حقایقی از مرگ زینب بنت جحش و مقایسه با مراسم حضرت زهرا (سلام الله علیها)
حقایقی از مرگ زینب بنت جحش و مقایسه با مراسم حضرت زهرا (سلام الله علیها)
حقیقت اول
عبد الرحمن بن ابزی می گوید: زینب بنت جحش اولین همسر رسول خداست که در دوران حکومت عمر بن خطاب درگذشته است. عمر بن خطاب خلیفه ی وقت بر جنازه ی او نماز خواند و چهار تکبیر گفت.
أخبرنا محمد بن عمر حدثني الثوري ومنصور بن أبي الأسود عن إسماعيل بن أبي خالد عن الشعبي عن عبد الرحمن بن أبزى قال كانت زينب أول نساء رسول الله صلى الله عليه و سلم لحوقا به ماتت في زمان عمر بن الخطاب فقالوا لعمر من ينزلها في قبرها قال من كان يدخل عليه في حياتها وصلى عليها عمر وكبر أربعا .
الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 8 ص 110
حقیقت دوم
ربیعه می گوید: من عمر را دیدم که در مقابل در مقابل جنازه ی زینب بنت جحش پیشاپیش مردم ایستاده بود.
أخبرنا سفيان بن عيينة عن محمد بن المنكدر أنه سمع ربيعة بن عبد الله بن هدير يقول: رأيت عمر بن الخطاب يقدم الناس أمام جنازة زينب بنت جحش.
الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 8 ص 112
عبارت "الناس" ظاهرا ً برای آقایان اهل سنت معنای یکی دو نفر هم نمی دهد، چه برسد به ده ها تن! وقتی خلیفه ی مسلمین بر جنازه ی یکی از همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نماز می خواند، مردم حضور به هم نمی رسانند؟!
آقای سجودی راه یافته به بهشت گفته:
حضرت ابوبکر سوداهای بزرگتری از دفن فاطمه در سر داشت ، ایشان داشت نقشه میکشید که دو ابر قدرت کافر را از بین ببرد
اما عجیب است که چرا رفیق شفیق ابوبکر یعنی عمر بن خطاب چنین نقشه هائی در سر نداشت! و حال آن که جنگ با هر دو ابرقدرت در زمان وی اتفاق افتاد. چرا فقط وقتی نوبت به تنها بازمانده ی رسول خدا، سرور زنان عالم که می رسد، به یکباره آقایان سوداهای شان به سر می آید؟! البته این هر دو پیش تر جنازه ی پدر او یعنی رسول خدا را نیز بر روی زمین گذاشته و به سقیفه شتافته بودند. پس اصلا جای تعجب ندارد که جنازه ی دخترش را نیز بی اهمیت بدانند!
البته سجودی بیچاره تقصیری ندارد! نمی داند و نمی داند که نمی داند! از این رو چیزهائی می نویسد که کودک خردسال هم خنده اش می گیرد!
حقیقت سوم
عبدالله بن ابی سلیط می گوید: برادر زینب تابوت او را حمل می کرد و گریه می نمود. عمر به او گفت: تابوت را رها کن تا مردم هم آن را بگیرند. و در این هنگام مردم بر تابوت او ازدحام آوردند.
أخبرنا محمد بن عمر قال: وحدثني أبو بكر بن عبد الله بن أبي سبرة عن أبي موسى عن محمد بن كعب عن عبد الله بن أبي سليط قال: رأيت أبا أحمد بن جحش يحمل سرير زينب بنت جحش وهو مكفوف وهو يبكي، فأسمع عمر وهو يقول: يا أبا أحمد تنح عن السرير لا يعنك الناس. وازدحموا على سريرها، فقال أبو أحمد: يا عمر هذه التي نلنا بها كل خير وإن هذا يبرد حر ما أجد. فقال عمر: الزم الزم.
الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 8 ص 113
ظاهراً ازدحام مردم از نظر آقای سجودی و دار و دسته اش "تشییع جنازه ی مفصل" محسوب نمی گردد!
خدایا از ظلم ظالمان به تو شکایت می برم.
حقیقت چهارم
عبد الله بن عامر می گوید: دیدم که عمر بن خطاب در روزی گرم بر جنازه ی زینب نماز می خواند. و نیز دیدم که عمر بن خطاب و سایر بزرگان صحابه بر پاهای خود ایستاده بودند تا این که بستگان زینب وی را در قبر قرار دادند.
أخبرنا محمد بن عمر، حدثني موسى بن عمران بن عبد الله بن عبد الرحمن بن أبي بكر الصديق عن عاصم بن عبيد الله عن عبد الله بن عامر بن ربيعة قال: رأيت عمر بن الخطاب صلى على زينب بنت جحش سنة عشرين في يوم صائف ورأيت ثوبا مد على قبرها وعمر جالس على شفير القبر معه أبو أحمد ذاهب البصر جالس على شفير القبر وعمر بن الخطاب قائم على رجليه والأكابر من أصحاب رسول الله قيام على أرجلهم، فأما عمر محمد بن عبد الله بن جحش وأسامة وعبد الله بن أبي أحمد بن جحش ومحمد بن طلحة بن عبيد الله، وهو ابن أختها حمنة بنت جحش، فنزلوا في قبر زينب بنت جحش.
الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 8 ص 113 و 114
آیا حضور خلیفه ی وقت جناب عمر بن خطاب (رحمة الله علیه فی الدنیا و الآخرة) و سایر بزرگان صحابه در هنگام تدفین زینب همسر رسول خدا، در چشم کوردلان اثر نمی کند و آنان را از خواب شیطانی بیرون نمی آورد؟!
حقیقت پنجم
محمد بن مکندر می گوید: عمر بن خطاب ایستاده بود و می نگریست که مردم برای زینب در حال قبر کندن هستند. اما آن روزی بسیار گرم بود. لذا عمر بن خطاب گفت: کاش می شد بر سر آن ها چادری به پا کنم. در این هنگام چادری بر سر آن ها زدند. و این اولین چادر و سایبانی بود که بر قبری زده شد.
حدثنا الفضل بن دكين، حدثنا أبو معشر عن محمد بن المنكدر قال: قام عمر بن الخطاب في المقبرة والناس يحفرون لزينب بنت جحش في يوم حار فقال: لو أني ضربت عليهم فسطاطا. فضرب عليهم فسطاطا.
أخبرنا محمد بن عمر عن أبي معشر عن محمد بن المنكدر قال: مر عمر على حفارين يحفرون قبر زينب في يوم صائف فقال: لو أني ضربت عليهم فسطاطا. فكان أول فسطاط ضرب على قبر.
الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 8 ص 112 و 113
و محمد بن ابراهیم می گوید: به خاطر گرمای طاقت فرسای روز دفن، عمر دستور داد تا بر قبر زینب در بقیع چادری زدند، و این اولین چادری بود که بر سر قبری در بقیع زده می شد.
أخبرنا محمد بن عمر، حدثني موسى بن محمد بن إبراهيم بن الحارث عن أبيه قال: أمر عمر بفسطاط فضرب بالبقيع على قبرها لشدة الحر يومئذ فكان أول فسطاط ضرب على قبر بالبقيع.
الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 8 ص 113
توجه کنید که زینب نخستین همسر رسول خداست که از دنیا می رود و در بقیع دفن می شود. پس این رویه ایست که بعدا هم اعمال خواهد شد.
و بنگرید که عمر بن خطاب چگونه حرمت زینب را با زدن سایبانی بر سر قبرش در بقیع، پاس می دارد. اما لعنت بر دشمنان خاندان رسالت که حاضر نیستند سایبانی بر سر فرزندان و جگر پاره های رسول خدا که در بقیع مدفون هستند برپا شود؛ و هرآنچه از بقاع در آنجا بوده را به بهانه ی شرک نابود کرده اند. در حالی که سید جوانان اهل بهشت و ریحانه ی رسول خدا در آنجا دفن است.
خدایا از ظلم ظالمان به تو شکایت می برم.
سلام
چکار کنم شما حرف ساده را نمی فهمی حالا با زبان علمی با شما صحبت کنم دلیل می اورم می گویی قرار نیست همه چیز در شرع حکمش امده باشد کمی منطقی وبا فکر وتعقل مسائل را حل کنیم با منطق جواب می دهم می گویی نوشته هایت سبک ساده دارد انگار نوشته های خودت خیلی بار علمی دارد از این به بعد جناب عالی بگو چطور با شما صحبت کنم تا همین طور باشم و درباره ی نوشته ی بالا باید هم جوابی نداشته باشی این غیر عادی نیست
سلام
اولا در مورد بحثت قبلا جوابت رو گرفتی اما در مورد زینب بنت جحش گفتیم چون پیامبر در قید حیات نبودند خوب خلیفه افضل تر چون جانشین پیامبر اما در مورد فاطمه شوهرش نسبت به وصیتش اولی تر بوده که احادیث را قبلا اوردیم واحادیثی که شما اوردید اختلافی بوده ولی اهل سنت نظر علمایی را قبول دارد که فتوی به اولی بودن کسی که در وصیت قید شده را قبول کنند پس اگر پیامبر خودش زنده بود حتما خودش نماز همسرش را می خواند من نمی دانم شما وحدت بین صحابه را رها کردید چسپیدید به اینکه کی نماز میت کی را خوانده یا کی در مراسم چه کسی شرکت نکرده که داستانی ازش بسازید می دانید شما مثل چه کسی هستید مثل زنان داخل کوچه هستید که ببینید کی امدو کی رفت که حرفی برایش درست کنید یا همان خاله زنک بازی هم عوامتان هم ملاهایتان خیلی خاله زنک هستید
بی نامش آغاز نکنم
آقا سجاد! ببخشید واقعا برات جوابی ندارم!