آیاکتاب سلیم بن قیس (اسرار آل محمد) معتبراست؟؟ (نقد کلی)

شماره مقاله: 
75


                                                آیا کتاب سلیم بن قیس (اسرار آل محمد)معتبراست؟؟ (نقد کلی)
در این مورد علمای شیعه به دو گروه تقسیم شده اند:
1-گروهی که بر این کتاب صحه میگزارند .. چون خیلی از روضه های این مداحان نقل شده از همین کتاب است .
2- گروهی که به کل این کتاب را جعلی و استناد کردن به آن را ناجایز میدانند. (که به هر دو قول میپردازیم)


قول اول : گروهی که کتاب را تایید میکنند:
ملا محمد باقر مجلسی در مورد سلیم و کتابی که به نام اوست میگوید: (او يكي از بنيانگذاران شيعه و كتابش از قديمترين تصنيفات در اسلام است). و از امام صادق روايت شده است كه: از شيعيان محبان ما كسي كه كتاب سليم بن قيس هلالي را نداشته باشد چيزي از امر ما را ندارد!!)
مقدمه بحار الانوار ص 189.
و در جایی دیگر میگوید: «آن کتاب یکی از اصول شیعه، و بزرگترین کتابی است که اهل علم و حافظان حدیث اهل بیت علیهم السلام روایت کرده اند، و نیز از همه کتابها مقدّمتر است چون همه مطالب آن از رسول خدا و از امیرالمؤمنین علی ،...و از ابی عبدالله صادق روایت شده که گفت:
«من لم يكن عنده من شيعتنا ومُحبِّينا كتاب سليم بن قيس الهلالي فليسَ عنده من أمرنا شيء، ولا يعلم من أسبابنا شيئاً,وهو أبجد الشيعة، وهو سرٌّ من أسرار آل محمّد صلى الله عليه وآله».
یعنی: هر كس از شيعيان ما كتاب سليم بن قيس را نداشته باشد چیزی از امور ما و چیزی از اسباب ما را نمیداند، و این کتاب الفبای شیعه و یکی از اسرار آل محمّد است.
الذريعة إلى تصانيف الشيعة ج2/152 رقم 590 ..مقدمه كتاب سليم بن قيس ص: 4، آغا بزرک طهراني/ الذريعه: 2/152. نگاه: ه: حاشیه، وسائل الشیعة: 2/42 ش (4).
و در جایی دیگر " مجلسی" مینویسد: کتاب سلیم بن قیس اصلی از اصول شیعه و قدیمی‏ترین کتابي است که در اسلام تصنیف شده، سپس ضمن نقل چهار روایت از آن اشاره می‏کند که این کتاب را بر علی بن حسین قرائت نمودند؛ او در پایان سلیم بن قیس را تصديق كرد. بحار الأنوار: 1/156-158
و باز هم مجلسی می‌گوید: «کتاب سلیم بن قیس هلالی در نهایت شهرت و اعتبار است». و می‌گوید: «میان محدثین معروف است». بحارالأنوار 1/32
و حر عاملی و نعمانی گفته اند: (ليس بين جميع الشيعة ممن حمل العلم ورواه عن الائمة عليهم السلام خلاف في ان كتاب سليم بن قيس الهلالي اصل من اكبر كتب الاصول التى رواها اهل العلم حملة حديث اهل البيت عليهم السلام واقدمها، لان جميع ما اشتمل عليه هذا الاصل انما هو عن رسول الله صلی الله علیه و سلم وامير المؤمنين والمقداد وسلمان الفارسى وابى ذر ومن جرى مجراهم ممن شهد رسول الله وامير المؤمنين (ع)، وسمع منهما وهو من الاصول التى ترجع الشيعة إليها ويعول عليها. )
بين علما و راویان حدیث ائمه، اختلافی نیست در این که کتاب سلیم بن قیس هلالی اصل اصول می‏باشد، و اهل علم و حاملان حدیث اهل بیت از آن بسیار روایت نموده اند، و از نظر قدمت قدیمی‏ترین کتاب، و تمام محتوای آن منقول از رسول خدا صلی الله علیه و سلم و امیرالمؤمنین، و مقداد و سلمان و ابي‏ذر، همنشينان رسول الله صلی الله علیه و سلم و امیر المؤمنین می‏باشد، و براي اصول مسائل؛ شیعه به آن مراجعه می‏کنند و به آن متكي هستند.
نگاه: النعمانی/ الغیبیة، ص61ط. الأعلمی بیروت، ص47 ط. إیران، و نگاه: ه: وسائل الشیعة: 20ـ210.
نوری گفته: «کتاب او از اصول مشهور و یاران ما طرق بسیاری را به وی ارجاع می‌دهند». همچنین می‌گوید:« کتاب مشهوری است که بزرگان اهل حدیث از او روایت کرده‌اند».مستدرک الوسائل 3/73
عبدالحسين گفته است: «در ميان تمامي اهل تشيع هيچ کس نيست که مستقيماً به نقل علم و روايات از امامان پرداخته باشد به غير از سليم بن قيس الهلالي و کتاب او يکي از کتاب هاي اصلي است که همواره اصحاب علم و محدثين حامل احاديث اهل بيت به روايت از اين کتاب پرداخته اند و کتاب او يکي از منابع و مراجع مهم اهل تشيع مي باشد که بسيار بر استناد به آن تکيه مي شود...»
المراجعات ص 307 به نقل از روضات الجنات.
قمی می‌گوید: «میان محدثان معروف و معتبر است». الکنی والالقاب 3/243
هاشم بحرانی می‌گوید: «کتاب سلیم یکی از منابع معتبری است که نویسندگان به کتابهای خود از او نقل می‌کنند»غایة المرام – 549
امینی می‌گوید: «کتاب سلیم در زمانهای قدیم یکی از اصول مشهور و متداول بود». الغدیر 1/195
مرعشی نجفی می‌گوید: «کتابی معروف و در مناطق مختلف چاپ و منتشر شده است».
احقاق الحق 2/421
حیدر علی فیض آبادی می‌گوید: «صحت این دو کتاب یعنی کتاب سلیم و تفسیر اهل البیت (مقصودش تفسیر قمی است) و صحیحتر بودن یکی از آن دو مورد اجماع و اتفاق محققان شیعه است. بنابراین محتوای این دو کتاب از نظر شیعیان به صورت یقینی از زبان مترجم وحی نبوی صادر شده است، چون تمام علوم امامان راستگو به این اقیانوسهای بیکران برمی گردد».
(منتهی الکلام 3/29 به نقل از استقصاء الأفحام حامد حسین 2/350)
علامه علم رجال، علامه کشی یادآور شده که: " بأنّ أبان قرأ كتاب سليم على علي بن الحسين عليهما السلام قال: صدق سليم، رحمه اللّه عليه، هذا حديث نعرفه."
