آيا آيۀ « قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ ... » در بارۀ جنگهای حضرت ابوبكر نازل شده است؟
شيعه ای از آخوند خود می پرسد:
در يكي از سايتهاي اهل سنت اين ادعا را ديدم، خواهش مندم جواب آن را براي بنده ارسال فرماييد:
در سوره فتح آيه 16 ضمن آيه دعوت اعراب مي فرمايد:
«قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا ».
«اي رسول الله به اعرابي كه از جنگ تخلف كردند بگو بزودي براي جنگ با قومي شجاع و نيرومند دعوت مي شويد كه جنگ و مبارزه كنيد تا وقتي كه تسليم شوند . در اين صورت اگر اطاعت كرديد خدا به شما اجر نيكو خواهد داد و اگر نافرماني كنيد چنان كه از اين پيش مخالفت كرديد خدا شما را به غذابي دردناك معذب خواهد كرد »
بعد از نزول آيه کريمه بجز غزوه تبوک در زمان خود رسول خدا غزوه اي پيش نيامده است و در غزوه تبوک نه جنگي رخ داد و نه کافري مسلمان شد ؛ پس لابد مراد از آن ! جنگ با مرتدين عرب در خلافت صديق و جنگ با کفار و فارس و روم در خلافت فاروق است و الا جمله « تقاتلونهم او يسلمون » بي محتوا خواهد ماند . لذا اگر خلافت شيخين حق نباشد اين وعده الهي ثابت نيست
و آخوند این جواب را به او گفت:
اين سوره طبق تصريحي که بسياري از مفسرين و از جمله ابن حيان اندلسي دارند، در سال ششم هجرت و بعد از بازگشت از صلح حديبيه نازل شده است . وي در اين باره مي نويسد :
اين سوره مدني است. ابن عباس گفته است كه در مدينه نازل شده است. شايد بعضي از آن در مدينه نازل شده باشد؛ ولي قول صحيح اين است كه اين سوره در بازگشت از صلح حديبيه در سال ششم هجري نازل شده است؛ بنابر اين مدني به حساب ميآيد .
تفسير البحر المحيط، ابن حيان الأندلسي، ج 8، ص 89
بنابر اين، اين ادعا که « بعد از نزول آيه کريمه بجز غزوه تبوک در زمان خود رسول خدا غزوه اي پيش نيامده است » سخني است غير قابل قبول؛ زيرا بعد از نزول آيه، جنگ هاي زيادي؛ از جمله جنگ حنين با اهل هوازن و طائف و نيز جنگ موته با کفار روم اتفاق افتاده است که هر کدام از آن ها از شديدترين و مشکل ترين جنگ هاي دوران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بوده است؛ پس هيچ دليلي وجود ندارد که ما اين آيه را مختص زمان بعد از رحلت رسول خدا بدانيم .
در نتيجه اين آيه هيچ ربطي به خلافت ابوبكر و يا عمر ندارد .
پاسخ اهل سنت:
اولا شما باید بدانید منظور از اعراب در قرآن همه عرب ها نیستند مقصود بیابانگردان عرب بودند، این هم دلیل از قرآن:
«وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ» (سوره توبه آیه 101)
و در پیرامون شما بعضی از اعراب منافقند و از شهروندان مدینه نیز بعضی منافقند.
«مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ» (توبه 120)
«مردم مدينه و باديهنشينان پيرامونشان را نرسد كه از [فرمان] پيامبر خدا سر باز زنند»
پس از این آیه معلوم شد که اعراب و ساکنان مدینه دو گروهند.
قرآن اكثر اوقات، درباره اعراب بیابانگرد نظر خوبی ندارد چون یکی از صفات اکثر آنها فرار از جنگ بوده است.
وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ( توبه/90)
«و عذرخواهان باديهنشين [نزد تو] آمدند تا به آنان اجازه [ترك جهاد] داده شود. »
حتی این آیه هم در مذمت اعراب (بیابانگردان) در قرآن است
«الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ» ( توبه/97)
باديهنشينان عرب در كفر و نفاق [از ديگران] سختتر و به اينكه حدود آنچه را كه خدا بر فرستادهاش نازل كرده ندانند سزاوارترند
گفتیم یکی از صفات این بیابانگردان فرار از جنگ بود.
سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا ( فتح 11 )
«برجاىماندگان باديهنشين به زودى به تو خواهند گفت اموال ما و كسانمان ما را گرفتار كردند براى ما آمرزش بخواه.......... » (11)
ودر آيه اي که مورد بحث این مقاله است نيز الله به این فراری ها ي بهانه جو و بهانه ساز، میگوید بزودی دوباره امتحان میشود و این بار امتحانی بزرگتر پیش رو دارید با قومی جنگ میکنید که (اولی باس شدید) هستند
برای شناخت آن قوم باید بدانیم اولی باس شديد یعنی چه ؟
در قرآن آمده:
(وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ) ( حديد25)
و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است نازل کردیم. پس اولی باس یعنی کسیکه صفات آهن گونه دارد و داراي آهن است و قبايل عربي كه رسول الله صلی الله علیه وسلم با آنها جنگیدند همه از لحاظ نظامی و تجهیزات نظامی همسطح با ياران رسول بودند و آهن و آتش بيشتري نداشتند تا این لقب برجسته آنها باشد و این صفت بر ایران و روم و مستعرات آنها ( مثل یمن ) منطبق بود زیرا ایران و روم دو ابر قدرت زمان خود،و دارای تکنولوژی برتر بودند و آهن را بیشتر در خدمت گرفته بودند
مثال:
از جنگ ایران و عراق ملیونها نفر فرار کردند و حاضر به جنگ نشدند بعد از پایان جنگ عده ای توبه کرده و به ایران باز گشتند و خود را به پادگانها معرفی نمودند و عذرها آوردند.
