انواع وحی و شخصیت جبریل علیه السلام
سلام دوستان
ابتدا به يكى از اشتباهاتم اعتراف كنم كه سبب نوشتن اين موضوع اصلاح اشتباهيست كه درمورد شخصيت جبريل عليه السلام ابراز داشته بودم.
جبريل عليه السلام به واقعيت و بيان قرآنى همان " روح القدس " يا " روح الأمين " مى باشد.
" قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ : البقرة 97"
" قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ : النحل 102"
" نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ . عَلَى قَلْبِكَ : الشعراء 192".
" وحی " در حقیقت نوعي اتصال غیرعادی و نامألوف است زيرا ما در اتصالات خود يا با هم روبرو حرف مى زنيم يا بواسطه ى تلفن يا ادواتى كه كلمات را سمعى يا بصرى بهم مى فهمانيم.
" وحى " مى تواند بصورت اشاره هم معنى شود زيرا در ذکر زکریا علیه السلام آمده که او به قوم خود " وحی " کرد که صبح و شام را به تسبیح خدا مشغول شوند .چون از علامت بشارت به یحیی علیه السلام توقف کلام از زکریا بود که او مجبور به استفاده از اشاره شد:
"فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا مريم :11
" وحی " می تواند اتصال بین دوعالم مختلف باشد مانند اتصال بشر به وحى آسمانى.
انواع وحى:
بین خدا و ملایکه :"إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ" الأنفال۱۲
يا بين ملايكه و انسان غير از انبياء عليهم السلام:
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى : طه 28
وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ : القصص 7
وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُوَاْ آمَنَّا : المائدة 111
يا به مخلوقات غيربشرى كه بصورت " هدايت و غريزه " نمايش قدرت الهي ست:
وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ : النحل 68
و اين هم وحي الهي به محمدرسول الله عليه السلام:
إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ : النساء 163
چگونگی نزول وحی:
گفتیم وحی معنایش اتصال بین دو عالم مختلف بین الله تعالی و انسان است و خداوند در سوره ی شوری انواع وحی را معرفی فرموده است:
وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ اَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ اِلَّا وَحْیًا اَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ اَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِاِذْنِهِ مَا یَشَاء اِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ . الآیه 51
راه اتصال چنین معرفی شده است:
1- وحی
2- من وراء حجاب
3- فرستادن رسولى از ملايكه .
و وحي مباشر يا سخن مستقيم براى نبي الله موسى عليه السلام بوده است كه در كنار درختى مبارك در طور سيناء بود و وحى بواسطه ى فرشته يا رسول در نزول قرآن بوده است و شايد هم تمامى 3 انواع وحى براى تمامى انبياء عليهم السلام رخ مى داده منتها با تفاوت درجه و اندازه :
"إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ : السناء 163"
مسئله ى وحى شفوي و وحى مكتوب ( كتاب ) :
نزول وحى بر موسى عليه السلام قبل و بعد از نزول " ألواح تورات " وجود داشت و در مورد محمد نبي الله عليه السلام هم وحى بصورت متفرق در مواقف مختلف مانند قصه ى بدر " الأنفال 7 " و در غزوه ذات العسرة " التوبة 118 " و در ارتباط با زوجات نبي " التحريم 3 ، الأحزاب 37 " نازل ميشد ولى " كتاب مقدس قرآن " مهيمن بر آن وحى مى بوده است زيرا بر اساس همين كتاب قرآن است كه مردم در روز قيامت مورد محاسبه واقع خواهند شد و كسى مسئول غيرآن نيست .
قرآن كريم يكباره نازل شده و سپس بصورت متفرق برای تذکر و تیسیر و تثبیت برای مؤمنين.
به اين آيات دقت فرماييد:
"الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ : الكهف 1"
"وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ : النحل 89"
"أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ : العنكبوت 51"
يعنى قرآن به ما اطلاع مى دهد كه اين كتاب " قرآن " بصورت كامل بر رسولش نازل شده است و در همين حال بر اساس حوادث و مواقف بر زبان و ذاكره اش بصورت متفرق نازل مى شده است.
" وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً : الإسراء : 106
و چون در وقت نزول متفرق آیات ، رسول الله بقيه ى آيات را متذكر ميشده و عجله در ترتيل مى نموده خداوند به او فرمود:
وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ. وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا طه : 114
يعنى عجله در قرائت قرآن نكن تا وحى آن تمام شود . و منظور از " علما " در اين آيه " قرآن " است زيرا او علم را از جبريل مى آموخت:
عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى : النجم : 5
و جالب است كه در سوره ى " طه " رقم آيه " 114 است كه اشاره به تعداد سوره هاى قرآن است كه با رسيدن به 114 تمام و كامل مى شود.
این آیه نیز تذکر خداوند به رسولش بود:
لاتحرك به لسانك لتعجل به إن علينا جمعه و قرآنه فإذا قرأناه فاتبع قرآنه ثم إن علينا بيانه . القيامة
يعنى رسول خدا نبايستى زبانش را با تردد و ذكر آياتى كه در ذاكره اش است به نهايت آيات شتاب نمايد زيرا خداوند با يقين تأكيد فرموده كه حفظ و جمع و قرآنش به عهده ى خودش است يعنى قرآن خودش مفسر خودش است و حاجت به بيان اضافى ندارد.
پس قرآن همچنان بصورت متفرق بارها بر زبان و قلب رسول الله نازل میشد تا نهايت تكميل دين :
"الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا : المائدة 3"
چگونگی نزول قرآن بصورت کتاب کامل در شب قدر؟
در ابتدای سوره ی دخان خداوند فرماید:
" حم . وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ . إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ .".
و در اثبات حقیقت نزول قرآن بصورت کتاب کامل و مبین آیات بسیاریست.
كى و کجا قرآن نازل شد؟
معراجی وجود نداشت بلکه فقط اسراء !
و رسول خدا به آسمانها نرفت بلكه جبريل بود كه به زمين نزول كرد و با اين انسان برگزیده ملاقات نمود:
وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى، ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى.
یعنی جبریل بود که پایین آمد و نزدیک محمد شد در حالیکه در افق بالا بود . و آنقدر نزدیک شده که " قاب قوسین او ادنی " به اندازه ی قاب دو قوس یا نزدیکتر شد.
و باز خداوند خبر داد که :
وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى : النجم : 13
بار دیگر هم جبریل پایین آمد و محمد او را دید. چرا خداوند نفرمود: لقد رآه مرة أخرى ؟ او را يكبار دیگر هم دید؟
چون دیدن باردیگر امکان داشت تصور شود که در آسمان صورت گرفته درحالیکه " نزلة أخرى " شكى باقى نمی گذارد که باردیگر جبریل پایین آمد. و در همه ی احوال خبری از معراج " بالارفتن رسول بشری " نیست بلکه خبر از " نزلة " پایین آمدن جبریل ملک است.
و آثار باستانی مذهبی متناقض و مخالف همند و گاهی دیگری را نقض می کند و خبرهای روایی معراج گاهی مخالف اسراء و بعضى نيز خبر از سفرى در خواب مى دهند ! درحاليكه اگر سفرخواب بود که همه ی بشر در خواب به سفر می روند و اعجازی در آن نیست که کفار قدعلم کرده و ایرادگیرند!
پس سفر رسول الله از مسجدالحرام به مسجدالاقصی بوده و در این سفر آیات بزرگ خدایش را می بیند ...
به این سؤال دقت فرماييد:
يسئلونك عن الروح ... تو را می پرسند درباره ی " الروح " ...
قل الروح من أمر ربي و ما أوتيتم من العلم الا قليلا ...
بگو " الروح " از سوی فرمان پروردگارم است و جز اندکی دانش در این مورد داده نشده اید.
بیاییم بسوی واژه ی " روح ، الروح " در قرآن جستجو كنيم .
خواهيم ديد در تمامى آن آيات منظور " جبريل عليه السلام " و وحى نازل شده توسط او بسوى رسولان است.
به این آیه دقت فرمایید
تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِاِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ اَمْرٍ. الآية
و روح الأمين يا روح القدس يا " الروح " جبريل عليه السلام است كه شخصيتى فوق ملائكه دارد و براى همين با وصف جدا به نام " الروح " معرفى شده است.
و در ادامه ى بحث خواهيم ديد اين " روح " مورد نظر همان روحيست كه خداوند با معرفى كامل در شخصيت جبريل عليه السلام نمايان نموده است.
جبريل همان روحى بود كه بسوى مريم صديقه عليهاالسلام نازل شد و بصورت يك انسان و مأمور دميدن " نفخ " در لباس مريم صديقه شد تا خلقت " عيسى عليه السلام " به امر خدا صورت يابد.
و چون خداوند تشبیه خلقت آدم و عیسی را مثل هم معرفی فرموده است درست بمانند خلقت آدم " ... و نفخت فیه من روحی " بود.
مختصر کلام دوستانم
نفخ روح یا دمیدن روح فقط در خلقت ۲ انسان صورت گرفته و بس!
و آن ۲ انسان آدم و عیسی علیهما السلام بودند.
در خلقت انسانهای دیگر سخن از نفخ روح نیست حتی خلقت بقیه ی پیامبران بمانند بقیه ی انسانها که از نطفه و سپس تکامل به خلقت کامل انسان در رحم مادر صورت گرفته و نفخ روحی صورت نگرفته است.
هرگاه خداوند از جان انسانها سخن می فرماید از اصطلاح " نفس " یاد فرموده است نه " روح ".
... الله یتوفی الأنفس حين موتها ... الآية ... خداوند جانها برمی گیرد در وقت مرگشان ...
و باز دوستانم هرجا سخن از مرگ آمده جز سخن از " نفس " یا " أنفس " نيامده است.
يعنى در تمامى انسانها فقط " نفس " است كه حامل شخصيتى فرد است كه در كالبد جسد ظاهر مى شود و در وقت مرگ فراخوانده می شود درحالیکه کالبد خاکی در زمین می ماند...
در خطاب به نفس فرد مؤمن :
... يا أيتها النفس المطمئنة ، إرجعي الى ربكِ راضية مرضية ... الآية
و در معرفى انواع " نفس بشرى " :
نفس ملامت كننده : ... فلاأقسم بالنفس اللوامة .... الآية
نفسى كه به بدى شديداً تمايل دارد و فرمان بدى صادر مى كند:
إن النفس لأمارة بالسوء الا ما رحم ربي ... الآية
بله دوستانم
سخن از " نفس " است درحاليكه ما عادت كرديد روح را ملازم خود شناخته و تصور كنيم در جنين آدمى در ماه ۴ نفخ روح مى شود!
این فرهنگ خلاف قرآنی از تسلیم شدن دربست به روایات سرایان منتشر شده است که به قول فلان امام و فلان راویان در کتابهای غیرقرآنی ثبت شده بود و هنوز اثراتش در اذهان باقیست ...
اين آيات زيباى قرآنى را با هم با تدبر تلاوت كنيم :
یوم یقوم الروح والملائکة صفا لا یتکلمون الا من اذن له الرحمن وقال صوابا ﴿38﴾
سوره نبأ
ویسالونک عن الروح قل الروح من امر ربی وما اوتیتم من العلم الا قلیلا ﴿85﴾
سوره اسراء
رفیع الدرجات ذو العرش یلقی الروح من امره علی من یشاء من عباده لینذر یوم التلاق ﴿15﴾ سوره غافر
وانه لتنزیل رب العالمین ﴿192﴾ نزل به الروح الامین ﴿193﴾ علی قلبک لتکون من المنذرین ﴿194﴾ سوره شعراء
قل نزله روح القدس من ربک بالحق لیثبت الذین آمنوا وهدی وبشری للمسلمین ﴿102﴾ سوره نحل
وکذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب ولا الایمان ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا وانک لتهدی الی صراط مستقیم ﴿52﴾ سوره شورا
اذ قال الله یا عیسی ابن مریم اذکر نعمتی علیک وعلی والدتک اذ ایدتک بروح القدس تکلم الناس فی المهد وکهلا واذ علمتک الکتاب والحکمة والتوراة والانجیل واذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا ...سوره مائده
ولقد آتینا موسی الکتاب وقفینا من بعده بالرسل وآتینا عیسی ابن مریم البینات وایدناه بروح القدس افکلما جاءکم رسول بما لا تهوی انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم وفریقا تقتلون ﴿87﴾ سوره بقره
اولئک کتب فی قلوبهم الایمان وایدهم بروح منه ویدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی الله عنهم ورضوا عنه اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون ﴿22﴾ سوره مجادله
تعرج الملائكة والروح إليه في يوم كان مقداره خمسين ألف سنة ﴿4﴾ سوره معارج
در تمامى آيات فوق سخن از نزول روح مقدس يا تأييد و همراهى اوست و روح مقدس كسيست كه سخنان خداوند را با خود همراه دارد و به رسولان و نبيين مى رسانده است و همين روح عظيم است كه بسوى ملايكه اوامر خداوند عالم را وحى مى فرستد و مقام اين بزرگوار بالاتر از مقام ملایکه است و در هر جای قرآن با وصفی جدا مشخص شده است.
مقام و وصف او در این آیات زیبا نیز مشخص است:
انه لقول رسول کریم ﴿19﴾
ذی قوة عند ذی العرش مکین ﴿20﴾
مطاع ثم امین ﴿21﴾ سوره تكوير
در رواياتهاى ناصحيح ناتاريخى و جعلى كه دستان پلید یهود از دورو بر دیده می شود ، سعى در اخفاى شخصيت حقيقى جبريل عليه السلام شده است و البته قرآن نيز دشمنى آنان عليه جبريل عليه السلام را برملاساخته است:
من کان عدوا لله وملآئکته ورسله وجبریل ومیکال فان الله عدو للکافرین ﴿98﴾
سوره بقره
تأمل برانگیز است که در قرآن کریم می بینیم ذکر جبریل علیه السلام ملازم با ذکر خدا و پیامبران و جدا از ملایکه بیان شده است. و سخن از عداوت با خدا و رسولانش امری معروف است اما نام جبریل در این میان نشانه از عظمت مقام و اهمیت این شخصیت است و سخن از عداوت بصورت خاص و مشخص بیان شده است.
و در این آیه ی سوره تحریم نیز ذکر جبریل بصورت خاص بیان شده و ملازم با ذکر خداوند سبحان:
ان تتوبا الی الله فقد صغت قلوبکما وان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه وجبریل وصالح المومنین والملائکة بعد ذلک ظهیر ﴿4﴾ سوره تحریم
و این دلیل بر اهمیت همراهی و تأييد جبريل عليه السلام است كه ملازم رسولان و مؤمنين خاص مى باشد.
ابتدا بايد به اين واقعيت دقت شود كه قرآن با بيانى صريح اعلان مى كند كه جبريل عليه السلام همان شخصى بود كه وحى را بر قلب محمد رسول الله عليه السلام نازل كرد:
قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ : البقرة 97"
" قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ : النحل 102"
" نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ . عَلَى قَلْبِكَ : الشعراء 192"
و در قرآن كريم صفات و نامهاى جبريل را بيان نموده است:
وانه لتنزیل رب العالمین ﴿192﴾ نزل به الروح الامین ﴿193﴾ سوره شعراء
قل نزله روح القدس من ربک بالحق لیثبت الذین آمنوا وهدی وبشری للمسلمین ﴿102 سوره نحل
وکذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ... سوره شورى
و همين روح القدس بود كه ملازم عيسى عليهما السلام بود:
اذ قال الله یا عیسی ابن مریم اذکر نعمتی علیک وعلی والدتک اذ ایدتک بروح القدس ... سوره مائده
و همين روحى بود كه بسوى مريم عليها السلام و الرحمة آمد و بشارت آفرينش معجزه ى عيسى عليه السلام را همراه داشت :
واذکر فی الکتاب مریم اذ انتبذت من اهلها مکانا شرقیا ﴿16﴾ فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا ﴿17﴾ قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا ﴿18﴾ قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا ﴿19﴾ سوره مريم
ومریم ابنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا وصدقت بکلمات ربها وکتبه وکانت من القانتین ﴿12﴾ سوره تحريم
والتی احصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا وجعلناها وابنها آیة للعالمین ﴿91﴾ سوره انبياء
سخن از تأييد و همراهى " روح القدس " ملازم پیامبران و مؤمنين :
اولئک کتب فی قلوبهم الایمان وایدهم بروح منه ... سوره مجادله
و در آياتى خداوند روح را با الف و لام معرفه نام برده كه اشاره به همان " روح القدس " " روح الأمين " و " روحاً من أمر الله " يا روح الله مى باشد:
تعرج الملائكة والروح إليه في يوم كان مقداره خمسين ألف سنة (۴)سوره معارج
یوم یقوم الروح والملائکة صفا لا یتکلمون الا من اذن له الرحمن وقال صوابا ﴿38﴾ سوره نبأ
ویسالونک عن الروح قل الروح من امر ربی وما اوتیتم من العلم الا قلیلا﴿85﴾ سوره اسراء
دوستانم ، روح كسى جز جبريل عليه السلام نيست كه اين نامها و اوصاف مباركش را نام مى بريم:
روح الله ، روح الأمين ، روح القدس ، روح من أمرالله ، الروح .
علت اينكه كتابهاى باستانى مذهبی آلوده به مفاهیم غلط " روح " می باشد را دشمنان دین خدا بهتر می دانند! آنان به خوبی می دانند که مشوش و مخلوط کردن حقایق قرآنی باعث انحرافات خطرناکتر می شود که کمترینش همین فیلمها و افسانه هایی ست که درمورد اصطلاح غلط "ارواح مردگان "می سازند و مردم تصور می کنند "روح مردگان " شاهد و ناظر بر زنده ها هستند و نداهای " یاعلی ، يا زهراء يا ابالفضل ... " سرمى دهند!!
و همچنین عدم شناخت و تقدیر شخصیتی مبارک مانند جبریل علیه السلام که امیدم به درگاه الله تعالی این است که او را مؤيدم فرمايد همانطور كه خداوند او را مؤيد مؤمنين معرفى فرموده است:
اولئک کتب فی قلوبهم الایمان وایدهم بروح منه ویدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی الله عنهم ورضوا عنه اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون ﴿22﴾ سوره مجادله
تذکری که لازم است بارها تکرار شود اینکه خداوند علم و دانشی از خلقت " روح " نصیبمان نفرموده است.
پس در تمامی این بحثها قصدم این نیست که بمانند نمایش دانشگاههای غربی جلساتی خاص تشکیل داده و سخن از احضار روح شود!
روح به امر رب العرش است و هم اوست که او را با مأموريتهاى خاص بسوى زمين مى فرستد همانگونه که در شب خاص قدر بسوی زمین تشریف می آورد:
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿3﴾ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ ﴿4﴾ سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿5﴾سورة القدر
و كتاب الله تعالى شاهد ديدار محمدرسول الله عليه السلام با اين روح مقدس است:
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ﴿4﴾ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى ﴿5﴾
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى ﴿6﴾
وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى ﴿7﴾ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى ﴿8﴾
فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى ﴿9﴾سورة النجم
اما چگونگی دیدار با این خلق عظیم را نمی دانیم همانگونه که چگونگی نفخ روح را ندانستیم.
اما عیب حقیقی در این ندانستنی ها نیست که این تقدیر خداوند عالم است.
عیب در این است که کتابهای مذهبی مملو از داستانهایی ست که خواننده را به وهمی غیرحقیقی عادت داده است!
وهم اینکه هر انسانی دارای " یک روح " است و این روح در وقت خواب یا مرگ از انسان جدا می شود!
کتاب "پرواز روح "سیدحسن ابطحی را بخوانید تا با این نوع وهم مذهبی بیشتر آشنا شوید!
خداوند سؤال مردمان در مورد " الروح " را شنيد و پاسخ نیز چنین نازل شد:
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً ﴿85﴾سورة الإسراء
پس قصدم از این بحث داستان سرایی نیست بلکه اعتراف به این واقعیت که ما بیش از بیان خداوند چیزی از "روح "نمی دانیم.
و از "دميدن روح خداوند در انسان " نيز جز دو مثال آدم و عيسى عليهما السلام نمى شناسيم پس بیش از این داستانهای مذهبی را باور نکنیم که دلیلی جز دانشنامه های هاخامان و صوفیان نیست.
اميدوارم دوستان به اين حقيقت توجه داشته باشيم كه روح در قرآن همان شخصيت بزرگیست که راز خلقتش را نمی دانیم اما اشاره های خداوند چنین است که او جبریل علیه السلام است.
و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن