شفاعت از منظر قرآن و روايات
به تازگي مقاله اي با عنوان " شباهت حيرت انگيز مشرکين ديروزی و شيعيان صفوی امروزی!"در سايت قرار گرفته است.نويسنده مقاله جناب سجودي به موضوع شفاعت پرداخته و با پيش فرضي غلط ، نتايج غلطي گرفته و حيرت زده شده است!
در اينجا قصد دارم موضوع شفاعت از منظر قرآن و روايات را بررسي نمايم.( توضيح اينکه در اين باره از سلسله دروس تفسيري آيت الله جوادي آملي استفاده شده است)
شفاعت از منظر قرآن:
شفاعت از منظر قرآن ، بر دو نوع است: تكوينى و تشريعى (قراردادى ). در لسان قرآن، بخش عمده شفاعت ناظر به مسائل تكوين است ؛ زيرا بخش مهمّى از شفاعت نفى شده در قرآن، به ردّ شبهه بت پرست ها باز مى گردد كه مربوط به شفاعت تكوينى است. توضيح اين كه، اگر چه توده بت پرستان براساس سنت و عادت جاهلى خود، كوركورانه مى گفتند: إ نّا وجدنا اباءنا على مّة و إ نّا على اثارهم مقتدون ، ليكن خواص آنها چند دليل براى بت پرستى خود اقامه مى كردند كه همه يا غالب آنها به شفاعت تكوينى بت ها بازمى گردد و قرآن كريم برخى از آن ادّله را نقل و نقد كرده است.
يكى از ادّله آنان اين است كه چون خداى سبحان حقيقتى نامحدود است و ما به او شناخت و دسترسى نداريم، نمى توانيم او را بپرستيم و از اين رو بايد بين ما و خدا وسايطى باشد تا فيض را از او گرفته، به مابرسند. آن وسايط ،نزد خدا مقرّبند و شفعاى ما در نزد خدايند: "هؤ لاء شفعاؤ نا عنداللّه " و تدبير ما برعهده آنهاست. البته بت هايى كه مى ساختند صرفا مجسّمه و تمثالى براى آن معبودها بود، نه اين كه خود بت ها را بپرستند، گرچه به تدريج به بت ها با نگاه استقلال نگريستند و خود آنها را پرستيدند.
روشن است كه چنين شفاعتى، تكوينى است ؛ چون مشركان بت ها را شفيعان و وسايط در ارزاق و نعمت هاى تكوينى مى دانستند، نه در مسائل حقوقى و قضايي اخروي، مخصوصا با توجه به اين كه آنان منكر معاد بودند. حاصل اين كه، همه آياتى كه در زمينه شفاعت بت ها و نفى آن نازل شده، مربوط به شفاعت تكوينى است. آيات فراوانى نيز شفاعت تشريعى را مطرح مى كند و درباره قيامت، نجات از جهنّم و ترفيع درجات در بهشت سخن مى گويد كه ريشه آن مربوط به تشريع است.
به واقع آيات شفاعت سه دسته است:
دسته اوّل شفاعت را به طور مطلق نفى مى كند؛ مانند: ياأ يها الذين امنوا انفقوا مما رزقناكم من قبل أ ن يأ تى يوم لابيع فيه و لاخلّة و لاشفاعة
دسته دوّم منفعت شفاعت براى مجرمان را نفى مى كند؛ نظير آيه مورد بحث: ولايقبل منها شفاعة و آيات قالوا لم نك من المصلّين # و لم نك نطعم المسكين # و كنّا نخوض مع الخائضين # و كنّا نكذّب بيوم الدين # حتى أتانا اليقين# فما تنفعهم شفاعة الشافعين
دسته سوّم تحقّق شفاعت را منوط به اذن خداوند دانسته، در واقع صورت اذن را مستثنا مى داند؛ نظير: من ذا الذى يشفع عنده إ لّا بإ ذنه ، مامن شفيع إ لّا من بعد إ ذنه و آيه اى كه در معرفى ملائكه مى فرمايد: يعلم ما بين أ يديهم و ماخلفهم و لايشفعون إلّا لمن ارتضى
قائلين به نفى شفاعت مى گويند: روشن است كه از دسته اوّل و دوم كه نفى اصل شفاعت يا نفى سودمندى آن را برعهده دارد نمى شود حقّ بودن اصل شفاعت را اثبات كرد و به دسته سوم نيز نمى توان استدلال كرد؛ زيرا استدلال به آن مبتنى بر اين است كه استثنا در آن حقيقتا استثنا باشد تا در اين صورت اطلاقات دسته اول و دوم را مقيد سازد، در حالى كه احتمال مى رود استثناى مزبور از قبيل تاءكيد نفى باشد.
