گفتگویی آرام با مخالفین حدیث صحيح (2)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، سلام علیکم.
برادر گرامی سجودی می گویند:( تمام کوشش نویسنده (مهندس رفاعی) این است که ثابت کند حدیث بخاری دروغ و چرکنویس است تا بعد بتواند مطابق خواهش دل و هوای نفسش بقیه
احادیث را مُثله کند زیرا او به این علم رجال عقیده ندارد ملاک و میزان در نزد او عقل ناقصش است اما از او میپرسیم که اگر عقل تو اینقدر هنر میداشت تو نیازی به پیامبر نمیداشتی! تو نیازی به قران نمیداشتی!)
برادر عزیز عقل ناقص ترکیب غلطی است و همین طور عقل من یا تو . یا کسی عقل دارد و از آن استفاده می کند ( بقول معروف تعقل می کند) و یا تعقل نمی کند.عقل کامل است و
مطلق : وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَينَا عَلَيهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يعْقِلُونَ شَيئًا وَلَا يهْتَدُونَ(البقرة/170) - وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي ينْعِقُ بِمَا لَا يسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْي فَهُمْ لَا يعْقِلُونَ(البقرة/171)
آیات فوق دلالت دارد که عقل مشرکین و کفار مخاطب قرآن عظیم است و از آن سوال می شود و عقلشان ناقص شمرده نمی شود. وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ
السَّعِيرِ(الملک/10) یعنی برای اهل بهشت شدن نیاز به عقل است.پس کسانی که عقل دارند نباید در عقل تشکیک نمایند،فتامل
اما بحث قدیمی و تکراری حدیث و سند و جعل و افتراء!!!
برادر عزیز بحث نیاز به حدیث بعد از قرآن یک چیز است و بحث این که چه حدیثی را می توان و باید پذیرفت چیز دیگری است.بطور مختصر و مفید میتوان گفت:بفرض نیاز به
احادیث (فرض محال هم که محال نیست)بنا به نظر تمامی فرق مسلمین ،قبول آنها باید طبق اصول و موازینی باشد.در اصل وجود قواعد پذیرش هیچ اختلافی نیست،اختلاف در نوع آن قواعد و اصول است.
به نظر من و عده ای از همفکران این جانب ،معیار قبول احادیث ،قرآن و عقل است و لا غیر.اگر این میزان که مورد اتفاق و قبول تمامی مسلمین است،بهترین ملاک نباشد که
هست،حدّاقل یکی از بهترین اصول و موازین است: إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يحْكُمُ بِهَا النَّبِيونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ(المائدة/44) - كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيحْكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَينَاتُ بَغْيا بَينَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يهْدِي مَنْ يشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(البقرة/213)
مردم يک دسته بودند خداوند، پيامبران را برانگيخت؛ تا مردم را بشارت و بيم دهند و کتاب آسماني، که به سوي حق دعوت ميکرد، با آنها نازل نمود؛ تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوري کند. (افراد باايمان، در آن اختلاف نکردند؛) تنها (گروهي از) کساني که کتاب را دريافت داشته بودند، و نشانههاي روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگري، در آن اختلاف کردند. خداوند ، آنهايي را که ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبري نمود. (اما افراد بيايمان، همچنان در گمراهي و اختلاف، باقي ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدايت ميکند. تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيكَ بِالْحَقِّ فَبِأَي حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآياتِهِ يؤْمِنُونَ(الجاثية/6)
سعى خواهم كرد اين مبحث را بهتر و كاملتر با شما ادامه دهم ولى فعلاً كمبود وقت دارم براى همين مختصراً از شما مى خواهم كتاب المعجزة الكبرى از مهندس عدنان الرفاعي را از نت داونلود و مطالعه فرماييد.اين كتاب ارزش مطالعه و بررسى تك تك ما أعم از مخالفين و موافقينش دارد! زيرا مخالف و موافق بايستى با درايت و تمكن در امور قادر به بازبينى مجدد و كشف حقايق شوند. بسيارى از آيات قرآن مجيد بر اساس دريچه های تنگ مذهبی به خوبی درک نشده است و همین امر سبب خلق بدعتهای بسیار در دین شده است مانند ادعای نسخ یا منسوخ شدن بعضی از آیات .با تشكر
از برادر امة الله وحقیقت واستاد سجودی تشکر می کنم، بخاطر بحث خوبشون!!! فکر کنم اینجا خلطی صورت گرفته بین پذیرش قول رسول به عنوان سنت ووجود برخی أحادیث ضعیفی که در به اسم صحاح آمده است.
چیزی که من از قرآن برداشت کرده ام، این است که قرآن وسنت دو منبع مستقل هستند که هر دو با وحی در ارتباط هستند. این بدین معنا نیست که رسول الله در همه زمینه ها معصوم بودند. اگه اجازه بدید آن را خدمتتان عرض می کنم.
استقلال سنت در تشریع:
الف: خداوند در قرآن تحریم وتحلیل را به خودش ورسولش نسبت داده است، وفرمود یحرم علیهم الخبائث در جایی دیگر ویحل لهم الطیبات. ومسلمان همه طیبات به اسم در قرآن ذکر نشده است وهمه محرمات نیز در قرآن ذکر نشده است. یا تفصیلش نیامده است.
ب: قرآن ایات بسیاری دارد مبنی بر اینکه سنت نیز وحی است توجه بفرمایید:
1- خداوند در سوره انفال می فرماید: إذ یعدکم الله احدی الطائفتین ..... و آن هنگام که خداون به شما یکی از طائفتین جنگ یا پیروزی را وعده داد.
اگه خوب به آیه توجه کنید، در هیچ یک از آیات قران این داستان وعده ذکر نشده است، واین وعده توسط رسول الله به اصحاب داده شد.
وخداوند این وعده که بر زبان رسول الله نه در قرآن آمده، را به خود نسبت داده است، یعنی قول رسول قول خداست. وامری که این آیه ثابت می کند این است که ما مأمور به وحی هستیم که بر رسول الله می آمده است.
2- خداوند می فرماید:{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ (238) فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (239)} [البقرة: 238، 239].
همانطور که مستحضرید در این آیه می گوید، اگر ترس وخوف از دشمن داشتید نماز را در حال سواره یا پیاده بخوانید اما وقتی به محل امن رسیدید خدا را همانطور که به شما آموختیم ذکر کنید.
وواضح است ومستحضر هستید که در قرآن چگونگی نماز غیر خوف برای ما بیان ننموده است واین سنت است که آن را ذکر کرده است. وخداوند آن را به خود نسبت می دهد. آنچنان که خدا شما را آموخت، لذا سنت رسول الله وحی است وشکی در آن نیست.
3- خداوند فرموده است: { وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ} [البقرة: 143]. در این آیه نیز خداوند می فرماید ما علت قرار دادن بیت المقدس به عنوان قبله امتحان شما قرار دادیم، ومستحضر هستید که دستور نماز به طرف بیت المقدس در قرآن ذکر نشده است اما خداوند می فرماید ما اینکار را نکردیم، ونتیجه این است که دستور رسول الله ناشی از وحی بوده است.
آیات زیادی را محمد تقی عثمانی بر شمرده است می تونید به کتاب Authority of SUNNAH ایشان مراجعه کنید. البته اگه در این زمینه نظری هست بفرمایید تا اینکه اصولی وارد بحث سنت وفرق رسول نبی در قرآن وتأثیر این فرق در خطاب قرآن وسنت من مطالبی دارم عرض کنم.
......اطیع الله یعنی(بیروی از قران وفرامین ان فقط ونه چیزها یی دگر...؟)+واطیع الرسول(یعنی همین رسول در تصدیق امر ما ست وهرچه میفرما یید از ما ست وتصدیق االله که از طرف خداست و واجب بودن اطا عت لز وی ص . در روشن کردن احکام جزیی وکلی ما (الله) ودر سا یه وحی) واوالامر منکم (واطاعت اولامر از منکم یعنی از شما مومنان وبا بیروی از رسولش که هما نا بیروی رسول بیروی از خداست وبیداست که این یعنی )فرا مین رسول در امتداد ودر را ستا یی فرا مین واهداف الله است بس نتیجه اطاعت تنها از قران کا فی نبوده به دلیل امر در اطا عت رسول ص .نه اینکه قران کا فی نیست بلکه روش عمل به قران مستلزم است در تبین جز ایات وکلیا ت احکام که شرح داده شد ؟ بس نه افراط در قران ونه در حدیث که مز مومتر است ومستقل بودن از دیکر ی نتیجه اش بخوبی بیدا ومخا لف امر اللهی است وبیداست دوری از قران ضلا لتنش بسی بیشتر از دور از سنت صحیحه است ؟والله اعلم همراه با شرح از حقیقت ؟
بسم الله الرحمن الرحیم/من القران الکیم:تبیان لکل شی وتفصیلا :الا لهوالخق والا مر :تقدیم میشود بویز وبا الخصوص به اقای سجودی وخانم امه الله وبه همه خواننده هایی محترم وبه امید سعادت جها نین انشا الله :ربنا اغقر لنا والاخوان الزین سبقونا للایما ن...اخ چکیده از ارایی مجتهد گرانقدرشهید ناصر سبحانی .ر. که در منا ضراتی که داشته اند در مجا لات مختلف ومتعدد واینمطلبیست در مورد شان قران وجا یگاه سنت رسول .ص. :شان قران کریم : قران دارایی 6666ایه میباشد که 6400ایه ان در مور د (توحید .تبین ایات افاق وانفس. وقصص وعبرتها . ترغیب وترهب ها ووووو:واما 200 ایه کم یا بیشتر از ان ایات احکام وفقهی میباشد ؟جالب هم همین جا ست که تنها درین موارد فقهی (ایات موجوده در قران عظیم درمورد مسایل فقهی یا از جزایات انهارا اورده یا کلیات را زکر فر موده که در هردو حالت ؟یعنی کلیات مزکور از احکام را با احادیث صحیحه ؟؟؟جزایاتش را یا فته وکا مل کرد ودر امور جز ای نیز از احادیث صحیحه کلیات انهارا استخراج کرده ومیا بیم .ولازم به تزکر میباشد که جزایات وکلیا مطلوبه از امور عملی واجرایی میبا شد که در 23 سا ل از حیات نبی اکرم ص به وضوح بیدا وهویدا میبا شد واز چیز هایی خیلی شخصی ومحر ما نه نمیبا شد که به سختی با یید به نتیجه مطلوبش رسید به عبارت دیگر اگر هم احادیث دیر تر هم نوشته میشد لازم به رجوع به اشخاص نمی شد در ین گونه مسا یل چرا ؟ون از بدیهیا ت میبا شد واز اعمالی است که روزا نه یا ما ها ن یا لا اقل در سال هم که با شد اجرا میشود ودر یک کلمه چون از اعمال است کمتر فرا موش میشود ومتبا در اجرا یی میبا شد وهمرا با قران وعمل مسلمین خا صیت اصیل خودرا نگهمیدارد ؟که در فقه اسلا می هر گند کوتا هها تی شد را جب به دستورا وفرا مین قرا نی ؟ولی اینهمه اجتها داتی که بیدا شده از این 200 ایه بوداست ؟؟این مطلب این را بخوبی روشن مینما یا ند که عقا ید اسلام فقط وفقط با ید در قران زکر شد با شد تا موجبا ت اختلاف بیدا نشود ؟که شد چرا ؟با بیروی بیجا از سنت بنام رسول واین امر خود به خوبی نما یا نکر این مطلب میبا شد سنت جا یگا ه خا ص وتعا مل خا ص خودش را دارا است وبا قران میشود اصا لتش را یا فت ومصون ونگهداری ومحا قظت شود از تحریفش ؟ ود ر نتیجه با ید به این مطلب قایل شویم که :سنت رسول ص به اثتثنایی (احادیث متواتر)کلا مشمول ضنیا ت میبا شند ودر جه صحتشان نا معلوم است تا اینکه از طرف قران تایید شوند اینجا ست که میتوا ن گفت سنت صحیحه وغیر ان هیچ کس ملزم به بزیرش وایمان به ان نمی با شد وادعایی غیر از این ثابت کردنش محال وغیر صحیح است واین وضیفه ما وعلمایی امت است در قبا ل رسول اکرم واسلام ؟که چه دروغهایی که به بیا مبر ص نبستند؟ ودلیل روشن نتیجه اش را امروزه میبینیم که غیر قا بل انکار است
اگر این موضوع جابجا و ادغام نشود هم اشکالی ندارد، زیرا بعد از این جواب شما را فقط در آنجا مینویسم و این جا خودبخود متروک میشود زیرا شروع کننده خودش نیز غایب است
من فکر می کنم این دو موضوع یکیست اگر نویسنده مایل باشد در پست استاد سجودی ادغام شود تا مجبور به تکرار نشویم یا جای سخنان خود را گم نکنیم!
استاد شما نظرتان چیست؟
احادیث طبی بسیاری بی ربط به رسالت است و معلوم نیست ازکجا به ما رسیده .
