بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، سلام علیکم.
برادر گرامی سجودی می گویند:( تمام کوشش نویسنده (مهندس رفاعی) این است که ثابت کند حدیث بخاری دروغ و چرکنویس است تا بعد بتواند مطابق خواهش دل و هوای نفسش بقیه
احادیث را مُثله کند زیرا او به این علم رجال عقیده ندارد ملاک و میزان در نزد او عقل ناقصش است اما از او میپرسیم که اگر عقل تو اینقدر هنر میداشت تو نیازی به پیامبر نمیداشتی! تو نیازی به قران نمیداشتی!)
برادر عزیز عقل ناقص ترکیب غلطی است و همین طور عقل من یا تو . یا کسی عقل دارد و از آن استفاده می کند ( بقول معروف تعقل می کند) و یا تعقل نمی کند.عقل کامل است و
مطلق : وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَينَا عَلَيهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يعْقِلُونَ شَيئًا وَلَا يهْتَدُونَ(البقرة/170) - وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي ينْعِقُ بِمَا لَا يسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْي فَهُمْ لَا يعْقِلُونَ(البقرة/171)
آیات فوق دلالت دارد که عقل مشرکین و کفار مخاطب قرآن عظیم است و از آن سوال می شود و عقلشان ناقص شمرده نمی شود. وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ
السَّعِيرِ(الملک/10) یعنی برای اهل بهشت شدن نیاز به عقل است.پس کسانی که عقل دارند نباید در عقل تشکیک نمایند،فتامل
اما بحث قدیمی و تکراری حدیث و سند و جعل و افتراء!!!
برادر عزیز بحث نیاز به حدیث بعد از قرآن یک چیز است و بحث این که چه حدیثی را می توان و باید پذیرفت چیز دیگری است.بطور مختصر و مفید میتوان گفت:بفرض نیاز به
احادیث (فرض محال هم که محال نیست)بنا به نظر تمامی فرق مسلمین ،قبول آنها باید طبق اصول و موازینی باشد.در اصل وجود قواعد پذیرش هیچ اختلافی نیست،اختلاف در نوع آن قواعد و اصول است.
به نظر من و عده ای از همفکران این جانب ،معیار قبول احادیث ،قرآن و عقل است و لا غیر.اگر این میزان که مورد اتفاق و قبول تمامی مسلمین است،بهترین ملاک نباشد که
هست،حدّاقل یکی از بهترین اصول و موازین است: إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يحْكُمُ بِهَا النَّبِيونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ(المائدة/44) - كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيحْكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَينَاتُ بَغْيا بَينَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يهْدِي مَنْ يشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(البقرة/213)
مردم يک دسته بودند خداوند، پيامبران را برانگيخت؛ تا مردم را بشارت و بيم دهند و کتاب آسماني، که به سوي حق دعوت ميکرد، با آنها نازل نمود؛ تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوري کند. (افراد باايمان، در آن اختلاف نکردند؛) تنها (گروهي از) کساني که کتاب را دريافت داشته بودند، و نشانههاي روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگري، در آن اختلاف کردند. خداوند ، آنهايي را که ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبري نمود. (اما افراد بيايمان، همچنان در گمراهي و اختلاف، باقي ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدايت ميکند. تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيكَ بِالْحَقِّ فَبِأَي حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآياتِهِ يؤْمِنُونَ(الجاثية/6)
پیوندها:
[1] http://islamtxt.net/OLD-islamtxt-drupall/?q=%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D8%A7/%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A6%D9%84-%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%81-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7-0