سوالات کمرشکن از مراجع شیعه
سوال اول: در خطبه 67 نهج البلاغه آمده که حضرت علی عليه السلام در مورد ماجرای سقیفه از یارانش مي پرسد که انصار در سقیفه چه گفتند؟ و آنها پاسخ مي دهند که انصار گفتند: زمامداری از ما و رهبری از شما مهاجرین انتخاب گردد پس حضرت علی عليه السلام فرمود: چرا با آنها به این سخن رسول خدا استدلال نکردید که آن حضرت درباره انصار سفارش فرمود: با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید و در اين هنگام یارانش از حضرت علی عليه السلام پرسیدند چگونه این سخن آنها را از زمامداری و خلافت دور می کرد كه حضرت علی عليه السلام در پاسخ مي گويد: اگر زمامداری و حکومت در آنان بود سفارش کردن در مورد آنها معنایی نداشت.
حال ما در اینجا طبق گفته خود حضرت علی می گوئیم اگر خلافت فقط منحصر به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده است پس چرا اینقدر پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد اهل بیت سفارش می کرده است( شیعه نیز دائم به این سفارشات اشاره دارد) اگر خلافت در بین اهل بیت می بود سفارش مکرر در مورد آنها معنایی نداشت و به طور مثال ممکن بود مردم در غدیر خم یا جاهایی که شیعه معتقد است علی به عنوان خلیفه بلافصل معرفی می شده است به پیامبر صلی الله علیه وسلم بگویند تو می بایست سفارش ما را به علی بکنی نه سفارش او را به ما ، چونكه او پس از تو خلیفه و حاکم بر ما خواهد شد و بايد مراقب ما باشد. پس طبق این سخن حضرت علی علیه السلام نتیجه می گیریم که دستوری از سوی خداوند یا پیامبر صلی الله علیه وسلم مبني بر خلافت در اهل بیت نبوده است و شما نیز نمی توانید سخن حضرت علی را قبول نکنید. آيا آنهمه كه پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم، سفارش اهل بيت و خاندان خود را به ديگر مردم مي كردند دليل بر اين نبوده كه خلافت در خاندان ايشان نبوده است؟(ضمن اينكه چرا حضرت علي نمي گويند منظور از الائمه: من و فرزندان من هستند؟) لازم به تذکر است که مراجع رافضی در پاسخ به این سوال می گویند: در مورد انصار چنین آمده که با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید ولی در مورد اهل بیت چنین چیزی نیامده است!!! که در جواب به مراجع رافضی باید گفت: سوال ما واضح است و صحبت از سفارش در مورد انصار است، خود حضرت علی فرموده: اگر زمامداری و حکومت در آنان بود سفارش کردن در مورد آنها معنایی نداشت.
خواننده گرامی دقت کند که حضرت علی زمامداری را گفته و سپس بطور صریح به سفارش در مورد ایشان اشاره دارد یعنی در واقع خود حضرت علی جمله با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید را به سفارش کردن معنا نموده است و آنرا نوعی سفارش دانسته اند و سوال ما نیز همین است که بنابراین طبق همین سخن حضرت علی پس اگر زمامداری در اهل بیت بود سفارشات دائم پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد ایشان معنا نداشت، پس سوال تنها در مورد سفارشات پیامبر در مورد ایشان است، آیا شما این جمله پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد انصار را سفارش می دانید یا خیر؟ خود حضرت علی در این خطبه آنرا سفارش دانسته است، حال شما می گویید: نه در مورد اهل بیت چنین جمله ای نیامده!! و در واقع کاری با بحث سفارش و سوال ما ندارید و اصلا رفته اید به سراغ موضوعی دیگر، البته دلیل آن کاملا روشن است، چون سوال ما جوابی ندارد. برخی دیگر از منتقدین باسواد نیز بجای پاسخ به این سوال می آیند و به موارد دیگری چون کتاب الله و عترتی اشاره می کنند که در پاسخ باید بگویم: جواب سوال ما چه شد؟! لطفا پاسخ همین سوال و سخن حضرت علی را بدهید و ما فعلا با موارد دیگر کاری نداریم.
سوال دوم: علمای شیعه دائم بر این عقیده هستند که پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وسلم، خلافت الهی حضرت علی توسط کودتای سقیفه بنی ساعده غصب شده است و در واقع ابوبکر غاصب خلافت الهی علی بوده است و کسانیکه حق علی را غصب کرده اند پس از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه وسلم خفقان شدیدی ایجاد نمودند و هیچکس جرات مخالفت با ایشان را نداشته است و محیط به شکلی بوده است که حتی حرمت دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم را نگه نداشته اند و به خانه او هجوم برده اند و باعث سقط جنین او شده اند و حضرت علی را نیز به زور و با طنابی به گردنش برای بیعت گرفتن به بیرون کشیده اند و غاصبان خلافت در مدینه و محیط آن زمان خفقان شدیدی ایجاد کردند.
حتی چنانچه به آخوندها بگویید چرا کسی به حق الهی حضرت علی و غدیر خم اشاره ای نداشته؟ خواهید دید که همین پاسخها را خواهند داد و می گویند: ای آقا در آن زمان درب خانه آتش می زدند و سیلی به گوش دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم می زدند و طناب به گردن علی انداختند، شما نمی دانید که ابوبکر و عمر و طرفداران ایشان در آن زمان چه خفقانی ایجاد کرده بودند.
پس از این توضیحات من سوال خود را طرح می کنم: می شود بفرمایید این چه خفقانی بوده که حتی زنان می توانسته اند علیه خلیفه در مسجد خطبه بخوانند؟ منظورم خطبه فاطمه زهرا است که به عقیده شیعه پس از غصب خلافت حضرت علی در مسجد علیه ابوبکر ایراد شده است.این چه خفقانی بوده که ایشان برای بیعت گرفتن به درب منازل انصار می رفته اند؟ چون شیعه بر این عقیده است که ایشان به درب منازل انصار می رفته اند تا برای خلافت علی بیعت بگیرند.
فراموش نکنید شیعیان در مورد خطبه فاطمه زهرا نمی توانند بگویند حضرت فاطمه دختر نبی اکرم صلی الله علیه وسلم بوده و می توانسته این کارها را بکند، چون از آن طرف می گویند به همین دختر ظلم و ستم فراوانی شده و به گوش او سیلی زده اند و درب منزل را آتش زده اند و باعث سقط جنین او شدند.[1] پس او نیز در خفقان به سر می برده و در واقع از همه بیشتر در این خفقان بوده و از همه بیشتر به او ظلم شده است. پس این تضادها را چگونه توجیه می کنید؟ اگر ابوبکر و عمر خفقانی ایجاد کرده بودند پس خطبه فاطمه زهرا و رفتن نزد انصار برای اخذ بیعت دیگر چیست؟
سوال دیگر پیرامون خفقان این است که یک حکومت باید چندین سال بر روی کار بیاید و طرفدار جمع کند تا پس از ایجاد شرایط لازم بتواند ایجاد خفقان کند، پس چطور ابوبکر فوری پس از به دست گرفتن حکومت ایجاد خفقان کرده؟ آن هم در همان روز اول؟ او که هنوز بر سر کار نیامده بود و هنوز نمی توانسته خفقان ایجاد کند. چطور توانسته فوراً در همان ابتدای امر علیه بزرگانی چون علی و فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم ایجاد خفقان کند؟ و همچنین علیه بقیه مردم و مخالفین؟ و آیا بقیه مردم به همین زودی خدمات حضرت علی را فراموش کرده بودند؟ مگر اینکه همان جوابهای احمقانه سابق را بدهید که همه مردم و صحابه از همان ابتدای بعثت نفرت و کینه علی را در دل داشته اند و پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وسلم این کینه ها را نشان داده اند!!!
لازم به تذکر است که مراجع رافضی پاسخهای بی ربطی را ارائه می دهند، مثلا می گویند: همیشه در هر جامعه ای افرادی بوده اند که حتی در خفقان سخن حق را بگویند و جریان خطبه حضرت فاطمه علیه ابوبکر نیز همینگونه بوده است!!! در پاسخ به این مراجع باید گفت: فکر نمی کنم خواندن خطبه علیه خلیفه و در حضور مردم، نوعی اعتراض و سخن کوچک تلقی شود و چنین چیزی نشانه عدم خفقان در یک جامعه است. حتی امروزه در کشورهای بسیار پیشرفته که دموکراسی و آزادی بیان بطور مطلق برقرار است، باز هم نمی توان به این سادگی، علیه شخص اول مملکت قد علم کرد و در حضور خودش و مردم علیه او سخنرانی نمود!! (تازه اعتراض و خطبه ای که توسط فردی مهم و شناخته شده مطرح شود و نه توسط عوام ساده و ناشناس که مردم توجهی به آن نداشته باشند)[2]
پس باید متوجه باشید که این موارد با خفقانی که مطرح می کنید در تضاد کامل هستند. در ضمن چطور شما در جایی دیگر می گویید که حضرت علی طبق وصیت پیامبر صلی الله علیه وسلم و بخاطر مصلحت سکوت اختیار کرده و حرکتی انجام نداده است، ولی در اینجا ناگهان می گویید که حضرت فاطمه علیه خلیفه خطبه ایراد کرده است؟!! چطور در اینجا رعایت مصلحت نشده است؟!! و اگر عمل صحیحی بوده پس چرا خود حضرت علی این خطبه را نخوانده است؟!!(و چرا عمل این دو معصوم در برابر یک موضوع واحد با یکدیگر تفاوت داشته و چرا فاطمه به امام خویش اقتدا نکرده و برعکس وی عمل نموده است؟؟ چرا پیرو خط ولایت و امامت نبوده است؟؟؟) فراموش نکنید که شما حضرت فاطمه را بیش از همه مورد ظلم و تحت خفقان می دانید و می گویید که به گوش او سیلی زدند و او را مضروب کردند تا جایی که باعث شهادت وی و جنین داخل شکمش شدند!! حال همین فرد که تحت خفقان و ظلم شدیدی بوده، می رود و در مسجد علیه خلیفه خطبه می خواند!!! خوب آیا چنین چیزی منطقی و معقول است؟!! آخر کدامیک از اینها صحیح هستند؟!! آزادی بیان بوده یا خفقان و ظلم؟!!
سوال سوم: در جريان هجرت پيامبر صلی الله علیه وسلم از مكه به مدينه حضرت علي در رختخواب پيامبر صلی الله علیه وسلم مي خوابد و از طرفي شيعه معتقد است كه پيامبر صلی الله علیه وسلم از قبل و در يوم الانذار علي را به عنوان جانشين خود معرفي كرده است. حال سوال ما اينجاست كه وقتي مشركين به داخل منزل پيامبر صلی الله علیه وسلم ريختند تا او را بكشند و بجايش جانشين او را در رختخواب ديدند، پس چرا اقدام به قتل جانشين او نکردند؟ چون جانشين هركس بسيار مهم است و پس از شخص مذكور امور را به دست خواهد گرفت، مخصوصاً در مورد پيامبر صلی الله علیه وسلم و حضرت علي، چونكه پيامبر صلی الله علیه وسلم بيش از پنجاه سال داشته و حضرت علي جواني در حدود بيست ساله بوده و پس از او مدتها حكومت مي كرده است. مراجع مدعی تشیع در پاسخ می گویند که خالد و یارانش به داخل خانه ریختند و قصد کشتن حضرت علی را نیز داشته اند، ولی حضرت علی چنان خالد را فشرد که جیغ وی در آمد و آنها هم خانه را ترک کردند!! در پاسخ می گویم: باید سند این خبر بررسی شود که اصلا دارای صحت است یا خیر؟ ولی بر فرض صحت باید گفت: چنانچه چهل نفر قصد کشتن یک نفر را داشته باشند(یک نفری که در رختخواب خوابیده) بطور حتم موفق می شوند و بر فرض که خالد درمانده شده، پس آیا آن همه افراد با شمشیر برهنه تنها نظاره گر بوده اند و قادر به انجام هیچ حرکتی نبوده اند؟! پس چنانچه اینگونه بوده باشد و این خبر صحیح باشد، باز نتیجه می گیریم که حضرت علی در نزد ایشان جانشین پیامبر اسلام محسوب نمی شده است وگرنه همه آنها به کمک خالد می رفتند و هر طوری که بود علی را می کشتند، همانطور که قصد کشتن نبی اکرم صلی الله علیه وسلم را داشته اند و بطور حتم از کشتن حضرت علی نیز ابایی نداشته اند، پس تنها نتیجه ای که می توان گرفت این است که چنین منصبی(یعنی خلیفه رسول الله) برای حضرت علی نبوده است.
سوال چهارم: وقتی به علمای شیعه بگوییم در آیه ولایت که مور ادعای شماست، الذین آمده و الذین جمع است و چطور برای یک نفر(حضرت علی) آمده است؟ در جواب می گویند این جمع برای تکریم و احترام به حضرت علی بوده است، نه جمعی که چند نفر بوده باشند!!! می پرسیم: پس چطور این تکریم در مورد پیامبر اسلام نیست؟ و در بسیاری از آیات قرآن با انت(تو) یا ضمیر ک و ... به او خطاب شده است، آیا شما علی را بالاتر از پیامبر اسلام می دانید؟!!(لابد چون امامت را بالاتر از نبوت می دانید، پس علی را هم بالاتر از نبی اکرم صلی الله علیه وسلم می دانید!!!)
سوال پنجم: پس از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه وسلم ، انصار و مهاجرین در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند و با شورای ایجاد شده، حضرت ابوبکر رضی الله عنه را به خلافت برگزیدند. روافض دائم بر این تجمع صحابه زبان اعتراض می گشاید و آنرا توطئه ای علیه حضرت علی علیه السلام جهت غصب خلافت الهی می داند!! چنانچه به علما و مراجع رافضی بگویی چرا حضرت علی علیه السلام در سقیفه حاضر نشد تا از حق خود دفاع کند؟ در پاسخ می گویند که حضرت علی مشغول تدفین و غسل دادن پیامبر اسلام بوده و داشته به وصیت ایشان عمل می نموده و بنابراین نتوانسته در سقیفه بنی ساعده حاضر شود(و در معقول ترین حالات می گویند ایشان نمی دانستند، که در این صورت مساله علم غیب و سایر قضایا پیش می آید!) و اما سوال ما این است: چرا حسین حج خود را رها کرد و آنرا نیمه تمام گذاشت تا به دعوت مردم کوفه به آنجا برود و به زعم شما خلافت الهی خود را از یزید غاصب پس بگیرد؟!! علی هم می توانست غسل و تدفین نبی اکرم صلی الله علیه وسلم را رها کند و به سقیفه برود تا از حق الهی خود دفاع کند. آیا فریضه حج، کمتر از غسل پیامبر صلی الله علیه وسلم بود که دیگری نیز می توانست آنرا انجام دهد؟
چنانچه پاسخ دهند که علی علیه السلام داشته به وصیت پیامبر صلی الله علیه وسلم عمل می کرده است در پاسخ می گوئیم که وصیت و امر الهی در این مهمترین اصل دین(ولایت و خلافت به زعم شما) مهمتر است یا تدفین و غسل دادن بدن پیامبر صلی الله علیه وسلم ؟!! شما امامت و خلافت حضرت علی(ع) را دستوری الهی و بسیار مهم می دانید و حتی فجایعی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبر صلی الله علیه وسلم ؟!!! آیا هیچکس دیگر در آنجا نبود که پیامبر را غسل کند؟ ما می دانیم که جسد پیامبر صلی الله علیه وسلم پس از سه روز دفن می گردد و بنابراین حضرت علی علیه السلام می توانسته براحتی به سقیفه برود و سپس برای غسل و تدفین پیامبر صلی الله علیه وسلم بازگردد.
حتی علی علیه السلام می توانسته لااقل یک نایب از جانب خود به سقیفه بفرستد تا از حقش دفاع کند یا حتی خود به سقیفه می رفت و یک نایب در خانه پیامبر صلی الله علیه وسلم می گذاشت، ولی هیچکدام از این کارها انجام نشده است. امام حسین حج خود را رها می کند، حج که عبادت و عملی فردی است، ولی تدفین پیامبر صلی الله علیه وسلم را دیگران نیز می توانسته اند انجام دهند. به عقیده رافضیان، حضرت علی علیه السلام مجهز به علم غیب بوده و بنابراین به راحتی و از قبل می توانسته متوجه توطئه صحابه شود و با تدبیری هوشمندانه و با استفاده از امدادهای غیبی و علم بی نهایت ولایت و کمک فرشتگان و کرامات و معجزات بیشمار و داشتن علوم گذشته و آینده، جلوی غصب خلافت الهی در سقیفه را بگیرد و چنانچه علمای رافضی طبق معمول بگویند که امام، همه جا به علم غیب خود رجوع نمی کند!!(یک طنز عجیب!) در پاسخ می گوئیم می شود بفرمائید چه جایی مهمتر از اینجا می باشد؟!!
چطور امام زمان شما در وسط بیابان برای یک نفر شیعه ظاهر می شود؟!! و یا امامان دیگر برای یک نفر شیعه انواع کارها و معجزات عجیب را انجام می دهند؟!! ولی در جایی به این مهمی که خلافت برای همیشه غصب می شده و باعث فجایعی چون عاشورا و شهادت امامان و گمراهی امت اسلامی می شده، می بینیم که حضرت علی علیه السلام از علم خود استفاده نکرده؟!! آیا لطیفه ای به این بامزگی شنیده بودید؟!!!! شما فقط سه پاسخ دارید یا بگویید حضرت علی نمی دانسته که علم غیب و عصمت منتفی می شود (ضمنا این سئوال پیش می آید که چطور ابوبکر و عمر که کنار علی بودند فهمیدند؟) و یا بگویید می دانسته ولی نرفته که می فهمیم خلافتی در کار نبوده! یا اینکه بگویید شستن جسد پیامبر اسلام (که صدها نفر دیگر برای اینکار صف کشیده بودند!) مهمتر بوده که من فکر نمی کنم در عصر حاضر، مغز مردم چنین پاسخهایی را قبول کند! (در ضمن مراجع رافضی پاسخهای بی ربط دیگری را نیز ردیف می کنند، مثلا می گویند: با اینکه امامان و پیشوایان معصوم از حوادث و گرفتاری ها آگاه بودند و علم غیب داشتند، اما نباید مشکلات زندگی خود را با استفاده از این سلاح غیبی برطرف سازند و علل و انگیزه ی حوادث ناگوار را با استفاده از این علم و آگاهی خنثی کنند و گره خصومت و اختلاف با افراد را با این آگاهی بگشایند و از این ابزار برنده و قوی زمانی میتوانند استفاده کنند که با اذن و اراده ی الهی توام و همراه باشد و اذن الهی غالبا در زمانی است که ولی زمان با اعمال این ابزار، نبوت و پیوند خود را با مقام ربوبی ثابت و مبرهن سازد، نه در هر کار شخصی......)