أبان بن ابی عیاش(راوی کتاب سلیم) این کتاب را برای حسین بن علی خوانده، حسین(ع) گفت: «سلیم راست گفته، این حدیث برای ما آشنا است».
الرجال الكشی: ص104ـ105.
ابن ندیم و آقا بزرگ تهرانی و....گفته اند: این کتاب نخستین تأليف شیعه است.
الفهرست: ص219 / الذریعه آقا بزرگ تهرانی ، ج 2 / 152
این بود مختصری از تاییداتی که علمای صحه گذار شیعه بر این کتاب نوشته اند..
(و در سایت ولیعصر در بحث/آیا روایت قرطاس در منابع شیعه نیز آمده است؟؟ در جواب اولین نظر/ از این کتاب دفاع شده ولی خنده دار تر این است که در یکی دیگر از جوابهایی که به نظرات(نظر شماره 10) داده شده اعتراف به کذب بودن کتاب میکنند .... که نقل خواهد شد.)

گروهی که این کتاب را جعلی میدانند و عمل به آن را ناجایز!
عالم نقاد رجالی شیعه، ابن غضائری ‏ در مورد این کتاب می‌نویسد: این کتاب مشهور است ولی اصحاب ما آن را جعلی می‌دانند و علایمی هم این نظر را تایید می‌کند. مشکل دیگر این کتاب سندهای متفاوت آن است که همه تنها به "ابان ابن ابی عیاش" بر می‌گردد. از سوی دیگر محتوای این کتاب را غیر عیاش نقل نکرده است و ابی عیاش نیز ضعیف است و شخصیت قابل اعتمادی ندارد.
(رجال ابن‏الغضائري، ج3، ص157)
و ابن الغضائری در راویان قرن پنجم نیز ذکر کرده و می‎گوید: کتاب بدون شک موضوع است و برای این ادعا، نشانه هایی وجود دارد که بر موضوع بودن کتاب دلالت می کند، از جمله آنچه که در آن ذکر شده که محمد بن ابوبکر پدرش را به
هنگام مرگش نصیحت کرد.( محمد بن ابی بکر در آن زمان سنی میان2 و 3 سال داشت!) دلیل دیگر اینکه در این کتاب تعداد ائمه سیزده نفر ذکر شده است و مواردی دیگر.
رجال ابن الغضائري ص:63، خلاصة الأقوال ص:162، نقد الرجال 2/355، معجم رجال الحديث 9/228، جامع الرواة 1/374.
و باز ابن غضائری می‌گوید : اصحاب ما معتقدند که سلیم شناخته شده نیست و نامی از وی برده نميشود و این کتاب ساختگی است و بر کسی پوشیده نیست.
الخلاصه‌ اثر حلی ص 83. مراجعه شود به کتاب استاد احمد کاتب، ص199.
و در جایی از او (ابن غضائری) اینچنین نقل شده: «این کتاب مشهور به او منتسب است».
خلاصة الاقوال – 83
و "ممقانی" میگوید که غضائری گفته است: سلیم بن قیس از امام صادق و امام حسن و امام حسین و علی بن أبی‎طالب روایت کرده است، اما اصحاب شیعه ما و علمای شیعه می‎گویند: سلیم فردی معروف نیست و در اصل وجود وی شک وجود دارد و از او به نیکی نام نبرده‎اند و کتابی که به وی منسوب شده است، قطعاً ساختگی است و در آن کتاب دلائل کافی بر ساختگی بودنش وجود دارد. تنقیح المقال(2/25)
و در مورد زندگینامه ی سلیم بن قیس، "ابن داود" به نقل از غضائری گفته است: «یک کتاب مشهور به او نسبت داده شده است ولی این کتاب کاملاً جعلی است چرا که او در آن کتاب گفته است که محمدبن أبوبکر در هنگام مرگ پدرش به نصیحت او پرداخته است. «الرجال ص 460»
و "ابن داوود حلی" در ادامه مینویسد: و در کتاب او منکرات آشکاری وجود دارد و من تصور میکنم که تمامی این کتاب جعلی است.. «الرجال ص 460»
شیخ مفید متوفای 413 ، که از بزرگان تاریخ ، کلام و فقه شیعه است، این کتاب را به شدت مورد مناقشه قرار می‌دهد. او در کتاب "ارشاد "خود که اولین و بهترین کتاب جامع در زمینه تاریخ زندگی اهل بیت (ع) در نزد شیعه است از کتاب سلیم چیزی نقل نکرده و اصولا آن را بی اعتبار معرفی می‌کند.
او در مورد این کتاب می‌نویسد: کتاب سلیم غیر قابل اعتماد است و عمل به اکثر روایات آن جایز نیست. در آن جعلیات و تحریفاتی هست که متدینین سزاوار است از عمل به همه آن اجتناب ورزند:
"هذا الكتاب غير موثوق به و لايجوز العمل على أكثره و قد حصل فيه تخليط و تدليس فينبغي للمتدين أن يجتنب العمل بكل ما فيه." (تصحيح‏الاعتقاد، ص126) اوائل المقالات و شرح اعتقادات الصدوق، ص 247. کتاب استاد احمد کاتب، ص199.
شیخ مفید می‎گوید: این حدیث که "صدوق" آن را از کتاب سلیم گرفته است، صحیح نمی باشد و برای فرد متدین شایسته است که از عمل به همه روایات وارده در کتاب سلیم اجتناب نماید، زیرا این کتاب مخلوطی از کذب و تدلیس است. شرح اعتقادات صدوق(ص27 چاپ تبریز)
مفید از صدوق انتقاد می‌كند بخاطر اعتماد و روایت از كتاب سلیم بن قیس الهلالی.
و علت استفاده صدوق از كتاب سلیم را اخباری بودنش دانسته،كه در باره آن می‌گوید:" او بر مذهب اصحاب الحدیث و عمل به ظواهر الفاظ می باشد، و از طریق اعتبار عدول كرده و این رویه‌ای است كه صاحب آن به دینش ضرر می رساند و مانع روشنی و استبصار می‌شود".
المفيد: اوائل المقالات وشرح الاعتقادات ص 242
بد نیست به گفته های محمد باقر بهبودی از علمای معاصر شیعه نظری داشته باشیم که میگوید:
«از تحقیق در کتاب و اسناد آن مسلّم می‌شود که کتاب «سلیم» به «أبان بن أبی عیّاش فیروز» ختم می‌شود که او منفرداً از سلیم نقل می‌کند. أبان بن أبی عیّاش از اهل سنّت!! و متروک الحدیث است. "شیخ طوسی" نیز او را تضعیف کرده است. من پس از تأمّل در سراسر کتاب و نقد یکایک کلمات آن بر این عقیده‌ام که کتاب مذکور توسّط یکی از غلاه، به نام "سلیم بن قیس هلالی" و از زبان«ابن اذینه» که از «أبان بن أبی عیّاش» روایت می‌کند، جعل شده است. و از آن رو در جعل کتاب «عمر بن اذینه» را انتخاب کرده است که وی از بیم خلیفة عباسی «مهدی»، اززادگاهش بصره به «مخالیف» یمن گریخت و در همانجا درگذشت، جاعل زندق این کتاب نسخة مجعول خود را در کوفه و بصره و یمن از طریق صحّافان بی‌خبر و ساده‌لوح درمیان مردم رواج داد. چون شیعیان به طعن دشمنان اهل بیت و شکست شوکتشان شائق بوده‌اند و از آن رو که اجازاتی در نقل روایت از «عمر بن اذینه» داشته‌اند، کتاب مذکور را به نحو «وجاده»
(اگر روایتی را بدون سماع مستقیم از قائل حدیث، از مکتوبی که آن را متعلّق به قائل یا راوی می‌دانند، نقل کنند، چنین نقلی را «وجاده» گویند.)
و بی‌آنکه دربارة نسخ آن تحقیق کرده ویا آنها را بر «ابن اذینه» خوانده باشند، نقل کرده‌اند. و چنانکه در اوّل و در میانة کتاب ملاحظه می‌کنید، جاعل فریبکار آن، برای کسب وثاقت در مورد اکاذیبش از قول «أبان» ادعا می‌کند که هر حدیث را به کرّات بر شیعیان اصحاب رسول الله – علیه الصّلاه و السلام – عرضه می‌کرده و با ین حال از اینکه افسانه‌هایش مورد قبول شود، مطمئن نمی‌شده تا اینکه هر یک از احادیث را تک تک و هم یکجا به امامی پس ازامام دیگر عرضه بدارد!!
[و بدین سبب] ملاحظه می‌کنید که این نادان پلید حدیثی را از علی(ع) أخذ می‌کند سپس حدیث مذکور را به امام حسن بن علی(ع) عرضه می‌دارد، گویی به سخن امیرالمؤمنین(ع) اعتماد نمی‌کند مگر پس از آنکه حسن بن علی(ع) نیز آنچه را که پدرش فرموده، بگوید و با این حال به این هم اکتفا و اعتماد نکرده تا اینکه سخن مذکور را به امام حسین بن علی(ع) و سپس به امام زین‌العابدین(ع) عرضه بدارد، سپس حجّ بیت الله به جای آورده و حدیث را به امام باقر نیز عرضه بدارد!! و این روش کذّابین برای اغفال محدّثین ساده‌لوح است». معرفة الحدیث، ص 259 و 260.
این بود نظر عالم شیعی که به شدت این کتاب را مردود میداند!


هاشم معروف الحسینی شیعی : درسند یکی از روایات سلیم بن قیس می گوید : ( و در رد سند این روایات کافی است که بدانیم این روایات از مرویات سلیم بن قیس است و او متهم به دروغ گویی است.)
الموضوع فی الآثار و الآخبار ص ۱۸۴ چاپ اول ۳ ۱۹۷ م . دار التعارف – بیروت
و باز در کتاب دیگری می گوید : گروهی از محدثین آن را موثوق دانسته و گروهی دیگر گفتند که کتاب سلیم بن قیس از کتاب های جعلی است و در این مورد توضیحات زیادی داده اند مثلا در کتاب سلیم بن قیس آمده است که امامان ۱۳ نفر می باشد در حالی که صحیح نمیباشد.
دراسات فی الحدیث والمحدثین ص ۱۹۷ چاپ دوم ۱۳۷۸ م دار التعارف – بیروت
و هم چنین حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه می گوید :گروهی از علمای ما کتاب سلیم بن قیس را جعلی می دانند. وسائل الشیعه ۲۱۰ / ۳ چاپ بیروت
ابوالحسن شعرانی ضمن اعتراف به اینکه کتاب سلیم بن قیس موضوع علیه است- می‎گوید:
فكأنه نظير كتاب الحسنية وكتاب عبد المحمود النصراني الذي أسلم وتحير في المذاهب حتى هداه الله للتشيع موضوع لغرض صحيح، ....
به حقیقت این کتاب به مانند کتاب الحسنیة، طرائف ابن طاوس و الرحلة المدرسیة برای غرض صحیحی وضع شده است. أبو الحسن الشعراني، تعليقات علمية على شرح الكافي للمازندراني 2/307.
و او که از معاصران تاریخ است، وضع و جعل آن را مشخص کرده و می‎گوید: والظاهر أنه وضع في أواخر دولة بني امية
و مشخص است که این کتاب در اواخر دولت اموی وضع شده.
أبو الحسن الشعراني /في تعليقش بر الكافي مع شرحه للمازندراني 2/307.
برخی دیگر- چنان که به نظر می‎آید- برایشان گران بوده که این کتاب را بطور کامل از دست بدهند، زیرا یکی از اصول آنان و عمده‎ترین مستند شیوخشان است. میگویند: رأی صحیح به نظر من، تعدیل کتاب فوق و توقف در مورد موارد فاسد آن است.
خلاصة الأقوال ص:163، وسائل الشيعة 20/210، جامع الرواة 1/374، أعيان الشيعة 7/293، نقد الرجال 2/356.
جالبتر از همه اینکه آقای قزوینی وقتی در شبکه المستقله مناظره میکند در مورد کتاب سلیم میگوید:
« فعقيدتي بأن كتاب سليم بن قيس ، كما ذكر السيد الخوئي ، لا ندري هل هذا الكتاب الذي بأيدينا ، نفس الكتاب الذي أعطاه سليم بن قيس لأبان بن عياش أو لا و هل خلال الأزمنة الماضية زيدت فيه بعض المسائل أو لا : عقيده من در مورد كتاب سليم بن قيس، همانگونه که حضرت آيت الله خويي فرمودند، اين است که ما نمي دانيم آيا کتابي که امروز به نام كتاب سليم بن قيس در دست ماست، همان کتابي است که سليم بن قيس تقديم أبان بن عياش کرده است يا نه و نمي دانيم که آيا در طول زمان هاي گذشته ، چيزي بدان اضافه شده است يا نه !» .
