محمدرسول الله جانشین ندارد

28 پاسخ [آخرین پست]
أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

سلامى به آرامى شب نزول قرآن بر قلب محمد مصطفى صلى الله تعالى عليه وسلم.

حكايتى كهنه و فرسوده قسمتى از جوامع مسلمين را مشغول و به سوى انحراف كشانده است.

خكايت "جانشينى رسول خدا " بعد از مرگش.

البته زدایکس گرامی در وبلاگش مقالات جالبی با عنوان " بعد از مرگ پیامبران " دارد که مناسب این حکایت است.

تشیع می گوید ( بعد از ذکر حکایتی طولانی به نام غدیرخم ) پیامبر در آخرینهای حیاتش مردم را تذکر داده به جانشینش.

تشیع به ما نمی گوید چرا خداوند ذکر خلافت و جانشینی موسی با هارون را ذکر کرده درحالیکه مشکل ما نبوده ولی ذکر جانشینی پیامبر خودمان را رها فرموده!

تشیع منتظر است کتابهای منسوب به اهل سنت یاری اش دهد تا بگوید داستانی مفصل بوده ولی در قرآن یاد نشده!

اهل سنت هم هرچند ادعایی به بزرگی ادعای تشیع نداشته و ندارند و کسی را جانشین پیامبر معرفی نکردند ولی نام حاکمان اولین جامعه ی اسلامی را " خلفای رسول " نامیدند!

چرا؟

کجای قرآن به ما خبر داده که عده ای بعد از رسول خاتَم النبيين به عنوان " خلفاي او " ياد بشوند؟

وقتى اهل سنت منصافه قبول مى كند كه محمد "خاتَم النبيين " بوده و بعد از او اتصال به وحى و عصمت أسماني مقطوع است ، علتى نداشته حاكمى را كه خود هم قبول دارند از ميان مؤمنين جامعه ( مهاجرين و انصار ) منتخب شده و معصوم هم نبود و فقط ملزم به راهنمايى و همراهى جامعه اش بوده است ، وصف " خليفة رسول الله " بگیرد؟

متاسفانه حقیقت تلخ این است که اهل سنت با دستاویزی به تاریخ باستانی نتوانسته ملت تشیع را به حقیقت دعوت کند بلکه سببی شده تا تشیع بیشتر از همیشه بر باطل خود اصرار ورزند و بگویند: جانشین پیامبر بایستی معصوم می بود و خلفای شما چنین نبود پس جایگاه جانشین حقیقی را غصب کرده بود!!!

در اینجا قسمتی از بحث و گفتگوهایمان با دوستان اهل تشیع را می آورم.

*****************

( مطلب را خواهم آورد )

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

abdollah1990
تصویر پروفایل abdollah1990
آفلاین
عضویت: 13/12/08

خواهشمندم به این سوال من پاسخ واضح و روشن با ایات قران بدهید : چرا برای معرفی دشمنی ابولهب با پیامبر یک سوره کامل با نام ابولهب در قران وجود دارد ولی از امامت که به گفته شما یک اصل دینی است ، یک سوره و یا یک ایه با نام و تعداد امامان وجود ندارد ؟؟ برای معرفی چگونگی تولد عیسی و معرفی داستان یوسف و داستان نوح ایات صریح واضح و روشن در قران وجود دارد ایا مسئله امامت که به گفته شما یک اصل از اصول دین است ارزش ان کمتر از این مسائل بود که با ایات واضح و روشن و با نام و تعداد امامان در قران نیامده است . اگر جزو ارکان ایمان هم میبود خداوند در ایه 177 سوره بقره ارکان ایمان را به صراحت بیان نموده 1-ایمان به خدا 2- ایمان به رسولان 3- ایمان به کتب الهی 4 - ایمان به ملائکه 5 - ایمان به معاد و ایمان نداشتن به همین 5 مورد را در ایه 136 نسا جزو ضلالت و گمراهی دانسته ولی از ایمان به امامت چیزی نگفته است . و همچنین در اول سوره مومنون و دیگر ایات اوصاف مومنین به صراحت بیان شده ولی باز هم از امامت خبری نیست . با توجه به اینکه خود خداوند قادر متعال حفاظت قران را تضمین نموده است (9حجر). منتظر جواب با دلیل و مستند به ایات قران ، در رابطه با امامت منصوص الهی 12 امام پس از فوت پیامبر مثل آیات نبوت و معاد هستم.

همیشه اهل فضل دنبال فضائلند . و اهل رذل دنبال رذائلند - در این ایات قران تدبر کنید :(100 توبه) ، (11 و 74 انفال) ،(8 و 10 حشر) ، (10 فتح) ، (20 و 21 نحل) ، (22 فاطر) ،( 22 سبا) ، ( 5 و 28 احقاف) ، (3و 36 زمر) ، (18 یونس )

يحيي
آفلاین
عضویت: 11/03/28

تعيين جانشين براى خروج يك روزه از مدينه

1 - پيامبر گرامى ( ص ) براى چند روز كه از مدينه بيرون مى‏رفت يكى از اصحاب خودرا به عنوان جانشين معيّن مى‏فرمود : « لأنّ النبيّ - صلّى اللَّه عليه وسلم - استخلف في كلّ غزاة غزاها رجلاً من أصحابه » تفسير القرطبي ، ج 1 ، ص 268 . .

ابن اُمّ‏مكتوم را در 13 مورد از غزوات ، مانند : بدر ، اُحد ، ابواء ، سويق ، ذات الرقاع و . . . به عنوان جانشين خود در مدينه انتخاب نمود عون المعبود لعظيم آبادي ، ج 8 ، ص 106 ؛ كنز العمال ، ج 8 ، ص 268 ؛ الطبقات الكبرى لابن سعد ، ج 4 ، ص 209 ؛ الإصابة ، ج 4 ، ص 495 ؛ المغني لإبن قدامه ، ج 2 ، ص 30 . . و همچنين « ابو رهم » را به هنگام عزيمت به مكه ، جنگ حنين و خيبر ، « محمد بن مسلمه » را در جنگ قرقره ، « نميلة بن عبد اللّه » را در بنى المصطلق ، « عويف » را در جنگ حديبيّة و . . . به عنوان خليفه خود قرار داد التنبيه والإشراف للمسعودي ، صص 211 ، 213 ، 214 ، 215 ، 216 ، 217 ، 218 ، 221 ، 225 ، 228 ، 231 و 235 ؛ تاريخ خليفة بن خيّاط ، ص 60 . .

بنابر اين ، آيا معقول است كه حضرت رسول اكرم ( ص ) كه براى خروج يك روز از مدينه ، مانند جنگ اُحد كه دريك مايلى مدينه بود ، براى خود جانشين معيّن كند ، ولى امّت اسلامى را بدون جانشين براى هميشه ترك نمايد؟

آيا صحيح است كه پيامبر گرامى ( ص ) در جنگ خندق ، كه در كنار مدينه بود ، براى خود جانشين تعيين كند اما براى زمان طولانى بعد از خود ، كسى را به عنوان جانشين معيّن نكرده باشد؟

آيا در موارد يادشده ، يك مورد سراغ داريد كه حضرت انتخاب جانشين را به عهده مردم واگذار نموده باشد؟ و يا در يك مورد با مسلمان ها در مورد جانشين خود مشورت كرده باشد؟

تمام پيامبران جانشين داشتند ، ولى!!!

2 - شما از طرفى ، در كتب روايى خود ، از رسول اكرم ( ص ) نقل مى‏كنيد كه فرمود : تمام پيامبران داراى وصى و وارث بودند : « لكلّ نبيّ وصيّ ووارث » تاريخ مدينة دمشق ، ج 42 ص 392 ؛ والرياض النضرة ، ج 3 ص 138 ، ذخائر العقبي ، ص‏71 ؛ المناقب للخوارمى ص 42 و 85 . ، واز قول سلمان فارسى نقل مى‏كنيد كه از حضرت رسول اكرم ( ص ) پرسيد : هر پيامبرى براى خود وصى وجانشين داشت ، وصى شما كيست؟ « إنّ لكلّ نبيّ وصيّاً ، فمن وصيّك؟ » المعجم الكبير ، ج 6 ص 221 ؛ مجمع الزوائد ، ج 9 ص 113 ؛ فتح الباري ، ج 8 ص 114 . و از طرف ديگر مى‏گوييد پيامبر ( ص ) كسى را به عنوان جانشين معيّن ننمود!

آيا در ميان تمامى پيامبران الهى ، رسول اكرم ( ص ) استثنا شده بود و اين از خصوصيّات و ويژگى‏هاى حضرت بود؟ و يا بر خلاف سنّت تمام پيامبران عمل نمود؟

يا عبارت رسول اكرم ( ص ) عام است و خود حضرت را نيز شامل مى‏شود و سؤال سلمان نيز شاهد اين عموم است .

آيا تا كنون در آيه شريفه : ( أولئك الّذين هدى اللّه فبهداهم اقتده ) الأنعام : 90 . فكر كرديم كه خداوند پس از ذكر اسامى پيامبران بزرگ ، به رسول گرامى ( ص ) امر فرموده كه از هدايت آنان متابعت نمايد؟

محمدروشن
آفلاین
عضویت: 11/12/04

از براداران و خواهران اهل سنت خواهش میکنم به سوالات بنیادی یحیی پاسخگو باشند و طفره نروند.
آیا واقعا به ذهن پیامبر اسلام نرسیده که برای خود جانشین معرفی کنند!!!

این یه سوال منطقی و کاملا روشنه. جوابش آره یا نه ست

در نظر داشته باشید که صحبت جانشینی پیامبر است نه ریاست جمهوری یا هر چیز دیگر.

از بحث های این سایت بوی وهابیت میاد نه تسنن!

تاریخ رو میشه تحریف کرد ولی نمیشه تغییر داد

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

شیعه گفت:امامی که عصمت نداشته باشد وعلمش مثل علم ما باشد چگونه می تواند خود خلیفه الله باشد ومردمان را تزکیه نموده وصلاح وفلاحشان را بدیشان بیاموزد .
امامی که من می گویم ومعرفی می کنم ،ابشخور علمش الهی است .
در علم امام سهو وخطایی راه ندارد .
اجتهادش از علمی الهی بر می خیزد
وبا الهام های ربانی یاری می شود .هر چیزی را که بخواهد بداند .
وعلمش لدنی است .
امامان معصوم ما مکتبی ندیدند بلکه خویش استاد
×××××××××××××××××××××××××××
شیعه گرامی این امامت را از کجا استخراج کرده اید؟
با این تعریف شما ، شما تابع قرآن نيستيد و بر وصف " مسلمين " برخود شك كنيد كه اگر تسلیم شده ی اوامر خداوند متعال و تنزیل رب العالمین می بودید اینچنین اختراعی از خود نداشتید.
امامت علم لدنی دارد!؟؟؟
هرچه بخواهد می داند!!؟؟
مکتبی نمی رود خویش استاداست!!؟؟ چگونه است که از محمد هم سبقت گرفته که خویش استاد نبود و خداوند فرمود:
... ما کنت تعلم مالکتاب و لا الایمان ...
و وجدک ضالا فهدی ....
آیا این امام روبوت خودکار است که مسیحانه از کودکی می گفت: ... آتانی الکتاب و جعلنی نبیا ( اماما !! فقط برای فریب عوام تشیع بر امامانش نام نبی را برداشته است و فقط به اوصاف نبی اکتفا کرده است! )
نگران این باشید که این اعتقادتان انحرافی بزرگ از شاهراه مرسوم خداوند متعال در کتابش است.

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

بله این است امامت خدایی.
و امام علی امام خدایی نبود و الا نبی می شد.
و خودتان هم قبول دارید او نبی نبود.
این است که اگر او امام متقین بوده این امامت توسط متقین شناخته و انتخاب شده است و نه اینکه خدا و رسول او را بر مردم انتخاب و اطاعتش را واجب کرده باشند.
علی از متقین بوده و این است که امت متقین هم می بایست مشاور و نصیحت کننده اش می بود تا از خطا و لغزش دور باشد.
امامت متقین امامت معصوم نیست زیرا دریافت کننده ی وحی نیست و با تنزیل از سوی رب العالمین معرفی نمی شود و این خودش است که شخصیت خود را به جامعه معرفی می کند و درحقیقت فردی از متقین است که با همراهی متقین جامعه را رهبری می کند.
این نوع امامت امامتیست مستمر و الله تعالی به ما آموزانده است تا ما هم امید و آرزویمان این نوع امامت باشد:
وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا
﴿الفرقان: ٧٤﴾

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

اگر امامتی که تشیع معرفی می کند " امامت خدایی " ست پس این جماعت از مسلمین نیستند زیرا بعد از خاتم النبیین امامت خدایی وجود ندارد.
و اگر امامان تشیع شاهانی باشند که از سوی خداوند معرفی شده اند باز به دلیل و علامت جعل شاهی نیاز است همانطور که خداوند برای جعل طالوت به عنوان ملک علامتهایی را توسط نبی زمانش معرفی و نشان داد و همچنین امر تکوینی خداوند حتمیست و منتظر نمی ماند که کسی راضی شود!
در ختام ... امامتی از سوی خداست قایم نمی شود چون خداوند پشت و پناهش است !