در پاسخ به روافض باید گفت: واقعا که شما خودتان را به خواب زده اید و یا اینکه مردم را خیلی احمق حساب کرده اید، سوال ما پیرامون غصب مقام الهی و سرپیچی از دستور خداوند است که به زعم شما باعث گمراهی امت اسلامی شده است، آنگاه شما این موضوع حساس و مهم را با مشکلات زندگی امام و کارهای شخصی وی و خصومت او با دیگران قیاس می کنید و دست به چنین یاوه گویی های هذیان آوری می زنید!! و می گویید: امام نباید مشکلات زندگی خود را با استفاده از این سلاح غیبی برطرف سازد!!! (و بطور کلی منظورتان این است که امام در هر جا از علم غیب خود استفاده نمی کرده!!) واقعا جای بسی تاسف است که اینقدر جاهل هستید و حاضر به قبول حقیقت نمی شوید و تنها می خواهید به هر طور ممکن و با هر مزخرفی که شده از مواضع خود دفاع کنید.(یا می بینیم که مراجع رافضی می گویند: پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز در دوران رسالت خود می توانست سلامت فرزند خویش ابراهیم را باز گرداند ولی هرگز از سلاحهایی چون اعجاز و دعای مستجاب و آگاهی غیبی استفاده ننمود!!)
در پاسخ باید گفت: این نیز قیاسی نابجاست و همانطور که قبلا نیز گفتم، غصب خلافت و منصب الهی و گمراهی مسلمین، ربطی به این قضایا ندارد.(مراجع رافضی می گویند: این اسباب و ابزار غیر عادی(مانند علم غیب) برای اهداف دیگری به پیامبر داده شده است و هکذا درباره زندگی معصومین زمانی که مشاهده می کنیم، می بینیم که راه و رسم زندگی آنان با افراد دیگر چنان تفاوتی نداشته است، همانند آنان مریض و بیمار میشدند به تجویزهای پزشکی و داروهای آنان متوسل می گشتند و در مسائل اجتماعی و در نبرد و جهاد از ابزار طبیعی و علوم عادی استفاده میکردند و پیوسته گروهی را اعزام میکردند تا جریانها را برای آنها گزارش کنند، این همه به خاطر این است که استفاده از وسیله اعجاز و مانند آن، جز در موارد خاص مجاز نبوده است.)
خواننده گرامی توجه داشته باشد که این پاسخها نیز بی ربط هستند و همانطور که ملاحظه می کنید، مراجع رافضی مسائل عادی و روزمره و بی اهمیت امامان را با غصب منصب الهی ایشان قیاس می کنند، غصب منصبی که به زعم شما باعث گمراهی امت اسلامی شده و شما حتی حوادثی چون کربلا و شهادت امامان و غیبت امام زمان را نیز به سقیفه بنی ساعده مرتبط می کنید و می گویید غصب خلافت عامل این انحرافات شده است. خوب آیا این علم غیب امام، نمی بایست در جایی به این مهمی دخالت کند و به کار آید؟! (پاسخهای دیگر مراجع مدعی تشیع این است که همه اینها نشانگر مظلومیت حضرت علی است که حتی خودش نیز فرموده: نگاه کردم دیدم که برای گرفتن حق خود یاوری جز خاندان خویش ندارم و اگر اقدام میکردم همه کشته میشدند و لذا به مرگ آنان راضی نشدم.......)
در پاسخ می گوییم: سوال ما پیرامون حضور نداشتن حضرت علی در سقیفه است و آیا حضور او در آنجا باعث مرگ وی می شده است؟! شما که می گویید صحابه پس از سقیفه به خانه وی هجوم بردند و آنجا را آتش زدند و حتی همسر وی را نیز به شهادت رساندند!! خوب با این تفاسیر معلوم می شود ایشان به هر حال اقدام به قتل وی می کرده اند، بنابراین آیا بهتر نبود که خود امام در سقیفه حاضر می شد و لااقل از حق خود دفاع می نمود تا حجت بر همگان تمام شود؟ و چنانچه شما عدم بیعت با ابوبکر را عامل هجوم صحابه به خانه وی و شهادت حضرت فاطمه می دانید که باز دچار تناقض می شوید، چون ما می گوییم آیا بیعت نکردن و ایستادن در برابر خلیفه و اطرافیانش از حضور در سقیفه آسانتر بوده است؟!! آیا حضرت علی در سقیفه حاضر نمی شود و از علم غیب خود نیز استفاده نمی کند و حتی نائب خود را بدانجا نمی فرستد، ولی از آن طرف تا جایی پیش می رود و مقاومت می کند که خانه اش را به آتش می کشند و همسرش را هم می کشند؟!!(آیا اینها نزد شما معقول و منطقی هستند؟! پس می بایست به عقل شما شک کرد.) یا می بینیم که مراجع رافضی بجای پاسخ مستقیم به اصل سوال می روند سراغ موارد دیگری همچون اینکه:(آیا در این مطلب فکر کرده اید که چرا در شورای سقیفه بنی ساعده به علی علیه السلام خبر ندادند و از آن حضرت طلب مشورت نکردند؟ آیا غیر از این است که می خواستند حق مسلم آن حضرت را غصب کنند؟ و چرا حرمت پیامبر صلی الله علیه وسلم را حفظ نکردند در حالیکه جنازه مبارک پیامبر صلی الله علیه وسلم به خاک سپرده نشده بود، اهل بیت آن حضرت را رها کردند و دنبال مقام و ریاست و هواهای خود رفتند؟)
در پاسخ باید گفت: جواب سوال ما چه شد؟ فعلا سوال پیرامون عدم حضور حضرت علی در سقیفه و عدم استفاده از غیب است؟ و چطور حضرات ابوبکر و عمر(که فاقد علم غیب بوده اند و همانجا کنار علی بودند) توانستند آنجا حاضر شوند، ولی حضرت علی نتوانست؟ (و البته همه اینها در اصل سوال آمده، ولی متاسفانه مراجع رافضی هنگام پاسخ به روی مبارک نمی آورند.) و اینکه می گویید چرا اهل بیت را رها کردند و دنبال مقام و ریاست رفتند؟ باید گفت اینها زاییده ذهن مشوش و بیمار شماست که چون برای اهل بیت مقامی الهی قائل شده اید، اینگونه قضاوت می کنید و مگر ایشان اهل بیت را وسط بیابان رها کردند یا در میان دشمنان با شمشیرهای برهنه رها کردند؟ و مگر در آن زمان کسی برای عمر و ابوبکر نامه دعوت فرستاد؟ خود شما دائما به احادیثی استناد می کنید که مسلمان نباید یک شب را بدون امام باشد و بودن امام و رهبر را از واجب ترین واجبات می دانید، ولی همانطور که گفتم چون ذهنی گمراه دارید این امام را من عندالله و از اهل بیت می دانید و می گویید چرا اهل بیت را رها کردند و خودشان برای ریاست رفتند؟ باید گفت ما نیز انتصاب خلیفه توسط شورای مسلمین را بسیار ضروری می دانیم و به همین خاطر حضور فوری صحابه پس از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه وسلم را بخوبی درک می کنیم که البته اینها برای شما قابل درک نیست، چون پایه عقاید خود را اشتباه و بر مبنایی دروغ و کج گذاشته اید.
ادامه در قسمت بعدی ....
[1] لازم به تذکر است که اگر چنین حادثه ای رخ داده بود، بطور حتم خوارج از آن علیه حضرت علی استفاده می کردند و بدین طریق حضرت علی را سرزنش کرده و به وی می گفتند: تو نتوانستی امنیت خانه و همسر خویش را تامین کنی و چگونه می توانی زمامداری مسلمین را بر عهده بگیری؟!! ولی می بینیم که خوارج چنین جملاتی را نگفته اند، پس نتیجه می گیریم که این قصه ها دروغ هستند و فقط برای ایجاد تفرقه میان مسلمین خوب هستند.
[2] و آیا در حکومت فعلی شیعیان در ایران، کسی جرات مخالفت و سخن گفتن دارد؟ چه برسد به خواندن خطبه علیه رهبر و شخص اول مملکت، یعنی علیه ولایت مطلقه فقیه!!!
- 7153 بازدید
- نسخه چاپی