معاويه كاتب وحي نبود!

27 پاسخ [آخرین پست]
ho33eintajdari
آفلاین
عضویت: 10/07/11

معاویه اصلا کاتب وحی نبوده :

یکی از فضائلی که برای معاویه عنوان کرده اند این است که وی کاتب وحی، نویسنده آیات الهی در هنگام نزول، بوده است. مسلم در این مورد روایتی دارد که معاویه در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه واله به کتابت اشتغال داشته و به اصطلاح منشی آن جناب بوده است. مدائنی می گوید: زید بن ثابت کاتب وحی بود و معاویه هم از طرف پیغمبر به این طرف و آن طرف نامه می نوشت و جواب سوالات را می داد! باید توجه داشت که نوشتن نامه های پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله با کاتب وحی بودن فرق می کند. مطلبی که علمای اهل سنت بیان کرده اند این است که وی نامه های پیامبر را می نوشته است، نه اینکه کاتب وحی بوده است. و افرادیکه مدعی هستند معاویه کاتب وحی بوده باید ثابت کنند و بگویند کدام آیه را معاویه نوشته است؟!

ابو ریه از نویسندگان معروف اهل سنت مصر می نویسد: هیچ بعید نیست که برخی نامه ها را (که هیچ ارتباطی به وحی نداشتند) برای پیامبر نوشته باشد؛ اما این که بگوییم او چیزی از قرآن را نوشته است و کاتب وحی می باشد، جزء محالات است.(۱)

عبدالرحیم خطیب: آنچه پیرامون کتابت معاویه گفته و نوشته اند، غیر از کتابت وحی است. بر خلاف آنچه که امروزه میان برخی فرق اسلامی شنیده می شود، معاویه از کاتبان وحی نبوده، بلکه گاهی اوقات، نامه های عادی پیامبر را می نوشته و همین امر، منشا اشتباه شده و او را جزء کاتبان وحی به شمار آورده اند.(۲)

ذهبی از عبدالله بن عمر نقل کرده است که معاویه کاتب وحی نبود؛ بلکه گاهی اوقات نامه های عادی را برای پیامبر می نوشت. ابن عبد ربه اندلسی تصریح دارد که معاویه و خالد بن سعید، نامه های معمولی پیامبر را می نوشتند. دینوری نیز علت این امر را کمبود افراد با سواد ذکر کرده است.(۳)

آری در اثبات کاتب وحی بودن معاویه چند حدیث مجعول و ساختگی در کتب اهل سنت یافت می شود، که خود علمای ایشان به ضعف آن احادیث اعتراف کرده اند:

از مسرة بن عبدالله خادم نقل است که گفته: کردو س بن محمد باقلانى از یزید بن محمد مروزى و او از پدرش و او از جدش روایت کرده اند که: از امیر المومنین على رضى الله عنه شنیدم که مى گفت و این خبر را از او ذکر کرده که: من کنار رسول الله صلى الله علیه و اله نشسته بودم که معاویه رسید و رسول الله صلى الله علیه و اله قلم را از من گرفت و به دست او داد و در خود چیزى جز احساس اینکه خدا او را به این کار امر کرد نیافتم.

ابن حجر این مطلب را در لسان المیزان (۴) ذکر کرده و آن را از ساخته هاى مسرة بن خادم معرفى کرده و گفته است: متن آن باطل و اسناد دروغ است. و خطیب در تاریخ خود از طریق همین مسرة منقبتى را درباره عمر و ابو بکر آورده و گفته است: این حدیث دروغ و ساختگى است. جالب آنکه مسرة که تاریخ شنیدن روایت از ابى زرعه را چهار سال بعد از مرگ او ذکر کرده است!

همچنین ابن کثیر در تاریخ خود (۵) از طریق مسیب بن واضح و او از ابن عباس نقل کرده که گفت: جبرئیل پیش رسول الله صلى الله علیه و اله آمد و گفت: اى محمد به معاویه سلام برسان و خبر خوشى را به او سفارش کن که او بر کتاب خدا و وحى او امین است و نیکو امینى است!!!

دارقطنى می گوید: مسیب بن واضح ضعیف است. و ابن عدى می گوید: به عبدان گفتم: از عبدالوهاب بن ضحاک و مسیب بن واضح کدامیک پیش تو بهترند؟ گفت هر دو برابرند و عبدالوهاب از دروغگویان و حدیث سازان معروف است. شخصیت متروک و ضعیف دارد و بسیار خطا مى کند و خیال پرداز است.

نکته قابل توجه دیگر آنکه عبدالله بن خطل، که کاتب پیامبر بود، می گفت: اگر محمد پیغمبر است من از کتابت برای او خودداری خواهم کرد و یا اینکه هرچه دلم خواست خواهم نوشت. و سپس مرتد گردید و به مکه رفت و بار دیگر مشرک شد. هنگام فتح مکه حضرت رسول صلی الله علیه واله امر کردند گردن او را زدند. ابن عدی پس از ذکر این قضیه گفته است: قبل از عبدالله بن خطل، عبدالله بن ابی سعد در مکه برای پیغمبر نامه می نوشت و او هم پس از مدتی مرتد گردید و می گفت: من محمد را هر طور دلم می خواست می چرخاندم! حضرت رسول صلی الله علیه واله در فتح مکه دستور دادند او را هرجا دیدند بکشند. ابن کثیر در باره او می گوید: او کاتب پیامبر بود. شیطان او را گمراه کرد و به مشرکین ملحق شد.

