آیاحضرت علی با روش امیر المومنین عمر مخالف بود ؟

شماره سؤال: 
138


شیعه با اشاره به نوشته ای تاریخی مدعی شده است که علی با عمر و ابوبکر رضی الله عنهم مخالف بود! اشاره شیعه به این نوشته است:
ادعای شیعه:
... وخلا (عبد الرحمن بن عوف) بعلي بن أبي طالب، فقال: لنا اللّه عليك، إن وليّت هذا الأمر، أن تسير فينا بكتاب اللّه وسنّة نبيّه وسيرة أبي بكر وعمر.
فقال: أسير فيكم بكتاب اللّه وسنّة نبيّه ما استطعت.تاريخ اليعقوبي ج 2 ص 162،باب أيام عثمان بن عفان
.

( بعد از وفات عمر وقتي شوراي شش نفر مي خواستند خليفه انتخاب کنند ) عبد الرحمان بن عوف اميرالمؤمنين علي بن أبي طالب صلوات الله و سلامه عليه را به کناري صدا زد و به ايشان عرض کرد: خداوند بين من و تو حاکم باشد، اگر خليفه شدي بين ما طبق کتاب خدا و سنت پيامبر و روش ابوبکر و عمر حکم کن. اميرالمؤمنين علي بن أبي طالب صلوات الله و سلامه عليه به عبدالرحمان بن عوف فرمودند من تاجايي که توان داشته باشم در ميان شما طبق کتاب خدا و سنت پيامبراکرم حکم خواهم نمود .
حضرت علی را از خلافت بخاطر عمل نکردن به سنت ابوبکر و عمر کنار زدند.


پاسخ اهل سنت:
اولا تاریخ یعقوبی فقط این گونه نوشته و یعقوبی شیعه بوده، شما اگر کتابش را ببینید وقتی به فصل خلافت حضرت ابوبکر میرسد مینویسد ایام ابوبکر و یا ایام عمر یا ایام عثمان اما به حضرت علی که میرسد مینویسد خلافه علی درباره حسن رضی الله عنه هم مینویسد خلافت حسن اما درباره معاویه رضی اله عنه مینویسد روزهای معاویه، این یک دلیل بر شیعه بودن وتعصب اوست .
اما تواریخ معتبرتر دیگر،یکصدا به صورت زیر واقعه را نقل کرده اند.
عن أبي وائل قال قلت لعبد الرحمن بن عوف: كيف بايعتم عثمان وتركتم علياً؟ فقال: ما ذنبي؟ قد بدأت بعلي فقلت: أبايعك على كتاب الله وسنة نبيه وسيرة أبي بكر وعمر. قال فقال: فيما استطعت. قال: ثم عرضتها على عثمان فقبلها.

ابووائل میگوید به عبد الرحمن ابن عوف گفتم چه باعث شد که علی را رها کنید و عثمان را انتخاب نمایید ؟
جواب داد: گناه من چیست به علی گفتم بیعت میکنم با تو به کتاب خدا و سنت پيامبر و روش ابوبکر و عمر، و اوگفت قبول میکنم اما بقدر تواناییم !
و این را که دیدم به عثمان گفتم، و عثمان گفت بدون قیدو شرط قبول میکنم!

اين روايت را ابن كثير و ابن جوزی و سیوطی و ذهبی و دیگران به همین شکل فوق نقل کرده اند
و میبنید تنها فرق بین جواب عثمان و علی این بود که علی گفت(به اندازه توانم) به کتاب الله و سنت پیامبر و روش شیخین عمل میکنم و عثمان بدون شرط گفت بله عمل میکنم، پس علی هیچ مخالفتی با روش شیخین نداشت
اما شیعه به روایات اکثریت اعتنایی نکرده و روایت یعقوبی را دیده که متهم به تشیع است .
دوما بارها گفتم که داستانهای تاریخی هرگز نباید سرچشمه عقیده ما باشند بلکه باید عقیده را از قرآن و حدیث صحیح بگیریم داستانهای تاریخی پر است از اسراییلیات،و راست ودروغ در آن مخلوط است و تازه شیعه بدترین روایات تاریخی را انتخاب و مذهب خود میکند ! آیا خود را فریب میدهد یا دیگران را ؟

سوما: شیعه اگر داستان یعقوبی را قبول دارد، پس چرا متوجه نمیشود که با قبول این داستان دردسر بزرگی را برای خود و مذهب خود خریده است؟
زیرا در این داستان چند نکته بر ضد مذهب شیعه است
:

1 – حضرت علی، حضرت عبد الرحمن ابن عوف و شورای عمر را قبول داشت اگر قبول نمیداشت چرا در آن شرکت کرد؟
2 – حضرت علی روش و سیره عمر را علنا و عملا قبول داشت، همین تشکیل شورای 6 نفره برای انتخاب رهبر،سنت پیامبر نبود بلکه روش ابداعی حضرت عمر بود. این چه معنی دارد که عملا پا در روش عمر بگزارد و زباناً آنرا منکر شود؟!!
بعد روش عمر ستوده بود علی دلیلی برای مخالفت با ان نداشت
3 – لازم بود علی بر اساس قانون مذهب شیعه، تقیه میکرد و جوابی کاملا مطابق میل عبدالرحمن بن عوف را میگفت تا خلیفه میشد، تقیه که اینجا و در این کار بسیار مهم کاربرد نداشته باشد،پس کجا کاربرد دارد؟
4 – شما که میگویید علی بزور با عمر بیعت کرد و علی همیشه بی کس و بی یاور بود و همه با ایشان بد بودند ! پس آیا خمینی که شاه را از کار برکنار کرد آیا این قابل تصور است که باز او را نامزد در شورای رهبری کند؟!!
من با یک مثال موضوع را خوب روشن میکنم:
تصور کنید که خامنه ای در حالت مرگ است و وصیت میکند که یک شورای 6 نفره بعد از او، بین خود یکی را به رهبری انتخاب کنند.
و تصور کنید برای اجرای این وصیت، خامنه ای سپاه و ارتش ندارد، آنوقت چه خواهد شد ؟
با توجه به محبوبیت بسیار اندک خامنه ای، کسی به او و وصیت او اعتنا نخواهد کرد و جنبش سبز قدرت را بدست میگیرد پس آنچه که خامنه ای را بر سر قدرت نگه داشته، قدرت ارتش اوست ولی عمر ارتشی نداشت اگر مردم از روش حکومت داری او ناراضی میبودند، هرگز به وصیتش عمل نمیکردند، بلکه 6 نامزد رهبری بر گزیده عمر نیز مورد تنفر مردم میشدند.
حالا از این بدتر را تصور کنید و آن اینکه،خامنه ای، پسر محمد رضا شاه را نیز عضو شورای 6 نفره انتخاب رهبری کند
این ناممکن است که رخ دهد با توجه به دعوای شاه و خمینی، امروز خمینیان سایه پسر شاه را با تیر میزنند حتی بازرگان حتی بنی صدر حتی منتظری و حتی موسوی را به شورای 6 نفره راه نمیدهند !
من چی میخواهم بگویم ؟!
حرف من ین است که داستانیکه شیعه از دعوای علی و عمر و مخالفت علی با سیره عمر ساخته،دروغ است اگر راست میبود محال بود که حضرت عمر، علی رضی الله عنه را به شورای 6 نفره راه دهد، یعنی ما در تاریخ یک نمونه مثل این نداریم این خلاف هرگونه عقل سلیم است برای همین در تاریخ حقیقی، هرگز مشابه آن رخ نداده است.
البته در تاریخ شیعه،داستانهای خیالی فراوان است یکی هم همین افسانه دعوای عمر و علی و شکسته شدن پهلوی زن علی ( دختر پیامبر توسط عمر !!!!!!!) ........... و بعد بدون آنکه صلحی بین آن دو صورت گرفته باشد علی دخترش را میدهد به عمر ( دختر فاطمه را ) .....و عمر علی را میکند وزیر خودش و یک عضو مهم شورای انتخاب رهبری !!!
ما از داستانهای شیعه حیرت نمیکنیم چون عجیب تر از این را دیدیده ایم،عجیب تر داستان مردی 1370 ساله است که هرگز پیر نمیشود و در سرداب سامرا و چاه جمکران نشسته و منتظر است!
آری از این داستانها حیرت نمیکنیم ولی تعجب ما از این است که ملتی چون ملت ایران، چرا تسلیم این افسانه های دروغین و متضاد شده است؟!

 

                                                                                                                            محمد باقر سجودی