یار غار در قرآن کیست ؟؟!!!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
ابتدا به مطالب برخی از علمای اهل سنت در مورد منکران همراهی ابوبکر در غار را بیان می کنم .
فتح المعين - المليباري الهندي - ج 4 - ص 155
" وكذا يكفر من أنكر إعجاز القرآن أو حرفا منه أو صحبة أبي بكر أو قذف عائشة رضي الله عنها "
( و همچنین کسی که اعجاز بودن قرآن یا حرفی از آن را انکار کند و یا صحبت و همراهای ابوبکر ( در غار ) را انکار کند و یا عایشه را قذف کند پس کافر است )
***********************
إعانة الطالبين - البكري الدمياطي - ج 4 - ص 155
" ( قوله : أو صحبة أبي بكر ) أي أو أنكر صحبة أبي بكر رضي الله عنه فيكفر به لثبوتها بالقرآن ، وفي إنكارها تكذيب للقرآن ، وظاهره أنه لا يكفر بإنكار صحبة غيره "
( کلام (أو صحبة أبي بكر ) یعنی اگر همراهی ابی بکر در غار را انکار کند پس کافر است زیرا این امر در قرآن ثابت است و انکار آن یعنی تکذیب نمودن قرآن . و ظاهر این است که تنها انکار همراهی ابوبکر سبب کفر است و نه دیگر صحابه )
*************************
عمدة القاري - العيني - ج 16 - ص 173
" من أنكر صحبة أبي بكر فقد كفر لإنكاره كلام الله ، وليس ذلك لسائر الصحابة "
( هر کس همراهی ابی بکر در غار را انکار کند کافر است زیرا کلام خدا را انکار کرده و این حکم تنها در مورد ابوبکر است و نه دیگر صحابه )
*************************
فيض القدير شرح الجامع الصغير - المناوي - ج 1 - ص 119
" من أنكر صحبة الصديق كفر لإنكاره النص الجلي "
( هر کس همراهی صدیق ( ابوبکر ) را انکار کند کافر است زیرا نص جلی قرآن را انکار کرده است .)
*************************
الدر المختار - الحصكفي - ج 1 - ص 604 - 605
" ( وإن ) أنكر بعض ما علم من الدين ضرورة ( كفر بها ) كقوله : إن الله تعالى جسم كالأجسام ، وإنكاره صحبة الصديق "
( و اگر بعض از اموری که از ضروریات دین است را انکار کند ، کافر می شود مانند اینکه بگوید خداوند جسم است مانند دیگر اجسام و اینکه همراهی ابوبکر در غار را انکار کند )
********************************************
بنابر مطالب بالا متوجه می شویم که انکار نمودن همراهی ابی بکر در غار با پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) همانا کفر می باشد و قائل به این امر کافر است ...
تنها دلیل این قوم است که در قرآن چنین آمده است :
" إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذينَ كَفَرُوا السُّفْلى وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيم " ( توبه 40 )
در آین آیه اصلا اثری از نام ابی بکر پسر ابی قحافه ( خلیفه اول اهل سنت ) نیامده است .
بر چه اساس است که این آیه را در شان و فضیلت ابی بکر بیان می کنند و منکر آن را کافر می دانند !!!
مگر نه آن است که عمر بن خطاب گفت : حسبنا کتاب الله !! پس بنابر این کلام اصلا این آیه فضیلتی برای ابی بکر نیست زیرا اصلا نام وی در آیه نیامده است .
اگر واقعا این امر قضیلت و شرافتی برای ابی بکر بود چرا خداوند متعال نام وی را به صراحت بیان نفرمود !!
آیا مقام زید بالاتر از ابی بکر است که نام وی و جریان وی در قرآن آمده و به آن اشاره شده است ولی نام ابی بکر در جریان همراهی او با پیامبر اصلا در قرآن نیامده است ؟؟؟
جالب است که منکران همراهی ابی بکر با پیامبر کافر می باشند در حالی که اصلا معلوم نیست در آن زمان چه کسی همراه پیامبر بوده است !!!
*******************************
از پیروان ابی بکر می خواهیم تا آیه ای را که در آن به نام ابی بکر اشاره کرده و گفته است که او همراه پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در غار بوده است را برای ما بیان فرمایند !!!!!
به قول یکی از کاربران صاحب قلم : طلب ما آیه صریح و محکم و واضح است در مورد ( می گویم : نام ابی بکر در مورد همراهی وی در غار ) .نه سفسطه نه مغلطه ونه فلسفی ونه انشاء . آیه صریح و واضح .
با سلام . اینکه گفته ای (خلیفه سوم ابی ذر غفاری را تبعید می کند و ابی ذر در ربذه از دنیا می رود حال کدام یک ازاین دو مشمول آیه 100سوره توبه هستند؟!!) برادرم فارغ از صحت از سقم گفته ی شما
اولا : خداوند نگفته مهاجرین معصوم شده اند . بلکه اعمال نیکشان از اعمال غیر نیکشان بیشتر بوده و خداوند چون اول و آخر را میدانسته حکم خود را به صراحت اعلام کرده .
و در ضمن مگر هرکس که معصوم باشد وارد بهشت می شود و بقیه باید به جهنم بروند ؟؟!!! این حرف خیلی مسخره و خنده دار است !
و دوما : هیچکدامشان با این عمل از دین خارج نشده بودند . با اختلافات سیاسی و اجتماعی طرف از دین خارج نمی شود .
باز شیعه توهم زد:
بودن یا نبودن ابوبکر در غار از اصول دین نیست که بخواهیم مثل نماز و زکات و حج از قرآن ثابت کنیم.این مشکل کند ذهنی شماست که حد واندازه غدیر و تشکیلات مزعوم ولایی خود را با بودن یا نبودن ابوبکر در غار مقایسه می کنید.به شما تبریک می گوییم که فهماندید ولایتی که با آن این همه اهل اسلام و اهل قبله را با آن تکفیر کردید اهمیتش آن چیزی نبوده که مثلا می گویید از نماز بالاتر است. بله درست است ولایت علی در غدیر که از نماز بالاتر است انقدر گنگ وبی مفهوم و غیر صریح قلمداد شده که علماء خود شما هم به تنگ آمدند و گفتند حدیث غدیر و خبر تبوک صراحت بر امامت علی ندارد پیامبر ولایت علی را در غدیر با نص صریح نگفت بلکه نص آن خفی بود.منظور اینکه پیامبر امت را با لفظی گنگ مسخره داشت و بازی بیست سوالی راه انداخته بود.
گفتید:منظور اینکه پیامبر امت را با لفظی گنگ مسخره داشت و بازی بیست سوالی راه انداخته بود.
واقعا این اعتقادشما است که پیامبر صلی الله علیه وآله پیروان صدیق خودش را استهزا ومسخره کرد یعنی شما دارید از یک پیامبر استهزاکننده ومسخره کننده پیروانش تبعیت می کنید ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!واقعا جای تاسف است که چنین نگاه تاسف باری را نسبت به رسول گرامی اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه وآله دارید ؟؟!!!!!!!!!
با سلام برادرم . چرا به موضوعاتی که مطرح کرده ام پاسخ واضح و صریح نمی دهی ؟؟
و برای چندمین بار خواهشمندم همانطوری که من به تک تک سوالات شما جداگانه پاسخ می دهم و شخص مورد خطابم را مشخص می کنم شما هم مثل من در پاسخ دادن رفتار کنید .
و اینکه برادر خالد بن ولید در جواب شما گفته بود (به شما تبریک می گوییم که فهماندید ولایتی که با آن این همه اهل اسلام و اهل قبله را با آن تکفیر کردید اهمیتش آن چیزی نبوده که مثلا می گویید از نماز بالاتر است. بله درست است ولایت علی در غدیر که از نماز بالاتر است انقدر گنگ وبی مفهوم و غیر صریح قلمداد شده که علماء خود شما هم به تنگ آمدند و گفتند حدیث غدیر و خبر تبوک صراحت بر امامت علی ندارد پیامبر ولایت علی را در غدیر با نص صریح نگفت بلکه نص آن خفی بود.منظور اینکه پیامبر امت را با لفظی گنگ مسخره داشت و بازی بیست سوالی راه انداخته بود.)
ولی شما با روش فریب کاری و تدلیس یک قسمتی که منظور اعتقاد علمای شما را گفته برداشته اید و آن را علم کرده اید و طوری جلوه داده اید که آن گفته اعتقاد آن برادر بوده است .
خواهشمندم دیگر از این کارهای زشت و نا ثواب و غیر علمی دست بردارید و این روش ها برای همه شناخته شده است . و بیشتر از این خود را رسوا نکنید .
و هر جا از این فریب کاری ها انجام دهید من شما را رسوا می کنم .
و قضاوت را به خوانندگان واگذار می کنم .
خلیفه سوم ابی ذر غفاری را تبعید می کند و ابی ذر در ربذه از دنیا می رود حال کدام یک ازاین دو مشمول آیه 100سوره توبه هستند؟!!!!!!!!!!!!!
با سلام .اولا : خدا را شکر که اگر جنگی در بین مسلمانان اتفاق افتاد خدا به صراحت در قران ایه نازل نموده (وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا) (و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید) با ترجمه ایت الله مکارم شیرازی برایت گذاشتم تا شیر فهم شوی .)
و اینکه گفته ای (وقتی شخص منصفی برای لحظه ای از عقل خود کمک بگیرد به راحتی ی تواند همه اتفاقات صدر اسلام را تحلیل کند)
اولا : شما و امثال شما در چه کاری در طول تاریخ اسلام انصاف داشته اید که حالا داشته باشید .
کینه و عناد شما و امثال شما با قران و ناموس پیامبر اسلام و یاران پیامبر اظهر من الشمس است
اینکه گفته ای (اینکه گفتم آیه 100 سوره مبارکه توبه نمی تواند همه اصحاب را در بر بگیرد مطلبی مسلم است) برادرم چرا مثل استاد خود با کلمات بازی می کنی .
در کجای ایه 100 سوره توبه گفته همه ی اصحاب پیامبر ؟؟ و من هم کجا گفته ام همه ی صحابه پیامبر ؟؟ اگر عقل و شعور داری اینطور با کلمات بازی نکن .
و آیه 100 سوره توبه به صراحت گفته مهاجرین و انصار (که ابوبکر و عمر و عثمان و علی و ...) جزو مهاجرینند .
و در مورد روایات هم برادر مجاهد دین ثابت کرد که این روایات ضعیف است و خودت هم قبول کردی .
و در مورد حسبنا کتاب الله هم فقط در اصول اعتقادی است و تمام مراجع شیعه هم می گویند اصول دین قابل تقلید نیست .
وچگوه اینطور نباشد در حالیکه علی نفس رسول خدا است و لذا جنگ با او ونافرمانی او نافرمانی رسول خدا است .
خواهش می کنم پرده های تعصب را از جلو چشمتان بر دارید تا حقیقتی را که علماب بزرگوار اهل سنت در کتابهایشان منعکس کرده اند ببینید ........................................................
در ضمن با رجوع ساده ای به سایتها می توانید ببینید که چه هجمی از علمای وهابی واهل تسنن بعد ا ز رسیدن به عقاید حقه تشیع وبعد از تحقیق غیر متعصبانه به این مکتب گرایش پیدا کرده اند..................................................من الله التوفیق
هدف ما از این پست اثبات امامت امامانمان یا اثبات ولایت برای علی علیه السلام نبود بلکه تنها هدف ما اثبات این مطلب بود که گفته خلیفه دوم بنا بر اینکه حسبنا کتاب الله سخنی باطل است وحتی خود اهل سنت هم این سخن را قبول ندارند..............................................
علی نفس پیامبره یعنی چی؟
پس کفار و مشرکین و مونین نیز نفس پیامبر ص هستند
خداوند میفرماید
لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ 128 توبه
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ 164 ال عمران
آیا همه فهمیدید که روافض قلب هایشان مریض است؟
دوست عزیز به جای تحمیل عقایدت بر قرآن بهتر است عقایدت را از قرآن بگیری
قطعا حسبنا کتاب الله در عقیده و اصول و فروع دین.
اگر نتوانی امامت را از کتاب الله ثابت کنی پس بهتر است سکوت کنی.
کذاب بنده هستم یا شما که با علم واطلاع از حقایق آشکار که در کتب متعدد شما آمده است وخود هم معترف به آنید باز هم حق را انکار می کنید بزرگوار بی سوادی این نیست که کسی حدیث ضعیفی را نقل کند بی سوادی این است که شما حتی از اصول مذاهب اهل تسنن وآنچه فرق بر آن اتفاق دارند هم بی اطلاع هستید وبا این حال ادعای فضل دارید:
اما جواب شما لازم است به اطلاع شما برسانم این مطلب که اطاعت از علی اطاعت از رسول خدا وعصیان او عصیان رسول خدا است از همان مطالبی است که فریقین برآن اتفاق نظر دارندحال به ذکر دو روایت از کتاب مستدرک حاکم بسنده می کنم:
حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْبُرْنُسِیُّ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ، ثنا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، ثنا بَسَّامٌ الصَّیْرَفِیُّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ:
«مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَکَ فَقَدْ أَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَاکَ فَقَدْ عَصَانِی».هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ.الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص139، ح4641، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.
روایت دوم:
أَخْبَرَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الشَّیْبَانِیُّ مِنْ أَصْلِ کِتَابِهِ، ثنا عَلِیُّ بْنُ سَعِیدِ بْنِ بَشِیرٍ الرَّازِیُّ بِمِصْرَ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ الْحَضْرَمِیُّ، ثنا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، ثنا بَسَّامٌ الصَّیْرَفِیُّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ:
«مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَ عَلِیًّا فَقَدْ أَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَى عَلِیًّا فَقَدْ عَصَانِی».هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ. المستدرک على الصحیحین ج3، ص131، ح4617
البته روایات مر بوط به فضایل علی علیه السلام واینکه اطاعت از علی علیه السلام هم سنگ اطاعت ازرسول خدا وجنگ با او جنگ با رسول خدا صلی الله علیه وآله است به همین ها ختم نمی شود وبسیار مفصل تر این ها است .
نمیدانم با تو چکار کنم و چجوری حالیت کنم که دست از دروغ گفتن برداری
نوشتی
«بی سوادی این نیست که کسی حدیث ضعیفی را نقل کند بی سوادی این است که شما حتی از اصول مذاهب اهل تسنن وآنچه فرق بر آن اتفاق دارند »
میشه بگی کدام اصل و کدام اتفاق؟ باز چرت و پرت گفتی؟؟؟؟؟؟
به الله قسم بی ابرو تر و رسوا تر از تو در تمام عمرم ندیده ام اصلا نوبری
ویژه ای اسطوره ای بی نظیری نمونه نداری
اما بررسی سند
[/b]
من أطاعني فقد أطاع اللهَ، ومن عصاني فقد عصى اللهَ . ومن أطاع عَلِيًّا فقد أطاعني . ومن عصى عَلِيًّا فقد عصاني
الراوي: أبو ذر الغفاري المحدث: الألباني - المصدر: السلسلة الضعيفة - الصفحة أو الرقم: 4892
خلاصة حكم المحدث: ضعيف
من أطاع عليًّا فقد أطاعني ومن عصَى عليًّا فقد عصاني ومن عصاني فقد عصَى اللهَ ومن أحبَّ عليًّا فقد أحبَّني ومن أحبَّني فقد أحبَّ اللهَ ومن أبغضَ عليًّا فقد أبغضني ومن أبغضَني فقد أبغض اللهَ لا يُحبُّك إلا مؤمنٌ ولا يبغضُك إلا كافرٌ أو منافقٌ
الراوي: يعلى بن مرة المحدث: ابن عدي - المصدر: الكامل في الضعفاء - الصفحة أو الرقم: 5/560
خلاصة حكم المحدث: منكر
الراوي: يعلى بن مرة المحدث: ابن القيسراني - المصدر: ذخيرة الحفاظ - الصفحة أو الرقم: 4/2210
خلاصة حكم المحدث: [فيه] عباد بن زياد متروك
چنانکه قبلا هم گفته ام شما از اولی ترین اصول بحث هم بی اطلاع هستید البته بهتر است به جای سیر کردن در طبقات وصحت وسقم احادیث را پیدا کردن یک دوره درس اخلاق وادب اسلامی شرکت کنید تا خودتان دچار جرح نشوید :
اما پاسخ: مخصوصا این دو روایت را از کتاب شریف مستدرک حاکم ذکر کردم اما مستدرک کتابی است که حاکم نیشابوری آن را نوشته ودر آن احادیثی را آورده که بنا بر مبنای مسلم وبخاری صحیح بوده است اما مسلم وبخاری آنها را از قلم انداخته اند لذا در انتهای هر کدام از احادیثی که ذکر می کند می فرماید: هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ البته در بسیاری جاها هم آورده است این حدیث بنا بر شرط شیخین صحیح است لذا گویا این احادیث در خود صحیحین آمده است یعنی بنا بر مبنای مسلم وبخاری خدشه ای برآن وارد نیست.
