ناراحت هستند كه چرا چنین نشد!)
در انتها برای اینكه خواننده عزیز متوجه اوج پوچی و سخافت تحلیل آخوندها باشد برای شما مثالی می زنم:
سران حاكم در كشور آلمان فقط طی 20 سال دو جنگ عظم جهانی را به ملت آلمان تحمیل كردند كه نتیجه این دو جنگ، شكست كامل آلمان و نابودی كامل صنعت و اقتصاد این كشور و سرافكندگی شخصیتی این ملت بود! و حتی كشور آلمان به دوپاره آلمان شرقی و غربی تقسیم گردیده و تجزیه شد. ولی ملت آلمان روی پای خودش ایستاد و گناه بدبختی خود را به گردن گذشته گان نینداخت و موفق شد در عرض 30 سال جزء یكی از ابرقدرت های صنعتی جهان شود (بدون نفت و گاز و مكتب ایدئولوژی مذهبی و...) حالا شما بیایید و گناه فلاكت جامعه اسلام و ایران را بیندازید به گردن ابوبكر و عمری كه 1400 سال قبل در محیط و جامعه ای دیگر در كمال عدل و داد حكمرانی كردند!
خداوندا ملت مرا از شر افكار احمقانه ی آخوندی نجات بده...