سجده بر مهر بدعت يا سنت
در اين سايت در مقالات مختلفي استفاده از مهر نزد شيعه بدعت وشرک ناميده شده است در اين نوشته سعي خواهم کرد به اين اتهامات پاسخ دهم.
1- سجده تجلي خضوع انسان در برابر معبود است وسجده برخاک اوج اين خضوع و بندگي. و آنچه قطعي است رسول خدا نيز بر روي خاک وسنگ يا خمره (نوعي حصير) سجده مي کردند نه بر مفروش هاي رايج آن زمان مثل نمد و پوستين وغيره . روايات زير را بخوانيد:
أعطيت خمسا لم يعطهن أحد قبلي ... وجعلت لي الأرض مسجدا وطهورا .
صحيح البخاري ، البخاري ، ج 1 ، ص 86 .
پنچ چيز به من داده شده است كه به هيچ كس قبل از من داده نشده است ... زمين براي من محل سجده و پاك كننده قرار داده شده است .
صحابه رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) نيز به تبعيت از آن حضرت ، جز بر زمين بر چيز ديگري سجده نميكردند :
وعن أبي عبيدة أن ابن مسعود كان لا يصلي أو لا يسجد إلا على الأرض . رواه الطبراني في الكبير .
مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج 2 ، ص 57 .
ابن مسعود نماز نميخواند و سجده نميكرد ؛ مگر بر زمين ... طبراني اين روايت را در الكبير نقل كرده است .
از ابن عباس نقل شده است كه ميگفت :
أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم سجد على الحجر .
پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم بر سنگ سجده ميكرد .
اين روايت را حاكم نيشابوري در المستدرك ، ج 3 ، ص473 نقل و آن را تصحيح ميكند و ذهبي نيز در تلخيص المستدرك صحت آن را تأييد ميكند .
همچنين بخاري و مسلم از ام المؤمنين ميمونه نقل كردهاند :
كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُصَلِّي عَلَى الْخُمْرَةِ .
صحيح البخاري ، ج1 ، ص 101 ، كتاب الصلاة ، باب الصلاة على الخمرة ، صحيح مسلم ، ج 2 ، ص 128، كتاب الصلاة ، باب فضل صلاة الجماعة .
از ميمونه همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل شده است که فرمودند رسول خدا بر روي خمره (حصيري) سجده مي فرمودند .
عن عياض بن عبد اللّه القرشي : رأى رسول الله صلى الله عليه وسلم رجلا يسجد على كور عمامته فأومأ بيده : ارفع عمامتك ، وأومأ إلى جبهته .
السنن الكبري ، ج2 ، ص105 .
پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم مردي را ديد كه بر قسمتي از عمامۀ خود سجده ميكرد ، آن حضرت با دستش اشاره كرده كه عمامهات را بالا بكش و بر پيشانياش اشاره كرد.
بدين ترتيب شيعه نيز به پيروي از پيامبر اکرم سجده را بر خاک و سنگ و گياهان غير خوراکي و غير پوشيدني جايز مي داند. در واقع اهل سنت بايد پاسخ دهد چرا به اين رويه پيامبر عمل نمي کنند نه اينکه شيعه به بدعت متهم شود.
2- محل سجده بايد پاک باشد. سوال:آيا سني هميشه مطمئن است در محل زندگي خود يا در مکانهاي عمومي مثل هتلها وغيره هنگام سجده ، سر بر مفروش پاک مي گذارد. ولي شيعه با وجود مهر ،هميشه به اين اطمينان مي رسد.
3- محل سجده مي بايست مباح بوده از کسب حرام نباشد.باور کنيد اطمينان از اينکه مهر وسنگ مباح باشد از اينکه فرش چند ميليوني مباح و از کسب حلال باشد بسيار ساده تر است.
...ادامه دارد
4- از اين به بعد سني شبهه ايجاد مي کند که آخر شما شيعيان مهر را بوسه مي زنيد و به آن احترام مي گذاريد و اين شرک است.