رسول الله در تلاوت قرآن بارها تذکر داده میشده که " این آیاتیست از سوی خدا بر تو نازل می شود ...
اما در احادیث طبی و عجایب و غرایب خبری نیست جز مانند یک طبیب در مطب نشسته درحال درمان است!
و رسول الله به درمان کسی امر نشده و درمان و مداوا از علایم نبوتش نبوده است.
تنها قرآن معجزه ی علمی و شرعی رسول خدا بوده است که معرفی می کند رسول امی را که قبل از نزول وحی نه از کتب اطلاعی داشته و نه می نوشته.
اگر رسول خدا امری از سوی خدا ملزم به رساندنش به عنوان رسالت داشت حاجت به کمین نشستن راویان نیست که نیمه شب چشم چرانی کنند تا ببینند در نیمه شب چند بار او بیدار می شود یا بر در فلان زنش چه می گفته یا در کنار و گوش همسرش چه زمزمه میکرده ووو...
اموری که کاغذها و کتب بسیاری را سیاه کرده ولی بیشتر از همه عقلها را مشغول!
وقتی ابوهریره بیشتر از عمر و ابوبکر و علی حدیث نقل کند و بگوید: من مثل شما کار و باری نداشتم جز بر در رسول الله بنشینم و تعقیبش کنم!!
این مدح صحابه نیست بلکه مذمت است که بگوییم یک صحابی بیکار و حتی امرار معاش هم نمی کرده و کارش تجسس و تعقیب زندگی شخصی پیامبر بوده !
و گویا رسول کوتاهی میکرده یا فرصت و حوصله ی ابلاغ همه چیز نداشته تا دیگران به وظیفه ی او عمل کنند!
رسول الله سخنان و افعال بسیاری داشته که خاص به تبلیغ نبوده است.
برای مثال یک معلم در ساعتهای خاصی به مدرسه می رود به دانش آموزانش درس می دهد و سپس به خانه می رود تا استراحت کند.
اگر دانش آموزی بعد از مرگ آن معلم کتابی به بزرگی و حجم دو برابر کتاب درسی اش بنویسد و به همه بگوید: من همیشه در کمین معلم می نشستم و تمام اقوال و افعالش را ثبت می کردم!
همه حق دارند بپرسند: آیا اگر آن اموری که تو ثبتش کردی مهمتر از دروسیست که معلم خودش به ما آموخته پس چرا خودش به ما تذکر نداد!؟
و آیا به کمین نشستن معلم در اصل عملیست تعلیمی و بافایده یا نوعی تکلف احمقانه ؟
وقتی راوی سخنی را نقل می کند و بعد می گوید: سخنی رسول الله گفت که نشنیدم یا بخاطر نمی آورم!
یا راوی که سخنی را نقل می کند و راوی دیگری آنرا انکار می کند!
یا راوی که از او دو سخن نقل شده هرکدامش علیه و ضد دیگری!!
خدا به داد ما برسد که می خواهیم با اینهمه ناپیامبران کنار آییم و از میان سخنان بدون وحی شان چندین شریعت استخراج کنیم!!
الله مدد!
ببينيد ما همه مى دانيم رسول الله وحى را دريافت مى داشته و مأمور ابلاغ وحى به امتش بوده كه كتمان نكند بلكه به همه اعلام دارد.
دين و رسالت پیامی علنی و عمومیست و برای همین در زندگی رسول الله رقابت وحی بسیار ضروری بوده است زیرا او مورد توجه ی مسلمین بوده و او را نمونه ی عملی دین می شناختند که باید به او اقتدا شود.
آیاتی مانند " یاایهاالنبی لم تحرم ما احل الله لک ..." " عفاالله عنک لم اذنت لهم ..." و آیاتی دیگر همه نشانه ایست بر اینکه رسول الله در زندگی خاص خود با بشریتش حکم می کرده و گاه حکم کردنش توسط خداوند اصلاح و تغییر می کرده است.
اگر وحی مراقب نباشد هیچ کس از خطا معصوم نیست هرچند خطا همیشه معنایش سرکشی و طغیان نیست بلکه خطا در موارد بسیاری سببش عدم ادراک و احاطه ی کامل به همه ی امور است و بندگان خداوند اعم از نبیین و ملایکه نیز احاطه ی کامل به امور ندارند.برای همین قرآن مثالهایی از تنبیه و تذکر به نبیین و رسولان را برایمان آورده تا از نبیین بتهایی مقدس نسازیم و آنان را از بشریتشان خارج ندانیم.
هدفم از این مقدمه این است که در کتب روایی و تاریخی حتی صحیح ترینش نویسندگان اتصال به وحی نداشتند تا خطاهای آنان اصلاح یا فراموشی بر آنان چیره نشود.
براى اينكه قرآن به ما اطلاع مى دهد كه جز قرآن رسول الله علوم ديگری نداشته.
این آیه ای را که گفتید: به فرموده قران، رسول الله غیر از قران علمی نداشته را نشان دهید.
قبول این ادعا، مساوی با این است که بگوییم رسول الله لال بوده!! یا فقط قران ورد زبانش بوده!!
و عجیب است که شما حق تفسیر و تبین قران را برای خود محفوظ میدانید و رسول الله را از چنین حقی محروم میکنید!!
مگر رسول خدا تابع سخنان تنزیل از سوی خداوند نیست؟
پس این جماعت ملایکه چگونه به رسول زمینی دستور می فرستند؟
اگر اینقدر امر حجامت مهم بود چرا خداوند سبحانه و تعالی آیه ی چند کلمه ای نازل نفرمود ولی به جایش در هر آسمانی جماعت ملایکه امری مهمتر از حجامت نشناخته و به رسول امر کردند تا امتش را به حجامت امر فرماید!
من با حجامت چیان و حتی در معهد طب نبوی در ارتباط بودم. هیچ عملشان علامتی از شناخت علمی و طبی نداشت! برای پیر و جوان و کودک و زن و مرد حجامت را شفا می دانستند!
این منتهای جهل است که به خاطر مقدس شمردن حجامت آنرا اینگونه پیاده کنند.
اگر به جای آن بمانند طب های مختلف تشخیص درست و شناخت امراض و راه های درمان موجب معرفی حقیقت حجامت میشد هیچ عیبی نداشت.
طبیب عربی مسلمانی را در یک کنفرانس طبی دیدم که شرح حال دقیق شفای یک مریض مشلول بوسیله ی طب سوزنی چینی را نقل کرد.
طب سوزنی ربطی به رسول الله ندارد ولی استعمالش گاهی مناسب است.
سیاه دانه و حلبه هم خوب است ولی نه برای هردردی بجز مرگ!!!
عسل هم خوب است ولی برای همه ی دردها!
قرآن را مطالعه مى كنيم امورى كه در آن مى بينيم صدق معجزه بودنش است.
سوره ى نحل و نمل راز هاى آفرينش اين دو كلنى را به نمايش نهاده .
اما رسول الله متخصص حشره شناس نبوده و خودش هم با تلاوت اين آيات وحى اولين بار به آن آگاه میشده.
شفا بودن عسل و قسم خوردن به تین و زیتون جز سخنان وحی خداوند متعال نیست والا رسول الله دکان عطاری باز نکرده بوده است و گیاه شناس هم نبوده.
قرآن شاهد صادقترین سخنانیست که بر محمد وحی شده و محفوظ مانده است.
حال ما با انبوهی از احادیثی روبروییم که می گوید:
پیامبر خداوند فرمود در شب اسراء بر هر جماعت ملايكه كه عبور كردم به من گفتند: ای محمد امتت را به حجامه امر کن!
از آنجایی که تخصصم طبابت است به خوبی می دانم حجامت یک نوع طب قدیمیست و البته راویان هم نگفتند که قبل از محمد رسول الله این نوع طب نبوده بلکه گفتند رواج داشته.
بگذریم از تاریخ حجامت سخن این است که چرا باید در یک سفر ایمانی رسول که برای تثبیت او صورت یافته ملایکه دستور صادر کنند!؟
اتفاقاً كسى كه احاديث طبى را به رسول الله منسوب كرده بايد ثابت مى كند كه حرفش راست است!
براى اينكه قرآن به ما اطلاع مى دهد كه جز اين سخنان و علوم وحى كه در قرآن ذكر شده رسول الله علوم ديگری نداشته.
این فرموده خود را ثابت کنید زیرا قبول این ادعای شما مساوی با این است که بگوییم رسول الله لال بوده!! یا فقط قران ورد زبانش بوده و عجیب است که شما حق تفسیر و تبین قران را برای خود محفوظ میدانید و رسول الله را از چنین حقی محروم میکنید!!
اساس مشکل مسلمین این است که ابتدا سخنی را به رسول الله منسوب یقینی می دارند سپس مطالبه ی دلیل می کنند که چرا باید این سخن منسوب به رسول نباشد!
انگار حرف حرف رسول خدا وحی تشریعیست که هر کس برایمان نقلی نوشته و به رسول نسبت دهد.
رسول خدا حتی درایت به کتب مقدس قبل از خود هم نداشته درحالیکه اگر پیامبری را اختصاص او بخوانیم پس نزدیکترین تخصص به او کتب سابقش است نه کتب و علوم طب!
با کدامین دلیل معتقد هستید که رسول الله حق نداشتند در مورد پزشکی و یا غیر آن از غیب خبر بیاورند؟
اتفاقاً كسى كه احاديث طبى را به رسول الله منسوب كرده بايد ثابت مى كند كه حرفش راست است!
براى اينكه قرآن به ما اطلاع مى دهد كه جز اين سخنان و علوم وحى كه در قرآن ذكر شده رسول الله علوم ديگری نداشته.
برای مثال او نام بسیاری از پیامبران را نمی دانسته چون الله تعالی بر او وحی و اخبار کامل همه ی آنان را بر او نازل نکرده بود.
آیا نباید قرآن کریم به ما اطلاع دهد که این پیامبر شما را به علم طب هم درایت دادیم تا معجزه ی دیگرش باشد؟
با کدامین دلیل معتقد هستید که رسول الله حق نداشتند در مورد پزشکی و یا غیر آن از غیب خبر بیاورند؟
وقتي عيسى بن مريم كه معجزه اش درمان بوده سخن از حبة السوداء و حجامه نداشته اين نوع سخنان و نسبتش به محمد رسول الله جز تخليه ى خروار سخنان و اقوال تركيب شده ى اقوام و ملل نيست كه به اسم اسلام و طب نبوي به خورد مسلمين داده شده.
درست مثل قصه هايى كه به امام على نسبت داده شده و بعضى هاش مربوط به ابن سينا و اطباى مسلمين بوده!
یکی از علمای سلف که نامش اکنون به خاطر ندارم مجموعه شروطی را در شناخت احادیث منسوب به رسول الله بیان داشته که یکی از آن شروط این است که حدیث درمورد امور طبی و طبابت نباشد.
او می گوید: احادیث یا اقوالی که از فایده ی فلان غذا یا فلان درمان سخن می گوید درحقیقت اندوخته ها و پزوهشهای پزشکیست و محمد رسول الله اثر طبی و معجزه ی طبی ندارد و تنها معجزه ی او همین قرآن است و بس که در آن فوایدی مانند شفابودن عسل در آن است.
اما داستان بال مگس هرگز نباید به رسول الله نسبت داده شود .
این گونه احادیث نسبتش به رسول اهانت است به او نه تشریف.
زیرا واجب رسول الله راهنمایی دینیست نه تحقیقات حشره شناسی و جانورشناسی و میکرب شناسی!
احادیثی مانند حجامه و حبة السوداء همه از علوم رايج شعوب بوده و هست و در هند هندوسى بهتر از اينها را داشته و دارند.
اين نوع احاديث از اسرائيليات هست كه سعى در مشوش نمودن رسالت حقيقى رسول الله داشته و دارند.
بنده منکر عقل نیستم ولی میگویم شما هم منکر غیب نباشید مثلا حدیث (یک بال مگس بلا، و یک بال شفا،) مخالفتی با قران ندارد اما شماها آنرا منکرید زیرا عقلانی نمیدانیدش! قران بما گفته از رسول اطاعت کنید و بما گفته به غیب ایمان داشته باشید
اینجا راه من و شما جدا میشود بنده به حدیثی که سندش صحیح باشد و مخالف قران نباشد ولو که چون حدیث بال مگس عجیب و غریب باشد ایمان دارم و شما ندارید زیرا میگویید عقلانی نیست این عقل را بهش ایراد دارم (نه اصل عقل را)دکتر میگوید نمک نخور این ظاهرا عقلانی نیست اما چون به دکتر ایمان داریم به حکمت او که از نظر ما غیب است هم ایمان داریم. و اگر حدیث صحیح باشد یعنی آنرا دکتر حاذق و ممدوح قران گفته اما شما این را قبول نمیکنید! چرا؟چون فلان غربی به ریش دراز میخندد این پذیرفتنی نیست عزیز من!