پاسخ به سایت رافضی: پُرسمان دانشجویی

شماره مقاله: 
612
نویسنده: 
علی حسین امیری

حکومت نا اسلامی و ضد جمهوری آخوندهای رافضی برای اینکه این تعداد اندک مقلد بیسواد را  از دست ندهد بسیار دست و پا می زند، چونکه بقای حکومت این فراعنه بخاطر حمایت کورکورانه همین مقلدین می باشد. مثلا یک سایت رافضی و بسیار مضحک بنام پرسمان دانشجویی را تاسیس کرده اند و به خیال خودشان به شبهات مطرح شده علیه مذهب پوچشان پاسخ داده اند. در صورتیکه انسان عاقل با خواندن پاسخهای ایشان، بیشتر از پیش به دروغگویی و گمراهی روافض پی می برد و شک نمی کند که مدعیان تشیع در گمراهی و تعصب شدیدی به سر می برند و البته روشن شدن جهالت این فرقه موجب خرسندی مسلمین جهان خواهد بود.
 

این سایت چندین سوال از جلد دوم کتاب سرخاب و سفیدآب را پاسخ داده و البته تنها هنرش ردیف نمودن مطالبی بوده که ربطی به اصل سوال نداشته و در ضمن اینقدر بیچاره بوده که در این راه از تمسک به دروغ و افترا نیز خودداری ننموده است و مثلا در پاسخ به سوال پیرامون حدیث قرطاس، کلمه قرطاس در سوال را، اشتباه و بصورت قرتاس نوشته و سپس اینگونه قلم فرسایی نموده است: (قبل از پاسخ به این شبهه لازم است به یک مطلب اشاره شود و آن اینکه قرطاس با طاء است نه با ت که شبهه گر به آن گونه نوشته است و این نشان از بی سوادی شبهه گر است که حتی از سواد نوشتاری نیز متاسفانه بی بهره است) وجالب اینجاست که اینجانب در متن سوال نیز دوباره کلمه قرطاس را تکرار نموده ام و جناب منتقد حیله گر آنرا بصورت صحیح آورده و تنها در ابتدا بصورت قرتاس نوشته و ظاهرا فراموش نموده در جاهای دیگر نیز این تحریف خود را انجام دهد. البته همگی اینها بخاطر این است که منتقد رافضی جوابی برای بندهای متعدد این سوال نداشته و بیچاره اینگونه خواسته خود را باسواد جلوه دهد و بدین طریق ذهن خواننده را منحرف سازد.
 
 آری ریشه عقاید مدعیان تشیع از دروغ است و از کسانیکه به خدا و پیامبرش دروغ می بندند[1]، بیشتر از این انتظار نمی رود. ایشان در پاسخ به سوالی پیرامون امام زمان، آمده و سوال را بصورت نصفه و اینگونه آورده است: (حسین بن روح نوبختی مدت 4 سال در زندان به سر میبرده است، چطور امام زمان براى نجات این نایب خود کارى نکرده است؟ چطور خود این نایب کراماتی نداشته تا کاری کند؟ حلاج نیز ادعای نیابت امام زمان را داشته ولی شما او را کذاب دانسته و نیابتش را قبول نداری.....[2]) و جالب اینجاست که پاسخ به همین نصفه از سوال را هم نتوانسته بدهد و در جواب اینگونه نوشته:(قرار نیست در هر امر مشکلی بزرگان دین ما و نیز ائمه اطهار بالاخص امام زمان عج از اسباب غیر عادی برای حل آن مشکل استفاده نمایند چرا که در این صورت امور دنیا از حالت عادی خارج شده و غیر طبیعی خواهد شد....) ظاهرا منتقد رافضی به خواب سنگینی فرو رفته است، چون اصلا مقصود سوال را متوجه نشده است.
 
شما می گویید که امت اسلامی بدون امام معصوم، همچون گله ای بی شبان هستند!! سوال پیرامون نجات نائب امام زمان بوده است، چون امام زمان که غائب بوده و نائب او هم که در زندان به سر می برده، پس تکلیف گله بی شبان چه می شده است؟! منتقد رافضی، نائب امام زمان و حجت الهی بر مردم را که وجودش الزامی و واجب است با بقیه مشکلات عادی مردم قیاس نموده است و نوشته قرار نیست در هر امر مشکلی، بزرگان دین از اسباب غیر عادی برای حل آن مشکل استفاده نمایند!! و در پاسخ به سوال پیرامون حدیث قرطاس به مطالب بی ربط بسیاری استناد نموده و مثلا در پاسخ به اینکه چطور ممکن است که در طول کمتر از 70 روز از روز واقعه غدیر تا وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم این تعداد انسانی که آنجا حضور داشتند این واقعه را فراموش کنند؟ آمده و در پاسخ، مطالب و بندهای مختلفی را عنوان نموده که انسان از خواندن آنها به خنده می افتد، همچون:
- حب قدرت و ریاست بسیارى از بزرگان مهاجرین و انصار!!(احتمالا منتقد، آیات بسیاری را که در مدح این مهاجرین و انصار نازل شده است را ندیده یا نخواسته ببیند و چطور است که این اصحاب در ابتدا از جان و مال و خانه و کاشانه و خویشان خود گذشتند ولی در اینجا ناگهان یک شبه، حب قدرت گرفتند؟!!)
 
- وجود نفاق و اختلاف در میان بزرگان قوم!! وجود اختلاف و كینه ‏هایى از گذشته در بین مسلمانان، سست ایمانى تازه مسلمانان!!(لابد منظور منتقد از سست ایمانی،80 آیه ای است که در مدح مهاجرین و انصار و ایمان ایشان نازل شده و نمی دانیم این افراد سست ایمان چگونه اسلام را تا بدانجا رساندند؟؟)
-  وجود كینه ‏ها و دشمنى‏هاى برخى با حضرت على(ع)!! (احتمالا منظور منتقد، عمر است که علی دائم به او مشورت می داده و از رفتن به جنگ و کشته شدن او جلوگیری کرده و در مدینه جانشین او شده و دخترش را نیز به او داده و عمر نیز مرتب از او تعریف و تمجید می کرده و می گفته: اگر علی نبود عمر هلاک می شد و....، واقعا که عجب دشمنانی بوده اند؟!!)
- نگرانى گروهى از اشراف از ادامه راه رسول اللّه به وسیله امیرالمؤمنین(ع) و عدالت وى، حیله‏گرى و خدعه برخى از افراد و ایجاد جوّ متشنّج و آلوده بعد از پیامبر(ص)(ما می پرسیم: چگونه مردم بیعتی بدان مهمی را فراموش کرده اند؟ منتقد به حیله گری و خدعه برخی از افراد اشاره می کند!! دقت کنید تمام توهمات بدون سند و دلیل و مدرک، فقط خواب و خیال و وهم!!!)
 
- ریشه كن نشدن رسوم قبیله‏اى و عصبیت جاهلى!!(کسی نیست بگوید: پس چگونه توانستند اسلام نوپا را تا آن مرحله برسانند و با کفار و مشرکین مقابله و جهاد کنند، آنوقت در انتها بر سر مسئله ساده جانشینی، ناگهان همه جاهل شدند؟!!) در ضمن جناب منتقد ادامه همین بند از سوال را نیز به روی خود نیاورده و پاسخی به آن نداده است، چون ادامه آن به اینصورت است:(خوب آیا اگر مردم بیعتی بدان مهمی را فراموش کرد­ه اند پس چه اهمیتی به یک نوشته می‌داده اند؟!! تازه نوشته ای که جلوی عده‌ای خاص بیشتر نبوده و نه جلوی صد هزار نفر!!) و منتقد سر و ته همه چیز را زده و مطالب راست و دروغی که ربطی به سئوال ندارد را ردیف کرده، در صورتیکه سوال واضح بوده است.
 
- یا در پاسخ به سوالی که در مورد واجب نبودن خمس از زبان علمای شیعه آورده بودم، ایشان بجای پاسخ شروع کرده به ردیف نمودن مطالبی از کتب مختلف، جهت اثبات خمس و اینکه چگونه بحث خمس بعنوان20% از درآمد، اعم از هر نوع درآمد تجارت، زراعت،.... از چه تاریخی در شیعه جاری شد؟ و چرا اهل تسنن خمس را فقط موكول به زمان جنگ و غنائم آن میدانند؟ و جناب منتقد باسواد در ابتدا اینگونه نوشته اند: (قبل از پاسخ به این شبهه تذکر یک نکته لازم است و آن اینکه ظاهرا این مستشکل و شبهه گر هنوز فرق میان اصول دین و فروع دین را نمی داند و لذا بحث امامت و ولایت را که از اصول دین است و همه اعتقادات بدان وابسته است را با بحث خمس از فروع دین تطبیق داده و این دو را با هم مقایسه می کند و بدین وسیله سعی در منحرف کردن اذهان از اصل موضوع به فرعیات آن داشته و به تصور خود فکر می کند که به این وسیله می تواند خللی را در اعتقادات صحیح شیعه امامیه وارد سازد.) در صورتیکه در سوال اینجانب اصلا صحبتی از اصل دین و بحث امامت و ولایت نشده است، بلکه تنها نوشته ام: (افرادی مانند آقای قزوینی در مناظرات خود به سخنی از فلان عالم سنی در صفحه فلان از کتاب فلان تکیه دارند، بنابراین ما نیز در اینجا از علمای خودتان و از کتب خودتان، مطالبی پیرامون واجب نبودن خمس می‌آوریم....)
 
از جناب منتقد می پرسیم که آیا جناب قزوینی به کتب اهل سنت اشاره می کند یا خیر؟ و در اینجا بحث پیرامون شیوه تحقیق و استناد دائم شما به کتب اهل سنت است که آیا روشی صحیح است یا خیر؟ و اگر صحیح است پس ما نیز می توانیم از کتب شما مطالب بسیاری را بیرون بکشیم و در بوق و کرنا کنیم. همان جناب قزوینی نیز تنها در مورد امامت و ولایت بحث نمی کند، بلکه در مورد فروع دینی همچون مسح پا در وضو نیز بحث و برنامه دارد که در آنجا نیز به کتب اهل سنت اشاره می کند.
 
 یا سوال دیگری که در آن مطالب بسیاری از کتب شیعه مبنی بر تحریف قرآن آوردم و ایشان مطالبی دیگر را در پاسخ ردیف نموده اند تا عدم تحریف قرآن نزد شیعه را اثبات کند. باید گفت در ابتدا و انتهای همین سوال توضیح داده ام که منظور ما روش تحقیق و استدلال شماست که می آیید و به مطالبی از کتب اهل سنت اشاره می کنید. خوب اهل سنت نیز همین پاسخها را به شما می دهند و مطالب بسیاری را می آورند که عدم تحریف قرآن نزد اجماع اهل سنت را اثبات می کند و یا در برابر عقاید دیگر شما همچون خلافت بلافصل و الهی حضرت علی نیز به سخنان و مطالب بسیاری از علمای شیعه و سنی بر خلاف عقاید شما اشاره می کنند، ولی شما آنها را نمی پذیرید. پس چگونه است که در اینجا انتظار دارید ما سخنان و مطالب شما را قبول کنیم؟!
 
و در پاسخ به این سوال که (چرا شما در سوره توبه آیه 40 ، لاتحزن را به ترس و خوف ترجمه می کنید؟ در صورتیکه لاتحزن از حزن و اندوه و غم است، یعنی غمگین مباش و چنانچه خوف و ترس مقصود بود، لاتخف بکار می رفت.) منتقد نوشته:(اولا: لاتحزن چه به معنای غمگین باشد یا به معنای ترس مشکلی را از شما دفع نمی کند و در هر دو صورت نقص بزرگی است بر ابوبکر که با وجود حضور پیامبر و نیز وحی الهی باز غمگین و ترسان بوده است. ثانیا: خود علمای شما در کتبشان لاتحزن را به معنای ترسیدن ابوبکر معنا کرده اند که به برخی موارد اشاره می شود....)به منتقد می گوییم: ما که در بند اول پاسخی را مشاهده نکردیم و ظاهرا جناب منتقد باسواد، فرقی میان غمگین شدن و ترسیدن قائل نیست و در بند دوم نیز باز طبق معمول آمده و بصورت گزینشی به برخی از علمای اهل سنت استناد نموده است که باید به ایشان گفت:  جواب ما چه شد؟ ما داریم از شما سوال می کنیم نه از علمای اهل سنت!! اگر اینگونه معنا کردن اشتباه است که برای هرکس اشتباه است و کسی معصوم نیست و اگر درست است، لطف کرده و دلایل صحت آنرا بیاورید نه اینکه پاسخهای بی ربط تحویل ما دهید.(در ضمن علمای اهل سنت بصورت غیرعمد و از روی اشتباه، ممکن است آیه را اینگونه معنا کنند نه اینکه بخواهند ایمان حضرت ابوبکر(رض) را زیر سوال ببرند، ولی مراجع رافضی چه قصدی دارند؟)
 
 در اینجا لزومی به جوابگویی به سایر پاسخها نمی بینم، چونکه از اینگونه ماست مالی ها در اینترنت و جاهای دیگر به وفور یافت می شود و این پاسخها برای قانع کردن افراد پای منبر و مقلدین است نه برای مسلمانان عاقلی که سالهاست با چهره واقعی شما آشنا هستند.

 


[1 در کتاب الاصول من الکافی جلد2 صفحه375 باب مجالسه اهل المعاصی از ابوعبدالله صادق روایت شده که گفت رسول خدا(ص) فرمود: پس از من هنگامی که اهل شک و بدعت را دیدید بیزاری خود را از آنها آشکار کنید و دشنام بسیار بدانها دهید و درباره آنان بدگویی کنید و به ایشان بهتان زنید تا نتوانند به فساد در اسلام طمع بندند و در نتیجه، مردم از آنان دوری گزینند و بدعتهای ایشان را نیاموزند(که اگر چنین کنید) خداوند برای شما در برابر اینکار، نیکی ها نویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد!!(آری مدعیان تشیع در حال عمل به این حدیث هستند)

[2]ادامه سوال بدینصورت است: ...... ولی در داستانها می بینیم که همین آقای حلاج کرامات فراوانی داشته و هر بار که به زندان می افتاده توسط کراماتش نجات پیدا می کرده و از زندان بیرون می آمده است، ولی نایب بر حق امام زمان نمی توانسته کاری بکند و یا خود امام زمان برایش کاری نکرده است.