پاسخ : سنگ اگر در بيابان باشد بي ارزش است اما زماني که بخشي از کعبه شد ديگر بي ارزش نيست ومسلمين به قصد تبرک به آن بوسه مي زنند و به دورش طواف مي کنند.حتي اگر دوباره از کعبه جدا شود باز يک سنگ معمولي نيست (کيست که آرزو نکند قطعه اي از سنگ کعبه را نداشته باشد)
سجده گاه پيامبر نيز به ظاهرحصيري بي ارزش بود ولي روايت زير را بخوانيد .
عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَاوِلِينِي الْخُمْرَةَ مِنْ الْمَسْجِدِ قَالَتْ فَقُلْتُ إِنِّي حَائِضٌ فَقَالَ إِنَّ حَيْضَتَكِ لَيْسَتْ فِي يَدِكِ .
صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 168.
از عائشه نقل شده است که گفت : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به من فرمودند به من خمرۀ ( حصير ) سجده را بده . گفتم که من عذر زنانه دارم حضرت پاسخ دادند که عذر تو به دستت مربوط نمي شود.
اين روايت ثابت مي کند که سجده گاه پيامبر آنقدر نزد ايشان با اهميت بود که عايشه گمان مي کرد نمي بايست در حالت حيض به آن دست بزند. عايشه احتمالا فقط براي قرآن وسجده گاه پيامبر اين عذر را مي آورد. مثلا اگر پيامبر کفش يا عمامه خود را مي خواست باز عايشه مي گفت "من حيضم"!
اصلا اين از ناداني است که گمان کنيم پيامبر سجده گاه خود را تکريم نمي کرد . جاييکه در آنجا اشک عبوديت مي ريخت و به معراج مي رفت.
و اما احترام به مهر نزد شيعه بخاطر اين هم است که از پاک ترين و با ارزشترين تربتهاست. تا حدي که جبرييل و رسول خدا به آن عنايت دارند.
حاكم نيشابوري در المستدرك ، ج3 ، ص176_177 مينويسد :
عن أم الفضل بنت الحارث انها دخلت على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فقالت يا رسول الله اني رأيت حلما منكرا الليلة قال وما هو قالت إنه شديد قال وما هو قالت رأيت كأن قطعة من جسدك قطعت ووضعت في حجري فقال رسول الله صلى الله عليه وآله رأيت خيرا تلد فاطمة إن شاء الله غلاما فيكون في حجرك فولدت فاطمة الحسين فكان في حجري كما قال رسول الله صلى الله عليه وآله فدخلت يوما إلى رسول الله صلى الله عليه وآله فوضعنه في حجره ثم حانت منى التفاتة فإذا عينا رسول الله صلى الله عليه وآله تهريقان من الدموع قالت فقلت يا نبي الله بابي أنت وأمي مالك قال اتاني جبريل عليه الصلاة والسلام فأخبرني ان أمتي ستقتل ابني هذا فقلت هذا فقال نعم وأتاني بتربة من تربته حمراء .
ام الفضل دختر حارث محضر رسول الله(ص) رسيد وعرض کرد: ديشب خواب بدي ديدم ، فرمود: چگونه بود ؟ گفت : خيلي بد بود ، فرمود : برايم نقل کن . عرض کرد : درخواب ديدم قطعه اي از گوشت بدنت جدا شد و بر دامن من گذاشته شد . فرمود : تو خواب خوبي ديده اي ، به اميد خداوند فاطمه صاحب فرزندي مي شود که تو او را بردامن و آغوشت ميگيري .
ام الفضل مي گويد : فاطمه حسين را بدنيا آورد که من او را بردامنم مي گذاشتم همانگونه که پيامبر فرموده بود .
روزي محضرش رسيدم و حسين را بر زانوانش قرار دادم ، نگاهي به او نمود ، ديدم چشمانش پر از اشک است ، گفتم : پدر و مادرم به فدايت چه شده است ؟ فرمود : جبرئيل نزد من آمد و به من خير داد که افرادي از امتم اين فرزندم را خواهند کشت ، سپس خاکي سرخرنگ از محل شهادت حسين به من داد .
... ادامه دارد