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

سلام عزيزان
بله امامتى هم هست كه از سوى الله تعالى ست و ربطى به ما ندارد.
اين امامت خدايى نه به شورا و نه به ميل فرد و نه جامعه بوده است و براى همين خيلى جوامع امامان خدايى را يا كشتند يا راندند.
الله تعالى به أبينا ابراهيم خليل الرحمن فرمود:
وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿البقرة: ١٢٤
وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَـٰذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا لِّيُنذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَىٰ لِلْمُحْسِنِينَ ﴿الأحقاف: ١٢﴾
أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَـٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿هود: ١٧﴾
بله اينها نمونه هايى از امامتى كه خداوند متعال خودش انتخاب و معرفى فرموده است و اين انتخاب خدايى فقط شامل نبيين و رسل است.
ما در كتاب خداوند متعال ، قصه و حكايتى به نام "وصي نبي " يا " خليفه ى نبي " نداريم كه شخص مذكور نه نبي باشد و نه رسول و شخصى باشد كه مكمل نبوت باشد و طاعتش هم واجب.
در قرآن قصه ی طالوت داریم ولی او " شاه " معرفی شد و این شاهی از سوی خدا و نبی زمانش معرفی و علامتش نیز بیان و آشکار شد و حکم خداوند متعال حتمی شد زیرا امری مقدر شده بود و امری تکوینی بود.
در مورد نبوت و شاهی داود و سلیمان نیز قصه بسیار آشکار است که تقدیر خداوند متعال حتمی شد.
پس حکم خداوند متعال در " جعل امام " یا جعل ملک امری حتمی ست.
و نمونه های جعل امام توسط خداوند متعال معرفی شده است که خداوند متعال خودش موسی را برگزید نه قومش. و خداوند خودش عیسی را برگزید نه قومش. و خداوند خودش محمد را برگزید نه قومش و نه اهل کتاب که علاماتش را هم می شناختند!
خارج از این چیزی به نام امامت خدایی نیست. بقیه ی خلایق هرگاه رهبری متقین را دارا می شوند توفیقی ست از جانب الله تعالی که به همراهی متقین شناخته و همراهی می شود و اطاعت امام هم در این گونه موارد اطاعتی مشروط است و نه اطاعتی مطلق و غیرمشروط.
به این صورت که امام باید با توجه به حکم خداوند متعال و شریعت معرفی شده سخن بگوید و متقین با توجه به آثار هدایت شریعت او را اختبار و انتخاب می کنند.
بر این اساس بسیاری از متقین در طول تاریخ مسلمین به امامت رسیده و خواهند رسید و عمل هرکدام بر اساس تقوی و اخلاصشان نزد خداوند متعال مأجور و باقيست و امت متقين هم بر اساس علم و تقوايشان مسئول هستند و اطاعت كوركورانه و مطلق موجب نجات و رستگاری نخواهد شد .
وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا ﴿الفرقان: ٧٤﴾

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

ایمان آورندگان تمامی مسلمینی هستند که فقط به کلام الله تعالی سر تسلیم فرود و نه به روایات نامعصومین!
و رکوع معنایش خم شدن نیست بلکه استمراریت خشوع در تمامی اعمال است .
و ايتاء زکاة هم معنايش بخشيدن مال نيست كه انفاق مال فقط يك راه تقرب و رضاى الله تعالى ست.
تلاوت و عمل به كتاب الله تعالى و تسليم مطلق به الله تعالى رفتن بسوى تزكيه ى مطلوب است.
براى همين الزكاة بصورت معرفه آمده است يعنى رفتن و تمايل بسوى تزكيه ى خدايى.
اين آيات زيبا را با افسانه آلوده ساختن نتيجه اش تسمم فهم و ادراك مى شود و حقيقت امر خداوند پنهان می ماند و بلکه معکوس هم می شود.
وقتی آیه بسوی تعبد شخصی سوق یابد و او معصوم خوانده شود و اصل " خاتم النبیین " متوقف و متزلزل و معکوس شود دیگر جایی برای ایتاء الزكاة نيست بلکه ركوع و تسليم بسوى رفتن به ناپاکیهاست که توسط شیطان زینت داده شده است.

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

1) میشود بفرمایید این حق را شما از کدام ایات خدا برای شورای سقیفه دانستید؟
×××××××××××××××××××××
شیعه دارد از حق انتخاب در سقیفه می پرسد.
مگر انتخاب احمدی نژاد یا خاتمی یا غیرش باید از آیات خدایی باشد؟!
اگر انتخاب خدایی می بود که میشد " امام معصوم = نبی ".
اما چون انتخاب مردم مثل اداره ی بقیه ی امور زندگی بدست خودشان است در حدود شرع این اجازه را دارند.
آیا انتخاب وزیر بهداشت وزیر راه و ترابری وزیر جنگ و و مرزبانی متخصص نمی طلبد؟
آیا یک معلم دانشگاه یا حوزه می تواند به همه ی تخصصات دست یابد ؟ هم تیرانداز و مهندسی مرزبانی بداند هم طبیب باشد و تمامی وزارتها را زیر نظر داشته باشد؟
به کشور خودتان نگاه کنید.
خامنه ای نمی تواند همه کاره باشد. وقتی مریض می شود به دکتر و پرستار احتیاج دارد وقتی هم خبر حمله به او دهند باید کسی برایش ته و توی قضیه دربیاورد ... بالاخره او نمی تواند همه کاره ی کشور باشد.
پس حقش این است که او در همه ی کارها دخالت نکند و بگذارد ملت بهترین را انتخاب کنند و خودش هم اگر بهترین ملت بود انتخاب شود یا کناره رود.
مردم هر کشوری خود به امورشان اعلم هستند.
ملت حجاز ربطی به شما ندارد که در آن زمان اجداد شما هنوز به دور آتش می پریدند!
حالا با کدام دلیل بر آنها خورده می گیرید ؟ اگر راست می گویید بر انتخابات خودتان ایراد بگیرید که معلوم نیست چه خبرهاست که گه گاهی نمایش مجلسی رفسنجانی ساکت و مبهوت را در تلوزیون به نمایش می گذارند!؟
ما از تاریخ 14 قرن قبل هیچ خبر مستندی نداریم تنها خبریقینی که داریم ظهور خاتم النبیین و ظهور قرآن .
در این قرآن هر چه گفته شده برایمان ثابت و قابل قبول است اما غیر از این اخبار مشکوک و مبنی بر احتمالات که منسوب به قرنها بعد از مردمان صدر اسلام است تازه اگر واقعا اینهم درست باشد باز راویانش معصوم نیستند که بر نوشته هایشان سجده شود!
شما بر هر نوشته ای سجده کردید جز بر قرآن عظیم.
در این قرآن خبر خاتم النبیین خواندید و نگران و هراسان بدنبال جانشینش می گردید و چون نیافتید به راه وهم و خیال و غیبت زدید!

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

در اینجا هیچ راهی برای اضافه ی امام علی و بروبچه هایشان نیست مگر اینکه مستمند بوده و رسول الله به آنان چیزی ببخشد تا بمانند بقیه ی نیازمندان رفع نیاز شوند.

بگذارید باز به دوستان اهل تشیع تذکر دهم که هیچ جای قرآن اثری از این " امامت " تشیع وار نیست و هرجا ذکری از " امام " در قرآن آمده یا مخاطب پیامبران بوده یا مخاطب به صورت جمع بدون استثناء مؤمنين هستند كه ما و شما نيز إن شاءالله از اين جماعت باشيم كه الله تعالى فرمايد:

وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا.

و كسانى‏اند كه مى‏ گويند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پيشواى پرهيزگاران گردان. .( الفرقان ۷۴ )

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

یعنی فرستاده ی خداوند ۱/۵ غنیمت یک فرد مسلمان را دریافت می دارد نه تمامی خمس مال!

و رسول الله صلی الله علیه و سلم مال را به نحو مناسب به افراد مستمند می بخشیده است افرادیکه آشنایی با مردمان شهر نداشته و تنها با رسیدن به رسول الله نیازهای خود را برطرف می کردند.

و اینکه الله تعالی در صدر این تقسیم ذکر شده است دعوت به صرف مال فی سبیل الله و نشر دین خداوند است و الا خداوند خود صاحب و مالک تمامی غنایم زمین و آسمانهاست.

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

اين خمس بعد از خداوند به ۵ تقسيم مى شود که آنان به ترتیب:

۱- رسول خدا

۲ - خویشاوندان فرد

۳ - یتیمان

۴ - مساکین

۵ - ابن السبیل

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

سلام دوستان
دوستی متعهد و ارجمند از طایفه ی اهل تشیع خودشان را ملزم به ارائه ى سؤالاتى به اهل سنت نموده است كه مايه ى خوشنودى ست. اين عملشان اگر خالصانه برای خداوند یکتا و بی همتا باشد حتماً پربرکت خواهد بود.

سعی خواهم کرد مختصر و کمی پراکنده به سؤالاتشان جواب دهم تا به اين زودى ها ما را ترك ننمايد.

ايشان و همينطور جميع اهل تشيع معتقدند كه " امامت " يعنى جانشينى پیامبر ولی بدون دریافت وحی.

اگر به همین مشکل امامت که عدم دریافت وحی است توجه کنیم متوجه خواهیم شد که این نوع امامت درست همان رهبریت دینیست که اکنون متداول است منتها ادعای عصمت ندارند که عین صواب است.

اما اینکه امامت تشیع را چیزی همراه نبوت یا جانشین پیامبر معرفی می کنند می بینیم استدلال و منبع قرآنی که ندارد بلکه " خلاف قرآن " است که إن شاءالله تعالى ثابت خواهيم كرد.

دوستمان در مورد مفهوم " خمس " مذكور در قرآن هم به اشتباه رفته بود زيرا خمس در قرآن متعلق به رسول نيست بلكه او در ميان جمعى ذكر شده كه نه معصوم و نه شريك يا جانشين امامت هستند.

خداوند صريحاً به دارايان غنيمت اعلام مى فرمايد كه " خمس " مالشان بايستى خارج شود يعنى از استفاده ى فردى شان جداست.

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

تشیع از اسم عایشه ام المؤمنين بمانند اسم عمر نفرت دارد!
ولى در عشق مذهبيت عایشه نزد تشیع از مهمترين راويان تشيع مى شود كه قرار است به نام اين زن طاهره ى رسول اله روايتى سرلوحه قرار گیرد که در برابر قرآن رب العالمین عرض اندام کند!

درحالیکه قرآن تلاوت می شود و حتی در مجالس خودشان و کلام رب العالمین بر آنان ضربه ها وارد می آورد که تنها خداوند تنزیل آنرا ترتیل و قرآنش فرموده است و نه بدست خلایق رها شده تا هرکسی به نوایی خیالات و تصورات شیطانی اش را به خدا نسبت دهد.

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

خوب توجه کنیم که تشیع چقدر از قرآن می هراسد و از فرط هراسش به دامن روایات خوارج و دشمنان امام معصومش هم می رود!!
عکرمه که تشیع اسمش را بسیار می برد از خوارج و دشمنان امام معصومشان معرفی شده یکی از راویان خطبه ی شقشقیه می باشد که تشیع سرلوحه ی مذهبش قرار داده درحالیکه نه عکرمه ارزشی نزدشان دارد و نه راویانی دیگری که باز در همان منزلت عکرمه و بدتر نزد تشیع هستند ولی عشق تشیع و حزب تفرقه گرایی دیدگان بصیرتشان را کور کرده.

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

مفسر شیعی می گوید:

((... يك روايت هم وجود ندارد، كه بگويد آيه شريفه دنبال آيات مربوط به همسران رسول خدا (ص ) نازل شده ، و حتى احدى هم از مفسرين اين حرف را نزده اند، حتى آنها هم كه گفته اند آيه مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا (ص ) است ، مانند عكرمه و عروه ، نگفته اند كه : آيه در ضمن آيات نازل شده پس آيه مورد بحث از جهت نزول جزو آيات مربوط به همسران رسول خدا (ص) و متصل به آن نيست ، حال يا اين است كه به دستور رسول خدا (ص ) دنبال آن آيات قرارش داده اند، و ((( يا بعد از رحلت رسول خدا (ص ) اصحاب در هنگام تاليف آيات قرآنى در آنجا نوشته اند، ))) ... »

«تفسیر المیزان ، جلد 16 ص 467-462» ))

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

این از جالبترین حیله های بود که تشیع یا "حزب تفرقه " سعی کردند از قرآن کریم بریده آیاتی را به نفع خود به نمایش نهند و الا مسلمین آنان را هرگز در میان خود راه نمی دهند!
رفتند سراغ آیاتی که اشاراتی به طهارت و دوری از رجس است اما متأسفانه آن آيات از آياتى بود كه مخاطبانش واضح شده بود و به صورتى نبود كه بشود گفت مخاطب غایب یا مجهول داشته و آن مخاطب امام معصوم باشد!
برای مثال آیه ی تطهیر در سوره احزاب که خطاب روشن و واضح به همسران رسول الله بود.
پس شروع کردند به تولید نظریه ی جدیدی به نام : شأن نزول آيات و اينكه آيات قرآنى هميشه كامل نازل نمى شده است و اين بود كه مدعی شدند آیه ی تطهیر از اینجا شروع می شده :
نَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿33﴾

و گفتند جدا و بی ربط به بقیه ی آیه و سیاق آیات است!

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

تشيع گفتند: عصمت یعنی هیچ خطا یا گناهی ولو کوچک از شخص " معصوم " سرنمی زند.
این بود که دستپاچه و حیران بدنبال دلیل دویدند تا ببینند چگونه می شود این خیال عجیب و غریب را به خورد مسلمین داد در حالیکه خلقت انسان و صفات او چنین است که وصف دوربودن از هر خطا و گناه ناممکن است و الله تعالی این واقعیت را در کتابش به وضوح و روشنی نور آفتاب در دل آسمان روز تابستانی بیان فرموده است!

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

farid_die
آفلاین
عضویت: 13/06/25

شما یه نگاه به این سایت بنداز قرآن پر است از دلیل

http://intjz.net/maqalat/t-Esmate%20Anbia.htm

شما یه تحلیلی رو بدون هیچ استناد و اساسی مطرح می کنید و یک تهمتی رو بی اساس می زنید. ای کاش ذره ای قرآن را می فهمیدید. من باب نمونه چند آیه ذکر می شود:

دسته‌ی اوّل آیات:

آیاتی که مستقیماً مربوط به انبیاء هستند. خود این آیات را نیز می­توان به دو گروه تقسیم کرد :

1- آن سری از آیاتی که شخصیت انبیاء علیهم السلام را برای ما معرفی می کنند و مشخص می­سازند که انبیاء علهم السلام برگزیدگان خداوند و بندگان مخلص او هستند و خداوند ایشان را به عنوان نمونه والگو حقیقی بین مردم قرار داده است. برخی از آیات به شرح زیر است:

- وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ و آنان در پيشگاه ما جداً از برگزيدگان نيكانند.[26]

این سنخ آیات شریفه نصّ در این مطلب هستند که انبیاء علیهم السلام به هیچ وجه دست به معصیت الهی نمی­زنند و هیچ کار قبیحی را انجام نمی دهند چراکه کسی که برگزیده الهی باشد امکان ندارد، دست به معصیت خداوند بزند، چون برگزیده شدن تابع شایستگی­هاست و بی­معیار و ملاک نیست.

2- آیاتی که حاوی واژه «خلص» و مشتقّات آنها هستند از جمله: - «وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدي وَ الْأَبْصارِ .إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَي الدّارِ» و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه نيرومند و ديده‏ور بودند به يادآور ما آنان را با موهبت ويژه‏اى -كه يادآورى آن سراى بود- خالص گردانيديم. [28]

این آیات شریف وقتی انبیاء علیهم را مخلص معرفی می­کنند معلوم می شود که آنها از هرگونه آلودگی و گناه پاک و منزه هستند و لذا خود دلیلی بر عصمت آنها می­باشد.

3- آن سری آیات که انبیاء علیهم السلام را به عنوان یک نمونه والگوی واقعی معرفی می کنند. از جمله آنها می­توان به آیات زیر اشاره کرد: - «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللّهَ وَ الْيَوْمَ الْاخِرَ وَ ذَكَرَ اللّهَ كَثيرًا» قطعاً براى شما در [اقتدا به‏] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‏كند. [31]

جنابعالی یک مراجعه به قرآن بکنید. قرآن تصریح دارد که اهل بیت معصوم و فاقد هرگونه رجسی اند

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تطهیرا

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

حقيقتى كه سالهاست متوجه شده ام رمز يا اسرار توليد و استخراج حكايت " جانشيني رسول الله " مى باشد.
بله دوستان ، سبب حقيقى اين دروغ بافته و ساخته اين است كه تمام دشمنان اسلام دريافتند كه محمد" خاتَم النبيين " است و بعد از او رسالتى جديد ظهور نخواهد يافت و مسلمين اين واقعيت را خوب مى دانند زيرا در قرآنشان تلاوت مى شود و وصف محمد خاتَم النبيين ورد زبان هر مسلمانيست.
اين بود كه با حيله و تزوير شروع به توليد داستان " عصمت امام " كردند. حكايت عصمت ، ريشه و بذر فرسوده و نابارورى بود كه منتشر شد و الحمدلله حتى واقعيت حال مسلمين هم اين داستان را لغو و كنار انداخته است زيرا تاكنون عصمت امام به مفهوم داستانى اش به عرصه ى وجود نيامده و بعد از رسول خداوند متعال كسى معصوم معرفى نشده و مدعى عصمت هم نداشته و اكنون هم خبر و احوالى از عصمت امام يا امام معصوم نيست.

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

farid_die
آفلاین
عضویت: 13/06/25

واقعا عجیب است که علمای شما انقدر نمی فهمیدند که بتوانند مسئله را به این خوبی تحلیل کنند.

اولا شیعیان مقام پیامبر را از همه امامان بالاتر می دانند و معتقدند پیامبر معصوم بود امام شما کوردلان برای اینکه توجیه کنید که چطور می شود دختر پیامبر را کشت و چطور می شود که معاویه چهارشنبه نماز جمعه می خواند و چطور می شود نماز صبح را چهار رکعت خواند و... این موضوع که پیامبران الهی معصوم هستند و جانشینانشان نیز باید معصوم باشند را کلا زیر سوال بردید و به کلی منکر شدید. و به حکم معاویه کلیه احادیث را مخدوش و بسیاری را جعل کردید. تا معاویه و خلفا و را توجیه کنید.

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

يحيي
آفلاین
عضویت: 11/03/28

با سلام
ببخشيد من متنم رو اشتباها در بالا قرار دادم. دوباره اينجا کاملش رو مي نويسم:

تعيين جانشين براى خروج يك روزه از مدينه

1- پيامبر گرامى ( ص ) براى چند روز كه از مدينه بيرون مى‏رفت يكى از اصحاب خودرا به عنوان جانشين معيّن مى‏فرمود : « لأنّ النبيّ - صلّى اللَّه عليه وسلم - استخلف في كلّ غزاة غزاها رجلاً من أصحابه » تفسير القرطبي ، ج 1 ، ص 268 . .

ابن اُمّ‏مكتوم را در 13 مورد از غزوات ، مانند : بدر ، اُحد ، ابواء ، سويق ، ذات الرقاع و . . . به عنوان جانشين خود در مدينه انتخاب نمود عون المعبود لعظيم آبادي ، ج 8 ، ص 106 ؛ كنز العمال ، ج 8 ، ص 268 ؛ الطبقات الكبرى لابن سعد ، ج 4 ، ص 209 ؛ الإصابة ، ج 4 ، ص 495 ؛ المغني لإبن قدامه ، ج 2 ، ص 30 . . و همچنين « ابو رهم » را به هنگام عزيمت به مكه ، جنگ حنين و خيبر ، « محمد بن مسلمه » را در جنگ قرقره ، « نميلة بن عبد اللّه » را در بنى المصطلق ، « عويف » را در جنگ حديبيّة و . . . به عنوان خليفه خود قرار داد التنبيه والإشراف للمسعودي ، صص 211 ، 213 ، 214 ، 215 ، 216 ، 217 ، 218 ، 221 ، 225 ، 228 ، 231 و 235 ؛ تاريخ خليفة بن خيّاط ، ص 60 . .

بنابر اين ، آيا معقول است كه حضرت رسول اكرم ( ص ) كه براى خروج يك روز از مدينه ، مانند جنگ اُحد كه دريك مايلى مدينه بود ، براى خود جانشين معيّن كند ، ولى امّت اسلامى را بدون جانشين براى هميشه ترك نمايد؟

آيا صحيح است كه پيامبر گرامى ( ص ) در جنگ خندق ، كه در كنار مدينه بود ، براى خود جانشين تعيين كند اما براى زمان طولانى بعد از خود ، كسى را به عنوان جانشين معيّن نكرده باشد؟

آيا در موارد يادشده ، يك مورد سراغ داريد كه حضرت انتخاب جانشين را به عهده مردم واگذار نموده باشد؟ و يا در يك مورد با مسلمان ها در مورد جانشين خود مشورت كرده باشد؟

تمام پيامبران جانشين داشتند ، ولى!!!

2 - شما از طرفى ، در كتب روايى خود ، از رسول اكرم ( ص ) نقل مى‏كنيد كه فرمود : تمام پيامبران داراى وصى و وارث بودند : « لكلّ نبيّ وصيّ ووارث » تاريخ مدينة دمشق ، ج 42 ص 392 ؛ والرياض النضرة ، ج 3 ص 138 ، ذخائر العقبي ، ص‏71 ؛ المناقب للخوارمى ص 42 و 85 . ، واز قول سلمان فارسى نقل مى‏كنيد كه از حضرت رسول اكرم ( ص ) پرسيد : هر پيامبرى براى خود وصى وجانشين داشت ، وصى شما كيست؟ « إنّ لكلّ نبيّ وصيّاً ، فمن وصيّك؟ » المعجم الكبير ، ج 6 ص 221 ؛ مجمع الزوائد ، ج 9 ص 113 ؛ فتح الباري ، ج 8 ص 114 . و از طرف ديگر مى‏گوييد پيامبر ( ص ) كسى را به عنوان جانشين معيّن ننمود!

آيا در ميان تمامى پيامبران الهى ، رسول اكرم ( ص ) استثنا شده بود و اين از خصوصيّات و ويژگى‏هاى حضرت بود؟ و يا بر خلاف سنّت تمام پيامبران عمل نمود؟

يا عبارت رسول اكرم ( ص ) عام است و خود حضرت را نيز شامل مى‏شود و سؤال سلمان نيز شاهد اين عموم است .

آيا تا كنون در آيه شريفه : ( أولئك الّذين هدى اللّه فبهداهم اقتده ) الأنعام : 90 . فكر كرديم كه خداوند پس از ذكر اسامى پيامبران بزرگ ، به رسول گرامى ( ص ) امر فرموده كه از هدايت آنان متابعت نمايد؟

يحيي
آفلاین
عضویت: 11/03/28

عدم تعيين جانشين ، عامل هرج و مرج

3 - شما مى‏گوييد : رسول گرامى ( ص ) اين امّت رابدون تعيين خليفه و جانشين رها نمود و از دنيا رفت ، آيا رسول اكرم ( ص ) تعيين خليفه را به عهده امّت نهاد كه به هر نحوى كه صلاح ديدند و هر كسى را كه پسنديدند به‏عنوان خليفه انتخاب نمايند و خود حضرت هيچ سخنى در باره شرايط انتخابات و شرايط رهبرى وشرايط شركت كنندگان در انتخابات را بيان نفرمودند؟

اين كار قطعاً ، معقول نيست ، زيرا رسول گرامى ( ص ) در موقعيّتى از دنيا رفت كه جامعه اسلامى در بدترين وضعيّت قرار داشت ؛ چون از طرفى دولت قدرتمند روم وايران ، حكومت اسلامى را تهديد مى‏كردند ، كه اصرار حضرت مبنى بر تجهيز جيش اُسامه ، بهترين گواه اين مطلب است . و از طرف ديگر ، منافقان ، مشركان ويهوديان هر روز مشكلى براى جامعه اسلامى ايجاد مى‏نمودند .

بديهى است در چنين موقعيّتى اگر حاكم جامعه ، يك فرد عادى بود جامعه را بدون جانشين رها نمى‏كرد ، پس چگونه عقل مى‏پذيرد كه رسول اكرم ( ص ) اين جامعه را بدون تعيين خليفه و جانشين گذاشته و رفته باشد؟ بااين‏كه حضرت بيش از هر كسى غمخوار مسلمين بود وبراى رفاه آنان از هر تلاشى دريغ نمى‏ورزيد وآيه شريفه : ( لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتّم حريص عليكم‏بالمؤمنين رؤوف رحيم ) التوبة : 128 . ، بهترين دليل اين سخن است .

افزون بر آن ، اعتقاد به اين چنين امرى ، بالاترين اهانت به رسول خدا ( ص ) است كه با اين چنين تصميمى ، جامعه اسلامى را با سخت‏ترين مشكل مواجه ساخته ، همان‏گونه كه دكتر احمد امين دانشمند مصرى به صراحت مى‏گويد : پيامبر گرامى ( ص ) بدون اينكه جانشينى معيّن كند و يا چگونگى و شرايط تعيين حاكم را بيان كند از دنيا رفته و جامعه اسلامى را با مشكل‏ترين وخطرناكترين وضع مواجه ساخته است ؛ « توفّي رسول‏اللَّه - صلّى اللَّه عليه وآله - ولم يعيّن من يخلفه ، ولم يبيّن كيف يكون اختياره ، فواجه المسلمون أشقّ مسألة وأخطرها! » فجر الاسلام : 225 . .

و هم‏چنين ابن خلدون مى‏گويد : محال است كه جامعه را بدون رهبر و سرپرست رها كرد كه عامل درگيرى ميان مردم و سياستمداران گردد ، بدين جهت در هر اجتماعى نياز مبرم به تعيين حاكمى است كه جامعه را از هرج و مرج جلوگيرى كند ؛ « فاستحال بقاؤهم فوضيّ دون حاكم يزع بعضهم عن بعض واحتاجوا من أجل ذلك إلى الوازع وهو الحاكم عليهم » مقدّمة ابن خلدون ص 187 . .

يحيي
آفلاین
عضویت: 11/03/28

عمر براى امت ، دلسوزتر از پيامبر ( ص ) !!

4- به نقل صحيح مسلم : حفصه به عمر گوشزد مى‏كند كه كسى را به عنوان جانشين خود معيّن كند و به دنبال آن عبداللّه فرزند عمر ، به وى مى‏گويد : اگر چوپان تو ، شتران و گوسفندان را بدون سرپرست رها كند ، به وى اعتراض خواهى كرد كه چرا باعث نابودى آن‏ها گرديدى؟

پس به فكر اين امّت باش ! و كسى را به‏عنوان خليفه براى آنان تعيين كن! چون رعايت حال اين امّت از مراعات وضع شتران و گوسفندان لازم‏تر است : « عن ابن عمر قال : دخلت علىّ حفصة فقالت : أعلمت أنّ أباك غير مستخلف؟

قال : قلت : ما كان ليفعل .

قالت : إنّه فاعل .

قال ابن عمر : فحلفت أنّي أكلّمه في ذلك . فسكت ، حتّى غدوت ولم أكلّمه .

قال : فكنت كأنّما أحمل بيميني جبلاً ، حتّى رجعت فدخلت عليه ، فقلت له : إنّي سمعت ، الناس يقولون مقالة فآليت أن أقولها لك ، زعموا أنّك غير مستخلف ، وأنّه لو كان لك راعي إبل ، أو راعي غنم ثمّ جاءك وتركها رأيت أن قد ضيّع ، فرعاية الناس أشدّ » صحيح مسلم ، ج 6 ص 5 ، كتاب الإمارة ، باب الاستخلاف وتركه ؛ مسند أحمد ، ج 1 ص 47 ؛ المصنّف لعبد الرزاق ، ج 5 ص 448 . .

5 - هم‏چنين عايشه به وسيله عبد اللّه بن عمر به عمر پيام مى‏دهد : امّت محمّد را بدون چوپان رها مكن وكسى را به عنوان جانشين تعيين نما ، چون واهمه آن دارم كه آنان گرفتار فتنه گردند : « ثمّ قالت ( أي عائشة ) : يا بُنيّ! أبلغ عمر سلامي ، وقل له : لا تدع أمّة محمّد بلاراع ، استخلف عليهم ولا تدعهم بعدك هملاً ، فإنّي أخشى عليهم الفتنة » الإمامة والسياسة بتحقيق الشيري ، ج 1 ص 42 و بتحقيق الزيني ، ج 1 ص 28 . .

و همين‏طور ، معاويه كه به قصد گرفتن بيعت براى يزيد وارد مدينه شد ، در جمع صحابه و ضمن گفتگو با عبداللّه بن عمر گفت : « إنّي أرهب أن أدع أمّة محمّد ( ( ص ) ) بعدي كالضأن لاراعي لها » من وحشت دارم ، كه امّت پيامبر را همانند گوسفند بدون چوپان رها سازم و بروم‏ تاريخ الطبري ، ج 4 ص 226 ؛ الإمامة والسياسة بتحقيق الشيري ، ج 1 ص 206 ، وبتحقيق الزيني ، ج 1 ص 159 . .

ومطابق نقل ابن سعد در طبقات ، عبد اللّه بن عمر به‏پدرش گفت : اگر چنانچه كسى را كه وكيل تو بر روى زمين‏هاى كشاورزى است ، فرا خوانى ، آيا كسى را جايگزين آن خواهى كرد يا خير؟ گفت : آرى!

و پرسيد : اگر كسى را كه گوسفندان تو را چوپانى مى‏كند فراخوانى ، كسى را به جاى آن قرار خواهى داد يا خير؟ گفت : آرى! وقال عبداللَّه بن عمر لأبيه : لو استخلفت ؟ قال : من ؟ قال : تجتهد فإنّك لست لهم بربّ ، تجتهد ، أرأيت لو أنّك بعثت إلى قيّم أرضك ألم تكن تحبّ أن يستخلف مكانه حتّى يرجع إلى الأرض ؟ قال : بلى . قال : أرأيت لو بعثت إلى راعي غنمك ألم تكن تحبّ أن يستخلف رجلاً حتّى يرجع؟ طبقات ابن‏سعد ، ج‏3 ، ص‏343 ؛ تاريخ مدينة دمشق ، ج 44 ص 435 .

آيا اين بالاترين اهانت به رسول خدا ( ص ) نيست كه به اندازه عايشه و حفصه و معاويه ، به فكر امّتش نباشد؟! وآنان را بدون رهبر رها سازد؟! و آيا كسى نبود به رسول اكرم ( ص ) تذكر دهد كه كسى را به عنوان جانشين تعيين كند؟! و يا از حضرت ، راه و روش تعيين خليفه را سؤال نمايد؟!

يحيي
آفلاین
عضویت: 11/03/28

عدم تعيين جانشين ، مخالف كتاب نيست
5 - كسانى كه مى‏گويند : پيامبر اكرم ( ص ) بدون وصيّت از دنيا رفت ، آيا مى‏دانند كه كارى خلاف قرآن وسنّت به حضرت نسبت داده‏اند؟! نسائى در سنن خود آورده : عن عائشة قالت : ما ترك رسول اللّه صلى الله عليه وسلم درهماً ولا ديناراً ولا شاة ولا بعيراً وما أوصى . سنن النسائي : 6 / 240 ، فتح الباري : 5 / 267 .
چون قرآن به همه مسلمانان دستور مى‏دهد كه بدون وصيّت ، از دنيا نروند : ( كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت إن ترك خيراً الوصيّة ) المائدة : 3 . .
زيرا جمله ( كتب عليكم ) در مورد وصيّت ، همانند جمله ( كتب عليكم الصيام ) در باره روزه ، بر اهميت ولزوم متعلّق دارد .
و از طرفى هم رسول اكرم ( ص ) فرموده است : وظيفه هر مسلمان داشتن وصيّت‏نامه است ، و نبايد سه شب از عمر مسلمانى سپرى شود ، مگر اينكه وصيّت او در كنارش قرار گرفته باشد : « ما حقّ امرئ مسلم له شي‏ء يوصي به ، يبيت ثلاث ليال إلّا ووصيّته عنده مكتوبة » .

عبد اللّه بن عمر مى‏گويد : وقتى كه اين حديث را از رسول اكرم ( ص ) شنيدم ، هيچ شبى را بدون وصيّت نامه سپرى نكردم ؛ « قال عبد اللّه بن عمر : ما مرّت عليّ ليلة منذ سمعت رسول اللّه - صلّى اللّه عليه وسلم - قال ذلك ، إلّا وعندي وصيّتي » صحيح مسلم ، ج 5 ص 70 ، أوّل كتاب الوصيّة . .

آيا مى‏شود گفت : كه عبد اللّه بن عمر به سخنان رسول گرامى ( ص ) بيش از خود حضرت ، پايبند بود؟
آيا مى‏شود گفت : پيامبر اكرم ( ص ) سخنى مى‏گويد كه خود به آن عمل نكند؟
خداوند مى‏فرمايد : چرا سخنى مى‏گوييد كه به آن عمل نمى‏كنيد؟ و اين تناقض در گفتار و عمل ، خشم خداوند را به دنبال دارد : ( يا أيّها الذين آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون كبر مقتاً عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون ) الصف : 2 و 3 . .
و اين تناقض به قدرى روشن بود كه مورد اعتراض بعضى از روات قرار گرفته مانند طلحة بن مصرف كه به عبداللّه بن اوفى مى‏گويد : چگونه مى‏شود كه پيامبر گرامى ( ص ) به مردم دستور وصيّت دهد آنگاه خود آن را ترك كند ؛ « عن طلحة بن مصرف ، قال : سألت عبداللّه بن أبي أوفى : هل كان النبى ( ص ) أوصى؟ قال : لا . فقلت : كيف كتب على الناس الوصيّة ، ثمّ تركها - قال : أوصى بكتاب اللّه » الصف : 2 و 3 . ‏ صحيح البخاري ، ج 3 ص 186 كتاب الجهاد ، ج 5 ص 144 ، كتاب المغازي ، باب مرض النبي ( ص ) ، و ج 6 ص 107 ، باب الوصية بكتاب اللّه . .
وفى رواية أحمد : « فكيف أمر المؤمنين بالوصيّة ولم‏يوص؟ قال : أوصى بكتاب اللّه » مسند احمد بن حنبل ، ج 4 ص 354 ؛ فتح الباري ، ج 5 ص 268 ؛ تحفة الأحوذي ، ج 6 ص 257 . .
آيه و حديث مربوط به وصيّت ، اگر دلالت بر لزوم وصيّت نكند ، حدّاقل دلالت بر جواز وصيّت كه دارد ونشان مى‏دهد كه وصيّت نمودن يك عمل نيك وپسنديده است و بر پيامبر گرامى ( ص ) زيبنده نيست كه آن را ترك نمايد ، زيرا قرآن مى‏گويد : آيا مردم را به كار نيك دعوت كرده و خود را فراموش مى‏كنيد ؛ ( أتأمرون الناس بالبرّ وتنسون أنفسكم ) البقره : 44 . .

