محقق و باحث اسلامي عدنان الرفاعي
********************
و در مورد عصمت آل بيت نزد شيعيان، مى بينيم اين ادعا اساسى در كتاب الله تعالى ندارد ، و براساس تعصب مذهبى موازى با ادعاى " عدالت صحابه " نزد اهل سنت مى باشد. عبارت ( آل البيت ) در كتاب الله تعالى حتى يك بار هم ذكر نشده ... و كتاب الله تعالى را خداوند جل و علا نازل فرموده تبيانى براى همه چيز (( وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ )) ( النحل : 89 ) در كتاب خدا تبيانى براى مسئله ى آل البيت نشده است ، و فقط در آن مصطلح ( أهل البيت ) ذكر شده در دو موضع ضمن سياق قرآنى يكبار متعلق به همسر ابراهيم عليه السلام و بار يعد ضمن سياق قرآنى متعلق به زنان رسول عليه السلام
پس زن ابراهيم عليه السلام از اهل البيت است .. (( وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ (71) قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ (72) قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ )) ( هود : 71 – 73 ) ..
و زنان پیامبر ( ص ) هم از اهل بيت هستند:..
(( يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (32) وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (33) وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفاً خَبِيراً )) ( الأحزاب : 32 – 34 ) ..
ما در اين نص قرآنى مى بينيم كه عبارت قرآنى (( إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً )) ، در قلب سياق قرآنى خاص به زنان پيامبر وارد شده است ، درنتيجه هرگز نمى توان زنان پيامبر را از مفهوم ( اهل البيت ) استثناء كرد ..
و اينكه اين عبارت قرآنى به اين صيغه آمده و نه به اين صيغه : ( إنما يريد الله ليذهب عنكن الرجس أهل البيت ويطهركن تطهيرا ) ، به هيچ وجه معنايش استثناء و خروج زنان پيامبر از اهل البيت نيست بلكه اين نوع صيغه مطلق به دو سبب است:
1 – در اين صيغه ( خطاب جمع مذكر ) زنان پيامبر را تحت مفهوم اهل البيت داخل نموده ، و غير از آنان را هم ، درحاليكه اگر صياغت قرآنى به صيغه ى مؤنث بود مفهوم اهل البيت فقط در زنان پيامبر منحصر ميشد ... پس در اين صياغت قرآنى اطلاق مسأله ى " اهل البيت "را مشاهده مى كنيم كه بيش از زنان پيامبر بوده بدون استثناء آنان از اين مفهوم ...
2 – اين نوع شيوه ى بيانى قرآنى با اين حيثيت وارد شده براى اينكه مسأله ى ناموس و شرف است و اين مسأله براى همه اهميت دارد ، زنان پيامبر و پيامبر و اهل بيتش ( ذكور و اناث ) به يك اندازه.
و عبارت قرآنى (( أَهْلَ الْبَيْتِ )) يعنى انتساب به خانه ى نبوت و رسالت و زنان پيامبر اين شرف را دارند همانند زن ابراهيم .
و همانطور كه خصوصيات زنان پيامبر در ابتدا ترسيم و بيان شده است (( يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ )) ، و حتى اگر معناى مكانى تلقى كنيم باز زنان پيامبر نمى توانند مستثنى باشند زيرا با پيامبر زندگى مى كردند ...
و خانه ها در دو عبارت قرآنى به آنان منسوب شده (( وَ )) ، (( قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّوَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ )) ،هرگز معنايش استثناء آنان از اهل البيت نيست زيرا در قرآن خانه ى زناشويى به زن تعلق مى گيرد و در اين شكل مرسوم قرآنى بزرگترين دليل بر آن است: (( يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلا يَخْرُجْنَ ....... )) ( الطلاق : 1 ) ..
و بر اين اساس ادعاى خروج زنان پيامبر از مفهوم اهل البيت ادعايى صحيح نيست و صياغت قرآنى بر اين مسأله آنرا رد مى كند از تمامى زوايايى كه به كتاب الله تعالى مى نگريم.
و ادعاى عصمت اهل البيت بر اساس ارتباط اراده ى الهي باذهاب الرجس از آنان و تطهيرشان (( إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً )) ،نيز ادعاييست كه قرآن كريم آنرا رد مى كند .. زيرا آنچه الله تعالى براى آنان مى خواهد اين است : (( لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ )) ، (( وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً )) ، و اين دو مسأله نمى تواند به عصمت از خطا در تبليغ حصر شود .