همچنین است حدیثی را که ما ذکر کردیم:
«مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَ عَلِیًّا فَقَدْ أَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَى عَلِیًّا فَقَدْ عَصَانِی».هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ. المستدرک على الصحیحین ج3، ص131، ح4617
من با کسی عناد ندارم که چشم عقلم با عناد کور شده باشد اما خدای متعال به همه ما عقل داده است عقل پیامبر درون است وپیامبر عقل بیرون وقتی شخص منصفی برای لحظه ای از عقل خود کمک بگیرد به راحتی ی تواند همه اتفاقات صدر اسلام را تحلیل کند اینکه گفتم آیه 100 سوره مبارکه توبه نمی تواند همه اصحاب را در بر بگیرد مطلبی مسلم است زیرا:
در روایات صحیحی که در صحیح مسلم هست رسول خدا فرمود ای علی جنگ با تو جنگ با من است وصلح با تو صلح بامن ونیز فرمود بغض تو را کسی به دل ندارد مگر منافق وکسی تو را دوست نمی دارد مگر مومن وروایات بسیار دیگر وقتی علی کسی است که جنگ با او جنگ با رسول خدا است چطور می تواند کسی که با رسول خدا می جنگد مشمول آیه 100 سوره توبه شود !!!چطور کسی که سبب قتل صحابی بزرگ رسول خدا وکاتب وحی وقاری قرآن عبد الله بن مسعود می شود می تواند مشمول آیه شریفه شود!!! واز این دست نمونه ها بسیار است که در پستهای بعدی به آنها اشاره خواهم کرد اما فعلا در این پست وبا توجه به استدلال برادرمان فقط می خواهیم ابطال حسبنا کتاب الله را ثابت کنیم که خواهش می کنم اگر جوابی نسبت به این مطلب دارید بفرمایید!
کذاب 35 در مسلم آمده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
روایت جنگ با تو جنگ با من است ضعیف است در سند آن تلید بن سلیمان کذاب وجود دارد
كتاب الضعفاء لأبو نعيم الأصبهاني (435 هـ) صفحة68
التاء ( 37 ) تليد بن سليمان المحاربي أبو إدريس ذكر بسوء المذهب من أصحاب أبي الجحاف روي عنه بالموضوعات نسب إلى الكذب والوضع لا شيء
اصلا فرض کنیم ابوبکر یار غار پیامبر نبود و آن شخص علی بن ابی طالب بود. خب که چه؟
کتاب خدا برای اصول و فروع دین کافیست. اگر امامتی که از نبوت نزد شیعه بالا تر است و کسی که یکی از امامان را انکار کند همانند انکار کل پیامبران است و باعث جهنمی بودنش میشود اگر امامت چنین مهم است پس حسبنا کتاب الله باید در قران باشد. امامت که جزو فروعات فروع نیست. بحث بین کفر و اسلامه نه بین فضایل اخلاق و سنت ها و مسائل بسیار ریز فقهی
حسبنا اله کتاب الله در اصول و فروع نه در کل فقه.
پس فکری به حال امامتتان بکنید که هباء منثورا شده و مردم فوج فوج دارند از تشیع خارج میشوند به قران و سنت روی می آورند.
فرمودید:زیرا در بین اکثر علما ، مورخین و مستشرقین و غیر مسلمانان منصف این موضوع مسلم است ..............................................................................................................
بزرگوار ابتدا پست اصلی را مطالعه کنید ! ! مقصود در این پست این است که اسمی در آیه مورد نظر یعنی آیه مصاحبت در غار از ابی بکر نیامده است بنا براین اگر بخواهید مصاحبت را اثبات کنید که البته منتظر اثبات آن هستیم از طرف شما باید به غیر کتاب متوسل شوید ودر نتیجه اینکه می گویید حسبنا کتاب الله کلامی باطل وبی اساس است ................................................حالا یک سوال آیا واقعا مدرکی دال بر همراهی خلیفه اول با رسول خدا صلی الله علیه وآله وجود دارد ؟؟؟؟آیا شخص مصاحب خلیفه اول بوده است یا کس دیگری؟؟؟منتظر پاسخ شما هستیم................در مورد آیه 100سوره مبارکه توبه هم که فرمودید: اگر بخواهیم دلالت این آیه را در مورد تمامی صحابه بپذیریم باید قائل به امکان اجتماع نقیضین شویم زیرا بسیاری از صحابه بعد از رسول خدا دچار کشمکش باهم شدند وحتی به جنگ با یکدیگر پرداختند نمونه آن تبعید ابی ذر رحمه الله توسط خلیفه سوم است که او را با تحقیر به صحراب ربذه تبعید کرد ودر انجا بر اثر سختیها از دنیا رفت........یا طلحه وزبیر که باز از صحابه مورد نظر شما بودند به جنگ امیرالمومنین علی علیه السلام برخاستند ..........وموارد فراوان از اینگونه پس اگر همه اینها مشمول آیه باشند باید بگوییم اجتماع نقیضین ممکن است در صورتی که محال است که دو نفری که با هم اختلاف دارند هر دو بر حق باشند وهر دو هم بر صراط مستقیم ..................................................................................در نتیجه این آیه تا زمانی شامل اصحاب بوده است که از مسیر تقوا وتبعیت از سنن رسول خدا صلی الله علیه وآله خارج نشده اند .....................حال بحث در همین جا است که کدام یک از صحابه از سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله عدول کرد وکدام یک پایبند بود؟؟.............
با سلام برادرم . مثل اینکه عناد و کینه و تعصب ، چشم و عقل شما را کور کرده است .
وقتی حضرت ابوبکر 23 سال یار و همراه پیامبر بوده را شما قبول ندارید .
وقتی تمام زندگی ، مال و اموال خود را در راه دین اسلام داده شما قبول ندارید . آنوقت دنبال نام ان در قران می گردید.
اهل سنت که مدعی امامت و خلافت منصوص الهی ابوبکر نشده اند و نیستند .
و مدعی عصمت و معصومیت ابوکر نشده اند و نیستند .
مدت 23 سال همراه پیامبر بودن و جزو مهاجرین بودن و ... ثابت است . یار غار بودن هم ثابت است .
و وقتی حداکثر مورخین و محدثین صدر اسلام مطلبی را قبول کردند و تعداد چند نفر بی سواد پس از 1000 سال قبول نداشتند حق با اکثریت صدر اسلام است .
و در مورد ایه 100 سوره توبه و اینکه گفته اید (زیرا بسیاری از صحابه بعد از رسول خدا دچار کشمکش باهم شدند وحتی به جنگ با یکدیگر پرداختند)
اولا :خداوند در قران به صراحت فرموده (وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا) (و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید) با ترجمه ایت الله مکارم شیرازی برایت گذاشتم تا شیر فهم شوی .
دوما : جنگ آنها بر سر اختلاف در دستگیری قاتلین حضرت عثمان بود .
و هیچوقت جنگ بین کفر و اسلام نبود و هیچکدام هم چنین ادعایی نداشتند .
و خود حضرت علی هم در نهج البلاغه می فرماید که من و شما در دین یکی هستیم .
بنام خدا
السلام علی عبادالله الصالحین
اگر به یک سوال اساسی پاسخ داده شود و موضع صریح اتخاذ گردد،خواهیم یافت که اثبات مصادیق صحابه و یار غار علی السویه و موکول به برداشت شخصی است و در هر صورت برای مسلمان موحد و هر انسان حق طلبی مصادیق فرضی و یا واقعی به میزان اطلاع و تحقیق خود وی باز می گردد.
اما سوال منظور اینکه:
ملاک و معیار صحت و سقم چیست؟
یا بر چه اساسی و با چه ابزار و معیاری ایمان و کفر و نفاق و ارتداد و شرک و دروغ و راست و خیر و شر تعریف می شود؟
بنده تا این اندازه می دانم که قدرت تشخیص موضوعات و شناخت مفاهیم قابلیتی است که در هر انسان فطرتا" وجود دارد و به فعلیت آوردن آن است که در هر فرد بنا به تلاش فردی اش متفاوت است.و این یک اصل کلی در مورد انسان است که در حیطه توان و اختیارات خود طی طریق می کند و به باور و عاقبت کار خود می رسد.
از جمله امور منهیه الهی و البته عقلی عدم تقلید کور و شخصیت محوری است و طبعا" هر انسان حاصل تلاشش عایدش خواهد شد و نتیجه عمل کسی در نامه عمل دیگری ثبت نخواهد شد.
لذا تولی و تبری بر اساس حق و باطل است که معنا می یابد و این امر در مورد اشخاص صرفا" بر اساس استنباط فردی و یا جمعی تطابق می یابد.
از همین جهت و با همین رویکرد است که محاسبه اعمال انسانها با توجه به عدم اطلاع از همه ابعاد وجودی و نیت شان توسط غیر خدا محال و منتفی است.و صراحت نص بر نهی از محاسبه حتی توسط افضل بشر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم موید این نظر است.
خلاصه اینکه اشخاص بر اساس شناخت حتما" ناقص دیگران ارج گذاری می شوند و بدیهی است که ابعاد پنهان از نظر هر کس بردیگران و حتی خودش وجود دارند و چه بسا از آنچه تصور شود بیش باشد.
بر این اساس است که آیین های شخصیت محور و منکر توانایی های فطری،مستقل و باالقوه بشر همواره در رد و اثبات اشخاص چانه می زنند. چرا که اساس اندیشه و باور طفیلی شان بر شخصیت است و در صورت تخریب و یا انتساب نقیصه به مرادشان همه باورشان نقش بر آب است.
بارز ترین نمونه اینگونه مکاتب طفیلی و انگلی مدعیان تشیع اند و به روشنی می توان محصول باور بیمار گونه شان را در ارتکابات و ادعاها و اعمال و مراسمشان مشاهده کرد.
والسلام علی من اتبع الهدی
گفتید:بارز ترین نمونه اینگونه مکاتب طفیلی و انگلی مدعیان تشیع اند و به روشنی می توان محصول باور بیمار گونه شان را در ارتکابات و ادعاها و اعمال و مراسمشان مشاهده کرد.
دوصفحه انشاء نوشتید که در اخر بگویید مکتب تشیع طفیلی وانگلی است حال نکته ای را خدمتتان عرض می کنم من یک شیعه ام وبه مکتب خودم با ور دارم واز همه جوانان اهل سنت می خواهم با انصاف وبی طرفانه دعاوی ما را مورد مطالعه قرار دهند :
ما برای رسول خدا حق انتخا ب جانشین وبه خدا حق انتخاب جانشین برای رسولش را می دهیم اما عزیزان اهل سنت این حق را به خلیفه اول وخلیفه دوم می دهند اما این حق را به رسول خدا نمی دهند.
ما به دستور رسول خدا در مورد حدیث غدیر وبیعت کل حاضران در ان مراسم با علی علیه السلام پایبند هستیم وسر اطاعت به دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله نهاده ایم اما برادران اهل سنت از اطاعت از ایشان سر باز زده اند.
ما به فرمان خدا در آیه تطهیر مبنی بر اینکه اصحاب کساء از هر آلودگی پاکند تسلیم هستیم وایشان را معصوم از هر گناهی می دانیم ولی .....
ما می گوییم جانشین رسول خدا باید کسی باشد که در تمام عمرش بتی را نپرستیده باشد ولی برادران می گویند جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله ولو که قسمتی از عمرش را بت هم پرستیده باشد مانعی ندارد.
ما می گوییم جانشین رسول خدا باید باب علم نبی باشد واز همه عالم تر به احکام دین باشد اما برادران اهل سنت می گویند جانشین رسول خدا هر کسی می تواند باشد حتی کسی که زنان در خانه ها از او نسبت به فقه دین آگاه ترند....
ما می گوییم خدا جسم ندارد جوان وپیری ندارد موی فر فری ندارد ساق ندارد واز همه اینها مبرا است وباید توحید را وشهادت به وحدانیت خدا را با تجسیم وتوصیف و...آلوده نکرد ولی برادران اهل سنت می گویند خدا جسم دارد(صحیح بخاری) چهره ای جوان دارد وموی فر فری (ابن تیمیه)......
البته بعد از این همه هرگز به خودم اجازه نمی دهم به دین شما یا اعتقاد هر انسان دیگری توهین نمایم اما نکته ای را باید گفت در دنیای امروز عصر در جهل نگه داشتن انسانها سپری شده است ودیر یا زود امواج خروشان هدایت قلوب جوانان شما را در خواهد نوردید ....
گفتید باور بیمار گونه حال چرا در برابر دلایل قوی ومحکم تشیع فقط از عبارات توهین آمیز استفاده می کنید خوب اگر باور ما بیمار گونه است از شما می خواهیم که به یکایک اشکالات ما جواب قانع کننده بدهید.................
البته این مطالب به اصل بحث که در آن قرار داریم ربطی ندارد زیرا بحث ما در باطل بودن ادعای حسبنا کتاب الله است که الحمد للله ملتزم به این مطلب شدید..........
البته این بیان شما است والا کسانی که می گویند حسبنا کتاب الله فرقی بین اصول وفروع نمی گذارند اگر اینطور نیست لطفا مدرک ارائه کنید...
ضمن سلام . برادر گرامی و محترم در دین اسلام اصول دین و فروع دین و ارکان ایمان و احکام فروع دین ، مراتب شناخته شده در تمام مذاهب می باشد . به لحاظ اینکه شارع اصل دین اسلام ، خداوند می باشد . و اصول اعتقادی و ارکان ایمان و اصل فروعات دین مانند نماز و روزه و ... در نزد علما قابل تقلید نیست . و حتی در تمام رساله های عملیه شیعه مراجع می گویند اصول دین قابل تقلید نمی باشد چون مسئله اعتقادی است . و حتی پیامبر اسلام شارع دین نمی باشد و طبق ایات قران (وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ) ابلاغ کننده ایات قران می باشد . و طبق ایه (وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ) تبیین کننده ی ان ایاتی که از طرف خداوند نازل شده می باشد .
با سلام برادرم . پیامبر یعنی پیامرسان الهی و برای اینکه بیشتر بدانی به این مطالب توجه کن .
1- پیامبر یعنی پیامرسان . پیامبران الهی یعنی پیامبران وحی الهی .
2- پیامبر اگر جانشین داشته باشد پس باید وحی الهی ادامه داشته باشد .
3- وظیفه پیامبر در قران به صراحت بیان شده . (وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ)
4- پیامبر اسلام وکیل مردم نبوده (وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ)
5- پیامبر اسلام ایات قران را که از طرف خداوند نازل شده به مردم می رسانده
6- پیامبر اسلام فقط با قران مردم را پند و اندرز می داده (ۖ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ)
7- پیامبر اسلام فقط در بین مردم با قران حکم می کرده (وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ ۖ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ)
8- پیامبر اسلام مامور به جبر نبوده (وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ)
9- پیامبر حافظ مردم نبوده است . (فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا)
10- پیامبر اسلام اگر جانشین و خلیفه می داشت پس خاتم النبین نبود . (وَلَـٰكِن رَّسُولَ اللَّـهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ)
11- پیامبر اسلام احکام الهی را به مردم ابلاغ می کرده . (مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ)
12- پیامبر اسلام احکام الهی را به مردم ابلاغ می کرده و از پیش خود و باب میل خود به دین اسلام احکامی را اضافه نمی کرده است .
