آيا پيامبر صلي الله عليه وسلم بعد خود خليفه انتخاب كردند؟
بسم الله الرحمن الرحیم
یكی از شبهاتی كه شیعه مطرح می كنند این هست كه چگونه اهل سنت می گویند كه پیامبر صلی الله علیه وسلم وفات كردند بدون اینكه كسی را جانشین انتخاب كنند؟ پیامبری كه حتی وقتی برای غزوه ای كه از مدینه بیرون می رفتند جانشین تعیین می كردند چگونه امت را برای همیشه مانند گله ای بدون چوپان رها كردند!!؟
و اما جواب اولا در اینكه آیا پیامبر صلی الله علیه وسلم خلیفه تعیین كردند یا خیر دو رای وجود دارد كه هر دو رای باهم توافق دارند .
رای اول اینكه دلایل زیادی موجود هست كه خلیفه بعد از او ابوبكر رضی الله عنه هست ودر این مورد نصوصی هم وجود دارد كه پیامبر صلی الله علیه وسلم به ابوبكر اشاره داشتند.
از این میان در صحیحین ( عن عائشة رضی الله عنها قالت: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم فی مرضه ادعی لی أباك وأخاك حتى أكتب كتابا فإنی أخاف أن یتمنى متمن ویقول قائل أنا أولى، ویأبی الله والمؤمنون إلا أبا بكر)
(از عایشه رضی الله عنها كه می فرمایند رسول الله صلی الله علیه وسلم در بیماری اش از من خواستند كه برادرم و پدرم را صدا بزنم تا پیامبر برایش بنویسد زیرا می ترسم كه كسانی بگویند من خلیفه ام واولی ترم و خدا و رسولش ومومن اتفاق نمی كنند الا بر ابوبكر) بخاری ومسلم
روایت دیگر در بخاری (عن القاسم بن محمد قال: قالت عائشة وارأساه فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم لو كان وأنا حی فأستغفر لك وأدعو لك، قالت عائشة واثكلاه والله إنی لأظنك تحب موتی فلو كان ذلك لظللت آخر یومك معرسا ببعض أزواجك، فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم بل أنا وارأساه لقد هممت أو أردت أن أرسل إلى أبی بكر وابنه وأعهد أن یقول القائلون أو یتمنى المتمنون، ثم قلت یأبى الله ویدفع المؤمنون أو یدفع الله ویأبى المؤمنون)
كه معنای حدیث بالایی را میدهد.
دلیل سوم(عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ أَتَتْ امْرَأَةٌ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَأَمَرَهَا أَنْ تَرْجِعَ إِلَیْهِ قَالَتْ : أَرَأَیْتَ إِنْ جِئْتُ وَلَمْ أَجِدْكَ كَأَنَّهَا تَقُولُ : الْمَوْتَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : إِنْ لَمْ تَجِدِینِی فَأْتِی أَبَا بَكْرٍ " رواه البخاری )
(محمد بن جبیر بن مطعم از پدرش روایت می كند زنی نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و درخواستی كرد و گفت اگر برگشتم وشما نبودید نزد كه بروم؟(یعنی اگر مرده باشی)رسول الله علیه السلام فرمودند اگر مرا نیافتی نزد ابوبكر برو).
ویا روایتی كه ترمذی روایت می كند(عن النبی صلی الله علیه وسلم اقتدوا بالذین من بعدی واشار الی ابی بكر وعمر)
(بعد ازمن به این دو مرد اقتدا كنید وسپس اشاره كردند به ابوبكر وعمر).
یا روایت ابی داوود كه پیامبر وصیت می كنند: ( أوصیكم بتقوى الله والسمع والطاعة وإن عبدا حبشیا ، فإنه من یعش منكم بعدی فسیرى اختلافا كثیرا ، فعلیكم بسنتی وسنة الخلفاء المهدیین الراشدین تمسكوا بها ، وعضوا علیها بالنواجذ ، وإیاكم ومحدثات الأمور فإن كل محدثة بدعة ، وكل بدعة ضلالة )
(شما را به تقوای الهی وصیت می كنم وشنیدن واطاعت كردن حتی از غلام حبشی باشد . زیرا كسانی كه بعد از من زندگی می كنند اختلاف شدیدی می بینند پس بر شما باد به سنت من وسنت خلفای راشدین بعد از من آنها با دندانهایتان محكم بگیرید و هشدار میدهم شما را از هر بدعتی در دین زیرا هر بدعتی در دین گمراهی است)سنن أبی داود - الصفحة أو الرقم: 4607
همین روایت را امام ترمذی در سنن خود آورده با سند صحیح: (وعظنا رسول الله صلى الله علیه وسلم یوما بعد صلاة الغداة موعظة بلیغة ذرفت منها العیون ووجلت منها القلوب فقال رجل إن هذه موعظة مودع فماذا تعهد إلینا یا رسول الله قال أوصیكم بتقوى الله ، والسمع والطاعة وإن عبد حبشی فإنه من یعش منكم یر اختلافا كثیرا ، وإیاكم ومحدثات الأمور ، فإنها ضلالة فمن أدرك ذلك منكم فعلیه بسنتی وسنة الخلفاء الراشدین المهدیین عضوا علیها بالنواجد )سنن الترمذی - الصفحة أو الرقم: 2676 حدیث حسن صحیح
ودر الفاظ دیگر بزار روایت می كند: ( علیكم بسنتی وسنة الخلفاء الراشدین المهدیین بعدی ، عضوا علیها بالنواجذ )جامع بیان العلم وفضله - الصفحة أو الرقم: 2/924
اسناده صحیح
واین نصوص بر خلافت ابوبكر الصدیق رضی الله عنه دلالت دارند.
ورای دیگر اتفاق صحابه ومسلمین بر او در شوری یعنی علاوه بر وجود نص بر خلافت او از طریق شوری هم ابوبكر رضی الله عنه اولی و منتخب است.
ودلیل بر شوری از كتب شیعه نامه ششم نهج البلاغه است كه بصورت واضح علی رضی الله عنه خلافت شیخین وعثمان را قبول می كند و می فرماید كه خلافت ابوبكر با شوری به اثبات رسیده و می فرماید شوری از آن مهاجر وانصار است.
وبرای شوری هم در قرآن و هم در سنت نبوی ادله وجود دارد آنجا كه می فرماید (وشاورهم فی الامر)و (امرهم شوری بینهم) و در سنت هم پیامبر صلی الله علیه وسلم برای هر كاری اول مشورت می كردند مثال برای جنگ آمادگی رزمی وحتی از غلامان و جوانان هم نظر میخواستند.
واما پاسخ آنها كه می گویند پیامبر حتی برای غزوات جانشین تعیین می كرد چگونه بعد وفات وصیتی نكرد؟
می گوییم علی رضی الله عنه سخنی خوبی دارند ایشان میفرمایند(ابوبكر بن ابی دنیا در كتاب مقتل امیرالمومنین روایت می كند از عبدالرحمن بن جندب واو نقل می كند از پدرش خطاب به امام می گوید :ای امیر مومنان اگر شما را از دست دادیم آیا اجازه میدهی با پسرت بیعت كنیم؟فرمودند نه شما را باز میدارم ونه امر می كنم )ص43
از همه مهمتر مگر به عقیده شیعه علی رضی الله عنه وصی رسول الله نیست؟چرا خود وصیتی برای خلافت بعد خویش نكردند؟در كتاب نهج البلاغه بارها علی رضی الله عنه به حسن وصیت كرده ولی خبری از خلافت امامت و انتصاب الهی نیست چرا؟
همانطور كه مفید در الارشاد می گوید (وصیت نامه امام در مورد اصحاب .صدقات خانواده و وقف ها بوده)ص187
چطور علی امت را بدون خلیفه رها كرد؟وچطور حسن امامت را دو دستی تقدیم معاویه كرد؟
پس اینها نشان میدهد كه حتی علی علیه السلام خود پایبند به شوری بوده و انتصاب الهی یا نبوی در كار نبوده.!!
عده ای جاهل خداوند هدایت شان كند فكر می كنند كه هر وصیتی یعنی خلافت ویا هر جا سخن از وصیت شده یعنی اینكه باید خلافت وصیت شده باشد وبه این دلیل به بعضی احادیث استناد می كنند كه وصیت كردن را واجب می داند ویا می گویند در صحیح مسلم آمده ابن عمر حتی یك شب بدون وصیت نمی خوابید چطور پیامبر وصیتی نكردند؟
واین جهلی بزرگ است زیرا هر وصیتی حتما نباید وصیت به خلافت باشد پیامبر در تمام عمر مباركش به امت خود وصیت كردند در مكارم اخلاق در ایمان در عقیده در اصول دین در فروع دین در موقیت های مختلف در صحرای عرفات در غدیر .در خطبه های خود در مجالس و به عبارتی تمام عمر مباركش وصیت بوده.و پیامبر هم مال و املاكی نداشتند كه بخواهند بحساب آنها برسند و تقسیمشان كنند بلكه طبق سخن خودشان هر چه از ایشان باقی ماند صدقه فقرا كردند.
پس نتیجه:
(ابوبكر با نص و با شوری منتخب مسلمین هست و نصوصی وجود دارد كه پیامبر اشاراتی به ایشان داشتند همانطور كه در اول اثبات كردیم .
دوم خود علی واولادش وصیتی برای خلافت بعد خود نكردند و امر را به شوری واگذار كردند)
الهاشمی الحسنی
- 6557 بازدید
- نسخه چاپی