و این مطلب در سایت ولی عصر در یکی از نظرها موجود است و جواب مدیر سایت این بود که:
برخي از روايات تندي كه در اين كتاب از زبان ائمه عليهم السلام نقل شده با روح ساير روايات ائمه عليهم السلام همخواني ندارد و اين شبهه پيش مي آيد كه آيا اين همان كتابي است كه توسط سليم در اختيار ابان بن ابي عياش گذاشه شده و يا در طول زمان هاي گذشته ، توسط نسخه برداران و نويسندگان چيزي بدان اضافه شده است ؟
و لذا به نظر مي رسد كه فرمايش حضرت آيت الله العظمي خوئي منطقي است. (مدیریت سایت)
L.MASSIJNON,EXPLICATION DU PLAN DE KUFA. (PARIS. 1935).P.360
گلدزیهر می نویسد: این كتاب از جمله مجهولات منسوب به اهل تشیع است. (همان منبع ص38)
جعل و ساختن کتابها و ایجاد سندهائی برای آن، آنچنان که در این کتاب روی داده است، یا وضع و جعل احادیث و ترکیب سندهائی برای آنها، امری است که برخی از پیروان اثنی عشری آن را مباح می دانند، زیرا یکی از علمای زیدیه بر این امر شهادت داده است. نشوان حمیری از سید ابن أبی طالب نقل کرده که گفت: بسیاری از سندهای اثنی عشری مبتنی بر نام هایی است که فاقد مسما می باشند. سپس می گوید: من از راویان آنان که احادیث زیادی دارند، افرادی را می شناسم که وضع سند برای اخبار منقطع را در صورتی که به چنین وضعی منتهی شود حلال می دانند. الحور العين، حميري ص:153.
علی‏رغم این‏که در هیچ کدام از منابع قدیم و کتب معتبره تاریخ و علم رجال، که به آن اشاره خواهیم کرد نام این مؤلف قدیم ذکر نشده است، شیعه او را يكي از بزرگان خود معرفی می‏کنند.
تاریخ الطبری فهرس الأعلام أبو الفضل إبراهیم، تاریخ ابن الأثیر، شذرات الذهب لابن العماد الحنبلی، والبدایة والنهایة لابن كثیر، وطبقات ابن سعد، لسان المیزان، التاریخ الكبیر، و الصغیر للبخاری، أو تهذیب الكمال للمزی...............
در واقع شخصیتی که شیعه او را کسی معرفی می‏کنند که در حوزه سیاسی از طرف حجاج تعقیب شده باشد و از نظر انديشه چنین افکاری داشته باشد؛ می‏بایست در بسیاری از کتب سیره نامش ذکر می‏شد، و ممکن نبود از قلم بیفتد، و عدم وجود او در این همه منابع اسلامی فوق الذکر خود نشانه شخصیت خیالی است که آنان جهت نیل به اهداف خود آن را ساخته‏اند،

نظری بر راوی این کتاب یعنی ابان بن ابی عیاش
محمد بن علی الأردبیلی فی جامع الرواة (۱/۳۷۴) : (فلم یرو عن سلیم بن قیس أحد من الناس سوى أبان)(تنها کسی که از سلیم نقل کرده ابان بن ابی عیاش است) و علی أكبر الغفاری در حاشیه ی خود بر كتاب الغیبة (حاشیه ص۶۸ چاپ ایران ) والحسنی العلوی در مقدمة كتاب سلیم بن قیس ص۱۳ و ابن الندیم در الفهرست الفهرست ص۳۰۷ چاپ ۱۳۹۸ه‍ .
ابن الغضائری در مورد أبان بن أبوعیاش می‎گوید: اصحاب ما وضع و ساختن کتاب سلیم بن قیس را به او منتسب کرده‎اند.
رجال ابن الغضائري ص:62-63، و نک: خلاصة الأقوال ص:162، نقد الرجال 2/356، أعيان الشيعة 2/103 7/293.
محمد اردبیلی در کتاب جامع الرواه او را تضعیف می کند و می گوید : سند او ضعیف و بی اهمیت است و یاران ما جعل کتاب سلیم بن قیس را به او(ابان بن ابی عیاش) نسبت می دهند. جامع الرواه ۱/ ۹
و ابن داود حلی در مورد او گفته است:«او (ابان بن ابی عیاش) به لحاظ حدیث، بسیار ضعیف است و جعل کتاب سلیم بن قیس به او نسبت داده شده است.» الرجال ص 414 چاپ تهران
علامه ابن مطهر حلي نیز در کتاب رجال خود در مورد ابن ابی عیاش می‌نویسد: نظر من در مورد او سکوت است چون غضائری و شیخ طوسی وی را ضعیف توصیف کرده‌اند رجال الحلی/ ص 207


اظهار نظر بعضی از علمای اهل سنت در مورد ابان بن ابی عیاش:
و درباره ابان بن ابی عیاش امام احمد گوید: او متروک الحدیث می‏باشد، و مدت زیادی مردم احادیثش را اهمال، و او را منکر الحدیث می‏پنداشتند. ابن معین گوید: حدیث ابان ارزش ندارند، ابن المدینی گوید: او ضعیف است، شعبه گفته: ابان در روایت حدیث کاذب است، در سال 138هـ فوت شده.
تهذیب التهذیب: 1/97-101، العقیلی/ الضعفاء: 1/38ـ41، ابن أبی حاتم/ الجرح والتعدیل: 2/295.
و امتیاز او نزد ابن حجر و ذهبی:حدیث او ترک شده است.
                                                              --------------------------------------------------------------
و در کتاب تهذیب الکمال المزی نقل شده:
عمرو پسر علی گفت:او ابان بن فیروز، برده انس، برده عبدالقیس،متروک الحدیث است، و مردی صالح، و به ابی اسماعیل نامیده شده.
یحیی و عبدالررحمن گفته اند: از او حدیث نقل نمیکنیم.
عبدالله بن احمد روایت می كند از پدرش كه ابان بن ابی عیاش متروك الحدیث هست مردم حدیث او را ترك می كردند و هنگامی كه به وكیع حدیث او میرسید در موردش می گفت(رجل) نظری ندارم وچیزی به آن اضافه نمی كرد.
أبو طالب أحمد بن حمید میگوید از احمد بن حنبل شنیدم كه می گفت از ابان بن ابی عیاش حدیثی نمی نویسمم گفتم او اهل هوی هست؟گفت منکر الحدیث هست.
و قال معاوية بن صالح ، عن يحيى بن معين : ضعيف .
و قال أبو بكر بن أبى خيثمة، عن يحيى: ليس حديثه بشىء .
عباس الدوری از یحیی روایت می كند كه عفان به من گفت كه ابوعوانه احادیث حسن را جمع می كرد سپس ابان بن ابی عیاش نزد او آمد و برایش حدیث می گفت.یحیی می گوید .ابان متروك الحدیث هست.
أبو حاتم الرازى .می گوید در مورد ابان كه متروك الحدیث هست او مرد صالحی هست ولی مبتلا به سوء حفظ هست.
در جای دیگر می گوید ثقه نیست و حدیثش نوشته نمی شود.
أبو أحمد بن عدى می گوید ابان ما بین ضعف هست از او الثورى ، و معمر ، و ابن جریج ، و إسرائیل ، و حماد بن سلمة حدیث گفته اند. از او افراد مجهول روایت كرده اند واو به ضعف نزدیكتر هست تا به صدق همانطور كه شعبه می گوید.
تهذیب الکمال المزی 2/20
--------------------------------
و قال ابن سعد : بصرى متروك الحديث .(اهل بصره و متروک الحدیث است)
أبى داود : لا يكتب حديثه .
و حكى الخليلى فى " الإرشاد " بسند صحيح أن أحمد قال ليحيى بن معين و هو يكتب عن عبد الرزاق عن معمر عن أبان نسخة : تكتب هذه و أنت تعلم أن أبان كذاب . فقال : يرحمك الله ياأبا عبد الله اكتبها و احفظها حتى إذا جاء كذاب يرويها عن معمر عن ثابت عن أنس أقول له كذبت إنما هو أبان .
و قال الحاكم أبو أحمد : منكر الحديث تركه شعبة ، و أبو عوانة ، و يحيى ،
خلیلی در الارشادبه سند صحیح روایت می كند كه احمد به یحیی بن معین گفت در حالی كه او در حال نوشتن نسخه از عبدالرزاق واز معمر واز ابان بود.احمد به او گفت از ابان حدیث مینویسی در حالی كه میدانی او كذاب هست!پس گفت خدا رحمتت كند ابی عبدالله اینها را مینویسم وحفظ می كنم تا وقتی كه دروغگویی بیاید وبگوید واز معمر واز ثابت وانس روایت كند.تا به او بگویم دروغ گفتی از ابان بود نه از آنها.
وحاكم می گوید متروك الحدیث هست وشعبه ویحیی بن معین وابوعوانه او را ترك كرده اند در نقل حدیث
تهذيب التهذيب 1 / 99
تحریف کتاب سلیم بن قیس(اسرار آل محمد)
اهل تشیع خود در این کتاب دست برده اند و آن را دچار تحریف نمودهاند، و علوی حسنی در مقدمه ی کتاب او در "صفحه ی 11" گفته است: «تفاوت در نسخهای موجود آن در مقدار و تعداد احادیث موجود در این کتاب است، یکی از نسخهای این کتاب که در یکی از کتابخانهای نجف می باشد، تنها نصف این کتاب است، و یا نسخهی دیگر هم هست که بیشتر از این کتاب است و نسخه ی علامه نوری بسیار کاملتر است، و نسخه ی محمد حر بسیار کاملتر از نسخههایی است که دیدهام.»
برخی دیگر مصلحت را در این دیده‎اند که برای این مشکل که آنان را دچار اضطراب نموده است، راه حلی ریشه‎ای بیابند. پس اقدام به تعدیل کتاب نموده‎اند تا با عقیده شیعه سازگاری یابد و در نتیجه روایاتی را که با مذهب مخالف است یا با عقل در تناقض می‎باشد، حذف کرده‎اند. حر عاملی می‎گوید: در نسخه‎ای از این کتاب که به دست ما رسیده است، در آن چیزی فاسد و چیزی از آنچه که با استناد به آنها بر جعلی و موضوع بودن کتاب استناد کرده‎اند، وجود ندارد. وسائل الشيعة 20/210.
جرأت عاملی در انکار امور فاسد در کتاب جای شگفتی ندارد، زیرا او خود در قرن یازدهم کتابی را تألیف کرده که در آن روایاتی وجود دارد که قدما آنها را ندیده‎اند. این امر بیانگر آمادگی وی برای وضع و جعل و انکار در حمایت از مذهب می باشد.
محسن امین این ادعا را تکذیب نموده و می‎گوید: در نسخه‎ای از این کتاب که به دست ما رسیده است آمده که این عبدالله بن عمر بوده که پدرش را به هنگام مرگ نصیحت کرده است.
أعيان الشيعة 2/102-103، معجم رجال الحديث 9/231.
با مراجعه چاپ نجف این کتاب در المطبعة الحیدریة و چاپ الأعلمی بیروت، روشن می‎شود که این کتاب تغییر داده شده است، زیرا در آن دو چاپ وصیت عبدالله بن عمر و حدیثی که بیان می دارد ائمه سیزده نفر هستند یافت نمی شود. این موضوع بر این نکته دلالت دارد که برای تغییر کتابها و وضع آنها برای محافظت از مذهب، جرأت زیادی وجود دارد. اما روایاتی که بیانگر این هستند که تعداد ائمه سیزده نفر می باشد، تا به امروز در کتاب الکافی حفظ شده است. اما آیا ممکن است که اقدام به تغییر آن نمایند؟!
به عنوان مثال از ابوسعید خدری روایت کرده اند که گفت:( در حدیثی طولانی)امیر المؤمنین گفت:
«إن لهذه الأمة اثني عشر إمام هدى من "ذرية نبيها" وهم مني، وأما منزل نبينا في الجنة ففي أفضلها وأشرفها جنة عدن، وأما من معه في منزله فيها فهؤلاء "الاثنا عشر من ذريته" وأمهم وجدتهم وأم أمهم وذراريهم، لا يشركهم فيها أحد»
الكافي 1/532، و نک: الغيبة للطوسي ص:153-154، البحار 30/107، 36/381، إعلام الورى 2/168 كشف الغمة 3/311.
«این امت دوازده امام هادی از ذریه پیامبرص خواهند داشت که از من هستند. منزل و جایگاه پیامبرص در بهشت در بالاترین و بهترین مکان بهشت قرار دارد. کسانی که در این جایگاه همراه ایشان می‎باشند، عبارتند از: این دوازده امام که از ذریه او می باشند، مادرشان، جده- کادر بزرگ- آنان، مادر مادرشان و ذریه آنان. در این فضل کسی با آنان شریک نمی شود».
علی از ذریه رسول خدا نیست، پس در این صورت وی نفر سیزدهم است.


"آیت الله العظمی برقعی" به صورتی طولانی در مورد روایت وارده در مورد تعداد ائمه سخن گفته است. در خلال این، در مورد کتاب سلیم بن قیس نیز سخن گفته است. کلام وی کلامی ارزشمند است که ذکر آن را در اینجا نیکو می دانیم. وی می گوید:
1- سلیم در کتابش می‎گوید: محمد بن أبوبکر پدرش را که در حال احتضار بود پند و نصیحت داد، حال آنکه ابوبکر در سال نهم هجری با مادر محمد ازدواج کرد و محمد در سال دهم هجری در سال حجة الوداع بدنیا آمد و وقتی که ابوبکر از دنیا رفت، محمد بیشتر از دو سال و چند ماه نداشت. چگونه ممکن است که یک کودک دو ساله پدر خود را نصیحت کند؟!
2- در این کتاب آمده است که ائمه سیزده نفر می‎باشند. در کتاب الکافی نیز روایاتی وارد شده که بر این دلالت دارند که ائمه سیزده نفر می باشند. ذکر این موضوع در باب مطالب وارده در مورد اثنی عشر خواهد آمد.