13- پیامبر اسلام که پادشاه و حاکم نبوده که برای خود جانشین و ولی عهد تعیین کند .
14 – و خیلی مطالب دیگر که اگر خواستید برایتان ارسال کنم .
با سلام برادرم . برادرم در اسلام اصول اعتقادی داریم و احکام عملی که حسبنا کتاب الله فقط و فقط در اصول اعتقادی و ایمانی کافی است . و برای احکام عملی ، سنت صحیح رسول الله هم باید اطاعت شود .
و اگر اصلی از اصول دین و یا فرعی از فروع دین و یا رکنی از ارکان ایمان در قران نیامده باشد ، پیامبر نمی تواند در دین اسلام اصلی و یا فرعی و رکنی را ایجاد کند . چون پیامبر اسلام شارع دین نیست ، و پیامرسان الهی است . و شارع دین فقط خداوند است.
اما برادرم حدیث پیامبر تبیین کننده ایات واضح و روشنی که در قران امده می باشد و حدیث پیامبر به تنهایی اصلی از اصول دین را نمی تواند ایجاد کند . و باید یک اصل و حکمی از احکام الهی واضح و روشن در قران بیان شده باشد ، تا پیامبر با سنت عملی و گفتاری ان را برای مردم تبیین کرده باشد . برادرم ما ایمان و اعتقادات خود را فقط از قران می گیریم . و احکام عملی دین خود را از سنت صحیح پیامبر می گیریم .
و علمای اهلسنت فقط بیان کننده ی سنت صحیح رسول الله و در احکام فقهی مجتهد می باشند .
و هر چیزی که خلاف قران و سنت صحیح پیامبر باشد ، اگر احیانا در کتب یک مورخ و یک فردی باشد که ان فرد منتسب به یک مذهب باشد بیان کننده ی عقیده ی دینی ان مذهب نیست . و شارع دین اسلام خداوند هست و در قران اعتقادات دینی و ایمانی به صراحت امده است .
با سلام برادرم . در اینکه حضرت ابوبکر یار غار رسول الله بوده است اظهر من الشمس است .
و هرکسی که قبول نکند عقل و شعور خود را زیر سوال برده است .
زیرا در بین اکثر علما ، مورخین و مستشرقین و غیر مسلمانان منصف این موضوع مسلم است .
و از همه مهمتر خداوند در ایه 100 سوره توبه رضایت کامل خود را از انها اعلام نمود . و به انها وعده بهشت داده .
و همچنین به مسلمانانی که از انها به نیکویی پیروی کنند وعده بهشت داد . (إِنَّ اللَّـهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ )
ایا جایی در قران سراغ داری که به ظالمین و ستمکاران و غاصبین خداوند چنین وعده ای داده باشد ؟؟؟
(وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ) (100 توبه)
(پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزی بزرگ!) با ترجمه ایت الله مکارم شیرازی گذاشتم تا اینکه نگویی به دلخواه خود ترجمه کرده ام .
در نوشته این برادر تامل کردم البته مطلب در خصوص این آیه زیاد است اما سول ایشان در اینجا فقط یک مطلب است آیا اسم خلیفه اول در این آیه برده شده یانه اگر برده نشده پس این آیه فضیلتی برای خلیفه اول نیست حال ممکن است جواب بگویید که در تفاسیر وروایات اینگونه آمده است که یار غار خلیفه اول بده است اما قرارمان بالنسبة به قول بعضی از اهل سنت این بود که حسبنا کلام الله وقتی حسبنا کلام الله پس متن دیگری وشارح دیگری غیر از قرآن پذیرفته نیست واگر فرمودید که نخیر باید روایات یا تفاسیر دیگر را ضمیمه کرد پس نتیجه می گیریم که ما حسبنا کتاب الله بلکه کتاب الله شارح ومبین می خواهد حال ان شارح چیست خوب معلوم است سنت ولذا رجوع به سنت وشارحیت سنت برای قرآن فقط ادعای ما نیست بلکه طبق مذهب ومکتب اهل سنت هم مطلب همین است....
بنام خدا
السلام علی عبادالله الصالحین
وقتی بین اصول اعتقادی و فروع دین و احکام تفاوتی قائل نباشیم نمی توان باور مسلمین را در مورد کافی بودن قرآن در اصل دین فهمید و مسلمان موحد اهل سنت و جماعت بر دو پایه اصلی یعنی قرآن و سنت صحیح رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باور و احکام را دریافت می کند.
این معنا برای مدعی تشیع هم تعریف نشده است و هم منکر.
چون اساس باورشان بر روایات مجعول است. و مخالفت و تنافر با قرآن کریم در روایات موثقشان ثابت شده است. و مسلمان در امور اعتقادی و اصول دین قرآن را کافی می داند و در امور احکام و تشریع علاوه بر قرآن کریم سنت صحیح نبوی را تبعیت می کند.و مجاهدات ایشان در جرح و تعدیل احادیث به همین سبب است.
در مورد یار غار بودن ابوبکر رضی الله عنه مستندات تاریخی رسا است.و البته هیچ اساس و حکمی در صورت رد و اثبات آن تغییر نمی کند. تنها این مفلوکین و مشرکین مدعی تشیع اند که با انکار یک واقعیت تاریخی سعی در توجیه و تلبیس اباطیل خود هستند.که با این دروغ و کفر ماهیت پلید خود و اسلافشان را بر ملا می کنند و خود را از رحمت الهی دور می کنند.
و السلام علی من اتبع الهدی
بسم الله با سلام/ببینید عزیزان این مطالبی را که شما ها از انها حرف بمیان می اورید ؟نه از اصل ونه از فروع میباشد وهمچنین به غیر علم مجادله میکنید وهمچنین نیت شما ها از این جدالها چیست ایا میخواهید حقیقتی را ثابت کنید ؟مشکل اصلی همین جا ست مشکل در اثبات حق وحقیقت نیست بلکه مشکل از بزیرش حق است؟ هما نا بیا مبر اکرم ص در امر رسالتش خیلی تلاش وکوشش میکر د که این حق را که به خوبی میشنا ختند به انها رسا ند وبفهما ند ولی الله در خطاب به نبی اسلام در چندین جا یی قران این امر را روشن کرده است ؟که هدایت قلوب در توان شما (محمد ص)نمیبا شد بلکه هدا یت نزد خداست وبا قا عده خاصی که این هدایت در قران روشن شده است ؟........واین اصل قضیه میبا شد :شما مسلمین از همه مزاهب وفرق موضف میبا شید که اصول دین خودرا خود وبا تکییه بر علم وبرها نه تقلید بیا بید در قران وبس ونه چیز ها یی دگر واین را بدا نید در هر زما نی فتنه ای موجود میبا شد وفتنه زما ن ما شبهات واوها ما تیت که در این دین داخل شده است که هما نا خودرا از این دین حنیف معرفی میکند بس تکلیف ما در ین بحه از زما ن خیلی مهم وسنگینه ودر بیش خدایی خود مسولیم ؟نه از فضل ابوبکر ونه از عمر وووووووووووونه از علی سلام الله علیم اجمعین بلکه از اصل دین همان دینی که (قرانش )تحریف نشده ولی بی عمل ما نده؟؟؟؟؟ودر تفسیر ان چه کارها یی که نشده بد تر از تحریف ؟نام بردن ویا نامبر دن دلیلی بر فضیلت ویا مزمت هیشکی نمیبا شد الا مگر سریح وصحیح با شد ؟ودر عین معنا یی اصلیی ونه تا ویلی ان ؟؟واین دین اسمانی بزرگتر از (محمدص)میبقاشد به نهص خود قران چه رسد به ؟واین همه سبب نزول قرانی در بیان تعصب گرایی وافراط در دین است حکمت ودستورات قرانیست که اصل ومهمه نه سبب تنزیل ووووو؟چه در نزول به+وبه- هیچ فرقیی ندارد این اصل ومراد قران است که مهم واصل میبا شد ولی ما چون راه را گم کردایم ودین را وارونه گرفته ایم همه چیز را وارونه میبینیم تقصیر از ما نیست ؟؟؟؟؟؟بس مسولیم از این دین ونه چیزی دگر .....؟
بدلی جان اولا اینکه حدیث زیادی داریم در مورد امامت امام علی میشه یک حدیث رابیاوری ثانیا بحث غدیر در مورد امامت علی (ع)نیست واین اثبات نشده وتوضیحات زیادی در این مورد داده شده ولی اینکه ما از شما در مورد امامت دلیل از قران می خواهیم این است که شما امامت را جزءاصول دین می دانید وما می گوییم تمام اصول دین در قران امده غیر از امامت ولی ما رفیق غار بودن ابوبکر را جزءاصول دین نمی دانیم تا دلیل از قران بیاوریم افتاد حالا یا نه
بی نامش آغاز نکنم
آقا سجاد خودتو خسته نکن پسرم! روضه هات اشک درنمیاره! جواب سوالو بده.
اگر میشه و باید در مورد قرآن به حدیث رجوع کرد، اولا چرا وقتی ما به حدیث استناد می کنیم، سریع موضع می گیرید که آیه اش کو؟! اون رفیقت آقا هاشمی میگه آیه ی بیعت غدیر کو؟!! میگیم این همه حدیث وارد شده که این آیه و اون آیه تو غدیر نازل شده. میگه نه! باید آیه شو بیاری! میگیم خوب ما هم در مورد ابوبکر و مصاحبت با رسول خدا میگیم آیه شو بیارید، صریح باشه اسم ابوبکر هم توش باشه و الا این فضیلتی نیست.
ثانیا چرا عمر اون حرفو زد؟! البته شما کلی روضه خوندی ولی هیچ میدونی که عمر وقتی قدرت رو به دست گرفت، نذاشت احدی حدیث بگه؟! میدونی بعضی صحابه رو تو مدینه یه جورائی زندانی کرد که مبادا برن این طرف و اون طرف حدیث بگن؟! میدونی ابوهریره که از بس روایت نقل کرده، علمای اهل سنت اونو "راویة الاسلام" نامیدن، از عمر تازیانه می خورد فقط به خاطر حدیث نقل کردن؟!
میدونی چرا؟ جوابشو خود عمر داده! فقط شیعه نمیگه پیامبر می خواست اونجا چی بنویسه، بلکه خود عمر بعدها گفته که پیغمبر چی می خواسته بنویسه و اون نذاشته. جانشینی رسول خدا. بله علت جلوگیریش از حدیث گفتن هم همین بود، چون لابلای هر حدیثی یه فضیلت و یه اشاره به خلافت مولا و بچه هاش بود. چیزی که حزب قریش اونو نمی خواست.
ضمنا بهتره یه بار دیگه روایتو بخونی تا بفهمی که شلوغی بعد صحبت عمر بود نه قبلش! پس تمام حرفات به باد فنا می ره! آره عزیزم اون بود که این ولوله رو به پا کرد!
عن عبيد الله بن عبد الله عن ابن عباس رضي الله عنهما قال : لما حضر رسول الله صلى الله عليه و سلم وفي البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب قال النبي صلى الله عليه و سلم ( هلم أكتب لكم كتابا لا تضلوا بعده ) . فقال عمر إن النبي صلى الله عليه و سلم قد غلب عليه الوجع وعندكم القرآن حسبنا كتاب الله . فاختلف أهل البيت فاختصموا منهم من يقول قربوا يكتب لكم النبي صلى الله عليه و سلم كتابا لن تضلوا بعده ومنهم من يقول ما قال عمر فلما أكثروا اللغو والاختلاف عند النبي صلى الله عليه و سلم قال رسول الله صلى الله عليه و سلم ( قوموا )
قال عبيد الله فكان ابن عباس يقول إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله صلى الله عليه و سلم وبين أن يكتب لهم ذلك الكتاب من اختلافهم ولغطهم.
سلام
جناب اقای همشهری در کتب اهل تشییع وارد که پیامبر وحید(تنها) به غار رفته در حالی که قران می فرماید پیامبر به رفیقش گفت نگران نباش نمی شود بگوییم پیامبر با خودش صحبت کرده حتما رفیقی داشته پس ما این و می گوییم هر کس بگوید پیامبر تنها بوده کافر چون خدا می فرماید دو نفر بوده اقا می خواهد با حدیث ثابت کند پیامبر تنها بوده خوب این موجب کفر نمی شود ولی اینکه بگویند ابوبکر رفیق غار نبوده بلکه کسی دیگه ای بوده بنده کافرش نمی دانم و شما این عادتتان تا یک نفر حرفی می زند فورا اون رو به رخ اهل سنت می کشید در حالی که اگر عالم هم باشد به این معنا نیست که معصوم و جنابعالی باید رای اکثریت اهل سنت را بدانید که بر این قول نیستند شما غافلید از اینکه به صراحت در کتبتان و گفتارتان امده که هر کس جانشینی امام علی را قبول نکند ولو اینکه نماز بخواند روزه بگیرد حج ادا کند و هیچ شریکی برای خدا قرار ندهد کافر است این نظر اکثریت شماست واین حرف را قبول دارید در ارکان دین شهادتین را برداشتی ولایت را بجایش گذاشتید اما ما این طور نیستیم کسی که نماز بخواند وشریکی برای خدا قرار ندهد مسلمان می دانیم ولو اینکه خلافت صحابه و همراهی ابوبکر صدیق با پیامبر را انکار کند واینی که شما در کتب اهل سنت اورده ای این یک نظر اقلیت و کسی حالا بر ان نیست شما اگر راست می گویید در کتب درجه اول و دوم ما چنین چیزی بیاورید خوب معلوم شد این نظر اکثریت اهل سنت نیست وهمیشه اکثریت برتری دارند بر اقلیت شاید هم این برادران منظورشان همین حرف ما بوده که اگر بگویی پیامبر تنها بوده کافری و اگر انکار همراهی ابوبکر را بکنی چون در احادیث ثابت فاسق هستید و حالا این حدیث حسبنا کتاب الله این در مورد حدیثی طولانی و در شرایط خودش به کار رفته اگر امام عمر این عقیده را نداشت هزاران حدیث را روایت نمی کرد جناب همشهری شما مثل اخوندهایتان نباشبد هر چیزی را قیچی می کنند وبه موضوعی بی ربط وصلش می کنند وضمنا حسبنا کتاب الله یعنی چه یعنی از قران پیروی کنیم نه قران را ببوسیم وبه طاقش بگذاریم درست این رفتاری که ملای شیعه به مردم یاد داده خوب در همان کتاب خدا بارها اشاره شده که به اینکه ما حدیث را قبول کنیم وحسبنا کتاب الله همین طور که گفتم حدیثی طولانی و در زمان مریضی پیامبر بود این جریان پیش امد وچون پیامبر در حالی مریض بودند و حاضرین که تازه مسلمان بودند انجا را شلوغ کردند وامام عمر بخاطر اینکه پیامبر اذیت نشود فرمود حسبنا کتاب الله ودر اخر می بینیم که پیامبر کمی اذیت شد وعصبانی شد وانهارو بیرون کرد بالاخره انسان مریض بشه طاقتش کم می شود وزود عصبانی ولی اگر ان قلم و کاغذ را می اوردند شدت شلوغی خیلی بیشتر می شد چون حاضرین دو دسته شده بودند یکی می گفت لازم ودسته ای دیگه می گفت لازم نیست و اگر می اوردند سرو صدا بیشتر می شد وپیامبر بیشتر اذیت می شد وچون ممکن بود فتنه ای رخ دهد امام عمر فرمود حسبنا کتاب الله تا فتنه خاموش شد ایا این کار نادرستی بود در حالی که اگر اقایان تشییع امروزی اونجا بودند طوری می کوشیدند که تاحد توان فتنه ای خیلی بزرگ به پا کنند وجالب اینکه تشییع می گوید پیامبر می خواسته امامت علی را ابلاغ کند این هم از جوابتان اقای همشهری اما بنده جوابم رو نگرفتم که چرا به هر حدیث وایه ای می رسید می گویید در شان امام علی واهل بیت وطبق همان ایات توهمی انهارا معصوم می دانید با پیامبر همسانشان می دانید انها را داننده ی غیب و اشکار می دانید و انتخاب شده از طرف خدا می دانید اون هم بدون هیچ دلیلی ولی به ما برسه می گوییم ابوبکر یار غار بوده دیگه نمی گوییم معصوم بوده غیب می دانسته انتخاب شده از جانب خداست با دلیل از کتب خودتان وتفاسیر خودتان می اوریم ولی چون بغض شیخین داخل مغزتان تزریق شده می روید هر طوری شده ایه ای یا حدیثی را قیچی می کنید بدون توجه به نظر اهل سنت در ان حدیث برای شبهه افکنی همه جا پخش می کنید وجرات این رو ندارید حدیث وایه را کامل بخوانید جزء در مواردی که می دانید نقشه تان را نقش بر اب نمی کند
; باسلام در جواب اون اقایانی که می گویند ما نمی دانیم اهل سنت ایه 40 سوره ی توبه را به امام ابوبکر نسبت می دهند می خواهم بگویم پس شما چطور به هر ایه ای می رسید می کویید این ایه در مورد امام علی ولی به ایه ای که واقعا در مورد ابوبکر صدیق می گویید اشاره ای به نام ابوبکر نشده اخر گفتن رافضی ولی تا این حد میتوانید به همین سایت مراجعه کنید تا ببینید شما می گویید چند ایه در مورد امام علی که هیچ نامی از اونیست این اقایان چون دائما سرو گوششان در کتب ما اهل سنت است که چیزی پیدا کنند که با هوای نفسشان سازگاری دارد بعدا در صور بدمند که اهل سنت این گفته ی مارا قبول دارد از کتب خودشان غافل می مانند و بدون توجه به اینکه علمای علم حدیث اهل سنت می گویند ان حدیث موضوع یا ان شخص عالم نیست همه جا این حدیث را انتشار می دهند و خواب رفتگانی حرفشان را قبول می کند وبه ان افتخار می کنند فرضا شما اهل سنت را محکوم کردید واهل سنت در مقابل شما کم اورد جواب خدا را چه می دهید مگر قیامت پرپا نمی شود حالا نمی خواهم بیشتر از اینها مانند تشییع پرگویی کنم تا هر طوری شده خواننده را خسته وملول کنم که تسلیم شود به تفاسیر اهل تشییع که از علماهایشان هستند وتاحالا شیعه ای نبوده که بگوید انهارا قبول نداریم دلیل می اورم که حضرت ابوبکر رفیق غاربوده تفسیر الاصفی فی تفسیرقران جلد1ص467 می گوید پیامبر به رفیقش ابوبکر گفت نگران نباش و تفسیرالمیزان ج9 ص291 والتبیان فی تفسیر قران جلد5 که مولفش عالم شیعی شیخ الطوسی است و همچنین در تفسیر شیخ محسن الفیض کاشانی جلد2 ص345 وچندین تفسیر دیگر معتبر تشییع این مطلب را بیان کرده که ابوبکر صدیق رفیق در غار با پیامبر بوده اما گفتم چون سروگوششان دائما در کتب ما است از کتب خودشان غافلند حالا این را باید تشییع جواب بدهد با این نیرنگش که وقتی این دلایل را می اوری پیر خرفتانی مانند زنجانی ومنافق قزوینی می گویند این ابوبکر دیگه ای بوده حالا باید تشییع جواب بدهد با چه مدرکی این ادعا را می کند بله با مدرک اطاعت از نفس وشهوت خود این عالمان چرا چنین نگفتند که خرفت زنجانی و روباه قزوینی این ادعا را می کنند این عادت تشییع چون در چاه بفتد گمانش را مدرک می کند وچون اینان علمای بزرگ تشیع اند نمی توانند حرفشان یا خودشان را رد کنند مجبور هستند بگویند این ابوبکری دیگه ای بوده پس تشییع این را ثابت کند بعد حرف بزند وشماها که امدید بحث کنید چرا بدون دلیل جز به پیروی از حرف می زنید می خواهید سایت اهل سنت را بهمکان شرکیاتی تبدیل کنید نه ما نمی گذاریم اگر دلیل اوردید دلیل صحیح بیارید در غیر این صورت ضعف خودتان را بیشتر نشان می دهید مثل فیلتر کردن سایت های اهل سنت کشتن علماهایشان وقاچاق شدن کتابهایشان از اینها معلوم چه کسی بر حق و چه کسی خرافی که این را جزء خردمندان درک نمی کنند برادران اهل تشییع ما از شما بغض وکینه نداریم و وقتی می گوییم تشییع منظورمان ملایان است نه عوام و سلام
بی نامش آغاز نکنم
این یکیو! بابا خیلی با حالی آقا هاشمی!
یکی حالی این بابا کنه که اگه "حسبنا کتاب الله" درسته، پس احادیث چیَن، و اگه درست نیست و میشه رفت سراغ روایت، پس چرا باز میگه غدیرو از قرآن ثابت کن!
مشتی! با شمام آقا هاشمی! هروقت اسم ابوبکر و عمر جون تونو از تو قرآن واسه ما آوردی که در شان و فضیلت این دوتا باشه (مثلا اوایل سوره حجرات نباشه!)، اونوقت مام از قرآن واست آیه ی غدیر میاریم.
آره آقا جون، بلد نبودی برو پیش بابات بپرس ازش! آره آقاجون!
آيه 40سوره توبه به صراحت در مورد سيدنا ابوبكر صحبت مى كند و در مورد واقعه هجرت
حال نوبت شما هست آيه اى در مورد بيعت غدير بياوريد بيعت رضوان داريم بيعت نسا داريم اما غدير??
در مورد واقعه هجرت هم آيه40 به وضوح بيان مى كند وهم ما مسلمين وهم روافض اتفاق دارند صاحبه يعنى ابوبكر الصديق پس به صديق اكبر به وضوح اشاره شده است. وطوسى هم مى گويد صاحبه يعنى ابوبكر.
در بحث غدير از آوردن آيه عاجز بودى ورفتى خاكى نمى دونم آيه اولى الامر و ...........حالا اينجا آيه اى بيار اگر ميتونى.از هجرت صحبت شده از بيعت رضوان اما غدير?مجهول
این شهادت علمای رافضه در اثبات همراهی سیدنا ابوبکر الصدیق علیه السلام با رسول الله صلی الله علیه وسلم
واما تو نتوانستی بیعت غدیر را که از اصول دین شما می باشد یعنی امامت را از قرآن ثابت کنی در حالی که قرآن بیعت رضوان و نساء را یاد آور شده اما بیعت کذایی غدیر خبری ازش نیست و صاحبه هم یعنی سیدنا ابوبکر الصدیق علیه افضل الصلوات می باشد به شهادت شیوخ رافضه
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر علمای رافضه از آیه ۴۰ سوره توبه
۱. تفسیر الأصفى في تفسير القرآن / ج 1 ص ۴۶۷
( إلا تنصروه فقد نصره الله ) : فسينصره كما نصره ( إذ أخرجه الذين
كفروا ثاني اثنين ) : لم يكن معه إلا رجل واحد ( إذ هما في الغار ) : غار ثور ، وهو جبل
في يمنى مكة على مسيرة ساعة . ( إذ يقول لصاحبه ) وهو أبو بكر ( لا تحزن ) :
لا تخف ( إن الله معنا ) بالعصمة والمعرفة . ورد : ( إن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم أقبل
يقول لأبي بكر في الغار : أسكن فإن الله معنا
۲.تفسیر طباطبائی المیزان : تفسير الميزان / ج 9 صفحه ۲۹۱
بحث روائي) في الدر المنثور: في قوله تعالى الا تنصروه فقد نصره الله الايه: اخرج ابن مردويه وابو نعيم في الدلائل عن ابن عباس قال: لما خرج رسول الله ص من الليل لحق بغار ثور - قال وتبعه أبو بكر - فلما سمع رسول الله ص حسه خلفه - خاف ان يكون الطلب فلما راى ذلك أبو بكر تنحنح - فلما سمع ذلك رسول الله ص عرفه - فقام له حتى تبعه فاتيا الغار -.
