دفع شبهات از ابوعبدالرحمن معاويه بن ابي سفيان

شماره مقاله: 
84

 
روايت اول در باب خواندن نماز جمعه در چهارشنبه روايت مسعودي شيعي:
اهل تشيع وقتي مي خواهند هر طور شده به اصحاب تهمت بزنند وحتي در اين راه علماي خود را هم از اهل سنت جاميزنند, در حالي كه مسعودي مورخ شيعي مذهب هست مراجعه شود به كتب ذيل(علماي اهل سنت در موردش مي گويند: هو شيعي جلد: صريح البيان 93 قال الحافظ (كتبه طافحه بانه شيعياً معتزلياً لسان الميزان 4/258-256 .سيراعلام النبلاء 10/569 و طبقات الشافعيه لامام السبكي 3/456
از كتب خود شيعه در مورد شيعه بودن مسعودي (كتاب اعيان الشيعه 41/198 كه در زندگينامه مسعودي مي آورد او از بزرگان شيعه بود و طعن ولعن ونفرينش نسبت به صحابه را هم ذكر مي كند

روايت دوم: لعن علي توسط معاويه رضي الله عنهما!!
شكي نيست كه اين روايات از اكاذيب هستند و كساني كه در سيره معاويه رضي الله عنه تحقيق كردند ميدانند كه اوشخصي حليم ودانا بوده.
امام ابن كثير در البدايه والنهايه در مورد لعن علي بر روي منبر ويا در قنوت مي گويد ( ولا يصح هذا ) البداية والنهاية (7/284
در همين كتاب عقد الفريد اين روايت آمده چطور به اين روايت نظر نكرديد؟
متن روايت(أن معاوية أخذ بيد الحسن بن علي في مجلس له ، ثم قال لجلسائه: من أكرم الناس أباً و أماً و جداً و جدة ؟ فقالوا : أمير المؤمنين أعلم .. فأخذ بيد الحسن و قال: هذا أبوه علي بن أبی طالب، و أمه فاطمة بنت محمد صلى الله عليه وسلم، و جده رسول الله صلى الله عليه وسلم، و جدته خديجة رضي الله عنها)
)كه معاويه دست حسن را گرفت وبه مجلس خود برد سپس به حضار گفت كدام يك از طريق پدر ومادر گرامي ترين مردم هست ؟گفتند اميرالمومنين داناتر است سپس معاويه دست حسن را گرفت و فرمود اين مرد پدرش علي ومادرش فاطمه و جدش رسول الله وجده او خديجه)
چرا اين روايات را نقل نمي كنيد؟آيا روا هست معاويه علي را لعن كند و بعد حسن در مجلس دشمن پدرش داخل شود؟)
اسناد اين روايات لعن كردن علي همه ضعيف هست به شرح زير:
(روي من طريق علي بن محمد وهو شيخ ابن سعد وهو المدائني فيه ضعف. و شيخه لوط بن يحیي) أبو مخنف ) ليس بثقة متروك الحديث وإخباري تالف لا يوثق به وعامة روايته عن الضعفاء والهلكى والمجاهيل . انظر : السير (7/302 ) والميزان (3/419 ) . وفي سندها أيضاً أبو جناب، ضعيف ، راجع هذه الرواية الطويلة الملفقة في تاريخ الطبري ( 5 / 71 (.

شبهه سوم : كه گفته شده سيدنا معاويه صحابي نيست اين ادعاي پوچ وبرداشت شيعه از احاديثه مكذوبه هست اولا روايات زيادي در فضائل وصحابي بودن معاويه رضي الله عنهما هست دوما طبق سخنان بالا معاويه علي را سب نكرده سوما معاويه با علي جنگ نمود بر اثر فتنه اي كه مسلمين با آن گرفتار بودند مراجعه كنيد به نهج البلاغه كه علي مي گويد(اول كار ما با شاميان اين بود كه آنها مسلمان هستند وما هم مسلمانيم كتاب ونبي ما يكي هست وما در خون عثمان اختلاف كرديم)
پس معاويه حتي از طرف علي تكفير نشده چطور شماها كاسه داغتر از آش شده ايد؟؟
خداوند مي فرمايد: وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ ﴿٩﴾ حجرات


4- لعن معاويه توسط رسول الله صلی الله علیه وسلم!!!
تمام روايت به اين شكل هست: (حدثنا العباس بن الفضل الأسفاطي ثنا موسى بن إسماعيل ح وحدثنا عبد الرحمن بن الحسين العابوري التستري ثنا عقبة بن سنان الدارع قالا ثنا غسان بن مضر عن سعيد بن يزيد أبي مسلمة عن نصر بن عاصم الليثي عن أبيه قال دخلت مسجد المدينة فإذا الناس يقولون نعوذ بالله من غضب الله وغضب رسوله قال قلت ماذا قالوا كان رسول الله - صلى الله عليه وسلم - يخطب على منبره فقام رجل فأخذ بيد ابنه فأخرجه من المسجد فقال رسول الله - صلى الله عليه وسلم - لعن الله القائد والمقود ويل لهذه يوما لهذه الأمة من فلان ذي الاستاه». وعند البزار « سفينة أن النبي - صلى الله عليه وسلم - كان جالسا فمر رجل على بعير وبين يديه قائد وخلفه سائق فقال لعن الله القائد والسائق والراكب.)
آيا اين روايت صحيح هست؟
رواه الطبراني في (المعجم الكبير17/176) وفي السند مجاهيل
فقط هيثمي در مجمع الزوائد آورده (رجاله ثقات)واين كلام دليل بر صحت سند روايت نيست و تنها سخن هيثمي كفايت نمي كند.
سوما: در هيچ روايتي نيامده كه سواره معاويه بوده و پياده ابوسفيان فقط آمده لعن الله قائد وراكب الي آخر


5- حسن بصري گفته كه معاويه حكومت را بدون شورا بدست آورد (اين ادعا از بيخ وبن باطل هست زيرا حسن رضي الله عنه خلافت را به نفع معاويه كنار رفت وسپس تمام مردم با معاويه بيعت كردند وخود حسن رضي الله عنه هم همينطور و كسي سرپيچي نكرد.
بعضي احاديث در اين مورد: (ذكر ابن سعد في الطبقات في القسم المفقود الذي حققه الدكتور محمد السلمي ( 1 / 316 – 317 ) رواية من طريق ميمون بن مهران قال: إن الحسن بن علي بن أبي طالب بايع أهل العراق بعد علي على بيعتين، بايعهم على الإمارة، وبايعهم على أن يدخلوا فيما دخل فيه، ويرضوا بما رضي به . قال المحقق إسناده حسن .
(كه اهل عراق با حسن بعد از علي رضي الله عنهما بيعت كردند براي امارت بيعت كردند با او در تمام اموري كه در آن داخل شود و وراضي شوند به چيزي كه او راضي ميشود)
روايت دوم از بخاري (أخرج البخاري في صحيحه ( 5 / 361 ) من طريق أبي بكرة رضي الله عنه قال : رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم على المنبر والحسن بن علي إلى جنبه وهو يقبل على الناس مرة وعليه أخرى ويقول : ( إن ابني هذا سيد ، ولعل الله أن يصلح به بين فئتين عظيمتين من المسلمين)
(ابي بكره رضي الله تعالي عنه مي گويد پيامبر را ديدم بر روي منبر وحسن رضي الله عنه در كنارش كه پيامبر دست بر شانه حسن گذاشت و گفت اين پسر من آقا هست و خداوند به وسيله او بين دو طائفه بزرگ مسلمين صلح ايجاد مي كند)
وهيتمي تعليقي بر اين حديث دارد كه (بعد اينكه سيدنا حسن براي معاويه از خلافت كنار رفت همگي با معاويه بيعت كردند وآن سال را عام الجماعه نام گذاشتند) تطهير الجنان ( ص 19 ، 21 – 22 ، 49 ) .
ودر روايات ديگر معاويه به مدينه آمد وحسن وحسين وبقيه مردم با او در مسجد بيعت كردند نگاه كنيد به . المعرفة و التاريخ (3/412) و دلائل النبوة (6/444-445)

6- اما اينكه يزيد حرير مي پوشيد ميمون بازي ميكرد ودائم الخمر بود اين اباطيل دراين كتب بيان شده اكثرا كتاب الإمامة والسياسة المنحول لابن قتيبة (1/163) و تاريخ اليعقوبي (2/220) و كتاب الفتوح لابن أعثم الكوفي (5/17) و مروج الذهب للمسعودي (3/77) و انظر حول هذه الافتراءات كتاب: صورة يزيد بن معاوية في الروايات الأدبية فريال بنت عبد الله (ص86-122)

اما بعضي از روايات تاريخي صحيح در مورد تربيت يزيد توسط پدرش:
در كتاب : تاريخ دمشق لابن عساكر - تراجم النساء - (ص397 - 401) ذكر مي كند كه معاويه پسرش را تربيت مي كرد و او را به سواركاري وتيراندازي ويادگيري آنها تشويق ميكرد و ميدانيم كه معاويه از راويان حديث هست ويزيد هم ازپدرش روايت ها را ميشنيد وياد مي گرفت ونقل ميكرد احاديث رسول الله را مانند اين احاديث (من يرد الله خيراً يفقه في الدين) واحاديث در مورد وضوء.تهذيب التهذيب لابن حجر (10/207 و البداية و النهاية لابن كثير (8/226-227)
وهمينطور روايت ديگري كه ابن كثير در البدايه از طريق عبد الله بن مطيع روايت مي كند كه بعضي از اهل مدينه نزد محمد حنفيه آمدند وخواستاند كه بپاخيزند ويزيد را خلع كنند و مي گفتند كه او دائم الخمر هست تارك الصلاه وغيره محمد حنفيه گفت اينطور كه شما مي گوييد نيست من خودم او را ملاقات كردم اهل نماز بود و اهل علم واز فقه وسنت هم اطلاع داشت)البداية و النهاية (8/233) و تاريخ الإسلام – حوادث سنة 61-80هـ – (ص274) و حسن محمد الشيباني إسناده ، المعارضة من خلافة يزيد بن معاوية (ص384)
واو اولين كسي بود كه به همراه صحابه مانند عبد الله بن عباس و أبو أيوب الأنصاري ،حسين بن علي وعبدالله بن عمر براي فتح قسطنطنيه رفتند.
وپيامبر در اين مورد مي فرمايد (قال النبي صلى الله عليه وسلم أول جيش من أمتي يغزون مدينة قيصر مغفور لهم ،. البخاري مع الفتح (6/120)


7- شبهه در مورد اينكه زياد را برادر خود خواند در حالي كه رسول الله فرموده زياد از رابطه نا مشروع درست ميشود.!
اولا همين كسي شما ولد الزنا ميخوانيدش از فرماندهان علي مي باشد مراجعه كنيد به نهج البلاغه
دوما سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد زياد نيست بلكه حديث به اين صورت هست ( أخرجه أبو داود بإسناده قال: قام رجل فقال: يا رسول الله إن فلاناً ابني، عاهرت – أي زنيت – بأمه في الجاهلية ، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : ( لا دعوة في الإسلام ، ذهب أمر الجاهلية ، الولد للفراش ، وللعاهر الحجر . صحيح سنن أبي داود ( 2 / 430 (
وهمينطور ادعاي اينكه معاويه زياد را برادرش ميخوانده سند صحيح ندارد اتفاقاً خود معاويه خودش يكي از راويان حديثي هست كه ابي داوود آورده


پاسخ در مورد حجر بن عدي ويارانش:
حجر بن عدي مردم را بر عليه معاويه تحريك ميكرد در ميان خطبه هاي جمعه از ميان مردم بر ميخواست واتحاد مردم را بهم ميزد و باعث فتنه در بين مردم ميشد واصلا قتل ابن عدي ربطي به علي وخلافت او ندارد همانطور كه روايت هاي شيعه اينطور ادعا دارند. وحجر بن عدي كارهايش باعث فتنه وبرهم ريختن صفوف مسلمين ميشد .
وپيامبر در اين مورد مي فرمايد: (من أتاكم وأمركم جميع على رجل واحد يريد أن يشق عصاكم ، أو يفرق جماعتكم فاقتلوه ) . صحيح مسلم بشرح النووي (12 / 242( .
)اگر متحد باشيد در تمام امور و فقط يك نفر ميخواهد عصايتان را بشكند يا اتحادتان را بر هم بريزد بکشيدش(.
و مي فرمايد عليه السلام والصلوات: (أنه ستكون هنات – أي فتن – وهنات ، فمن أراد أن يفرق أمره هذه الأمة وهي جميع ، فاضربوا بالسيف كائناً من كان ) . صحيح مسلم بشرح النووي ( 12 / 241 ) .

8- واما اينكه به حسن سم داد:
اصلا يك روايت صحيح در اين مورد نيست و ابن سعد هم در قسمت (المفقود) روايت كرده .
امام ابن تيميه در منهاج مي فرمايد حتي يك روايت صحيح يا نقلي صحيح در اين مورد نداريم 4 / 469)
امام ذهبي مي فرمايد ( قلت : هذا شيء لا يصح فمن الذي اطلع عليه (
)اصلا اين مسئله صحت ندارد براي كسي كه از آن اطلاع دارد) تاريخ الإسلام ( عهد معاوية ) ( ص 40 (
قال ابن كثير رحمه الله في البداية والنهاية ( 8 / 43 ): وروى بعضهم أن يزيد بن معاوية بعث إلى جعدة بنت الأشعث أن سُمّي الحسن وأنا أتزوجك بعده، ففعلت ، فلما مات الحسن بعثت إليه فقال: إنا والله لم نرضك للحسن أفنرضاك لأنفسنا ؟ وعندي أن هذا ليس بصحيح، وعدم صحته عن أبيه معاوية بطريق الأولى والأحرى .
(همانطور كه مي بينيد ابن كثير هم مي گويد صحت ندارد)
ابن خلدون مي گويد (اين داستان از روايات شيع هست)( 2 / 649 ) تاريخ ابن خلدون


9 - اما كشته شدن عمار در صفين مراجعه شود به شرح العسقلاني وغيره كه ثابت مي كنند قاتلان عمار خوارج بودند که فتنه را شروع کردند نه شخص معاويه رضي الله عنه و چطور معاويه باغي وكافر هست در حالي كه علي در موردش مي گويد: (ودعوتنا في الإسلام واحدة ، ولا نستزيدهم في الإيمان بالله ، والتصديق برسوله ولا يستزيدوننا ، والأمر واحد إلا ما اختلفنا فيه من دم عثمان ونحن منه براء)
نهج البلاغة(ج3 ص648)


10 - واين كه ادعا مي كنند معاويه قصد دفن نام رسول الله صلی الله علیه وسلم را داشته باطل هست به دلايل زير اول اينكه معاويه خود صاحب فتوحات اسلامي بسيار هست وتوسط او گروه عظيمي از كفار داخل اسلام شدند ودوما در لشكر كشي هايش اكابر صحابه شركت مي كردند سوما حسن با او بيعت كرد آيا باكسي بيعت مي كند كه قصد دفن نام جدش را دارد؟ سوما: حسين بر يزيد خروج كرد ولي چطور نه حسن ونه حسين اگر معاويه قصد دفن نام رسول الله را داشته بر او خروج نكردند؟؟؟؟؟؟؟؟

                                                                                                                                      ولله الحمد والمنه

                                                                                                                                       طلحه/ب.ع