3- وی صحیفه ملعونه را که در آن کتاب وارد شده است شرح داده است، اما برغم کذب بودن این صحیفه، معلوم نیست که این صحیفه کی نوشته شده است.
4- سلیم در کتاب خود حدیثی را آورده که در آن رسول‎خداص به علی می فرماید: ای علی من خوف این را دارم که تو دچار جهل و نسیان شوی، لکن این حدیث را برای شرکای تو می نویسم.(مؤلف می گوید چنین به نظر می رسد که این حدیث، تتمه حدیث اول در باب اختلاف الحدیث باشد). علی گفت: شرکای من چه کسانی هستند؟ پس رسول‎خداص نام های ائمه را بیان کرد و این حدیث را ادامه داد.... سلیم می گوید: بعد از وفات معاویه این حدیث را بر امام حسن و امام حسین عرضه کردم و این دو سید گفتند: ای سلیم، وقتی که امیرالمؤمنین این حدیث را به تو گفت، ما خود نشسته بودیم. سلیم، این فرد کذاب، نمی دانست که امام حسن ده سال قبل از معاویه وفات یافت، زیرا معاویه در سال60ﻫ و امام حسن در سال50ﻫ از دنیا رفت. پس چگونه وی می‎گوید: بعد از وفات معاویه این حدیث را بر امام حسن عرضه کردم؟!
5- در این کتاب، قتل مختار بن أبوعبید به حجاج بن یوسف منسوب شده است، حال آنکه مختار در سال 64 یا 65ﻫ در جنگ با مصعب بن زبیر به قتل رسید و حجاج در سال 76ﻫ به حکومت و ریاست کوفه دست یافت، یعنی ده سال بعد از قتل مختار. در هر حال کلینی در کتاب الکافی احادیث زیادی را از سلیم مجهول الوجود و کتاب مجعول و ساختگی وی روایت کرده است.
كسر الصنم (بت شکن یا همان عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول)ص:77-78.
در ادامه میفرمایند:خلاصه آنکه کتاب «سلیم بن قیس هلالی» واقعاً رسواست و بسیاری از علمای شیعه آن را مذمّت کرده‌اند، از آن جمله آیه‌الله خوئی و علامة شوشتری آن را جعلی و نامقبول دانسته‌اند. امّا متاسفانه کلینی از چنین کتابی، حدیث نقل کرده است!!..
بت شکن /باب اختلاف الحدیث


دلیل از خود کتاب برای نقد کتاب:

اولین کتاب از کتاب های شیعه که عقیده شیعه در مورد اینکه قران کم و زیاد شده در آن نوشته شد
(همین کتاب شیخ شیعه سلیم بن قیس هلالی متوفای سال 90 هجری ) بود ،چنانچه نقل میکنند: حجاج خواست او را به قتل برساند اما او فرار کرد و به ابان بن ابی عیاش پناه برد و وقتی زمان مرگش فرارسید کتاب را به ابان داد بنابراین این کتاب را فقط ابان از او روایت کرده است
رجال الحلی ، ص 82 – 83 و رجال الکشی ، ص 167 ، و الرجال برقی ، ص 3 – 4 ، الفهرست ابن ندیم ، ص 219 .
در کتاب سلیم آمده است كه سوره احزاب به اندازه سوره بقره، نور 160 آيه، سوره حجرات 60 آيه و سوره حجر 90 آيه و... بوده است. كتاب سليم بن قيس ص 122.


با اینکه این کتاب حاوی اصل اعتقاد مراجع شیعه ی سبئی است، یعنی خدا قرار دادن علی بن ابی طالب است، و در آن آمده که علمای شیعه وقتی علی رضي الله عنه را صدا میزنند میگویند: «ای آخر، ای ظاهر، ای باطن و ای کسی که به همه چیز دانا هستی»!!.
و روایت میکنند که خورشید به علی گفت: «ای اول، ای آخر، ای ظاهر، ای باطن، ای کسی که به همه چیز داناست».باز هم او را تایید میکنند!!!
کتاب سلیم ص 38 و بحار الانوار ج 41 / 179 و 181 ، و الفضائل شاذان بن جبرئیل قمی ص 69 .
بر کسی پوشیده نیست که الوهیت خاص خداوند است وقايل شدن آن برای علی بن ابي طالب(رض) که خود از موحدین می‏باشد از آثار ننگ و شوم عبدالله بن سبأ یهودی است كه برخی از امامیه آن را به ارث برده و از این عجیبتر هم این كه آنها را در منابع خود ذکر نموده و به اهل بیت(ع) نسبت می‏دهند، و در حق آنان این ستم را روا می دارند،
مگر الله رب العالمین در توصیف ذات اقدس خود نفرموده:
( هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ} (حديد:3).
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چيزى داناست.

کسانی که کتاب را انکار کرده‎اند به این استدلال دارند که مخالف تاریخ است و می‎گویند: در این کتاب آمده است که محمد بن أبوبکر پدرش را در هنگام وفات وعظ کرد که امامت را از علی غصب کرده است. اما محمد بن ابوبکر در سال حجة الوداع بدنیا آمد. پس چگونه وی پدرش را وعظ می‎کند حال آنکه به هنگام وفات پدرش سه سال(یا کمتر) داشته است. نک: روضات الجنات 4/67، رجال الحلي ص:83.
همچنین در این کتاب تعداد ائمه سیزده نفر بیان شده است. می‎گویند: سلیم شخص معروفی نیست و در هیچ خبری نام وی نیامده است و اسناد کتاب مختلف و مضطرب است.
نگا: رجال الحلي ص:83، روضات الجنات 4/67، رجال ابن داود ص:413-414.

                                                                                  ---------------------------------------------------
سخنی ارزشمند پیرامون كتاب جعلی سلیم به نقل از کتاب "آلفوس"(مختصرا)
مختصر متن ایشان در مورد کتاب سلیم:
بسیاری از استنادات كوبنده نویسندگان شیعه از كتاب سلیم بن قیس گرفته شده است كه نویسنده آن یعنی سلیم (برای محكم كاری‌) مدعی مشاهده مستقیم و بلاواسطه وقایع مهم و بیشماری است كه یا آنها را مستقیم نقل می‌كند و یا از قول سلمان، حضرت علی، ابوذر،‌ و از جناح مخالف: پسر عمر و پسر ابوبكر و... البته جای تعجب است كه چگونه ایشان می توانسته با تمام سران و افراد شاخص از دوست و دشمن این چنین نزدیك شده و محرم راز همه باشد؟ باید گفت:
عجیب است كه این شخص در همه مواقع مهم حضور داشته: به هنگام بیماری ابوذربه همراه سلمان و مقداد بر بالین اوست و مواردی را از آنها ثبت می‌كند از سال 16 هـ تا آغاز خلافت عثمان خبری از او در دست نیست در سال 30 هـ او را در مكه همراه ابوذر می بینیم كه سخنان ابوذر را ثبت می‌كند. در سال 34 او را در ربذه بر بالین ابوذر می بینیم كه وصایای او را می نویسد! در سال 35 همراه حضرت علی از مدینه به كوفه می آید. در جنگ جمل حاضر می‌شود. سپس او را در خانه زیاد ابن ابیه می‌بینیم كه خطبه حضرت علی را می نویسد. در سال 36 همراه حضرت علی برای نبرد صفین آماده می‌شود. وی در صف مقدم نبرد وقایع را گزارش می‌كند (و مسلما مانند همیشه هیچ آسیبی به او نمی‌رسد!)
بعد از جنگ صفین به كوفه بر می گردد و از كوفه به مداین می رود تا حذیفه استاندار مداین را ملاقات كند. زیرا حذیفه در جریان توطئه سری سقیفه علیه نهضت اسلام قرار داشته و دیده ها و شنیده های او باید در تاریخ ثبت شود (با چه اعتمادی به سلیم كه هوادار علی بوده چنین اسرار مهمی را می گفته اند و چرا چنین شخص باید در حكومت علی استاندار مدائن باشد و...؟!) در سال 39 برای نبرد با مارقین آماده می‌شود! در سال 40 شاهد شهادت علی است! سپس به مدینه می رود در سال 49 با منشی زیادابن ابیه رفیق شده و بخشنامه سری معاویه را از او گرفته و در كتابش ثبت می‌كند! در سال 50 پس از شهادت امام حسن او را ناگهان در مدینه می بینیم او در مجلس گفتگوی معاویه و قیس بن‌سعد بن عباده و... نفوذ كرده و گزارشی از گفتگوها تهیه می‌كند! در سال 52 در كوفه است. در سال 58 در مكه و در منا به سخنرانی تاریخی امام حسین گوش می‌كند! و آنرا گزارش می نماید. (‌عجیب است چرا این عاشق اهل بیت و دانای تمام اسرار، همراه امام حسین به كربلا نمی رود و شهید نمی‌شود؟) از حوادث بسیار مهم دهه 60 هجری از شهادت امام حسین از قیام توابین و نهضت مختار و... هیچ خبری در كتاب او نیست! در سال 76 می‌میرد.!!!
تاريخ سياسي صدر اسلام . ترجمه و تدوين دكتر محمود رضا افتخار‌زاده ص 15 تا 23 انتشارات رسالت قم
سر و كله این كتاب در اوایل قرن 4 هجری پیدا می‌شود. راوی مطالب: سلیم است و ابان. به فرض محال كه این كتاب ساخته دست یهودیان (برای ایجاد تفرقه در امت اسلامی و جلوگیری از نفوذ روز افزون اسلام در جهان) نباشد و واقعاً چنین كتابی توسط سلیم نوشته شده باشد (گرچه ما هیچ كتابی از تاریخ صدر اسلام در دست نداریم و تاریخ مكتوب شدن اولین كتابها متعلق به 250 سال پس از هجرت است) آیا چنین انقطاع (فاصله) 300 ساله ای از نظر علمی و تحقیقی پذیرفتنی است؟ و آیا امكان ندارد در مطالب آن دست برده شده باشد؟
مورد دیگر از داستانهای خنده دار و مضحك این كتاب آنجاست كه محمد ابن ابوبكر پسر ابوبكر هنگام مرگ پدرش دارد او را نصحیت می‌كند در حالیكه محمد ابن ابی بكر در زمان مرگ پدرش فقط 2 (یا سه)سال داشته یعنی بچه 2 ساله داشته خلیفه مسلمین را در هنگام مرگ نصیحت می كرده است؟!!!!!
تعجب من از مردم عامي نيست كه در اكثر مساجد اين كتاب موهوم را مطالعه مي كنند تعجب من از استاد دانشگاه آقاي دكتر محمود رضا افتخار‌زاده است كه با چه شور و حرارتي اين كتاب را چاپ و منتشر كرده اند براستي كه تعصب ، دكتر و بيسواد نمي شناسد .
یكی دیگر از دسته گلهای نویسنده نادان و جاهل این كتاب آن بوده كه می‌نویسد: اولین كسی كه در سقیفه با ابوبكر بیعت كرد معاذ ابن جبل بود. در صورتیكه تمامی مورخین معترفند كه معاذ در آن روز در یمن بوده است!!!!!
سئوال دیگر اینكه: چگونه سلیم ابن قیس راوی این كتاب، از اینهمه مهلكه جان سالم به در برده و چگونه در تمامی وقایع مهم سر به زنگاه حاضر بوده است؟ و چرا نامی از این فرد مهم، در حوادث تاریخی نیست؟ با وجود اینكه در همه جا حاضر و نخود همه آشی بوده است.
چرا تمام استناداتی كه نویسندگان به كتاب سلیم داشته اند متعلق به پس از قرن چهارم هجری است؟ اگر این كتاب در همان روزهای نخستین پس از وفات پیامبرصلی الله عليه وسلم نوشته شده است؟
اگر احادیث و روایات منتسب به سلیم صحت دارد چرا در اصول كافی كه متعلق به همان دوران و همان مكان است فقط چند مورد معدود از سلیم نقل شده؟ آیا می توان، باور كرد كلینی به كتاب سلیم دسترسی نداشته است ؟
وقتی كتاب سلیم را مطالعه می كردم شگفت زده می شدم كه چگونه اینهمه افراد سرشناس كه متعلق به دار و دسته و طبقه و قبیله های مختلف هستند به راحتی همگی اسراری را با سلیم در میان می گذارند كه هر كدام از این اسرار، كافیست حیثیت و اعتبار قبیله و تمام سوابق شخص گوینده را بر باد دهد. با اینهمه آقای سلیم مانند شرلوك هلمز!!، محرم راز همه می‌شود و از تمام رازها پرده بر می دارد. با اینكه می دانیم رازداری صفت مشخصه اعراب (‌لااقل در صدر اسلام) بوده است. براستی چه صفت مشخص و چه خصوصیتی در سلیم ابن قیس وجود داشته كه همه افراد سرشناس با موقعیتهای مختلف، اسرار مهم خود را به او می‌گفتند. (مانند موردی كه فرزند عمر و یا فرزند ابوبكر، نحوه از دنیا رفتن پدرانشان را برای او تشریح می‌كنند!)
شگفتی دیگر من آن بود كه نویسنده این كتاب، ذهن خلاق و داستانسرای بسیار جالبی داشته است. البته از مردمی كه خالق داستانهای هزار و یكشب و غول چراغ جادو و سند باد و... هستند زیاد هم عجیب نیست.
محققین شیعه در باره ابن سباء (موسس مذهب تشیع)می گویند این ابن سباء كیست كه در همه جا حاضر است و همیشه هم از چنگال دشمن فرار می‌كند و در تمام شهرها حضور دارد و... اینجانب با عرض معذرت، تمام این سئوالات را درباره سلیم بن قیس از محققین شیعه می پرسم .