فاصبحت قريش في طلبه فبعثوا إلى رجل من قافه بنى مدلج - فتبع الاثر حتى انتهى إلى الغار - وعلى بابه شجره فبال في اصلها القائف - ثم قال ما جاز صاحبكم الذى تطلبون هذا المكان - قال فعند ذلك حزن أبو بكر - فقال له رسول الله ص لا تحزن ان الله معنا -.
قال فمكث هو وابو بكر في الغار ثلاثه ايام - يختلف إليهم بالطعام عامر بن فهيره وعلى يجهزهم - فاشتروا ثلاثه اباعر من ابل البحرين - واستاجر لهم دليلا فلما كان بعض الليل من الليله الثالثه - اتاهم على بالابل والدليل فركب رسول الله ص راحلته - وركب أبو بكر اخرى فتوجهوا نحو المدينة - وقد بعثت قريش في طلبه وفيه اخرج ابن سعد عن ابن عباس وعلى وعائشة بنت ابى بكر وعائشة بنت قدامه وسراقه بن جعشم دخل حديث بعضهم في بعض قالوا ": خرج رسول الله ص و القوم جلوس على بابه - فاخذ حفنه من البطحاء فجعل يذرها على رؤوسهم
التبيان في تفسير القرآن / ج 5 المؤلف : الشيخ الطوسي
إلا تنصروه فقد نصره الله إذا أخرجه الذين كفروا تاني اثنين إذ هما في الغار إذ يقول لصاحبه لا تحزن إن الله معنا فأنزل الله سكينته عليه وأيده بجنود لم تروها وجعل كلمة الذين كفروا السفلى وكلمة الله هي العليا والله عزيز حكيم (41) آية.
===============
(221)
قرأ يعقوب وجده " وكلمة الله هي العليا " بالنصب على تقدير وجعل كلمة الله هي العليا ومن رفع استأنف، وهو أبلغ لانه يفيد أن كلمة الله العليا على كل حال.
وهذا ايضا زجر آخر وتهديد لمن خاطبه في الاية الاولى بانهم إن لم ينصروا النبي (صلى الله عليه وآله) ولم يقاتلوا معه ولم يجاهدوا عدوه " فقد نصره الله " أي قد فعل الله به النصر حين اخرجه الكفار من مكة " ثاني اثنين ". وهو نصب على الحال اي هو ومعه آخر، وهو ابوبكر في وقت كونهما في الغار من حيث " قال لصاحبه " يعني ابا بكر " لاتحزن " اي لا تخف. ولا تجزع " ان الله معنا " أي ينصرنا. والنصرة على ضربين: احدهما - يكون نعمة على من ينصره. والاخر - لايكون كذلك، فنصرة المؤمنين تكون إحسانا من الناصر إلى نفسه لان ذلك طاعة لله ولم تكن نعمة على النبي (صلى الله عليه وآله) . والثاني - من ينصر غيره لينفعه بما تدعوا اليه الحكمة كان ذلك نعمة عليه مثل نصرة الله لنبيه (صلى الله عليه وآله) ومعنى " ثاني اثنين " أحد اثنين يقولون هذا ثاني اثنين، وثالث ثلاثة، ورابع أربعة، وخامس خمسة، لانه مشتق من المضاف اليه. وقد يقولون خامس اربعة أي خمس الاربعة بمصيره فيهم بعد أن لم يكن
وهمینطور در تفسیر : الشيخ محسن الفيض الكاشاني حِلد۲ صفحه ۳۴۵
همشهری جان آخه چرا این برادران رو به چالش می کشی!! طفلیا دو شبه خواب ندارن و دچار شک و شبهه شدن. آخه نه! تو بگو، این کار درسته؟
این برادران چرا از جواب دادن به سوال طفره می رن!؟
بابا جان آیه صریح قرآن بیارید که نام ابوبکر رو آورده باشه!
اگر قراره به تفاسیر و روایات مراجعه کنید که حضرت عمر از شما ناراضی خواهند شد. جناب حضرت آقا عمر فرموده اند: حسبنا کتاب الله!!
چرا شما به صحابه محترم توهین می کنید و سخنان گهربارشان(!) را تحریف می کنید؟!! مگر شما نمی دونید این صحابه چه کسانی بودند و چه خدماتی به اسلام(!) کرده اند بابا " اصحابی کالنجوم". با این تاویل و تفسیرهایی که از قرآن می کنید حضرت عمر شما را نخواهد بخشید.
ایا کتاب الله شامل احادیث و روایات هم میشه؟!
برادران به نظر می رسه شما هم چندان با "حسبنا کتاب الله" موافق نیستید و در نوشته هایتان به وضوح آنرا رد می کنید. درود بر حقیقت جویان.
والسلام علی من اتبع الهدی
به نام ایزد منان
سلام بر حقیقت جویان
دست شما درد نکن آقای همشهری! دست مریزاد!
این تنها یکی از تناقضات واضح اهل سنت است. از یک سو در برابر شیعه مدام می گویند: حسبنا کتاب الله! هر چه دلیل بر امامت از حدیث می آوری، می گویند آیه اش کو؟ و حال آن که خود را "اهل سنت" نامیده اند!!! کدام سنت، وقتی از سنت دلیل می آوری می گوید: قرآن!
اما جالب است که اینان حضور ابوبکر در کنار حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) را از روی تاریخ و حدیث قبول دارند و الا قرآن که نامی از اولی نیاورده است. اما با این حال همین یک آیه را عَلَمی کرده اند برای تکفیر مخالف! این سخن عینی را ببینید:
من أنكر صحبة أبي بكر فقد كفر لإنكاره كلام الله
آیا کلام الله شامل صحبت ابوبکر با رسول است؟!!! این چه دروغی است که به خدا بسته اند؟!
اما وقتی احادیث بی شمار در شان نزول آیات می آوری که مثلا فلان آیه در شان امیر مومنان (علیه السلام) نازل شده است، فوری می گویند: پس چرا نام وی نیامده؟! و اخیرا آقایان این سایت هرچه آیه در شان اهل بیت و مخصوصا مولای متقیان هست را دروغ شمرده اند! و گفته اند: آیا قرآن کتاب خاطرات حضرت علی است؟!
خدا حسدورزان را به درک واصل کند! از ایشان می پرسیم:
آیا قرآن کتاب خاطرات ابوبکر است که قصه ی همراهی وی با نبی مکرم را ذکر کرده باشد؟!!!
همشهری جان! سلام.
کاملاً منطقی گفتی. استدلال بجا و کمرشکنی کردی.
آری! آیه صریح و واضح!!!
وگرنه کافر می شوید.
حالا باز هم بذار بگن: حسبنا کتاب الله.
براستی که چه زیبا فرموده خداوند:
وننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین و لا یزید الظالمین الا خسارا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
جناب سجاد عزیز :
شما هم که مانند جناب هاشمی حسنی عزیز زدید جاده خاکی !!!!
شما کسانی را که منکر یار غار بودن ابی بکر هستند را کافر می دانید و مدارک آن در کتب خودتان معلوم است ( در ابتدای متن تاپیک آمده است )
این چگونه فضیلتی است که نام صاحب فضیلت آن در آیه تصریح نشده است .....
البته عمر بن خطاب گفته است " حسبنا کتاب الله " !!! پس اگر کلام مولایتان صحیح است ، از همین قرآن به ما نشان دهید که نام ابی بکر در مورد آیه غار به صراحت آمده است تا ما هم مانند شما به این فضیلت (!) ابی بکر ایمان بیاوریم !!!