يحيي
آفلاین
عضویت: 11/03/28

6 - آنان‏كه مى‏گويند : پيامبر گرامى ( ص ) بدون جانشين از دنيا رفت و تعيين خليفه را به عهده امّت نهاد ، آيا شرايطى هم براى كسى كه رهبرى جامعه را به‏عهده مى‏گيرد و هم‏چنين شرايط كسانى كه در انتخابات رهبرى ، شركت مى‏كنند ، معيّن فرمود يا نه؟
اگر اين شرايط را معيّن فرموده ، در كدام حديث وروايت آمده است؟
اگر اين شرايط در سخنان حضرت رسول اكرم ( ص ) آمده بود ، چرا در سقيفه بنى ساعده هيچ‏يك از گردانندگان سقيفه به آن استناد نكردند؟
وانگهى! اگر انتخاب ابو بكر مطابق شرايطى بود كه پيامبر اكرم ( ص ) بيان فرموده ، چرا ابو بكر گفت : بيعت من يك امر اتّفاقى و ناگهانى و بدون تدبير صورت گرفت و خداوند شرّ آن را دفع نمود قال أبو بكر في أوائل خلافته : إنّ بيعتي كانت فلتة وقى اللّه شرّها وخشيت الفتنة . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ، ج 6 ص 47 بتحقيق محمد ابوالفضل ؛ أنساب الأشراف للبلاذري ، ج 1 ص 590 . ، ابن اثير مى‏گويد : اين چنين بيعتى ، طبيعتاً شرّ خيز است‏ قال ابن الأثير : أراد بالفلتة الفجأة ، ومثل هذه البيعة جديرة بأن تكون مهيّجة للشرّ . النهاية في غريب الحديث ، ج 3 ص 467 . .
و همين عبارت را عمر در اواخر خلافت خويش بالاى منبر بيان كرد و گفت : اگر كسى به چنين كارى مبادرت كند ، محكوم به مرگ خواهد شد : « إنّ بيعة أبي بكر كانت فلتة وقى اللّه شرّها فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه » شرح نهج البلاغة لابن أبي‏الحديد ، ج 2 ص 26 ، و ر . ك : صحيح البخارى ، ج 8 ، ص 26 ، كتاب المحاربين ، باب رجم الحبلى من الزنا ؛ مسند احمد ، ج 1 ، ص 55 . .
ابن‏اثير مى‏گويد : كار بى‏رويه را « فلتة » مى‏گويند و به خاطر ترس از انتشار امر خلافت ، به بيعت ابوبكر با مبادرت ورزيدند : « والفلتة كلّ شي‏ء من غير رويّة وإنّما بودر بها خوف انتشار الأمر » النهاية في غريب الحديث ، ج 3 ص 467 . .
اى كاش كسى از ابن اثير مى‏پرسيد كه ترس از انتشار چه خلافتى بود؟ ترس از خلافتى كه رسول اكرم ( ص ) معيّن فرموده بود؟
يا ترس از كانديدا شدن افراد مشابه ابوبكر براى امر خلافت؟
انتشار خلافتى را كه رسول گرامى ( ص ) معيّن نموده بود ، نه تنها ترسى نداشت ، بلكه ضامن صلاح ملّت بود وبر همگان لازم بود كه در برابر حكم پيامبر ( ص ) سر تسليم فرود آورند و مخالفت نورزند .
( ما كان لمؤمن و لا مؤمنة إذا قضى اللّه ورسوله أمراً أن يكون لهم الخيرة من أمرهم ) الأحزاب : 36 . .
و هم‏چنين كانديداتورى افراد ديگر هم واهمه نداشت ؛ زيرا پس از ملاحظه و بررسى ، مردم اگر وى را هم‏سطح ابوبكر نمى‏يافتند ، قطعاً با وى بيعت نمى‏كردند و اگر هم‏سطح ابوبكر بود ، چه فرقى در بيعت با او و يا با ابوبكر وجود داشت؟
ولى اگر آن نامزد رهبرى ، شرايطى بالاتر از ابوبكر داشت و بهتر از ابوبكر براى اصلاح جامعه بود ، آيا نصب ابوبكر مانع مصلحت جامعه نبود؟
7 - راستى از همه مهمّ‏تر ، اگر واقعاً ، خلافت ابوبكر بر مبناى شرايط ، و مطابق سنّت رسول اكرم ( ص ) انجام گرفته بود ، چرا عمر گفت : « فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه » شرح نهج البلاغة لابن أبي‏الحديد ، ج 2 ص 26 ، و رجوع شوده به : صحيح البخارى ، ج 8 ، ص 26 ، كتاب المحاربين ، باب رجم الحبلى من الزنا ؛ مسند احمد ، ج 1 ، ص 55 . .

يحيي
آفلاین
عضویت: 11/03/28

ابن ‏اثير مى‏گويد : كار بى‏رويه را « فلتة » مى‏گويند و به خاطر ترس از انتشار امر خلافت ، به بيعت ابوبكر با مبادرت ورزيدند : « والفلتة كلّ شي‏ء من غير رويّة وإنّما بودر بها خوف انتشار الأمر » النهاية في غريب الحديث ، ج 3 ص 467 . .

اى كاش كسى از ابن اثير مى‏پرسيد كه ترس از انتشار چه خلافتى بود؟ ترس از خلافتى كه رسول اكرم ( ص ) معيّن فرموده بود؟

يا ترس از كانديدا شدن افراد مشابه ابوبكر براى امر خلافت؟

انتشار خلافتى را كه رسول گرامى ( ص ) معيّن نموده بود ، نه تنها ترسى نداشت ، بلكه ضامن صلاح ملّت بود وبر همگان لازم بود كه در برابر حكم پيامبر ( ص ) سر تسليم فرود آورند و مخالفت نورزند .

( ما كان لمؤمن و لا مؤمنة إذا قضى اللّه ورسوله أمراً أن يكون لهم الخيرة من أمرهم ) الأحزاب : 36 . .

و هم‏چنين كانديداتورى افراد ديگر هم واهمه نداشت ؛ زيرا پس از ملاحظه و بررسى ، مردم اگر وى را هم‏سطح ابوبكر نمى‏يافتند ، قطعاً با وى بيعت نمى‏كردند و اگر هم‏سطح ابوبكر بود ، چه فرقى در بيعت با او و يا با ابوبكر وجود داشت؟

ولى اگر آن نامزد رهبرى ، شرايطى بالاتر از ابوبكر داشت و بهتر از ابوبكر براى اصلاح جامعه بود ، آيا نصب ابوبكر مانع مصلحت جامعه نبود؟

9 - راستى از همه مهمّ‏تر ، اگر واقعاً ، خلافت ابوبكر بر مبناى شرايط ، و مطابق سنّت رسول اكرم ( ص ) انجام گرفته بود ، چرا عمر گفت : « فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه » شرح نهج البلاغة لابن أبي‏الحديد ، ج 2 ص 26 ، و رجوع شوده به : صحيح البخارى ، ج 8 ، ص 26 ، كتاب المحاربين ، باب رجم الحبلى من الزنا ؛ مسند احمد ، ج 1 ، ص 55 . .

آيا خلفاء راشدين خليفة الرسول بودند؟

10 - از طرفى مى‏گوييد : پيامبر گرامى ( ص ) كسى را به عنوان جانشين معيّن نفرمود و به كسى هم دستور نداد تا شخص معيّنى را جانشين او قرار دهد ، بلكه مردم ، ابوبكر رإ؛"" به عنوان خليفه معيّن كردند وابوبكر نيز عمر را خليفه معيّن كرد و عثمان هم توسّط شوراى شش نفره تعيين شد ، و از طرفى ديگر مى‏گوييد : اين‏ها خليفه وجانشين پيغمبر بودند و به آنان « خليفة الرسول » اطلاق مى‏كنيد . آيا اين كار ، دروغ بستن به رسول گرامى نيست؟ كه مطابق حديث متواتر « من كذب عليّ متعمّداً فليتبّؤ مقعده من النّار » صحيح البخاري ، ج 1 ص 36 ، 2 / 81 ، ج 4 ص 145 ، ج 7 ص 118 قال ابن الجوزي : رواه من الصحابة ثمانية وتسعون نفساً ، الموضوعات ، ج 1 ص 57 ، وقال النووي : قال بعضهم : رواه مائتان من الصحابة ، شرح مسلم للنووي ، ج 1 ص 68 . هر گونه دروغ به پيامبر گناه است . بنا بر اين ، اگر ادعاى شما كه مى‏گوييد پيامبر اكرم ( ص ) خليفه معيّن ننمود صحيح باشد ، خلفاى راشدين خليفه پيامبر نيستند!