نكته بسیار مضحكی در كتاب سلیم وجود دارد و آن اینكه پیامبر اكرم صلی الله عليه وسلم به كرات، خیانتهای فعلی و نقشه های خائنانه آینده عمر و ابوبكر را به طور خصوصی به اطلاع حضرت علی (ع) و برخی از یاران نزدیك خود می‌رسانده است. ولی در جایی دیگر از همین كتاب و احادیث دیگر مورد استناد شیعه، می خوانیم كه پیامبرصلی الله عليه وسلم روز قیامت، اصحاب خود را می بینند كه از ایشان جدا شده و به دوزخ می روند و هنگامیكه پیامبرصلی الله عليه وسلم می فرماید: اینها اصحاب من هستند خطاب می آید: نه! تو نمی دانی كه آنها پس از تو چكار كردند و.... جالب است پیامبر اكرم صلی الله عليه وسلم در قید حیات، چهره باطنی و خیانت اصحاب را می‌دانسته اند ولی در روز قیامت، از این موضوع اظهار بی‌اطلاعی می كنند!!! و از همه گذشته شما كه معتقید پیامبر و امامان پس از مرگ حاضر و ناظر بر اعمال هستند و به همین دلیل به زیارت قبور آنها رفته و طلب حاجت كرده یا زیارتنامه می خوانید پس چطور شد در اینجا پیامبر از اصحاب زمان خودش و از اتفاقات بعد از فوت خودش بی خبر است!!!
در بسیاری موارد در این كتاب، پیامبرصلی الله عليه وسلم از وجود انحراف در دین اسلام توسط افرادی خاص پرده برداشته ولی این نكته را فقط به طور خصوصی و درگوشی به اطلاع برخی رسانده اند زیرا نعوذبالله نمی خواهند با گفتن این حقایق برای عموم مردم جلوی انحراف و نابودی اسلام را بگیرند؟ و بعد آن افراد راز دار بر خلاف اصول رازداری این اسرار را در اختیار جناب آقای سلیم ابن قیس می‌گذارند.
برخی از مطالب مندرج در این كتاب اگر از زبان انسان بدبختی مانند من گفته شود سریعاً حكم تكفیر و الحاد و سپس اعدام صادر و به مرحله اجرا در خواهد آمد ولی چون جناب سلیم، مطالبی كه بسیار مورد خوشایند ذائقه عوام شیعه است را نوشته از مطالب كفر آمیز او اغماض می كنند. مانند این سخن كه تعداد امامان 13 می باشد و یا پیامبر به علی گفت 12 نفر از فرزندان تو امام هستند.... حضرت علی می گفت: فقط من می توانستم جنب باشم و در مسجد بخوابم و...
صریح آیات قرآن خطاب به مومنین می فرماید: وارد جنگ و جدالهای بی سرو ته نشده و هنگامیكه طرف خطاب جاهلین قرار می گیرید فقط به آنها بگویید: سلام علیكم! ولی در این كتاب مشاهده می كنیم كه حضرت علی (ع) و یا دوستداران ایشان، مرتب و در هر موردی با دیگران وارد بحث و جدلهای بی‌سر و ته می شوند! آیا این نشانگر آن نیست كه جاعل احتمالاً یهودی یا ایرانی این كتاب، قصد به هم ریختن جامعه اسلامی را داشته است؟
نویسنده مدعی است كه در بیشتر جریانات، شاهد عینی بوده و یا از افراد مطمئن نقل قول می‌كند ولی گاه در این كتاب، یك موضوع واحد به چند طریق متفاوت نقل شده است. مانند حمله به سوی خانه حضرت علی !!
در برخی موارد، پیامبرصلی الله عليه وسلم از توطئه كنار گذاشتن حضرت علی (ع) از خلافت مطلع بوده ولی بدون اینكه این توطئه را برای عموم مردم آشكار كنند آنرا به صورت راز، فقط برای حضرت علی و یكی دو نفر دیگر بیان می‌كرده اند در حالیكه طبق تحلیل شیعه، نتیجه حتمی بركناری حضرت علی (ع) انحراف اسلام بوده پس چرا پیامبرصلی الله عليه وسلم پس از آنهمه مجاهدت، سكوت كردند؟
نکته بسیار جالب و خنده دار در مورد این کتاب آن است که آقای سلیم، مدعی است که در آن زمان، حضور داشته و وقایع را به چشم خود دیده و با گوش خود شنیده است. سپس ایشان در جایی از کتاب می گویند که بنا به قول یکی از معصومین، تمام مردم پس از پیامبر مرتد شدند به جز علی و ابوذر و سلمان. جالب است که نام خود این شخص در کنار نام این سه تن نیست!! پس خود این آقا هم مرتد بوده بنابراین ما با چه اعتباری می توانیم مطالبی را که یک نفر مرتد، نقل کرده است را قبول کنیم؟!!!
و آیا بلال حبشی و عمار یاسر و ام سلمه و ابن عباس و نعوذبالله (فاطمه و حسنین و.‌.‌.) هم مرتد بودند؟
با این اوصاف، كتابی كه تعدادی از علمای طراز اول شیعه و تمامی علمای اهل سنت و تمامی محققین بی طرف غربی، صحت آنرا مخدوش می دانند چرا باید وسیله دوزخی شدن ما شود؟ والله‌اعلم.
ابتدای نسخ چاپی این كتاب، برای محكم كاری یك حدیث منتسب به امام صادق را می نویسند به این مضمون كه آن حضرت، نوشته های سلیم را تایید فرموده اند. ولی:
صحت و اعتبار این حدیث، مشخص نیست.
معلوم نیست كه امام صادق (ع) كدام قسمت از نوشته ها را تایید كرده‌اند زیرا در این كتاب، مطالب درست زیادی با مطالب دروغ زیادی در هم آمیخته به نحوی‌كه تشخیص راست و دروغ را غیر ممكن نموده است. علاوه بر اینکه نسخ خطی موجود از این کتاب با یکدیگر دارای اختلافات فاحشی است. اکنون امام صادق کدام نسخه را تایید کرده اند؟؟
آیا امام صادق نشسته اند تا گوینده تمام مطالب طولانی این كتاب را برایشان قرائت كنند؟ و ایشان هم تمام این مطالب را تایید فرموده اند؟ 
                                                                                     ------------------------------------------
بعد از همه اینها مشخص شد که این کتاب جعلی و روایاتش ساخته ذهن بیمار روافض است. متاسفم برای علمای شیعه از قبیل:مکارم شیرازی،قزوینی،طباطبایی و.... که با استناد به این کتاب حماقت خود را به رخ می میکشند!! 
                                                                                                                                 ای آیت حق بی خبران را خبری کن
                                                                                                                                                      التماس دعا