اسنادی از کتب شیعه برای اثبات دو لقب (صدیق و فاروق) برای دو خلیفه رسول خدا
اوّلين كسى كه گفته های محمد صلي الله عليه وسلم را تكذيب كرد، أبوجهل بود و اوّلين كسى كه او را تصديق كرد، أبوبكرصدیق رضی الله عنه بود و گفت: صدقت يا رسول اللّه!.. كه اين آيات در حقّشان نازل گشت:
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَافِرِينَ ﴿32﴾ وَالَّذِي جَاء بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿33﴾زمر
پس كيستستمگرتر از آن كس كه بر خدا دروغ بست و [سخن] راست را چون به سوى او آمد دروغ پنداشت آيا جاى كافران در جهنم نيست (32) و آن كس كه راستى آورد و آن را باور نمود آنانند كه خود پرهيزگارانند (33) زمر
(چه كسى ستمگرتر از آن كسى است (يعنى أبوجهل) كه بر خدا دروغ مىبندد و راستى و حقيقت را كه (پيامبر) نزد او آورد، تكذيب مىكند؟ آيا منزل و جايگاه كافران در دوزخ نخواهد بود؟ و كسى كه با راستى و صداقت آمد (منظور پيامبر)، و كسى كه او را تصديق داشته (منظور أبوبكر)، آنان همان پرهيزگاران واقعى هستند)..
على و فرزندانش، او را صدّيق صدا مىزدند؛ مثلاً در تفاسير شيعه آمده كه علي (رضي الله عنه) فرمود: «مراد از «والذى جاء بالصدق» رسول خداست و مراد از «صدّق به» أبوبكر صدّيق است كه او را تصديق نمود»
تفسير مجمع البيان، شيخ طبرسى، ذيل همان آيه.
أبوالفتح أربلى نيز روايتى در همين مورد آورده كه عروه بنعبداللّه از امام باقر درباره تذهيب شمشير با طلا پرسيد كه آيا درست است؟ فرمود: هيچ اشكالى ندارد؛ زيرا أبوبكر صدّيق، شمشيرش را با طلا تذهيب كرده بود.. عروه مىگويد: گفتم: تو مىگويى: صديق؟! فرمود: آرى! صدّيق! و هر كس به او صدّيق نگويد، سخن خدا را در دنيا و آخرت، تصديق نكرده است!»
كشف الغمة فى معرفة الأئمة، ج2، ص147.
ولی قزوینی در ولی عصر خواسته این روایت را رد کند که اگر لازم شد جوابش هم خواهد آمد.
امام باقر، اين را از طرف خود نگفته، بلكه از جدّ خود رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) تبعيّت كرده.. كسى كه از طريق وحى، او را صديق ناميده است؛ چنانچه در «دارقطنى» از او روايتى آمده كه فرمود: «شخصى از پدرش زينالعابدين سؤال كرد كه چرا أبىبكر، صدّيق است؟ در جواب فرمود: قد سماه صديقا رسول اللّه و المهاجرين و الأنصار و من لم يستمعه صديقا فلا صدّق اللّه قوله فى الدنيا و الآخرة؛ همانا رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) و مهاجرين و انصار، او را صدّيق نام نهادهاند، و هركس او را صدّيق نداند، در واقع گفته خدا را در دنيا و آخرت، تصديق نكرده است!»..
«بحرانى» نيز در تفسير خود از علىبن إبراهيم روايت كرده كه گفت: «پدرم برايم از چند نفر بازگو كرده كه آنها از أبىعبداللّه شنيدهاند كه فرمود: زمانى كه رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) با أبوبكر در غار بودند، به او گفت: اى أبوبكر! انگار من كشتى جعفر و يارانش را كه بر آب دريا روان است، مىبينم! همچنين انصار را مىبينم كه متواضعانه و با قلبى سرشار از محبّت، به استقبال ما مىآيند و جلوى درب خانهشان چشمبه راه ما هستند! أبوبكر گفت: و تو آنها را مىبينى يا رسول اللّه؟ فرمود: آرى! أبوبكر گفت: آنها را به من نيز نشان بده! پس پیامبر (صلی الله علیه و سلم) بر چشمانش دست كشيد و آنها را ديد و سپس فرمود: به راستى كه تو صدّيق هستى» !
البرهان، بحرانى، ج2، ص125.
- و چون عمر (رضي الله عنه)، حقّ و باطل را از همديگر خوب تشخيص مىداد، و هرگز آنها را با هم مخلوط نمىكرد، پيامبر او را «فاروق» لقب داد! چنانچه آياتى كه درباره «اسيران بدر» و فديهگرفتن از آنها، پس از پايان جنگ بدر نازل گشته، در تأييد نظر عمر (رضي الله عنه) آمده است: پیامبر (صلی الله علیه و سلم) و أبوبكر (رضي الله عنه) و گروهى ديگر - كه اغلب بودند - معتقد بودند، هفتاد نفرى كه از مشركان اسير شده بودند، در قبال فديه آزاد شوند، امّا رأى عمر (رضي الله عنه) بر اين بود كه همگى را بكشند تا زمين از وجودشان پاك شود! كه بلافاصله اين آيات در تأييد رأى عمر (رضي الله عنه) نازل گشتند
شأن نزول آيات، ترجمه جعفر اسلامى، ص289-288- طبرى، ج3، ص990- البداية و النهاية، ج3، ص297- حياة محمّد، هيكل، ترجمه أبوالقاسم پاينده، ص377- صحيح مسلم، ج7، ص116- اسلامشناسى، شريعتى، ص431-159
و حضرت علی رضی الله عنه در نامه ای به حضرت معاویه رضی الله عنه نوشت:
«در اسلام - همانگونه كه مىپندارى - از همه افضل و با خدا و رسولش مخلصتر، أبوبكر صديق و عمر فاروق هستند و به جان خودم سوگند كه مرتبه آن دو در اسلام بزرگ است و با وفات ايشان، به اسلام صدمه شديدى رسيده است. خداوند هر دو را رحمت كند و پاداش نيك به آنها دهد»..
شرح نهجالبلاغة، إبنميثم بحرانى، جزء 31، ص488، چاپ ايران
......ابوبکر ( ق.ا).....
- 7520 بازدید
- نسخه چاپی
دیدگاه ها
در اسلام -
در اسلام - همانگونه كه مىپندارى - از همه افضل و با خدا و رسولش مخلصتر، أبوبكر صديق و عمر فاروق هستند و به جان خودم سوگند كه مرتبه آن دو در اسلام بزرگ است و با وفات ايشان، به اسلام صدمه شديدى رسيده است. خداوند هر دو را رحمت كند و پاداش نيك به آنها دهد».. شرح نهجالبلاغة، إبنميثم بحرانى، جزء 31، ص488، چاپ ايران