حالا اگر مسئولین حکومت به این فراری ها بگویند که بزودی به جنگ قومی میرویم که دارای تجهیزات برتر نظامی هستند آنوقت موجه یا بی اساس بودن بهانه شما معلوم میشود ....
از این حرف همه در میابند که مقصود ازطرف ما جنگ بعدی ،همسایگان ایران (ترکیه یا پاکستان یا عربستان )نیست زیرا آنها از لحاظ نظامی همسطح ما هستند منظور از اولی یاس شدید همانا یا امریکا است یا چین یا اتحادیه اروپا
پس آیه براحتی مشخص میکند که منظور ابر قدرتان آن زمان (رومیان و فارسها) هستند نه قبایل عادی عرب
فارسها در عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم دارای تمدنی بسیار پیشرفته بودند . آنها دردره های تنگ نهاوند هزاران هزار مین ( آهن های خاردار ) سر راه مهاجمان مسلمان قرار دادند تا جلوی پیشرفت آنها را بگیرند (باس شدید داشتند يعني همين چیز ها )
فارسها نقاط آباد عربستان (مثل یمن را) مستعمره خود کرده بودند مکه و مدینه برای اونها هیچ ارزشی نداشت گرنه فتح میکردند
پادگان جی در اصفهان، هر لحظه صد هزار سرباز آماده داشت که تجهیزات نظامی یک سرباز انرا،اعراب مهاجم در خواب هم ندیده بودند
ایران از لحاظ اسلحه،شبیه بود به امریکای امروز و ایضا از لحاظ فساد نیز چون شبیه به هم بودند پس دولت فارسها از بین رفت
پس منظور آیه، ایران یا روم است یا هردو . و چون قرآن تا برای قیامت است، پس منظور میتواند در مراحل بعدی برای هر زمان و مکانی باشد
حالا برگردیم به نکته اصلی بحث:
شیعه می گوید این درباره جنگ های زمان رسول الهم است که ثابت کردیم اون اقوام دارای باس شدید نبودند همانند بقیه اعداء سابق بودند
البته قبول دارم که برخی از مفسرین منظور آیه را جنگ های بعدی رسول الله صلی الله لیه وسلم نیز دانستد،اما حتی آنها نیز نگفتند که درباره جنگ با فارس و روم نیست و شیعه حسب عادت فقط قسمتی از نظرات آنها را نوشته است
اما تفسیر ما به دلایلی که برشمردیم محکم تر و بهتر است
حالا بیایید فرض کنیم که گفته شیعه درست است و این آیه درباره جنگ حنین و طایف و موته است، بازهم شیعه طرفی نمیبندد وسودی نمیبرد، زیرا اصحاب دراین جنگ ها شرکت فعالی داشتند پس در امتحان جنگ با (قوم اولی باس شدید) به اعتراف شیعه، با نمره عالی قبول شدند پس شیعه چرا بر سر و روی خود میکوید و یاران پیامبر را ناسزا میگوید ؟!!
حضرت خالد فرمانده جنگ موته بود،او وقتی دید مقابل لشکر عظیم روم طاقت مقاومت ندارد عقب نشینی هوشمندانه ای را ترتیب داد. اما وقتی به مدینه آمد مسلمانها آنها را فرارون( فراری ها گفتند ) ولی رسول الله آنها را کرارون (پی در پی حمله کننده ) لقب داد
و دیدم لقب رسول الله لباسی مناسب با قامت آنها بود و آنها در زمان خلافت ابوبکر و عمر کرارون شدند و پی در پی به روم حمله کردند تا به زانو درآمد.
پس شیعه که میخواهد ثابت کند آیه درباره زمان رسول الله است تا از اهمیت صحابه بکاهد باز به مقصودش نمیرسد و دماغش میسوزد!
تنها یک راه برای علمای شیعه باقی مانده و آن اینکه بروند و درکتاب بحارالانوار محمد باقر مجلسی بگردند و حدیثی پیدا کنند مبنی بر اینکه لشکر پیامبر در جنگ حنین و طایف فقط حضرت علی بود و لا غیر!!
و کسانی که در جنگ موته با سپاه غول آسای روم جهاد کردند جن های شیعه به فرماندهی جعفر جنی بودند، نه اصحاب پیامبر با فرماندهی خالد بن ولید و جعفر طیاربن ابیطالب و عبدالله بن رواحه رضی الله عنهم
آری این تنها راه برون شد شیعه از تنگنا و تنها راه رسیدن به مقصودش است!!
محمد باقر سجودی
- 6061 بازدید
- نسخه چاپی