عثمان رضی الله عنه شهید مظلوم, و قاتلینش گناهکار و گمراه بودند!
سال 35 هجری بود که گروهی راهزن و بعضا فریب خورده و یاغی از شهرهای بصره و کوفه و مصر به قصد جان امیرالمومنین خارج شدند و کارشان را نیز به اتمام رسانیدند.و انشا الله در این مختصر ثابت میکنیم که آن عده گروهی جانی ،به دور از اخلاق اسلامی و گمراه بودند.
آقاي نوبختي(از علما شیعه) مي گويد: گروهي مرتد شده از اسلام برگشتند و بنوحنيفه را براي پذيرفتن نبوت مسيلمه دعوت كردند. مسيلمه در حيات رسول الله صلي الله عليه وسلم مدعي نبوت شده بود. ابوبكر سپاهي را به فرماندهي خالد بن وليد بن المغيره مخزومي براي جنگيدن عليه او فرستاد. خالد با مسيلمه قتال كرد و مسيلمه را به قتل رساند. عده اي از پيروان مسيلمه كشته شدند و عده اي ديگر نزد ابوبكر آمدند و به (اهل الرده) نامگذاري شدند. اهل الرده همواره با هم متحد و منسجم بودند تا اينكه از عثمان در برابر بعضي اعمالش انتقام گرفتند و عثمان توسط آنان كشته شد. فرق الشيعه للنوبختي ص(4)به نقل از بل ظللت /خالد عسقلانی
"مشخص شد که آنها گروهی مرتد بودند."
و نقل است که عبدالله بن سبا گفت: ما که عثمان را کشته ایم تنها دوهزار نفریم،....
تاریخ طبری، ج3، ص 413 و 414- البداية والنهاية، ج7، ص238- ابن الأثير، ج3، ص130- ابن خلدون، ج3، ص160 و 161.
و به همین دلیل است که حافظ تقي الدين سبكي مي گويد: تولي قتل عثمان شيطاني رانده شده(یعنی ابن سبا) بود.
علامه ابن امير الحاج، التقرير و التحرير شرح التحرير: 2/260، چاپ بولاق مصر 1316 هـ.
و برای شناختن این ملعون (ابن سبا)به روایات زیر توجه کنید:
از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمودند: "عبدالله ابن سبا مدعی نبوت بود و عقیده داشت که نعوذ بالله امیرالمومنین خودش خداست، وقتی به امیرالمومنین خبر رسید او را فراخواندند و در مورد از وی پرسیدند، اعتراف کرد و گفت: آری، تو خدایی، در دلم آمده است که تو خدایی و من پیامبرم، امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: هلاکت بر تو باد، شیطان تو را مسخر کرده است، مادر مرده! فورا برگرد و توبه کن،وی انکار کرد، او را به زندان کردند و سه روز مهلت دادند که توبه کند ولی توبه نکرد بنابراین امیرالمومنین او را به آتش انداختند و فرمودند: شیطان او را فریب داده بود، و چنین کفریاتی را در دلش وسوسه می کرد" (رجال کشی، 1/70)
از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمودند: "خداوند لعنت کند عبدالله ابن سبا را که درباره امیرالمومنین علیه السلام ادعای ربوبیت می کرد، و به خدا سوگند که امیرالمومنین علیه السلام جز بنده ی فرمانبرداری برای خدا نبود، هلاکت باد بر کسی که بر ما دروغ می بندد، عده ای درباره ما چیزهایی را ادعا می کنند که خودمان درباره ی خود ادعا نکرده ایم، از آنان بیزاریم و به خدا پناه می جوییم" (رجال کشی، 1/71)
مامقانی می گوید: "عبدالله بن سبا کسی است که به کفر بازگشت و اظهار غلو نمود و می فرماید: غالی مطعونی است که امیرالمومنین او را با آتش سوزاند، وی معتقد بود که علی علیه السلام خدا و خودش پیامبر است" (تنقیح المقال،ج2/182 و 183)
"تا اینجا مشخص شد که آنها عده ای مرتد و بعضا جاهل بودند که سردسته آنها شخصی کافر بود."
نظرات بزرگان در مورد این گروه:
در نهج البلاغه خطبه ای نقل است که آن حضرت علیه السلام پس از آنكه با او بيعت كردند، جمعى از صحابه او را گفتند، چه شود اگر كسانى را كه بر عثمان شوريدند، كيفر دهى على علیه السلام فرمود:
اى برادران، من از آنچه شما مى دانيد بى خبر نيستم. ولى مرا چه توانايى است، در حالى كه "شورشگران" در نهايت توانايى هستند. آنان بر من چيره شده اند و ما را در برابر آنها قدرتى نيست.
ترجمه نهج البلاغه(آيتى)، صفحه ى 399
از زبیر بن عوام رضی الله عنه نقل است که آن شورشیان را غوغاگران شهرها میدانست و عائشه رضی الله عنها آنها را ستیزهجویان قبایل میخواند. شرح النووی علی صحیح مسلم (کتاب فضائل الصحابه15/148).
و سیدنا علی رضی الله عنه آنها را منافق و اهل دوزخ میدانست و نقل است که علی ابن ابیطالب چون شنید که معترضان از این حرکت خود پشیمان شدهاند، گفت: مثل آنان مثل این آیه قرآن است که:
كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿16﴾ فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ ﴿17﴾ الحشر: ١٦ - ١٧
(داستان منافقان با يهوديان) همچون داستان شیطان است كه به انسان ميگويد : كافر شو (تا مشكلات تو حل شود). اما هنگامي كه (بر اثر وسوسههاي شیطان) كافر ميگردد، ميگويد : من از تو بيزار و گريزانم ! چرا كه من از خدا، يعني پروردگار جهانيان ميترسم. سرانجام كار (شیطان و كسي كه او گمراهش كرده است) بدانجا ميانجامد كه هر دو تا در آتش دوزخ جاودانه ميمانند، و اين سزاي ستمگران است). تاریخ الطبری (5/407) البدایة و النهایة (7/189).
و در روایات آمده که حضرت علي مدتی قبل از وقايع جنگ جمل مي فرمايند: " خداي عزوجل ما را به اسلام گرامي داشت و بدان سربلندمان نمود و از پس خواري و با يكديگر كينه ورزيدن و از هم دور بودن و بي مقداري با هم برادرمان نمود. چندانكه خدا خواست مردم بر دين اسلام بودند و حق در ميان آنها بود و كتاب خدا را پيشواي خويش نمودند تا آنكه اين مرد (عثمان) به دست اين مردم كشته شد. ""شيطان آنان را به نافرماني برانگيخت و امت را به يكديگر در آويخت بدانيد كه اين امت همچون امتهاي گذشته فرقه فرقه خواهد شد "" طبري ، ج 6 ص 3141
و زبیر بن العوام نیز آیه زیر را در شان آنان میدانست و میفرمود:
آنان در طول این مدت، همیشه مشغول نقشه کشیدن و توطئه علیه عثمان بودند اما سرانجام آنان همین آیه شد:
(وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ ﴿54﴾ سبأ: ٥٤
ميان ايشان و آنچه آرزو دارند (كه پذيرش ايمان ايشان و نجات از عذاب است) جدائي افكنده ميشود، همان گونه كه با گروههاي همسان و همكيش آنان قبلاً چنين عمل شده است. آخر ايشان (در جهان) سراپا در شكّ بودهاند (و زندگي را پيوسته با ظنّ و گمان به سر بردهاند و اينك چنين سرنوشتي بايد داشته باشند)
و طلحه بن عبیدالله نیز در مورد آنها این آیه را قرائت میکرد:
مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ ﴿49﴾ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ ﴿50﴾
يس: ٤٩ - ٥٠
جز يك فرياد [مرگبار] را انتظار نخواهند كشيد كه هنگامى كه سرگرم جدالند غافلگيرشان كند (49) آنگاه نه توانايى وصيتى دارند و نه مىتوانند به سوى كسان خود برگردند (50)
و سعد بن ابی وقاص قرات کرد:
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا ﴿103﴾ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿104﴾ أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا ﴿105﴾ ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا ﴿106﴾ الكهف: ١٠٣ - ١٠٦
(اي پيغمبر به كافران) بگو : آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم (103) [آنان] كسانىاند كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند (104) [آرى] آنان كسانىاند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند در نتيجه اعمالشان تباه گرديد و روز قيامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهيم نهاد (105) اين جهنم سزاى آنان است چرا كه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به ريشخند گرفتند (106)
تاریخ الطبری (5/407) البدایة و النهایة (7/189).
و از حسن بصری (او در آن دوران زندگي میکرد و از بزرگان تابعين بود) نقل است که در مورد آنها گفت: افراد بيتربيت و فاسدي از اهل مصر بودند.
تاريخ خليفة ص 176 با اسناد صحيح.
فواد فاروقی (از معاصر شیعه )در کتابش مینویسد:توطئه هایی که در زمان ابوبکر صدیق و عمر جرات نفس کشیدن را نداشت،رمقی یافتند، فتنه ها از خواب گران چند ده ساله شان، سر برداشتند و در برابر علی" این زاده کعبه(به زعم مولف البته) و پرورش یافته شایسته مکتب خاتم الانبیا جبهه گرفتند......(پس آنها فتنه گر بودند.)
و در ادامه میگوید:چنین مردمی،بدون شبهه بیشتر جانبدار حاکمانی می شوند که از آنان کار نخواهند،برایشان بساط عیش بگسترند و بر تن پروریشان خورده نگیرند... 25 سال سکوت/ص243
ابن حزم میگوید: «قاتلان عثمان فاسق یا ملعون! محارب و کسانی اند که خون حرامی را عملاً ریختند» الفصل (4/161).
و ابن تیمیه در مورد قاتلان عثمان میگوید: «گروهی شورشی و مفسد فی الارض بودهاند...» منهاج السنة (3/189-206).
و ابن کثیر در مورد قاتلان عثمان میگوید: «افرادی بیادب و دهاتی و از هر نوع مردم بودند». البداية والنهاية (7/ 176).
ذهبی نیز آنان را سران و رؤسای شرارت میخواند. دول الاسلام، ذهبی (1/12).
و ابن عماد در کتاب شذرات الذهب، ایشان را اراذل و اوباش میداند. نگا: تحقیق مواقف الصحابه (1/482) صحیح البخاری (کتاب مناقب عثمان4/202). شذرات الذهب (1/40).
ابن سعد در توصیف آنان میگوید که آنان مردمان پستی بودند که در شرارت با هم اتفاق نظر داشتند.
تحقیق مواقف الصحابه (1/481) طبقات ابن سعد (3/71).
و حافظ تقي الدين سبكي- متوفاي 756 هجري- مي گويد: تولي قتل عثمان شيطاني رانده شده بود.
علامه ابن امير الحاج، التقرير و التحرير شرح التحرير: 2/260، چاپ بولاق مصر 1316 هــ .
آیا سیدنا علی رضی الله عنه در قتل عثمان دست داشت و یا به آن راضی بود؟
فواد فاروقی شیعی! در این مورد بحث مفصلی دارد که در آن بحث با رد شبهات ثابت میکند که سیدنا علی رضی الله عنه هیچ دستی در شهادت عثمان رضی الله عنه نداشته است و به آن راضی نبوده..
وی از قول علی بن ابیطالب رضی الله عنه نقل میکند که ایشان فرمودند: من اگر میخواستم عثمان کشته شود چه ضرورت داشت که پسران خود را به خانه او بفرستم تا مردم را نصیحت کنند که متفرق شودند بلکه از فرستادن پسرانم خودداری میکردم و مردم را به حال خود میگذاشتم که هر چه میخواهند بکنند.
من اگر با عثمان خصومت داشتم پسرانم را نمیفرستادم تا پیکر عثمان را بشویند و کفن کنند ، به خاک بسپارند و ....... الخ
و مولف میگوید:علی ابن ابیطالب در قتل عثمان هیچ نوع مداخله نداشته...
25 سال سکوت/فواد فاروقی/ص 207 تا 212 و او به نقل از.. رودلف ژایگر/خدای علم و شمشیر/ص147-152
و خود علی رضی الله عنه نیز بارها این موضوع را عنوان میکنند..
