گفتگویی آرام با مخالفین حدیث صحيح
مهندس عدنان رفاعی مصری از بزرگان منکر حدیث است ( بقول خودش منکر بعضی از احادیث ) او برای به کرسی نشاندن مذهب و عقیده خود این حدیث را شاهد میاورند:
میگوید: در صحیح بخاری نوشته شده:: (( حَدَّثَنَا ....... قَالَ سَأَلْتُ أُبَيَّ بْنَ كَعْبٍ قُلْتُ يَا أَبَا الْمُنْذِرِ إِنَّ أَخَاكَ ابْنَ مَسْعُودٍ يَقُولُ كَذَا وَكَذَا – المقصود بكذا وكذا أنّ المعوذتين ليستا من القرآن – فَقَالَ أُبَيٌّ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لِي قِيلَ لِي فَقُلْتُ قَالَ فَنَحْنُ نَقُولُ كَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ))
راوی میگوید از ابی بن کعب پرسیدم ابن مسعود میگویدکه دو سوره آخر قران از قران نیست و ابن کعب جواب داد در این باره از رسول الله پرسیدم و فرمود این دو سوره بر من نازل شده اند و من ( ابی بن کعب) همان را میگوییم که پیامبر گفت و گفته ابن مسعود را قبول نداریم
، و امام احمد در مسندش این حدیث را واضحتر آورده :(( حَدَّثَنِي ....... قَالَ كَانَ عَبْدُ اللَّهِ يَحُكُّ الْمُعَوِّذَتَيْنِ مِنْ مَصَاحِفِهِ وَيَقُولُ إِنَّهُمَا لَيْسَتَا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى قَالَ الْأَعْمَشُ وَحَدَّثَنَا عَاصِمٌ عَنْ زِرٍّ عَنْ أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ قَالَ سَأَلْنَا عَنْهُمَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَقِيلَ لِي فَقُلْتُ )) ..
راوي ميگوید این مسعود سوره فلق و ناس را از قران خود پاک میکرد و میگفت این دو سوره از قران نیست و ما از کعب در این باره پرسیدیم و این کعب گفت من در این باره از رسول پرسیده بودم ایشان فرمود این دو سوره برمن خوانده شد ( توسط جبرییل)
منكر حديث در ادامه سعي ميکند سوء استفاده کند و میگوید:
و انتخاب ابن مسعود و أبي براى تلبيس حديث به زبان آنان در صحيحين انتخابى تصادفي نيست و نشان دهنده قصد شوم دشمنان اسلام در پشت پرده برای خراب کردن چهره قران است زیرا
اين دو مرد از مردانى بودند كه رسول الله ( ص ) دستور فرموده از آنان اخذ قرآن شود ، در همين صحيحين ، و حديث بعدى را از صحيح بخارى انتخاب مى كنيم : (( حَدَّثَنَا ....... سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ خُذُوا الْقُرْآنَ مِنْ أَرْبَعَةٍ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ وَسَالِمٍ وَمُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ وَأُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ )) ..
رسول الله ميگفت قران را از 4 نفر بگیرید از ابن مسعود و سالم و معاذ و ابی بن کعب
و عبدالله ابن مسعود كه براى تلبيس اين حديث از زبانش انتخاب شده ، در صحيحين قسم مى خورد كه عالمترين مردم به كتاب الله تعالى ست ، و اين هم حديث: (( حَدَّثَنَا ....... قَالَ عَبْدُ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُهُ مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِلَّا أَنَا أَعْلَمُ أَيْنَ أُنْزِلَتْ وَلَا أُنْزِلَتْ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِلَّا أَنَا أَعْلَمُ فِيمَ أُنْزِلَتْ وَلَوْ أَعْلَمُ أَحَدًا أَعْلَمَ مِنِّي بِكِتَابِ اللَّهِ تُبَلِّغُهُ الْإِبِلُ لَرَكِبْتُ إِلَيْهِ )) ..
ابن مسعود میگوید قسم به الله هیچ سوره و یا آیه ای در قران نیست مگر آنکه من بهتر میدانم که کجا و برای چه نازل شده است و اگر کسی را میشناختم که بیشتر از من میدانست سوار شتر شده و بسوی او برای اخذ علم میرفتم
بهمين دليل مى بينيم كه شيخ محمد الغزالي اين تلبيس و دروغ به زبان ابن مسعود را در كتابش ( تراثنا الفكري ) يك كلام چنين وصف مى كند :
اين از روايات زشت و احمقانه است واقعاً نهايت زشتيست كه شخصى در اثبات آثارى كه به قرآن ضربه مى زند تلاش كند ، آيا خنده دار نيست كه به ابن مسعود منسوب شود كه او معوذتين را از قرآن كريم انكار كند؟ ... آيا خوش بينى به روايات بيهوده و بى ارزش به اين حد از پستى رسيده ؟!!!
احياناً چنين به نظرم مى آيد كه اصحاب اسناد آنها را ابتدا جمع كرده و چرک نويسی كه حاوى هر قيل و قالى بوده ، به اين نيت كه بعدها آن اساطير دروغين را محو كنند و سپس قبل از اينكه كارشان را تمام كنند مرده اند!!!! . پس اگر به بخاری کور کورانه ایمان بیاورید پس باید به درست بودن قران مشکوک شوید
( پایان نوشته رفاعی ، و در پست بعدی پاسخ ما را بخوانید )
الله تعالی هادي همه مان باد.
خدا قوتتان دهد تصور نمى كردم اينهمه وقتتان را تقديم بفرماييد جزاك الله خيرا.
جماعت منكرين حديث اكنون ظاهر مى شوند در سابق همه تسليم هر سخنى مى شدند كه عمامه دارى يا امام مسجدى به رسول خدا نسبت مى داد!
ائمه ى صوفيه ببينيد چه زمانهایی ظهور کردند درحالیکه الآن رسوا شده اند. من خودم سابقا در کتابخانه ی پدرم کتابهای صوفیان را می دیدم حالا همین پدرم هم به آنان می خندد.
روزی بحث بر سر مهدی بود و من برایش گفتم که هردو مهدی داستان است و آخر هم او حق را بمن داد که این داستانها برای بازی و تعطیلی عقلها جور شده و نفعی نه به فرد نه به جامعه دارد.
به هرحال اهل حدیث هم اخلاق خوبی نداشتند که الگوی خوبی باشند!
شاید سبب ظهور منکرین حدیث حماقتهای بی جای افرادی باشد که احادیثی مانند رضاع کبیر را صحیح و برایش شعار می دادند درحالیکه قرآن به صراحت مرحله ی شیرخوارگی را تا بیش از 2 سال تجویز نکرده و مرد بالغ شیرخوار نیست!!!
در همه ی احوال عقل هم باید نصیبی در تدین داشته باشد والا بمانند نصارای سراپاتسلیم به کشیشان می شویم!
وظيفه ى رسول در كتابش بيان شده و رهبريتش بر جماعت مؤمنين نيز.
اما ما و شما اكنون با آن رسول ارتباط نداريم و اگر داشتیم بجای رفتن به سوی مفتیان از خودایشان می پرسیدیم!
پس اجتهاد امتداد حکمتیست که بدون وجود رسول هم ضرورت دارد.
و حکمت درک شریعت تا روز قیامت در میان امت وجود دارد در هر زمانی:
یوتی الحکمة من یشاء ومن یوت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا وما یذکر الا اولوا الالباب ﴿269﴾البقرة
هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین ﴿2﴾ الجمعة
نمی توان تصور کرد احادیث همان حکمت است زیرا در احادیث تمام امور مستقبلی بیان نشده و امور متجدد خارج از احادیث بسیارند که علما مجبور به تجدید یا صدور اجتهاد می شوند.
البته در آیاتی هم همین قرآن خودش عین حکمت است:
ذلک مما اوحی الیک ربک من الحکمة ولا تجعل مع الله الها آخر فتلقی فی جهنم ملوما مدحورا ﴿39﴾الاسراء
وقتی وعده ی الله تعالی احدی الحسنیین باشد یا پیروزی یا پاداش بهشتی.
پس مؤمن هميشه مؤيد است خواه زنده باشد خواه بميرد.
اينها نمونه اى ازتفسير رب التنزيل .
نقل قول از أمة الله إبراهيم:"و میدانید چرا اختلاف بین پیروان اهل حدیث با یکدیگر تمام نمیشود چون وقت اختلاف در حدیث به قران مراجعه نمیکنند . موافقم .
و اختلاف بین منکرین حدیث و مدعیان فقط قران که خیلی بیشتر است چرا تمام نمیشود؟ این اختلاف عظیم باعث شده در طول تاریخ یکبار هم (حتی یکبار هم ) با هم متحد نشدند تا بر زمین حاکم شوند و وعده خداوند مبنی بر اینکه زمین را به صالحین میدهد( یورث الارض لمن یشاء من عباده) هر گز و هرگز (حتی یکبار) درطول تاریخ بر آنها منطبق نشده و نمیشود و نخواهد شد!
توگویی وعده الله دروغ بوده نه نه نه
که علت ذلت تاریخی آنها این آیه است: افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض؟
مگر این وعده بر پیروان حقیقی رخ داده!
اگر چندگوشه حاکم شدند معنایش حاکمیت بر زمین نیست! تازه همیشه بندگان مخلص مستضعف و تحت فشارند که علامت تایید ظالمین نیست!آیا اصحاب الخدود مثال نیست؟
تفسير را جستجو شدن به معناى " احسن تفسيرا " نيست.
يعنى ما بوسيله ى همين قرآن احسن بودن تفسيرقرآنى را خواهيم يافت
"و میدانید چرا اختلاف بین پیروان اهل حدیث با یکدیگر تمام نمیشود چون وقت اختلاف در حدیث به قران مراجعه نمیکنند . "
موافقم .
با سلامی دوباره برای ملایم کردن جو بحث
چرا شما حق تفسیر قران را داشته باشید و حضرت محمد نداشته باشد؟ با انکار حدیث شما این حق را از ایشان سلب نمودید
قرآن تفسيرشده از جانب خداوند متعال است و رسولش به مردم ابلاغ مى كند:
ولا یاتونک بمثل الا جئناک بالحق واحسن تفسیرا ﴿33﴾الفرقان
اما احاديث منسوب به رسول ، من تفسير در آن نمى بينم جز اندك معدودوى كه حتى بدون آنهم قرآن واضح تر از شمس بود!
براى مثال احاديثى راجع به روزه ذكر شده كه خودقرآن بيانى روشن است . و متأسفانه اغلب احاديث شامل شأن نزول و افسانه هايى ست كه موحب تشويش فهم مى شود و حقيقت آيه را مخفى مى كند! مانند احاديث و روايات كساء!
در تمامى اين اوقات حاضرم به دنبال سخنى يا حديثى باشم كه قرآن را خوب و زيبا برايم بيان نمايد زيرا زبان قرآن زبان تنزيل از كتاب مكنون در لوح محفوظ بوده كه رسول خدا از سوى معلم خود آموخته است.و مسلم است درك و فهم او بهترين است.
اما مشكل است كه احاديثى را بسيار از قرآن دور ببينم و تسليم شوم!
وما اختلفتم فیه من شیء فحکمه الی الله ذلکم الله ربی علیه توکلت والیه انیب ﴿10﴾
انا لله و انا الیه راجعون ... الآیه
وان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما وصاحبهما فی الدنیا معروفا واتبع سبیل من اناب الی ثم الی مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعملون ﴿15﴾لقمان
الیه مرجعکم جمیعا وعد الله حقا انه یبدا الخلق ثم یعیده لیجزی الذین آمنوا ... یونس الآیه 4
.. فلا تطعهما الی مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعملون ﴿8﴾ عنکبوت
.. ولا تزر وازرة وزر اخری ثم الی ربکم مرجعکم فینبئکم بما کنتم تعملون ... الزمر
...لکل جعلنا منکم شرعة ومنهاجا ولو شاء الله لجعلکم امة واحدة ولکن لیبلوکم فی مآ آتاکم فاستبقوا الخیرات الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون ﴿48﴾المائدة
.. ثم یبعثکم فیه لیقضی اجل مسمی ثم الیه مرجعکم ثم ینبئکم بما کنتم تعملون ﴿60﴾ الانعام
الی الله مرجعکم وهو علی کل شیء قدیر ﴿4﴾ هود
... ثم الی مرجعکم فاحکم بینکم فیما کنتم فیه تختلفون ﴿55﴾آل عمران
شما دیده و شنیده اید که امثال قزوینی چگونه بوسیله ی احادیث و روایات اذهان مسلمین را تشویش می کند؟
آیا امثال او قادر خواهد بود بوسیله ی قرآن چنین کند؟
هرگز! پس اساس و بنیان دین همین قرآن ثابت است تنها راه وحدت و اعتصام به حبل الله .
وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿153﴾الأنعام
ولاتتبعوا السبل فتفرق بكم ....
... فتفرق بكم ...
دقت كنيم در اصطلاح " الرسول " كه معنايش رسالتيست كه آن فرد ملزم به ابلاغش شده و الا عبارت الرسول معنايى نداشت.
درمقابل اصطلاح " النبي " سخن ازدريافت نبأ به فرديست كه الله تعالى بصورتى بنده اش را نبي قرار مى فرمايد.
بر اين اساس الرسول جدا از رسالت نيست و رسالت همين بلاغ قرآن وحى شده است.
خيلى سعى مى كنم فايده ى احاديث را مثل شما ببينم ولى ... !
شايد منظور شما اين است كه انكار احاديث معنايش تعطيل شناختن نماز و روزه و حج و ... است! اينطور نيست به اعتقادم اين امور به سبب قرآن ثابت ماندند و نه احاديث.
من هم تلاشم اين است كه در عبادات و نسك با امت محمد باشم و از بدعتها دور شوم همان بدعتهايى كه خلاف قرآن است ولى با زينت " سنت " به رسول نسبت داده شده است.
من سنت مسلم و حقيقى رسول را بى نياز به كتب قطور روايى و احاديث مى شناسم!
مانند اوقات و اداى نماز هاى 5 وقت و اداى روزه و انفاق معلوم مال به فقرا و مساكين و حج بيت الله و تمامى فرايضى كه الله تعالى در قرآنش به ما معرفى فرموده است.
و اما خروار خروار احاديث را مطالعه مى كنم و مندهش از بسيارى از آنها كه در آن رسول خدا نه بصورت صاحب رسالت بلكه بمانند يك کاهن از آینده خبر می دهد!
احادیثی که از کشتار مسلمین و دخالت همسررسول خدا خبرها می دهد چیزی جز بافته و اسرائيليات نيست .
احاديث دجال و مشابهش كه در آن خداوند قادر متعال به يك كافر معجزه ی مسیح می دهد نه برای هدایت بلکه برای گمراهی!
و منزه است الله تعالی از این تهمتها و دور است رسولش از این بافته ها!
باور كنيد خيلى به نوشته هاى خوبى كه موافق قرآن است توجه مى كنم مثل اذكار زيبايى كه از سابقين نقل مى شود.
اما درمورد احكام نمى توانم حكمى را در برابر حكم الله تعالى قرار دهم و دل خوش دارم كه شايد : فرشته ى وحى آخركار خسته شد و نيومد حكم خدا بياورد براى همين رسول خودش بقيه ى شريعت را تكميل كرد!
مثلاً فرشته ى وحى خبر شلاق زدن زناكار را آورد ولى بعد خبر رجم زناكارى كه همسر دارد را لزومومى نديد چون رسول زحمت را کم کرد!
شاید بر این انشانویسی ایراد بگیرید ولی با دلی غمناک می نویسم که بسیاری از احکام جدید و تشریع جدیدی که مخالف قرآن است را نمی توان قبول کرد وعقل را تعطیل کرد.
فرمودید مشکل برقرار است چون دسترسی به کتب دیگر نداریم.
خوب ما ملزم به همین کتابیم اما در تورات و انجیل نیز سخنانیست که ما هم ملزم هستیم بدان عمل کنیم مانند حکمتهای 10 گانه .
به هرحال اگر به سراغ علم حدیث برویم اصلا لحافی هم نمی بینیم ! وقتی امام مالک خودش کتاب ننوشته و 3 شاگردش هرکدام به سلیقه ی خودش به معلمش اخباری را نسبت دهد و بگوید: اخبرنا مالک ... یعنی مالک شفاهی خبرشان داده! ما چگونه باور کنیم که او راست گفته!؟
امام بخاری هم 3 قرن بعد شاهدی جز همین معلمانش نداشته که هرکدام مدعی اتصال به امام قبل بودند و بیشترشان اهل کوفه بودند!
اگر بنا به بعضی احادیث صحابه تمام قول و فعل رسول را نوشتند چرا بجای روایت قولی " اخبرنا ... روی عن ... " نگفتند: از کتیبه ی فلان آقا یا خانم صحابه یافتند!؟
اللهم اهدني
پس کجاست سخنی که معصومان به ما رساندند!؟
بخاری از شاگردان مالک که معلمانش بودند خبرهایی می نویسد در زمانی که نه مالک بوده نه ابوحنیفه و نه صحابه راویان حقیقی!
حالا پیامبران ما شدند هزاران قول و سخن که بایستی با خوش باوری آنرا به خدا نسبت دهم چون گفتند از رسولش بوده!
خداوند در کتابش ما را به " ماانزل الله " می خواند و این خواندن از سوی رسول امی بود.
خداوند فرماید: ما کان لبشر ان یوتیه الله الکتاب والحکم والنبوة ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله ولکن کونوا ربانیین بما کنتم تعلمون الکتاب وبما کنتم تدرسون ﴿79﴾آل عمران
متاسفانه مردم پیامبر را خدا دانستند و مصدر تشریع ! درحالیکه می بایست با تعلم کتابی که به ما آموزانده شد ربانیین باشیم.
پیامبر شریعتی جدا ندارد و نمی تواند داشته باشد و حق اضافه ندارد درحالیکه شیاطین انس و جن بسیاری امور شرعی را به او نسبت دادند.
گفتند " پیامبر خدا زناکاران متاهل را سنگسار میکرده ! درحالیکه قرآن امر به شلاق زدن را بیان می کند.
و اموری شبیه بسیاری که پیامبر را موازی خداوند در تشریع نشان می دهد درحالیکه این پیامبر در ارتباط با همسرانش هم اجازه ی تشریع نداشته:
یاایهاالنبی لم تحرم ما احل الله لک تبتغی مرضات ازواجک ....
وقتى خداوند در خطاب به نصارا آنان را " أهل الانجيل " مى نامد .
ما هم اهل القرآن هستيم و ملزم به عمل به كتابمان:
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا (( بِمَا نُزِّلَ عَلَی مُحَمَّدٍ )) وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَاَصْلَحَ بَالَهُمْ ﴿2﴾ محمد
من هم بدنبال این جواب بودم.می دانم در اعتقاد مذهبیت ما تصور می کنیم : "اطیعوا الله " یعنی تبعیت از قرآن و " اطیعوا الرسول " یعنی تبعیت از فرستاده اش!
اما این آیه خبر دیگری می دهد: واذا قیل لهم تعالوا الی (( ما انزل الله )) و (( الی الرسول )) رایت المنافقین یصدون عنک صدودا ﴿61﴾ اگر بگوییم ما انزل الله در اینجا یعنی قرآن پس " الی الرسول " چه چیزی جز قرآن است؟! جواب من این است که " ماانزل الله " شامل تمام کتب آسمانیست و برای همین حتی اهل الکتاب امر به تحکیم به " ما انزل الله " بر خودشان شدند:
ولیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه ومن لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون ﴿47﴾المائدة
اينجاست كه معتقدم " ماانزل الله " تمام كتب سماوى ست كه هر امتى امر به عمل بدان شده همانطور كه اهل الانجيل امر به تحكيم به " ما انزل الله " كه همان كتابشان بود، شدند.
و ما انزل الى الرسول درحقيقت شريعتيست كه بر اين رسول امي نازل شده است. و ما امت ملزم به هردو هستيم يعنى تسليم شدن به خدا در تمامى كتبش ( درصورت ظهورش و نه كتمانش ) قبول اوامر الهي و اطاعت از اين رسول در اين رسالت و تشريع قرآنى هست.
اگر كافري به من بگويد: ثابت كن اين كتاب كه نامش قرآن است همان كتابي است كه 1400 سال پيش بوده من تنها جوابي كه ميتوانم به وي بدهم اين است كه: در طول اين 1400 سال احدي خلاف اين را نگفته و همه بر اين قول متفقند.
در حال حاضر كفار(منصفينشان)نيز بر اينكه اين كتاب در آن هيچ تغييري داده نشده شكي ندارند و دليل اطمينان آنان هم همين تواتر است.
بله تواتر صحیح است اما سببش اراده الهیست .
اما این سبب قبول منصفین اهل کتاب نیست.بارها اساتید دانشگاه ها با لبخندی از این ادعای مسلمین رد میشدند و میگفتند خوب کسی کاری به کار مسلمین نداشته هرچه خواستند نگهش داشتند!!
تواتر همیشه دلیل کافی نیست.
بایستی کلام خود دلیل و برهان باشد خود آیت شود برای آیندگان.
با چه دليلي مطمئن هستيد آن كتاب تنزيل من رب العالمين .. بدون تحريف تا زمان ما باقي مانده ؟
.. من نميگويم ثابت كنيد خداوند با واسطه يا بي واسطه با پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم صحبت كرده .. من ميگويم از كجا مطمئن هستيد ، در آن وحي هيچ تغييري داده نشده.
بله متوجه هستم. این خداوند متعال است که خود کلامش را ثابت می کند.
اعجاز عددی قرآن هرچند توسط عده ای بدمعرفی شد اما حقیقتا وجه اعجاز است و عدنان الرفاعی این واقعیت را بسیار زیبا اثبات کرده است.
به مدد و یاری الله تعالی برایتان مطالبی از این استاد خواهم گفت.
شما نوشتيد: «آیا به آنان ( به غير مسلمانان) خواهی گفت که صحابه که چنین و چنان خوب و ثابت بودند دور هم جمع شدند و قرآن را جمع کردند و چون در همین کتاب نوشته آنان خیلی آدمهای خوبی بودند پس در نقل کتاب و کلام خدا هرگز خیانت نکردند و به ما سالم رساندند!؟»
اين جواب شما هم شاهدي ديگر بر اين است كه شما ايراد بنده را خوب نخوانديد!
اگر كافري به من بگويد: ثابت كن اين كتاب كه نامش قرآن است همان كتابي است كه 1400 سال پيش بوده من تنها جوابي كه ميتوانم به وي بدهم اين است كه: در طول اين 1400 سال احدي خلاف اين را نگفته و همه بر اين قول متفقند.
در حال حاضر كفار(منصفينشان)نيز بر اينكه اين كتاب در آن هيچ تغييري داده نشده شكي ندارند و دليل اطمينان آنان هم همين تواتر است.
از كجا مطمئن هستيد سوره هايي از اين كتاب آسماني كم نشده؟ از كجا ميدانيد آيه اي از قلم نيافتاده؟ و از كجا ميدانيد فتحه اي تبديل به كسره نشده؟؟ بله اين قرآن پر از اعجازهاي علمي و ادبي و ... است ولي ميپرسم: از كجا ميدانيد .. شايد اعجازهاي بيشتري در اين كتاب بوده كه آنها حذف شده .. چگونه ميتوانيد خلاف اين را ثابت كنيد؟
شايد بگوييد: وقتي قبول كرديم قرآن كلام خداست ، پس بايد به اين حرفش كه ميگويد ما قرآن را حافظيم نيز ايمان داشته باشيم .. ولي ميگويم، شايد در همين آيه نيز تصرف شده باشد ... شايد منظور از ذكر=كتاب .. تورات و انجيل باشد(همينطور كه مسيحيان اين ايراد را وارد مي كنند) در جواب خواهيد گفت: اين آيه در ميان آياتي است كه در مورد قرآن صحبت ميكند ولي ميگويم:از كجا ميدانيد شايد اين آيه جا به جاشده و جاي اصليش در ميان اين آيات نيست!!
خلاصه از هر طرف راه بر شما بسته است مگر اينكه تواتر را قبول كنيد.
محترم شما صورت مسأله را خوب نخوانده و دست به قلم شديد.
من نخواستم ثابت كنيد كه قرآن از سوي خداوند نازل شده .. بلكه سوال من اين بود كه با چه دليلي مطمئن هستيد آن كتاب تنزيل من رب العالمين .. بدون تحريف تا زمان ما باقي مانده ؟
به يك مسيحي گفتم : ثابت كن انجيل كلام خداست در جواب به من گفت: در انجيل اعجازهاي علمي هست كه محال ممكن است كلام بشر باشد ... وي گفت: در اول انجيل در باره دوره اول آفرينش زمين چنين ميخوانيم: «سياهي بر اعماق زمين سايه اي افكنده است.» كه اين جملۀ مختصر خود اعجازي علمي است .
_ گفتم سوالم را تصحيح ميكنم .. جواب دهيد كه از كجا مطمئن هستيد تمام اين كتاب از سوي خداست و هيچ حرفي از حروف آن تغيير نكرده و هيچ آيه اي كم يا زياد و يا جه به جا نشده؟؟ (در نهايت وي اعتراف كرد كه به هيچ وجه نميشود چنين چيزي را ثابت كرد زيرا هيچ تواتري در اين مورد ندارند)
سوال بنده از شما نيز سوال دومي است .. من نميگويم ثابت كنيد خداوند با واسطه يا بي واسطه با پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم صحبت كرده .. من ميگويم از كجا مطمئن هستيد ، در آن وحي هيچ تغييري داده نشده.
عَفَی اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يتَبَينَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ(التوبة/43)
يا أَيهَا النَّبِي لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ(التحريم/1)
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلَّا أَنْ يشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ...(کهف23/24)
اِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يؤْذِي النَّبِي فَيسْتَحْيي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ (احزاب 53) -
وَلَا تَعْدُ عَينَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا(الکهف/28)
در اين آيات خطاب به الرسول نيست زيرا " الرسول " ملازم رسالت وحى شده است و اشتباه نمى كند.
و اين است كه الرسول را بايستى در رسالت او شناخت و نه جدا از آن كه " عصمت كافى " در كتب روايى نيست.
هر آيه اى كه اطيعوا الرسول را امر فرموده بايستى با توجه به آيات قبل و بعدش به دنبال نحوه ى اطاعت از رسول بود.
الرسول وصفيست به محمدرسول الله وقتى همراه رسالتش است درحاليكه در حالت بشرى اش به النبي وصف مى شود و تمام مؤاخذه ها و اوامر اصلاحيه خداوند به او به عنوان انسان يا " النبي " خطاب شده است و نه الرسول :
اگر این آیات را در واقعیت بشناسیم می بینیم مصداق اولی الامر راهم نمى بینیم پس سؤال اين است آيا هميشه مصاديق را بايستى ببينيم يا بعضى از مصاديق به وقت خاصى تعلق مى يابد يا بصورتى متفاوت.
به نظرم رجوع به " الرسول " يعى بدنبال راه و روشيست كه همين قرآن معرفى مى كند مانند وصف " اسوه بودن " است كه ما " اسوه " را هميشه به معناى ديدن شخص نمى شناسيم.
وقتى الله تعالى ابراهيم و همراهانش را اسوه ى ما معرفى فرمود ، آنان را در قرآن معرفى شده ديديم و نه در كتب منسوب به سنت ابراهيم:
قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انا براء منکم ومما تعبدون من دون الله ... سورة ممتحنة
لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجو الله والیوم الآخر وذکر الله کثیرا ﴿21﴾ ولما رای المومنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله ورسوله وصدق الله... الأحزاب
شريعت را قرآن به ما معرفى فرموده است و اين قرآن بر محمد نازل شد و هم او " اول المسلمين " بوده است و اسوه ى اول المسلمين.
شريعتى كه باقيست حاجتى به كتب مقدسى جز قرآن ندارد.
نماز 5 وقت را ببينيد آيا احاديث آنرا خوب مشخص نموده يا كتاب الله تعالى؟
در روایات بدنبال کیفیت نماز دویدن این شک را برمی انگیزد که چرا رسول الله ابلاغ نماز را باید به عموم نرساند و تنها یک صحابی را کناری ببیند و دستش را روی زانویش نهد و برایش بگوید و برود!؟ آیا یقین است که همه حرف او را باور خواهند کرد؟ آیا اگر خود رسول به ابلاغ آن نماز نقل شده اقدام نموده بود هزاران راوی نبود!؟
پس اعتقادم این است که نماز را نه ابن مسعود و نه ابن عباس و نه زن رسول معرفی کردند بلکه رسول خدا در کنار دهها اهل ام القری نماز ادا کرد و آنان هم اداکردن را حضوری دیدند و همانگونه ادا کردند و امت این عبادات و نسک را به حکم و تقدیر الهی حفظ کردند همانگونه که سنت ابراهیمی حج باقی ست .
استاد گرامی
من یک کتاب مقدس دارم که آن طبیب همیشگی من است و برای مراجعه نزدش می روم و هر نسخه ای را قبل از تجویز به عرض می رسانم.
نسخه های بسیاری را بدور ریختم! و نسخه هایی هم که طبیبم انکارش نکرده ولی برایم آشکار کرده که اثر بدی بر سلامتی ام ندارد نه اینکه مرا سالمتر از نسخه های واقعی خودطبیبم گرداند!
این برایم خیلی مهم است که نسخه ی حقیقی من توسط طبیبم بر من تجویز می شود که همان نسخه ی تنزیل رب العالمین است.و طبیبم به من می گوید من حاجتی به نسخه های اضافی ندارم ولی از آنجایی که گاهی داروخانه ها دواهای رنگ و وارنگی تولید می کردند که نظرم را جلب میکرده پس نسخه را برداشتم و نزد طبیبم رفتم تا بدانم نظرش چیست! :)
درست است که شهید شدن ، احدی حسنین است اما جریان حق بلاخره باید حاکم بر زمین شود زیرا این وعده الله است وعده ای که منکرین حدیث را در طول تاریخ از آن وعده نصیبی نبوده حتی به اندازه خردلی !!
بگمانم به اندازه کافی موضوع روشن شد و این بحث را تمام میکنیم و از این مجلس بر میخیزم در حالیکه شما را به الله می سپارم . و برای حسن ختام این آیات را از قران انتخاب کردم:
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