اما همه اينها در صورتي است كه دسته دوم در حكم دسته اول بوده، به طور مطلق شفاعت رانفى كند، در حالى كه چنين نيست ؛ زيرا آياتى كه سودمندى شفاعت را نفى مى كند، چنان كه گذشت، منحصر در آياتى چون لاتنفعها شفاعة يا لايقبل منها شفاعة نيست، بلكه از جمله اين دسته، آيات سوره مدثّر است كه تعبير به فما تنفعهم شفاعة الشافعين دارد و چنين تعبيرى بيانگر وجود شافعين در قيامت است كه شفاعت آنان به فعليت رسيده، يعني شافع بالفعل هستند، اما شفاعت اين گروه نفعى به حال كافران و مجرمان مخصوص ندارد. طبعا اين سؤ ال مطرح مى شود كه پس شفاعت آنان به حال چه كسانى نافع است. پاسخ آن را دسته سوم مى دهد كه شفاعت آنان به حال كسى نافع است كه شفاعت در حق او از جانب خداوند ماءذون و سخن شفيع درباره او مرضىّ خداوند باشد: لايشفعون إ لّا لمن ارتضى ، يومئذٍ لاتنفع الشفاعة إ لّا من أ ذن له الرحمن و رضى له قولاً
با اين بيان نسبت بين سه دسته، تغيير مى يابد؛ به اين صورت كه دسته دوم از نفى مطلق مى كاهد و رابط ميان دسته اول و سوم خواهد بود؛ يعنى پس از آن كه دسته اول با شدّت اصل شفاعت را نفى كرد، دسته دوم از اين شدت مى كاهد و مى گويد: فى الجمله شفاعت و شافعانى هستند، ليكن مجرمانى كه مكذّب قيامتند از شفاعت آنان بهره مند نمى شوند و دسته سوم شرايط شافعان و شرايط استفاده كننده از شفاعت رابيان مى كند.
تذكّر: وجوهى براى حلّ تعارض متوهّم بين ادّله شفاعت ارائه شده كه به آراى مهم آن اشاره مى شود:
1- از لحاظ ايمان و كفر؛ يعنى ادّله اثبات شفاعت ناظر به ثبوت آن در حقّ مؤ من تبه كار است و ادلّه نفى آن در حقّ غيرمؤ من، اعمّ از ملحد، مشرك، كافر، منافق، ناصبى و...
2- از لحاظ اذن و عدم اذن ؛ يعنى ادّله اثبات ناظر به شفاعت ماءذون و ادلّه نفى راجع به شفاعت مستقل و بدون اذن است.
3- از جهت تحوّل درونى و عدم آن ؛ يعنى ادله اثبات ناظر به موردى است كه تحوّلى در درون ذات شفاعت شونده حاصل شده باشد، هرچند به افاضه اولياى الهى باشد و ادّله نفى ناظر به موردى است كه چنين حالتى در درون ذات مشفوع له پديد نيامده باشد.
4- از لحاظ موقف هاى متعدّد معاد؛ يعنى ادّله اثبات ناظر به برخى از مواقف معاد است و ادلّه نفى راجع به بعض ديگر از مواقف آن.
5- از جهت وقت مرگ و جريان معاد؛ يعنى ادّله اثبات ناظر به صحنه معاد است و ادلّه نفى راجع به هنگام مردن است .
برخی از احادیث اهل تسنن پیرامون شفاعت:
1ـ پیامبر گرامی فرمود: «لكل نبی دعوه مستجابه فتعجل كل نبی دعوته و انی اختبات دعوتی شفاعه لامتی فهی نائله من مات منهم لایشرك بالله شیئاً»[1]
خداوند بزرگ برای هر پیامبری دعاء مستجایی قرار داده است، پیامبران گذشته در همین دنیا از آن استفاده كردند، اما من آن دعا را برای شفاعت كردن امت خود در آخرت نگاه داشتهام، شفاعت من نصیب افرادی از امت خواهد شد كه، با ایمان از دنیا بروند و مشرك نباشند، (زیرا شرك مانع از شفاعت میگردد)».
2ـ پیامبر گرامی فرمود: « اعطیت خمساً .... واعطیت الشفاعه فادخرتها لامتی فهی لمن لا یشرك بالله شیئاً».[2]
خداوند بزرگ به من پنج امتیاز اعطا كرده است، ... یكی از آنها شفاعت است كه آنرا برای امت خود نگاه داشتهام، شفاعت برای كسانی است كه مشرك نباشند».
3 ـ پیامبر گرامی فرمود: «شفاعتی نائله ان شاءالله من مات لایشرك بالله شیئاً»[3]
«شفاعت من بخواست خدا به كسانی میرسد كه با ایمان از دنیا بروند و مشرك نباشند».
4 ـ پیامبر گرامی فرمود: «قوله عسی ان یبعثك ربك مقاماً محمودا؛ هوالمقام الذی اشفع لامتی فیه».[4]
«مقام محمود كه در آیه 79 سوره بنی اسرائیل آمده است، همان مقامی است كه در آن برای امت شفاعت میكنم».
5 ـ پیامبر گرامی فرمود: « انا اول شافع و اول مشفع» .[5]
من نخستین كسی خواهم بود كه شفاعت میكند و اولین كسی خواهم بود كه شفاعت او پذیرفته میشود».
6 ـ پیامبر گرامی فرمود: «شفاعتی لمن شهد ان لا اله الا الله مخلصاً یصدق قلبه لسانه و لسانه قلبه».[6]
شفاعت من برای كسی است كه به خدای یگانه ایمان داشته باشد و زبان و قلبش یكی باشد.
7 ـ پیامبر گرامی فرمود: «ان شفاعتی یوم القیامه لاهل الكبائر من امتی».[7]
شفاعت من در روز قیامت برای كسانی از امتم خواهد بود كه مرتكب گناهان بزرگ شده باشند».
8 ـ پیامبر گرامی در ضمن حدیثی فرمود: «رایت ماتلقی امتی بعدی (ای من الذنوب) فسألت الله ان یولینی شفاعه یوم القیامه فیهم ففعل ...» [8]
چون دیدم كه امت من پس از من به گناه آلوده میشوند از خدای متعال خواستم كه به من مقام شفاعت بدهد تا در روز قیامت برای آنها شفاعت كنم و خدای متعال هم خواسته مرا برآورد».
9 ـ پیامبر فرمود: «اسعد الناس بشفاعتی یوم القیامه من قال لا اله الا الله خالصاً من قلبه او نفسه».[9]
بیش از همه كسانی به شفاعت من در روز قیامت خوشبخت میشوند كه قبلاً و از روی اخلاص به خدا ایمان داشته باشند.
10 ـ پیامبر در ضمن حدیثی فرمود: «انا اول شافع فی الجنه» .[10]
«من اولین كسی هستم كه در بهشت شفاعت میكند».
11 ـ پیامبر در ضمن حدیثی فرمود: « شفاعتی لكل مسلم».[11]
< هر كس مسلمان باشد از شفاعت من بهرهمند خواهد شد.»
12 ـ پیامبر فرمود: «اذا كان یوم القیامه كنت امام النبیین و خطیبهم و صاحب شفاعتهم غیر فخر».[12]
هنگامی كه قیامت بر پا شود من پیشوای پیامبران، و سخن گوی ایشان، و صاحب شفاعت ایشان خواهم بود، ولی بخاطر داشتن این مقامها به كسی فخر نمیكنم. »
13ـ پیامبر فرمود: « انا سید ولد آدم ....و اول شافع و اول مشفع و لافخر....»[13]
من آقای فرزندان آدمم ..... و اولین كسی هستم كه شفاعت خواهد كرد و اولین كسی هستم كه شفاعت او پذیرفته خواهد شد ولی برای داشتن این مقامها به كسی فخر نمیكنم».
14 ـ پیامبر فرمود: «انی لارجو ان اشفع یوم القیامه عدد ما علی الارض من شجره و مدره».[14]
من امیدوارم كه به عدد درختان و كلوخهائی كه روی زمین است در روز قیامت از مسلمانان شفاعت كنم».
15 ـ پیامبر فرمود: « لیخرجن قوم من امتی من النار بشفاعتی یسمون الجهنمیین».[15]
گروهی از امتم به شفاعت من از آتش خارج میشوند و به این نام « جهنمیان» نامیده میشوند».
یعنی كسانی كه اهل جهنم بودند و در پرتو شفاعت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نجات یافتند.
16 ـ پیامبر در ضمن حدیثی فرمود: «خیرت بین الشفاعه و بین ان یدخل نصف امتی الجنه فاخترت الشفاعه لانها اعم واكفی اترونها للمتقین لا ولكنها للمذنبین الخطائین المتلوثین». [16]
مخیر شدم میان دو موضوع 1 ـ شفاعت 2 ـ این كه نیمی از امتم بهشتی باشند پس من شفاعت را برگزیدم زیرا شفاعت دامنهاش وسیعتر و برای نجات امت كافی تر بود، آیا شما فكر میكنید كه شفاعت برای پرهیزگاران است؟ نه بلكه برای كسانی است كه گناهكار و خطا كار و آلوده باشند».
17ـ ابوذر میگوید: « صلی رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ لیله فقرأ بآیه حتی اصبح یركع بها و یسجد بها: « ان تعذبهم فانهم عبادك و ان تغفرلهم فانک انت العزیز الحكیم» فلما اصبح قلت یا رسول الله مازلت تقرء هذه الایه حتی اصبحت تركع بها و تسجد بها قال: انی سألت ربی عزوجل الشفاعه لامتی فاعطانیها فهی نائله ان شاء الله لمن لا یشرك بالله عزوجل شیئا».[17]
شبی تا صبح رسول گرامی نماز میخواند و ركوع و سجود میكرد و پیوسته آیه 119 سوره مائده را میخواند چون صبح شد جهتش را پرسیدم پیامبر فرمودند: من از پروردگار عزوجل شفاعت امتم را خواستم و او خواسته مرا برآورد پس شفاعت من به خواست خدا به كسانی میرسد كه مشرك نباشند و ایمان به خدا داشته باشند».
18 ـ پیامبر گرامی در حدیثی فرمود: «یشفع النبیون و الملائكه و المؤمنون فیقول الجبار بقیت شفاعتی».[18]
پیامبران و فرشتگان و مؤمنان شفاعت میكنند آن گاه خدای متعال میفرماید: شفاعت من باقی مانده است.»
یعنی گروهی از آنها كه به شفاعت شفاعت كنندگان نجات نمییابند باز مشمول رحمت الهی خواهند شد.
19 ـ پیامبر فرمود: «ان الله یخرج قوماً من النار بالشفاعه».[19]
خداوند گروهی را به وسیله شفاعت شفاعت كنندگان از آتش جهنم خارج میكند.
20 ـ پیامبر فرمود: «یشفع یوم القیامه الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء».[20]
روز قیامت به ترتیب پیامبران و سپس دانشمندان و سپس شهیدان در راه خدا شفاعت میكنند.
________________________________________
[1] . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1440. و در كتابهای زیر به همین عبارت یا با مختصر تفاوت بر میخورید. مسند احمد، ج 1، ص 281. موطأمالك، ج 1، ص 166. سنن ترمذی، ج 5، ص 238. سنن دارمی، ج 2، ص 328. صحیح مسلم، ج 1، ص 130. صحیح بخاری، ج 8، و ج 9، ص 170.
[2] . مسند احمد،ج1، ص301. و به همین عبارت یا با مختصر تفاوت در كتابهای زیر بجویید. سنن نسائی،ج1، ص172،سنن دارمی،ج1، ص323 و ج2،ص224. صحیح بخاری،ج1، ص92، 119، مسند احمد، ج4، ص416.
[3] . مسند احمد، ج2، ص426.
[4] . مسند احمد، ج 2، ص 528. و با مختصر تفاوت در ج 2، ص 444 و 478. و در سنن ترمذی، ج 4، ص 365، وجود دارد.
[5] . سنن ترمذی، ج 5، ص 248 و سنن دارمی، ج 1 ، ص 26 و 27.
[6] . مسند احمد، ج 2، ص 307 و 518.
[7] . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1441. و در كتابهای زیر با مختصر تفاوت همین عبارت وجود دارد. مسند احمد ج 3، ص 213. سنن ابی داود، ج 2، ص 537. سنن ترمذی، ج 4، ص 45.
[8] . مسند احمد، ج 6، ص 428.
[9] . صحیح بخاری، ج1، ص36.
[10] . صحیح مسلم، ج 1، ص 130. سنن دارمی، ج 1، ص 27.
[11] . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1444.
[12] . سنن ترمذی، ج 5، ص 247. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1443.
[13] . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1440 و با مختصر تفاوت در صحیح مسلم، ج 7، ص 59، و مسند احمد، ج 2، ص 540.
[14] . مسند احمد، ج 5، ص 347.
[15] . سنن ترمذی، ج4، ص114. و سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1443. و با مختصر تفاوت در مسند احمد، ج 4، ص 434، و سنن ابی داود، ج 2، ص 537. و شاید ترجمه حدیث این باشد: «گروهی از امتم كه به این نام «جهنمیها» نامیده میشوند به شفاعت من از آتش جنهم آزاد میشوند» .
[16] . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1441.
[17] . مسند احمد،ج5، ص149.
[18] . صحیح بخاری، ج 9 ص 160 . و با مختصر تفاوت در مسند احمد، ج 3، ص 94.
[19] . صحیح مسلم، ج 1، ص 122، و با مختصر تفاوت در صحیح بخاری، ج 8، ص 143.
[20] . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1443 .
به نظر من اگر شخصی با ذره ای امید به شفاعت در آخرت از دنیا برورد معنی آن این است که فکر میکند خدا اورا نمی بخشد و مستوجب جهنم می داند و نیاز به شفاعت خواهد داشت. پس مسلم بداند که کسی جرعت شفاعت همچین شخصی را در قیامت از درگاه الله جل جلاله نخواهد داشت.الله اعلم
البته این منافاتی با قبول کردن شفاعت ندارد من میدانم که در قیامت حضرت رسول اکرم (صله الله علیه و آله و اصحابه )و بر نص صحیح قرآن فرشتگان و اشخاص دیگری شفاعت مومنین را خواهند کرد ولی من در این دنیا برای روز قیامت فقط از خدا طلب بخشش می کنم نه از شفیعان که در آن روز به دادم برسند من باید از خدا بخواهم که پناهم بدهد.
و یک نظر دیگر هم دارم که نمی دانم درست باشد یا نه ولی ان را در قالب یک داستان خیالی بیان می کنم:
فکر کنید من و شما دو دوست هستیم و من در این دنیا خوبی یا خوبیهایی برایتان انجام داده ام و بالاخره هر دوی ما خواهیم مرد شما بخاطر ایمان و اعمال خوبتان به بهشت می روید و من هم پناه بر خدا خاک بر دهانم به دوزخ میروم ( خدایا به تو پناه میبرم ، العف العف العف )بعد چندی که شما در بهشت هستید روزی خداوند با مثلا الهام، مرا به یاد شما می آورد که مثلا خدایا این دوست من که آن خوبیها را در حق من انجام داده کجاست؟ و می فهمی که من در دوزخ هستم و در عذاب حالا خدا این را در قلب شما می آورد که دلتان برای من بسوزد و دعا کنیدکه خدا مرابخششد ویا نه دعا نکنید و مثلا بگویید عجب ما در مورد او چه فکر میکردیم و خدا داناتر است .
و تازه اگر هم دعا کنید باز این خدا است که اگر خواست دعای شما را بپذیرد یا نه و این قسمت آخر در مورد همه دعا ها در خصوص شفاعت صدق می کند یعنی امکان دارد کسی را شفاعت کنند و خدا قبول نکند. واین قسمت آخر حتی در مورد پیامبران نیز در قرآن مجید اثبات شده که پیامبران در مواردی از خدا درخواست شفاعت کرده اند ولی پذیرفته نشده است.
پس برادرم بدان که شفاعت هست ولی به امید ان بودن چندین اما اگر دارد و اصلا معلوم نیست که اولا شامل آن هستیم یا نه دوما شفاعت شد آیا قبول می شود ؟پس مومن صحیح است که لا تدعو مع الله احدا و فقط امید به الله جل جلاله داشته باشد
جناب عبدالله عبد اللهی، با تشکر از پاسخ مبسوط شما، لااقل یک نقطه ابهام وجود دارد:
لطفا این جملات خود را اثبات کنید:
«اگر شخصی با ذره ای امید به شفاعت در آخرت از دنیا برورد معنی آن این است که فکر میکند خدا اورا نمی بخشد و مستوجب جهنم می داند و نیاز به شفاعت خواهد داشت.»
داستان خیالی ولی آموزنده ای بود، ممنونم.
الآن این سوال مطرح می شوند که
اگر مثلا شما همین الآن برای علو درجات بنده دعا کنید، چه می شود؟ حال اگر من از من درخواست کنم که برایم دعا بفرمایید چه اشکالی دارد؟
و همچنین
اگر بر فرض خود خدا بگوید که برای این که پیش من عزیز شود، بگویید فلانی برایتان دعا کند، باز قضیه به همان نحو خواهد بود یا نه؟
اینکه میگویید امام رضا شفا بده مگر دخالت در امور تکوینی نیست؟اینکه میگویید علی یارت مگه دخالت در امور تکوینی نیست؟