در ترجمه نهج البلاغه(آیتی) اینچنین آمده:
در باره كشته شدن عثمان اگر به كشتن او فرمان مى دادم، قاتل او مى بودم. و اگر ديگران را از كشتنش منع مى كردم چنان بود كه به ياريش برخاسته ام."ترجمه نهج البلاغه(آيتى)، صفحه ى 91"سخنى از آن حضرت علیه السلام وقتى كه شنيد بنى اميه او را به شركت در قتل عثمان متهم مى كنند" صفحه ى 147"
خطبه اى از آن حضرت علیه السلام پس از آنكه به خلافت با او بيعت كردند، جمعى از صحابه او را گفتند، چه شود اگر كسانى را كه بر عثمان شوريدند، كيفر دهى على علیه السلام فرمود:
اى برادران، من از آنچه شما مى دانيد بى خبر نيستم. ولى مرا چه توانايى است، در حالى كه شورشگران در نهايت توانايى هستند. آنان بر من چيره شده اند و ما را در برابر آنها قدرتى نيست. " صفحه ى 399 "
اى معاويه، به جان خودم سوگند، كه اگر به ديده خرد بنگرى، نه از روى هوا و هوس، در خواهى يافت كه من از هر كس ديگر از كشتن عثمان بيزارتر بودم و من از آن كنارى جسته بودم، مگر آنكه بخواهى جنايت را به گردن من نهى و چيزى را كه بر تو آشكار است پنهان دارى. و السلام. " صفحه ى 613"
از نامه آن حضرت علیه السلام به مردم شهرها نوشته و در آن از آنچه ميان او و سپاه صفين گذشته است حكايت مى كند.
ابتداى كار ما چنين بود كه با شاميان روبرو شديم. به ظاهر خداى ما يكى بود و پيامبرمان يكى بود و دعوت ما به اسلام يكسان بود. نه ما از آنها خواستيم كه بر ايمان خويش به خداوند و گواهى دادنشان به پيامبرش بيفزايند و نه آنها از ما مى خواستند. در همه چيز هم، عقيده ما يكى بود جز در باب خون عثمان كه ميانمان اختلاف بود. آنها ما را بدان متهم مى كردند و ما از آن مبرّا بوديم.
ترجمه نهج البلاغه(آيتى)، صفحه ى 759
تا به اینجا از کتب شیعه مشخص شد که دامان سیدنا علی رضی الله عنه از این اتهام پاک است.. و اما از کتب ما:
عبدالرحمن بن ابي ليلي مي گويد: علي رضی الله عنه را ديدم در حالي كه دستهايش را بسيار بلند كرده، مي فرمود: پروردگارا، من از آلوده شدن به خون عثمان به درگاه تو برائت مي جويم. فضايل الصحابه ج1 ص452 و سند آن حسن است.
و عميره بن سعد مي گويد: در ساحل فرات همراه علي بودم كشتي كه چادرش را بر افراشته بود، از كنار ما عبور كرد، علي فرمود: خداوند چنين مي فرمايد: (وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ) سوگند به همان خدايي كه كشتي را در دريايي از درياها روان كرده است، من نه عثمان را كشته ام و نه براي كشتن او ديگران را ياري كرده ام. فضايل صحابه ج1 ص458 محقق سند اين را حسن گفته است.
حاکم نیشابوری از طریق قیس بن عباد روایت میکند که علی در روز جنگ خطاب به مردم چنین گفت: خداوندا! دستان مرا از متهم شدن به ریختن خون عثمان پاک نگهدار.
المستدرک حاکم (3/95). العقیدة فی اهل البیت، ص230، طبقات الکبری/ ابن سعد (3/3).
ابن سعد از طریق ابن عباس نیز نقل میکند که علی اعلام نمود که او هرگز در قتل عثمان دست نداشته و دیگران را نیز بدان کار امر نکردم، بلکه همه را از دست زدن به چنین کاری منع نمودم اما با این وجود نتوانستم جلوی آن مردمان را بگیرم. طبقات ابن سعد (3/82)، البدایة و النهایة (7/202).
و حاکم در کتاب خود، پس از ذکر حوادث فتنه بیان میدارد: بر خلاف ادعای اهل بدعت که میگویند: علی رضی الله عنه در قتل عثمان رضی الله عنه دخالت داشت، براساس روایات معتبر، او هیچ نقشی در این ماجرا نداشته است. المستدرک/3/103
حافظ ابن عساکر در رابطه با مبرا بودن علی رضی الله عنه از قتل عثمان رضی الله عنه سخنان خود او را تدوین نموده است تا این قضیه را از زبان خود علی بن ابی طالب رضی الله عنه به اثبات رسانیده باشد. علمای حدیث نیز در این زمینه کوششهای بسیاری از خود به یادگار گذاشتهاند تا آنان نیز به ¬نوبهي خود این اتهام نادرست را از ساحت پاک علی بن ابی طالب رضی الله عنه بزدانید. نگا: البدایة و النهایة (7/193)و (7/202)
و مینویسد:بر خلاف ادعای دشمنان کینهتوز، علی رضی الله عنه بارها قتل عثمان رضی الله عنه را محکوم نمود و آشکارا بیان داشت که به هیچ شکلی در قتل او دخالت نداشته است. البدایة و النهایة (7/202).
ابن تیمیه نیز در این رابطه میگوید: ...علی رضی الله عنه در قتل عثمان رضی الله عنه هیچ دخالتی نداشت؛ نه بدان دستور داد و نه به آن راضی گشت؛ منهاج السنة (4/406).
بلکه فرمود: «بارخدايا! من، در پيشگاه تو از اينكه در قتل عثمان(رض)، نقشي داشته، يا بر اين كار راضي باشم، اظهار برائت ميكنم».مصنف ابن ابيشيبة (15/209)، با سند صحيح.
نیز نقل است که علی در مورد قتل عثمان چنین گفته است:"" آن روز که عثمان به قتل رسید کمر من نیز شکست."" المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم (5/61).
علی و اهل بیت از عثمان دفاع میکنند!
نه تنها علی خود به دفاع از امیرالمومنین پرداخت بلکه دو فرزندش و غلامش و تعدادی از بنی هاشم را نیز برای اینکار بسیج کرد. و این از روایات صحیح ثابت است که در زیر نقل خواهد شد:
آوردهاند: «علي (رضي الله عنه) اوّلين كسى بود كه از او - زمانى كه مردم بر او شوريدند - دفاع نمود و سپس دو فرزندش و برادرزادهاش عبداللّهبنجعفر و غلامش قنبر را براى دفاع از او در منزلش باقى گذاشت» شرح نهجالبلاغة، إبنأبىالحديد، ج10، ص581، چاپ قديم ايران.
جابر بن عبيدالله مي گويد: علي شخصي نزد عثمان فرستاد و فرمود: همانا من پانصد بازو دارم. اگر اجازه دهي تو را در برابر دشمنان حمايت كنم، تو سخناني مي گويي كه مردم خون تو را حلال مي پندارند. عثمان در جواب گفت: خداوند به تو جزاي خير عنايت كند، من دوست ندارم كه به خاطر من يك قطره خون از بيني كسي بيرون بيايد.
(تاريخ دمشق ـ 203 و تحقيق مواقف الصحابه في الفتنه محمد آمحزون ج1 ص458)
و در روایات دیگر آمده که هنگامي كه حضرت علي رضی الله عنه از عثمان اجازه خواست تا از وي دفاع نموده و با آشوبگران بجنگد، در جواب چنين گفت :من همه كساني را كه بر ذمه ي خود حقي از خداوند مي بينند و معترفند كه من نيز بر آنها حقي دارم، سوگند مي دهم كه قطره اي از خون خود يا ديگران را به خاطر من بر زمين نريزند) ؛ حضرت علي رضي الله عنه دوباره خواسته خود را تكرار كرد، اما باز هم همان جواب سابق را شنيد، چون حضرت علي رضي الله عنه به مسجد رفت مردم از وي خواستند كه به عنوان امام جماعت با آنها نماز بخواند اما وي در جواب گفت: (چگونه با شما نماز بخوانم در حالي كه امام در محاصره است، من تنها نماز مي خوانم) ، چنانكه جداگانه نماز خواند و به خانه برگشت.
عثمان بن عفان ذوالنورين، اثر استاد صادق عرجون، ص: 218-219.
و مروان بن حکم میگوید:علي در آن روز، بيش از همه، از عثمان دفاع كرد .
ر.ك: تاريخ الإسلام، 461، اثر ذهبي، با سند قوي.
و سیدنا علی«بعد از اينكه با دست و زبان، از او دفاع طولانى كرد و ديد ديگر فايدهاى ندارد، كنار كشيد»
نهج البلاغه شرح ابن ابی الحدید، تحت «بايعنى القوم الذين بايعوا أبابكر»- شرح إبنميثم بحرانى، ج4، ص354، چاپ تهران.
و از اوست که خطاب به معاویه در مورد خود فرمود: آنكه خواست به ياريش برخيزد ولى عثمان خود نخواست و گفتش در خانه ات بنشين و از يارى من دست بدار
ترجمه نهج البلاغه(آيتى)، صفحه ى 653
و او آنقدر از او دفاع کرد که خودش مىگويد: «واللّه لقد دفعت عنه حتى خشيت أن أكون آثما»؛ «به خدا قسم! آن قدر از او دفاع كردم كه ترسيدم من گناهكار شوم!»(چون امیر فرموده بود از من دفاع نکنید)
نهجالبلاغة، شرح فيض، خطبه 240- شرحإبنأبىالحديد، ج3، ص286.
ابن کثیر نقل میکند: وقتي عثمان -رضی الله عنه- در خانهاش محاصره شد و از خواندن نماز در مسجد باز داشته شد و بلكه حتي از رسيدن آب به او جلوگيري شد در اين وقت بعضي از اصحاب پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- پيش او رفتند و همه ميخواستند از او دفاع كنند، معروفترين كساني كه در خانه عثمان پيش او نشستند "حسن بن علي و حسين بن علي "و عبدالله بن الزبير و ابو هريره و محمد بن طلحه بن عبيدالله (السجاد) و عبدالله بن عمر بودند، اينها در مقابل شورشياني كه ميخواستند عثمان -رضی الله عنه- را بكشند شمشير كشيدند.البدایة والنهایة 7/184.
و نقل شده بزرگان صحابه، فرزندان خويش را بدون مشورت عثمان، براي دفاع از وي فرستادند؛" حسن بن علي "و عبدالله بن زبير، جزو كساني بودند كه به دفاع از عثمان برخاستند. عثمان، حسن را خيلي دوست داشت؛ بنابراين از آنجا كه نگران حسن بود و ميترسيد كه آسيبي به او برسد، او را سوگند داد كه به منزلش باز گردد. تاريخ المدينة (4/1208) ابنشبه.
و در اخبار است که "حسن بن علی" رضی الله عنه نزد عثمان رضی الله عنه آمد که به او اعلام نمود حاضر است که با شورشیان بجنگد. اما عثمان پیشنهاد او را نپذیرفت و به او چنین گفت: هرگز حاضر نیستم که باعث ریخته شدن خون تو باشم، پس شمشیرت را غلاف کن و نزد پدرت بازگرد.
فتنة مقتل عثمان (1/162) المصنف، ابن ابی شیبة (15/224).
در روایات موجود در کتب شیعه حسن و قنبر که علی رضی الله عنه آنها را همراه با چند نفر دیگر برای محافظت و دفاع از عثمان رضی الله عنه به منزلش فرستاده بود در آن ماجرا مجروح شده بودند!.
نهج البلاغه، شرح ابن ابی الحدید 3/286، تحت عنوان (محاصره عثمان و منعه الماء) همچنین (مشعل اتحاد)، دکتر بیآزار شیرازی، ص25 و 26 تحت عنوان (حمایت از عثمان).
بلاذري در كتاب (انساب الاشراف ) نوشته است كه شورشيان به سوي حضرت عثمان رضي الله عنه تيراندازي نمودند كه در نتيجه ي آن، حضرت حسن كه بر درب خانه ايستاده بود و همچنين قنبر، غلام حضرت علي، مجروح شدند.
ابومحمد انصاري مي گويد: روز حادثه، عثمان را در منزلش در حالي ديدم كه "حسن بن علي" از او دفاع مي كرد و در آنجا مجروح شد، من از جمله ي كساني بودم كه او را پس از مجروح شدن از خانه بيرون آوردند. انساب الاشراف: 5/95-96، چاپ جديد.
و حسن بن علی رضی الله عنه را که در آن روز مجروح شده بود به خانه اش منتقل کردند. نگا: طبقات ابنسعد (8/128).
البته عبدالله بن زبير، محمد بن حاطب و مروان بن حكم نيز زخمي شدند؛ "حسين بن علي" و ابنعمر هم آنان را در دفاع از عثمان، همراهي ميكردند. تاريخ خليفه، ص174.
روايت شده كه بعد از اين كه عثمان رضي الله عنه مردم را براي بيرون رفتن وادار نمود آخرين كسي كه از نزد او بيرون رفت "حسن بن علي" رضي الله عنه بود. ابن كثير: 7/182-181.
حضرت علی رضی الله عنه فرزندانش را سرزنش میکند!
علی رضی الله عنه پسران خود؛ حسین و حسن رضی الله عنهما را به خاطر شهید شدن عثمان رضی الله عنه سرزش کرد و کتک زد.
مسعودی مورخ شیعیان می¬گوید: «...علی رضی الله عنه افسرده و غمگین وارد منزل شد و به دو پسرش گفت: چگونه امیرالمؤمنین کشته شد در حالی که شما دم درِ خانه او بودید؟! سپس یک سیلی به حسن و ضربه ای به سینه حسین زد، و محمّد بن طلحه عبدالله بن زبیر را ناسزا گفت».
مروج الذهب، مسعودی شیعی، ج2، ص 344، چاپ لبنان / و 25سال سکوت،فواد فاروقی شیعی از نویسندگان معاصر/ص231 چاپ1362 و زندگی حضرت علی(ع)/محمد علی خلیلی/ ص 169-170
و مانند آن را ابن ابی شیبه در کتابش نقل میکند و مینویسد:
علي رضی الله عنه به حسن و حسين و نيز به برادرزادگانش فرمود: «عثمان چگونه به قتل رسيد، در صورتي كه شما، درب خانهاش نگهباني ميداديد؟» و آنگاه يك سيلي به حسن كه مجروح شده بود، نواخت و به سينهي حسين زد و ابنزبير و ابنطلحه را نيز ناسزا گفت و ناراحت و خشمگين، به خانهاش بازگشت؛ وي، در آن هنگام ميگفت: «بارخدايا! من، در پيشگاه تو از اينكه در قتل عثمان رضی الله عنه ، نقشي داشته، يا بر اين كار راضي باشم، اظهار برائت ميكنم». مصنف ابن ابيشيبة (15/209)، با سند صحيح.
اهل بیت برای رساندن آب به سیدنا عثمان متحمل سختی میشوند!
این بخش مشخص میکند که سیدنا علی رضی الله عنه تا چه حد نسبت به عثمان رضی الله عنه محبت داشته که آن همه خطر و توهین را تحمل میکند تا شاید مشکی آب به امیرالمومنین برساند!(خدا از او راضی باد)
فواد فاروقی شیعی مینویسد:آخر شب علی آمد و،مشکی آب بر دوش..و صدایش در آن فضای ملتهب طنین انداخت:ای مردم،این کاری که شما میکنید نه به شباهت به عمل مومنین دارد و نه به کار کافرین،شما از اینها طعام و آب منع کرده اید،و حال آنکه رومی ها و مجوسیها به اسیرانشان آب و طعام میدهند،روا نیست که از آنها بدتر شده آب و طعام از آنها منع کنید..25سال سکوت/فواد فاروقی/ص242
و ابن کثیر نقل میکند:زمانی که حلقه محاصره تنگ تر و حالت بر حضرت عثمان سخت گشت، آب آشاميدني تمام شد، لذا از مسلمين در اين زمينه ياري خواست، حضرت علي رضي الله عنه بر مركبش سوار شد و يك مشك آب با خود گرفته به خانه عثمان رضي الله عنه رسيد، بعد از اينكه سخناني ركيك و توهين آميز از آن قوم جاهل شنيد و سواريش را فراري دادند، بلاخره آب را به داخل خانه رسانيد.ابن كثير: 5/187.
و بلاذري در (انساب الاشراف) مي گويد:
علي رضي الله عنه چون از ماجرا آگاه شد، سه مشك آب فرستاد، عده ي زيادي از موالي بني هاشم و بني اميه در راه رساندن اين آبها مجروح شدند، و الا ممكن نبود آب به آساني به داخل خانه برسد.
انساب الاشراف: 5/68-69
و طبری نقل میکند:
پس از نماز صبح حضرت علي -رضي الله عنه- به طرف شورشياني که منزل حضرت عثمان را محاصره کرده بودند آمد و خطاب به آنها فرمود: ای مردم! کاری که شما با عثمان رضی الله عنه میکنید، هیچ مسلمان و کافری، آن را انجام نمیدهد. آب و غذا را از این مرد و خانوادهاش قطع نکنید. ایرانیان و رومیان نیز به اسیران خود آب و غذا میدهند. تاریخ الطبری 5/400... به نقل از سیرت عثمان نوشته دکتر محمد علی صلابی
ام المومنین ام حبیبه (رمله بنت ابيسفيان) نیز در این راستا تلاشهای بسیار کرد چنانچه طبری مینویسد:
او سوار بر استري که بر آن مشک آبي قرار داشت، به طرف منزل حضرت عثمان آمد، اما شورشيان آشوبطلب سبأي جلوي او را گرفته و مانع از ورودش به منزل شدند!
به آنان گفته شد: اين خانم ام حبيبه همسر رسول خداست!
گفتند: به هيچوجه به او هم اجازة ورود به منزل را نميدهيم!
سپس بر سر و روي استري که ام حبيبه بر آن سوار بود زدند!
ام حبيبه گفت: من در مورد اموال و وديعههاي خانوادگي که نزد حضرت عثمان است با او کار دارم و به خاطر ضايع نشدن اموال بيوهزنان و يتيمان لازم است او را ملاقات کنم!
گفتند: تو داري دروغ ميگويي! فقط ميخواهي براي آنان آب ببري!
آنان بدون توجه به کاري که داشتند به همسر رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- انجام ميدادند، افسار استر او را بريدند و چيزي نمانده بود که ام المؤمنين ام حبيبه بر روي زمين بيافتد!؟ و اگر مسلماناني که در نزديکي او بودند، به کمک او نميشتافتند، او بر زمين ميافتاد.
تاريخ طبري: ج 4 ص 384 – 385
كتب شيعه نيز اين روايات را تاييد مي كنند، به طور مثال به كتاب (ناسخ التواريخ) و (الفوائد الرضويه) چاپ ايران (تاريخ عرب و اسلام) و كتب ديگر مراجعه كنيد.
اعمالی که بعد از شهادت امیرالمومنین انجام دادند و آن اعمال از مسلمانها سر نمیزند!
شورشیان بعد از شهادت سیدنا عثمان به چنان اعمالی دست زدند که هیچ شکی باقی نمیگزارد که آنها شقی و فساد فی الارض هستند! چنانچه نقل است:
بعد از شهادت سیدنا عثمان رضی الله عنه يکي از پيشخدمتان حضرت عثمان به نام نجيح وقتي ديد که حضرت عثمان را به شهادت رسانيدند، برآشفت و به طرف سودان(سودان با ابن ملجم فامیل بود!) حمله برد و با يک ضربه او را از پاي درآورد!
قتيربن فلان سکوتي نيز وقتي کشته شدن سودان را ديد بر نجيح حمله برد و او را کشت!
يکي ديگر از پيشخدمتان حضرت عثمان به نام صبيح نيز قتيره را مورد حمله قرار داد و او را از پاي درآورد!
در اين حال دو شهيد و دو جاني پيکرشان در منزل حضرت عثمان بر روي زمين افتاده بود!
اندکي پيش از غروب آفتاب روز جمعه بود که حضرت عثمان به شهادت رسيد! پس از آن يکي از سبايان فرياد برآورد که وقتي ريختن خون کسي براي ما روا باشد، غارت اموال او نيز برايمان روا خواهد بود، بياييد هر چه را که در خانه اوست غارت کنيد!
سبايان هرزه و شيطنتپيشه در منزل به ضرب و شتم و غارت پرداختند و حتي از ربودن وسايلي که زنان داشتند خودداري نکردند!
روي او برداشت و به حرکات بسيار زشت و جاهلانهاي دست زد و حرفهاي رکيکي را نثار او نمود!
"صبيح" از خدمتکاران خانه حضرت عثمان وقتي اين هرزهگويي را در حق همسر حضرت عثمان شنيد بر کلثوم حمله کرد و او را به قتل رسانيد و يکي ديگر از سبيان نيز بر صبيح حمله برد و او را شهید کرد! به اين ترتيب پس از کشته شدن شش نفر درب خانه حضرت عثمان رضی الله عنه بسته شد!
پس از آنکه جنايتکاران سبأي خانه حضرت عثمان را غارت نمودند، يکي از آنها فرياد زد و گفت: هر چه زودتر به طرف بيتالمال برويد و سعي کنيد پيش از ديگران به آنجا برسيد و هر آنچه را در آن مييابيد برداريد!
وقتي محافظان بيتالمال تهاجم آنها را براي غارت بيتالمال مشاهده نمودند، و در آن تنها دو کيسه مواد خوراکي وجود داشت تصميم گرفتند که براي نجات جان خود از سبأيان مجرم و غارتگر و دنيادوست کنار بکشند!
سبأيان راه گم کرده راهي بيتالمال شدند و هر آنچه را که در آن بود چپاول کردند. تاريخ طبري: ج 4 ص 391 – 392
ابوبکر/ق. ادامه دارد
- 7269 بازدید
- نسخه چاپی