متاسفانه جو حكومت ایران و چیزی كه به نام اسلام در این كشور شناسانده می شود باعث شده كه عدۀ زیادی از اسلام زده شده و ایرادات كج و معوج بر اسلام بگیرند كه خود اسلام از این ایرادات بی خبر است! یكی از آن ایرادات نیز مربوط به كربلا است كه با تبلیغات كذب شیعیان، ملاحده نیز فرصت را غنیمت شمرده تور خود را پهن كرده اند؛ ابتدا سخن شیعه را ببینیم و سپس سخن ملحد را!
بله، در ایران متاسفانه حقیقت کربلا به درستی به مردم نشان داده نشده است. و باعث شده که مردم و از جمله سنی ها حادثه ی کربلا را کج و معوج درک کنند.
اصلا شما سنی ها از حادثه ی کربلا این طور که معلوم است هیچ درکی ندارید. اگر درک داشتید این حرف ها را نمی زدید. به طالبان حقیقت کتاب حماسه ی حسینی که مجموعه ی سخنرانی های آقای مطهری است را توصیه می کنم.
اما حسین اولا که مامور بود که به طریق عادی عمل کند. یعنی با این که فدرت های خاصی را از جانب خدا داشت، اما مامور بود که در سر تا سر زندگی (مگر در موارد خاص) مثل سایر مردم زندگی کند. زیرا پیشوای مردم باید به مثل خود مردم باشد و نباید قدرت های ماورایی را به رخ مردم بکشد.
اگر نکته ی بالا را قبول کنید :
اما حسین چاره ای از رفتن به کربلا نداشت. چون اگر به کربلا نمی رفت مجبور بود با یزید بیعت کند. امام یا باید بیعت می کرد یا کشته می شد. که مسلما شخصیتی مثل امام حسین هرگز تن با بیعت با یک کافر منافق کثیف نمی دهد و حاضر است جان خودش و مال و خانواده اش را در راه اسلام فدا کند.
اما حالا چرا امام حسین خانواده اش را نیز با خود برد؟
زیرا ابتدا که امام حسین وارد کربلا شد سپاه بزرگی که از سپاه یزید بیشتر بود با خود داشت. یعنی طوری بود که یزیدیان ترسیدند.
اما از آن جایی که امام حسین می دانست که این عده ی زیاد منافق هستند و در جنگ پیمان شکنی می کنند، شب چراغ ها را خاموش کرد که هرکس دوست دارد برود. زیرا امام می دانست که تقدیر الهی بر کشته شدن امام است. لذل از این مسئله نگران نبود که اگر یاران امام بروند ممکن است کشته شود. امام مطمئن بود که کشته می شود (چون نمی خواست با یزید بیعت کند بدیهی بود که کشته می شود) اما می خواست که در جنگ رسوایی و پیمان شکنی رخ ندهد. لذا با آزاد کردن یاران خود و اجازه ی رفتن دادن به ایشان، در واقع کاری کرد که فقط یاران مخلص بمانند. فقط کسانی بمانند که تا پای جان مقاومت کنند.
در این میان خانواده ی امام نیز بودند. خانواده ی امام هرگز امام را تنها نمی گذاشتند. علاوه بر این حضور ایشان در جنگ لازم بود. بدون شک اگر لازم نبود، امام به ایشان دستور می داد که برگردند. اما حضور حضرت زینب لازم بود. اگر حضرت زینب (س) در کربلا نبود، پس چه کسی باید جلوی یزید خطبه می خواند و او را رسوا می کرد؟
باز هم می گویم که کشته شدن امام در کربلا بدیهی بود و نیاز به علم غیب هم نداشت. امام یا باید بیعت کند یا کشته شود. لطفا درک کنید.حالا وقتی یک نفر دارد کشته می شود، بهتر نیست که کاری کند که نام وی جاویدان شود؟ اگر تنهایی می رفت که زود او را می کشتند یا اسیر می کردند و صدایش هم در نمی آمد. تا الان هم هیچ اثری از قیام عاشورا باقی نمی ماند. امام حسین حضرت زینب را با خود برد. چرا؟
چون که حضرت زینب زن بود و معلوم بود که کشته نمی شود و اسیر می شود و آن گاه می تواند خطبه بخواند و آبروی یزید را ببرد. وگرنه راه دیگری وجود نداشت.
خواست خدا بود که همه ی خانواده ی امام آن جا بروند تا حادثه ی عاشورا زنده بماند.
چرا امام که قدرت ماورایی داشت به کودکان خود آب نرساند؟
پیوندها:
[1] http://islamtxt.net/OLD-islamtxt-drupall/?q=%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D8%A7/%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86/%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA