ادعاهای امامت نزد فرقه اثنی عشری(2)
ادعای پنجم: ادعای اینکه وظیفه امام صیانت دین از تحریف و دسیسه است.
جواب
اولا: نقلهای متواتری از خود ائمه وجود دارد که قرآن تحریف شده و آنها خودشان به تحریف قرآن اذعان کردند اما متاسفانه به جز چند آیه که در توصیف مذهب اثنی عشری است هیچکدام از آیات تحریف شده را بیان نکرده و مردم در گمراهی کامل نگه داشته منتظر یک انسانی گذاشتند که در غیب به سر می برند و بعضی موقع به خواب بعضی می آید. حکم نصب کسی و حکم عزل دیگری می دهد.
ثانیا: ائمه خود اعتراف کردهاند که برخی از اصحابشان بر آنان دروغ بسته و روایات کذب در احادیث آنان و کتب اصحابشان وارد شده است ما با این وجود ائمهای که به وجود کذب و دسیسه از جانب پیروان خود آگاهی یافتهاند آن کذب و دسیهها را که بدان واقف شدهاند بیان نکردهاند، نه خود این را بیان کردهاند و نه ائمهای که بعد از آنان آمدهاند. پس در این صورت صیانت از دین کجا می باشد؟!
آیت الله محمد آصف محسنی از علمای شیعه در مورد عدم اقدام مهدی به تصحیح مذهب و حتی عدم قیام سه امام پیش از وی به این کار- که این مذهب تحریف شده از معصومین سابق به آنان رسیده است، و کسانی که اصلاً اقدام به تصحیح مذهب نکردهاند- سوالی را مطرح کرده و می گوید:
در اینجا سوالی پیش می آید و آن اینکه : چرا خداوند به برخی از خواص خود اذن نداد تا با امام مهدی دیدار نمایند و جهت تکمیل فقهی که پر از استنباطات نادرست شده است از او کسب فائده نمایند؟
آصف در جواب این سوال می گوید: این ایراد مختص امام غائب نیست، بلکه سه امام قبل از او- جواد، هادی و حسن عسکری- نیز گرچه در میان مردم بودند، اقدام به تکمیل فقه نکردند. بلکه سوال متوجه خداوند است که چرا آنطور که قرآن را نازل کرد چرا کتابی را نازل نکرد که جامع همه اصول و معارف اسلامی و احکام و قواعد فرعی باشد؟ یا اینکه چرا به پیامبر صلى الله عليه وسلم خود یا اوصیای خود امر نکرد تا آن را تدوین نمایند؟!
کلام آصف دربرگیرنده چند سوال است که عبارتند از:
1- چرا مهدی با کسی از پیروان خود دیدار نکرد تا خطاهایی را که به صورت موروثی در فقه وجود دارد تصحیح نماید؟!
2- چرا سه امام قبل از مهدی، یعنی جواد و هادی و عسکری به انجام این وظیفه اقدام نکردند؟!
3- چرا خداوند کتابی را نازل نکرد که شامل همه اصول و فروع دین باشد.
4- چرا رسول خدا را به تدوین همه این موارد و اعطای آن به مردم فرمان نداد؟!
5- چرا به پیامبر صلى الله عليه وسلم فرمان نداد تا اوصیای خود را به تدوین آن فرمان دهد؟!
این سوال مؤکد این امر است که آصف به این باور رسیده که ائمه نقش خود را در حفظ این دین انجام ندادهاند.
حقیقت این است که موضوع بزرگتر از قضیه عدم حفظ دین توسط ائمه است، زیرا که بعضی از روایات منسوب به ائمه و به سبب خود ائمه، سبب تباهی دین و سرگردانی علما در شناخت احکام دین می باشند. بنابراین وجود آنها حسب آن روایاتی که باور داریم که انتساب آنها به این امامان صحیح نیست سبب تباهی دین می باشند.
ادعای ششم: ادعای اینکه وظیفه امام بررسی و بازبینی اصول و فروع دین است که مسلمانان اخذ می کنند.
این دعوا مؤکد این است که امام مشرف بر آن دسته از امور دینی خواهد بود که شیعه مکلف به آنها هستند و به همین دلیل آنان نیازمند به یک روش انتقادی که دین شیعه را حفظ نماید، نیستند، زیرا این امام است که مرجع همه این امور می باشد و اگر آنان در چیزی اختلاف پیدا کنند به امام رجوع می کنند. به همین دلیل همه امور دینی که در عصر امام موجود می باشد بر امام عرضه می شود و در نتیجه متصف به صفت صحت می شود.
این مفهوم، در سه قرن در عصر ائمه اعتقاد شیعیان بود تا اینکه سلسله امامت منقطع شد و موجب اضطراب شدیدی برای شیعیان شد و در پی آن شیعیان به قریب پانزده فرقه تقسیم شدند. این موضوع مورد تأکید گروهی از علمای شیعه است. از جمله حسین مدرسی می گوید: به سبب اعتقاد آنان به استمرار سلسله امامت تا پایان دنیا، انتظار این را داشتند که تعداد ائمه بسیار بیشتر از این مقدار باشد.
این ادعا نیاز به پاسخ ندارد چرا که انقطاع سلسله امامت خود موجب بطلان این ادعاست و بقول معروف بدترین ادعا ادعایی است که تاریخ آن را باطل کند.
ادعای هفتم: ادعای وجود امام در هر عصری:
تمام ادعاهای قبل با تاریخ اسلام رد خواهند شد. چرا که تاریخ عملی اسلام 1200 سال است که خالی از امام است لذا در این هزار دویست سال هیچ یک از امور و ادعاهای بالا تحقق پیدا نکرده است. و این با حکمت از امامت که شیعیان بیان می کنند متناقض است.
والله المستعان
ابومالك
- 5983 بازدید
- نسخه چاپی