حال ما اگر قبول کنیم که معاویه کاتب نامه های پیامبر اکرم و یا حتی بر فرض محال کاتب وحی بوده است، از مدافعان معاویه سوال می کنیم که آیا همین نویسندگی موجب سعادت و عاقبت به خیری می شود؟ اگر اینگونه است پس چرا عبدالله بن خطل و عبدالله بن ابی سعد مرتد گشتند و به دستور پیامبر کشته شدند؟ بدعتها و جنایات وحشیانه معاویه در زمان حکومتش هرگز به هیچ انسان منصفی اجازه نمی دهد که وی را به خاطر نوشتن چند ورق کاغذ احترام کند. جالب تر از همه آن است که خود معاویه به زید بن ثابت که کاتب وحی بود، متذکر می شد که مبادا این رتبه و مقام، تو را مغرور سازد! (۶)

اسناد:
(۱) ابوهریرة، ابو ریة، ص ۲۰۴
(۲) شیخین، عبدالرحیم خطیب، ص ۱۵۹
(۳) سیر اعلام النبلاء ج ۳ ص ۱۳۲، العقد الفرید ج ۴ ص ۱۶۰، المعارف ص ۳۰
(۴) لسان المیزان ج۶ص۲۰
(۵) تاریخ ابن کثیر ج۸ص۱۲۰
(۶) اسد الغابة ج۳ ص۱۷۳، تاریخ خلیفه بن خیاط ص ۱۰۵، البدایة و النهایه ج ۵ ص۳۰۴، ربیع الابرار ج ۱ص۶۸۹٫

خب از این کاتب وحی بودنش !!!!!!!

حقیقت
آفلاین
عضویت: 10/10/12

ه هر لحظه كه بدان بيشتر دقت و تأمل مى كنم حسرت مى خورم كه ملت هاى مسلمين را از اين شاه نامه ى حقيقى دور ساختند و به هرج و مرج هاى ناتاريخى مشغول داشتند.نقل قول)واما بسم الله :منضورمن از تصحیح اشتباه بود نه اینکه نه اینکه خدایی نا خا سته نقادی کنم واشتبا هت را به روخت کشم ؟؟؟؟وممنونم از فرستا دن ادرس التماس دعا .از شما در نا مه دگر خا سته بودم که لیست اشتبا ها ت اهل سنت را برایم ارسا ل فرما یی جوابی ندیدم ؟اگر ممکنه به شیوه مختصر هم که شده برایم ارسال کنی خیلی ممنونم ؟خواستم بر رسی کنم وچیز ی جدیدی اگر باشد استفاده کنیم ؟والسلام درخواست دیگری را داشتم اگر برایت میسر میشود وجسارت نمی باشد ادرس ایملت را برایم ار سال فرمایی میخواستم باهم سر چندین مطالب باهم سخنی وتبادل نضری داشته با شیم انشا الله )نیتم خیر است ودر را ستایی تحقیق وتبیان میباشد ؟جزاکم الله :منتضر جوابم اخوکم فی لله حقیقت ؟

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

منظورم از " شاهنامه " كتابهاى مذهبى فرقه ايست كه به صورت روايات و احاديث ملتى را آواره و مشغول كرده و مى بينيم آدمهايى مثل تشيع تمام مشغوليتشان در اين است كه افرادى را از بهشت اخراج و دروازه هاى بهشت را هم محكم قفل كنند!! درحاليكه حساب خلايق بدست خالق است و كسى ضمانت نجات ندارد الا در روز حساب كه كشف حساب و كتاب است نه اينكه ما بنشينيم بر اساس مشتى كتب مجهول و بى هويت افرادى را نام بريم و بر آنان تهمت رواداريم درحاليكه ممكن است حتى آن نامها هم وجود حقيقى نداشته اند و توسط جاعلين كتابهاى روايى به خورد خواننده اش داده شده است!

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

حقیقت
آفلاین
عضویت: 10/10/12

عزیزان دست از اداب جاهلی بردارید /که هما نا افتخار کردن انساب وطایفه گرایی میبا شد هدف اصلی رسا لت اللهی در دو چیز مهم و محوری واصل در زندگی بشری بوده است وخواهد بود تا ...؟ 1- توحید الوهی وربوبی ........؟2- کرامت انسا نی در اصل وفطرت سلیم ودر درجه اول با ایما ن وتقوایی اوست؟ مثلا امام علی ع نه درجه قرابت وخیشا وند ونه افتخار دامادی ونه قضل تعلیم وتربیت وبرورش بیا مبر در بچگی اورا بر تری نبخشید؟؟؟که اینها خود فروع میباشند نه اصل واکر امام ع در صف مقابل میبود از کفار که معلوم مییود که این فضا یل نمیتوا نستند درد اورا در قیا مت ود روز روشن حل نما یید بس معلوم میشود که : در درجه اول خود شخص اعتبار دارد واعتبارش با معتبرین از قبیل خودش معتبر تر میشود که این اصل قضیه میبا شد وهمه اشخا ص دگر همچنین ؟؟ با ایما ن رسالت محمد ص که اصل مطلب میباشد فضا یل امام ع نما یا ن میشود ونور اصلی را از اصل نور ؟ میگیرد وفضا یل نهان اشکار میشوند ؟که هما نا بی وجود این نور ضلمت بر رنگ تر نما یا ن میشود .......؟بس معلوم میشود در ایمان واسلام فضیلتی اینچنینی (داماد +فرزند+ کاتب؟؟؟؟؟؟/+و..........)وجود خارجی ندار د واصل نیست؟نه اینکه نبا شد بلکه در جا یگاه خود ونه در درجه فضل؟؟؟؟؟/که اگر این افتخا رات اصل میبودن نمیبا یستی این حوادث جار شوند که خود انها از ما به ایت امور دانا تر بودن وچرا شد ؟بس مطلب مهمتز از ان است ++وطبق شواهد تاریخی معاویه کاتب رسول نبوده واگر هم بوده باشد دردی را در مان نکرد ونمی کند ؟کاتب وحی به معنی کتا بت نزول قران ؟بلکه وارد است که گاه نا گا هی در امور نا مه گار یی با ......کتا بتی دا شته اس واین مطلب نه تنها برایی معا ویه بلکه هرکی که با شد فرقی نمیکند؟؟/که داشتیم که کاتب رسول بود ومنا فق از اب در امد یار نزدیک واز امرا یی امام علی بود اشتباه از اب در امد بس چی ؟مهم ودر درجه اول است عمل انسان که ما در این زمینه برایی تحلیل روز گار ها یا اشخا ص وحوادث گزشته کم اورده ایم مشکل ما همین جا ست ؟؟؟/ ببینید ابا بکر +وعمر +عثمان +علی ووووووووووو عاجمعین از اسمان که نیا مد بودن بلکه با انها ودر بین خود زیسته بودن وقبل وبعد از اسلام شخصیت هایی نا شنا خته نبودن امدن ور فتند این عمل انهاست که با یید معرف وتعریف انها شود نه چیز ها یی دگر ما دام از امرایی اسلا مند تا چند با قران نز دیکتر ند در ثواب وتقوی وفضل وبرعکسش هم صحیح میبا شد ونه چیزی دگر ؟؟؟؟؟تحلیل درست ونه مغرضا نه از زندگی شخصی واجتما عی گرفته و........تا دم مرگ معلوم میشود شخص مقا بل کیست ودرچه مکا نتی میبا شد ؟خواه عمر خواه علی وخواه معاویه ؟خوب جمع تفریق وتقسیم کنیم ؟با دیدگا ه قرانی معلوم میشود کی کیست ونه چیزها یی دگر ؟اگر کسی اشنا یی با تاریخ ندا شته با شد میگوید قضا وت را کنار گزارید بزار موقعیکه امدن بس از کار ها واعما لشا ن مشخص میشود کی خوب وکی بد ........ خوب انها امدن ور فتن وتکلیف را ادا کردن وحالا در محکمه تعصب انسا نی ما هنوز که هنوز خلا ص نشده اند ؟خدا کند کسی در محکمه الللهی مشکلی بیدا نکند که وا ویلاست /؟

حقیقت
آفلاین
عضویت: 10/10/12

بسم الله /به امه الله محترمه السلام علبکم وبا ارزوی عا قبت بخیری انشا الله :مطلبی را میخواستم از سخنان شما راجب به قران که اضهار داشته بودید تصحیح نما یم که(راجب به قران الکریم)که الله ج :خود به کتاب الله معرفیش کرده است وبس وبه چندین عبارات مختلف ؟ولی قضیه اینجاست واز شما که در کوشش ان هستی که تدبری را در قران داشته با شی خواستم یاد اوری را کرده باشم که تسمیه کردن قرن العظیم به (شاهنامه حقیقی )وباهر اسمی دگری جایز نمی باشد که1- این مطلب نزول قران ومقایسه کردنش با کار ها ویا شا هکار هایی به اصتلاح بشری میباشد ؟که این قیاس غلط میباشد واما 2- مقایسه کردن قران با تورذات وانجیل امروزی که دخالت بشر در انه ثابت میبا شد خیلی به دور است چه رسد به شاهکار هاسیی بشری تاروز قیامت ؟

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

وقتى نامهاى يك راوى مورد اختلاف است و سخنان منسوب به او از تخصصات ناياب و خسته كننده اى حوزه هاى ناعلميست كه به عقل آدمى پوزخند مى زند!
حيف عمرى كه سالها به نام " علوم شرعى " در صرف علوم ناشرعى تلف مى شود!
حوزه هايتان مشغول ترتيب اسامى مردمان 14 قرن قبلند تا قبل از محكمه ى عدل و حساب الهى به حساب آنان رسيدگى كنند تا امام قايم شده وقتى آمد زياد خودش را خسته نكند!!

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

نقل قول از محمد قدیم:
شما برو ببین جنگ جمل وصفین بوده بعد بیا نظر بده.شما با اطلاعات کم خودتون دارید به اهل سنت خیانت میکنید

دينى كه من تابعش شدم ربطى به داستان بزن و بكوب و شاهنامه وار و كليله و دمنه وار نداره !
اطلاعات من كه بدان يقين دارم همين حرف حرف كتابيست كه هر لحظه كه بدان بيشتر دقت و تأمل مى كنم حسرت مى خورم كه ملت هاى مسلمين را از اين شاه نامه ى حقيقى دور ساختند و به هرج و مرج هاى ناتاريخى مشغول داشتند.
حسرت از اينكه هنوز آدمهايى هستند كه به كتابهايى مثل نوشته هاى طبيب فرعون يا سخنان كنيز هارون الرشيد يا نوشته هاى بابليان و كوفيان مشغولند درحاليكه بهترينها در همين قرآنيست كه مقام و منزلت هر ملتى در تقرب به اين كتاب مشخص است و نه در تلاوت و تقرب به كتابهاى به اصطلاح تاريخى و باستانى آدمهاى فسيل شده كه حتى نامشان را هم كج و معوج و فسيل شده اشتباهى و عجيب و غريب خواندند و هنوز نام بسيارى از آنان مبهم و مورد اختلاف است!

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

نقل قول از محمد قدیم:
من با مطالعه تاریخ حقیقی حتی میتوانم پی ببرم در زمان حضرت ادم کی راست میگفته و کی منافق بوده به شرطی که با تعصب دنبال طهارت چند نفر نباشم.

كجاست تاريخ حقيقى؟
منظورت تاريخ طبري هست كه طرف از ولايت مداران معصومين نيست براين اساس نبايد آنرا تاريخ حقيقى بشناسيد و الا به زمره ى نواصب و مرتدين ملحق مى شويد!

يا منظورت تاريخيست كه راويان كوفه برايتان نوشتند همان راويانى كه به قول خودتان مثل راهزنان فرارى جرأت ظهور نداشتند و الا حكام آنان را ترور مى كردند؟!
يك آدم فرارى جرأت عبور بين خانه اش تا حفره ى فرارى اش هم ندارد و نمى تواند خبردار و خبر بر مناسب باشد.
يا منظورت تاريخيست كه حكام غاصب و درباريانشان نوشتند و تاريخ را به ميل خود ثبت كردند مثل تاريخ شاهنشاهى و تاريخ خمينى كه يك شبه كتابهاى تاريخ را وارونه كرد و هنوز منتظر تاريخ نويسان بعدى هستيم كه كتابخانه ها را هم مهر و تخته كنند!!

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

محمد قدیم
آفلاین
عضویت: 10/10/02

شما برو ببین جنگ جمل وصفین بوده بعد بیا نظر بده.شما با اطلاعات کم خودتون دارید به اهل سنت خیانت میکنید

محمد قدیم
آفلاین
عضویت: 10/10/02

وقتی نصف تاریخ اسلام راحذف کردید باید فکرش را میکردید که ابزار شناخت منافق از صالح را از دست میدهید.

محمد قدیم
آفلاین
عضویت: 10/10/02

من با مطالعه تاریخ حقیقی حتی میتوانم پی ببرم در زمان حضرت ادم کی راست میگفته و کی منافق بوده به شرطی که با تعصب دنبال طهارت چند نفر نباشم.

محمد قدیم
آفلاین
عضویت: 10/10/02

این که شما نمیتونی تشخیص بدهی ربطی به دیگران نداردبیخود به پیامبر و دیگران دروغ نبند که نمیتوانند تشخیص بدهند.

محمد قدیم
آفلاین
عضویت: 10/10/02

این که شما نمیتونی تشخیص بدهی ربطی به دیگران نداردبیخود به پیامبر و دیگران دروغ نبند که نمیتوانند تشخیص بدهند.

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

اگر در کنار صحابه بودیم هم قادر به شناخت حقیقی بندگان نبودیم که کسی را از دیگری بهتر معرفی کنیم.

تا چه رسد به الآن که همه مردند و ما با نامهایی بیشتر سروکار نداریم.

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

نقل قول از محمد قدیم:
کاتب وحی بودن _دامادو دختر پیامبر بودن_ مادر مومنان بودن_صحابه بودن و.... بدون تقوا وپرهیزکاری هیچ ارزشی ندارد

بله و تقوا و پرهیزگاری هم امریست که جز خالق بر آن احاطه ی کاملی نیست و الا چگونه می توان منافق را از صالح حقیقی تشخیص داد درحالیکه حتی رسول الله محیط بر شناخت خلایق نبود و الله تعالی به او فرمود: ... وممن حولکم من الاعراب منافقون ومن اهل المدینة مردوا علی النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم ... التوبة

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

محمد قدیم
آفلاین
عضویت: 10/10/02

کاتب وحی بودن _دامادو دختر پیامبر بودن_ مادر مومنان بودن_صحابه بودن و.... بدون تقوا وپرهیزکاری هیچ ارزشی ندارد

محمد قدیم
آفلاین
عضویت: 10/10/02

3سیر اعلامالنبیاجلد 2_4البدایهوانهایه جلد7

محمد قدیم
آفلاین
عضویت: 10/10/02

1حقايقي از جنگ جمل و صفين مؤلف:ايوب گنجي 2تاریخ طبری(طبري مي‏گويد: مادرِ زيد اصغر و عبيدالله كه در جنگ صفين همراه معاويه كشته شدند)

محمد قدیم
آفلاین
عضویت: 10/10/02

عزیزم شما خوبی؛سلامتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

محمد قدیم
آفلاین
عضویت: 10/10/02

تا حالا دیده بودیم امامت را نادیده بگیرن ولی ندیده بودیم جنگ به ان بزرگی را منکر شوند.اصلا شما به وجود حضرت علی اعتقاد داری یا این هم شیعه ها ساختن.

محمد قدیم
آفلاین
عضویت: 10/10/02

پس احتمالا جنگ های عایشه و معاویه با علی که در کتب اهل سنت یا جنگ دو نفر دیگه بوده که ربطی به اسلام نداره یا شاید هم جنگ جهانی اول ودوم بوده؟؟؟

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

نقل قول از محمد قدیما:
سوالی از اهل سنت ؟ چرا معاویه که بقول شما کاتب وح بوده بر خلیفه چهارم شماو امام اول ما شورید. خون هایی که در جنگ اماعلی و معاویه ریخته شد بر گردن امام علی یا معاویه.

اگر این جنگها راست می بود ( دروغش ثابت است و راست بودنش ثابت نشده ) مسلم است که حاکم وقت مقصر است همانطور که در کشتار کربلا یزید مقصر شناخته می شود . البته اگر این داستانها راست می بود!
این داستانها بمانند دروغهای فردوسی تولید چند قرن سکوت و شکست مسلمین بدست صلیبیان است .

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

أمة الله إبراهيم
آفلاین
عضویت: 10/09/25

تشيع براى اعتقاداتش احاديث اهل سنت را عبادت مى كند ولى هرجا خوشش نيايد يكهو ميشود " شيعه "!!

ببين آقا او آخر كلام و خلاصه برايتان بگویم: حتی علی و فاطمه و حسن و حسین هم کاتبان وحی به آن معنا که شما تصور می کنید نبودند!

اگر نوشته ای از آنان بود کجاست؟
خداوند کتابش را خود جمع و ترتیل و قرآنش نمود و بر رسولش آموزاند تا حرف حرف آنرا زیر نظر معلمش روح القدس بنویسد.
این قرآن نوشته نه نوشته ی معاویه نه علی نه عباس نه عثمان و ... بوده بلکه نوشته ی رسول الله بوده و صحابه ملزم به نسخه برداری شدند.
دروغهایی که قرآن را پراکنده و بی صاحب به مردم رها می گرداند از سوی دشمنان تزریق شده است.
در آینده با مدد و لطف الهی در مورد حفظ قرآن خواهم نوشت.

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

محمد قدیما
آفلاین
عضویت: 10/09/12

سوالی از اهل سنت ؟ چرا معاویه که بقول شما کاتب وح بوده بر خلیفه چهارم شماو امام اول ما شورید. خون هایی که در جنگ اماعلی و معاویه ریخته شد بر گردن امام علی یا معاویه.

atom57
آفلاین
عضویت: 10/07/11

عجیب که کسی که شهادت بر رسالت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله موجب ناراحتی اوست هر روز نقشه شوم کشید طرفداریشو می‌کنید؟!

البته مشخصه چون شماها نتوانستید شانی برای خلفایتان درست کنید چرا که حال و روزشان مشخص بود شان نبی اکرم صلّی الله علیه و آله را پایین آوردید و کتابهایتان پر از این حرف‌هاست. خب با این اوصاف معلومه که باید طرفدار چنین موجودی باشید که دشمن قسم‌خورده اسلام است

موجود نیست
hamshahri
آفلاین
عضویت: 10/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

جناب هاشمی حسنی عزیز :

اول : استاد ما بیان کردند که معاویه کاتب وحی نبوده است و کاتب مراسلات بوده است ....

این شما وهابی ها و اهل سنت هستید که می خواهید برای مولایتان فضیلت سازی نمایید ...

معاویه ای که ملعون زبان پیامبر است ، با این فضیلت سازی ها ، کارش درست نمی شود !!!

 

دوم : واقعا تا حالا مفتی های شما به شما یاد ندادن که در احادیث شما اصلا برای شیعه ارزش ندارد و به اندازه پشیزی نمی ارزد که برای ما از مسلم و بخاری و غیره دلیل می آورید ؟؟!!!!

 

سوم :بد نیست که روایتی را که جناب هاشمی از مسلم نقل کرده را بررسی کنیم .

مسلم در صحیح خود چنین می گوید :

حدثني عَبَّاسُ بن عبد الْعَظِيمِ الْعَنْبَرِيُّ وَأَحْمَدُ بن جَعْفَرٍ الْمَعْقِرِيُّ قالا حدثنا النَّضْرُ وهو بن مُحَمَّدٍ الْيَمَامِيُّ حدثنا عِكْرِمَةُ حدثنا أبو زُمَيْلٍ حدثني بن عَبَّاسٍ قال كان الْمُسْلِمُونَ لَا يَنْظُرُونَ إلى أبي سُفْيَانَ ولا يُقَاعِدُونَهُ فقال لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم يا نَبِيَّ اللَّهِ ثَلَاثٌ أَعْطِنِيهِنَّ قال نعم قال عِنْدِي أَحْسَنُ الْعَرَبِ وَأَجْمَلُهُ أُمُّ حَبِيبَةَ بِنْتُ أبي سُفْيَانَ ازوجكها قال نعم قال وَمُعَاوِيَةُ تَجْعَلُهُ كَاتِبًا بين يَدَيْكَ قال نعم قال وَتُؤَمِّرُنِي حتى أُقَاتِلَ الْكُفَّارَ كما كنت أُقَاتِلُ الْمُسْلِمِينَ قال نعم قال أبو زُمَيْلٍ وَلَوْلَا أَنَّهُ طَلَبَ ذلك من النبي صلى الله عليه وسلم ما أَعْطَاهُ ذلك لِأَنَّهُ لم يَكُنْ يُسْأَلُ شيئا إلا قال نعم . "

( ابن عباس مي‌گويد : مسلمانان به ابوسفيان اعتنا نمي‌كردند و از همنشيني با وي اكراه داشتند ، به پيامر عرض كرد : از شما سه تقاضا دارم كه آن را به من عنايت كنيد ، رسول خدا قبول فرمود . نيكوترين و زيباترين دختر عرب ، ام حبيبه ، نزد من است او را به همسري شما در مي آورم ؛  معاويه از نويسندگان وحي باشد ؛ فرمانده باشم تا با كفار بجنگم همانگونه كه با مسلمانان جنگيدم . رسول خدا پذيرفت .

ابو زُميل مي گويد : اگر ابو سفيان خواسته‌هايش را مطرح نمي‌كرد هيچگاه به آن نمي رسيد ؛ زيرا رسول خدا تقاضاها را رد نمي‌كرد .)

صحيح مسلم ، ج 4 ص 1945 ،اسم المؤلف:  مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي  )

 

این قیم ( شاگرد ابن تیمیه ) این روایت را به صراحت رد می کند و در شرح این روایت در " جلاء الافهام " چنین می گوید ( کما اختصرناه) :

"وقد أشكل هذا الحديث على الناس فإنّ أم حبيبة تزّوجها رسول الله صلى الله عليه وسلم قبل إسلام أبي سفيان كما تقدم. زوّجها إيّاه النجاشي ، ثم قَدِمَت على رسول الله صلى الله عليه وسلم قبل أن يسلم أبوها فكيف يقول بعد الفتح أزوّجك أم حبيبة .

فقالت طائفة : هذا الحديث كذب لا أصل له. قال ابن حزم: كذبه عكرمة بن عمار وحمل عليه .

واستعظم ذلك آخرون وقالوا : أنّى يكون في صحيح مسلم حديث موضوع وإنما وجه الحديث أنه طلب من النبي (ص) أن يجدد له العقد على ابنته ليبقى له وجه بين المسلمين وهذا ضعيف؛ فإنّ في الحديث أن النبي (ص) وعده وهو الصادق الوعد ولم ينقل أحد قط أنه جدّد العقد على أم حبيبة. ومثل هذا لو كان، لنقل ولو نقل واحد عن واحد فحيث لم ينقله أحد قط، علم أنّه لم يقع ولم يزد القاضي عياض على استشكاله فقال: والذي وقع في مسلم من هذا غريب جدّاً عند أهل الخبر وخبرها مع أبي سفيان عند وروده إلى المدينة بسبب تجديد الصلح ودخوله عليها مشهور .

وقالت طائفة لم يتفق أهل النقل على أنّ النبي (ص) تزّوج أم حبيبة رضي الله تعالى عنها وهي بأرض الحبشة بل قد ذكر بعضهم أن النبي (ص) تزّوجها بالمدينة بعد قدومها من الحبشة حكاه أبو محمد المنذري وهذا من أضعف الأجوبة لوجوه :

أحدها : أنّ هذا القول لا يعرف به أثر صحيح ولا حسن ولا حكاه أحد ممن يعتمد على نقله .

الثاني: أن قصة تزويج أم حبيبة وهي بأرض الحبشة قد جرت مجرى التواتر كتزويجه (ص) خديجة بمكة وعائشة بمكة وبنائه بعائشة بالمدينة وتزويجه حفصة بالمدينة وصفية عام خيبر وميمونة في عمرة القضية ومثل هذه الوقائع شهرتها عند أهل العلم موجبة لقطعهم بها فلو جاء سند ظاهره الصحة يخالفها عَدُّوه غلطا ولم يلتفتوا إليه ولا يمكنهم مكابرة نفوسهم في ذلك .

الثالث: أنه من المعلوم عند أهل العلم بسيرة النبي (ص) وأحواله أنه لم يتأخر نكاح أم حبيبة إلى بعد فتح مكة ولا يقع ذلك في وهم أحد منهم أصلا .

الرابع: أن أبا سفيان لما قدم المدينة دخل على ابنته أم حبيبة فلما ذهب ليجلس على فراش رسول الله (ص) طَوَتْه عنه، فقال: يا بنية ما أدري أرغبت بي عن هذا الفراش؟ أم رغبت به عني؟ قالت: بل هو فراش رسول الله (ص). قال: والله لقد أصابك يا بنية بعدي شرّ.  وهذا مشهور عند أهل المغازي والسير.

الخامس: أن أم حبيبة كانت من مهاجرات الحبشة مع زوجها عبيد الله بن جحش ثم تَنَصَّر زوجها وهلك بأرض الحبشة ثم قدمت هي على رسول الله (ص) من الحبشة وكانت عنده ولم تكن عند أبيها ، وهذا مما لا يشك فيه أحد من أهل النقل ومن المعلوم أن أباها

لم يسلم إلا عام الفتح فكيف يقول: عندي أجمل العرب أُزوّجك إياها؟ وهل كانت عنده بعد هجرتها وإسلامها قط؟ فإن كان، قال له هذا القول قبل إسلامه، فهو محال؛ فإنها لم تكن عنده ولم يكن له ولاية عليها أصلا وإن كان قاله بعد إسلامه فمحال أيضا؛ لأن نكاحها لم يتأخر إلى بعد الفتح ... .

وقال أبو الفرج بن الجوزي: في هذا الحديث هو وهم من بعض الرواة لا شك فيه ولا تردد وقد اتهموا به عكرمة بن عمار راوي الحديث.

قال: وإنما قلنا إن هذا وهم؛ لأن أهل التاريخ أجمعوا على أن أم حبيبة كانت تحت عبيد الله بن جحش وولدت له وهاجر بها وهما مسلمان إلى أرض الحبشة ثم تنصر وثبتت أم حبيبة على دينها فبعث رسول الله (ص) إلى النجاشي يخطبها عليه فزوجه إياها وأصدقها عن رسول الله (ص) أربعة آلاف درهم وذلك في سنة سبع من الهجرة وجاء أبو سفيان في زمن الهدنة فدخل عليها فثنت بساط رسول الله (ص) حتى لا يجلس عليه ولا خلاف أن أبا سفيان ومعاوية أسلما في فتح مكة سنة ثمان ولا يعرف أن رسول الله (ص) أمر أبا سفيان آخر كلامه...

وقالت طائفة منهم البيهقي والمنذري رحمهما الله تعالى يحتمل أن تكون مسألة أبي سفيان النبي (ص) أن يزوجه أم حبيبة وقعت في بعض خرجاته إلى المدينة وهو كافر حين سمع نعي زوج أم حبيبة بأرض الحبشة والمسألة الثانية والثالثة وقعتا بعد إسلامه فجمعها الراوي .

وهذا أيضا ضعيف جدا فان أبا سفيان إنما قدم المدينة آمنا بعد الهجرة في زمن الهدنة قبيل الفتح وكانت أم حبيبة إذ ذاك من نساء النبي (ص) ولم يقدم أبو سفيان قبل ذلك إلا مع الأحزاب عام الخندق ولولا الهدنة والصلح الذي كان بينهم وبين النبي (ص) لم يقدم المدينة فمتى قدم وزوج النبي (ص) أم حبيبة فهذا غلط ظاهر .

وأيضا فإنه لا يصح أن يكون تزويجه إياها في حال كفره إذ لا ولاية له عليها ولا تأخر ذلك إلى بعد إسلامه لما تقدم فعلى التقديرين لا يصح قوله أزوجك أم حبيبة

وأيضا فإن ظاهر الحديث يدل على أن المسائل الثلاثة وقعت منه في وقت واحد وانه قال ثلاث أعطنيهن الحديث ومعلوم أن سؤاله تأميره واتخاذ معاوية كاتبا إنما يتصور بعد إسلامه فكيف يقال بل سأل بعض ذلك في حال كفره وبعضه وهو مسلم وسياق الحديث يرده ... .

وبالجملة فهذه الوجوه وامثالها مما يعلم بطلانها واستكراهها وغثاثتها ولا تفيد الناظر فيها علما بل النظر فيها والتعرض لابطالها من منارات العلم والله تعالى اعلم بالصواب

فالصواب أن الحديث غير محفوظ بل وقع فيه تخليط والله اعلم .    "

اين حديث يراي مردم مشكل ساز شده است ؛ زيرا ام حبيبه قبل از مسلمان شدن ابو سفيان با رسول خدا ازدواج كرد و اين موضوع در حبشه و به وسيله نجاشي صورت گرفت ؛ پس چگونه بعد از فتح مكه ابو سفيان مي گويد : دخترم را به عقد تو در آوردم .

گروهي گفته‌اند : اين حديث از اساس دروغ است ، ابن حزم مي‌گويد : عكرمه بن عمار آن را ساخته است .

اما گروهي ديگر از آن دفاع كرده و گفته‌اند : در صحيح مسلم حديث جعلي نيست و لذا آن را توجيه كرده و گفته‌اند : ابوسفيان از رسول خدا در خواست نمود تا عقد ازدواج را با دخترش تجديد نمايد تا اعتباري براي وي نزد مسلمين باشد ؛ ولي اين توجيه نادرست است ؛ زيرا رسول خدا خواسته ابو سفيان را پذيرفت و آن حضرت وعده‌اش راست بود و هيچ كس نگفته است كه عقد را تجديد كرد ، و ا گر چنين چيزي بود نقل مي‌شد ؛ پس معلوم مي شود كه واقعيت ندارد .

گروهي گفته‌اند : محدثان و مورخان ازدواج رسول خدا را با ام حبيبه كه در حبشه بود قبول ندارند ؛ بلكه پس از بازگشت از حبشه و در مدينه با وي ازدواج كرد ، اين سخن را ابو محمد منذري نقل كرده است كه البته به چند دليل از ضعيف‌ترين پاسخ‌ها در توجيه حديث است :

1 . اين پاسخ و توجيه در جايي ديده نشده و كسي كه مورد اعتماد باشد نقل نكرده است ؛

2 . داستان ازدواج ام حبيبه در حبشه مانند ازدواج با خديجه و عائشه در مكه و باحفصه و صفيه و ميمونه در مدينه در حد تواتر است و به اندازه‌اي مشهور است كه به مرحله قطع و يقين رسيده است و اگر مدركي بر خلاف آن ديده شود آن را غلط و اشتباه دانسته و به آن توجهي نمي‌كنند ؛

3 . كساني كه با تاريخ زندگي و روش رسول خدا آشنا هستند ، مي‌دانند كه ازدواج با ام حبيبه بعد از فتح مكه نبوده و اصولا به ذهن كسي هم خطور نمي‌كند ؛

4 . ابو سفيان به مدينه آمد و بر دخترش ام حبيبه وارد شد ؛ اما وقتي كه خواست بر مسند رسول الله بنشيند دخترش آن را جمع كرد ، گفت :  دخترم ، نمي دانم آيا اين فرش را شايسته نشستن براي من نمي‌بيني ؟ و يا من شايستگي اين فرش را ندارم ؟ گفت : اين فرش زير پاي رسول الله است (كنايه از اين كه چون تو كافري نبايد بر محل نشستن آن حضرت بنشيني ) . گفت : پس از من گرفتار شرّ و بدي خواهي شد ؛  

5 . ام حبيبه با همسرش عبد الله بن جحش از مهاجران به حبشه بود و چون شوهرش از اسلام خارج و نصراني شده بود و در همانجا هم از دنيا رفت ام حبيبه پس از بازگشت به مدينه نزد رسول خدا رفت و در خانه پدرش نبود ، در اين داستان هيچ كس شك و شبهه‌اي ندارد ، و از طرفي ابوسفيان در سال فتح مكه مسلمان شد ؛ بنابراين چرا در اين حديث مي گويد : ابوسفيان به پيامبر گفت : نيكوترين و زيباترين دختر عرب نزد من است كه دوست دارم همسر تو باشد ؟ و آيا ام حبيبه بعد از هجرت و مسلمان شدن پدرش نزد وي بود ؟ اگر قبل از مسلمان شدنش پيشنهاد كرده باشد كه محال است ؛ چون دخترش نزد وي نبود و بر وي ولايت نداشت ، و اگر بعد ار مسلمان شدن گفته باشد باز هم محال است ؛ چون ازدواجش قبل از فتح مكه بوده و ابو سفيان در فتح مكه مسلمان شد .  

ابن جوزي گفته است : اين روايت بدون شك اشتباهي است از بعضي راويان حديث و آن عكرمه بن عمار است .

و اما اينكه گفتم اشتباهي است از راويان ؛ زيرا مورخين همه اجماع دارند كه ام حبيبه همسر عبد الله بن جحش بود و از وي فرزند داشت و به حبشه هجرت كردند ؛ ولي عبد الله مسيحي شد و ام حبيبه مسلمان باقي ماند ، رسول خدا به نجاشي پيغام داد تا ام حبيبه را به همسري آن حضرت در آورد و چهار هزار درهم مهريه او قرار داد ، اين واقعه در سال هفتم هجرت اتفاق افتاد ؛ ولي ابوسفيان در زمان صلح وارد مدينه شد و به خانه دخترش رفت كه فرش رسول الله را از زير پاي پدرش جمع كرد تا بر آن ننشيند ، مسلمان شدن ابو سفيان و معاويه بدون هيچ اختلافي در سال هشتم و در فتح مكه بوده است و هيچ مدركي بر امارت و فرمانده قرار دادن وي وجود ندارد .

گروهي ديگر مانند بيهقي و منذري گفته‌اند : احتمال دارد كه داستان پيشنهاد ازدواج با ام حبيبه از طرف ابو سفيان در يكي از سفر هاي وي به مدينه و پس از شنيدن خبر مرگ شوهرش در حبشه باشد ، و دو پيشنهاد ديگرش پس از مسلمان شدنش باشد كه راوي آن را به اينگونه جمع و نقل كرده است .

اين سخن نيز ضعيف و بي‌اساس است ؛ زيرا ابو سفيان در زمان صلح و آرامش و پس از هجرت و قبل از فتح مكه به مدينه آمد كه ام حبيبه در آن تاريخ در خانه پيامبر و از همسران او بود و قبل از آن ابو سفيان به مدينه نيامده بود مگر در جنگ احزاب .   

از طرفي ابو سفيان چون كافر بود نمي توانست دختر مسلمان شده‌اش را شوهر دهد ؛ زيرا كافر بر مسلمان ولايت ندارد ؛ پس اين تقاضاي ابوسفيان كه دخترم را به همسريت درمي‌آورم دروغ و باطل است .

علاوه بر اين ظاهر حديث مي‌گويد كه اين سه خواسته همزمان مطرح و واقع شده است ، و از سويي ديگر در خواست فرمانده شدن و كتابت وحي براي معاويه بايد پس از مسلمان شدن آنان باشد و حال آنكه گفته‌اند برخي از خواسته ها در حال كفر بوده است ، آيا اين مطالب قابل جمع است ؟

در نتيجه تمام آنچه كه در توجيه اين حديث گفته شده باطل و بي‌ارزش است و از نظر علمي منفعتي ندارد و درست آن است كه بگوئيم :

اشتباه در اين حديث زياد است .  )

جلاء الأفهام في فضل الصلاة على محمد خير الأنام ، ج 1 ص 243- 249 ، اسم المؤلف:  محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله ، دار النشر : دار العروبة - الكويت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط - عبد القادر الأرناؤوط  )

 

گذشته از اینکه نووی شارح صحیح مسلم نیز به اشکال این روایت اشاره نموده است .

ابن جوزی نیز ردی بر این روایت دارد .... بسیاری از دیگر علمای شما نیز بر این روایت ردیه نوشته اند و عکرمه را عامل نقص این روایت می دانند !!!!

**************************

اصولا معاویه ( خان دایی اهل سنت و وهابیت ) اصلا فضیلتی ندارد که پیروان وی بخواهند به آن بنازند ..

این سخنی است که سیوطی در " اللآلی المصنوعه " بیان کرده است ...

حتی بخاری ناصبی نیز نتوانسته برای معاویه فضیلت پیدا کند و لذا در کتابش چنین نوشته است : باب ذکر معاویه !!

شارحین صحیح بخاری همانند ابن حجر و عینی نیز بیان کرده اند که چون معاویه دارای مناقب نبوده است ، پس بخاری نام " مناقب معاویه " را برداشته و  " باب ذکر معاویه " را نوشته است .

راستی شافعی معتقد است که معاویه " خال المومنین " یعنی " خان دایی مومنان !! " نیست !!!

نظر شما چیست ؟؟؟؟

 

الهاشمي الحسني
تصویر پروفایل الهاشمي الحسني
آفلاین
عضویت: 09/07/28

بسم الله الرحمن الرحيم

دليل بر كاتب بودن او حديث امام مسلم از ابن عباس( عن ابن عباس أن أبا سفيان طلب من النبي ثلاثة مطالب (( فقال للنبي : يا نبي الله ثلاثٌ أعطينـهن قـال: نعـم ـ منـها ـ قال : معـاوية، تجعله كاتباً بين يديك، قال: نعـم

 

واگر برفرض نامحال بگيريم كه كاتب نامه بوده نه وحى باز خودش فضيلت است زيرا رسول الله به او اعتماد داشته واگر فضيلتى نمى بود شما سعى در انكارش نمى داشتى.
 

أشهـد باللـه وآيــــاته ***شهادة أرجو بها عتقي
أن أبا بكر ومن بعـده***ثلاثـة أئـمــة الصــــدق
أربعة بعد النبيـين هم***بغير شك أفضل الخلـق