و اگر جدلاً فرض کرديم كه آنچه خداوند متعال در اين نص قرآنى مى خواهد عصمت است ، حتمى بودن اين اراده اقتضى نيست زيرا اراده در اين نص شرعيست ( متعلق به منهجى ست که اراده ی الله تعالى بر اين است که بندگانش تابع منهجش شوند ) و نه اراده ى كوني ( متعلق به تكوين و ايجاد اشياء مادى در ميدان ماده و مكان و زمان ) ...
در اراده ى كوني خدايى كه متعلق به ايجاد اشياء در عالم آفرينش است (( إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ )) ( يـس : 82 ) ، حتمى بودن ايجاد اين اشياء را كه الله تعالى اراده ى ايجادش كرده را مى بينيم – در اين آيه ى كريمه كه الله تعالى فرمايد (( إِذَا أَرَادَ شَيْئاً )) ونفرموده ( إذا أراد أمراً ) ..
در حاليكه در اراده ى شرعى خداوند ، حتمى بودن وقوع امورى كه الله تعالى براى بشر مى خواهد ديده نمى شود ، و حتمى بودن امتثال بشر به حيثيات اين اراده نمى بينيم ، و اين متعلق به حكمت الهي در امتحان عادلانه و حكيمانه بشر است ، و به اختيار اراده ى آزاد انسان است كه در خلالش قادر است مخالفت اراده ى شرعى كه الله تعالى از طريق رسالتش دستور فرموده ، نمايد...
الله تعالى اراده فرموده سنتهاى گذشتگان را به ما بنماياند و بر ما راه توبه هموار فرمايد: (( يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ) ( النساء : 26 ) ..
آيا جميع بشر هدايت يافتند و ثواب توبه نصيبشان شده است ، و متمثل مضمون اين اراده ى شرعى الله تعالى شده اند؟!!!..
الله تعالى براى ما آخرت را مى خواهد ، و دورى از دنياى زودگذری که بدنبالش می دويم (( تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ )) ( الأنفال : 67 ) ..
آيا تمامى بشر به مقتضيات اين اراده الهى عمل كردند؟!!! ..
و همچنين درمورد اراده الهى به اذهاب رجس از اهل البيت كذلك ( نساء النبي وغيرهن ) ، وبتطهير آنان .. پس به مقدار التزام اهل البيت به اراده ى شرعى الهى و عملشان به مقدمات اذهاب رجس و تطهير ، از آنان رجس دور شده و پاکيزه خواهند بود و عكس هم ممكن است اگر خلاف شود.
و ادات حصرى كه كلمه ((إِنَّمَا )) در شروع صورت قرآنى بيان مى دارد (( إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً )) به حصر تحقق اين اراده ى شرعى در اين صورت قرآنى از طريق التزام به احكام مبين خدايى در اين نص قرآنى ست .
و اين نوع اراده به صيغه ى مضارع در اين تصوير قرآنى تأكيديست بر اين نتيجه ى ما ، كه اراده ى تطهير و اذهاب رجس مسئله ى تفاعل مستمر است و به عمل انسان در تحقيق احكام محيط به نص قرآنى متعلق است كه موجب طهارت و اذهاب رجس مى شود . زيرا الله تعالى نفرموده ( إنّ الله أذهب عنكم الرجس آل البيت وطهّركم تطهيراً ) ، و نفرموده : ( إنّ الله عصمكم آل البيت ) ..
و حتى عصمت رسول الله ( ص ) در حقيقت در كنار رسالتيست كه ابلاغ مى كند و به وحى از سوى الله تعالى تعلق دارد و اين سخن الله تعالى مبين اين حقيقت است: (( قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ ..... )) ( الكهف : 110 ) پس عبارت قرآنی (( قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ )) جانب بشری رسول خدا را بيان می دارد ، و همين جانب بشرى اوست كه مورد خطاب واقع شده و خداوند متعال بر آن عتاب فرموده (( عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ )) ( التوبة : 43 ) ، در حاليكه عبارت قرآنى (( يُوحَى إِلَيَّ )) جانب رسالت را بيان مى دارد كه جانب معصوم در شخصيت رسول صلى الله عليه وسلم بوده و شكى نيست كه وحى تبليغ رسالت با تكميل شدن اين رسالت بر رسول تمام شده همانگونه که الله تعالی فرمايد: (( ....... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْأِسْلامَ دِيناً ....... )) ( المائدة : 3 ) ..
و چنين است كه مى بينيم مفهوم عصمت آل البيت نزد شيعه فرقى با مفهوم عدالت صحابه نزد اهل سنت نداشته و هردو نتيجه ى تعصبات مذهبي ست كه تاريخ را معيار حق قرار داده اند و نه عكسش را...
چه عصمت و چه عدالت و چه تزکيه اى كه مى توان يقين كرد درحاليكه رسول الله ( ص ) كسانى كه در نفاق اسراف هم داشتند و در همان شهراو بودند ،را هم نمى شناخته است و شايد در پشت سرش نماز ادا می کردند و شايد هم از نزديكانش... (( وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ )) ( التوبة : 101 ) ..
الله تعالى برايمان اسوه ى حسنه را در كنار شخصيت رسالت پيامبر تحديد و مشخص فرموده ...(( لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً )) ( الأحزاب : 21 ) ..
و اشاره اى به اين نوع اسوه براى غيررسول بيان نشده ، و در اين بيانى صريح بر عدم عصمت و عدم عدالت كسى غير از رسول ( ص ) بعد از اوست ...
و مهمتر از همه اينكه الله تعالى در كتابش برايمان بيان فرمايد كه هر سخنى از غيرخداوند متعال ، ممكن است كه حامل خطا باشد ، و الا اين قوا الله تعالى به رسولش ( ص ) را چگونه می فهميم .. (( عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ )) ( التوبة : 43 ) ..و چگونه نص قرآنی بعدی را می فهميم:
(( وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ (45) قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ (46) قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ )) ( هود : 45 – 47 ) ..
عصمت فرستادگان خدا همگی در جانب تبليغ رسالتى بوده كه مسئول تبليغش بوده اند ، و در اتصال مباشرشان با وحي خدايى ، اما در جانب بشرى شان ، ديديم که بشری بودند که امکان وقوع خطا داشتند ...پس عصمت در حيثيات وحى بوده كه رسالت الله تعالى براى بشر بوده است و آنان بيشتر از "امانت داران اين وحى" بسوى بشر نبودند .. (( قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ )) ( الكهف : 110 ) ..
و اين است كه عصمت آل بيت نزد شيعه و عدالت صحابه نزد اهل سنت توسط قرآن كريم ، و عقل و منطق و حتى تاريخ رسوا مى شود ...
و حتى اگر جدلاً به عصمت آل البيت و به عدالت صحابه اعتراف كرديم ، چگونه مطمئن شويم كه اقوال منسوب به آنان بدون كم و زياد به ما رسيده؟... وقتى روايات دروغين منسوب به رسول الله ( ص ) ساخته شده ( نزد شيعه و اهل سنت ) پس به غيررسول نمی شود؟!!!..
آنچه سبب پيشروى تعصب فكرى نزد شيعه و اهل سنت شده رد فعل متقابل هر دو جهت بر اساس معيار فكرى و مذهبى و فكريست بصورتيكه معيارى واقع شده حتى بر نصوص و دلالات قرآنى و نتيجه نيز اين شده كه انتقاد روايات نزد اهل سنت سبب تكفير و تصنيف به خارج از مذهب اهل سنت به تشيع ، و انتقاد عصمت آل البيت و بعضى از روايات منسوب به آنان و به رسول ( ص ) سبب تكفير و خروج از مذهب تشيع به مذهب اهل سنت است! و گويا امت عقلش را باخته و مذاهب و رجالش را مکان منهج الله تعالی قرار داده است ..
.. و نتيجه اين شده كه تعصبات مذهبى و طائفه اى امت را بسوى تمثيل اين قول الله تعالي كشانده است: .. (( إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ )) ( الأنعام : 159 ) ..
و به اين كشانده كه با هم رفتارى داشته كه خود را داخل جسد أمت و ديگران را ( از نظر فكرى و حياتى و فرهنگی ) خارج اين جسد مى شناسند وفق وصف الله تعالی بر اقوام سابق در اين آيه ى كريمه :
(( وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ )) ( إبراهيم : 13 ) ..
و مشكل بزرگ در تفرغ افراديست كه خود را معيار منهج الله تعالى به حساب مى آورند براى به نمايش نهادن و بازاريابى تعصبات مذهبى و خصوصيات تاريخى بر اساس جوهر منهج الهي كه باعث ردفعل شده و بر مركب " من " شخصي و مذهبى سوار شدن و نتيجه اى كه از آن غافل شده اند " شرك " به الله تعالى من خلال برتر شمردن تاريخ و مردان و مذاهبش به عنوان شريكان الله تعالى و منهجش :
(( وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (31) مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعاً كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ )) ( الروم : 31 – 32 )
برداشته هايى از مقاله ى الإجماع - العصمة - وهم ام حقيقة .
پیوندها:
[1] http://islamtxt.net/OLD-islamtxt-drupall/?q=%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D8%A7/%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86/%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA